۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۰:۵۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۶۸۵۵
تاریخ انتشار: ۲۰:۰۲ - ۱۶-۰۴-۱۳۸۷
کد ۴۶۸۵۵
انتشار: ۲۰:۰۲ - ۱۶-۰۴-۱۳۸۷

اتهام«مثلث شیشه ای»: ترویج شیطان پرستی!

رضا رشید پور
رضا رشيدپور مثلث شيشه‌اي‌اش را دوست دارد و حالا كه پخش‌اش متوقف شده، مثل يك خاطره خوب از آن حرف مي‌زند. درباره برنامه‌اش و مشكلاتي كه براي پخش‌اش به وجود آمد، صريح‌تر از آني بود كه انتظار داشتيم، هر چند كه حواس‌اش بود طوري حرف نزند كه مشكلات خودش و برنامه‌اش از اين كه هست بيشتر شود.

آقا اين ماجراي دكور برنامه و نشانه‌هاي شيطان‌پرستي چي بود؟

راست‌اش من هم اول توي اينترنت ديدم. فكر نمي‌كردم اين قدر گسترش پيدا كند...

اول‌اش فكر كردم شوخي است...

به نظر من هم اول‌اش اين طوري آمد. حتي در يك نامه رسمي كه در اين زمينه به دست گروه اجتماعي رسيده بود...


نامه رسمي فرستاده‌ بودند؟!

آره. مدير گروه هم زير اين نامه نوشته بود: جل‌الخالق! اول براي‌مان در همين حد بود. اما بعد ديديم تعدادي از دوستان قضيه را جدي ديده‌اند. به نظرم بخشي از واكنش‌هاي جدي اطراف‌مان، انگار بيشتر بايد در شاخه هجو دسته‌بندي شوند. به هر حال صدا و سيما اين قدر بي‌در و پيكر نيست كه يك نفر وارد شود و برنامه ببرد روي آنتن تا تبليغي براي يك گروه فراماسونر شيطان‌پرست باشد! اگر قرار باشد ماجرا اين طوري پيش برود كه نيروهاي امنيتي چه كاره‌اند؟ ترجيح مي‌دهم به قول مهران مديري، به كسي كه اين حرف‌ها را زده و نوشته، فقط نگاه كنم.


من زياد با روابط و قوانين درون سازمان آشنا نيستم. مي‌شود برايم بگويي كه اين جور حرف‌ها و فشارها چه قدر مي‌توانند در تعطيلي يك برنامه موثر باشند؟

به هر حال نمي‌شود برنامه‌اي كه درباره انتقاد و انتقادپذيري است، از نقد مستدل ناراحت و دلگير شود. اما اين اتفاقي است كه از طرف منتقدان آگاه مي‌افتد.


به خصوص يك برنامه زنده شب به شب كه خودش را در معرض چنين انتقادهايي قرار مي‌دهد.

صد در صد. و اصلا جذابيت‌اش در همين است. حتي پيش مي‌آمد كه در برنامه‌هاي خودمان، چنين انتقادي نسبت به خود برنامه توسط مهمانان برنامه شكل بگيرد و من هم اين را مي‌پذيرفتم. ولي اين ماجراي شيطان‌پرستي، به نظرم دستاويز خيلي سبكي است. خنده‌دار است.


من اين را اول در روزنامه جوان ديدم. ماجرا از همان جا شروع شد؟

نه، روزنامه جوان هم به نقل از سايت‌هاي اينترنتي به شكل كامل چاپ كرد. انتظار داشتم قبل از چاپ حداقل تماسي با ما مي‌گرفتند. اگر ما مسلمانيم، بايد بدانيم كه ريختن آبروي مومن از قتل نفس بدتر است.

يا آن فرمايش حضرت علي كه اگر خلخال از پاي زن يهودي درآورده شود، مرد مسلمان اگر از غصه بميرد حق دارد...

اما اين اتفاقي است كه در اين موارد خيلي ساده اتفاق مي‌افتد. دارند به ما مي‌گويند كه نه تنها خداپرست نيستيم كه شيطان‌پرستيم! اين ريختن آبروي مومن نيست؟ به سهم خودم از نهادهاي امنيتي مي‌خواهم كه با چنين مواردي برخورد كنند. اين روند تخريب اين روزها به شدت دارد اشاعه پيدا مي‌كند و همه را در برمي‌گيرد و به نظرم كم‌كم كار به جاهاي باريك كشيده مي‌شود. يك كشتي است كه اگر سوراخ شود، كل جامعه فرهنگي ما را مي‌تواند غرق كند. اين روزها وقتي سر و كله يك آنتن ماهواره در قابي از يك فيلم سينمايي پيدا مي‌شود، حذف‌اش مي‌كنند و وجود چنين عنصري را بر بام خانه‌اي در تهران، ناشايست مي‌دانند؛ اما وقتي يك نفر چنين توهيني به گروه توليد كننده يك برنامه مي‌كند، هيچ كس واكنش نشان نمي‌دهد.

به جز اين مقاله و اشاره، كدام بخش‌ها در اين سي و پنج برنامه مثلث شيشه‌اي، واكنش ايجاد كرد و باعث فشار شد؟

ما ايراني‌ها در اقشار مختلف نقدپذير نيستيم. مخصوصا اگر پاي منافع‌مان در ميان باشد. مثلا وقتي پاي يك منفعت چهار ميليون توماني مثل عمل جراحي دماغ مطرح است، دو نفر پزشك به خودشان اجازه مي‌دهند كه در يك برنامه زنده روي آنتن، حرف‌هاي عجيبي به هم بزنند.

جالب است كه نايب رئيس انجمن جراحان گفت كه وظيفه رسانه، مطرح كردن احتمال مرگ بيمار، به دليل جراحي در يك مطب خصوصي نيست!

آره. ديدي واكنش‌اش را؟ وقتي يك پزشك كه در مسند قدرت نيست، چنين واكنشي نشان مي‌دهد؛ من از سياستمدارش چه انتظاري داشته باشم؟ بعد هفته نامه سلامت برمي‌دارد دو تا گزارش چاپ مي‌كند و بدترين چيزها را به من نسبت مي‌دهد و حتي تماسي با من نمي‌گيرد تا حداقل نظر من هم در آن پرونده مطبوعاتي چاپ شود. جالب اين جاست كه در مقايسه با ساير صنوف، سياستمدارها انگار بيشتر تحمل نقد دارند. به خصوص در اين شرايط كه انگار هر كسي آماده است تا برداشت خاص خودش را از هر واقعه و هر گفته‌اي داشته باشد، آن هم با غلبه نگاه سياسي. مثلا يادم هست كه در برنامه‌اي دو تا مهمان تلفني داشتم، به اولي گفتم فلاني عزيز، و به دومي گفتم فلاني، كه ناگهان دوست خيلي نازنيني گفت با چه مجوزي چنين كاري كردي؟ به يكي گفتي عزيز و به ديگر نگفتي! آخر اين چه برداشتي از يك گفت و گوي زنده است.

به خاطر همين چيزهاست كه با وجود همه انتقادهايي كه از برنامه‌هايت داشتم، شبي كه اين آخري تعطيل شد، با خودم گفتم كه به هر حال رضا رشيدپور كسي است كه در چنين فضايي توانسته 200 برنامه زنده روي آنتن ببرد. هر انتقادي داشته باشم، به نظرم اين اتفاقي ستودني است و دارد يك فرهنگ نقد را در جامعه جا مي‌اندازد.

خب، من هم انتظار چنين نقدهايي را دارم. يادم هست در روزنامه "شرق"، مينا اكبري يادداشت خيلي تندي درباره برنامه‌هاي من نوشته بود يا سايت "سينماي ما"، كه دائم مطالب انتقادي در اين باره كار مي‌كند. با اين وجود انتظار چنين نقدهايي را دارم. بياييم حرف بزنيم. حتي نصيحت كنيم. ولي اين كه جلوي يك برنامه را به نام چيزي مثل شيطان‌پرستي بگيريم و آن را از بين ببريم، اتفاق خوبي نيست. همين جا مي‌خواهم از مديران تلويزيون تشكر كنم. وقتي يك مدير از اعتبار خودش خرج نقد مي‌كند، بايد نتيجه‌اش را ببيند؛ گيرم كه حرف‌هاي من تعبير به چاپلوسي شود. آقاي ضرغامي يك آدم منطقي است. حرف‌هايت را گوش مي‌كند و قسمت‌هاي منطقي‌اش را مي‌پسندد و مي‌پذيرد. آقاي رجبي معمار، مدير شبكه پنج يك آدم فرهنگي است و تمام تلاش‌اش را به خرج داد تا "مثلث شيشه‌اي" همين سي و پنج برنامه روي آنتن باقي بماند. اين‌ها آدم‌هاي ارزشمندي‌اند كه دارند از اعتبارشان براي پخش يك برنامه انتقادي مايه مي‌گذارند...

آن هم در شرايطي كه شعار اغلب مديران فرهنگي ما انگار اين است كه: سري را كه درد نمي‌كند دستمال نمي‌بندد، از وقوع يك حادثه فرهنگي كه بوي گرفتاري از آن به مشام برسد، هراس دارند.

به نظرم اين مديران دارند ريسك مي‌كنند تا چنين برنامه‌اي را روي آنتن برود. سي و پنج جلسه جسارت به خرج دادند تا چنين برنامه‌اي روي آنتن برود. بگذار تا بدانند حداقل يك نفر هست كه قدر كارشان را مي‌داند.


ظاهرا علاقه‌اي نداري بخش‌هاي حساسيت‌‌برانگيز برنامه‌ات را شرح دهي. بحث را مي‌بري سمت‌ ديگر...

اين را بي‌خيال شو. بگذار عوض‌اش بگويم كدام بخش‌ها بازتاب خوبي داشت...


پس بگذار من سوال كنم. مثلا آن برنامه با حضور عبدالعلي‌زاده، وزير مسكن دولت خاتمي و حرف‌هايش در نقد دولت كه براي‌تان ظاهراً دردسر شد. مي‌دانستي اگر به برنامه بيايد، چه موضعي را در پيش مي‌گيرد؟


خب، طبيعتا وقتي وزير سابق متعلق به جناح ديگر را مي‌آوري جلوي دوربين، معلوم است چه برخوردي مي‌كند...


یا مثلا وزير مستعفي دولت، داود دانش‌جعفري كه به محض جدا شدن از كابينه، به برنامه شما دعوت مي‌شود. اين اتفاقي است كه معمولا در برنامه‌هاي تلويزيوني نمي‌افتد.

منطق اتاق فكر ما براي دعوت از اين افراد، از اين قرار بود كه فرد مورد بحث مي‌آيد و حرف‌هايش را مي‌زند. بخشي از دلايل و انتقادهايش لابد درست است. اما برخي از اين دلايل به عقيده برخي غيرمنطقي است. حالا فردي يا مسئولي كه اعتقاد دارد اين حرف‌ها غير منطقي است، او هم بيايد و حرف‌اش را بزند.


خب، چرا دولتي كه در اين برنامه‌ها مورد انتقاد قرار مي‌گيرد، هيچ نماينده‌اي در اين برنامه نداشت؟

خودشان نيامدند. ما بارها دعوت كرديم. روي آنتن بارها چنين دعوتي را مطرح كردم. در همان برنامه آقاي عبدالعلي‌زاده، حداقل شش بار گفتم كه حق پاسخ‌گويي براي آن‌هايي كه مورد انتقاد قرار گرفته‌اند، محفوظ است. هر كدام از دوستان كه نقدي بر اين حرف‌ها وارد مي‌دانند، كافي است تماس بگيرند تا به اين برنامه دعوت شوند. بارها هم اعلام كرديم كه موضع مهمان‌ها، موضع صدا و سيما و مثلث شيشه‌اي نيست. اين برنامه فقط يك محمل و يك بستر است. عوض اين كه بگوييم مثلث شيشه‌اي دارد شيطان‌پرستي ترويج مي‌كند، مي‌توانستيم به برنامه بياييم و به شكل منطقي با حرف‌هاي وزير سابق مسكن مخالفت كنيم. راه‌شان كاملا باز بود.

يك حسن ديگر برنامه تو اين بود كه خواه‌ناخواه مهمان‌اش را بي‌روتوش عرضه مي‌كرد و اين اتفاق مهمي است. با برخورد تو با مهمان‌هايت هر چه قدر مشكل داشته باشم، به هر حال ته‌اش كه نگاه مي‌كردي، مي‌ديدي برنامه روي آنتن رفته و تو به شكل زنده واكنش‌هاي يك آدم را ديده‌اي. پس مي‌تواني درباره‌اش قضاوت كني. چه مجري برنامه با او تعارف داشته باشد، چه نداشته باشد. چه فلان سوال را پرسيده باشد، چه نپرسيده باشد...

آخر من بلدم از مهمان‌ام پنالتي بگيرم و گل بزنم؛ اما احساس مي‌كردم همين كه داور سوت زد و پنالتي گرفت، باقي ماجرا و گل شدن توپ را خود مخاطب مي‌تواند در ذهن‌اش ببيند. ديگر لازم نيست بيايم و پشت توپ بايستم و گل بزنم و پيراهن‌ام را دربياورم و به هوادارهايم نشان بدهم.


حرف درستي است...

آقاي رجبي‌معمار هم هفته گذشته در گفت و گويي به اين نكته اشاره كرد كه خيلي خوش‌ام آمد...


چند مورد هم البته پيش آمد كه سوت داور كار نكرد و مهمان برنامه زيادي پيش رفت و توپ خودش گل شد و برايت دردسر درست كرد.

آره. اين اتفاق هم افتاد.


از جنجال‌هاي روز فاصله بگيريم و برويم سراغ روزهاي شكل‌گيري اين سري برنامه‌ها. سر و كله اولين سري اين برنامه‌ها، يعني "عبور شيشه‌اي" چطور بين برنامه‌هاي سيما پيدا شد؟

از همان اول‌اش به سه سري برنامه فكر كرده‌ بوديم. اسم‌هاي‌شان مشخص بود.


يعني از همان اول مي‌دانستيد كه اسم اين سومي مثلا مثلث شيشه‌اي است؟

آره.


به اين مي‌گويند شيطان‌پرستي پيش‌بيني شده...

...براي هر كدام از اين اسم‌ها و برنامه‌ها هم فلسفه خاص خودش را داشتيم. عبور شيشه‌اي بر اين اساس بود كه مسائل را فقط نشان مي‌دهيم و از كنارشان عبور مي‌كنيم. يعني فقط سوال را مطرح مي‌كرديم. در شب شيشه‌اي ماجرا فرق داشت. قرار بود اين عبورها را تبديل به اقامت كنيم. بنشينيم و درباره‌شان حرف بزنيم. يعني مهمان حتما بايد به سوال ما پاسخ مي‌داد و بالاخره در مثلث شيشه‌اي، سوت داور، يعني واكنش مخاطب را اضافه كرديم كه ضلع سوم مثلث در برخورد ما با مهمانان‌مان بود. اين ديگر يك نشست دوطرفه نيست. عبور شيشه‌اي و شب شيشه‌اي به نتيجه رسيدند و دوست داشتم مثلث شيشه‌اي هم در اوج تمام شود.


پس با وجود اين ايده، چرا تاثير حضور مخاطب در مثلث شيشه‌اي كم بود؟ انگار صدايش شنيده نمي‌شد.

به نظرم مخاطب در اين برنامه حضور داشت. چطور؟ در نوع گفت و گوي من و مهمان‌ام. اين بار روي هوش مخاطب هم حساب كرده بوديم. در عبور شيشه‌اي، از مهمان برنامه سوال مي‌كرديم و او هر پاسخي مي‌داد مي‌پذيرفتيم، ولي در مثلث شيشه‌اي به جواب مهمان قانع نبوديم. سعي مي‌كرديم تا مخاطب ما قانع نشده، سوال را ادامه دهيم. مثلا فرض كن در برنامه علي دايي، وقتي از دايي مي‌پرسيديم چرا علي كريمي را بازي نمي‌دهي و او پاسخ مي‌داد كه چون آماده نيست، از زبان مخاطب‌مان گفت و گو را ادامه مي‌داديم و مي‌گفتيم: شايد هم به اين خاطر باشد كه نمي‌خواهي ركوردت را بشكند. اين اضافه مي‌شد.

يك نكته ديگر درباره برنامه هاي تو، درصد بالاي اتفاقاتي است كه براي رسانه ملي ما، هر كدام از اين اتفاقات يك خطا و سوتي به حساب مي‌آيند. مثلا حرف‌هاي سيروس گرجستاني درباره مايكل جكسون. چطور توانستي همه اين خطاها را رد كني و باز روي آنتن بماني؟ اين وسط نكته قابل توضيحي وجود دارد؟

خب، يك بخش‌اش برمي‌گردد به يك جور درايت رسانه‌اي. از خودت مي‌پرسم. فكر كن عوض اين كه برنامه را قطع كنم، مي‌نشستم و با گرجستاني درباره مايكل جكسون صحبت مي‌كردم. خوب بود؟ و اصلا مي‌ارزيد به اين خاطر برنامه تعطيل شود؟

اتفاقا در چنين مواردي، من هم ترجيح مي‌دهم عمر طولاني فعاليت را انتخاب كنم تا اين كه هزينه حرف زدن در چنين موردي را بپردازم...

دقيقا...

ولي انگار متوجه سوال‌ام نشدي. من كه نمي‌گويم چرا صحبت در اين باره را ادامه ندادي. مقصودم بيشتر اين است كه وقتي چنين اتفاقاتي مي‌افتد، اتفاقاتي كه بروز هر كدام‌شان مي‌تواند يك برنامه را تعطيل كند، چطور شد كه باز توانستي در اين فضا ادامه بدهي؟

آها. پس حالا مي‌توانم برگردم به تشكري كه چند دقيقه قبل از مسئولان شبكه تهران داشتم. ديدي كه يك چاپلوسي بي‌معني نبود. پس واقعا چنين اتفاقاتي افتاده و آن‌ها از برنامه حمايت كرده‌اند و پايش ايستاده‌اند.


مهم‌ترين اين‌جور اتفاقات خطرناك در اين چند دوره چي بود؟

مثلا همين ماجراي مايكل جكسن، يا گفت‌و‌گوي معروف با بهروز صفاريان...

يكي از برنامه‌هاي مورد علاقه من در تاريخ تلويزيون‌بيني‌ام هم است...


اتفاقا برنامه محبوب من هم هست...

باور نمي‌كنم. چون در تمام طول برنامه داشتي تلاش مي‌كردي كه صفاريان حرف‌هايش را نزند. ضمن اين كه رسما برنامه را زودتر تمام كردي...

برو جدول برنامه‌هاي شبكه تهران را ببين. آن شب قرار بود فيلم سينمايي پخش كنند و ما بايد برنامه را زودتر تمام می کردیم...


اين را همان موقع هم گفتي. ولي اجازه بده اين يكي حرف‌ات را باور نكنم...

باور نمي‌كني؟ اين حق توست. ولي دارم با صداقت باهات حرف مي‌زنم.


حداقل اين را قبول داري كه بهروز صفاريان در آن برنامه از كنترل تو و سازمان خارج شد؟

در اين كه بهروز صفاريان در آن برنامه بسياري از خط قرمزهاي سازمان را رد كرد، حرفي نيست. ولي قبول كن كه يك چالش واقعي را روي پرده شاهد بودي.


به نظرم اين چالش اگر دست خودت بود، ترجيح مي‌دادي اتفاق نيفتد.

شايد در مواردي اين طور باشد. به خاطر اين كه بهروز حرف‌هايي مي‌زد كه نه سازمان و نه من جوابي برايش نداشتيم و اصلا در حد و حدود مسئوليت‌هاي ما نبود. اما وقتي سازمان اين قدر پاي يك برنامه مي‌‌ايستد و پخش‌اش مي‌كند، ديگر نامردي است كه به سانسور هم محكوم‌اش كنيم.


به هر حال برنامه خيلي خوبي بود...

ما برنامه‌هاي خوب ديگري هم داشتيم. مثلا گفت و گو با رئيس سازمان ملي جوانان يا مهرداد بذرپاش كه به نظرم خيلي برنامه خوبي بود. بعد از گفت و گو با رئيس سازمان ملي جوانان، سازمان ثبت اسناد هم فكس زد و آمار ما را تاييد كرد كه اين فكس را روي آنتن هم خواندم.


ببين. همان 35 تا برنامه هم انگار زيادي بوده! راستي، اين وسط يك برنامه ديگر هم داشتي به اسم مثلث كه بيش‌تر تلفني بود و يك شب هم بيشتر پخش نشد.

آره. آن برنامه ايده جذابي داشت كه اگر ادامه پيدا مي‌كرد، پربيننده‌ترين برنامه تلويزيون مي‌شد.

بعد چرا ادامه پيدا نكرد؟

صلاح در اين بود كه...


آخر سازماني مثل راديو و تلويزيون، با اين همه برنامه‌ريزي براي روي آنتن بردن يك برنامه، چطور به اين سرعت عقيده‌‌اش عوض شد؟

آخر اگر قرار بود همه چيز از روي برنامه‌ريزي پيش برود... آقاي رجبي معمار بعد از توقف پخش اين برنامه، گفت و گويي كردند و گفتند در فضاي فعلي، ساختن يك برنامه چالشي، چيزي نزديك به حماقت است.


ولي روي برنامه‌ريزي سازمان در اين مورد مي‌شود حساب كرد.

باور كن خودم هم نمي‌دانم كه چرا آن برنامه "مثلث" بعد از يك قسمت تعطيل شد. بحث‌‌هاي زيادي در آن برنامه به ميان آمد، از جمله اين كه گفته شد چرا به خوانندگاني مثل فرزاد فرزين و محسن نامجو مجوز داديد اما به محسن چاوشي مجوز نمي‌دهيد كه انگار وزارت ارشاد در اين زمينه گلايه‌مند بود.

اين‌حرف‌ها در گفت و گو با چه كسي مطرح شد؟

آقاي دشت‌گلي، رئيس هيات نظارت بر موسيقي. با اين وجود دليل اصلي توقف پخش آن برنامه را نمي‌دانم.


تازه همه اين‌ها در شرايطي است كه رئيس سازمان صدا و سيما، چند بار گفته كه تعدادي از خط قرمزهاي موجود كاذب است.

من كاري به خط و خطوط سياسي ندارم. به نظرم الان صدا و سيما در موضع مظلوميت قرار گرفته. از طرف همه نهادهاي سياسي و اجتماعي تحت فشار است. هر سريالي كه پخش مي‌كند، يك گروه نامه مي‌نويسند. آخر من نمي‌دانم هيچ كجاي دنيا پزشك بد و نويسنده بي‌كار و بي‌عار وجود ندارد؟ از طرف ديگر خيلي زود مسائل فرهنگي را امنيتي مي‌كنيم. همين روزها خواندم كه وزير ارشاد گفته در مسئله موسيقي زيرزميني، نيروي امنيتي دخالت مي‌كند. اين طوري شأن پليس را هم پايين مي‌آوريم. به فيلمسازها و تهيه‌كننده‌هايي هم كه با نكته‌اي در اثرشان مشكل داريم، مثل يك مجرم رفتار مي‌كنيم.


كدام بخش‌ها از برنامه مثلث شيشه‌اي بود كه به ضريب هوشي مخاطب‌ات ايمان آوردي؟ پاسخي داد كه انتظار نداشتي؟

يكي آن مورد خواب آقاي كروبي كه تصور مي‌كردم آقاي كروبي فقط به اين شوخي بخندند، اما ايشان گفتند: من خودم كه ديگر اصلا نمي‌خوابم. به نامزدهاي ديگر هم توصيه مي‌كنم كه نخوابند. بعدي هم فيروز كريمي بود كه وقتي نظرش را درباره علي‌آبادي رئيس سازمان تربيت بدني پرسيدم، گفت: مديري بسيار خوب و لايق و توانمند... البته در شهرداري!


و كجا بود كه به اين نتيجه رسيدي كه ديگر بحث پيش نمي‌رود و برنامه ديگر هدر رفته است...

در مورد رامبد جوان، كه حاضر به اين جور گفت و گو نبود و انتقادها را جدي نمي‌گرفت. از يك جاي برنامه به بعد، به نظرم رسيد كه از اين برنامه ديگر چيزي درنمي‌آيد و زدم به در شوخي و تفريح.

كدام جلسه به‌ تو خوش گذشت؟

گفت و گو با پسر دكتر بهشتي، سر اين بحث كه چرا انقلاب ما دچار آنارشيسم نشد. بعد از آن برنامه به نظرم رسيد كه به اندازه كافي در اين زمينه تحقيق كرده‌ام و از متانت ايشان در اين بحث لذت بردم.

از كدام برنامه زياد استقبال شد؟

برنامه مربوط به فيروز كريمي. مردم خيلي دوست داشتند. حتي شهرداري هم در تلويزيون‌هايش در سطح شهر، به جاي بازي جام ملت‌ها كه همزمان برگزار مي‌شد، مثلث شيشه‌اي فيروز كريمي را پخش مي‌كرد و مردم هم نشسته بودند و نگاه مي‌كردند.


يك برنامه هم انگار قرار بود با حضور آقاي رحيم مشايي پخش شود كه نشد...

قرار بود آقاي رحيم‌مشايي به مثلث شيشه‌اي بيايند، اما شب قبل از حضور او، هنگامه قاضياني مهمان ما بود كه از بازسازي بي‌حساب و كتاب آثار باستاني، شكايت داشت و مي‌گفت كجاي دنيا با آجر سه سانتي، بناهاي تاريخي را مرمت مي‌كنند. اين سوال را يكي از خبرنگاران، فرداي آن روز از آقاي مشايي، در حالي كه رئيس جمهور از كاخ‌موزه گلستان بازديد مي‌كردند، پرسيده بود و آقاي مشايي گفته بود كي اين حرف زده، گفته بودند خانم قاضياني در برنامه مثلث شيشه‌اي. آقاي مشايي هم گفته بودند كه قرار آن شب‌شان براي حضور در برنامه را لغو كنند.


و حالا سوال آخر، چطور تلويزيون حاضر شد آنتن زنده در اختيار مجري برنامه‌اي كه ديگر قرار نيست پخش شود بگذارد تا هم گزيده برنامه‌هاي قبلي‌اش را پخش كند و هم آن وسط يكي، دو تا كنايه به تعطيل شدن برنامه‌اش بزند.

گفتم كه، تا اين لحظه كه نشسته‌ايم و داريم حرف مي‌زنيم، سازمان صدا و سيما از برنامه مثلث شيشه‌اي راضي است و لازم نبود پخش‌اش متوقف شود. شايد يكي، دو جا بايد پاسخگويي صورت مي‌گرفت كه آن هم مشكل پاسخگوهاست و مثلث شيشه‌اي به هيچ وجه كوتاهي نكرده است. اين را هم اضافه كنم كه به نظر من، سعه صدري كه باقي جاها بايد دنبال‌اش گشت، در سازمان صدا و سيما وجود دارد.

منبع: شهروند امروز

ارسال به دوستان
وبگردی