عصرایران ؛ مصطفی بدر السادات - تیم ملی فوتبال ایران در بازارهای آسیایی 1996 که در امارات برگزار می شد، توانست رقیب همیشگی خود، کره جنوبی را با نتیجه حیرت انگیز 6 بر 2 شکست دهد.
می گویند پس از آن بازی، کره ای ها بارها و بارها از ایرانی ها خواستند یک مسابقه دوستانه با هزینه کره جنوبی انجام دهند ولی فدراسیون فوتبال ایران، هیچگاه با این پیشنهاد موافقت نکرد زیرا نمی خواست طعم این پیروزی دلچسب و البته نقد، در ریسک بازی دوستانه و نتیجه غیر قابل پیش بینی آن از بین برود.
... و حالا حکایت میرحسین موسوی است، آخرین نخست وزیر تاریخ ایران.
اکنون، سالهاست که با نزدیک شدن به هر انتخابات ریاست جمهوری، نام او که مردم دوست دارند به اسم کوچک "میرحسین" صدایش کنند، بر سر زبان ها می افتد و هر بار نیز نتیجه دعوت های صورت گرفته از او برای پذیرش کاندیداتوری قابل پیش بینی است: "نمی آیم".
این در حالی است که به باور عموم، اگر میرحسین کاندیدا شود، هیچ کاندیدایی را یارای رقابت با او نخواهد بود.
میرحسین موسوی در سخت ترین سالهای جمهوری اسلامی و در دوران دفاع مقدس، نخست وزیر کشور بود و بسیاری از مردم با مقایسه فشارهای اقتصادی امروز با وضعیت آن سالها، بر این باورند که میرحسین، در بحرانی ترین شرایط، بهترین مدیریت را داشت (هر چند که این دیدگاه منتقدانی هم دارد)
این خاطره خوب، اینک در حافظه تاریخی ملت ایران ثبت شده است و گویا میرحسین نیز نمی خواهد چهره مثبتی که از او در افکار عمومی تثبیت شده است را با پذیرش کاندیداتوری و ریاست جمهوری تقریبا حتمی اش، دچار ریسک کند، درست مثل پیشنهادهای کره به ایران پس از آن برد 6 بر 2 و زیر بار نرفتن های ایران!
گویا میرحسین می خواهد مانند مربیان یا بازیکنانی که در اوج کفش هایشان را آویزان می کنند و همواره محبوب می مانند، باشد.
او خوب می داند که قبول مسوولیت در این شرایط، چه سختی هایی را دارد و ای بسا، پس از چهار سال ریاست جمهوری، آن میرحسینی که اکنون در ذهن ها و دل هاست، برای همیشه بمیرد و چهره جدیدی که چندان هم محبوب نیست به جای آن در حافظه تاریخی ایرانیان جای گیرد.
***
اکبر هاشمی رفسنجانی که هنوز خیلی ها فکر می کنند نام کوچکش علی اکبر است، هشت سال رییس جمهور ایران بود.
در سال آخر ریاست جمهوری اش، برخی جریان ها و مشخصا کارگزارانی ها موضوع تمدید ریاست جمهوری او را - ولو از طریق تغییر قانون اساسی- مطرح می کردند که البته با مخالفت هاشمی مواجه شد و این طرح به جایی نرسید.
با این وجود، هشت سال بعد که هیچ مشکل قانونی برای کاندیداتوری مجدد هاشمی وجود نداشت ، در شرایطی که اکثر نظرسنجی ها و برآوردهای اجتماعی- سیاسی او را شانس نخست پیروزی می دانستند، تصمیم به کاندیداتوری گرفت اما ورود چهره تازه واردی به نام محمود احمدی نژاد که متفاوت با بقیه می نمود، همه محاسبات را در واپسین روزها به هم ریخت و هاشمی، تنها توانست به مرحله دوم صعود کند و در آنجا برغم اجماع اصلاح طلبان و بسیاری از نیروهای میانه رو درباره وی، تنها 10 میلیون رای آورد و بزرگترین شکست سیاسی خود را پس از سی ام شدن در انتخابات پیشین مجلس، تجربه کرد.
هر چند بعدها در انتخابات خبرگان، هاشمی رای اول را به دست آورد و اعاده اعتبار کرد اما شکست او در انتخابات ریاست جمهوری آن هم در مقابل کسی که هیچ کس فکرش را هم نمی کرد، درسی است که بسیاری از سیاست مداران ایرانی تا سالها از آن عبرت خواهند گرفت.
***سید محمد خاتمی، اینک در برزخ انتخاب میان آمدن و نیامدن است. او تاکنون هیچگاه به طور رسمی و صریح اعلام نکرده است که کاندیدا می شود یا نه؛ هر چند که برخی جریان ها چه در میان اصلاح طلبان و چه در بین اصولگرایان، به شدت از احتمال آمدن او نگرانند و می کوشند به هر نحوی - از متقاعد ساختن برای نیامدن تا تخریب - نگذارند او کاندیدا شود و این در حالی است که خاتمی هنوز نمی داند که راه میرحسین موسوی را در پیش بگیرد و به همان میزان محبوبیتی که بین طرفداران خود دارد، بسنده کند یا آنکه ریسک هاشمی را مرتکب شود و پا در جاده ای بگذارد که پایان آن هرگز مشخص نیست.
اگر خاتمی در انتخابات شرکت کند و رای نیاورد، آنگاه شکوه 42 میلیون رایی که در دو انتخابات به دست آورده است، به محاق خواهد رفت و تجربه تلخ هاشمی، این بار درباره خاتمی نیز تکرار خواهد شد.
اما اگر خاتمی بیاید و رای هم بیاورد، این تازه آغاز راه خواهد بود و خروجی این ریاست جمهوری در 4 سال آینده ریسک بزرگتری به شمار می رود.
بی گمان، سید محمد خاتمی نیز همانند میرحسین موسوی نمی خواهد "محبوبیت موجود" را از دست بدهد و از طرفی دیگر مایل هم نیست به سرنوشت هاشمی رفسنجانی دچار شود.
با این حال، او، هنوز به راه سوم می اندیشد: آمدن و بردن بازی؛ اگر چنین شود، تجربه سومی به تجربه های موسوی و هاشمی در تاریخ انتخابات ایران افزوده خواهد شد: تجربه خاتمی.
در دین مبین اسلام و جهت پاسداری از اصول این دین مترقی هیچ ریسکی وجود ندارد عزیزان من اگر نیت آقای هاشمی خدمت به انقلاب و اسلام و مسلمین بود ایشان در آن دوره پیروز شدند همانگونه که در انتخابات خبرگان پیروز شدند
جناب آقای خاتمی اگر نیت شما خدمت به اسلام است همانند اجداد پاکتان، در انتخابات کاندیدا شوید ؛چه رای بیاورید و یا نیاورید پیروزید، این نص صریح قران است مگر نه آنکه در این کتاب مقدس آمده است که در راه اسلام چه پیروز شوید و چه کشته شوید ، همواره پیروزید
یک دوستدارت
آمدن ونيامدن نامبردگان هيچ تاثيري بر اوضاع نا بسامان ايران نمي گذارد تجربه سي ساله نشان ازان دارد که کشور داري شعار نيست...
عملكرد او در اين اقتصاد معتاد به سوبسيد و دولتي ما، مانند تامين مواد مخدر براي معتاد بود كه خيلي ها را راضي نگه داشت بدون توجه به اينكه داريم معتادتر مي شويم
من كه عملكرد ترك اعتياد محمد احمدي نژاد (با وجود شنيدن فحش آدم معتاد) را خيلي قبول دارم.
انجور كه من مي فهم خاتمي هرگز براي از دست دادن ابروي خود ،وظيفه شرعي و ملي خود را فدا نخواهد كرد چه اگر غير از اين بود مي توانست در مدت ان هشت سال با اربابان قدرت مماشات نمايد تا او را روي چشمشان بگذارندو حلوا حلوا كنندنه اينكه تخريب نمايند ولي او كه روحي بلند دارد با فهم خود(كه ايران يك تاريخ طولاني استبداد زدگي داردو نمي توان در عرض چندسال تماما اين تاريخ را پالايش كرد بلكه بايد سكان را در مسير درست چرخاندو سپس ان را به اهلش دادتا به مرور زمان اين كشتي با كمتر اسيب به ساحل سعادت برسد) تا انجا كه توانست سعي كرد اصلاحات را (نه با انقلابي ديگر)در درون انقلاب رشد دهد . هرچند بنظر در مواردي اشتباهات تاكتيكي نيز داشته است
رئیس جمهور آینده
2. سرنوشت "ياران خاتمي" در انتخابات گذشته مجلس تنها متوجه ياران او نبود ، براي آقاي خاتمي هم پيام داشت!
3. محبوبيت خاتمي!!!.......
بيدار شو...!
بيدار شو...!
دير ميشه ها!
در رای آنها نخواهد داشت.
ولي ممكن است در برابر شعارهاي پوپوليستي ديگران نتواند راي بياورد.
انتخاب یک نفر از اصلاح طلبان هم قدمی در همین راستاست.
کسانی هم که آیه یاس میخونند ......ساکت