۰۹ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۸۹۲۰۷
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۱ - ۰۳-۰۶-۱۳۹۵
کد ۴۸۹۲۰۷
انتشار: ۱۴:۴۱ - ۰۳-۰۶-۱۳۹۵
دو جوان موتورسوار با پرسه‌زنی در خیابان‌های شمال تهران با شناسایی طعمه‌هایشان، اقدام به گردن‌بندقاپی می‌کردند. ساعت شش عصر ٣٠ مرداد امسال مأموران موتورسوار کلانتری ١٢٤ قلهک در حال گشت‌زنی در خیابان پاسداران بودند که ناگهان مرد جوانی سراسیمه خود را به مأموران رساند و از ماجرای سرقت گردن‌بند طلایش خبر داد.

به گزارش شرق، این مرد به مأموران گفت: بالاتر از بیمارستان لبافی‌نژاد در خودرو نشسته بودم و زمانی که تصمیم به حرکت گرفتم، ناگهان مردی جوان دستش را روی گردنم گذاشت و تا آمدم حرفی بزنم، گردن‌بند طلایم را قاپید و درحالی‌که چاقوی بزرگی در دست داشت، سوار بر موتوری که در انتظارش ایستاده بود، پا به فرار گذاشت. همین کافی بود تا مأموران شروع به گشت‌زنی در منطقه کرده و مشخصات دو دزد موتورسوار را به دیگر مأموران پلیس گزارش کنند. هنوز لحظاتی نگذشته بود که مأموران موفق به شناسایی دو سارق موتورسوار شدند و تعقیب‌وگریز پلیسی کلید زده شد و دزدان در خیابان پاسداران در مسیر یک‌طرفه قصد فرار داشتند که با خودروی گشت پلیس که مسیرشان را بسته بود، روبه‌رو شدند و همین کافی بود تا راننده موتور کنترلش را از دست بدهد و با موتور داخل جوی آب بیفتد.

مأموران خیلی زود برای دستگیری دو متهم وارد عمل شدند که سارق گردن‌بند توانست از دست پلیس فرار کند و راننده موتورسوار در این مرحله بازداشت شد. حامد ٢٧ساله در این مرحله پیش‌روی بازپرس علی وسیله‌ایردموسی در شعبه پنجم دادسرای ناحیه ٣٤ قرار گرفت و در اعترافاتش گفت: نجار بودم و یک ‌میلیون تومان حقوق می‌گرفتم اما به خاطر رؤیا‌پردازی و توقع زیادم از زندگی مجبور به دزدی شدم.

این جوان افزود: یک دختر سه‌ماهه دارم و سال ٩٣ در خانه دوستانم بودم که مأموران برای دستگیری آنها وارد پاتوق ما شدند و من نیز به اتهام همدستی با دزدان، دو سال در زندان بودم و در این مدت همسرم به انتظارم نشست اما نمی‌دانم این بار همسرم پای من بماند یا نه. حامد درحالی‌که اشک می‌ریخت، گفت: آن‌قدر در رؤیای پولدارشدن گم شده بودم که با یکی از بچه‌محل‌هایمان شرط‌بندی کردم و قرار بود به همه آنها ثابت کنم که با شش‌ماه دزدی‌کردن می‌توانم یک خودروی بنز بخرم و زندگی ایده‌آلی را فراهم کنم و همین کل‌کل‌ها باعث شد پیشنهاد گردن‌بندقاپی را بپذیرم.

وی ادامه داد: سعید پیشنهاد داد از جنوب تهران به شمال شهر برویم و طعمه‌هایمان را که گردن‌بند طلا به گردن دارند، هدف سرقت‌هایمان قرار دهیم و تنها پنج روز بود که این سرقت‌ها را شروع کرده بودیم اما در آخرین سرقتمان از سوی مأموران دستگیر شدیم. در این مدت فقط شش ‌میلیون تومان پول با فروش طلاهای سرقتی به دست آوردیم و چون تازه‌کار بودم، اصلا فکر نمی‌کردم این‌قدر زود دستگیر شوم و هنوز باورش برایم سخت است که این‌قدر زود بازداشت شدم و هم زندگی‌ام را از دست دادم و هم رؤیاهایم خراب شد. این پسر جوان گفت: همه این اتفاقات به خاطر نادانی و فقر است، با خانواده‌ام در یک خانه ٥٠‌متری زندگی می‌کردم و حالا نیز می‌دانم به دلیل بی‌پولی هیچ‌یک از اعضای خانواده‌ام برای کمک به من نمی‌توانند کاری کنند و باید روزهای زیادی را در زندان به سر ببرم.
به‌این‌ترتیب مأموران برای دستگیری همدست حامد که سعید نام دارد، وارد عمل و خیلی زود موفق شدند این جوان را که در مخفیگاهش پنهان شده بود، دستگیر کنند. به گزارش رکنا، دو متهم به دستور بازپرس علی وسیله‌ایردموسی در اختیار مأموران پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران قرار گرفته‌اند تا راز دیگر جرائم احتمالی و طعمه‌هایشان فاش شود.
برچسب ها: سرقت ، طلا ، بنز
ارسال به دوستان
وبگردی