آیا فقط باید به این دلخوش کرد که مشروعیت پایین آمده؟ در پس این اتفاق چه نتیجه روشن و مشخصی به دست می آید؟
تردید ندارم در دو سه روز گذشته دوستان تحریمی یکی از بهترین روزهای عمرشان را گذراندند و از کم شدن مشارکت مردمی در پوستشان نمی گنجیدند اما بیشتر از آن به این جمله اعتقاد راسخ دارم که این شادمانی پایدار و مستمر نخواهد بود. نمونه این شادمانی را خودم چهارسال پیش در هنگامه انتخابات مجلس هفتم احساس کردم اما در طول چهار سال عمر مجلس هفتم بارها بارها حسرت خوردم و آهی به افسوس کشیدم که اگر در بررسی فلان لایحه چهار نفر اصلاح طلب حضور داشتند آن لایحه به تصویب نمی رسید و یا در فلان موقعیت می شد نارضایتی و گله ها را به پارلمان کشاند. بارها به عنوان خبرنگار پارلمانی افسوس خوردم که اگر در کمیسیون امنیت ملی یا اصل نود دوتا نماینده موثراصلاح طلب حضور داشت چه اخبار پشت پرده خوبی می شد از حاکمیت بیرون کشید و در راستای آن فضا سازی کرد. بار ها آهی عمیق از ته دل کشیدم که اگر تعداد اعضای اصلاح طلب مجلس بیشتر از این بود می شد نماینده به هیات نظارت بر مطبوعات فرستاد و در نطق های پیش از دستور سهم بیشتری طلب کرد.
اکنون اما تحریمی ها به خواست خود رسیده اند. دیگر حق آن ها نمی دانم که طلبکارانه سوال کنند این نمایندگان که به مجلس رفتند در برابر نقض حقوق دانشجویان چه اقدامی انجام دادند و در برابر فشارها و محدودیت ها چه کردند. حالا ان ها هستند که باید جواب دهند با به نتیجه رسیدن پروژه شان چه فوایدی به دست آمده و کدامین درد از ما دوا می شود.
دوست ندارم مانند بحث های کوچه و بازار بشنوم مگر فلان موقع که اصلاح طلبان در قدرت بودند چه کردند. می خواهم صریح جواب بشنوم که گام بعدی چیست و سود این پیروزی کدام است. این سوالی است که من ماه ها است از دوستان تحریمی می پرسم تا بلکه در این شرایط اسف بار سیاسی با شنیدن جوابی قانع کننده من هم با آن ها همراه شوم. اتفاقا اگر ببینم نتیجه عینی، عملی و ملموسی در انتظار است چه باک که من هم همگام با رفقا ندای تحریم سر دهم اما دریغ که جز شعار و ژست و خیال، پاسخ قانع کننده ای نمی بینم.