جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "خليج فارس و مسئوليت دولتهاي منطقه "آورده است:
دهم ارديبهشت ماه هر سال « روز ملي خليج فارس » فرصتي براي توجه خاص به اين آبراه حياتي و استراتژيك منطقه است .
خليج فارس گذرگاه كليدي منطقه و محل عبور 65 درصد انرژي فسيلي جهان شناخته مي شود ولي در طول تاريخ و حتي قبل از آنكه نفتي در اين منطقه كشف گردد نيز مورد توجه خاص سلطه جويان بوده است . تاريخ نشان مي دهد قبل از حضور استعماري انگليس پرتغالي ها سعي داشتند با هجوم اشغالگرانه به سواحل ايران حضور نظامي خود را در خليج فارس تثبيت كنند كه البته با مقاومت جانانه دليرمردان ايران مواجه شدند و سرانجام وادار به عقب نشيني از منطقه شدند.
با اينحال موقعيت منحصر به فرد و ارزش استراتژيك خليج فارس درحدي است كه استعمارگران به سادگي و به دلخواه خود از آن دست نخواهند كشيد و مطامع خود را در ايجاد كانون هاي بحران و بحران سازي در منطقه جستجو مي كنند.
منهاي طرحهاي شوم بيگانگان خليج فارس مي تواند و بايستي بتواند كانون همبستگي و همدلي ملتهاي منطقه باشد و توسط كشورهاي داراي ساحل در خليج فارس اداره شود و مسائل و مشكلات آن نيز در قلمرو حسن همجواري كشورهاي همسايه به خوبي حل و فصل گردد.
تحريك برخي شيخ نشين ها به استفاده از نام مجعول براي « خليج فارس » يكي از اين موارد است كه دقيقا در شرايطي به آن دامن زده مي شود كه كشورهاي همسايه درصدد بهبود و ارتقا روابط فيمابين برآمده اند. همسايگان جنوبي ما به خوبي مي دانند كه اصالت تاريخي نام ايران و خليج فارس براي قرون متمادي و حتي پيش از ظهور اسلام نيز در حافظه تاريخ و حافظه ملت ها به ثبت رسيده و جوسازي دشمنان و اقدامات تحريك آميز نمي تواند چيزي را در اين مقوله تغيير دهد.
2 ـ فرايند جريان سازي و دشمن تراشي در خليج فارس ماجراي ناشناخته اي نيست و بيگانگان سعي داشته و دارند كه با تحريك اين و آن و دامن زدن به موضوعات بي ريشه فضاي منطقه را فضاي تقابل و تنازع جلوه دهند و با بحران سازي هاي مصنوعي براي حضور نظامي بيگانگان و دخالت عاملان اصلي بحران در منطقه توجيهي و زمينه اي را فراهم كنند و از اين طريق ضرورت حضور نظامي خود و تداوم آنرا تضمين نمايند.
تصادفي نيست كه امروزه به تناسب هر پيشرفت و موفقيتي كه جمهوري اسلامي ايران كسب مي كند قدرتهاي شيطاني با اعزام مقامات ارشد خود سعي مي كنند بلكه يك « فضاي ايران ترسي » را ايجاد كنند و حتي به آن دامن بزنند حال آنكه تجربه نشان داده است اقتدار ايران باعث آرامش و ثبات منطقه مي شود و همگان از دستاوردهاي چنان اقتداري بهره مند شده و مي شوند.
3 ـ جاي تاسف است كه همسايگان جنوبي ما براي مايوس كردن دشمنان منطقه قاطعيت چنداني از خود بروز نمي دهند و اين فرصتها را پديد مي آورند كه قدرتهاي شيطاني از هر پديده اي براي سواستفاده وسوسه شوند و در جهت تثبيت موقعيت خود از همين فرصت ها حداكثر بهره ها را ببرند.
اعطاي پايگاه نظامي اعطاي فرصتهاي استثنائي براي بهره برداري نظاميان بيگانه از امكانات و تسهيلات نظامي منطقه امروزه جزو پديده هاي عادي همسايگان جنوبي ما در خليج فارس محسوب مي شود و البته قدرتهاي شيطاني از اين فرصتها براي خيز برداشتن سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) به درون مرزهاي جغرافيائي جهان اسلام سواستفاده مي كنند. مانور اخير آمريكا يا چند شيخ نشين حاشيه جنوبي خليج فارس كه هنوز هم در آبهاي منطقه و سواحل جنوبي خليج فارس جريان دارد نمونه اي از دست درازي بيگانگان و عادي سازي اين پديده است درحاليكه كشورهاي منطقه بايستي آرامش و امنيت خود و سواحل خود و آبهاي خليج فارس را در پرتو « همكاري با همسايگان » جستجو كنند نه « همكاري با بيگانگان » .
4 ـ خوشبختانه تجربه هاي گذشته در اختيار ملتها و دولتها قرار دارد . حتي همكاري كشورهاي داراي ساحل منهاي ايران نتوانست امنيت و آرامش در منطقه را ايجاد حفظ و تضمين كند . ما در طول 30 سال اخير شاهد فعاليت شوراي همكاري خليج فارس بوديم ولي در هيچ مقطع زماني اين شورا نتوانست امنيت اعضاي خود را تامين و تضمين كند. اين شورا در سالهاي اوليه پس از تاسيس در خدمت ماشين جنگي صدام بود و « شوراي همكاري با صدام » تلقي مي شد اما كويت در سالهاي بعد توسط صدام اشغال شد و شوراي همكاري نه تنها حركتي در جهت مقابله با ماشين جنگي صدام صورت نداد بلكه حتي يك بيانيه هم عليه اين تجاوز وحشيانه صادر نكرد.
يادآوري اين خاطرات تلخ و گزنده از آن جهت اهميت دارد كه همسايگان جنوبي ما بدانند و خوب مي دانند كه امنيت خليج فارس فقط با همكاري تمامي كشورهاي داراي ساحل در منطقه و تنها با حضور آنها محقق خواهد شد و گشودن پاي بيگانگان به خليج فارس فقط به ناامني در منطقه دامن مي زند و بيگانگان سعي خواهند كرد با استقرار ناامني فلسفه وجودي حضور نظامي خود در منطقه را توجيه كنند.
جمهوري اسلامي ايران آمادگي خود را براي تدوين يك « پيمان امنيت جمعي » در خليج فارس اعلام كرده و قويا اعتقاد دارد كه تحقق اين امر مي تواند آرامش و امنيت و ثبات منطقه را تثبيت و تضمين كند.
متاسفانه برخي همسايگان جنوبي ما بر اثر القائات بيگانه دست به هر كاري مي زنند و از انجام كاري كه براي ايجاد حفظ و استمرار امنيت و ثبات در منطقه لازم است استنكاف مي كنند حال آنكه تنها يك « پيمان امنيت جمعي » مي تواند اين نياز حياتي را برآورده كند و نقش پررنگ ملت ها و دولت هاي منطقه را در آن تضمين نمايد. جمهوري اسلامي ايران اين افتخار بزرگ و هميشگي را بنام خود ثبت كرده است كه در سه دهه اخير حتي گاهي به تنهائي ولي با اقتدار و عظمت براي مقابله با ناامني و افشاي عوامل ناامني ها به مسئوليتهاي بزرگ خود عمل كرده و از اين پس نيز خواهد كرد لكن انتظار منطقي اينست كه همسايگان ما نيز به مسئوليت خود به درستي و به كمال عمل نمايند و مطمئن باشند كه مصلحت كل ملت ها و دولت هاي منطقه نيز همين است .
كيهان
روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان "رويا به جاي استراتژي" به قلم مهدي محمدي آورده است:
گزارش ها نشان مي دهد كه سوريه ظرف ماه هاي آينده كانون تحولات مهمي خواهد بود. ظرف دو هفته اخير خبرهاي متنوع و قابل تاملي درباره روابط سوريه و رژيم صهيونيستي منتشر شده كه اگرچه هنوز نمي توان يك تحليل نهايي درباره آنها به دست داد اما دست كم حاوي اين پيام صريح است كه برخي معادلات در كرانه مديترانه در حال جابجا شدن است و ايران بايد به دقت اين روند را در چارچوب منافع و امنيت ملي خود زير نظر بگيرد.
نگاه از منظر سوري به مسئله، موضوع را روشن تر مي كند. سوري ها اگرچه هنوز نتوانسته اند افكار عمومي دنياي اسلام را درباره دو موضوع ترور شهيد عماد مغنيه در دمشق و مذاكرات پنهاني طولاني مدت با اسراييل را متقاعد كنند، اما در اين هيچ ترديدي نيست كه سوريه در تشخيص منافع استراتژيك خود در سطح كلان خطا نمي كند و ايران و لبنان براي آن اهميتي بسيار بيشتر از جولان دارند. بدون شك محاسبه هاي سوريه دقيق تر از آن است كه حاضر باشد برتري هاي استراتژيك و امكانات بازدارندگي ناشي از ارتباط با ايران، حزب الله، حماس و جهاد را به چند تپه بفروشد. ضمن اينكه از همين حالا در اين هيچ ترديدي نيست كه اسراييلي ها به اين زودي ها درباره جولان حتي به طور جدي وارد مذاكره هم نخواهند شد چه رسد به اينكه فرايند واگذاري آن به سوريه را آغاز كنند.
به همين دليل مي توان گفت اگرچه اسراييل و امريكا اكنون در حال امتحان كردن آخرين راه پيش روي خود است اما تنوع امكانات ايران اسلامي همچنان خطاهاي بزرگي را وارد محاسبه هاي آنها مي كند و تا زماني كه واقع بيني جاي رويا پردازي را نگيرد هيچ چيز تغيير نخواهد كرد.
حزب الله
روزنامه حزب الله در سرمقاله امروز خود با عنوان" خليج تا ابد فارس" آورده است:
امروز نظام سلطه طاقت ديدن و تحمل اتحاد ملي و اقتدار منطقهاي ايران اسلامي را ندارد و براي برآوردن نيات زياده خواهانه خود از هيچ مكر و نيرنگي پروا نميكند و ملت ايران كهن سال نيز سرافراز و پراميد، به تنهايي در مقابل تمامي اين ظلمها ايستاده و نه تنها از حق خود، بلكه از حقوق ديگر مردمان مظلوم منطقه و جهان نيز دفاعميكند.
نظام سلطه اگر پيش از انقلاب اسلامي تنها قصد چپاول دارايي هاي اين سرزمين را داشت، پس از انقلاب براي جلوگيري از گسترش انديشه هاي اسلامي و به قول خودشان تنبيه مردم مسلمان ايران جنگ 8 ساله را توسط ايادي خويش بر ملت ايران تحميل كرد اما تنها چيزي كه مشاهده كرد استقلال و پايداري بيشتر مردم بود. پس از آن به تحريم هاي اقتصادي و فني ايران روي آورد كه باز هم برايش ثمري نداشت. حال پس از نااميدي از طرح هاي بي ثمر گذشته سعي دارد با حذف نمادهاي هويتي اين ملت كهن، از اثرگذاري ايران اسلامي بر مردم منطقه و جهان بكاهد و عجيب اينكه در اين راه برخي از دستهاي منطقه نيز با او همراهيميكنند. اينان به دستور و با كمك سازمانهاي بينالمللي تحت امر نظام سلطه، شعرا و بزرگان ادبي ايران را به نام خود ثبتميكنند و به روي خودشان هم نميآورند كه حتي اشعار اين بزرگان را هم نميفهمند. حتي شاهد بوديم يكي، ادعاي بزرگي از بزرگان ايران را داشت كه نه تنها متولد همين سرزمين فعلي ايران بوده، بلكه مدفن او نيز همينجاست و يك بار هم قدم به آن سرزمين نگذاشته است! در كنايه دوستيميگفت: عيبي ندارد اگر بزرگان ايران از آن اينان است، پس آنها نيز از آن ايرانند. تمامي اين حركات گستاخانه در حالي صورتميگرفت وميگيرد كه ملت ايران با بزرگواري و صبر تنها به احقاق حق خود از طريق همين مجاري علمي و بينالمللي پرداخته و مقابله مستقيم هويتي با اين دله دزدان را هنوز در دستور كار خود نياورده است چرا كهميداند اينان اسير همان نظام سلطه هستند و اميد دارد كه هرچه زودتر به مسير عقل و انصاف بازگشته و از اعمال دون خود عذرخواهي كنند. اما جعل نام خليج فارس با انتشار نقشهاي مجعول و بي پايه در معتبرترين مجله جغرافيايي حركتي بود كه نظام سلطه خود راساً برداشت و نيات پليد خود در مقابله هويتي با ملت ايران را رسمي كرد گرچه در همان مورد هم بودند كساني از جريانهاي منطقه كه با او همكاري كردند اما دشمن بزرگ ايران اسلامي در اين مورد نقش اصلي را داشت. بلافاصله مردم ايران از داخل و خارج با تمام توان علمي و تبليغي خود وارد كارزار شدند و خروشي بيادماندني را به نمايش گذاشتند. دولت نيز در سال 84 روز دهم ارديبهشت، روز اخراج پرتغاليها از تنگه هرمز را به عنوان روز ملي خليج فارس نامگذاري كرد. اما تكرار همان نقشه قبلي اين بار توسط يكي از سايتهاي بسيار معروف اينترنتي نشانميدهد كه اين تقابل بسيار عميق بوده و ملت ايران بايد خود را براي همتي طولاني مدت آماده سازد. اين تقابل با توجه به نياز رو به رشد كشورهاي جهان به نفت خليج فارس و شيعه نشين بودن اين منطقه كه از آن به عنوان ژئوپولتيك شيعه نامميبرند روز به روز شديدتر خواهد شد. راه عزتمندي و اقتدار همواره دشوار و پرمخاطره بوده است. ايراني اگرميخواهد در افق 20 ساله به كشور اول منطقه تبديل شود و آرمانهاي حق طلبانه خويش را پي بگيرد بايد خود را به سلاح ايمان و تلاش مجهز سازد.
اميرالمؤمنينميفرمايند: « أيها الناس! لا تستوحشوا في طريق الهدى لقلة أهله، فإنّ الناس اجتمعوا على مائده شبعها قصير، وجوعها طويل»
قدس
نظام مالي هر كشور پنج عنصر اساسي دارد كه هر كدام نقش مهمي در اقتصاد برعهده دارند: پول، ابزارهاي مالي، بازارهاي مالي، نهادهاي مالي و بانكهاي مركزي. «پول» وسيله خريد و ذخيره كننده ثروت است. دومين قسمت يعني ابزارهاي مالي براي «انتقال منابع» از پساندازكنندگان (صاحبان مازاد) به سوي بنگاهها كه نيازمند آن هستند، به كار گرفته مي شود. به علاوه، اين ابزارها با انتقال ريسك از ريسك گريزان به سوي ريسك پذيران به كار ميرود؛ پس نقش اين ابزارهاي مالي تخصيص «منابع» و «ريسك» است. وظيفه اصلي قسمت سوم نظام مالي هر كشور يعني «بازارهاي مالي» آن است كه اجازه ميدهد مردم به سرعت و با حداقل هزينه معاملاتي، به خريد و فروش «ابزارهاي مالي»، بپردازند. بورسها مصداق بارز اين بازارها هستند. چهارمين قسمت سيستم مالي كشورها را نهادهاي مالي تشكيل ميدهند. آنها خدمات متعدد و متنوعي ارايه ميدهند، از جمله امكان دسترسي به بازارهاي مالي و جمعآوري و تحليل اطلاعات از قرض گيرندگان و اعتبارسنجي متقاضيان تسهيلات، بانكها، شركتهاي بيمه و كارگزاريها از آن جملهاند. سرانجام پنجمين قسمت عمده يك نظام مالي را «بانكهاي مركزي» تشكيل ميدهند كه وظيفه اصلي آنها نظارت و ثبات اقتصاد است.
بيتوجهي و بدفهمي هر يك از اين پايهها و ستونها، نهاد بانك و پول را در وظايف بزرگ خود ناكارآمد و سيستم مالي كشور را پريشان ميسازد.
1_ اولين اصل پول و بانك آن است كه «زمان ارزشمند است». كم و بيش همگان اين را ميدانند. هر ساعتي كه از عمر گرانمايه صرف تدريس ميكنيد، به ازاي آن مبلغي دير يا زود دريافت خواهيد كرد.
2_ اصل اساسي دوم؛ تحمل ريسك مستلزم جبران است.
زندگيها سراسر با «نااطميناني» همراه است. رخدادها و حوادث چه خوب و چه بد، به جاي خود رخ خواهند داد. اگر قيمت خانه شما به لطف سياستهاي تورمزا دو برابر شده است، شما توهم ثروتي داريد.
باكي نيست، ولي همه حوادث روزگار چنين نيست، برخورد كارا با ريسكها مستلزم آن است كه آن را به كساني كه حاضر به پذيرش بوده و در مقابل وجهي دريافت دارند بايد منتقل كرد، بايد بيمهها و در بورسها سفتهبازان با ريسكپذيري خود شما را رها ميسازند. در بانكداري امروز و در مدت پول، اگر اين دو اصل را بانكدار در نظر بگيرد، بنابراين بر پايه «ريسك نكول» و «كاهش قدرت خريد» و ديگر ريسكهاي مرتبط و با توجه به اينكه اصل اول ميگويد «زمان ارزش دارد» ارزش و قيمت پول را كه همان نرخ تسهيلات است، بر مبناي شرايط انعطاف پذير قرار ميدهد.
3_ اصل اساسي سوم: اطلاعات، پايه تصميمگيري است. بانكها مسئوليت انتقال پسانداز مردم به سرمايهگذاران را دارند. قبل از وامدهي شرايط وامگيرنده حقيقي و حقوقي را بايد با استانداردهاي خاص اعتبار سنجي باكني بررسي كرد. مثال بارز براي اهميت كار، وام دهي در مسكن و مشكلات امروز ايالات متحده است. بحرانهاي مالي سالهاي اخير شرق آسيا نيز از اطلاعات نادر است و گمراه كننده وامدهيها حكايت دارد.
4_ اصل اساسي چهارم: بازارها قيمت را تعيين ميكنند و منابع را تخصيص ميدهند. چرا بازارها چنين نقش مهمي را پيدا كردهاند؟ زيرا بازار منسجم و كارآ«د با مرشد اقتصادي» و «رفاه» رابطهاي تنگاتنگ دارد.
5_ اصل اساسي پنجم؛ ثبات، موجب بهبود رفاه مردم ميشود. بيشتر مردم يا بگوييم همه مردم درآمد با ثبات را بر تلاطم درآ«دي ترجيح ميدهند. «ثبات» نه تنها در زندگي فردي آرامبخش است، بلكه در سطح كلان، ثبات سيستم مالي كشور، جامعه را در كل با ارامش رو به رو ميسازد. با تعيين نرخ درست بهره و سياستهاي پولي درست، ميتوان و بايد از عمق و وسعت ادوار تجاري يني ركودها كاست. در يك اقتصاد با ثبات مديريت ريكسهايي كه مردم نميتوانند به صورت فردي آنها را كنترل و هدايت كنند، برعهده دولتهاست و اين امر رفاه آنها را با پايداري همراه ميسازد. به همين دليل است كه «ثبات بخشي به اقصتادي ملي» از وظايف اوليه و اساسي بانكهاي مركزي به شمار ميرود. مسئوليت مقامهاي پولي چيزي جز اين نيست كه با كاهش نرخ تورم و با هدفگذاري و رساندن آن در كوتاه مدت به حد مطلوب و با كاهش ادوار تجاري و امواج پر تلاطم فعاليتهاي اقتصادي، بستر لازم براي رشد اقتصادي پايدار و باثبات را فراهم سازند. اگر آنها موفق شوند، آنها توانستهاند رسالت مهم خود را در كاهش ريسك افراد كه فرضا آ»ها را در معرض بيكاري قرار داده، به انجام رسانند و به علاوه «نااطميناني» محيط سرمايهگذاري را براي تصميمگيران پايين آورند و اين دو در راستاي ثبات بخشيدن به زندگي مردم؛ خدمت كمي به رفاه آنان نيست.
لازمه عملي اين رسالت آن است كه بانكها در هدايت منابع و مصارف خود و رفاه مردم پنج اصل فوق را به صورت هدفمند در نظر داشته باشند و به تعامل با نظام مالي جهاني بينديشند و در عمل مشكلات بانك سر كوچهها را حل و فصل نمايند نه برعكس. با وجه به آنچه گفته شد، وظايف بانك مركزي را در پنج بند ميتوان خلاصه نمود:
1_ تورم پايين و مهارشدني 2_ رشد بالا و پايدار 3_ نظام مالي باثبات 4_ نرخ بهره با ثبات 5_ نرخ ارز باثبات.
چرا نظام مالي با ثبات از هر چيزي براي يك كشور متكي به اقتصاد نفتي لازمتر است؟ چون شرط لازم براي آنكه اقتصاد به طور كارآمد و كارا عمل كند چيزي نيست جز برخورداري از يك نظام مالي باثبات و پويا به عنوان شبكه عصبي اقتصاد.
مردمسالاري
روزنامه مردم سالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان« درباره تعيين مصاديق جرم سياسي» به قلم دكتر محمد شريف آورده است: نكته اي كه بايد در خصوص جرم سياسي به آن توجه داشت اين است كه اصل 168 قانون اساسي در زمره اصولي محسوب مي شود كه اجراي آن منوط بر وضع قانون از سوي قوه مقننه است اين قبيل اصول قانون اساسي اصول سازمان دهنده توصيف مي شود اين به اين معني كه مجلس در خصوص وضع اين قبيل قوانين از صلا حيت اختياري بودن وضع قانون بهره مند نيست.
اين اختياري بودن مجلس مكلف به وضع قانون در خصوص هيچ يك از طرح ها و لوايح پيشنهادي نيست بلكه در خصوص طرح ها و لوايح خود تصميم مي گيرد كه به تصويب طرح هاي پيشنهادي نمايندگان يا لوايح تقديمي از سوي دولت يا پيشنهاد شوراي عالي استانها به وضع قانون بپردازد يا نه؟ اين وضعيت را تحت عنوان اختياري بودن وضع قانون مي نامند.
اما در خصوص قوانيني كه اجراي اصول قانون اساسي منوط به وضع آنها از سوي مجلس است قاعدتا اختياري بودن حاكم نيست در خصوص اين قبيل قوانين قاعدتا تكليف حاكم است يعني مجلس موظف به وضع قانون است اصل 168 قانون اساسي نيز در زمره اين قبيل اصول شمرده مي شود مجلس در همان دوره اول يعني نخستين قوه مقننه در نظام جمهوري اسلا مي ايران مي بايست قانون راجع به تعريف جرم سياسي را تصويب مي نمود به عبارت ديگر تعطيلي حدود سه دهه اصل 168 مسووليتي است كه بر عهده تمامي ادوار مجلس در برابر مردم حاكميت داشته است تنها دوره ششم مجلس شوراي اسلا مي بود كه تلا ش كرد به اين مسووليت عمل كند.
برخي رويه هاي موجود در محاكم تا آنجا كه تجربيات اينجانب دلا لت دارد اين بود كه انتقاد از حكومت را تبليغ عليه نظام دانسته اند و حتي اعتراض به مقامات حكومتي را تشويش اذهان عمومي شمرده اند بنابراين نكته ظريف در مورد متن تنظيمي توسط قوه قضائيه در اين امور خلا صه مي شود 1- استثنا ناپذير بودن محاكمه علني متهمين سياسي به اين معنا كه در مورد ساير متهمان به استناد اصل 165 امكان برگزاري غير علني محاكمه صورت استثنايي ميسر است ليكن در مورد اصل 168 محاكمه علني استثناپذير نيست.
2 - در محاكمه متهمين سياسي الزاما بايد هيات منصفه حضور داشته باشد در حال حاضر در نحوه انتخاب هيات منصفه محاكمات مطبوعاتي وضعيت كه گونه اي است كه آنان در تحليل نهايي برگزيده دولت هستند و هيات منصفه متهمين سياسي بايد به روشي صورت پذيرد كه آنان وجدان عمومي جامعه را نمايندگي كنند نه اراده حكومت را.
3- متهمين سياسي بايد در دادگاه هاي عمومي محاكمه شوند و نه در دادگاه هاي انقلاب.
4- تصويب قانون به گونه اي نباشد كه انتقاد به مسوولين و اعتراض به آنان تبليغ عليه نظام يا تشويش اذهان عمومي شمرده شود. بايد اميد داشت كه سياست كيفري رياست محترم قوه قضائيه و معاونين شايسته ايشان در مورد اصل 168 آن گونه عمل كند كه در قانون حفظ حقوق شهروندي و آئين نامه اجرايي آن تجلي يافته است تا اصل 168 از محاق تعطيلي به گونه شايسته بيرون كشيده شود.
سياست روز
اگر آقاي وزير با اعتراف به وجود افت تحصيلي در حقيقت وضعيت نه چندان مناسب آموزش و پرورش را مورد تأكيد قرار ميدهد، در واقع اين امكان را به آيندگان ميدهد تا پس از كنارهگيري وزير نتايج عملي تصميمها و شيوههاي رفتاري آقاي وزير و همكارانش را بررسي كنند و دستاوردهاي آن را بسنجند.
نامناسب خواندن وضعيت فعلي اين امكان را به دستاندركاران ميدهد تا نتايج عملكرد خويش در پايان دوره كاري را بزرگ و موثر جلوه دهند و دفاعي آسان از كارنامه خويش داشته باشند.
اما آقاي وزير به ويژه بايد به اين نكته نيز توجه كند كه اگر در حمله به وضعيت فعلي اصرار ورزد آن گاه ممكن است هدف از اتخاذ اين رفتار به ناتواني ايشان و همكارانش از ساماندهي به اوضاع نسبت داده شود و چنين به نظر آيد كه عدهاي در پشت نابسامانيهاي موجود پنهان ميشوند و ضعف خود را كتمان ميكنند.