۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۷:۱۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۳۴۰
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۲ - ۱۰-۰۷-۱۳۸۵
کد ۴۳۴۰
انتشار: ۱۴:۵۲ - ۱۰-۰۷-۱۳۸۵

خاطرات مترجم احمدي نژاد در آمريكا : من و محمود!

متن سخنراني او را حتي قبل از اينكه خودش روز دوشنبه 18 سپتامبر وارد منهتن شود، ديده بودم. من مترجم شفاهي او بودم يا حداقل صداي انگليسي‌اش در سازمان ملل.

هومن مجد – ايراني مقيم آمريكا – همان كسي است كه سخنراني امسال محمود احمدي نژاد در سازمان ملل را ترجمه مي كرد.

مجد پس از اين رويداد با نگارش گزارشي به سفارش آبزرور – خاطرات همراهي سه روزه با احمدي نژاد را منتشر نمود.

متن كامل اين گزارش جالب و نكات جالب تر آن را به نقل ایرانیوز می خوانید:

سه شنبه 19 سپتامبر همزمان با سخنراني معروف رئيس جمهوري ايران؛ محمود احمدي نژاد وارد مجمع عمومي سازمان ملل شدم.

در كنارم – متكي وزير امور خارجه و ظريف نماينده ايران در سازمان ملل نيز حضور داشتند.

احمدي‌نژاد با راهنمايي‌هاي من در حركت بود و من نيز پشت سر او حركت مي‌كردم. جمله «من و محمود» عبارتي بود كه مدام در ذهنم تكرار مي‌شود و به آن فكر مي‌كردم.

«من و محمود».

متن سخنراني او را حتي قبل از اينكه خودش روز دوشنبه 18 سپتامبر وارد منهتن شود، ديده بودم. من مترجم شفاهي او بودم يا حداقل صداي انگليسي‌اش در سازمان ملل.

پدرم يكي از سفراي زمان شاه بود و من بيشتر دوران زندگي‌ام را در آمريكا گذرانده بودم. پس از يك دوره فعاليت در صنعت سينما براي رسانه‌ها و مطبوعات آمريكا مطالبي در مورد محمد خاتمي رئيس جمهوري وقت ايران توليد كردم ودر اين ميان نيز تماس‌هايي با اعضاء دولت او داشتم. اين تجربه ارزشمند در كنار برخورداري از شرايط و صلاحيت‌هاي لازم و حسن اعتماد مقامات ايراني موجب شد تا به عنوان مترجم به آقاي احمدي‌نژاد معرفي شوم و حتي در بسياري از مجامع عمومي و محافل خصوصي همچون مهماني كه در هيلتون برگزار شد، حضور داشته باشم. همين موقعيت هم باعث شد تا بتوانم در حد گذرا با احمدي‌نژاد واقعي آشنا شوم و در واقع احمدي‌نژاد حقيقي را كمي بشناسم.

نحوه سخن گفتن احمدي‌نژاد بسيار ساده و در واقع همانطور كه خودش مي‌گفت عاميانه بود.(و اين به شدت كار را مشكل مي كرد) استفاده از زبان عاميانه و غير سياسي از ويژگي‌هاي گفتاري احمدي‌نژاد به شمار مي‌آيد كه خوب ترجمه آن نيازمند مهارت خاصي مي شود. درمجمع عمومي سازمان ملل تفاوت‌هاي اندك و بسيار ظريفي در لحن صدا يا حركات بدني او با آنچه من سعي در بازتوليد مجدد آنها به عنوان مترجم مي‌كردم، ديده مي‌شد اما به طور خاص به عنوان يك مترجم شفاهي مجبور به حفظ وفاداري در ترجمه تمام جملات و عبارات و انتقال احساسات آنها به مخاطبان بودم.

ترجمه و بازگرداندن ظرافت‌هاي گفتاري در زبان فارسي فرآيند بسيار مشكليست به طوري كه در بسياري از موارد باعث گمراه شدن مخاطب و يا مضحك جلوه دادن حرف‌هاي گوينده مي‌شود به خصوص زماني كه با مطبوعات آمريكايي مصاحبه مي‌كنيد.

زماني كه بريان ويليامز خبرنگار شبكه NBC در مورد شيوه لباس پوشيدن آقاي احمدي‌نژاد و تأكيد او بر استفاده از كاپشن بهاره سؤال كرد، وي پاسخ داد: شنيده ايم شما كت شلواري هستيد، من هم كت شلوار پوشيده ام.

مترجم اين جمله را چنين ترجمه كرد: شما لباس مناسبي به تن مي‌كنيد، من هم لباس مناسبي پوشيده‌ام.

اين عبارت خيلي به جمله «... چون به شما مي‌آيد، من هم پوشيده‌ام» نزديك است و احتمال دارد كه به راحتي اشتباه شود.

يا وقتي كه ويليامز از رئيس جمهوري ايران سؤال كرد كه آيا مايل است به غير از منهتن جايي ديگر را ببيند، واكنش آقاي احمدي‌نژاد به اين سؤال، پاسخ «بله» بود و در يك جواب كلي براي تأكيد و توضيح بيشتر گفت: «البته اصراري ندارم» كه اين جمله نيز با عبارت «البته! ما مصر نيستيم.» ترجمه مي‌شود كه به شدت با معني عبارت «البته! واقعاً به اين موضوع اهميت نمي‌دهيم» نزديك است. اين درحالي است كه آقاي احمدي‌نژاد بر اين باور است كه آمريكا جاي جالبي است و با اين جملاتي كه به اين سبك ترجمه مي‌شود، به نظر مي‌رسد كه ديدن آمريكا جذابيتي براي او ندارد.

اين زبان عاميانه گاه چنين سوء تفاهم هايي را ايجاد مي كرد.

همه چيز حاكي از اين موضوع است كه آقاي احمدي‌نژاد نخواسته است با علني كردن برخي از تمايلات خود اعتبار و صلاحيت‌هاي انقلابي و بنيادي خود را از بين ببرد اما حقيقت اين است كه رئيس جمهور نه تنها جاذبه‌هاي منهتن را از دست داد، بلكه تجربه تحقق برخي از روياها و آرزوهايش را نيز به فراموشي سپرد چرا كه ويزاي مخصوصي كه براي او صادر شده بود، به وي اجازه مي‌داد تا تنها در شعاع 25 مايلي مقر اصلي سازمان ملل در حركت باشد!

احمدي‌نژاد در نخستين روز از سفر خود كمتر از يك مايل از جايي كه بود، دور شد و بيشتر اوقات را در اتاق ملاقاتش در طبقه 48 هتل اينتركانتيننتال كلسينگتون سپري كرد و به مرور اين مكان تبديل به يك برج و باروي خيالي شد.

شايد ليموزين ضد گلوله‌اي كه احمدي‌نژاد در نخستين روز از سفرش سوار آن شد، اولين چيزي بود كه او در زمره جذابيت‌هاي آمريكايي به دليل وجه تشابه با وقايعي كه در مورد جان اف كندي رخ داده بود، تجربه كرد.

سه‌شنبه بعدازظهر، پيش از اينكه نوبت به سخنراني آقاي احمدي‌نژاد برسد، من و او به طور خلاصه در مورد متن سخنراني صحبت كرديم. به هيچ وجه به نظر نمي‌رسيد كه او براي از دست دادن مهماني عصرانه‌اي كه توسط كوفي عنان ترتيب داده شده بود و يا نرسيدن به مراسم سخنراني جورج بوش در سازمان ملل نگراني داشته ياشد. نيم ساعت بعد، گوشه‌اي از طبقه همكف سازمان ملل كنار دو نفر از ديپلمات‌هاي ايراني نشسته بودم كه او و مورالس رئيس جمهوري بوليوي را ملاقات كردم. اعتراف مي‌كنم كه كمي بيشتر از كمي احساس نگراني مي‌كردم و عصبي شده بودم. با خودم مي‌جنگيدم كه بر وسوسه اغوا كننده داشتن عكس يادگاري با رئيس جمهوري بوليوي غلبه كنم ...

نگران ومضطرب، تصميم گرفتم تا كمي در محوطه سالن سازمان ملل قدم بزنم. نزديك همسر آقاي احمدي‌نژاد شدم كه كاملاً در چادري سياه پوشيده شده بود و توسط يك مأمور امنيتي محافظت مي‌شد. مي‌دانستم كه همسر آقاي احمدي‌نژاد متفاوت و برخلاف ديگر مقامات عالي‌رتبه ايراني، او را در اين سفر همراهي مي‌كند.

نزديك شدن بيش از اندازه و حتي صحبت رو در رو با او هم غير شرعي و بي‌ادبانه بود! بنابراين همسر آقاي احمدي‌نژاد به عنوان خانم احمدي‌نژاد در گوشه‌اي انتظار آغاز سخنراني رئيس جمهوري ايران يعني همسر خودش را مي كشيد.

موجي از نگراني و كنجكاوي همراهان رئيس جمهوري ايران را احاطه كرده بود. البته طي شدن ساعت‌هاي بعدازظهر هم به اين موضوع كمك مي كرد اما حقيقت اين است كه دليل همه نگراني‌ها پخش زنده مراسم از شبكه خبري CNN بود.

در ميان حضار؛ نمايندگان عراق به طور شاخص به چشم مي‌خوردند اما به جرأت مي‌شد گفت كه آنها تمايلي براي تغيير دادن شرايط حاكم بر گروه خود نداشتند.

احساس مي‌كردم كه تعرق بدنم بيشتر شده، ناگهان متوجه شدم كه انگار هر چه مي‌شنوم، مرا به سمت پايان دنيا نزديك مي‌كند. به تنها چيزي كه فكر مي‌كردم، رسوايي رونالد ريگان و حرف هاي او بود.

جمله «ما ظرف 5 دقيقه بمباران دنيا را شروع مي‌كنيم» در ذهن من تكرار مي‌شد.

به هيچ وجه قصد تغيير مسير و دور شدن از اصل متن را نداشتم اما واقعيت است گاهي اوقات دانستن لغات اندك براي ترجمه كردن آن هم در جايي مثل سازمان ملل، بسيار نااميد كننده و حتي ترسناك به نظر مي‌رسد حتي اگر منجر به روانه شدن من به زندان اوين در تهران نشود!

واقعيت اين است كه من بخش‌هاي اندكي از سخنراني آقاي احمدي‌نژاد و آنچه كه خوانده بودم را به ياد مي‌آوردم و احساس مي‌كردم كه خيلي ازاو دور شده‌ام و همه چيز را وقتي كه در حال كنترل بخش‌هايي از متن سخنراني او بوديم، تنها با يك گوش شنيده‌ام و احمدي‌نژاد را به عنوان كسي كه بايد تك تك واژه‌ها و حتي حركاتش را نيز ترجمه مي‌كردم، تنها از گوشه يك چشم ديده‌ام ...

پس از اينكه سخنراني تمام شد، يكي از مأمورين امنيتي آفريقايي سازمان ملل جلوي مرا گرفت و از من خواست تا يك كپي از سخنراني را به او بدهم. او معتقد بود كه اين سخنراني يكي از جالب ترين سخنراني‌هايي بوده است كه تاكنون شنيده بود. كپي از متن سخنراني را كه با خود داشتم، در جايگاه مخصوص مترجمان جا گذاشته بودم. ديپلمات ايراني كه همراهم بود، به او قول داد كه كپي متن سخنراني را كه متعلق به خودش بود، به او بدهد.

اگر چه آقاي احمدي‌نژاد به شدت با آرزوهاي خوب و دعاي خير توده‌هاي مختلف مردم احاطه شده، اما با لحن خاصي از من سپاسگذاري كرد و گفت: شنيده‌ام كه خيلي عالي و بي‌عيب و نقص كار كرده‌ايد. واقعاً ممنون هستم.

آقاي احمدي‌نژاد نه تنها فردي محصور كننده و طلسم كننده است، بلكه او توانايي قابل ملاحظه‌اي در متقاعد كردن ديگران براي اينكه ارتباط نزديك و صميمانه‌اي با آنها برقرار مي‌كند، دارد. حتي لباس او در حين سادگي در رنگ، فرم و قيمت باعث تغيير نگرش و جذابيت بخشيدن به او شده به طوري كه او را كمتر شبيه مردي سياسي نشان مي‌دهد و بيشتر كمك به انعكاس شخصيت غير سياسي اش مي‌كند.

صبح روز بعد، احمدي‌نژاد رأس ساعت 7 و 30 دقيقه صبح بار ديگر از خبرنگاران و بسياري از دانش‌پژوهان و كارشناسان مسايل سياسي، پذيرايي كرد. او از حضور مايكل مور بسيار متعجب و هيجان زده شده بود. اگر چه اين ديدار چندان قابل توجه نبود.
گري سيك از دانشگاه كلمبيا و جان لي اندرسون از مجله نيويوركر كنار من نشسته بودند. سه موضوع انرژي هسته‌اي، اسرائيل و هولوكاست به عنوان مهمترين و اصلي‌ترين محورهاي گفت و گو مطرح بود.

به نظر مي‌رسيد كه احمدي‌نژاد از تكرار پاسخ‌هاي مكرر، خسته نمي‌شد. حضار مودبانه و سرشار از احترام برخورد مي‌كردند. حتي در شرايطي كه به نظر مي‌رسيد اوضاع رو به وخامت است هم هيچ كس از اين حريم تجاوز نكرد.

اندرسون كوپر از شبكه خبري CNN در راحت‌ترين وضعيت ممكن در مورد اوضاع پيش از انقلاب ايران، شرايط كنوني اين كشور، تبليغات منفي و حتي مبارزاتي كه در رابطه با كنترل قاچاق مواد مخدر در مرز ايران – افغانستان انجام مي‌شود، سؤالات مفصلي پرسيد. من بعداً متوجه شدم كه آن سؤال‌ها بايد كل جريان حاكم بر مصاحبه‌ها را به سوي فضاي بدون تنش هدايت مي‌كردند تا كوپر در برنامه آن شب خود از CNN بخش‌هايي از آن را مورد استفاده قرار دهد.

پس از پايان مراسم، آقاي احمدي‌نژاد يكبار ديگر از من به خاطر ترجمه متن سخنراني‌اش در سازمان ملل تشكر كرد و گفت: من از سراسر دنيا حتي از سنگال هم شنيده‌ام كه اين سخنراني فوق‌العاده بوده است و بايد به خاطر كمك‌هاي شما براي چنين موفقيتي سپاسگزاري كنم.

رسانه‌ها در مورد آقاي احمدي‌نژاد دو مورد را ناديده گرفتند.

هفته پيش گروه ايراني دعوتنامه دو گروه منتخب را به سازمان ملل فرستادند كه گروه نخست متشكل از اسامي حدود 50 نفر از كساني بود كه خواستار ملاقات خصوصي با رئيس جمهور بودند و گروه دوم را 500 نفر از كساني تشكيل مي‌دادند كه مايل بودند در مهماني شامي كه رئيس جمهور در آن سخنراني مي‌كرد، شركت كنند.

محل برگزاري اين مهماني تا شب قبل از آن محرمانه بود. مهمانان منتخب توسط نامه‌هاي الكترونيكي دعوت شدند و در جريان جزئيات امور قرار گرفتند. من هم يك نامه الكترونيكي دريافت كردم كه تنها چيزي كه در آن نوشته بود، اين عبارت بود:

"خيابان ششم ، هتل هيلتون"

يك اتاق كنفرانس بسيار بزرگ و باشكوه ؛ مملو از مرداني كه اكثر آنها دور ميزهاي پذيرايي نشسته بودند نخستين چيزي بود كه جلب توجه مي‌كرد. اغلب آنها افرادي تحصيلكرده، دانشمند و تاجر بودند كه به عنوان ايرانيان مسلمان موفق در آمريكا شناخته شده اند و رسماً از جمهوري اسلامي حمايت مي‌كنند.
همه آنها به گرمي از رئيس جمهوري كه پهلو به پهلوي جواد ظريف، نماينده ايران در سازمان ملل در حركت بود، استقبال كردند.

مجتبي هاشمي ثمره يكي از نزديك ترين مشاوران سياسي و دوستان احمدي نژاد هم در كنار آنها به چشم مي‌خورد. مراسم با تلاوت آيات زيباي قرآن آغاز شد. رئيس جمهوري در حال يادداشت بخشي از سخناني بود كه مهمانان از ميكروفون‌هايشان ايراد مي‌كردند. خانمي از ميان جمعيت از احمدي نژاد در مورد ساده‌تر شدن قوانين مربوط به حجاب در ايران سوال كرد. اگرچه خودش روسري به سر داشت و در آمريكا زندگي مي‌كرد اما به نظر مي‌رسيد كه در مورد بسياري از مسائل به شدت منتقد است. رئيس جمهور همچنان به نوشتن ادامه مي‌داد كه با ورود همسرش كه چادري مشكي او را دربرگرفته بود، با دو خانم ديگر براي لحظه‌اي در اين كار وقفه ايجاد شد
.
يكي ديگر از حضار در مورد روابط ايران و آمريكا سوال كرد. او تاكيد داشت كه نحوه مذاكراتي كه سال گذشته در اين باره پيگيري مي‌شد بسيار اميدوار كننده بود و يادآوري كرد كه سال گذشته هم درست همين جايي كه درحال حاضر نشسته‌است، نشسته بود كه ناگهان رئيس جمهور حرف‌هاي او را قطع كرد و گفت: البته واقعيت اين است كه او سال گذشته يك صندلي آن طرف‌تر نشسته بود !

احمدي نژاد با تعريف و تمجيد از مردم ايران و جامعه ايراني تاكيد كرد كه مردم آمريكا نيز ملت بسيار خوبي هستند اما حقيقت اين است كه فاصله بسيار زيادي ميان فرهنگ آنها و فرهنگ ما وجود دارد. بگذاريد با يك مثال اين موضوع را توضيح دهم.

سپس وي به نقل از يكي از آقايان گفت: شرايط حاكم بر روابط ايران و آمريكا رو به وخامت است اين بحران بدتر از سال گذشته نيست بلكه بهتر و بهتر مي‌شود. سال پيش ما به شدت تحت فشار بوديم و به طرز بسيار جدي تهديد مي‌شديم به خصوص تهديد نظامي، امروز در بدترين شكل ممكن تهديد اقتصادي را براي ما مطرح مي‌كنند. البته نبايد چنين چيزي را بگويم براي كسانيكه به دنبال متقاعد شدن هستند. بايد بگويم كه شرايط به هيچ عنوان وخيم و مشكل ساز نيست. اگرچه آمريكا دعوت دارد فشار خود را بر ايران اعمال كند با اين حال هيچ كاري نمي‌تواند انجام بدهد؛ چراكه ما واقعاً در حال پيشرفت هستيم و 118 كشوري كه پيمان منع گسترش سلاح‌هاي اتمي را امضا كرده‌اند، نيز از فعاليت‌هاي هسته‌اي صلح آميز ايران حمايت مي‌كنند و بهانه‌هاي چهار يا پنج كشور براي متقاعد كردن جامعه جهاني جهت مخالفت با ايران به هيچ وجه راه به جايي نخواهد برد.

احمدي نژاد همچنين گفت: وقتي در اندونزي بودم خيلي مسائل همسو با تمايلات و علايق ما پيش رفت، هر زمان كه ما به يك كشور آسيايي سفر كرده‌ايم فرياد "احمدي نژاد از تو در مقابل آمريكا حمايت مي‌كنيم" را شنيده‌ايم.
او اين شعار را به انگليسي گفت.

حقيقت اين است كه او با شيوه خودش آن ميزان كه لازم است حرف‌هايش را بيان مي‌كند و همين ميزان هم كافي است.

رئيس جمهور در ادامه صحبت‌هايش تاكيد كرد: موقعيت و شرايط سياسي ما به لطف خداوند فوق‌العاده است و اين موضوع براي كساني كه نمي‌خواهند مردم ما پيشرفت كنند به هيچ وجه مطلوب نيست. وضعيت آمريكا در خاورميانه روز به روز بدتر و بدتر مي‌شود. آنها گمان مي‌كنند كه اگر به لبنان حمله كنند، از موقعيت بهتري برخوردار خواهند شد اما حقيقت اين است كه هيچ فرقي ميان اسرائيل و آمريكا وجود ندارد و نبايد اجازه بدهيم كه ميان اين دو فرقي قائل شويم. آنها 33 روز به صهيونيست‌ها فرصت دادند كه شرايط جديدي را در لبنان به وجود آورد اما در نهايت چيزي به دست نياوردند. دقيقاً مثل همين ماجرا در عراق و افغانستان هم رخ داده بود. پس در يك بررسي كلي به اين نتيجه مي‌رسيم كه اين وضعيت ما نيست كه روز به روز بدتر مي‌شود، بلكه ما هر روز از شرايط بهتري هم برخوردار مي‌شويم. ما قصد حكم فرماني و سلطه‌گري بر ديگران را نداريم. فراموش نكنيد كه اين آمريكا بود كه يك طرفه روابط خود را با ايران قطع كرد. به خاطر دارم آقاي كارتر گفت كه بايد ايران را تنبيه كرد زيرا اصول و موازين روابط ديپلماتيك را شكسته‌.

و حالا بسياري انتظار دارند كه ايران برود و ملتمسانه از آنها بخواهد كه در اين تحريم و از سرگيري روابط بازنگري كند كه البته ما هرگز چنين كاري نخواهيم كرد.

هيچ ايراني واقعي درهيچ كجاي دنيا از ما نخواسته و نمي‌خواهد كه چنين كاري را انجام دهيم هرگز براي چه چيزي بايد اين كار را انجام دهيم؟

رئيس جمهور از اينكه موفق به متقاعد كردن ديگران در مورد برنامه‌هاي اتمي ايران و برخورداري اين كشور از قدرت و دانش لازم شده‌است به شدت احساس رضايت مي‌كند و معتقد است كه اگر خداي نكرده خداي نكرده ما از اين موضوع استفاده نادرست كنيم و تغيير موضع بدهيم، به طور حتم غرب دست به تحريم همه فعاليت‌هاي ما خواهد زد و از ما مي‌خواهد كه بخش‌هاي مطالعات شيميايي خود را در دانشگاه‌هايمان تعطيل كنيم. فعاليت‌هاي علمي خود را در مراكز مطالعات فيزيكي‌مان متوقف كنيم و حتي دانشگاه‌ها و مدارس پزشكي‌مان را هم به حالت غير فعال دربياوريم. بهتر است حقيقت را بپذيريم آنها نمي‌خواهند شاهد پيشرفت و بهبود وضعيت ما باشند.
البته اين موضوع به همه آمريكايي‌ها بازنمي‌گردد زيرا بسياري از مردم آمريكا انسان‌هاي شريف و مردم خوبي هستند.

احمدي نژاد همچنين گفت: دو هزار صهيونيست مي‌خواهند بر همه دنيا حكمفرمايي كنند، بسيار خوب شما مي‌توانيد اين كار را جاي ديگري انجام دهيد.

احمدي نژاد طوري حرف مي‌زد كه انگار از يك موضوع كاملاً اسرار آميز پرده برمي‌داشت چيزي كه صحبت در مورد آن در ايران غيرممكن و يا نشدني بود.

آن روز بعد از ظهر 500 ايراني متشخص و بانفوذ در يكي از زيباترين سالن‌هاي هيلتون دور هم جمع شده بودند. مجموعه‌اي از افرادي كه به واسطه ايراني بودن و وطن‌پرستي صرف و حفظ بسياري از اعتقادها و باورهايشان از جمهوري اسلامي حمايت مي‌كردند و رئيس جمهوري ايران را مورد تشويق و محبت خود قرار مي‌دادند.

احمدي نژاد در هيچ يك از اظهارات خود در مورد تجهيز نظامي به خصوص جنگ افروزي سخن نگفت.

حضور مرداني كه چفيه‌هاي فلسطيني پوشيده بودند در يكي از ميزهاي نزديك من خودنمايي مي‌كرد به خصوص وقتي كه با صداي بلند فرياد مي‌كشيدند: الله اكبر!

رئيس جمهور با حرارت و شور خاصي هرگونه تلاش ايران براي دستيابي به سلاح هسته‌اي را تكذيب كرد و گفت: زمان ساخت بمب به سر رسيده‌است.

اگر داشتن بمب اتمي مي‌توانست تضميني براي حفاظت و بقاي يك كشور باشد، قبل از هر چيز ادامه بقاء اتحاديه جماهير شوروي بايد تضمين مي‌شد. و اين كشور به هيچ وجه از نقشه جهان حذف نمي شد.

با به پايان رسيدن صحبت ‌ها ياحمدي نژاد موجي از شلوغي سالن را پر كرد، آن مردهاي چفيه پوش بار ديگر فرياد كشيدند و از شادي بالا و پايين پريدند و بر محمد و آل او صلوات فرستادند.

آنها فرياد مي كشيدند: صل علي محمد بوي رجايي آمد، صل علي محمد بوي رجايي آمد....

شام توسط كارمندان هتل هيلتون سرو شد، بوي برنج ايراني زعفران زده شده و كباب در فضا پيچيده بود.

ظرف‌هاي نقره‌اي پر از انار و .... از صدقه سر بشكه‌هاي نفت 70 دلاري به ضيافت شام زينت دو چنداني بخشيده بود.

و بالاخره آقاي احمدي‌نژاد پس از نماز در جلوي صف نمازگذاران ايستاد و 2 ساعت با تك تك مهمانان به غير خانم‌ها دست داد و به همه آنها سلام گفت.

ارسال به دوستان
وبگردی