۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۱۸۱۱
تاریخ انتشار: ۱۸:۳۰ - ۱۶-۰۲-۱۳۸۷
کد ۴۱۸۱۱
انتشار: ۱۸:۳۰ - ۱۶-۰۲-۱۳۸۷

سه صفحه از زندگی پریماکف

لئونید ملچین
پریماکف ،رییس سازمان اطلاعات،وزیر خارجه و نخست وزیر روسیه بود؛ یک مرد کلیدی به تمام معنا در حکومت روس ها.

 
پریماکف به خوبی قادر بود با افراد گوناگون رابطه برقرار کند و اشخاص با استعداد و غیرعادی را بیابد. مثالی می آورم. بخش بررسی نامه های پستی پراودا یکی از مهم ترین بخش ها بود. ما در سال 600 هزار نامه دریافت می کردیم و روزانه 2000 نامه بررسی می شدند. افراد علاقه مند می توانستند داوطلبانه در آنجا کار کنند و این بخشی بود که افراد ساده می توانستند از حمایت دولت برخوردار شوند.

تاتیانا ویکتورونا سامولیس، یکی از ناسازگارترین کارمندان زن این بخش، کسی بود که همیشه با روسا و حتی مقامات سطح بالا درگیر می شد. پریماکف بعد از انتقال به سازمان اطلاعات، همین تاتیانا سامولیس را به عنوان منشی مطبوعاتی خود به آنجا برد. پریماکف اهمیت زیادی به شخصیت افراد می داد و هرگز به افراد چاپلوس روی خوش نشان نمی داد.

هواپیمای اختصاصی برای سلامتی سیاسی خطرناک است

پریماکف در مقام ریاست شورای اتحاد، رییس کمیسیون پارلمانی امتیازات هم بود. نمایندگان مجلس و مطبوعات خواستار لغو امتیازاتی شدند که روسای حزبی - دولتی از آن برخوردار بودند.

در همان سال 1989 او را به عنوان عضو علی البدل دفتر سیاسی انتخاب کردند. یوگنی ماکسیمویچ نسبت به این ارتقای مقام خیلی خونسرد برخورد کرد؛ هر چند این، صعود به قله هرم سیاسی بود. وقتی او بعد از پلنوم کمیته مرکزی آنجا را ترک کرد، در جلوی در، 9 ماشین با مارک های "ولگا" و "زیل" با محافظ منتظرش بود.

یکی از دوستان او که پروفسور بود، بعد از پلنوم با او برخورد کرد و صمیمانه دستش را فشرد و گفت: "یوگنی ماکسیمویچ، تبریک عرض می کنم!"

پریماکف متحیر پرسید:

"به خاطر چه؟"

"چطور به خاطر چه؟ به خاطر عضویت در دفتر سیاسی!"

پریماکف دستش را با بی اعتنایی تکان داد و گفت: "همه اینها بازیچه است."
این را گفت و به راه خود ادامه داد.

طبق مقررات نمنکلاتورا پریماکف نه با هواپیمای معمولی، بلکه با هواپیمای اختصاصی همراه با محافظان خود به مرخصی می رفت. استفاده از هواپیمای اختصاصی حقی بود که همه اعضا و اعضای علی البدل دفتر سیاسی از آن برخوردار بودند.

اما یک روزنامه ناگهان این موضوع را دستاویز قرار داد و نوشت که یوگنی ماکسیمویچ پریماکف، کسی که با امتیازات مبارزه می کند، خودش با هواپیمای اختصاصی مسافرت می کند. این ماجرا رابطه پریماکف با روزنامه نگاران و خبرنگاران تلویزیونی را که چندان هم خوب نبود، بدتر کرد؛ هر چند او می دانست که یکی از بدخواهان در این ماجرا دست دارد...

پریماکف در جلسه شورای عالی به تفصیل برای نمایندگان توضیح داد که چه امتیازاتی وجود دارند و چه کسانی از آنها استفاده می کنند. سخن از محافظان، ویلاهای دولتی، خدمات پزشکی و تامین مواد غذایی در میان بود.

بعد از گذشت ده سال می توان به نتیجه گیری هایی چند دست یافت.

کارمندان بلندپایه مثل گذشته محافظ دارند. آنها در ویلاها و خانه های ییلاقی دولتی زندگی می کنند و اجاره بسیار ناچیزی بابت این اماکن می پردازند. تمامی سلسله مراتب شبکه خدمات پزشکی نمنکلاتورا: سانوتوریوم ها و استراحتگاه های دولتی که پروانه اقامت در آنها با تخفیف بسیار زیاد به کارمندان حزبی واگذار می شود، همچنان دست نخورده باقی مانده است. فقط ناهارخوری مخصوص رژیم های غذایی درمانی تعطیل شده است. آن هم به این دلیل که نیازی به وجود آن احساس نمی شد. از آنجا اصلاحات پیش بینی شده از سوی گایدار، این مواد غذایی رژیمی به مغازه ها بازگردانده شدند.

تالار غذاخوری اغذیه درمانی در طی دهها سال، نمنکلاتورای شوروی را با محصولات و مواد غذایی مرغوب تامین می کرد. در خیابان گرانوفسکی یک ناهارخوری عالی وجود داشت که کارمندان کرملین به آنجا می رفتند. اما در سال های دهه 70، کمتر کسی در این تالار غذاخوری ناهار می خورد. فقط بازنشستگان درجه یک با قابلمه های خالی می آمدند و غذای آماده را با خود می بردند.

بخش عمده نمنکلاتورا با ارائه کوپن می توانست در آنجا هر نوع ماده غذایی را دریافت کند: غذای آماده، نیمه آماده و یا مواد خام. در آنجا می شد فیله، ماهی کپور تازه، زبان دودداده، کالباس معروف "دکتری"، میوه" شکلات و شیرینی تر دریافت کرد.

تعطیل شدن این ناهارخوری همانند از دست دادن امکان معالجه در اداره کل چهارم وزارت بهداری اتحاد شوروی، برای نمنکلاتورا به مثابه یک مصیبت بزرگ بود.

در ساختمان اصلی واقع در خیابان گرانوفسکی فقط به کارمندان اجازه ورود داده می شد. به اعضای خانواده آنها اجازه ورود داده نمی شد و به آنها پیشنهاد می شد برای تهیه مواد غذایی به شعبه این ناهارخوری که یکی از آنها در حیاط کاخ معروف در ساحل رودخانه قرار داشت، مراجعه کنند.

هر روز حدود ساعت 6 و یا 7 بعد از ظهر، خیابان گرانوفسکی پر از ماشین های "ولگای" سیاه رنگ بود و بعضی مواقع ماشین های مدل "چایکا" نیز در آنجا دیده می شد. کارمندان بلندپایه با چهره های گرفته وارد ساختمان می شدند و خشنود با دستانی پر از پاکت های زرد رنگ که با قیطان بسته شده بود از آنجا بیرون می آمدند.

در آنجا یک آرایشگاه هم دائر بود. اصلاح موی سر در این آرایشگاه چندان تعریفی نداشت. فقط یک استاد در آنجا کار می کرد. اما اصلاح موی سر در آرایشگاه گرانوفسکی نوعی تفاخر به شمار می رفت. ضمنا در آنجا می شد با نخبگان جامعه دیدار کرد و خود را نشان داد.

هر کارمند مجاز با پرداخت 70 روبل به صندوق، یک دفترچه کوچک سفیدرنگ دریافت می کرد که شامل کوپن های ناهار و شام بود. کوپنها تاریخ دار بودند.

تمام مواد غذایی تقسیم بندی شده بودند- برای ناهار و برای شام. مثلا برای شام می شد نیم کیلو سوسیس، نیم کیلو کالباس درجه یک "دکتری" یک تکه پنیر و با دو کوپن ناهار، فیله گوشت گاو دریافت کرد که نسل گذشته شوروی سالهای متمادی از دیدن آن محروم بود و جوانان هرگز رنگ آن را نمی دیدند.

وزیران و کارمندان عالی رتبه نه یک دفترچه، بلکه دو دفترچه دریافت می کردند که به آنها امکان می داد به مقدار دو برابر مواد غذایی بگیرند. اعضای هیات رهبری عالی اصولا در مغازه ها ظاهر نمی شدند. برای آنها کافی بود نیازمندی های خود را به پرسنل خدمات اطلاع دهند تا همه آنچه را که خواسته بودند به خانه شان برسانند- از توت فرنگی تازه گرفته تا کیک کم کالری مخصوص جشن ها. اداره نهم ک.گ.ب مامور این کارها بود.

احضار فوری به نزد رییس جمهور

در روز پنجم ژانویه 1996، رییس جمهور بوریس یلتسین، یوگنی پریماکف مدیر سازمان اطلاعات خارجی را پیش خود دعوت کرد، ولی این دعوت عادی برای ارائه گزارشی با اسناد و مدارک گوناگون نبود. تازه، ملاقات بایستی نه در کرملین بلکه در خانه ییلاقی یلتسین صورت می گرفت. به پریماکف از قبل نگفته بودند که موضوع گفت و گو با رییس جمهور چه خواهد بود، ولی او می توانست حدس بزند. ستاره اقبال آندری کوزیروف، اولین وزیر امور خارجه کشور در دوران یلتسین، غروب کرده بود. یوگنی پریماکف، شایعاتی شنیده بود مبنی بر اینکه کوزیروف از مقام خود برکنار شده است.

وقتی یوگنی پریماکف در خانه ییلاقی رییس جمهور حضور یافت، بوریس یلتسین فورا به او گفت: "اندیشه انتصاب شما به مقام وزیر امور خارجه وجود دارد. نظرتان در این مورد چیست؟"

پریماکف قاطعانه جواب رد داد:

"بوریس نیکولایویچ! فکر نمی کنم که شما درست باشد این کار را بکنید. دلایل این امر زیاد است. من در نزد غربی ها شخصیت مناسبی نیستم، چون که آنها مرا دوست صدام حسین، کارمند دستگاهی به سبک قدیم، محافظه کار، رییس سازمان اطلاعات ویژه، و ... می دانند".

پریماکف برای رد این پیشنهاد دلایلی شخصی هم داشت. او از کار در سازمان اطلاعات خارجی خوشش می آمد. این سازمان از نظر نفوذ سیاسی با وزارت امور خارجه تقریبا برابر شده بود، در حالی که ضرورت فعالیت علنی سیاسی در مقام وزیر، مورد علاقه پریماکف نبود، ولی او به دلایل دیگری اشاره کرد. فقط شش ماه تا انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده بود که در آن زمان، آن انتخابات تمام فکر و ذکر یلتسین را به خود مشغول کرده بود. پریماکف گفت:

"بوریس نیکولایویچ! اکنون که به انتخابات نزدیک می شویم این انتصاب، کار درستی نیست."

یلتسین حرف او را با دقت گوش کرد و جواب داد:

"من معتقدم که اتفاقا همین نکات منفی که شما ذکر کردید، می توانند نکات مثبتی باشند. شما رای مرا نتوانستید برگردانید، ولی اگر شما موافق باشید، می توانیم این پیشنهاد را باز و حل نشده بگذاریم".

جرج بوش(پدر)، رییس جمهور آمریکا در زمان خود مخبر سازمان سیا بود؛ کلاوس کینکل وزیر امور خارجه آمریکا، در سمت رییس شعبه سازمان اطلاعات کشورش در آلمان کار کرده بود. بنابراین، انتقال یک شخص از سازمان اطلاعات به عرصه دیپلماسی تازیگی نداشت.

در روز نهم ژانویه، مدیر سازمان اطلاعات خارجی برای ارائه گزارشی عادی درباره اوضاع جهان پیش رییس جمهور رفت. یلتسین نگاه زیرکانه ای به یوگنی پریماکف انداخت و پرسید: "خوب، تصمیمتان را گرفتید؟" پریماکف با لحن بسیار رسمی پاسخ داد: "نخیر، من رایم را عوض نکرده ام."

پریماف اجازه خواست که تا چند ماه دیگر در سازمان اطلاعات بماند تا همه کارهایی را که در سازمان شروع کرده است، به پایان برساند. یلتسین موافقت کرد، ولی در آن روز کارهای سازمان اطلاعات برای او مهم نبودند. پریماکف به دفتر کار خود برگشت و نشست که کار کند. منشی او در را باز کرد و بدون سروصدا وارد شد. از زمان ک.گ.ب در سازمان اطلاعات رسم بود که منشی ها مرد باشند. منشی گفت:

"یوگنی ماکسیمویچ! ببخشید ولی در برنامه اخبار تلویزیونی همین الان اعلام شد که شما به عنوان وزیر امور خارجه فدراسیون روسیه منصوب شده اید..."

منبع:یوگنی پریماکف؛زندگی یک دولتمرد
تالیف: لئونید ملچین
دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی

ارسال به دوستان
وبگردی