بهار 1382 (مارس 2003) آغاز خزان یک ملت در خاورمیانه بود. دولت وقت عراق به ریاست صدام حسین، کشور را بهمدت 12 سال با جهان بیرون در شرایط مخاصمه قرار داده بود. از سال 1990 و پس از حمله عراق به کویت، این کشور مورد هجوم هوایی گاه و بیگاه ائتلاف غرب به رهبری آمریکا قرار داشت و زیر تحریمهای سنگین اقتصادی کمر خم کرده بود. تولید نفت عراق از سه و نیم میلیون بشکه در 1990 به یک و نیم میلیون بشکه کاهش یافته و این مقدار نیز فقط بهصورت تبادل با کالاهای اساسی مانند دارو و غذا تحت برنامهای با عنوان «نفت در برابر غذا» معامله میشد.
در چنین شرایطی در سال 2002 صدام برای آنکه موقعیت خود در جهان عرب و "پروپاگاندای" داخلياش را تقویت کند، آخرین مسیرهای تماس با دنیا یعنی حضور بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل در این کشور را لغو کرد و عملا در انزوای کامل قرار گرفت. در این زمان آمریکا درگیر جنگ افغانستان بود و تحلیل حزب بعث این بود که ائتلاف آمریکا نمیتواند و نمیخواهد که در یک منطقه وارد دو جنگ همزمان شود و با همین دیدگاه، بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و بازرسان تسلیحات کشتار جمعی را به بهانه جاسوسی از کشور اخراج کرد. این اخراج در شرایطی انجام شد که فساد مالی و اداری در داخل دولت عراق بیداد میکرد و در مدارکی که بعدها انتشار یافت مشخص شد که حتی "ناجی صبری"، وزیر امورخارجه وقت، با فرانسویها همکاری اطلاعاتی داشته است. قطع ارتباط دیپلماتیک و آخرین مسیرهای تعامل با جهان، بهانهای ایجاد کرد که با آن دولت آمریکا و بریتانیا توانستند هرچه میخواهند انجام داده و شورای امنیت سازمان ملل متحد را مجاب به حمله نظامی به عراق کنند.
در زمستان 1381، دولت عراق که از نبود یک دیپلمات کارکشته و برنامه و عزم جدی برای حل و فصل عاقلانه بحران رنج میبرد، گزارشی 11800 صفحهای به شورای امنیت سازمان ملل متحد فرستاد. در این گزارش که برای حمل آن وانت لازم بود، صدام تمامی جزئیات برنامههای تسلیحاتی دو دهه قبل خود را به این سازمان ارائه کرده بود و در آن پرده از همکاريهای شیمیایی میان عراق و شرکتهای آمریکایی و اروپایی برداشته بود اما از آنجاییکه جایگاه رسمی و دیپلماسی این کشور دیگر در نهادهای بینالمللی بهرسمیت شناخته نمیشد، انگلیس و آمریکا موفق شدند با همکاری کلمبیا بهعنوان رئیس وقت شورای امنیت، 8000 صفحه از این گزارش را قبل از رسیدن به دست دیگر اعضای شورا حذف کنند. اصلیترین علتی که امروز برای ناموفق ماندن ارایه آن گزارش شناخته میشود، می توان به نبود تیمی حرفهآی مانند آنچه در مذاکرات هستهای ایران و 5+1 از سال 92 حضور داشت، اشاره کرد.
از این به بعد هرچه مقامات رسمی عراق و بازرسان بیطرف اخراج شده از این کشور فریاد برآوردند که هیچ سلاح یا حتی فعالیت غیرمجاز تسلیحاتیای در این کشور وجودندارد، گوش شنوایی نیافتند و اهداف قدرتهای غربی از یافتن سلاح به سوی سقوط دولت عراق تغییر کرد. سرانجام در اسفند 1381 (مارس 2003) ماهوارههای نظامی آمریکا روی عراق متمرکز و نخستین حمله موشکی با استفاده از تاماهاوک علیه تأسیسات نظامی و راداری بغداد انجام شد. این حمله با عنوان «عملیات هوایی رعدآسا» طی چند ساعت کل توان نظامی هوایی این کشور را نابود کرد و عراق را تا به امروز در آرزوی آرامش گذاشت.
بیست روز پس از آغاز جنگ، یعنی 21 فروردین 1382، بغداد پایتخت عراق سقوط و صدام فرار کرد. روش جنگ نیز به این شکل بود که ارتش آمریکا فتح بصره را به انگلیس سپرد و تمامی افسران رده بالای گارد ریاستجمهوری عراق را که از جمله خشنترین و وفادارترین نیروهای صدام بودند با رشوههای چند صد هزار دلاری روانه اردن کرد. سه ماه پس از فتح بغداد و فرار وفاداران نظامی و شبهنظامی صدام، پسران او کشته شدند و در 22 آذر 1382 نیز خود او از سوراخی که 8 ماه در آن میزیست بیرون کشیده و دستگیر شد.
اکنون 15 سال از آن زمان میگذرد و مردم عراق هرگز یک زندگی روزمره عادی را در هیچ جای این کشور تجربه نکردهاند؛ اگرچه آمار و ارقام خبر از بازگشت تولید نفت این کشور میدهد، اما هزینههای جنگ و صورتحساب ائتلاف آمریکا اجازه برنامهریزی روی پول آن را نمیدهد و دست کم یکسوم عراق در آستانه جدایی قانونی از کشور است. آنچه ما امروز با نام "برجام" در ایران داریم، یکی از «ایکاش»های عراق است.
نویسنده: بهزاد احمدی نیا / کانال تلگرامی: از نفت چه خبر