عکس هایت ،
هنوز برایم می خندند
و من هر روز به بهانه ی یک خنده ی تازه
صد بار نگاهشان مینکم
*******************
بـارانـى کـه روى ایـن شـهـر مـى بـارد
یـک شـب روى اسـتـانـبـول نـیـز خـواهـد بـاریـد
هـمـیـن طـور روى لـنـدن
پـراگ و
یـا بـاکـو
هـر کـجـا بـاشـى
یـک شـب بـه یـاد نـخـسـتـیـن دیـدار دل تـو نـیـز خـواهـد شـکـسـت
مـثـل دل مـن
زیـر بـارانـى از ابـر خـاطـره هـا مـى بـارد …
*******************
شب ها خوابم نمی برد…
از درد ضربات شلاق خاطراتت روی قلبـــــم بی انصاف…
محکم زدی ، جایش مانده است…
*******************
آدمها تمام نمیشوند
آدمها نیمهشب با همهی آنچه در پس ذهن تو برایت باقی گذاشتهاند
به تو هجوم میآورند
*******************
هیچ جای این شهر
از یادت در امان نیستم
حتی به کوچۀ علی چپ که می روم!
*******************
این خانه،
موریانه نداشت
یادِ تو به جانش انداخت!
*******************
تمـام ِ این چقهوه یا کاکائو ؟ فرقی نمی کند !
تو کافئین خالصی …
حتی خیالت ، خواب را از سرم می پراند !!!
*******************
می خواهم ؛ مُچاله و خیس ، در آغوشت بمانم …. !
از پهن شدن بر بند خاطرات بیــــزارم
*******************
زیباتریـטּ حس زندگے
مرور خاطره هاے خوب اسـت
مـُرورت میکنـــم هنگامے کـﮧ :
دلتنــگتــم
*******************
گـــاهـی بــــایــد فـــاتــحـه ی خــــاطـــره ای رو خـــونـد !!
وگــــرنـــه ..
هـــمون خــــاطـــــــره ..
فـــاتــحـه ی تـــــورو مـیخـــونــه .