۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۷:۴۰
کد خبر ۴۱۳۴۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۳ - ۱۱-۰۲-۱۳۸۷
کد ۴۱۳۴۳
انتشار: ۱۰:۲۳ - ۱۱-۰۲-۱۳۸۷

گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مسائل كشور و جهان پرداخته‌اند كه گزيده برخي از آنها در ذيل مي‌آيد.
 آفرینش

روزنامه آفرینش در سرمقاله امروز خود با عنوان "سندي که برمسند نيست" آورده است:

سازمان ملل متحد همه ساله طي گزارشي، جدول رتبه بندي کشورهاي عضو را در زمينه « آمادگي براي بهره مندي از دولت الکترونيک» اعلام مي کند. کشور ما در سال 2005 رديف 98 اين جدول را اشغال مي کرد وامسال با ده رتبه تنزل در رديف 108 قرار گرفته است. اين وضعيت نگران کننده در زمينه نرخ رشد ICT در کشور البته، محدود به همين يک خبر نيست. کمتراز دو هفته قبل هم گزارش رتبه بندي « آمادگي ديجيتالي2008 » نيز منتشر شد وايران درآن جدول براي دومين سال پياپي رتبه آخر را کسب کرده بود. جدول « آمادگي ديجيتالي» نيز گزارش معتبر بين المللي است که از سال 2000 با همکاري واحد اطلاعات اقتصادي اکونوميست و شرکت آي بي ام تهيه وعرضه مي شود.
 
ايران بازهم دريک سير نزولي سال 2005 رتبه 59 اين جدول و سپس درسال 2006 رتبه 65 را اشغال کرده بود واکنون براي دوسال پياپي است که درآخراين جدول 70 شماره اي درجا مي زند.
 
هريک از جدول هاي ياد شده اندازه گيري شاخص هايي از قبيل ميزان پهناي باند، دسترسي به اينترنت، استفاده از برنامه هاي متن باز، اطلاعات آرشيوي، امضاي الکترونيکي، پرداخت با کارت وانواع مشاوره هاي الکترونيک را ملاک دسته بندي خويش قرار داده اند که مجموعه شاخص هاي ياد شده در کنار يکديگر شماي نسبتا دقيقي از موقعيت ICT  درهر کشور را نشان مي دهد.
 
به طوريکه درهردو جدول مشاهده مي شود ميزان تنزل ايران طي دوسال اخير 10 رتبه بوده است واين سقوط در شرايطي صورت مي گيرد که داده هاي موجود درهر دو جدول، حاکي از ارتقاي برخي کشورهاي واقع در جنوب غرب آسيا دراين رده بندي هاي بين المللي است. بطوريکه کشورهاي آسيايي حتي نسبت به کشورهاي پيشرفته نرخ رشد بيشتري را نشان مي دهند. چنين روندي يعني يک هشدار جدي براي کشوري که بنا بر سند چشم انداز بيست ساله مصمم است، درسال 1404 جايگاه اول اقتصادي، علمي وفن آوري در منطقه آسيا جنوبي غربي شامل آسياي ميانه،  قفقاز و خاورميانه را به خود اختصاص دهد. دريک نگاه مقايسه اي وضعيت برخي از همسايگان خاورميانه اي ما در جدول آمادگي ديجيتالي 2008 چنين است:

امارات متحده عربي  - 33 ترکيه - 42 عربستان سعودي - 46 لبنان - 52 مصر - 58 پاکستان - 63 قزاقستان - 64 آذربايجان - 68 
 
بي شک هر تعريفي که از برتري موعود در زمينه هاي اقتصادي، علمي وفن آوري که نقص  صريح سند چشم انداز است داشته باشيم، پيشرفت و موفقيت در زمينه ICT مقدمه واجب وبخش لاينفک آن خواهد بود. امروزه پيشرفت در زمينه بهره گيري از اينترنت به جز» مهمي از برنامه هاي توسعه کشورهاي جهان مبدل شده است. بطوريکه « دسترسي شهروندان يک کشور به فن آوري ارتباطات بيش ازهرزمان ديگري بر شان ومنزلت آن کشور در جامعه جهاني و جايگاه آن در سلسله  مراتب سياسي واقتصادي جهان تاثير قاطع  خواهد گذاشت.»
 
نکته حائز اهميت دراين ميان توجه به خصلت رقابتي هرگونه پيشرفت در زمينه ICT است. اين جنبه رقابتي  به روشني خود را در سند چشم انداز بيست ساله نشان مي دهد. بطوريکه برخلاف برنامه هاي توسعه که مبناي پيشرفت را وضعيت موجود تلقي مي کند سند ياد شده کسب حاميان اول اقتصادي، علمي وفن آوري در منطقه آسياي جنوب غربي را به عنوان هدف مورد نظر خود ترسيم مي کند. به اين ترتيب هرگونه  توفيق براي دستيابي به اهداف سند چشم انداز صرفا با ملاحظه حرکت ساير کشورهاي منطقه و دستاوردهاي ايشان امکان پذير خواهد بود.

گذشته از آنکه پيشرفت کشور در زمينه فن آوري ارتباطات و اطلاعات همچنين معطوف به هدف مهم راهبردي  پر کردن شکاف فزاينده ديجيتالي است که در آن  عرصه رقباي ما ديگرنه  صرفا کشورهاي منطقه، بلکه دنياي صنعتي غرب است که امروزه با يک فاصله نجومي که هر لحظه عمق وگستره بيشتري مي يابد از کشورهاي جنوب پيشي مي گيرند. شکافي که ترجمان عددي آن را به روشني از مقايسه رقم 162 گيگابايت در ثانيه که حجم اطلاعات متبادل ميان اروپا وآمريکا است با رقم /7. گيگابايت در ثانيه که رقم تبادل اطلاعات ميان آمريکا و خاورميانه است قابل درک خواهد بود.
 
در مجموع وجود همين فضاي رقابتي و الزامات ناشي از آن است که مسير توسعه کشور را به راهي دشوار و پرچالش مبدل مي سازد مسيري که پيمودن آن مجالي  براي آزمون وخطاي مسئولين باقي نمي گذارد. آيا هنوزهنگام آن نرسيده است که سند چشم اندازي را که گويي اين روزها  از چشم دولتمردان افتاده است، بار ديگربر مسند نشانيم.
آفتاب يزد

روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله امروز خود با عنوان "باز هم دوستان شفيق!؟" آورده است:

رسانه‌اي شدن اختلاف نظر محمود احمدي نژاد با مهم‌ترين عضو اقتصادي كابينه خود، از آنجا آغاز شد كه برخي خبرگزاريهاي نزديك به دولت از بركناري دانش جعفري خبر دادند و هم زمان با اين خبر، احمدي نژاد در قم به شدت از عملكرد وزارت امور اقتصادي و دارايي انتقاد كرد. انتقادات شديد اللحن احمدي نژاد از دانش جعفري بدليل پخش كامل اظهارات او از صدا و سيما، به خانه تك تك ايرانيان راه يافت اما دفاع دانش جعفري از خود تنها در چند روزنامه منعكس گرديد. در اين ماجرا رسانه ملي حاضر نشد با پخش هشدارها و گلايه‌هاي وزير معزول، هم او را از امكان پاسخگويي عادلانه در برابر اظهارات رئيس جمهور برخوردار سازد و هم مردم و صاحب نظران را براي تحليل دقيق و تشخيص <سره> از <ناسره> ياري نمايد.

بر همين اساس به نظر مي‌رسيد پرونده مـوضـوع بـا يـك گفتگـوي نابرابر – يعني طرح ادعـاهـاي رئيـس جمهـور در فـراگيـرترين رسانه و ارائه پاسخ‌هاي دانش جعفري در چند روزنامه– بسته شده است. شايد مصلحت كشور هم اقتضا مي‌كرد كه موضوع بيش از اين ادامه پيدا نكند و بقيه بحث‌هاي فيمابين به محافل كارشناسي كشيده شود. اما ظاهراً افشاگريهاي دانش جعفري، عـده‌اي را آنقـدر عصبـانـي و برآشفته كرد كه با گذشت يك هفته از موضوع، حتي پاسخگويي نابرابر – و تا حدودي مظلومانه – وزير بركنار شده را بر نمي‌تابند.از جمله روزنامه رسمي دولت، علاوه بر حملات شديد اللحن اوليه، بار ديگردر مقـالـه‌اي بـه انتقـاد شديد از دانش جعفري پرداخت و او را يك <مجرم> دانست كه <آشكارا نسبت به او غمض عين شده است.>‌

البته مشخص نيست كه روزنامه صددرصد دولتي، اكنون تريبون برخي مقاله نويسان است كه به خود اجازه مي‌دهند از هر كس دفاع كنند و به هر كس بتازند و يا براساس رويه هميشه، بازتاب دهنده ديدگاه‌هاي رسمي دولت است. اما هر كدام از دو فرضيه فوق كه درست باشد، آنچه در آن روزنامه منعكس مي‌گردد، با مواضع رسمي مقام‌هاي دولتي، تعارض جدي ندارد . در اين صورت چند سوال مهم قابل طرح است:
 
1‌ -‌روزنامه وابسته به دولت نوشته است: <پيمان شكني توجيه ناپذير آقاي دانش جعفري در عمل موجب مختل ساختن سياست‌هاي اقتصادي دولت و رئيس جمهور طي سه سال گذشته گرديد.> اين ادعا در واقع قرائت ديگري از سخنان رئيس جمهور است كه چند روز قبل در همدان از عدم همراهي برخي دوستان 25 ساله در اجراي عدالت سخن گفت. وي همچنين يكي از نشانه‌هاي بي عدالتي را نرخ سود بانكي دانسته بود كه مخالفان كاهش آن بايد از سر راه كنار بروند. اكنون بايد پرسيد كسي كه از نظر روزنامه رسمي دولت، مجرمي‌است كه جرم او اخلال در سياست‌هاي عدالت‌خواهانه رئيس جمهور مــي‌بـاشد، با كدامين توجيه عقلي و شرعي، به عـنـوان مـشـاور عالي رئيس جمهور در امور اقتصادي تعيين شده است؟

‌2- ‌اگر دانش جعفري نه تنها در اجراي سـيـاسـت‌هـاي عدالت خواهانه با دولت نهم همكاري نكرده بلكه طبق ادعاي روزنامه دولت، در سه سال گذشته سياست‌هاي رئيس جمهور را مختـل كرده است به چه دليل، حضور او سه ســــال در كـــابـيـنـــه تـحـمـــل شـــده اســـت؟آيا اطلاع رئيس جمهور از كارشكني وزيران خود، سه سال به طول مي‌انجامد؟ آيا كسب اطلاع و تصميم گيري رئيس جمهور در ساير عرصه‌ها نيز به گذشت نيمي از عمر دولت – و حتي بيش از آن – نـيـاز دارد؟ الـبـتـه مـردم قـبلا ً نشانه هايي از <خـبـرگيري> تاخيري دولت و رئيس جمهور مشاهده كرده بودند كه تكذيب قاطع گراني و تورم توسط رئيس دولت در سال85، بارزترين نشانه آن بود. اما اگر قرار باشد كارشكني وزيران و اخلالگري آنها در راه اجراي مهم‌ترين ادعا و شعار دولت نهم– يعني عدالت گستري در حوزه اقتصاد – تا اين حد با تاخير مواجه شود، هر ايراني حق دارد كه نسبت به آينده خود و كشورش با نگراني بنگرد.

3‌ -‌روزنامه دولت، از <غمض عين> نسبت به جرم بزرگ دانش جعفري سخن گفته است. اما مـشـخــص نـكـرده اسـت بـا كدام مجوز الهييا مـردمي، نسبت به كسي كه جرم او <مختل ساختن سياست‌هاي اقتصادي دولت> است، غمض عين و گذشت شده است؟ اين ادعا، تنها مي‌تواند اظهارات 5/2 سال قبل احمدي نژاد در مجلس را يادآوري كند كه از <در اختيار داشتن ليست مفسدان اقتصادي> خبر داد و در عين حال اعلا م كرد كه به <توصيه دوستان شفيق> از مـعـرفـي آنــهـا خـودداري كـرده اسـت. اكنون مي‌توان پرسيد كه آيا غمض عين نسبت به اخلالگر در سـيـاست‌هاي عدالت‌خواهانه دولت هم به توصيه همان دوستان شفيق انجام شده است يا تعداد دوسـتـان شـفـيـق و حـوزه تـوصـيـه‌هـاي آنـهـا در حال افزايش است؟!‌

جمهوري اسلامي

روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "القاعده عامل موساد در عراق "آورده است:

گروههاي تروريستي در عراق اين روزها در مقياس وسيعي به كشتار مردم بي دفاع اين كشور در كوچه و بازار و معابر عمومي سرگرمند. منابع امنيتي به اطلاعاتي دست يافته اند كه نقش گروههاي موسوم به « شوراي بيداري » را در اقدامات تروريستي برملا مي كند. بعلاوه اين منابع اخيرا با دستگيري برخي عناصر گروههاي تروريستي به رابطه رژيم صهيونيستي با اين گروهها پي برده اند.

« عبدالله جباره » معاون استاندار « صلاح الدين » فاش كرد برخي از سران گروه « القاعده » فعال در عراق كه اخيرا دستگير شده اند اعتراف كرده اند كه با « موساد » در ارتباط بوده اند. اين گزارش حاكيست تروريستهائي كه در عراق تحت نام « عناصر شبكه القاعده » عمل مي كنند و به كشتار مردم و نيروهاي دولتي عراق سرگرمند در واقع از « موساد » خط مي گيرند و تجهيز مي شوند.

« جباره » افزود : سران اهل سنت استان صلاح الدين مداركي در اختيار دارند كه نشان مي دهد شاخه عراقي گروه القاعده با موساد در ارتباط مستقيم است و آگاه شدن از همين نكته باعث هشياري اهل سنت عراق و فاصله گرفتن آنها از القاعده شده است چون آنها در عمل دريافته اند كه القاعده مجري اهداف اسرائيل در عراق است . موضوع مهم ديگر كه باعث بروز تنش در روابط دولت مالكي و اشغالگران شده افشاي نقش آمريكا و شركتهاي باصطلاح امنيتي اين كشور در تجهيز سازماندهي و مسلح كردن گروهك هاي تروريستي عراق است كه مقامات ارشد آمريكائي به آن اعتراف كرده اند.

ماموران امنيتي عراق توانسته اند اسناد و مداركي را جمع آوري و طبقه بندي كنند كه بموجب آن شركت آمريكائي « بلك واتر » در شناسائي سازماندهي آموزش تجهيز و مسلح كردن تروريست هاي عراقي « نقش اصلي » را ايفا كرده و سلاحهاي فوق مدرني را به تروريستها تحويل نموده است كه هنوز هم اين قبيل سلاحها در اختيار ارتش عراق و عناصر امنيتي اين كشور نيست .

اگرچه زلماي خليل زاد مسئول اصلي اين طرح مي باشد لكن با اخراج وي از عراق اكنون « رايان كروكر » سفير آمريكا در بغداد مستقيما اين طرح را رهبري و از تشكيل گروههاي موسوم به « شوراي بيداري » دفاع و حمايت مي كند. كروگر ادعا دارد شوراهاي باصطلاح بيداري عامل اصلي بازگشت نظم و امنيت به عراق هستند و از تسليح عشاير اقليت سني و گروههاي بدنام در عراق حمايت مي كند. گزارش هاي دولتي نشان مي دهد سفارت آمريكا از طريق شركت باصطلاح امنيتي « بلك واتر » سرگرم سازماندهي و تجهيز بعثي ها نيز هست لكن به دلايل متعددي ترجيح مي دهد فعلا از وجود بعثي ها بصورت علني استفاده نكند ولي آنها را بطور مخفيانه مجهز نمايد تا در اولين فرصت ممكن از توان عملياتي آنها نيز استفاده شود. دولت مالكي گزارش هائي را در اختيار كنگره آمريكا قرار داده كه نشان مي دهد « بلك واتر » و برخي شركتهاي با ماموريت مشابه در قتل عام مردم عراق و حوادث تروريستي با روشهاي مشابه مستقيما دخالت داشته اند و در مورد « بلك واتر » 250 مورد حادثه منجر به قتل در پرونده اين شركت به ثبت رسيده است .

دولت مالكي در طول ماههاي اخير تلاش كرد به قرارداد حضور و فعاليت « بلك واتر » در عراق خاتمه داده شود ولي « كانداليزا رايس » و « رابرت گيتس » قويا به حمايت از بلك واتر پرداختند و ضمن عذرخواهي از عراق و توجيه عملكرد گذشته اعلام كردند بلك واتر متعهد شده است در عملكرد خود بطور جدي تجديدنظر كند و از دخالت در امور داخلي عراق خودداري نمايد ولي همچنان به فعاليت باصطلاح امنيتي ! در عراق مشغول باشد. منابع امنيتي عراق عقيده دارند بسياري از اقدامات تروريستي براي قتل مقامات ارشد دولتي نمايندگان مجلس و پليس عراق برمبناي اطلاعات « بلك واتر » و در قلمرو فعاليت اين شركت رخ داده و در واقع سرنخ بسياري از اين حوادث تروريستي به اين شركت باصطلاح امنيتي ختم مي شود.

مسئله اينست كه پنتاگون و ارتش آمريكا يك قرارداد عظيم امنيتي را با شركت بلك واتر به امضا رسانده اند كه بموجب آن حفظ امنيت نيروهاي آمريكائي در عراق و حفظ امنيت منطقه استقرار سفارت آمريكا و مجلس و دولت عراق در اختيار و انحصار بلك واتر قرار گرفته است .

اصرار واشنگتن براي حفظ و تمديد قرارداد با بلك واتر با اين استدلال توجيه شده است كه با خروج بلك واتر گويا حفاظت نيروهاي آمريكائي و امنيت دولت عراق مختل مي شود! حال آنكه دولت مالكي معتقد است در غياب بلك واتر امنيت در عراق با تضمين بيشتري تثبيت خواهد شد و دست اين شركت از اختلال در امنيت عراق كوتاه مي شود.

با اينهمه دولت مالكي نتوانست مقامات واشنگتن را براي لغو قرارداد يا لااقل عدم تمديد آن وادار نمايد.

گزارش هاي غيررسمي نشان مي دهد « ديگ چني » عامل تمديد قرارداد بلك واتر است و از فعاليت اين شركت و شركتهاي كوچكتر زيرمجموعه اش مستقيما سودي برد و جزو سهامداران اصلي اين مجموعه ها محسوب مي شود.

خشم دولت بغداد از اينست كه اين شركت به واردات اسلحه قاچاق و توزيع اسلحه بويژه سلاحهاي داراي دوربين ديد در شب سلاحهاي تمام اتوماتيك انواع صدا خفه كن كه معمولا براي عمليات جاسوسي و خرابكاري استفاده مي شود و تك تيراندازان در عمليات شكار دشمن از آن استفاده مي كنند و براي يك گروه امنيتي ضرورتي ندارد.

به موازات اين اقدامات ضد امنيتي در عراق كه توسط اشغالگران صورت مي گيرد دولت مالكي نگران سازماندهي گروههائي است كه آمريكا و اسرائيل سرگرم آنند ولي هنوز وارد عمل نشده اند. نگراني دولت مالكي اينست كه آيا آمريكا و اسرائيل در اين عمليات با يكديگر همكاري مي كنند يا آنكه اسرائيل در عراق هم تشكيلاتي موازي اشغالگران را هدايت مي كند و بطور مستقل سرگرم فعاليت جاسوسي و براندازي در عراق است

واقعيت اينست كه « القاعده » پوششي براي تامين اهداف ضد امنيتي آمريكا و رژيم صهيونيستي در عراق و منطقه است و در چنين شرايطي همكاري مشترك آمريكا واسرائيل يا انجام كارهاي موازي توسط دو تشكل موازي در عراق چيز زيادي را در اصل ماجرا تغيير نمي دهد چرا كه هر دو در آن واحد هدف مشتركي را تعقيب مي كنند و در نتيجه اقدامات موازي يا مشترك آنها موضوع اصلي محسوب نمي شود!

كيهان

روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان" من ما "به قلم محمد ايماني آورده است:

ناگهان از خواب برخاست. هر سحر برمي خاست تا عطش نهفته در جان تبدار خويش را فرو نشاند و به جرعه اي سيراب سازد. قريب 40-50 سال از عمر 60 ساله را چنين سپري كرده بود، شايد از آن هنگام كه نوجواني بيش نبود. 50 سال مشتاقي و مهجوري، 50 سال تشنگي و طلب و تعب! اين بار اما تفاوت داشت. ساعتي زودتر از جا برخاسته بود. پيرانه سر و عشق جواني؟! چه رأياي شيريني! يعني وصال دست مي دهد؟ چه خواب آتشيني! تا جانش، حرارت دويده بود. «آيا خبر بزرگي در راه است؟ شك ندارم. الله اكبر!الله اكبر!» همين طور ذكر مي گفت و دور اتاق قدم مي زد.

آتش به جانم افكند، شوق لقاي دلدار
از دست رفت صبرم، اي ناقه پاي بر دار

... در كيش عشقبازان راحت روا نباشد
اي ديده اشك مي ريز، اي سينه باش افگار

هرسنگ و خار اين ره، سنجاب دان و قاقم
راه زيارت است اين، نه راه گشت بازار...

مي گويند هر كس همان است كه مي پويد و مي جويد «گر در طلب گوهر كاني، كاني- ور زنده به بوي وصل جاني، جاني. القصه حديث مطلق از من بشنو- هرچيز كه در جستن آني، آني». شايد به تعبير ديگر هركس، همان است كه مي انديشد و مي آفريند. همان كه دلمشغولي اوست، همان كه «اثر» اوست. براستي در جهاني كه نه ماده و نه انرژي، از بين نمي روند- و نهايتاً تبدل و تغيير پيدا مي كنند- در جهاني كه نه صدا و نه تصوير، زايل نمي شوند، آيا خيالي كه در فكر نقش مي بندد و در جان جولان پيدا مي كند و در جهان پديدار مي شود، از بين رفتني و زايل شدني است؟ پس چرا نبايد سر تعظيم و تسليم فرود آورد در برابر اين حقيقت كه «هر كس هر خير و شري ولو به اندازه ذره ناپيدايي انجام دهد، همان- و نه اثر و نتيجه و پاداش و مجازاتش- را مي بيند» و چرا فردا روز، هركس همان گونه كه انديشيد و پوييد و آفريد، محشور نشود؟ «من كيستم» يا «ما كيستيم»، استفهام بزرگي است گريبانگير بشر و جوامع بشري. ما نيازمند توصيف خويشيم، اول قدم «حركت» براي انساني كه آمده تا برود و برسد. از كجا، در كجا و به كجا؟ چه رنج بزرگي! چه بار سنگيني! چه پرسش سختي!

مرتضي مطهري كه بود؟ فيلسوف؟ فقيه؟ عارف؟ متكلم؟ مفسّر؟ علامه؟ منتقد؟ جامعه شناس؟ طبيب؟ مصلح؟ انقلابي دردمند؟ شهيد؟ به راستي او كه بود؟ افق ديدش تا كجا بود؟ چه چيز او را ممتاز كرد؟ چرا جاودانه شد؟ او خود را چگونه شناخته بود؟ آن مطهري به مفهومي كه انديشيد و دلمشغولي اش بود و آفريد، آن اثر كه او حك كرد بر جان تاريخ معاصر و هميشه تاريخ، كدام بود؟ تامل در اطراف اين پرسش ها، تامل درباره غير نيست. مطهري، خود مثالي و متعالي و پاسخي به پرسش هاي از نان شب واجب تر ماست، پرسش هايي از جنس هويت و غايت و حركت و طالب و مطلوب و حال و آينده.

مطهري حيرت انگيز است چه آن روزگار كه به عنوان نوجواني 21 ساله از فريمان عازم حوزه علميه و در 81 سالگي عازم حوزه علميه قم شد، چه در روزگار سي و چند سالگي كه در آزمون دانشكده الهيات دانشگاه تهران شركت جست و استادان را غافلگير كرد و چه روزگار پس از آن تا شهادت كه طي 3 دهه، گفتار و آثاري بسيار متنوع به لحاظ موضوعي اما دقيق و فني بر جاي نهاد. سال 1133 در آزمون 8 روزه دانشكده الهيات براي جذب مدرسين حق التدريس، او بود كه از ميان بيش از 030 داوطلب، استادان برگزار كننده آزمون را متحير ساخت. پس از آن نوبت امتحان شفاهي و مصاحبه حضوري شد. آن روز 3 استاد برجسته منتظر او بودند. وقتي آمد، از جاي برخاستند و يكي از آن ميان گفت « امتحانات كتبي تو همه ما را شگفت زده كرده». پرسش ها يكي پس از ديگري طرح شد. از كتاب منظومه ملاهادي سبزواري پرسيدند. مطهري پاسخ را داد و سپس بحث را از نگاه بوعلي سينا و ملاصدرا و اشكالات او بر اين پاسخ ها ادامه داد. مي خواست همچنان ادامه دهد كه يكي از استادان دست بالا برد و گفت «آقاي مطهري دست نگه دار. چه كنيم كه نمره بالاتر از بيست نداريم. آن را تقديم تو مي كنيم و حالا آماده ايم از بحث شما استفاده كنيم. ادامه بده!»

گوشه گوشه آثار و گفتار و حيات علامه مرتضي مطهري، آميخته به اين ظرايف و عجايب است اما اينها هر يك اثري از اوست و نه «خود وسعت يافته» و «روح بزرگ او». جان مطهري خاشع در برابر حق بود. راه را يافته بود. بسيار اين حديث را از پيامبر اعظم(ص) نقل مي فرمود كه «انّ الله يحب معالي الامور و اشرافها و يكره ]يا يبغض[ سفسافها. خداوند كارهاي آميخته با علو و شرف را دوست مي دارد و كارهاي دون و پست را زشت و دشمن مي دارد» و خود در انتخاب راه و كار، به اين بيان شريف پايبندي نشان مي داد. مطهري بي شك يك انقلابي بزرگ بود اما نه از جنس كمونيستي و چريكي و چه گوارايي يا فرانسوي و انگليسي. او نهضت را آن گونه كه در سيره پيامبر و ائمه اطهار-عليهم السلام- جسته و يافته بود، مي فهميد و متعهد به آن بود. جاني آميخته با قرآن و نهج البلاغه و مانوس با سيره اوليا. وقتي گذشته را آسيب شناسي مي كرد، جهل و جمود و تحميق و نفاق و التقاط و دنيازدگي و غفلت از تربيت خود و جامعه را باعث بدبختي هاي امت اسلام مي يافت و همه همت خود را وقف درمان اين بيماري هاي مزمن مي كرد، درماني زمان بر و سخت كه صبر و حوصله و مجاهدت و نه شتاب و عجله را مي طلبيد.

او اثر و نتيجه تلاش را با مقياس هاي فيزيكي و مادي كه بايد زود نتيجه دهد و ملموس و آشكار شود نمي ديد بلكه منش خويش را با بلندهمتي، دورانديشي و مرتفع ساختن افق ديد تمهيد مي كرد و به همين دليل هم بود كه نگاهش در بحبوحه مبارزه و انقلاب و در دهه هاي پرمرارت جهاد، از سنگر تعليم و تربيت و پرورش افكار و استعدادها منحرف نشد. او در اين راه نوآوري و آزادانديشي را چاشني ايمان و اعتقاد استوار ديني كرد. با تحجر بيگانه بود و در فكر و بحث، حرّيت و بردباري به خرج مي داد. اما به همان ميزان به التقاط و نفاق چه از نوع چپ و چه از نوع راست آن حساسيت داشت. آزادانديش بود اما هرگز حتي گرد اباحه گري و نسبي گرايي و ولنگاري فكري و تذبذب هم به دامنش ننشست، كه از علي بن ابيطالب (ع) مكرر نقل مي فرمود « از آن زمان كه حق را شناختم، در آن ترديد نكردم». و انساني چنين علوي، البته مغضوب دنياپرستان و فرقه هاي متحجر و التقاطي و منافقي واقع مي شد كه تحمل روشنگري هاي او را نداشتند.

او روح بزرگي بود بيگانه با حقارت و انسان هاي حقير، همان گونه كه در تحليل و تجليل شخصيت والاي حضرت سيدالشهدا گفت «روح كه بزرگ شد، تن به زحمت مي افتد و روح كه كوچك شد، تن آسايش پيدا مي كند. اين خود، يك حسابي است... روح كه بزرگ شد، جسم و تن چاره اي ندارد جز آن كه دنبال روح بيايد، به زحمت بيفتد و ناراحت شود. اما روح كوچك به دنبال خواهش هاي تن مي رود، به دنبال لقمه براي بدن، پست و مقام. روح كوچك تن به هر ذلت و بدبختي مي دهد... اما روح بزرگ به تن نان جو مي خوراند بعد هم بلندش مي كند و مي گويد شب زنده داري كن... به تن مي گويد سر را توي تنور ببر تا حرارت آن را احساس كني و ديگر در كار يتيمان و بيوه زنان كوتاهي نكن. روح بزرگ آرزو مي كند در راه هدف هاي الهي و بزرگ كشته شود، فرقش شكافته شود... آن تني كه در زير سم اسبها لگدمال مي شود، جريمه يك روحيه بزرگ را مي دهد، جريمه يك حماسه، حق پرستي، جريمه روح شهيد را مي دهد... شهيد به خون خودش ارزش مي دهد». (جلد 2 حماسه حسيني)

انساني چنين بي قرار و 05 سال حيات بردبارانه، توام با صبر و تدبير و مصلحت انديشي و مهاجرت و مجاهدت، از فريمان تا مشهد و قم و تهران و نجف و پاريس! راستي شيدايي او با روح خدا خميني، با اولياي معصوم عليهم السلام و با پيامبراعظم(ص) را چگونه مي توان دريافت و بازگفت؟ چه رنج شيريني! گويا علي بن ابيطالب در بستر شهادت، اين تعابير عاشقانه را براي مانندهاي او فرموده بود كه او مكرر روايت مي كرد «به خدا سوگند با شهادت و مرگ، چيزي به سراغ من نيامد كه آن را ناپسند دارم، من جز تشنه اي كه در تاريكي به آب رسد و گمشده خود را بيابد، نبودم. و آنچه نزد خداوند است، براي نيكوكاران بهتر است». (نامه 32 نهج البلاغه)

آن جان عاشق-مطهري- شهادت را از سال هاي جواني برگزيده بود و بسيار از ديگران درخواست مي كرد كه براي شهادتش دعا كنند اما حتي شهادت هم براي او محتوايي عميق و ارجمند داشت چندان كه بارها فرموده بود «دو شخصيت مصلح و عارف را اگر تركيب كنند و از آنها يك انسان به وجود بياورند، شهيد به وجود مي آيد... هاله اي از نور اين كلمه را فرا گرفته... مثل شهيد، مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فاني شدن و پرتوافكندن است تا ديگران در اين پرتو كه به بهاي نيستي او تمام شده بنشينند و آسايش بيابند... علي(ع) به اميد شهادت زنده بود، اگر اين اميد را از او مي گرفتند، خيري در زندگي نمي ديد و برايش بي معني و مفهوم بود».

سرانجام در آن واپسين سحر، بشارت پاداش بزرگ را در رويايي صادق از رسول خدا(ص) گرفت، با آن بوسه اي كه پيامبر بر لب او نشاند. حالا مرتضي پس از سال ها مرارت بر آستان دوست ايستاده بود.

با زائران محرم، شرط است آن كه باشد
غسل زيارت ما، از اشك چشم خونبار

ما عاشقان مستيم، سر را زپا ندانيم
اين نكته ها بگيريد بر مردمان هشيار

در راه عشق اگر سر بر جاي پاي نهاديم
بر ما مگير نكته، ما را زدست مگذار

حزب الله

روزنامه حزب الله در سرمقاله امروز خود با عنوان "ردپاي صهيونيست‌ها" آورده است:

فروپاشي شوروي در سال 1998 عرصه را براي تاخت و تاز بسياري از كشورها در منطقه آسياي مركزي و قفقاز فراهم آورد. از اين زمان تلاش بسياري از كشورها براي نفوذ در جمهوري هاي تازه استقلال يافته آغاز شد. اين منطقه به واسطه موقعيت ژئوپولتيك و ژئواستراتژيك منحصر به فردش، از اهميت فوق العاده‌اي برخوردار است. به نحوي كه بسياري اين منطقه را پس از خاورميانه، استراتژيك ترين منطقه جهان قلمداد‌مي‌كنند.

افزون بر اين بسياري از جمهوري هاي تازه استقلال يافته داراي ذخاير عظيم نفت و گاز هستند كه مطلوبيت اين كشورها را براي ديگر بازيگران نظام بين الملل تشديد‌مي‌كند.

رژيم صهيونيستي يكي از كشورهايي بود كه از زمان فروپاشي شوروي تلاش هاي خود را براي نفوذ در اين منطقه آغاز كرد و در اين ميان نفوذ در جمهوري آذربايجان براي اين رژيم اهميت ويژه‌اي داشت. نزديك به 75 درصد جمعيت اين جمهوري را شيعيان تشكيل‌مي‌دهند كه به لحاظ فرهنگي و مذهبي تمايل زيادي به ايران داشته و تحت فشار دولت لائيك اين كشور قرار دارند. منابع نفت و گاز اين جمهوري هم نسبت به ديگر جمهوري هاي تازه استقلال يافته، از غناي بيشتري برخوردار است و اسرائيل از مشتريان پر و پا قرص نفت و گاز آذربايجان محسوب مي‌شود. علت ديگري كه سبب اولويت آذربايجان براي رژيم صهيونيستي شده است، هم مرزي اين كشور با ايران است. به واقع رژيم صهيونيستي با نفوذ در اين منطقه تلاش دارد اهداف سياسي و امنيتي و اقتصادي خود را دنبال كرده و با كمك امريكا و برخي كشورهاي ديگر عليه امنيت و منافع ملي ايران هم فعاليت كند. اسلام ستيزي خاندان علي اف هم كه ديگر تبديل به حاكمان موروثي اين كشور شده اند، بستر را براي ورود اسرائيل به عرصه سياسي و اقتصادي اين جمهوري بيش از پيش فراهم آورده است.

روابط ايران و جمهوري آذربايجان هم به سبب اينگونه مسائل،‌ تاكنون چندان دوستانه دنبال نشده و دولت آذربايجان بارها جمهوري اسلامي را به حمايت از گروه هاي اسلامگرا كه غالبا مخالف دولت اين كشور محسوب‌مي‌شوند، متهم كرده است. افزون بر اين در خصوص رژيم حقوقي درياي خزر هم اختلافاتي عميق ميان تهران و باكو وجود دارد.

اما پس از آنكه مدتي روابط دو كشور به صورت راكد دنبال‌مي‌شد،‌ جمهوري آذربايجان دست به اقداماتي زده كه نتيجه‌اي جز تنش زايي در روابط دو طرف به همراه نخواهد داشت. مهم‌ترين اين اقدامات توقيف محموله‌اي از تجهيزات نيروگاه اتمي بوشهر بوده كه از روسيه به ايران‌مي‌آمده است اما در جمهوري آذربايجان متوقف شده و اين كشور تاكنون اقدمي براي تحويل اين محموله انجام نداده است كه به نظر مي‌رسد كه اين اقدام با تحريك ايالات متحده و رژيم صهيونيستي به منظور دنبال كردن سناريوي كارشكني در فعاليت هاي هسته‌اي جمهوري اسلامي انجام شده باشد.

چندي پيش هم نيروهاي نظامي اين جمهوري كه در مرز مشترك ايران و آذربايجان مستقر بودند، در اقدامي مغاير با عرف هاي بين‌المللي به دو جوان ايراني تيرانداي كرده و آنها را به قتل رساندند. اقدامات باكو نارضايتي شديد جمهوري اسلامي را به دنبال داشته و وزارت خارجه هم با فراخواندن سفير اين كشور رسما به توقيف محموله مذكور اعتراض كرده است. اين در حالي است كه محموله مذكور حاوي كالاهاي دو منظوره و يا ماده هسته‌اي نيست و تمامي اسناد مربوط به آن بر اساس قوانين بين‌المللي تنظيم شده است.

با توجه به اينكه مذاكرات با مقامات آذربايجان تاكنون به نتيجه نرسيده،‌ شايسته است كه مسئولان سياست خارجي كشور، از ديگر ابزارهاي ديپلماسي براي مقابله با اقدامات اين جمهوري استفاده كنند. مهم‌ترين عامل در تعيين استفاده از ابزارهاي ديپلماسي امكانات و محدوديت هاي كشورها است و دولت‌ها ناچارند با توجه به توانايي هاي و امكانات خود در نظام بين الملل ابزارشان را براي رسيدن به اهداف مورد نظر در عرصه سياست خارجي، انتخاب كنند. محققا قدرت و امكانات جمهوري اسلامي با كشور كوچكي مانند آذربايجان قابل مقايسه نيست. اين در حالي است كه مذاكره هم تاكنون نتوانسته مقامات وابسته كشور كوچك آذربايجان را براي تحويل محموله نيروگاه اتمي بوشهر اقناع كند و موضع كلي آنها را در قبال جمهوري اسلامي تغيير دهد. تئورسين هاي روابط بين الملل علاوه بر مذاكره، پيشنهاد و تهديد را هم به عنوان ابزارهاي ديپلماسي بر شمرده اند. در حال حاضر هم با توجه به ادامه كارشكني‌ها از جانب دولت علي اف بهتر است كه جمهوري اسلامي پاسخي محكم را براي اين كشور در نظر بگيرد. تا بار ديگر به جهانيان ثابت شود جمهوري اسلامي با هرگونه كارشكني كه مانع از دستيابي ايران به حقوق مسلم خود شود، به شدت مقابله خواهد كرد

مردمسالاري

روزنامه مردمسالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان «سوءاستفاده دولت عراق از نجابت ايران» به قلم روح الله حقيقت‌طلب آورده است: هر چند بارها در روزنامه مردم سالاري نسبت به انفعال ديپلماسي ايران در عرصه سياست خارجي و روابط بين الملل انتقاد شده است؛ اما ظاهرا چندان تأثيري در ميان دست اندركاران وزارت امور خارجه براي تغيير وضعيت كنوني نداشته و احتمالا نخواهد داشت.

مردم ايران و به ويژه فعالا ن عرصه ديپلماسي به خوبي مي‌دانند كه حدود 6 ماه قبل جلا ل طالباني از تجديدنظر در قرارداد 1975 الجزاير بين ايران و عراق سخن گفته بود. البته ايشان هر چند سخن خويش را پس گرفت اما دريغ از يك موضع‌گيري قاطع رسمي از سوي مقامات ديپلماسي ايران! شكي نيست كه برخي مقامات دولت فعلي عراق به دلايل گوناگون نمي‌توانند بدون اراده آمريكاييها چندان موضع‌گيري مستقل داشته باشند؛ با اين حال گاهي پررويي و قباحت برخي دست‌اندركاران دولت كنوني عراق به حدي مي‌رسد كه اگر عده اي از عمق ماجرا مطلع نباشند تصور مي‌كنند كه گويا مقامات حزب بعث صدام چنين سخناني را بر زبان آورده اند.

در نجابت ملت رنجديده ايران همين بس كه بالا ترين رقم‌هاي كمك از سوي دولت ايران براي بازسازي عراق تخصيص مي يابد; كما اين كه براي حمايت از دولت كنوني هزينه هاي فراوان مادي و معنوي از كيسه ملت ايران پرداخت مي شود تا جايي كه ايران اسلامي حاضر نيست براي منافع خويش به صورت مستقيم با آمريكا به مذاكره بپردازد؛ اما تاكنون چند دور مذاكره با آمريكاييها در مورد عراق داشته است و...

بدون ترديد در صورتي كه دست اندركاران سياست خارجي ايران با اين گونه موضوعات فعالتر برخورد نمايند و به جاي اين كه وقت خويش را صرف امور غيرضروري نمايند با صلا بت و استواري در مقابل مواضع غيرمنطقي و آمريكائي دولتمردان كنوني عراق قد علم كنند و آن دسته از مقامات عراقي تاثير پذير از سياست‌هاي آمريكا را بر سر جاي خود بنشانند هرگز در آينده شاهد بيانيه رسمي وزارت خارجه عراق در حمايت از اماراتيها بر سر جزاير ايراني نخواهيم بود.

در پايان آيا نمي‌توان اين پرسش ساده را مطرح كرد كه چرا بايد از كيسه ملت عراق خسارتها و غرامت جنگ صدام عليه كويت پرداخت شود اما عليرغم تصريح اسناد سازمان بين الملل مبني بر متجاوز بودن عراق تاكنون هيچ گونه غرامتي به ايران بابت هشت سال جنگ تحميلي با صدها هزار نفر شهيد و صدها ميليارد دلار خسارت پرداخت نشود.

سياست روز

روزنامه سياست روز در سرمقاله امروز خود با عنوان «اميد به اراده جدي» به قلم حميد تهراني آورده است: ارائه گزارش كميسيون اصل 90 درباره پرونده مفاسد اقتصادي، كه وعده ارائه آن از هفته‌ها پيش داده شده بود، در وهله نخست ممكن است رفتاري نمادين از اجراي فرامين رهبري معظم انقلا‌ب باشد و نمايندگان مجلس شوراي اسلا‌مي بخواهند اثبات كنند كه به طور عملي، فرمان هشت ماده‌اي رهبري را اجرا كرده‌اند.

اگر چنين باشد مي‌توان در مراسمي از نمايندگان تقدير و سوء‌استفاده كنندگان را سرزنش كرد و تا ارديبهشتي ديگر كه شايد گزارشي مشابه منتشر شود صبر كرد. در چنين صورتي البته حجم سوء‌استفاده‌ها و مفاسد نگران كننده نيست چرا كه وجود آن باعث اجرا و اثبات تعهد تهيه‌كنندگان چنين گزارش‌هايي مي‌شود.

اما اگر منظور از تهيه چنين گزارشها و زحمت‌هايي كه براي آن كشيده مي‌شود مواردي فراتر از رفتارهاي نمادين و قيام و قعودهايي معمولي ، آن گاه نخستين سئوال آن است كه تامل يك ساله در ارائه اين گزارش به صحن علني و مردم چيست؟ به اذعان تهيه‌كنندگان گزارش در ارديبهشت ماه 86 اين گزارش براي قواي قضائيه و مجريه فرستاده شده ولي تا اين تاريخ آنها پاسخ نداده و درباره اقدامات احتمالي كه براساس اين گزارش انجام داده يا خواهند داد هيچ گزارشي ارائه نكرده‌اند.

البته اين انتقاد به دستگاه‌ها وارد است كه چرا و چگونه در ظرف اين يك سال فعاليت مناسبي انجام نداده‌اند اما اين گلا‌يه از نمايندگان هم وجود دارد كه چرا پس از يك سال اين گزارش را منتشر مي‌كنند و گذشته از اين موضوع پرسش اصلي و مهم، همان گونه كه انتظار مي‌رود از قواي مجريه و قضائيه است.

آيا واقعا اراده‌اي قوي براي پايان دادن به مفاسد اقتصادي و پرونده حيف و ميل‌ها، ندانم‌كاريها و ... وجود دارد؟ آيا مجلس به عنوان يك ناظر بي‌طرف كه ديده‌بان امور است دقيق پذيرفته شده و به نگاه آن احترام گذارده مي‌شود؟

اگر چنين باشد يك سال زمان فرصت مناسبي بوده تا مجريان و مقامات دو قوه ياد شده تصميمها و اقدامات مناسبي در خصوص اين گزارش انجام دهند و گزارش آن را به مرجع اصلي و ناظر (مجلس شوراي اسلا‌مي) ارائه نمايد. اما تصريح كميسيون اصل 90 در اين باره كه هيچ واكنشي در خصوص ارجاع اين گزارش به قوه‌هاي ياد شده دريافت ‌نكرده ممكن است كم‌توجهي به اين گزارش را تائيد كند.

قدس

روزنامه قدس در سرمقاله امروز خود با عنوان «تاكتيكهاي نخ نما و ناكارآمد واشنگتن » آورده است:

اتهام به همسايگان عراق، تاكتيك نخ نما و ناكارامدي است در جهت دفاع از سياستهاي ماجراجويانه تيم جرج بوش كه حاكمان فعلي تكرار آن را موجب بهبود پايگاه تحليل رفته جمهوريخواهان در جامعه آمريكا ارزيابي مي كنند. خليل زاد كه از جانب نيروهاي چند مليتي مستقر در عراق به شوراي امنيت سازمان ملل گزارش مي داد، گفت: «ايران و سوريه بايد از عبور تسليحات و مبارزان خارجي به عراق جلوگيري كنند و از مداخله بدخواهانه در عراق دست بردارند.»

با اشغال نظامي عراق، ايالات متحده آمريكا تلاش نمود با وجود برخي مخالفتها، با كسب يك هژموني خاص، موقعيت جهاني خويش را بهبود ببخشد و ديگر قدرتهاي بين المللي و منطقه اي را با خود همراه سازد. اما پس از پايان جنگ و آشكار شدن مشكلات و ناتواني اين كشور در عراق، چالشهاي متعدد از قبيل رشد انديشه هاي ضد آمريكايي، مخالفت با يك جانبه گرايي آمريكا، تلفات گسترده و غيرقابل پيش بيني نيروهاي آمريكايي و هزينه هاي سرسام آور نظامي، گسترش تروريسم در منطقه و جهان، شكست صلح خاورميانه و... وجهه و اعتبار بين المللي آمريكا را به عنوان يك ابرقدرت بشدت مخدوش نمود.

مقامهاي كاخ سفيد پس از ناكامي در دستيابي به هدفهاي تعيين شده در عراق و انعكاس گسترده شكست واشنگتن در اين كشور، نه تنها از سوي ديگر كشورها، بلكه از سوي نخبگان آمريكايي نيز با انتقادهاي جدي مواجه شده اند. از اين رو در اقدامي رواني و اتخاذ تاكتيك فرافكني، با تكرار اتهامهاي واهي به ايران، سعي دارند اذهان عمومي را از نقش ناموفق كاخ سفيد در عراق منحرف كنند.

اكنون بر كسي پوشيده نيست كه سوژه عراق در مبارزات انتخاباتي دو حزب دمكرات و جمهوريخواه، جايگاه ويژه اي دارد. جمهوريخواهان در ارتباط با معضل عراق، دو گزينه را مقابل خود دارند؛ يا بايد به شكست اعتراف كنند يا همچنان با اميدهاي واهي و وعده هاي توخالي و فرافكني، از سياستهاي موجود دفاع نمايند.

قراين و شواهد حاكي از ناتواني سياست يك جانبه گرايي بوش در موفقيت وي مي باشد. جامعه جهاني و شهروندان آمريكايي كه شاهد پرداخت هزينه هاي مادي بيش از 500 ميليارد دلار در عراق و كشته شدن بيش از 4000 آمريكايي در اين كشور هستند، هنوز خبر پيدا شدن سلاحهاي كشتار جمعي در عراق را انتظار مي كشند و بوش همچنان وعده اثبات ادعايش را مي دهد تا شايد بتواند ديگر سياستمداران كشورش را در توجيه تعقيب عملكردش، با خود همراه نمايد.
 
از سوي ديگر، واشنگتن در مقاطع گوناگون با متهم نمودن ايران و برخي همسايگان، درصدد است تا با مسموم نمودن فضاي رسانه اي، ديگران را در شكستهايش سهيم كند.

در پايان بايد اذعان نمود، خصيصه استبدادي و سلطه طلبي ايالات متحده و پا فشاري بر راهكار نظامي براي حل بحران عراق و اتهام به همسايگان اين كشور، نمي تواند آمريكا را از باتلاق عراق نجات دهد، چنانكه مقام معظم رهبري در ديدار با جلال طالباني رئيس جمهور عراق فرمودند: «قطعاً آمريكاييها در عراق موفق نخواهند شد و ادامه اشغال عراق، لقمه اي نيست كه از گلوي آمريكا پايين برود».

صداي عدالت

روزنامه صداي عدالت در سرمقاله امروز خود با عنوان« اشكال بر مصاديق جرم سياسي» به قلم صالح نيكبخت آورده است:
 
واقعيت امر اين است كه قانون جرم سياسي كه بعد از 28 سال و 6 ماه از تصويب قانون اساسي كشور ما مطرح مي شود و تازه آن هم در ابتداي راه است نه آن چيزي است كه مردم انتظار دارند و نه آن قانوني است كه تصويب كنندگان قانون اساسي كشور مد نظر داشته اند. قانون اساسي در زماني به تصويب رسيد و به رفراندوم عمومي گذاشته شد كه هنوز چند ماه از پيروزي انقلاب اسلامي نگذاشته بود و بسياري از اعضاي مجلس خبرگان كه خود با اتهامات سياسي در رژيم گذشته دستگير و زنداني شده بودند از جرم سياسي مراد ومقصود ديگري داشتند. به همين جهت آن چيزي كه در پيش نويس ماده چهارم قانون مجازات اسلامي آمده و تازه آن هم قرار است پس از تصويب به هيات دولت و ازهيات دولت به مجلس برود نه از لحاظ مصاديق جرم سياسي و نه از لحاظ مجازات ها و امتيازاتي كه براي مجرم سياسي مي بايست در نظر گرفته شود، با معنا و مقصود مورد نظر و آنچه كه در تاريخ حقوق جهاني وجود دارد منطبق نيست. مواردي كه مانند شركت در اجتماعات و راهپيمايي ها و تشكيل احزاب و گروه هاي سياسي مورد نظر قرار گرفته است عملا موضوعي است بر خلاف قانون اساسي، زيرا قانون اساسي حق تشكيل احزاب و گروه ها و شركت در اجتماعات و راهپيمايي ها را به طورعام پذيرفته است و تنها اگر در تشكيل اين اجتماعات و راهپيمايي ها خلافي به وجود آيد مثلا تخريب اموال عمومي صورت گيرد جرم عمومي تلقي مي شود وگر نه ،نفس تشكيل اجتماعات و راهپيمايي ها مصداق جرم سياسي نيست. جرم سياسي هر گونه مبارزه سياسي بدون توسل به اسلحه و خشونت را در بر مي گيرد نه اينكه فعاليت هاي صنفي و حقوق شهروندي كه در قانون براي همه مردم مجاز و حق آنان شناحته شده است.

اگر قرار باشد امتيازاتي مانند تشديد مجازات، تكرار جرم، سابقه كيفري و محروميت از حقوق اجتماعي و همچنين نگهداري مجرمين سياسي در زنداني متمايز از ساير زندانيان در نظر گرفته نشود، پس چه فرقي بين جرم سياسي و جرم عادي وجود دارد. اين كار عملا و نوعا در مورد مجرمين سياسي در رژيم گذشته در نظر گرفته مي شد بنابراين سزاوار نيست كه در نظامي كه اصل آزادي ، اولين شعار اصلي انقلاب آن بوده است چنين موضوعي در نظر گرفته نشود‏‎.‎‏ به همين جهت اين ماده قانون هم از لحاظ مصاديق و هم از لحاظ مجازات ها و در نظر گرفتن محروميت از حقوق اجتماعي براي مجرم سياسي كه در هيچ قانوني وجود نداشته، عملا قانوني كردن بستن راه فعاليت سياسي است. با آن چه تصويب شده ، اگر كسي متوجه شود كه به خاطر يك كار سياسي ، محاكمه و محكوم به زندان و محروميت از حقوق 3 تا 5 ساله اجتماعي خواهد شد، عملا هرگز به دنبال فعاليت سياسي نخواهد رفت و راه "ساكت باش و سلامت باش" را در پيش خواهد گرفت.

 
ارسال به دوستان
وبگردی