روزنامه آفتاب یزد نوشت: موهای پر جوگندمیاش با عینکی که روی سرش گذاشته به دو قسمت تقسیم شده. عینک ته استکانیاش را به چشمانش میزند تا بزرگتر از حد معمول به نظر برسد.
دستهایش خودکاری است. به دستهایش که نگاه میکنم، میگوید: «خودکار ابزار کار ما کارمنداست. گاهی هم اینطوری کثیفمان میکند.» ارباب رجوعش که میرود به دست اشاره میکند که روی صندلی روبروی میزش بنشینم. میگوید: «برادرم در آلمان گیر افتاده. به نظرت میتواند برگردد؟»
اما منتظر نمیماند که من جوابی بدهم. به سرعت ادامه میدهد: «سه، چهار سال پیش گفت با دوستهایش میرود شمال، اما رفت آلمان. بدون آن که به کسی بگوید. چند رو بعد زنگ زد و گفت که در کمپ زندگی میکند و نگرانش نباشیم. آنجا همه چیز خوب است. خیلی با ما تماس
نمیگرفت. اما همیشه میگفت وضعش خوب است. گاهی هم برای مادرم پول میفرستاد. تا این که چند وقت پیش یکی از دوستانمان رفت آلمان و او را دید.
اینطور که میگفت پولی که دولت آلمان به آنها میدهد کفاف یک زندگی درست و درمان را نمیدهد. به همین خاطر مجبورند کار کنند. اما چون اجازه کار ندارند فقط جذب بازار سیاه کار میشوند. میگویند در آلمان کارفرماهایی هستند که برای فرار از مالیات از کارگران غیرقانونی استفاده میکنند. اما بازار ایرانیهایی که آنجا کار میکردند خراب شده.
حالا آلمانیها بیشتر از پناهجویان سوری و آفریقایی استفاده میکنند. میگویند آفریقاییها خیلی خوب کار میکنند و قدرتشان زیاد است. شاید به اندازه 4 مرد کار کنند. خب معلوم است که دیگر از ایرانیها استفاده نمیکنند. برادرم هم مثل اینکه وضعیت خوبی ندارد. به همین خاطر میخواهم اگر میشود بروم و برشگردانم ایران.»
میپرسم: «چرا رفت آلمان؟» میگوید: «از بس که گفتند آنجا خوب است. میگفت حالا که یورو بالا رفته میروم آنجا و برایتان پول میفرستم. ما راضی نبودیم. اینجا هم بیکار بود. درسش که تمام شد سعی کرد برود معلم شود اما در آموزش و پرورش آشنایی نداشت که کارش را درست کند. به همین خاطر رفت معلم مدرسه غیرانتفاعی شد اما زود آمد بیرون. گفت اینها درس نمیخوانند و چون پول دادند انتظار دارند که نمره بگیرند. مدرسه هم انتظارشان را برآورده میکند.
من نمیتوانم به یک بیسواد درس بدهم. عربی خوانده بود. گفتیم برو در دارالترجمه کار کن. گفت حقوقش به درد یک مرد نمیخورد که بخواهد با آن زندگی بگذراند. سه چهار ماهی آلمانی یاد گرفت و به محض این که دست و پا شکسته توانست حرف بزند، از ایران رفت درست سال 91. اما در آلمان در رستوران کار کرده و ساختمانسازی. خودش گفته که اگر کارش درست شود و بتواند پناهنده شود، مسلما وضعیتش بهتر میشود. اما من که چشمم آب نمیخورد.»
بریم شهر فرنگ
انگار هنوز هم اروپا برای بسیاری رویای دست نیافتنی است و خود را به آب و آتش میزنند تا به رویایشان دست پیدا کنند. بیشترشان میپندارند در کمپها میمانند و حقوقی میگیرند و زندگی میگذرانند. فریدون مجلسی، کارشناس امور بینالملل با اشاره به ایرانیهای مهاجر کشورهای اروپایی به ویژه آلمان، در گفتگو با آفتاب یزد اظهار میکند: «ایرانیهای مهاجر چند گروه هستند.
کسانی که به طور قانونی مقیم آنجا هستند و یا به تابعیت آن کشورها درآمدهاند، بیشتر این افراد گروه دیگر ایرانیهایی هستند که به صورت قاچاق برای کسب و کار به اروپا رفتهاند. آنها با آمدن عربها و سوریها بازار کار سیاهشان را از دست میدهند. متتخصصان و دارندگان تحصیلات سطح بالا (پزشکان، حقوقدانان، بازرگانان، پرستاران و مهندسان) در این کشورها همیشه مورد احترامند.»
وی با بیان این که کسانی که به دنبال کسب و کاری به این کشورها رفتند و تخصصی ندارند با مشکلات عدیدهای روبرو هستند، میافزاید: «وضعیت ایرانیها با سوریها، عراقیها و افغانها فرق دارد. اینها در سالهای پیشتر رفتند و در کمپها زندگی میکنند. آنها تصمیم هوشمندانهای نگرفتند. با سطح توقع بالایی که ایرانیان دارند تصور نمیکنم ماندن در این شرایط برایشان قابل تحمل باشد. زیرا همین سطح توقع بازار کار را از دستشان درآورده و به دست پناهجویان دیگر سپرده است. بهتر است افرادی که تخصص و تحصیلاتی ندارند به کشورشان بازگردند. در کمپنشینان ایرانیها بازنده هستند. زیرا رفتنشان بیشتر دلایل اقتصادی داشته و میخواستند شهر فرنگ را ببینند.»
وضعیت بد بازار سیاه اروپا
محمدجواد جمالی نوبندگانی، دبیر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با اشاره به این که بسیاری از کسانی که پناهجو میشوند، فریب قاچاقچیان را خوردهاند، میگوید: «این افراد برای ورود به بازار کار قانونی باید سالها در کمپ زندگی کنند آنهم با وضعیت بد بهداشتی و غذایی. این افراد واقعا تحقیر میشوند که برخی دست به خودکشی میزنند. این افراد به دلیل اصراری که داشتند روی برگشتن به وطن را ندارند.
وی افزود: مدارک تحصیلی این افراد هم آنجا قابل قبول نیست و با فلاکت دست و پنجه نرم میکنند. البته ممکن است که برخیشان شانس بیاورند و یک زندگی قابل قبولی داشته باشند اما آنچه که تحقیقات نشان میدهد زندگی پناهجویان ایرانی قابل قبول نیست. پناهجویان به دلیل محدود بودن بازار کار غیررسمی کشورهای اروپایی و جذب نشدن در آن، جذب گروههای خطرناک اجتماعی، سیاسی یا اخلاقی میشوند که برای کشور ما زیبنده نیست.»
وی با اشاره به دلایل مهاجرت این افراد تاکید میکند: «بیکاری و اخذ مدارک تحصیلی بالا هم مزید بر علت است که این افراد فکر میکنند نمیتوانند بازار کار مناسبی داشته باشند. به نظرم کارگروههای وزارت امور خارجه و ادارات و نهادهای مرتبط چارهاندیشی کنند که این آسیبها به حداقل خودش برسد. وقتی افراد دیگری با تواناییهای بدنی بالا وارد بازار کار غیررسمی این کشورها میشوند، وضعیت اقتصادی و روحی پناهجویان را خراب میکنند و باید انتظار داشته باشیم که وضعیت برای هموطنانمان بدتر از این شود.»
به گفته دبیر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، این افراد جهت موفقیت در دادگاهها برای خودشان محکومیتهایی درست کردهاند که بگویند در ایران تحت فشار بودند. این راهحلی است که قاچاقچیان در اختیارشان گذاشتهاند، وگرنه خودشان این اعتقادات را نداشتهاند.
وی در پاسخ به این سوال که افرادی که با این شرایط از کشور خارج شدند و در کمپها ماندهاند، میتوانند به کشور بازگردند، میگوید: «این مسئله مشکلات قضایی - امنیتی دارد و بستگی دارد که فرد در ایران پرونده خاصی نداشته باشد و یا در خارج از ایران اقدامات موثر علیه نظام انجام نداده باشد. بالاخره این افراد توسط خیلی از نهادهای امنیتی ممکن است رصد شوند. فکر نمیکنم کسانی که برای مسائل اقتصادی از کشور رفتهاند، در بازگشت با مشکل اساسی روبرو شوند. یادم میآید که چند وقت پیش هم جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد هر کس مشکل خاصی برای خروج نداشته میتواند به آغوش کشور بازگردد.»