۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۰۳۸۸۲
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۷ - ۱۱-۰۴-۱۳۹۴
کد ۴۰۳۸۸۲
انتشار: ۱۲:۰۷ - ۱۱-۰۴-۱۳۹۴

معتادانی با حرف های متفاوت

انجمن معتادان گمنام، تشکیلاتی غیرانتفاعی، بین المللی و برخاسته از بطن اجتماع است که با هدف بهبودی معتادان در 108 کشور فعالیت دارد و اعضای این انجمن چگونگی زندگی کردن بدون مواد مخدر را از یکدیگر یاد گرفته و از عوارض اعتیاد در زندگی خود بهبود می یابند.
گاهی نشستن و شنیدن حرف های یک معتاد هم می تواند پنجره های جدیدی را رو به آینده باز کند، معتادی که اکنون شاید دیگر نامش معتاد نباشد.

به گزارش ایرنا معتادانی که دیروزها در میان سیاهی دود مواد مخدر، آینده خود را به فراموشی سپرده بودند، امروز از لطف خداوند صحبت می کنند، از آینده ای که در دیروزها حتی تصورش هم برایشان غیر ممکن بود.

معتادانی که روزی در مسیر تاریک اعتیاد رفته اند، امروز حرف ها دارند؛ از خاطرات آن روزهایشان می گویند و بارها و بارها هم تاکید می کنند که ما راهی برای زندگی بدون مواد مخدر پیدا کرده ایم و آن را به رایگان در اختیار همگان قرار می دهیم.

معتادان گمنام همان کسانی هستند که شاید برای لحظه ای در قالب این گزارش بتوان پای صحبت هایشان نشست و درس ها آموخت.

این گزارش روایت حضور در جلسه انجمن معتادان گمنام (na) است؛ انجمنی که شاید در باورم نبود که به این میزان شلوغ باشد.

اولین فردی که پشت میکروفن رفت، گفت: سلام؛ من فریبرز هستم و پنج سال و سه ماه است که پاکم.

جمیعت در پاسخ گفت: سلام فریبرز.

او گفت: زمانی تمام فکر و ذهن ما در مواد مخدر تعریف شده بود و ما زندگی می کردیم که مصرف کنیم و مصرف می کردیم که زندگی کنیم.

وی ادامه داد: و همیشه عاقبتی چون زندان، تیمارستان و مرگ در انتظارمان بود اما امروز نشان دادیم که می توان داستان را به شکل دیگری به پایان رساند.

***وقتی خدا وارد زندگی علی مراد شد


علی مراد که از قم آمده بود نیز گفت: حدود 37 سال قبل هیچی بلد نبودم و یادم می آد که در مدرسه با هیچکس نمی توانستم ارتباط برقرار کنم و در سال اول ابتدایی هیچ دوستی نداشتم و والدینم تنها می خواستند من پسر خوبی باشم.

وی ادامه داد: من نتوانستم اول ابتدایی را طی کنم و سال بعد هم در همان پایه درس خواندم و در حالی که همیشه در ارتباط با دیگران مشکل داشتم، وقتی بزرگتر شدم تنش در بین دوستان و همسایگان کار همیشگی ام بود.

وی بیان کرد: در همه ارتباطاتم مشکل داشتم و چالش ایجاد می کردم، همیشه از شرایطی که در آن حضور داشتم ناراحت بودم؛ از دست والدینم ناراحت بودم که به جای حمایت مرا تنبیه می کردند و توقع خوب بودن را داشتند.

وی اظهار کرد: آنقدر در جامعه و در بین دوستانم احساس تنهایی می کردم که این موضوع وادارم می کرد هر کاری بکنم تا دیگران مرا دوست داشته باشند و متاسفانه برای رسیدن به این هدف، هر کاری که می کردم کار ناسالمی بود و باعث می شد ارتباط من و پدر و مادرم هر روز خراب تر شود.
علی مراد تصریح کرد: همیشه به خاطر رفتارهایی که بیرون انجام می دادم در خانه تنبیه می شدم و این، فاصله من و والدینم را بیشتر و بیشتر و بیشتر می کرد.

وی گفت: والدین که باید سیم ارتباط بین من و خدا می بودند، نبودند؛ یادم هست که صبح ها پدرم مرا بیدار می کرد که نماز بخوانم و بعد مرا مجبور می کرد که قرآن بخوانم و این در حالی بود که من می خواستم بخوابم و همیشه بابت بلد نبودن قرآن خواندن کتک می خوردم و اینگونه بود که سیم ارتباط بین من و خدا قطع شد.

وی با تاکید بر اینکه من نیاز به جایگاه امن داشتم اما نتوانستم آن را پیدا کنم، افزود: در نهایت به کوچه، خیابان و دوستان خود پناه بردم و یواش یواش فرهنگ کوچه و خیابان را یاد گرفتم و برای آنکه زودتر از آن وضعیت خارج شوم، فکر می کردم که باید بزرگ می شدم و اینگونه بود که ادای بزرگترها را در می آوردم و همیشه مدادی را که مشق می نوشتم، مانند سیگار روی لب می گذاشتم و کت روی دوشم می انداختم.

وی تصریح کرد: این اتفاقات یواش یواش ادامه یافت و سن من بالا آمد و با سیگار آشنا شدم و در بیرون همه رفتارهای بزرگترها را تکرار می کردم و پول های پدرم را در مهمانی ها برای دوستانم خرج می کردم و در نهایت روزی متوجه شدم به یک مصرف کننده مواد مخدر تبدیل شده ام.
وی ادامه داد: آنگونه بود که مواد مخدر مونس و همدرد من شد و همه احساس تنهایی، بی کسی و خلائی را که داشتم با مواد مخدر پر می کردم تا اینکه بعد از مدتی یواش یواش مواد مخدر هم تاثیرات خود را برایم از دست داد.

وی خاطرنشان کرد: یک زمان متوجه شدم بزرگ شده ام اما از درون تهی و خالی هستم؛ هنوز همان علی کوچولو بودم.

علی مراد گفت: پدر و مادر من برای آنکه بتواند مرا از سر خود باز کنند، چاره کار را در ازدواج من دیدند و اجبارا کسی را برایم انتخاب کردند که دوستش نداشتم و اینگونه بود که دختر عمویم، همسر من شد.

وی تاکید کرد: این دختر با دنیایی از رویاهایی که در سر خود داشت و برای ساختن آینده خود به من پناه آورد و می خواست که من حامی او باشم و آینده اش را بسازم اما من خودم تهی بودم و نمی توانستم....

وی خاطرنشان کرد: اما پس از سالها مصرف، ترک های زیادی کردم و نتوانستم آنها را ادامه دهم تا اینکه پیام انجمن به من رسید و من وارد برنامه شده و با اصول آن آشنا شدم.

علی مراد بیان کرد: اولین اتفاقی که در انجمن برای من افتاد این بود که خدایی را که در کودکی گم کرده بودم، پیدا کردم و دست کمک به سوی او دراز کردم و خدا وارد زندگی من شد.

وی ادامه داد: آمدن خداوند به عنوان حامی و پشتیبان و کسی که احساس ترس، یاس و ناامیدی را از من گرفت، باعث شد به قسمت دوم ارتباطات که ارتباط با خودم بود، وارد شوم.

وی تاکید کرد: امروز دلم نمی خواهد بزرگ شوم، می خواهم کوچک شوم و می خواهم تعادلی بین خود واقعی و سن و سال خودم ایجاد کنم.

علی مراد با اشاره به اینکه من در کودکی خود مانده ام، گفت: توقعات خانواده ام از من یک فرد 45 ساله است در حالی که من اینقدر بزرگ نیستم و مشکل اصلی ما در خانواده همین موضوع است.
وی یادآور شد: یک روز پدر و مادرم برای من انتخاب می کردند که چه کنم و چه بپوشم و امروز این تنش را با همسرم در خانه دارم.

وی با صدای بلندتر گفت: بگذارید خودمان باشیم ما برای پیدا کردن خود به یک زمان نیاز داریم و اگر می خواهید به ما کمک کنید باید اجازه دهید خودمان باشیم.

وی عنوان کرد: در دوره مصرف مواد مخدر چهار سال با همسر خود زندگی کرده ام و اکنون 15 سال است که در دوره بهبودی هستم و هنوز به تعادل نرسیده ایم و مقداری زمان نیاز دارد و این زمان نیاز به صبوری اطرافیان دارد تا بتوانند به واسطه صبوری خود ازما مراقبت کنند.

علی مراد بیان کرد: در جامعه به دلیل مشکلات اخلاقی به همه اطرافیان خود خسارت زده بودم و باید این روابط را اصلاح می کردم و امروز اگر اینجا هستم قسمتی از آن جبران خسارتی است که به دنیای بیرون از خود زده ام.

وی با تاکید بر اینکه از خداوند سپاسگزارم که فرصت 15 سال پاک بودن را به من عطا کرد، گفت: امیدوارم هیچ معتادی در خیابان ها نمیرد تا قبل از آنکه با برنامه های ما آشنا شود.

*** فرزندی که لقمه سگ ها شد


محمدعلی با لهجه شیرین کرمانی هم پشت میکروفن قرار گرفت و گفت: برای مصرف مواد مخدر از گاز پیک نیک استفاده می کردم و روزی که همسرم تمام وسایل خانه را جمع کرد تا برای همیشه برود، پشت ماشین می دویدم و بارها به زمین خوردم و بلند شدم تا اینکه به ماشین رسیدم.

وی ادامه داد: همسرم که خیال می کرد به خاطر او دویده ام، گفت که من حاضر نیستم با تو زندگی کنم اما من آن لحظه فقط به این موضوع فکر می کردم که گاز پیک نیک را از او بگیرم که بتوانم مواد مصرف کنم.

وی تاکید کرد: تمام زندگی من داشت می رفت اما من فکر گاز پیک نیک بودم و وقتی به خانه برگشتم آنقدر مواد مصرف کرده بودم که روی زمین افتادم و نیم ساعت بعد چشمهایم را باز کردم.
وی یادآور شد: قبل از آنکه همسرم خانه را ترک کند، یک روز وارد خانه شدم و او در حالی که هفت ماهه باردار بود، گفت: من باید بروم دکتر؛ به او گفتم باشه یک ساعت دیگه میام و می رویم.

وی ادامه داد: وقتی بیرون رفتم با خود فکر کردم که اگر او را دکتر ببرم تمام پولم تمام می شود و اینگونه بود که تمام پول هایم را مواد مصرف کردم و وقتی به خانه رسیدم دیدم پدرم، همسرم را به بیمارستان برده است.

محمدعلی با گریه گفت: آن روز دکتر به من گفت اگر همسرت را یک ساعت زودتر آورده بودی، می توانستم بچه را نگه دارم؛ من فرزندم را به خاطر مواد مخدر از دست دادم.

وی تاکید کرد: بچه ام را در چاله ای به عمق نیم متر چال کردم و چند وقت بعد که سراغش رفتم دیدم که سگ ها، خاک ها را کنار زده اند و جسد فرزندم را خورده اند.

وی خاطرنشان کرد: من آن روز همه احساسم را به خاطر مواد مخدر از دست داده بودم اما امروز که وارد برنامه های انجمن معتادان گمنام شده ام، بسیار احساساتی ام، به گونه ای که فیلم می بینم و گریه می کنم.

محمدعلی در بیان گوشه های دیگری از زندگی دوران اعتیاد خود گفت: از خیلی ها پول قرض کردم و هیچ وقت پس ندادنم اما الان هفت سال است که این کار را نمی کنم و امروز فهمیده ام، آن روز من بیمار بوده ام و مجرم نبوده ام.

وی تاکید کرد: من به خاطر اجبار به مصرف مواد مخدر، دزدی می کردم و امروز هفت سال است که این کار را نمی کنم.

وی با اشاره به اینکه برای تامین مواد مخدر خود از خانه هم دزدی می کردم، گفت: من عاشق صندوق صدقه بودم.

وی تاکید کرد: یک روز که به خانه پدرم رفته بودم، پدر و مادرم در حال نماز خواندن بودم، در چشم به هم زدنی صندوق صدقه را خالی کردم که ناگهان مادرم فریاد زد ' علی! علی! و پدرم گفت: صندوق را زد والضالین...

محمدعلی که سخنان دردناکش از دل برآمده بود و بر دل می نشست گفت: دیشب آنقدر استرس داشتم که خوابم نمی آمد؛ نزدیک صبح خواب رفتم و امروز که بیدارم شدم، مادرم می گفت: دیشب در خواب چی می گفتی؟ همش می گفتی محمدعلی ام! یک معتاد.

وی با اشاره به اینکه امروز در جمع شما اصلا استرس ندارم، گفت: راه درست زندگی کردن را معتادان گمنام به من یاد داد و اکنون جامعه مرا پذیرفته و خانواده مرا قبول کرده اند.

محمدعلی گفت: آرزو دارم دوستانی که امروز مواد مصرف کرده اند، سال آینده تولد یک سالگی خود را در همین روز برگزار کنند.

*** آغاز دوباره ای که از زندان شروع شد

جوان دیگری که قرار است از زندگی دیروز و امروزش سخن بگوید، سعید است که در ابتدا تاکید می کند ما می توانیم ابزاری باشیم برای نجات زندگی یک معتاد و از این طریق امید به یک زندگی بهتر و بدون وسوسه مواد مخدر را برای همدردانی که بیرون از سالن هستند، ایجاد کنیم.

وی ادامه داد: نبود احساس امنیت در خانواده باعث ایجاد شکاف در بین ما شده بود و خیال می کردم که کانون خانواده جای امنی برای من نیست، پس در نهایت کوچه وخیابان را انتخاب کردم به آنها پناه بردم و برای آنکه با احساس ناامنی و نپذیرفته شدن و مورد توجه قرار نگرفتن روبرو نشوم سعی کردم دست به هر کاری بزنم تا پذیرفته شوم.

وی بیان کرد: دوستانی که در کوچه وخیابان با آنها آشنا شده بودم بدون انکه بپرسند چند سال داری؟ اهل کجایی؟ چه کاره ای؟ پول داری یا نداری؟ و تنها به صرف اینکه تمایل داشتم مانند آنها باشم با من دوست شدند و سپس در جمع خودشان مواد را در اختیار من گذاشتند و اینگونه چرخه زندگی من و اعتیاد آغاز شد.

وی تصریح کرد: پس از آشنایی با مواد مخدر ترک تحصیل کردم و بارها به دلیل اعتیاد به زندان رفتم و در زندان بود که با برنامه های انجمن معتادان گمنام آشنا شدم.

سعید ادامه داد: در اولین مرتبه برای گذراندن وقت به جلسه انجمن معتادان گمنام رفته بودم تا دوران محکومیتم که به دلیل مصرف مواد بود، تمام شود.

وی اظهار کرد: پس از آزادی از زندان دوباره وارد جامعه شدم و با تمام انگیزه ای که برای ترک داشتم دوباره در چرخه مصرف قرار گرفتم و در همان دوران با دوستانی که در جلسات حضور داشتند برای اولین بار در جلسات انجمن معتادان گمنام در بیرون از زندان حضور یافتم.

وی بیان کرد: در آنجا دیدم همان دوستانی که در زمان فرار از خانه بدون هیچ پرسشی مواد را به من هدیه کرده بودند امروز در یک اتاق جمع شده بودند و با همان نگاه بدون توجه به سن، اعتقادات و با آغوش باز من را به گروه خود پذیرفتند تا مواد مخدر را ترک کنم.

سعید گفت: در روزهایی که بی پولی و نداشتن مواد را تجربه می کردم، همیشه از خودم سوال می کردم که اگر قرار بود از بین فرزندان پدرم یک نفر معتاد شود و یا اگر قرار بود از بین همکلاسی های مدرسه ام یک نفر معتاد باشد، چرا آن یک نفر من بودم و ناامید از جواب همیشه به این موضوع فکر می کردم که چه کنم و اینجا مرحله ای بود که من اعتیاد را پذیرفته بودم اما راهی برای ترک نمی دانستم.

اما امروز وجود 234 گروه از معتادان گمنام که 219 گروه مردان و 15 گروه خانم ها هستند فرصتی است که معتادان، با اراده خود برای ترک اقدام کنند.

انجمن معتادان گمنام، تشکیلاتی غیرانتفاعی، بین المللی و برخاسته از بطن اجتماع است که با هدف بهبودی معتادان در 108 کشور فعالیت دارد و اعضای این انجمن چگونگی زندگی کردن بدون مواد مخدر را از یکدیگر یاد گرفته و از عوارض اعتیاد در زندگی خود بهبود می یابند.

هر کسی که بخواهد مصرف مواد مخدر را قطع کند، می تواند عضوی از انجمن معتادان گمنام باشد.
یادمان باشد که در بسیاری از جوامع نام انجمن معتادان گمنام در دفتر تلفن فهرست شده است و شماره تلفن ها و آدرس های جلسات بسیاری در سایت WWW.NAIRAN.ORG یافت می شوند.
ارسال به دوستان
پیدا شدن بقایای موشک احتمالا اسرائیلی در خاک عراق (+عکس) وزیر تندرو اسرائیل درباره حادثه اصفهان : ضعیف / آژانس : آسیبی به تاسیسات هسته ای ایران نرسیده واکنش یک کاربر عرب‌ به حادثه اصفهان (عکس) دولت سوسیال دموکراتیک چیست؟ پیدا شدن بقایای موشک احتمالا اسرائیلی در عراق (+عکس) غیرقابل دسترس ترین مکان عبادت روی سیاره زمین! (+عکس) آدینه با داستان/ مرد خیلی پیر با بال‌های خیلی بزرگ اوروک ؛ از مهم ترین مراکز مذهبی در بین النهرین(+عکس) واکنش‌ های بین‌المللی به حادثه اصفهان؛ عمان: اقدام اسرائیل را محکوم می‌کنیم / انگلیس:کاهش تنش‌ها ضروری است/ هلند: از نزدیک وضعیت ایران را پیگیری می‌کنیم وتو امریکا در برابر 12 رای مثبت به عضویت فلسطین در سازمان ملل بخشی از طنزها در فضای مجازی درباره خسارت شدید حمله دیشب ریزپرنده ها به اصفهان (عکس) فعال رسانه‌ای اصولگرا: طراحانِ بازگشتِ گشت ارشاد در شهرک‌های سازمانی زندگی می کنند! عضو دفتر رهبری: برخی مسئولان به دلیل اقدامات نامناسب در برخورد با بی حجابی تذکر گرفتند چرا سعودی‌ها بازیگردان بازار نفت جهان هستند؟/ سه «بزرگترین» نفتیِ دنیا در عربستان شبکه اسرائیلی از زبان نتانیاهو: به دنبال جنگ با ایران نیستیم! / ماموریت‌های مهم‌تری در جبهه غزه و لبنان داریم
وبگردی