روزنامه آفرینش نوشت:
رسيدن به جايگاه رفيع دموكراسي در جوامع امروزي نيازمند رشد و بلوغ اقشار جامعه مي باشد كه هريك مولفهاي خاص را طلب ميكند. براي فهم بلوغ سياسي و به دست آوردن مقياس آن بايد نگاهي به جوامع توسعه يافته داشته باشيم تا متوجه جايگاه خود در مسير رشد و توسعه سياسي گرديم.
امروز در جوامع توسعه يافته مشاهده ميشود كه اقشار مختلف مردم شركت درانتخاباتهاي مختلف را با دو انگيزه اصلي پيگيري ميكنند. ابتدا بايد به گرايشات حزبي اشاره كرد كه فرد و گروهي ميتواند بسته به سليقه و خواستههاي خود عضو و فعال گرايش سياسي خاصي باشند. اما دومين انگيزه مشاركت در اين جوامع تعيين تكليف شرايط و اداره امور اجرايي شهر و كشورشان ميباشد.
لذا يكي از نشانههاي بلوغ سياسي گذر از مسير"بي تفاوتي" است. به عبارت ديگر درالگوي دموكراسي مردم نبايد نسبت به امورات خود كه به صورت مطالبات عمومي پيگيري ميشود، بي تفاوت باشند. حال با مقايسه اين مفهوم در قالب جامعه خودمان مشاهده مي كنيم كه اقشار مختلف مردم درحال عبور از مسير بي تفاوتي هستند و نمود اين رشد و بلوغ سياسي را ميتوان در توجه و اهميت دادن به انتخابات شوراي شهر مشاهده كرد.
متاسفانه اين عارضه بي تفاوتي طي دورههاي گذشته در شوراي شهر باعث بروز برخي ناكارآمديها و سوء مديريتها گرديد كه عاقبت ضرر و زيان آن براي منافع مردم بود. لذا شاهديم كه امروز دركنار انتخابات رياست جمهوري كه اهميت بالايي براي نظام و جامعه دارد، انتخابات شوراي شهر نيز با حرارت قابل توجهي از سوي جامعه درحال پيگيري است.
اين توجه از باب افزايش آگاهي مردم نسبت به حقوق شهروندي خود ميباشد. چرا كه طي دورههاي اخير مشاهده كردند كه هزينههاي غيرقابل باوري از جيبشان پرداختند و نهايتاً مديريت شهري به سبب ضعفهاي مديريتي و سياسي كاري نتوانستند اين هزينه ها را به نحو احسن صرف نمايند تا منافعش درقالب خدمات به مردم شهربازگردد.
مطابق با اين رشد آگاهي شاهد حضور افراد جديد براي احراز كرسيهاي شوراي شهر هستيم كه سابقه مديريتي در پستها و نهادهاي مختلف و مرتبط با مديريت شهري داشتهاند. لذا بايد به دنبال اين بلوغ سياسي كه درجامعه حاصل شده، تغييري جدي در مسير مديريت و مسئوليتهاي اجرايي صورت گيرد.
شوراي شهر محل سكونت يا ارثيهاي سياسي نيست كه برخي جريانهاي سياسي آن را مايملك خود تلقي كنند، بلكه بايد تحولي برپايه مديريت و تخصص در آن صورت گيرد تا امورات مردم به دست كساني سپرده شود كه فارغ از جناحگراييهاي رايج به دنبال خدمت و حل مشكلات جامعه باشند.
با تمام اين اوصاف بايد اميدوار بود اين تغيير نگرش مردم به تغيير مديريت نيز منجرگردد، چرا كه رشد و آگاهي عمومي در عرصههاي مختلف زمينه را براي ورود افراد لايق فراهم ميسازد و بساط انحصارگراييهاي حزبي و سياسي را برخواهد چيد.
اين فعاليتها و تغيير نگرشهاي عمومي نشانههاي مثبت از رشد و بلوغ سياسي و اجتماعي است. چرا كه با رشد آگاهي و همگرايي عمومي، ساختار سياسي كشور مجبور به تغيير شكل خواهد شد و آهسته شاهد تاثير مستقيم مردم بر منافع و حقوقشان خواهيم بود.