۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۱۶۹
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۱ - ۰۸-۰۷-۱۳۸۵
کد ۴۱۶۹
انتشار: ۱۳:۴۱ - ۰۸-۰۷-۱۳۸۵

مديريت کتابخانه ها در ايران وارونه است

زهرا حاج محمدي: امروز ما در جامعه اي زندگي مي کنيم که کتاب در سبد خانواده ها جاي ندارد و به عنوان يک محصول فرهنگي مهم براي عموم مردم بشمار نمي آيد اين در حاليست که دانشگاههاي ما هنوز افرادي را در حوزه کتابداري تربيت کرده و آموزش مي دهند و حتي تعدادي از اين دانشجويان را نيز به خارج از کشور اعزام مي کنند، همه اينها نشان دهنده آن است که حرفه کتابداري هنوز براي ما جايگاه مهمي دارد، به نظر شما هدف از فعال نگاه داشتن اين حوزه چيست؟ آيا به خاطر آن نيست که سعي مي کنيم همين تعداد محدود علاقه مند به کتابخواني را نگهداريم و آنها را از دست ندهيم؟

محمدحسين ملک احمدي، نوش آفرين انصاري، ابراهيم افشار، نورالله مرادي و کامران فاني در ميزگردي در خبرگزاري ميراث فرهنگي عنوان کردند در جامعه اي که پرسشگري محلي از اعراب ندارد، طبيعي است که کتابدار انگيزه خود را در پاسخگويي به سوالات جامعه از دست بدهد. ميزگرد موانع کتابداري در ايران بخش دوم 
ميزگرد کتابداري در ايران برگزار شد
 
خبرگزاري ميراث فرهنگي_ کتاب_ ميزگرد "وضعيت کتابداري در ايران و آسيبهاي وارد بر آن" با حضور "محمد حسين ملک احمدي" رئيس هيات امناء کتابخانه هاي عمومي کشور، "کامران فاني" مشاور علمي سازمان اسناد و کتابخانه ملي ايران، "نورالله مرادي" مشاور رياست سازمان اسناد و کتابخانه ملي ايران، "نوش آفرين انصاري" دبير اجرايي شوراي کتاب کودک و"ابراهيم افشار" عضو هيات علمي دانشگاه اصفهان و سرويراستار دايره المعارف کتابداري و اطلاع رساني در محل خبرگزاري ميراث فرهنگي برگزار شد و از ديدگاههاي مختلف، موضوعات حوزه کتابداري و امکانات موجود مطرح و مورد بررسي قرار گرفت.
 
زهراحاج محمدي: گفته مي شود کتابداري دانشي است که به مطالعه و بررسي شيوه هاي گوناگون توليد دانش و گردآوري و دسته بندي منابع اطلاعاتي شامل نشريه، کتاب، لوح فشرده، اينترنت و وب مي پردازد. بخشي از اين دانش، شامل سازماندهي و بازيابي منابع اطلاعاتي است.

با به وجود آمدن خط، صنعت چاپ و کتابخانه ها در سراسر جهان، حجم دانشي که توسط موسسات، مراکز دانشگاهي و آزمايشگاهها توليد مي شد، گسترش زيادي پيدا کرد و به جايي رسيد که نياز به دسته بندي و ساماندهي اطلاعات و دانش جمع آوري و توليد شده، به وجود آمد و متعاقب آن، کتابداري آنقدر بسط و گسترش پيدا کرد و زيرشاخه هاي مختلف يافت که کساني که در اين حوزه خدمات ارايه مي کردند ناچار شدند اطلاعات تکميلي و تخصصي تري در اين حوزه کسب کنند. اين امر باعث شد که اين رشته به تدريج به عنوان يک رشته تخصصي وارد دانشگاهها شود.

در اين نشست مي خواهيم ابتدا دوستان به اين موضوع بپردازند که اساسا" کتابدار کيست و چرا ما به او نياز داريم و اصولا" آيا کتابداري يک شغل ضروري است يا مي توان در شمار مشاغل عمومي و غيرضروري آن را تعريف کرد و درست به همين دليل است که حتي در کتابخانه ها همواره شاهد آن هستيم که مسئولان براي صرفه جويي در بودجه هاي خود، اولين شغلي را که حذف مي کنند کتابداري است. چرا جامعه نگاه تخصصي به اين حرفه ندارد و اصولا در جامعه اي که کتابخواني، الويتي محسوب نمي شود و شمارگان کتاب در بهترين شرايط از 5000 تجاوز نمي کند، و به قول مسئولان ما کتاب در سبد خريد خانواده ها جايي ندارد و تمام سعي و اهتمام مسئولان ما اين است که دست کم مخاطبان موجود را از دست ندهند، کتابداري چه جايگاهي و محلي از اعراب پيدا مي کند؟

بخش کتاب خبرگزاري ميراث فرهنگي تا امروز با برگزاري ميزگردهاي مختلف در حوزه هاي مختلف سعي کرده است که مسائل مربوط به کتاب را در جامعه امروز بررسي کند. در صحبتهايي که با کارشناسان کتابداري داشته ايم، به کرات مشکلات اين رشته و کمبودهاي موجود در کتابخانه ها را طرح کرده ايم. امروز مي خواهيم کارشناسي شده و هدفمندتر اين مبحث را پيگيري کنيم تا اگر از ما به عنوان يک رسانه کاري در اين زمينه برمي آيد ما نيز هدفمندتر مشکلات و راهکارهاي موجود را تحليل و دنبال کنيم. نوش آفرين انصاري: به نظر مي رسد که جايگاه کتابداري را نگاه جامعه به کتاب و اطلاعات مشخص مي کند و همين باعث مي شود که کتاب پديد مي آيد، انديشه ها در قالب کتاب جاي مي گيرد و اين کتابها در مکانهايي به اسم کتابخانه قرار مي گيرند.

 
نوش آفرين انصاري: بحث اينکه نگاه جامعه ما به کتابداري چيست و چگونه است، به اين برمي گردد که ما در اين زمينه چکار مي کنيم. در حقيقت نگاه جامعه وضعيت ايستا ندارد بلکه يک جريان پوياست و در مراحل مختلف مي توان جامعه را آگاه کرد و جايگاه و منزلت مشاغل را مشخص و تعيين کرد. به نظر مي رسد که جايگاه کتابداري را نگاه جامعه به کتاب و اطلاعات مشخص مي کند و همين باعث مي شود که کتاب پديد مي آيد، انديشه ها در قالب کتاب جاي مي گيرد و کتابها در مکانهايي به اسم کتابخانه قرار مي گيرند. اين سنت از صدها سال قبل در سرزمين ما وجود داشته است. کساني که به اين مجموعه ها توجه مي کردند کتابداران قديمي ما بودند. کم کم توقع جامعه نسبت به کتابداران تغيير پيدا مي کند و توقع پاسخگويي در آنها به وجود مي آيد، به طوري که آنها ديگر نه فقط بايد مراقب مجموعه ها باشند بلکه بايد کتاب را بشناسند و بتوانند با کتاب برخورد علمي کنند و آن را طبقه بندي و فهرست نويسي کنند.

 بنابراين وقتي بينديشيم که جامعه ما بايد تبديل به يک جامعه اطلاعاتي يا دانش آور شود يکي از مهمترين پستها، تخصصها و مهمترين گروه، قطعا" کتابداران خواهند بود. درست است که درباره کتابدار يک بستر کلي وجود دارد و آن اين است که کتابدار، خادم جامعه است و اطلاعات را براي اشاعه به جامعه جمع آوري مي کند ولي همانطور که شما هم به درستي گفتيد در هر جامعه، کساني هستند که مي انديشند و انديشمندان هر حرفه هم بسيار مهم هستند.
 اين مسئله را مطرح کرديد که اساسا" تاثير انديشمندان اين حرفه چگونه بايد باشد؟ ما در کتابداري مشکلات بسيار زيادي داريم براي مثال تعداد فراواني از دانشجويان اين رشته وقتي که تحصيلات خود را در دانشگاهها تمام مي کنند، در سطح کشور حرکت مي کنند و در جاهاي مختلف و در کتابخانه ها مخفي مي شوند در حالي که نقش اساسي انجمنها در بازپروري، بازآموزي و انتقال انديشه هاي نو بسيار مهم است.
 
زهرا حاج محمدي: امروز ما در جامعه اي زندگي مي کنيم که کتاب در سبد خانواده ها جاي ندارد و به عنوان يک محصول فرهنگي مهم براي عموم مردم بشمار نمي آيد اين در حاليست که دانشگاههاي ما هنوز افرادي را در حوزه کتابداري تربيت کرده و آموزش مي دهند و حتي تعدادي از اين دانشجويان را نيز به خارج از کشور اعزام مي کنند، همه اينها نشان دهنده آن است که حرفه کتابداري هنوز براي ما جايگاه مهمي دارد، به نظر شما هدف از فعال نگاه داشتن اين حوزه چيست؟ آيا به خاطر آن نيست که سعي مي کنيم همين تعداد محدود علاقه مند به کتابخواني را نگهداريم و آنها را از دست ندهيم؟
 
نوش آفرين انصاري: اصلا" به موضوعي که شما مطرح کرديد، معتقد نيستم. در يک جريان کلي کتابدار، کسي است که به اشاعه اطلاعات از طريق کتابخانه ها معتقد است و کار خود را در اين مسير انجام مي دهد و روز به روز بهبود مي بخشد اما موضوع بسيار مهمي که در اين حوزه بايد به آن توجه کرد، برنامه ريزهايي است که مي تواند از انديشه کتابدار و از آرمان او حمايت کند و آن برنامه ريزي ها در نظام آموزش و پرورش جاي دارد و به نوع تفکر ما در حوزه آموزش و پرورش مربوط مي شود. اساسا" ما بايد ببينيم فلسفه آموزش چيست و انسان امروز، انسان آغاز اين هزاره چگونه انساني بايد باشد؟ هنوز تفکر ما در حوزه آموزش و پرورش چندين سده عقب است يعني نگاه ما به کتاب درسي، به مدرسه و ارتباط معلم و شاگرد غلط است. پس در کودکي اتفاق ديگري بايد رخ بدهد و جريان ديگري بايد به وجود بيايد.

 وقتي که اين جريان اتفاق افتاد نگاه به کتاب عوض خواهد شد. خوشبختانه چون من در شوراي کتاب کودک سالها خدمت مي کنم مي دانم که ما در حوزه کتاب کودکان آنقدر کتاب داريم که دريچه ها به روي کودکان باز شود. پس انديشه بسيار مهمي در فلسفه و انديشه آموزش و پرورش هست اما آن انديشه در ذهن مسئولان اداري آموزش و پرورش ما نيست، يعني ما در اين نظام يک تعداد متفکر داريم و يک تعداد هم کارمند داريم که متاسفانه ارتباطي بين آنها برقرار نمي شود و تاثيري نمي گذارد همينطور در حوزه هاي ديگر اين مسئله وجود دارد، چنانکه من معتقدم کتابخانه عمومي نقش بسيار مهمي دارد، مي توان با کتابخانه عمومي کارهاي عظيم در يک کشور و در يک سرزمين انجام داد اين در حاليست که امروز کتابخانه هاي عمومي ما اصلا" بخش کودک و نوجوان را جدي نمي گيرند و اصلا" نمي توانيم اسم آنها را کتابخانه هاي عمومي بگذاريم و بايد به آنها کتابخانه هاي عمومي براي بزرگسالان بگوييم که در اينصورت باز هم لطمه شديدي مي بينيم بنابراين به نظر من هر جا که صحبت از کتابخانه هاي عمومي مي شود، در راس آن بايد کودک و نوجوان باشند تا آموزش ايجاد شود. نبايد اينطور فکر کنيم که بچه ها روي خانواده تاثير نمي گذارند من معتقدم که هر کودکي مي تواند تاثير عميقي روي خانواده خود بگذارد.
 
کودکي که در کتابخانه عمومي با کتاب آشنا شود و انس بگيرد، آن کتاب را به خانواده مي برد، مادر و برادر خود را به کتابخانه مي آورد همينطور سعي مي کند که مادر بزرگ خود را باسواد کند و او را تشويق کند که به کلاس سواد آموزي برود. پس مي بينيم که نهاد کتابخانه هاي عمومي بسيار ارزشمند است بنابراين يکي از مسائل بسيار مهم اين است که ما بتوانيم کتاب را از سن صفر در اختيار کودکان خود بگذاريم و عادت به کتاب را در آنها ايجاد کنيم، اين اقدام به نظر من نيازمند يک برنامه ريزي مثبت است.

بحث من هميشه اين هست که ما بايد نسل دوستدار کتابدار را در ميان کودکان و نوجوانان به وجود آوريم و اين در حال حاضر اصلا" وجود ندارد. از ميان ميليونها جمعيت کودکان تنها 10 درصد تا 12 درصد آنها به مهدکودک مي روند بنابراين اين تاثير در نظام مهدکودکي بسيار کم است، در مجموعه کتابخانه هاي عمومي هم اصلا" از کودک خبري نيست، چه برسد به کودک قبل از دبستان! کتابخانه هاي بسيار زيادي هم که در مساجد هستند اغلب رنگ ديني دارند و بنابه دلايل مختلفي کمتر مي توانند با کودکان ارتباط برقرار کنند بنابراين سدهاي متعددي در اين زمينه وجود دارد و تا زماني که ما براي رفع آنها برنامه ريزي نکنيم به همان نکته اي مي رسيم که شما فرموديد اينکه کتاب آنطور که بايد و شايد جايي در سبد خانواده ها پيدا نمي کند.
 
زهراحاج محمدي: آقاي دکتر مرادي به نظر شما جايگاه کتابدار در اين جامعه چيست و کتابدار چه وظيفه اي دارد؟ نورالله مرادي: وقتي که وزارتخانه ارشاد اجازه چاپ و نشر کتاب را نمي دهد، بازار نشر را با بحران روبه رو مي کند، در چنين وضعيتي کتابخانه هاي عمومي بايد از کجا تغذيه کنند؟
 
نورالله مرادي: اول بايد اين پيش فرض را بگويم که کتابخانه فقط کتاب ندارد و کتاب هم به يک متن کاغذي صحافي شده گفته نمي شود و بهتر است آن را رسانه بگوييم زيرا مواد سمعي و بصري و رسانه هاي اينترنتي همه جزو منابع کتابخانه هستند بنابراين کتابخانه در معناي امروز به مراتب گسترده تر از قديم است و در نتيجه کتابدار امروز هم شخصي است که با کتابدار به معناي گذشته بسيار فرق مي کند.

در طي 50 سال تا 100 سال گذشته، کتابدار حلقه واسطي بين بازار نشر و مراجعه کنندگان بوده است در حالي که کتابدار امروز حلقه واسطي بين بازار توليد اعتدال و مراجعه کنندگان است حتي در بعضي جاها کتابدار ظاهرا" از دور خارج شده است به طوري که مراجعه کننده به کتابخانه، مستقيم خود به سراغ کتاب مي رود و از طريق سيستم نرم افزاري کتابخانه و يا از طريق اينترنت با تمام دنيا تماس برقرار مي کند و وقتي که کار خود را انجام داد از کتابخانه خارج مي شود در چنين احوالي، به نظر مي رسد که کتابدار عضو زايدي از کتابخانه است در حالي که اگر آن کتابدار وجود نداشته باشد آن نرم افزار کتابخانه و اينترنت هم به وجود نمي آيد تا مراجعه کننده به راحتي بتواند به منابع مورد نياز خود دسترسي پيدا کند، اما همين نوع دسترسي پيدا کردن شرايط را عوض کرده است.

من وقتي از سال 1357 به کتابداري ايران نگاه مي کنم، مي بينيم که در آن سال کتابداري ايران اگر نگويم که شانه به شانه کتابداري پيشرفته امريکا حرکت مي کرد، اما با قاطعيت مي توانم بگويم که سايه به سايه آن مي رفت در حالي که امروز ما در اين زمينه خيلي عقب افتاده ايم البته علت آن نيست که ما کاهلي کرده ايم اين مدت کارهاي زيادي هم از نظر منابع کتابداري و هم از نظر ساخت و ساز کتابخانه هاي جديد انجام شده است، اما به دليل عدم برنامه ريزي و انجام ندادن بسياري از کارها، اين مشکل به وجود آمد اين در حاليست که ما امروز در مقايسه با کتابداران بيشتري در مقاطع مختلف فوق ديپلم، ليسانس و فوق ليسانس داريم و درصد باسوادان به مراتب بيشتر از گذشته است اما مي بينيم که امروز تيراژ کتاب در مقايسه با سال 57پايين تر آمده و بعد اين سوال پيش مي آيد که علت اين دوگانگي ها چيست؟ من فکر مي کنم که سوال را بايد برعکس مطرح کنيم يعني بپرسيم اصلا" چرا مردم بايد کتاب بخوانند؟ در کدام مملکتي يک نظام آموزشي در حد نظام آموزشي ما به پخته خوري عادت کرده است؟من نديدم و نشنيدم يک تشکيلاتي شبيه سمت در جايي از دنيا وجود داشته باشد که کتاب هاي درسي دانشگاهي منتشر کند و دانشجويان را ملزم کند تا براي قبولي در امتحانات تنها آن کتابها را خريداري کرده و بخوانند.

اين نظام آموزشي اصلا" نيازي براي کتاب خواندن به وجود نمي آورد.از طرفي وقتي که بودجه تحقيقاتي کشور ما کمتر از نيم درصد و يا نيم درصد است و تحقيق هيچگونه پيوند و ارتباط ارگانيکي با سازمانهاي توليدي کشور مثل صنعت و تجارت ندارد، يک کار لوکس به نظر مي رسد،بنابراين وقتي نظام تحقيقاتي خراب باشد و نظام آموزشي هم بدتر از آن ،بايد به اين سوال جواب بدهيم که اصلا" چرا بايد کتاب بخوانيم؟يا مي بينيم که بازار نشر ما با بحران روبه رو هست. کجاي دنيا را شما پيدا مي کنيد که ناشر بگويد 58 عدد از کتابهاي من در وزارتخانه مانده که به من اجازه نشر بدهند. آن هم در مملکتي که ناشران آن روي خط مينيمم حرکت مي کنند و ناشر با 5 کتاب ورشکست مي شود.تا آنجا که بنده اطلاع دارم از آذر پارسال تا حالا، وزارت ارشاد به تعدادي از کتابها جواب نداده است.

 بنابراين وقتي که وزارتخانه ارشاد اجازه چاپ و نشر کتاب را نمي دهد، بازار نشر را با بحران روبه رو مي کند، در چنين وضعيتي کتابخانه هاي عمومي بايد از کجا تغذيه کنند؟بعد آنوقت ما مدام مي گوييم که چرا مردم کتاب نمي خوانند؟ خوب با اين شرايط نبايد هم کتاب بخوانند، همين که کتابهاي سمت را مي خوانند و امتحان مي دهند کافي است.
 
کامران فاني: کتاب سمت را هم نمي خوانند. کامران فاني: اصولا" مديريت کتابخانه ها در ايران، مديريتي وارونه است يعني هنوز به کتابدار آنقدر اطمينان نکرده اند که مسئوليت اداره و برنامه ريزي کتابخانه را بر عهده او گذارند.
 
نورالله مرادي: شما ببينيد تيراژ کتاب روز به روز پايينتر مي آيد، ناگفته نماند که من معتقدم يکي از دلايل آن، خود ناشر است، يعني ناشر به خاطر تورم زياد تصميم مي گيرد که کتابها را در 1000 تيراژ چاپ کند تا اگر اين تعداد فروش نرفت کمتر ضرر کند و اگر فروش رفت و به چاپ دوم رسيد تورم را به خريدار منتقل کند؛ يعني قيمت کتاب را افزايش بدهد. اما اين عامل اصلي نيست و عامل اصلي همان پايين بودن تيراژ کتاب است.
 
زهرا حاج محمدي: اگر تيراژ کتاب در اين مملکت بالا برود و دولت هيچ کتابي را مميزي نکند و جامعه ما کتابخوان مي شود ...؟
 
نورالله مرادي: ببينيد شما چرا از اين زاويه نگاه مي کنيد بايد از زاويه ديگري به اين موضوع توجه کنيد يعني اگر کتابخوان زياد شود تيراژ کتاب خودبخود بالا مي رود در حالي که اگر ما کتابخوان نداشته باشيم و تيراژ کتاب را بالا ببريم ، ناچار مي شويم که کتابها را به طور رايگان در اختيار مدارس و مردم قرار دهيم بدون آنکه کسي آنها را بخواند. اگر اين موضوع را از نظر جامعه شناسي بررسي کنيم بايد بگوييم که هر فردي، يا گروهي يا جامعه اي دو نياز دارد يکي نياز اوليه است که عبارت است از هوا، آب و غذا و سرپناه که اگر اين نيازها وجود نداشته باشد فرد بعد از مدتي از بين مي رود؛ نيازهاي ثانويه انسان مثل سفرکردن، مطالعه کردن، تفريح و اوقات فراغت است که اگر نباشد ممکن است روح فرد را بيمار کند و او را عقب بيندازد اما او را از بين نمي رود.تامين نيازهاي ثانويه هر فرد نيازمند تربيت است که از خانواده شروع مي شود و به دبستان،دبيرستان،دانشگاه و به کل جامعه مي رسد.

 از نظر اقتصادي هر موقع بحران به وجود مي آيد اولين بخشي که آسيب مي بيند نيازهاي ثانويه است و وقتي هم با رونق روبه رو مي شويم آخرين بخشي که از رونق بهره مند مي شود، کتاب است. همه اينها به خاطر آنست که ما برنامه ريزي نداريم .ما براي انجام هر کار بايد دو عامل داشته باشيم که يکي اراده انجام آن کار و ديگري هم فراهم آوردن امکانات انجام آن کار است. به نظر من در حال حاضر هيچ يک از اين عوامل وجود ندارد.

 اگر امروز مي گويند کتاب گران و کم است، اين وظيفه به وجود مي آيد که کتابخانه هاي مدارس، کتابخانه هاي عمومي و همينطور کتابخانه هاي تخصصي دانشگاهي را آنقدر تقويت کنند که خواننده بدون آنکه مجبور باشد کتاب مورد نياز خود را از کتابفروشي ها خريداري کند، بتواند آن را از کتابخانه ها تهيه و فراهم کند.اگر کتابخانه هاي عمومي و کتابخانه هاي مدارس از نظر بودجه، تقويت و تجهيز شوند،مشتري براي ناشر به وجود مي آيد و تيراژ کتاب ناشر بالا مي رود و لازم نيست که ما به او بگوييم کتاب را با تيراژ بالا چاپ کند و خود او ناچار مي شود اين کار را انجام بدهد چون اتفاقا" ناشر و به ويژه ناشر بخش خصوص به دنبال سود است.

اغلب کاغذفروشان معتقدند که ناشران آدمهاي احمقي هستند چون کاغذ سفيدي را که مثل ارز مي توانند در بازار خريد و فروش کنند، به قيمت گران مي خرند، آن را سياه مي کنند و بعد آن را در انبار مي گذارند و غصه مي خورند در حالي که اگر اين کاغذ سفيد را در انبار نگهدارند و آخر سال بفروشند، کلي سود مي برند. ابراهيم افشار: اساسا" مردم عادي کشورهاي پيشرفته در مقايسه با مردم عادي کشور ما بيشتر کتاب نمي خرند اما بيشتر کتاب مي خوانند و اين به خاطر آن است که کتابخانه هاي عمومي آنها کتابخانه هاي خصوصي آنهاست بنابراين آنها نيازي به خريداري کتاب ندارند.
 
زهرا حاج محمدي:به هر حال اين نگاه يک کاغذ فروش است اما نگاه يک مسئول بلند پايه را خدمتتان عرض کنم که معتقد بود ناشران مرده شورهاي جامعه ما هستند .
 
ابراهيم افشار: شايد آنچه که اين دو بزرگوار گفتند براي من مفهوم است و حالا من مي خواهم مصداق آن را براي شما بگويم. وقتي به کشورهايي که در حوزه خدمات کتابداري پيشرفت داشته اند، نگاه مي کنيم دست کم تا سال 9 دبيرستان، کتابي به نام کتاب درسي وجود ندارد پس بچه ها کجا بايد کتاب بخوانند؟ آنها بايد يا در کتابخانه مدرسه يا در کتابخانه عمومي محل کتاب بخوانند. از چه سني؟ از سن سه سالگي  يعني آن وقتي که مادر دست بچه خود را مي گيرد و آن را به کتابخانه مي برد و ساختمان کتابخانه هم قابل دسترسي است و در همه ساعات روز باز است.

 در اين کشورها کودکان آمادگي و دبستان را از مدرسه به کتابخانه ها مي برند و مبلغي هم به عنوان حق عضويت از آنها نمي گيرند چون مي دانند که مبلغ 100 تومان نه تنها باري از دوش کتابخانه هاي عمومي بر نمي دارد بلکه باعت کاهش تعداد مراجعه کنندگان نيز مي شود.بنابراين توجه آنها به اين مسائل موقعيتي مناسب را براي آموختن و رشد بچه فراهم مي کند و آنها ديگر نيازي به کتاب درسي ندارند. اساسا" مردم عادي کشورهاي پيشرفته در مقايسه با مردم عادي کشور ما بيشتر کتاب نمي خرند اما بيشتر کتاب مي خوانند و اين به خاطر آن است که کتابخانه هاي عمومي آنها کتابخانه هاي خصوصي آنهاست بنابراين آنها نيازي به خريداري کتاب ندارند.

از طرفي هر سال در آن کشورها به ناشران و نويسندگاني که تعداد زيادي از آثارشان را کتابخانه هاي عمومي خريداري کرده اند،به عنوان تشويق جايزه اهدا مي کنند و همين عوامل باعث مي شود که اين نسل وارد کتابخانه شود، از کتابهاي آنجا استفاده کند و ناشر هم از بابت آنکه کتابهاي او را کتابخانه ها مي خرند سود مي برد و نويسنده هم از اينکه کتابخانه هاي عمومي اثر او را خريده اند،تشويق مي شود.بايد بگويم در اين کشورها،کتابخانه هاي عمومي نه تنها در کشور متمرکز نيستند و مرکز مهم ندارند حتي در يک شهر هم مرکز مهم ندارند، واحد کتابخانه هاي عمومي ناحيه شهرداري است. يعني در هر شهر به تعداد ناحيه هاي شهري يک کتابخانه مستقل وجود دارد، کتابداران درون اين کتابخانه ها نيز تحصيل کرده، حرفه اي و خود مختارند و حتي رئيس شهرداري نمي تواند به آنها بگويد که چه انتخاب بکنند و يا انتخاب نکنند همين باعث مي شود که مجموعه کتابخانه عمومي محله به کتابخانه خصوصي اهل محل تبديل مي شود و هر مراجعه کننده در هر سني که باشد مي تواند کتاب مورد نياز خود را از آن کتابخانه تامين و تهيه کند.
 
کامران فاني: کتابداري ايران به نظر من يکي از پيشرفته ترين رشته هاي علوم جديد در ايران است. حدود 40 سال است که از تاسيس اين رشته دردانشگاه تهران مي گذرد قبل از آن جز چند نفر که در رشته کتابداري تحصيل کرده بودند، ما کتابدار تحصيل کرده با نگاه جديد نداشتيم.

کتابداران قديم ما طبق سنت، آدمهاي کتاب شناس و کتابدوستي بودند که با محتواي کتابها آشنا بودند و مراجعه کنندگان هم در آن زمان معمولا" کتاب خواه و کتاب شناس بودند اما جامعه جديد با گسترش اطلاعات نياز به کتابداران تحصيل کرده امروزي دارد که اين تعداد هم بسيار با استعداد و شکوفا هستند. کتابدار اصولا" واسط يا حلقه بين منبع اطلاعاتي و خواستار يا خواننده اطلاعاتي است و اصولا" اين عنصر انساني رابه هيچ وجه نمي توان حذف کرد حتي اگر کارهاي اطلاع رساني ماشيني تر و غير انساني تر شود اما عامل انساني عامل تعيين کننده است.

 کتابدار در درجه اول جز آنکه کارهاي فني و تکنيکي مي کند، عامل اطلاع رساني است يعني پاسخگوي سوالات يک جامعه است و پاسخگويي، نياز به يک دانش قبلي دارد و همين ويژگي باعث تفاوت اين رشته با ساير رشته هاي دانشگاهي مي شود مثلا" شما براي آنکه رشته شيمي را فراگيريد کافيست يک دوره چهار ساله را در دانشگاه بگذرانيد در حالي که رشته کتابداري اينطور نيست.

در اين رشته درسهاي تکنيکي، فني، علمي و نظري آموخته مي شود ولي دانش عمومي را که يک فرد کتابدار بايد داشته باشد را نمي آموزند. فرد کتابدار اصولا" بايد علاقه مند به کتاب باشد، خواننده کتاب باشد و همينطور اطلاعات گسترده اي داشته باشد و هر چقدر که اين عوامل بيشتر باشد، او راحت تر مي تواند اطلاعات را به خواستار اطلاعات منتقل کند، اينها را من نمي دانم چطور مي توان به کتابدار آموخت؟ اين مسئله يکي از مشکلاتي است که در حوزه کتابداري وجود دارد. از طرفي عوامل بيروني هم باعث بروز مشکلاتي در اين حوزه شده است و در اين زمينه کتابدار کمتر نقش دارد. يکي از اين عوامل بيروني، جامعه است. مي دانيم که کتابدار واسطي بين منبع اطلاعاتي و خواستار آن اطلاعات است و خواستار اطلاعات هم جامعه است.

همه ما مي دانيم که اصولا" اين جامعه کنجکاو و پرسشگر نيست يعني به دنبال پاسخ براي پرسشهاي خود نيست، فرهنگ ما مبتني برآنست که همه دانشها را مي دانيم و نياز نداريم به منبعي رجوع کنيم. اين مسئله به آموزش ما مربوط مي شود. اصولا" براي آنکه جامعه کتابخوان ما نياز به کتاب را احساس کند و اين نياز، باعث پاسخ واکنش کتابدار يا بخش کتابداري شود، بايد اين نياز به وجود آيد. در حال حاضر نيازها فوق العاده کم است و همين باعث بي انگيزگي شده است بنابراين در چنين شرايطي طبيعي است که کتابدارهم انگيزه خود را در خدمتگزاري و پاسخگويي به سوالات جامعه از دست بدهد.

عامل دومي که باعث بروز اين مشکلات شده است، کمبود کتابخانه در مدارس است در حالي که کتابخواني از بچگي شروع مي شود و به عادت مي رسد. در اين ميان خانواده هم نقش اساسي بر عهده دارد.

عامل سوم، ضعف کتابخانه هاي عمومي است که مخاطب جامعه کتابخوان است و يک مقدار هم به ضعف مجموعه کتابخانه هاي تخصصي و پژوهشي مربوط مي شود. ازطرفي ضعف مديريت کتابخانه ها نيز عامل مهمي در بروز اين مشکلات است. اصولا" مديريت کتابخانه ها در ايران، مديريتي وارونه است يعني هنوز به کتابدار آنقدر اطمينان نکرده اند که مسئوليت اداره و برنامه ريزي کتابخانه را بر عهده او گذارند. تا حالا رسم بر اين بوده که رئيس و مدير کتابخانه ها به ويژه در کتابخانه هاي دانشگاه به وضوح مي بينيم که او شخصي، غيرکتابدار است و هنوز به اين نتيجه نرسيده اند که اين شغل را مي توانند به کتابدار هم بدهند.

نکته ديگر، نوع نگاه ما به کتابخانه هاست. اصولا" نگاهي که ما به کتابخانه ها داريم ، همان نگاهي است که به فرهنگ داريم و اين نوع نگاه در بخشهايي که مسئوليت تامين بودجه کتابخانه ها را بر عهده دارند، به خوبي مشهود است يعني اين بخش ها اصولا" به مسائل فرهنگي بسيار کم توجهند و طبيعي است که ما نمي توانيم کتابخانه اي مجهز با خدمات پيشرفته داشته باشيم.

از ديگر عوامل بيروني، کمبود توليد اطلاعات و دانش به لحاظ کمي و کيفي است. در حال حاضر ما مشکلات فراواني در اين زمينه داريم. امروزه در ايران حدود بيست تا سي هزار عنوان کتاب به چاپ مي رسد و اين تعداد کمي نيست و نسبت به تعداد جمعيت کشور ما مناسب است، اما مشکل در کيفيت و کميت اين کتابهاست که آسيبهايي را درحوزه توليد کتابخانه هاي کشور وارد کرده است و اين مسئله مربوط به جامعه است و کتابدار هيچگونه مسئوليتي درباره آن ندارد.
 به طور کلي عوامل بيروني به سياستگذاري ها و برنامه ريزي هاي جامعه مربوط مي شود بدون آنکه کتابدار نقشي درباره آن داشته باشد. بنابراين تا زماني که نظام آموزشي ما تغيير نکند و حس کنجکاوي و فرهنگ پرسشگري در جامعه به وجود نيايد، نبايد زياد انتظار داشت که کتابداران خدمات بهتر و بيشتري را ارائه دهند.

ما مي دانيم که جامعه امروز مبتني بر اطلاعات است و اين نياز به قدري قوي است که تاثير خود را بر جامعه مي گذارد و ما به ناچار اين راه را خواهيم رفت البته با برنامه ريزي مي توانيم اين راه را کوتاه تر و سهل تر کنيم. نياز دروني هم حل مي شود. يعني اگر ما جامعه اي داشته باشيم که کتابخوان و کتاب دوست و کتاب خواه باشد، طبعا" کتابداري که از اين جامعه به وجود مي آيد، آن معلومات عمومي مورد نياز را هم خواهد داشت بنابراين مشکلات حوزه کتاب و کتابداري، بخشي به کل جامعه و بخشي هم به حوزه تخصصي آن مربوط مي شود.
من نسبت به حل مشکلات اين حوزه زياد بدبين نيستم، چون معتقدم جامعه امروز ايران کنجکاو است وهمين نيازي که امروز به دايره المعارف نويسي يا دانشنامه نويسي پيدا شده خود بهترين دليل اين مدعاست.
در حال حاضر مشکلات اين حوزه فراوان است و تا زماني که اين مشکلات حل نشود بايد به دنبال راه حل هاي کوتاه مدت و موقت بود. اينکه هر فردي در حوزه کار خود فکر کند که چکار بايد بکند؟ بعد از آن مي توان به مسائل تخصصي تري پرداخت که جامعه در سطح بالا به آن نياز دارد.
 
زهرا حاج محمدي: آقاي ملک احمدي فکر مي کنيد که راه حلي براي مشکلات فعلي کتابخانه هاي عمومي وجود دارد يا نه ؟ محمد حسين ملک احمدي: امروز يکي از اساسي ترين مشکلات ما در حوزه کتابداري، اينست که کتابدار ما به شغل کتابداري به عنوان حرفه نگاه مي کند. در حالي که براي اينکه کتابدار ما بداند که اطلاع رسان است و تکليف خود را در برابر دانش عمومي جامعه بداند و مخاطب خود را هدايت و راهنمايي کند، بايد حجم عظيمي از اطلاعات را داشته باشد.
 
محمدحسين ملک احمدي: لازم مي دانم که اول از تعبير واژه کتابداري شروع کنم چون معتقدم با تحولاتي که امروز در عرصه علم و تکنولوژي به وجود آمده، نياز به تعريف اين واژه بيش از پيش احساس مي شود. در اين باره بايد بگويم تا زماني که نگاه به کتابفروش اين باشد که او کسي است که نگهبان پنج هزار، ده هزار يا بيست هزار کتاب در قفسه هاست وحتي از اين مجموعه هم به درستي اطلاع ندارد و تنها وظيفه او به اين خلاصه مي شود که به مراجعه کننده خود بگويد اين کتاب را داريم و يا نداريم، در اين حالت او مثل يک کتابفروش خواهد بود با اين تفاوت که کتابفروش براي آنکه بازار خود را به روز کند، سعي مي کند به طور مرتب کتابهاي خود را جابه جا کرده، تغيير دهد و کتابهاي نو را بياورد. اما مي دانيم که کتابدار در جهان امروز تعريف ديگري دارد و از او به عنوان " اطلاع رسان" ياد مي شود.

به نظر من امروز يکي از اساسي ترين مشکلات ما در حوزه کتابداري، اينست که کتابدار ما به شغل کتابداري به عنوان حرفه نگاه مي کند. در حالي که اگر کتابدار ما بداند که اطلاع رسان است و تکليف خود را در برابر دانش عمومي جامعه بداند، به خوبي پي مي برد براي آنکه بتواند در فضاي گسترده اطلاعاتي امروز که در سطح جامعه است، مخاطب خود را هدايت و راهنمايي کند، بايد حجم عظيمي از اطلاعات را داشته باشد بنابراين نقش کتابدار به عنوان يک نقش بسيارمحوري و اساسي در جامعه امروز ايراني بشمار مي آيد اگر چه من معتقدم ما در بخش کتابخانه هاي عمومي و کتابخانه هاي تخصصي دانشگاهها هنوز نتوانسته ايم به اين نياز پاسخ دهيم و شايد علت اصلي آن است که بيشتر افرادي که رشته کتابداري را براي تحصيل در دانشگاهها انتخاب مي کنند، اصلا" نمي دانند براي چه آن را انتخاب کرده اند و به همين ترتيب شغل خود را هم به ناچار انتخاب مي کنند.

حالا از اين نکته بگذريم که بسياري از کساني که به عنوان کتابدارانتخاب مي شوند همين اندازه دانش فني کتابداري هم ندارند يعني اغلب آنها ديپلم و يا زيرديپلم هستند، بنابراين يکي از مشکلات محوري و اساسي ما در کتابخانه هاي عمومي، مشکل کتابدار است و ما اگر بتوانيم اين مشکل را حل کنيم احتمال دارد که بتوانيم بقيه مشکلات را هم راحت تر حل کنيم.
 
زهرا حاج محمدي: پس شما معتقديد که دانشگاهها و شيوه هاي آموزش آنها باعث بروز مشکلات فراوان در اين حوزه شده است؟
 
محمدحسين ملک احمدي: فقط دانشگاهها نيستند، کتابخانه هاي عمومي هم در بروز اين مشکلات بي تاثير نبوده اند. من معتقدم مشکل کتابخواني در جامعه ما تنها به يک عامل مشخص مربوط نمي شود بلکه به عوامل متعددي بستگي دارد که از آنجمله نظام آموزشي، نظام فرهنگي،نظام اقتصادي و کتابخانه هاي عمومي هستند که در طي اين نشست در حوزه مباحث مربوط به کتابخانه هاي عمومي، به طور جدي به آن خواهم پرداخت و مشکلات اين حوزه را به طور مفصل از نظر منابع ، امکانات، نيروي انساني،فضا و مکان يابي مورد بررسي قرار خواهم داد.
 


 
 
 

 

 

 
 

ارسال به دوستان
وبگردی