۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۱۴۲۶
تاریخ انتشار: ۱۸:۵۱ - ۱۱-۰۲-۱۳۸۷
کد ۴۱۴۲۶
انتشار: ۱۸:۵۱ - ۱۱-۰۲-۱۳۸۷

ماجرای خواندنی سفر با قطار توربوترن!

دو روز ، ده روز ، سي روز گذشت هيچ خبري نشد ، يكي دو بار كه تماس گرفتيم گفتن اينقدر شكايت زياده كه هنوز نرسيديم رسيدگي كنيم ؛ كم كم داشت يادمون مي رفت ، تا اينكه هفتم هشتم ارديبهشت ماه پستچي نامه آورد

یکی از کاربران عصرایران ، با ارسال مطلب زیر ، از شرکت رجا انتقاد کرده است که عیناً منتشر می شود .
عصرایران آماده است پاسخ شرکت رجا را نیز مبتنی شعار " مشتری محوری" و "پاسخ گویی" ، منتشر کند .


اواخر دي ماه سال گذشته با هزار مكافات وقتي از خريد اينترنتي بليط قطار مايوس شدم ، از طريق يكي از آشنايان توانستم بليط مسافرت به مشهد مقدس رو با پرداخت وجه اضافي به يكي از آژانس هاي معتبر تهران تهيه كنم ؛ خوشحال بودم كه براي تعطيلات عيد مي تونم با خيالي آسوده پدر و مادر و اهل و عيال رو به مسافرت ببرم .

اين رو هم بگم كه مثلاً برنامه ريزي هم كرده بودم قرار بود با قطار شيك و مجهز توربوترن (قطار سريع) هشت ساعته از تهران به مشهد بريم ، براي خانواده توضيح دادم كه بعله اين قطار اگر چه كوپه اي نيست و صندلي هاش اتوبوسيه ولي در عوض آن چنان مطبوع و راحته كه نگو يعني با توجه به صندلي هاي راحت و محيط دلپذير حاصل از دور هم بودن و نمايش چند فيلم و پذيرائي در حين سفر اصلاً متوجه بعد مسافت نمي شيم تازه نوه ها از مصاحبت پدر بزرگ و مادر بزرگ و ...

همه چيز خوب پيش مي رفت تا اينكه قطار حركت كرد و بلندگو اعلام كرد كه بعله خوش آمديد و ... قطار راس ساعت 7:30 حركت و ساعت 19 به مقصد خواهد رسيد ، اينجا بود كه ابتدا صحبت هاي درگوشي و بعد از لحظه اي همهمه و اعتراض و خلاصه صداي همه در اومد كه مگه توربو ترن نيست خوب قطار سريع اگه قرار باشه مثل قطارهاي معمولي 12 ساعت تو راه باشه كه ديگه سريع نيست ( بقول پسرم اين كه ميشه قطار يواش السير به جاي سريع السير ) اما مگه كسي پاسخگو بود ، از رئيس قطار هم خبري نبود تا اينكه ساعت حدود 9 صبح شد و آفتاب بهاري رخوت صبحگاهي رو از بين برد و كم كم هواي داخل واگن گرم شد و يكي يكي مسافرها از مهمانداران قطار مي خواستند كه تهويه ي داخل واگن رو روشن كنند و پاسخ ميشنيدند كه چشم چشم الساعه به مسئول مربوطه خبر مي دهند كه اقدام فوري به عمل آيد ولي چشمتون روز بد نبينه شر شر عرق رو به تزايد و دريغ از يك نسيم از خروجي تهويه تازه واگن پنجره هم نداشت كه بشه از باد بهار استفاده كرد ، بعد از درخواست هاي مكرر تونستيم رياست فخيمه ي مجلله ي قطار رو زيارت كنيم كه در يكي از واگن هاي خنك و مطبوع قطار در معيت مهمانداران محترم بودند.

 

 اعتراض كرديم كه بابا مگه توربوترن نيست پاسخ شنيديم كه بله اسمش توربوترنه ولي چون كشنده ي اون خرابه با ديزل داريم مي كشيمش اگه باور نداريد ايناهاش اين برنامه ي حركت قطاره كه خود رجا پرينتش رو به ما داده و ما طبق برنامه حركت كرديم و اگه مشكلي پيش نياد به موقع بعد از 12 ساعت ناقابل به مقصد مي رسيم گفتيم كه اين بليط هاي ما ميگه توربوترن و تو آژانس هم به همه گفتن 8 ساعته ، گفت بيجا كردن اين آژانس هاي متخلف ؛ گفتيم چرا تهويه رو روشن نمي كنيد فرمودند تهويه ي قطار روشنه ولي چندتا از واگن ها منجمله واگني كه شما توش نشستيد و بيش از دو ماهه كه پول بليطش رو پرداخت كرديد خرابه و البته چند وقته كه خرابه و ما به مسئولين مربوطه گفتيم گفتن اشكال نداره اصلاً تهويه مي خواد چكار ؟!!!

سرتون يا بهتر بگم چشماتون رو درد نيارم گفتيم و گفت گفتيم و گفت و ... تا اينكه افاضه فرمودند كه ما كارمنديم كاري ازمون بر نمياد وقتي رسيديد مشهد بريد امور مسافران شكايت كنيد ؛ ما هم عرق ريزان در حالي كه نه خبري از جمع خانوادگي بود ( پدر بزرگ و مادر بزرگ و نوه ها هر كدام به سمتي و با هر بهانه اي در حال قدم زدن در واگن هاي ديگر كه تتهويه داشت ) نه خبري از فضاي مطبوع بود ( خصوصاً خانم هاي محترم محجبه كه معلومه چه حالي داشتن ) در اين بين حال و روز پدر و مادر من كه هر دو ناراحتي قلبي دارن و خانم محترم ديگري كه مي گفت بيماري ام اس داره و ...ديدني ( يا شايدم نديدني ) بود و من هم از شدت خجالت از روي خانواده غرق در عرق شرم كه مزيد بر عرق عصبانيت و گرما شده بود .


وقتي به مشهد مقدس رسيديم و از قطار پياده شديم مثل اين بود كه وارد يخچال شديم ( راستي نون بربري وقتي از تنور بيرون مياد چه كيفي مي كنه خوش به حالش!!! ) يك سره رفتيم امور مسافران گفتن به ما چه بريد دفتر رسيدگي به شكايات ، گفتيم" هيچ جا نمي ريم همين جا هستيم ، ما منتظر رئيسش هستيم " گفتن برو بابا دلتون خوشه رئيسش كجا بوده با رئيس فقط خود ما اونم از طريق تلفن مي شه صحبت كرد ، بيچاره ها مجبور بودن از يه طرف داد و هوار ما رو تحمل كنن و از طرف ديگه جوري كه آب تو دل رئيس ( كه احتمالاً بايد دل گنده اي هم داشته باشه ) تكون نخوره مدام بهش گزارش بدن كه بعله حاج آقا عده اي از مسافرها اعتراض دارن البته قبلاً هم عده اي ديگر از مسافران قبلي هم اعتراض داشته اند و البته نگران نباشيد مي دونيد كه طبق قانون اگه دماي داخل واگن بالاي 30 درجه باشه بايد خسارت بديم و ما ماموران وظيفه شناس براي حفظ حقوق حقه ي خودمون و البته خودتون اصلاً دما رو بالاي 5/27 درجه ننوشتيم و تازه بهشون گفتيم كه مگه 4 ساعت ديرتر رسيدن چه اشكالي داره البته دير كه نه خودتون بيايد ليست و جدول ما رو ببينيد اصلاً كي گفته توربوترن يعني قطار سريع ، توربوترن يعني قطاري كه صندلي هاش ( لابد فنر داره ) اينجوريه ، خوب ما هم صندليامون اينجوريه ديگه ؟؟؟


گفتيم پدر جان 1- قطار توربو به قطار سريع مي گن 2- آژانس هم ساعت رسيدن ما رو حدود 3 بعد از ظهر اعلام كرده 3- دماي داخل واگن ها از همون ساعت 10 صبح به بعد غير قابل تحمل بود و مطمئناً بابلاي 30 درجه اصلاً خودتون تصور كنيد يك اتاق فلزي زير آفتاب مستقيم در حالي كه 70 تا 80 نفر توش باشن حالا نفس بكشن يا نه ، چه وضعي پيدا مي كنه ؟


گفتن چشم چشم ما رسيدگي مي كنيم بنويسيد ، شماره تلفن بديد ، آدرس بديد ، اصلاً تا فردا پس فردا معلوم مي كنيم كه ...


دو روز ، ده روز ، سي روز گذشت هيچ خبري نشد ، يكي دو بار كه تماس گرفتيم گفتن اينقدر شكايت زياده كه هنوز نرسيديم رسيدگي كنيم ؛ كم كم داشت يادمون مي رفت ، تا اينكه هفتم هشتم ارديبهشت ماه پستچي نامه آورد ، ديديم بله از رجا نامه اومده گفتيم لابد از اينكه گنجشك رو رنگ كردن و جاي قناري فروختن ، از اينكه گندم نمائي و جو فروشي كردن عذر خواهي كردن ، يكي مي گفت لابد شماره حساب خواستن كه پول بليطا رو با جريمه اش پس بدن ، يكي مي گفت به بابا بليط رفت و برگشت رايگان با هزينه ي هتل براي اقامت فرستادن و ... ولي نامه ي شماره ي 527/70 مورخ 2/2/87 واصله حاكي از اين بود كه شكايت ما نه تنها آقايان را ناراحت نكرده بلكه موجب امتنان جناب آقاي زاغي مدير شركت رجا در خراسان شده و البته هيچ اشاره اي به گندم و جو ، گنجشك و قناري ، توربوترن سريع السير و يواش السير نشده بود و فقط اظهار لطف كرده بودند و براي خالي نبودن عريضه به اطلاع رسانده بودند كه طبق گزارش رئيس وظيفه شناس !!! قطار دماي واگن 5/27 درجه بيشتر نبوده مراتب جهت اطلاع ارسال مي گردد .

 خوبيش اين بود كه اين دفعه عوض اون همه گرما ، واقعاً يخ كرديم .

 


 
ارسال به دوستان
وبگردی