۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۵۶۱۱۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۰ - ۰۱-۰۶-۱۳۹۶
کد ۵۵۶۱۱۹
انتشار: ۱۰:۳۰ - ۰۱-۰۶-۱۳۹۶

دیوار دل

در يکی از روستـاهای ايتاليـا، پسر بچه شـروری بود که ديگران را با سخنـان زشتش خيلی ناراحت می کرد.

روزی پدرش جعبه ای پر از ميخ به پسر داد و به او گفت: هر بار که کسی را با حرفهايت ناراحت کردي، يکی از اين ميخها را به ديوار انبار بکوب.

روز اول، پسرک بيست ميخ به ديوار کوبيد. پدر از او خواست تا سعی کند تعداد دفعاتی که ديگران را می آزارد کم کند. پسرک تلاشش را کرد و تعداد ميخهای کوبيده شده به ديوار کمتر و کمتر شد.
يک روز پدرش به او پيشنهاد کرد تا هر بار که توانست از کسی بابت حرفهايش معذرت خواهی کند، يکی از ميخها را از ديوار بيرون بياورد.

روزها گذشت تا اينکه يک روز پسرک پيش پدرش آمد و با شادی گفت: بابا، امروز تمام ميخها را از ديوار بيرون آوردم!

پدر دست پسرش را گرفت و با هم به انبار رفتند، پدر نگاهي به ديوار انداخت و گفت: آفرين پسرم! کار خوبی انجام دادی٬ اما به سوراخهای ديوار نگاه کن. ديوار ديگر مثل گذشته صاف و تميز نيست.

وقتی تو عصبانی می شوی و با حرفهايت ديگران را می رنجانی، آن حرفها هم چنين آثاری بر انسانها می گذارند. تو می توانی چاقويی در دل انسانی فرو کنی و آن را بيرون آوری، اما هـزاران بـار عذرخواهـی هم نمی تواند زخم ايجاد شده را خوب کند.
ارسال به دوستان
وبگردی