عصر ایران؛ سروش بامداد- در محفلی بیشتر خانوادگی که البته دیگرانی هم بودند این بحث درگرفت که رأی دادن ما تا چه اندازه ثمر دارد و آیا روحانی واقعا کاری کرده یا نه تا دوباره به او اعتماد شود.
طبعا کسانی در موافقت و با اشاره به برجام و دستاوردهای دیگر سخن گفتند و برخی هم به مشکلات واحدهای تولیدی و بهره های بانکی پرداختند و هر که از دری سخنی گفت و ترجیح دادم دست کم در راند اول شنونده باشم.
چون هنگامی که بدانند به چه حرفه ای اشتغال داری و سیاست و رسانه را حرفه ای تر دنبال می کنی شاید ملاحظاتی در میان آید و آنچه را در ذهن دارند بر زبان نیاورند.
کار اما به راند بعدی نکشید چرا که در همان آغاز بانوی مهربانی که به تازگی به سوگ همسر خود نشسته و 6 ماه است با رنج های مداوای بیماری مبتلا به سرطان آشناست و دست آخر نیز او را به خاک سرد سپرده به حرف آمد و گفت: اگر این دولت بر سر کار نیامده و تحریم ها پا بر جا و طرح سلامت اجرا نشده بود هزینه های درمان در این 6 ماه سر به 180 میلیون تومان می زد حال آن که با طرح سلامت تنها 10 درصد و حول و حوش 18 تا 20 میلیون تومان پرداختیم و آیا این دستاورد کوچکی است؟
او هنوز صحبت خود را تمام نکرده بود که یکی دیگر از حاضران شهادت داد وگفت: شیمی درمانی پدرم آن قدر پرهزینه بود که ناگزیر شدیم خانه مان را بفروشیم و یادآور شد: تفاوت سال 92 به بعد با قبل از آن در همین است که ما برای تأمین هزینه درمان پدرمان هزینه سنگینی را متحمل شدیم و هنوز نیز در حال پرداخت تبعات آن هستیم. هم پدرمان را از دست دادیم، هم خانه مان را و هم آرامش و رفاه مان را.
جای دیگر هم از زبان کسی شنیدم که می گفت در دوران تحریم داروی ضد خوابی که قبل از شیمی درمانی استفاده می شود تا فرد از درد به خواب و بی هوشی نرود نایاب شد و نوع چینی آن دیرتر اثر می گذاشت. هنگامی که شیمی درمانی تمام شده بود و تازه درد به سراغ بیمار می آمد.
این واقعیت ها را شاید تنها کسانی درک کنند که در آن سال ها همه زندگی شان تحت تأثیر و تحت الشعاع تهیه یک دارو بود که با پول کلان هم امکان پذیر نبود و اکنون اگر نه به آسانی که با سختی کمتری دارو تهیه می کنند.
همین دستاورد کافی نیست تا بگوییم هر انتقادی هم داشته باشیم وقتی پای انتخاب راه و مسیر در میان باشد همین طریق را باید ادامه دهیم و برنگردیم؟
از سال 88 به بعد امپول اكتوكس امريكايي از 50 تومن شد 300 هزار تومن يعني در هر ماه براي چهار تزريق در ماه از 200 تومن هزينه شد 1.200.000 تومن.امپول اكستاوياي خارجي از 110هزار تومن شد 800 هزار تومن و ساير داروهاي بيماران ام اس.كه تا بخواي زيادن ....وقتي ميرفتي سمته دارو هاي ايراني و امتحان ميكردي از درد تزريق به عرش الهي ميرسيدي و نهايتا هيچ فايده اي هم نداشت.اينو خوده پزشكان نيز اقرار ميكردن كه به خاطر تحريما شركتاي دارو سازي ميرن مواد اوليه رو از پاكستان ميخرن . قرصاي سرگيجه هم ايرانيش بيفايده بود. ميخواستي بري خارجي بگيري اصلا گير نميومد.چه آدمايي كه تو اين شرايط بيماريشون پيشرفت كرد و توانايياشون رو از دست دادن كه يا فلج شدن و يا ناتوان...
ولي حداقلش از زمان دولت اقاي روحاني حداقلش اينه داروها گير ميان و توي همون قيمت و حتا قيمت كمتر . در كل ما بيمارا شرايط رو از عمقه وجود و زندگيمون حس ميكنيم .در آخر هم خدمته دلواپساي محترم يه جمله ميگم كه :عزيز ميخواهم زنده بمانم .....
طرح تحول سلامت سبب شد پول یارانه های ملت به جیب پزشکان سرازیر شود.
عصر ایران انتشار بده
یکی دیگه با نفت 40 دلاری مملکت رو اداره کرد که هیچ به مردمش هم رسید و بیمشون کردو دارو براشون اورد و ....... حتی به خزانه هم رسید و گرد شو گرفت و کمی پول ریخت توش تا خالی نباشه !
من به واسطه شغل خرید و فروش بین الملل هر روز اخبار دنیا رو پیگیری میکنم . روزی که فهمیدم در همین امریکا بیمه هزینش بالاست (4000 دلار در سال اون هم به شرطها )باز گفتم صد رحمت به ما اما هنوز راه داریم . به امید این که کلن یک روزی در کشور تمامی هزینه های درمانی مثل اروپا و کشور های عربی رایگان بشه
خدا وکیلی یک چیزی رو هم بگم
من تا حالا از این بابایی که مملکت دستشه نشنیدم که بگه تو یکسال مثلن 500 هزار شغل میسازم . کارشو میکنه و بعد میاد گزارش میده
اون قبلیه میگفت هر سال یک میلیون شغل میسازم فقط نفهمیدم چطور ساخت که من بیکار شدم . کل سرمایم رو هم از دست دادم
یاد اون مثل افتام که میگه
دو صد گفتار نیارزد به نیم کردار
باید این مثل رو بنر کرد رفت گذاشت دم دفتر اون کاندیدی که الان میگه هرسال 2 میلیون شغل میسازم !
فرزند ما حدود چهار و نیم سال قبل و چند ماه زودتر از موعد به دنیا اومد و بهخاطر زود دنیا اومدن و ... مشکلات گوارشی داشت که باید نوع خاصی از شیر خشک را می خورد خدا سر شاهده کل فامیل بسیج شده بودند برای ما شیرخشک پیدا کنند ولی نمی شد . حتی یکبار رییس ادارمون به یکی از دوستانش که در کار پخش دارو بود زنگ زد و از اون واسه من کمک خواست ولی گفت به مدته وارد نمیشه . یادم نمی ره اون داروخانه را که از اون شیرخشک داشت ولی به دو برابر قیمت با کلی منت به ما می فروخت . آخرش هم نتونستیم پیدا کنیم و اون دوران را رو با شکم درد ها و گریه های بیست و چهار ساعته بچه و عذابی که می کشیدیم گذروندیم .