روزنامه آفرینش نوشت:
ابومحمد شيخ مصلح الدين معروف به "سعدي شيرازي" بي ترديد بزرگترين شاعري است که بعد از فردوسي آسمان ادب فارسي را با نور خيره کننده اش روشن ساخت و آن روشني با چنان تلألويي همراه بود که هنوز تاثير آن کاسته نشده است و اين تاثير تا زماني كه پارسي و پارسيان پابرجا هستند، همچنان برقرار خواهد ماند.
اين بزرگ مرد و نكته بين ادب فارسي، تمام حاصل عمر خويش و تجارب دنيايي را كه به واسطه تحصيل و سفرهاي متعدد به دست آورده بود را در قالب شعر و نثر در گنجينه ارزشمندش يعني گلستان و بوستان براي ما به جاي گذاشت. افسوس كه ما قدر ميراث مردان بيهمتاي ادبي خود را ندانستهايم و حتي در شناخت آنها بايد از آثار و دستاوردهاي غيرايرانيان بهره گيريم!.
اما تامل و تاكيد سعدي بر نكات اخلاقي و پند و اندرز بنيآدم، سبب شده تا وي را استاد سخن و شيخ اجل بنامند. سعدي در باب اخلاقيات در موارد بسيار زيادي به پند و نصيحت ابناي بشر مي پردازد که مقصود وي راهنمايي و ارشاد خلق است.
زيرا او آموزگاري است آگاه وپيري پخته وسرد و گرم چشيده، هنرمندي است روشن ومصلحي خيرانديش، طالب علم است آزاده وشريف، وخواهان حق وعدل، شيفته ارزش هاي اصيل انساني است وطرفدار خلق خدا ونيز مدافع بي ادعاي همه آن چه مربوط است به مردم وعوالم آن ها.
گرفتاري و آفت اجتماع امروز ما نيز همان است كه شيخ اجل در قرن هفتم به آن اشاره و عمرش را صرف آن كرد تا آيينه ادب و اخلاق درميان ايرانيان همواره شفاف و بي آلايش باشد. اما امروز اين اخلاقيات درجامعه مورد توجه نيست و در بسياري از موارد جاي خود را به بي مسئوليتي و بي تفاوتي و بي اخلاقي داده است.
فرهنگ امروز ما يا همان اخلاقي كه سعدي جان گران مايه درآن صرف كرد، دچار آلودگيهاي فراواني گشته است. دروغ و ريا ريشه در بطن جامعه كرده و موجب بروز فساد در ابعاد مختلف زندگي ما گرديده است.رياكاري و نبود صداقت ، به زعم سعدي مانند "روزه داشتن طفلي است که در نهان غذا مي خورد و دل خوش است که پدر و ديگران او را روزه دار مي پندارند!".
امروز فضاي سياسي كشورمان به اين عارضه دچار شده و برخي آنچنان خود را صاحب صلاح معرفي ميكنند و از خواستههاي مردم ميگويند كه گويا توان معجزه دارند و فرستادهاي آسماني هستند. اما مردم از زير و بم آنها باخبرند و درحقيقت غافل اصلي خود آنها هستند.
امروز جامعه ما به دنبال "مردان نكونامند كه نميرند هرگز"، چون بديهاي بسياري را به چشم ديدهاند و اعتمادشان خدشه دار شده است. آيينه اخلاق ما امروز كدر شده و چهرههاي واقعي ما را پشت آلودگيها پنهان كرده است. لذا جامعه باديدن اين بد اخلاقيها دچار رخوت و بي مسئوليتي نسبت به وضعيت خود وديگران ميشود.
امروز بني آدم كه اعضاي پيكرند، روابطشان باهم سرد شده و فراموش كردهاند كه درآفرينش از يك گوهر بوده اند. خستگي جامعه باعث شده تا مردم كم حوصله شوند و خود را غرق در مشكلات معيشتي بيابند. وضعيت براي جامعه به گونهاي است كه همه درپي گرفتاريهاي خود هستند و مجالي براي ديگران ندارند.
حال امروز اين گرفتاري مردم به ابزار و فرصتي براي خودنمايي آنهايي تبديل شده كه در شكل گيري اين وضعيت بي تقصير نبودهاند.وقتي ادب و متانت، صداقت و انسانيت در ميان فضاي سياسي ما رعايت نشود و درميان مردم القا شود كه لازمه سياست به معناي امروزي، دروغ، فريب، نيرنگ و قدرت طلبي شده است، چه انتظاري ميتوان از جامعه و مكدر شدن آينه اخلاق داشت؟!. چطور ميتوان انتظار داشت تا در مرداب اخلاق ، "گلستان و بوستان" جوانه زند.چشم را بر روي حقايق بستهايم و با مصلحت محوري همه امور را ناقص و معيوب اجرا مي كنيم و دلخوش به اين مسئله هستيم كه در چارچوب قانون همه چيز مناسب و به سامان درحال اجراست. ماچشم بر ديدن فقر و زندگي با مشقت مردم بستهايم، چشم برروي اعتياد و فحشا نميگشاييم، چشمان ما كودكان و زنان بي سرپرست را ناديده ميانگارد، افزايش گرانيهاي كمرشكن، فسادهاي مالي نجومي، تلاش مردمي كه براي دريافت يارانه مضطرب شدهاند و... اينها همه به دور از اخلاق و انسانيت است. پرداختن به امورات و مشكلات مردم، اصلي ترين و نيكوترين صفات اخلاقي است و تمام عمر امثال بزرگاني همچون سعدي شيرازي در فراخور زمان و مهارتشان، صرف تاكيد اين موضوع و هشدار به خلق گرديده است. اميدواريم غبار بيتفاوتي و بيمسئوليتي از جامعه ما رخت بندد و همه ما به وظايف انساني خود درقبال ديگران عمل كنيم.