تحریمهای جدید ضد ایرانی که وزارت خزانهداری آمریکا آنها را آماده کرده اما هنوز باراک اوباما، رئیسجمهور این کشور با آنها موافقت نکرده است، شامل افزودهشدن یازده شرکت و فرد ایرانی و خارجی به فهرست تحریمهای آمریکا به بهانه آزمایش موشکی عماد است.
به گزارش خبرگزاري آنا، این موضوع با واکنش مقامات دولت ایران مواجه شد. حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران نه تنها این تحریم ها را رد کرد بلکه به وزیر دفاع دستور داد صنایع موشکی ایران را بیش از قبل تقویت کند. همین واکنش بود که باعث شد روزنامه وال استریت ژورنال به نقل از مقامات آمریکایی گزارش کند که کاخ سفید در نتیجه رایزنیهای فشرده سیاسی، تصمیم تازه خود را به تعویق انداخته داست.
موضوع تسلیحات موشکی اگرچه به گفته مقامات ایرانی و آمریکایی جزو مفاد برجام نیست، اما طی روزهای گذشته، توانست برای مدت کوتاهی فضای بین تهران و واشنگتن را که پس از توافق هستهای کمتنش شده بود، تیره کند. حال سوال این است که ریشه تحرکات تند پس از برجام چیست؟ و بهترین واکنش ایران به تحرکاتی از این دست، چه میتواند باشد؟ از سوی دیگر، اگر در دولت اوباما میتوان با چانهزنی سیاسی، تصویب تحریمهای جدید و غیرمرتبط با برجام را به تعویق انداخت، آیا در دولت بعدی آمریکا نیز میتوان چنین ظرفیتی را یافت؟ برای بررسی این موارد، با سید حسین موسویان از اعضای ارشد تیم سابق مذاکرهکننده هستهای ایران در دولت اسبق، گفتوگو کردیم که در پی میآید:
منشا اتفاقات اخیر را در خصوص تحریمهای جدید موشکی که قرار بود علیه ایران به تصویب برسد، چه میدانید؟ آیا شما ردپای تندروهای آمریکا را در این قضایا میبینید؟
منشا اختلافات در آمریکا در مورد باطن برجام است و نه ظاهر آن. حرف جناح تندرو آمریکا تحت مدیریت لابی صهیونیستها به اوباما این است که شما یک توافقی را پذیرفتهاید که ظاهر آن ممانعت از دستیابی به بمب هستهای توسط ایران است و این را هم از طریق اعمال برخی محدودیتها و تقویت راستیآزمایی از طریق اجرای پروتکل الحاقی دنبال میکنید.
اما آن ها میگویند در باطن این توافق، شما اولا: غنیسازی ایران را پذیرفتید، ثانیا: آب سنگین در ایران را پذیرفتید؛ ثالثا: حاصل 35 سال تلاش آمریکا در ایجاد اجماع بینالمللی در اعمال قویترین تحریمها علیه ایران را برباد دادید؛ علاوه بر این، بخش عمدهای از تحریمها را برداشتید و در عین حال، اجماع بینالمللی علیه ایران را از بین بردید بهگونهای که دیگر بهسادگی قابل بازگشت نیست؛ رابعا: درهای تکنولوژیهای جدید هستهای را به روی ایران باز کردید؛ خامسا: در اوج بحرانهای منطقهای که متحدین آمریکا در اوج مشکلات هستند، قدرت و ظرفیت سیاسی – اقتصادی-امنیتی و بینالمللی ایران را برای تسلط بر منطقه افزایش دادید؛ سادسا: تئوری «تغییر رژیم در ایران» را به زبالهدان تاریخ فرستادید. زیرا قدرتهای جهانی، سندی را با ایران امضاء کردند که نه تنها مشروعیت حکومت انقلابی در ایران را به رسمیت میشناسد بلکه مشروعیت برنامه هستهای ایران را با داشتن غنیسازی و آب سنگین پذیرفتند و این در حالی است که با هیچ کشور دیگری چنین معاهدهای امضاء نشده بود.
این اساس حرف جناح مخالف در آمریکا است. بنابراین با تمام ظرفیت و قدرت بدنبال تغییر این معادله هستند.
در داخل ایران نیز برخی منتقدان دولت تلاش دارند تا محدودیتهای اخیر را ناقض برجام ارزیابی کنند. با توجه به تجربههای متعدد قبلیتان، توصیه شما به این منتقدان و همچنین دولتمردان برای مواجهه با آنان چیست؟
جناح صهیونیستها، بازهای آمریکا و... به دنبال تشدید خصومت میان آمریکا و ایران با هدف نابودی برجام هستند تا در نتیجه آن، شش دستاورد باطنی برجام را که اکنون به آن اعتراض دارند، از بین ببرند.
برعکس آمریکا، منشا اختلاف در ایران در مورد ظاهر برجام است نه محتوای باطن آن. مخالفان برجام در ایران، در مورد میزان محدودیتها و راستیآزماییها حرف دارند. مثلا چرا تعداد سانتریفیوژها یا میزان ذخیره سوخت خیلی کم شد، یا زمان محدودیتها طولانی شد و یا چرا حق بازرسی از پارچین داده شد. توصیه من به عزیزانی که نگران هستند این است که شش نگرانی جناح مخالف آمریکا به رهبری صهیونیسم بینالمللی را عنایت داشته و مورد توجه قرار دهند؛ ما باید مراقب باشیم که به دام آنها نیافتیم.
آقای بعیدی نژاد از اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای، در یادداشتی که چند روز قبل منتشر کردند، تصریح داشتند که وظیفه برجام پایان تمام رفتارهای خصومتآمیز آمریکا علیه ایران نبود؛ اما به نظر میرسد برخی تمایل ندارند این واقعیت را در نظر داشته باشند به همین خاطر دنبال قلب واقعیت در خصوص برجام هستند. به نظر شما برای اینکه برجام به سلامت تا انتهای مسیر خود را بپیماید، چه باید کرد؟
هدف برجام، پایان بخشیدن به زورگوییهای بینالمللی علیه ایران بود و نه بستن پرونده خصومتهای آمریکا و ایران. در عین حال اگر اراده سیاسی در واشنگتن و تهران وجود میداشت، برجام میتوانست آغاز روند کاهش تشنج بین ایران وآمریکا باشد. چنین روندی مستلزم استمرار گفتگوها در مواردی دیگر بود؛ مثل مواردی همچون تروریسم تکفیری که تهدید مشترک برای هر دو کشور تلقی میشود.
البته هنوز هم دیر نشده و فرصت هست اما بهنظر میرسد چنین اراده یا اعتقادی وجود ندارد. بنابراین، فقط موضوع و اصل حفظ برجام، میماند. اگر استراتژی بر اساس «حفظ برجام با حفظ خصومتها» باشد ، چنین استراتژی دشوار اما ممکن خواهد بود به شرطی که همراه با برنامه و طراحی محاسبه شده باشد. اما اگر استراتژی «حفظ برجام با افزایش خصومت و تقابل» باشد، بعید میدانم برجام را بتوان بطور کامل و جامع حفظ کرد.
در هر حال، لازم است ایران در مورد یکی از این سه استراتژی تصمیم بگیرد:
1- استفاده از برجام برای کاهش خصومتهای آمریکا و ایران؛ 2- حفظ برجام با حفظ روند خصومتهای گذشته و 3- حفظ برجام با تشدید تقابل و خصومت با آمریکا.
تردید ندارم که جناح صهیونیستها، بازهای آمریکا، منافقین و اپوزیسیون برانداز و اعراب معاند، به دنبال تشدید خصومت و تقابل آمریکا و ایران با هدف نابودی برجام هستند تا در نتیجه آن، شش دستاورد باطنی برجام را که اکنون به آن اعتراض دارند، از بین ببرند و این هدف آنان است که میخواهند به آن برسند. آنها از تمام ظرفیت و نفوذ خود در آمریکا از جمله کنگره برای تحقق این استراتژی استفاده خواهند کرد.
آنها از تمام قدرت خود برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی جهان استفاده خواهند کرد. بعید هم نیست که افراد نفوذی در ایران داشته باشند که ماموریت داشته باشند تا برای تحقق این استراتژی، به آنان کمک کنند و به اصطلاح، آتش بیار معرکه گردند. مطمئن هستم که استراتژیستهای تصمیمساز و تصمیم گیرنده در ایران به این نکته توجه دارند و چنین استراتژیی را نمیپسندند. به همین خاطر پیشنهاد میکنم که برای ممانعت از موفقیت تندروها این موارد را باید مدنظر داشت:
- باید مقتدرانه اما هوشمندانه و با برنامه حرکت کرد؛
- از افراط و تفریط در واکنشها پرهیز کرد چرا که هر دو، یک نتیجه خواهند داشت.
- ساده اندیشی و سوء ظن افراطی، هر دو، روی یک سکه خواهند بود.
- تندروهای آمریکا ممکن است اقداماتی بکنند و حرفهایی بزنند که ما را تحریک کنند و قطار «تشدید تقابل و خصومت» را به حرکت در آورند .
- سکوت و انفعال ما هم یقینا آنها را گستاختر خواهد کرد .
با توجه به تجربه های پیشین خود، به نظر شما ، آیا برجام میتواند تا پایان دوره ریاستجمهوری آقای اوباما، برقرار بماند؟ بعد از تغییر رئیسجمهوری آمریکا چطور؟ پیشبینی میکنید که به مرحله آخر خود هم برسد؟
ممکن است برخی در داخل کشور، این حرف من را ساده لوحی تلقی کنند اما من اعتقاد دارم که اوباما یک فرصت بود و هنوز هم هست و باید از این فرصت نهایت استفاده را کرد. تمام کاندیداهای جمهوریخواه و تک کاندیدای جدی دموکراتها یعنی خانم کلینتون، یا متحد آیپک (لابی صهیونیست)هستند یا بسیار رابطه نزدیک و صمیمی با آنان دارند. تلخترین دوران روابط سیاسی آمریکا و اسراییل در دوران اوباما رخ داده است.
اوباما کمکهای آمریکا به اسراییل را حتی افزایش داد اما اجازه نداد نخستوزیر اسرائیل در مورد سیاست هستهای آمریکا راجع به ایران تصمیم بگیرد و هرجا هم نتانیاهو دخالت کرد، از اوباما یک سیلی محکم خورد. به همین خاطر، روسای آمریکا و اسراییل در تاریخ معاصر روابط دو کشور، تا این حد از هم متنفر نبودهاند.
معتقدم هر رییس جمهوری در آمریکا بر سر کار بیاید خود را موظف خواهد دانست که این شکاف میان آمریکا و اسرائیل را پر کند. اوباما وارد سال آخر ریاستجمهوری خود شده است. به همین خاطر به نظر میرسد تهران و واشنگتن، بعد از برجام وچالشهای سهمگین داخلی آن، ریسک چالشهای جدید را نپذیرند مگر اینکه یک تفاهم و آمادگی و درک متقابلی وجود داشته باشد. این مهم هم، نیازمند پذیرفتن ریسک تصمیمگیری در تهران و واشنگتن خواهد بود.