من اصلا چیزی به نام جریان پالیزدار را به صورت مستقل به رسمیت نمیشناسم. این توطئه توسط یك محفل خاص سیاسی طراحی شده و سه ركن اصلی دارد.
این اركان چه هستند؟
ركن اول تخریب شخصیتهای دینی و ملی است تا این افراد در انتخابات آینده ریاستجمهوری در افكار عمومی اثرگذار نباشند. جریانی كه این توطئه را طراحی كرده به خوبی میداند كه مردم ما از شخصیتهای موجه دینی و ملی تاثیرپذیر هستند. به عبارت دیگر مردم به این اشخاص احترام میگذارند. این جریان خود را همسو با این شخصیتهای بلندپایه نمیداند و پیشبینی میكند كه این افراد در آینده در برابر جریان آنها خواهند ایستاد.
میتوانید درباره این جریان و مشخصات آن توضیح دهید.
وقتی توضیحات من كامل شود، مشخص میشود كه این جریان كدام جریان است. برخیها میدانند شخصیتهایی وجود دارند كه در جامعه دارای نفوذند و مردم به آرا و مواضع آنها توجه میكنند. بنابراین برای موفقیت در انتخابات آینده باید از نفوذ و اثرگذاری این شخصیتهای دینی و ملی در جامعه كاست.
پس به نظر شما پروژه پالیزدار یك پروژه انتخاباتی بود؟
دقیقا! این شخصیتها باید تخریب شوند تا در انتخابات ریاستجمهوری اثرگذار نباشند. این ركن اول جریان توطئه بود. ركن دوم، ایجاد یك جریان تند و افراطی سیاسی است كه بتواند هم به كمك جریان تخریب بیاید و هم در مقابل مخالفان این پروژه بایستد. بالاخره جریان مقابل توطئهگران از خود دفاع میكند پس برای تهدید آنها و جلوگیری از ورودشان به میدان باید یك هسته تهدید تشكیل شود. امروز یك هسته تهدید از جوانان تندرو در حال سازماندهی است. برای این جوانان اینگونه تبیین شده كه جریان مقابل اجازه فعالیت و كار به جریان آنها نمیدهد.
میتوانید شفافتر توضیح دهید؟
بله! به عنوان مثال دو جبهه در برابر هم قرار دارند. آنهایی كه جبهه تندرو را سازماندهی و هدایت میكنند، به جوانانی كه نقش پیادهنظامشان را دارند اینگونه القا میكنند كه ما قصد كار و خدمت داریم ولی جبهه مقابل مانع این امر است. روحانیون بلندپایه هم در این جبهه قرار دارند. اینگونه است كه جوانان افراطی به عامل تهدید جبهه مقابل تبدیل میشوند.
منظورتان یك گروه فشار است؟
دقیقا! این بهترین تعبیر است. اینها به یك گروه فشار واقعی تبدیل میشوند تا جریان مقابل را از مقابله با جریانی كه طرفدارش هستند، باز دارد. امروز جوانهایی مدام در حال توجیه شدن هستند كه ما میخواهیم كار كنیم، اینها اجازه نمیدهند. ركن سوم این جریان نیز فریب افكار عمومی از طریق تكیه برخدا، پیغمبر، امام زمان و دیگر مقدسات است. این جریان دنبال آن است كه به افكار عمومی اینگونه القا كند كه ما مورد عنایت ویژه امام زمان هستیم و پیامها را مستقیما از جانب امام عصر میگیریم. این جریان میخواهد به مردم بقبولاند آنچه انجام میدهد در حقیقت اجرای دستورات امام زمان است.
در چند سال اخیر نیز بحث امام زمان به كرات مطرح میشود.
هر كس ادعای ارتباط با امام زمان دارد، قطعا دروغ میگوید. اینكه جریانی با امام زمان احساس نزدیكی میكند یا فرد و افرادی وجود دارند كه حضرت صاحبالزمان به آنها پیغام میدهد و اینها از حضرت پیام میگیرند، دروغ محض است. ركن ساختاری سوم جریان پالیزدار هم فریب دادن افكار عمومی با پنهان شدن پشت نام امام زمان است. این جریان ادعا دارد كه ما باب ورود به ساحت مقدس امام زمان هستیم. اینها دنبال آن هستند كه برای كارها، ایدهها و نوشتههای خودشان یك تقدس ایجاد كنند تا كسی جرأت نكند كوچكترین انتقادی به آنها وارد كند. این بهترین روش برای لاپوشانی اشتباهات و ندانمكاریهاست. به نظر من ادعای حمایت مستقیم از طریق امام زمان تنها حربهای برای فریب افكار عمومی است. برای جلوگیری از مقابله روحانیت با نفوذ با این مسئله هم آنها را تخریب میكند. گروه فشار را هم سازماندهی میكنند تا اگر كسی اعتراض كرد، صدایش را در نطفه خفه كنند. نتیجه این میشود كه جریان مدعی ارتباط و مجری فرامین امام زمان، مسائلی را در آستانه انتخابات مطرح میكندو جریان مقابل هم به علت تخریبهای صورت گرفته، حرفشان اثرگذار نیست.
گروه فشار هم كه در این میان كار خودش را میكند. این پروژه رمز پیروزی در انتخابات است.
دلیل سكوت روحانیون مستقل و حوزههای علمیه در برابر این مباحث مانند ارتباط با امام زمان چیست؟
من معتقدم برخی از آقایان هنوز خطرشناسی نكردهاند تا احساس وظیفه كنند. باید به این دوستان خطر را یادآوری كرد. عدهای دیگر بحث انتظار فرج را خوب نمیشناسند كه بخواهند از آن دفاع كنند. تعدادی دیگر هم هستند كه به نظر من وظیفه خود را به خوبی انجام نمیدهند. البته این مسائل مربوط به كل جامعه است چون در این زمینه تمام آحاد جامعه مسوولیت دارند. اما تحلیل من این است كه جریانی در حكومت در حال شكلگیری است كه قصد دارد دیدگاه، گفته، نوشته و عملكرد خودش را مقدس كند تا به افكار عمومی بقبولاند هر آنچه ما انجام میدهیم، مینویسم و میگوییم مورد نظر امام زمان است. تمام این مسائل هم با اهداف انتخاباتی انجام میشود. گروههایی هم كه با این جریان به مقابله بر میخیزند یا تخریب میشوند یا با تهدید ناچار به سكوت میشوند. پالیزدار تنها یك بخش از این قضیه است. جریان تخریبگر قصد دارد شخصیتهای بزرگ دینی و ملی را تخریب كرده و دایره نفوذ آنها را در جامعه محدود كند.
پس به نظر شما پالیزدار نماد یك جریان است؟
بله! جریان سیاسی كه پالیزدار آن را نمایندگی میكند در سه محور فعال است كه یكی از آنها همین ماجراست ولی محورهای دیگر هنوز به كار خود مشغولند.
یكی از مدعاهای گروه فشار مورد اشاره شما بحث «عدالتخواهی» است اما موضوع این است كه این گروه از كجا تغذیه فكری و سازماندهی میشود؟
ببینید! سه محوری كه بنده عرض كردم سه ركن ساختاری یك جریان توطئه است. به طور مشخص یك عده جوان تندرو را توجیه سیاسی و عقیدتی میكنند كه ما میخواهیم كشور را به نقطه مطلوب و آرمانی برسانیم اما گروهی نمیگذارند. اینگونه تمام نارساییها، ضعفها و ندانمكاریهای خود را به پای گروه مقابل مینویسند. من اسم نمیبرم ولی مطمئنم خواننده به راحتی میتواند تشخیص دهد كه این جریان توطئه از كجا شكل میگیرد.
هدف این جریان توطئه را چه میدانید؟
وقتی یك جبهه مطمئن باشد كه نخواهد توانست در انتخابات آینده موفق شود، بهگونهای برنامهریزی میكند كه افكار عمومی باور كند اشتباهات رخ داده تقصیر آن نیست بلكه در این خطاها مصلحتهایی هست كه در دستورات امام زمان وجود دارد. گروه فشار هم وظیفه ساكت كردن جریان مخالف را برعهده میگیرد تا همه چیز درست پیش رود. اینچنین است كه جریان توطئه به جبهه ارزشها و جریان رقیب به جبهه ضدارزشها تبدیل میشود.
این جریان توطئه اساسا برای چه شكل گرفته است؟
اتفاقی كه این روزها در حال رخ دادن است این است كه یك جبهه تندرو در حال شكلگیری است كه میداند در انتخابات آینده از حمایت مردم بیبهره است به همین علت ممكن است حتی برای پیروزی در انتخابات دست به تقلبهای گسترده بزند. من لازم میدانم در اینجا به اصولگرایان و اصلاحطلبان واقعی هشدار دهم كه جریانی قصد تشكیل یك جریان «خوارج نهروان» در درون جمهوری اسلامی را دارد. این جریان حتی از خوارج زمان امام علی نیز خطرناكتـر است.
شما اشاره كردید كه هدف جریان توطئه، پیروزی در انتخابات آینده است و به همین علت به شكلی سازمان یافته روحانیت سنتی و با نفوذ را تخریب میكند. آیا این مسئله باعث میشود كه روحانیت سنتی برای حفظ آبروی خود دست از مقابله با آن بردارد و در برابر جریان تخریب سكوت پیشه كند؟
به هیچ وجه! امكان ندارد. جریان توطئه در رسیدن به این هدف خود ناكام خواهد ماند. نه روحانیون بلندپایه با این نوع اتهامات از میدان به در میروند، نه جامعه این یاوهها را باور میكند و نه هیچ درصدی از اهداف توطئهگران محقق میشود. سازماندهی جریان تندرو به منظور تبدیل آن به اهرم فشار، ناموفق باقی میماند. امروز برخی از عوامل و سران جریان توطئه دستگیر شدهاند و آرام آرام مشخص میشود كه ماجرا چه بوده است. افكار عمومی ملت ایران هم فریب این توطئه را نمیخورد زیرا از نظر میزان آگاهی و درك و شعور سیاسی به جایی رسیده كه گول هر جریانی را نخورد. البته ممكن است بخشی از افكار عمومی از این مسائل متاثر شود اما كلیت آن هرگز! ملت ایران با هوشمندی و هدایت رهبرانش، انسجام خود را حفظ میكند و این توطئه صددرصد محكوم به شكست است. روحانیت آگاه نیز وظیفه ملی و دینی خود را در انتخابات آینده انجام خواهد داد.
فارغ از صحت یا عدم صحت اظهارات آقای پالیزدار، فكر میكنید چه اتفاقی رخ داده كه در جامعهای كه در گذشته شایعات علیه روحانیت به هیچ عنوان با اقبال و توجه افكار عمومی مواجه نمیشد، امروز این قبیل شایعات چنین توسط مردم دهان به دهان میشود؟
هر جریان غیرعادی میتواند به راحتی به خبر تبدیل شود. بهعنوان مثال اگر یك سگ پای آدمی را گاز بگیرد این اصلا خبر مهمی نیست چون یك امر كاملا عادی است اما اینكه یك آدم پای سگی را گاز بگیرد، یك خبر داغ است. هر امر غیرطبیعی و غیرعادی، بازتاب گستردهای در جامعه به دنبال دارد. كاری كه آقای پالیزدار كرده دقیقا همین است. او به سراغ شخصیتهایی رفته كه مردم آنها را میشناسند و قبول دارند و آنها را تخریب كرده است. طبیعی است كه این جریان غیرعادی اینچنین بازتابهایی را به دنبال داشته باشد.
شما به عنوان یك عضو باسابقه جامعه روحانیت مبارز تعامل دولت آقای احمدینژاد با نهاد روحانیت به طور عام و روحانیت سنتی انقلابی به طور خاص را چگونه ارزیابی میكنید؟
اگر از من پرسیده شود آیا دولت احمدینژاد با روحانیت همراهی و همسویی دارد، یك بحث است ولی اگر پرسیده شود آیا در تصمیمگیریهای دولت، سهمی برای روحانیت وجود دارد یا نه، پاسخ من خیر است. روحانیت هیچ سهمی در عزل و نصبها، تغییر و تحولات و تصمیمات دولت ندارد. بهعنوان مثال مثلا در طرح تحول اقتصادی، هیچ نظرخواهی و مشورتی با جامعه روحانیت مبارز انجام نشد. البته برای روحانیت احترام قائلند اما این دوستان اساسا خود را از مشورت با روحانیت و بهخصوص جامعه روحانیت بینیاز میدانند. شاید هم معتقدند كه جامعه روحانیت در این جایگاه قرار ندارد.
انتقادات صریح شما به شخص آقای خاتمی و مدیران دولت ایشان مشهور بود. این رویه امروز هم در قبال دولت آقای احمدینژاد وجود دارد. فكر می كنید تحمل و سعه صدر كدام یك از
دولتهای اصلاحطلب و اصولگرا در برابر انتقاد بیشتر بوده است؟
اگر چه در دولت آقای خاتمی هم چندان توجهی به نظرات مخالفان نمیشد، ولی من معتقدم تحمل آقای خاتمی بدون شك بیشتر از آقای احمدینژاد بود؛ یعنی بهرغم آنكه خاتمی هم گاهی از دست منتقدان ناراحت میشد اما اگر میزان تحمل دولت آقای خاتمی با تحمل دولت آقای احمدینژاد را مقایسه كنیم، میبینیم كه سعه صدر دولت آقای خاتمی بیشتر بود. این مسئله تا جایی بود كه حتی سخنان و انتقادات من به اصلاحات و دولت آقای خاتمی تا مدتها در رسانههای این طیف نفوذ و حضور داشت اما این مسئله در این طرف كمتر ملاحظه میشود.
آیا این كمتحملی دولت نهم تاكنون باعث شده كه شما از بیان انتقادات خود نسبت به آن پشیمان شوید؟
برای من فرقی نمیكند! آقایان چه تحمل داشته باشند و چه نداشته باشند، خوششان بیاید یا نیاید، بپسندند یا نپسندند، من نقد را وظیفه خودم میدانم. اگر قرار من بر سازشكاری با جریانی كه نمیپسندم بود، اصلا وارد میدان مبارزه نمیشدم. این امر برای دوران مبارزه من قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هم صادق است. من هرگز با جریانی كه به آن معتقد نیستم، همسو نمیشوم. آنهایی كه انتقاد را بر نمیتابند اشتباه میكنند و من نباید با اشتباه آنها همراه شوم.
منبع :کارگزاران .محمد رضا یزدان پناه