عصر ایران - رأی منفی 78 درصدی مردم سوییس به دریافت مستمری 2500 فرانکی در ماه (2555 دلار آمریکا) که در تازه ترین همهپرسی در این کشور ابراز شده به قاعده باید اسباب شگفتی شود که چرا و چگونه مردمان یک کشور به این پول رایگان «نه» گفتند.
به موجب این طرح هر شهروند بزرگسال سوییسی اعم از این که شاغل باشد یا نه ماهانه این مبلغ را دریافت میکرد.
برخی از تحلیلگران نیز به مقایسه عطش دریافت یارانه نقدی در ایران و مخالفت مردم سوییس پرداختهاند تا نتیجه بگیرند: «از ماست که بر ماست».
یعنی آن چنان مردمانی دارند که چنین اقتصادی نیز شکل گرفته است.
شگفتی هنگامی بیشتر می شود که بدانیم مبلغ پیشنهادی در سوییس معادل حقوق یک کارمند عادی در سوییس است حال آن که 45 هزارتومان یارانه نقدی در ایران معادل 7 درصد حداقل حقوق یک کارگر ساده در ایران است و این دو مبلغ اصلا قابل قیاس نیستند.
مهم ترین دلیل اتخاذ چنین تصمیمی از جانب افکار عمومی در سوییس استدلالهای اقتصادی مخالفان اعلام شده که پرداخت ماهانه این مبلغ بالا را نه تنها کمکی به سطح رفاه و شرایط اقتصادی ندانستند بلکه گفتند اقتصاد کشور را ضعیف می کند و در نهایت دود آن به چشم خود مردم می رود و مصداقی از همان ضرب المثل در زبان پارسی است: «شب شراب نیرزد به بامداد خمار».
«تورمزایی طرح و گرانی سرسامآوری که به بار میآورد و نیز ضربهای که به بازار کار وارد می کند یا تاثیری که بر روی روحیه و انگیزه کارکنان بر جای میگذارد» مهم ترین دلایل مخالفان بودند و نتیجه همه پرسی نشان می دهد اکثریت مردم این دلایل را پذیرفتند.
اما چرا در سوییس مردم به مستمری ماهانه «نه» گفتند و در ایران دولت هر ماه 3500 میلیارد تومان به عنوان یارانه نقدی می پردازد و با این که بدنه کارشناسی ادامه پرداخت آن را به صلاح نمی دانند از قطع آن بیم دارد و همچنان می پردازد؟
آیا می توان از صرف این اتفاق نتیجه گرفت سطح فرهنگی مردم سوییس بالاتر است؟ چند نکته می تواند به پاسخ این پرسش یاری رساند:
1- تصور کنید منبع درآمد یک خانواده فروش محصولات باغ میوه شان باشد و هر ماه درآمد خوبی از آن داشته باشند.
چنانچه پدر خانواده بخواهد این باغ را بفروشد و پول آن را بین بچه ها تقسیم کند فرزندانی که دَم را غنیمت می شمرند یا اهل کار نیستند از این اقدام استقبال می کنند اما آنان که آینده نگرترند و از مواهب باغ همین حالا هم بهره مندند دلیلی نمی بینند باغ خود را بفروشند و به جای گاو شیر دِه به شیر بسنده کنند.
اما چه زمانی با فروش باغ مخالفت میکنند؟ هنگامی که احساس مالکیت کنند. رفتار مردم سوییس نسان میدهد نسبت به امکانات بالقوه اقتصادی کشور خود احساس مالکیت دارند که شتابی برای نقد کردن آن ندارند. مادام که مردمانی احساس تعلق و مشارکت نداشته باشند منافع «آنی» را بر مصالح «آتی» ترجیح می دهند.
2- در سال 84 که آقای هاشمی رفسنجانی کاندیدای ریاست جمهوری شده بود خبرنگار یو. اس. تودی با او گفت و گو کرد و نخستین پرسش او این بود:
«با این متوسط درآمد ایرانی ها ماهانه 300 دلار است اما سطح زندگی 1000 دلاری است و این مایه تعجب من است». پاسخ هاشمی این بود:
«اگر به یک جایگاه فروش بنزین بروید یا به بهایی که مردم برای گاز وآب و برق می پردازند توجه کنید پاسخ خود را در می یابید. منظور این بود که بخشی از فاصله دستمزد مردم با دستمزد واقعی با یارانه های سوخت تأمین می شود».
یارانه پرداختی دولت بخشی از ناکافی بودن نرخ دستمزد را می خواست جبران کند و یارانه نقدی نیز قرار بود چنین کند. بنابر این وقتی می توان انتظار داشت مردم به یارانه نقدی یا مستمری نه بگویند که دستمزدها واقعی باشد.
3- مردم سوییس می دانند دولت این پول را از محل مالیات تأمین می کند. بنا بر این احساس می کنند جای دیگر باید جبران کنند و بنابر این ترجیح می دهند سری را که درد نمی کند دستمال ببندند. در ایران اما این تصور وجود دارد و البته واقعیت هم دارد که یارانه از پول نفت تأمین می شود و وقتی نفت داریم چرا سهم خودمان را نگیریم؟ بخشی از این عطش به خاطر سهم پول نفت است.
4- اگر در سوییس هم مردم نسبت به نوع هزینهکرد برخی بودجه ها تردید داشتند و مثلا نصف مردم پای شبکه های ماهوارهای می نشستند اما بودجه هنگفتی صرف رادیو تلویزیون دولتی می شد انگیزه نداشتند و رای «نه» نمی دادند.
اینجا اما مهم ترین پرسش این است که گیریم ما هم انصراف دهیم چه تضمینی وجود دارد که این پول جای بهتری صرف شود؟ براین اساس می توان گفت تا اعتماد ایجاد نشود این احتمال غالب است که حتی اگر در ایران همه پرسی برگزار شود مردم پاسخ منفی ندهند.
این را هم یادمان باشد که این اولین همه پرسی در سوییس نیست و مردم سال هاست با این شیوه خو کرده اند و ثمرات همه پرسی های پیشین را دیده اند.
در ایران اما تا حرف از رفراندوم می شود حساسیت ها بر انگیخته می شود و تصور غالب این است که همه پرسی باید در یک موضوع کلی سیاسی باشد و زمان می خواهد تا برای موضوعات مختلف اجتماعی یا اقتصادی یا فرهنگی بتوان همه پرسی برگزار شود. یادمان نرفته که چگونه اشارتی از رییس جمهور روحانی به امکان برگزاری همه پرسی را برنتافتند.
وقتی این موارد را در نظر می گیریم دیگر به آسانی نمی توانیم بگوییم سوییسی ها چنان اند و ما ایرانی ها چنین و آنان را ستایش کنیم و خودمان را سرزنش.
اما باید به سمتی حرکت کنیم که چنانچه در این باره رفراندوم برگزار شود در ایران هم مردم با ادامه پرداخت یارانه نقدی مخالفت کنند. منتها چه زمانی چنین اتفاقی رخ می دهد؟
وقتی که مردم اطمینان حاصل کنند پولی که از دریافت آن صرف نظر می کنند در تأمین اجتماعی مصرف می شود برای اعلام انصراف انگیزه پیدا می کنند و نیز هنگامی که بدانند این بودجه ها صرف دستگاه هایی نمی شود که بازدهی چندانی ندارند یا برخی مالیات نمی پردازند.
تا اینجا اصرار داشتیم هیچ غباری بر گرد خودمان ننشیند. اما بد نیست در خلوت خودمان از زاویه ای دیگر هم این قضیه را بررسی کنیم و وقتی اروپا رفته ها از پاره ای رفتارها می گویند که مثلا پشت چراغ قرمز می ایستند یا بی جهت بوق نمی زنند قضیه را محدود به این موارد ندانیم و از این همه پرسی هم به عنوان یک نمونه یاد کنیم.
منم اگر سوییس بودم قطعا رای نه می دادم.. اما اینجا دقیقا می دونم که پولی که من نگیرم بهم بر نمی گرده..
اما اونجا این اطمینان وجود داره که بالاخره مستقیم یا غیر مستقیم به خودم بر می گرده
یعنی آنها این چنین اقتصادی دارند که چنین مردمی شکل گرفته اند.
من به شخصه دیگه اصلا به هیییییچ مسئولی اعتماد ندارم. حتی اگر از اقوام نزدیک باشد.