کالیفرنیا، با جمعیت گوناگون و اقتصاد گسترهی خود،می تواند کشوری قائم به ذات خود فرض شود. این ایالت، به خاطر تجربیات فراوان فرهنگی که مثل قارچ از زمین میرویند، جنبشهای جوانان (بیتها، هیپیها، تکیها)، و فناوریهای جدید (دات کامهای درهی سیلیکون) که نتایج غیر منتظرهای میتوانند داشته باشند، بسیار شناخته شده است.
شمال کالیفرنیا که حول سانفرانسیسکو دور میزند، سنت آرمان گرایانه و لیبرال در ادبیات دارد، همان گونه که در آثار جک لندن و جان اشتینبک نیز مشاهده شده است. این سرزمین میزبان صدها نویسنده است، نویسندگان بومی، مانند جرالد ویزنور، نویسندهی مکزیکی، لورنا دی سروانتس، نویسندگان آفریقایی آمریکایی، مثل آلیس واکر و اسماعیل رید، و نویسندگانی که شهرت جهانی دارند، مثل نورمن راش (1933)، که در رمان خود موسوم به جفت گیری (1991)، زندگی خود در آفریقا را به تصویر میکشد.
در شمال کالیفرنیا به تعداد زیادی از نویسندگان آسیایی آمریکایی برخور میکنیم، که مضامین یاد شده در آثارشان، بیشتر خانواده، نقش مردو زن، جنگ میان نسلها، و جستجوی هویت را در بر میگیرد. مکسین هانگ کینگستون، نویسنده ایست که در نوزایی نوشتههای آسیایی آمریکایی بسیار مؤثر بوده و ژانر خاطرات داستانی را باب کرد.
از دیگر نویسندگان آسیایی آمریکایی کالیفرنیآ، ایمی تن است که از روی کتاب پر فروش او به نام باشگاه اقبال شاد، در سال 1993 فیلمی نیز ساخته شد. بخشهای این کتاب که با هم در ارتباط اند، از روابط چهار مادر و دختر بحث میکند. رمانهای تن، که حاوی اشاراتی به تاریخ چین، و آمریکای امروز است، عبارتند از صد احساس مرموز (1995)، در بارهی دو خواهر ناتنی، دختر شکسته بند (2001)، دربارهی مراقبتهایی که یک دختر از مادر خود میکند. گیش جن (1955) که نویسندهای زیرک و سرزنده است، پدر و مادرش از شانگهای به آمریکا مهاجرت کردند و رمانهایی مانند آمریکایی نمونه (1991) و مونا در سرزمین موعود (1996) را به رشتهی تحریر درآورده است.
کارن تی یاماشیتا (1951)، نویسندهای ژاپنی آمریکایی است که در کالیفرنیا متولد شد. او نه سال در برزیل اقامت داشت که همین امر در نوشتن از ورای قوس جنگل استوایی (1990)، و برزیل مارو (1992) تأثیر داشت. او در کتاب پرتقال استوایی (1997)، از چند زبانی لوس آنجلس حرف میزند. رمان نویسان ژاپنی آمریکایی در آثار خود تحت تأثیرآثار متقدم نویسندگانی چون توشیو موری، هیسائه یاماموتو، و جنیس میریکیتانی قرار دارند.
ادبیات جنوب کالفرنیا، به دلیل شهر نوپای لوس آنجلس بسیار متفاوت است، این شهر توسط بساز و بفروشها ساخته شد، و آنها میدانستند که منابع اندک آب آن جوابگوی شهرسازی نیست. این شهر از آغاز، قرار بود مرکزی تجاری باشد و تعجبی ندار که هالیوود و دیسنی لند در آن جا بنا شدهاند. در تضاد با ظاهر درخشان و آفتابی این خطه، رشتهای از رمانهایی شکوفا گشت که دربارهی فلاکت و بدختی و فقر در کالیفرنیا بحث میکنند، و بدعت گذار این رمانها، روز ملخ (1939)، نوشتهی ناتانیل وست بود.
در آثار جینا بریول (1926-1999)، شاهد تنهایی و انزوای شخصیتها هستیم که زندگی فلاکت باری را با صرفه جویی و در اتاقهای اجارهای میگذرانند، مانند کتاب زنان در تخت هایشان (1996). جوان دیدیون[111] (1934) در، کز کردن به سوی بیت اللحم (1968) مجموعه مقالات درخشان خود، از اضطراب و پریشانی بدون دلیل در کالیفرنیا میگوید. او در سال 2003، کتاب من اهل کجا هستم را نوشت، که از مهاجرت خانواده اش به سوی غرب حکایت میکند. دنیس کوپر (1953) داستانهایی دربارهی انسانهایی بی حس وحال واز خود بیگانه مینویسد.
توماس پینچون در کتاب خود موسوم به زمین شماره 49، ملایمات و ناملایمات لوس آنجلس و توطئه و وضعیت زندگی افراد مطرود را بسیار خوب توضیح میدهد. همو بود که منبع الهام نویسندهی پسامدرن به نام ویلیام ولمن (1959) گردید. این نویسنده، نوشتههایی سوررئالیستی و آثار چندین جلدی و بسیار بلند دارد و با کتاب خود موسوم به هفت رؤیا: کتابی در بارهی مناظر آمریکای شمالی، که اولین داستان آن پیراهن یخی (1990) نام دارد، توانست شهرت زیادی کسب کند. داستان اخیر در بارهی وایکینگها نوشته شده، در شماای فرشتگان درخشان و به پا خاسته: یک کارتون (1987)، او در بارهی جنگ میان انسانهای مجازی و حشرات مینویسد.
رمان نویس دیگری که در کالیفرنیا زندگی میکند، ت. کواگسن بویل (1948) نام دارد و او را برای رمانهایی مانند پایان دنیا (1987) و جادهای که به ولویل ختم میشود (1993) دربارهی جان هاروی کلاگ، مخترع گندم برشتهی صبحانه، میشناسند.
نویسندگان مکزیکی آمریکایی در لوس آنجلس، گاهی به موضوع تنشهای نژادی میپردازند. ریچارد رودریگز (1944)، در آثاری مانند:
گرسنهی خاطره: درسهایی از ریچارد رودریگز (1982)،
و روزهای تعهد: بحثی با پدر مکزیکی خودم (1992)،
بحثهایی در مورد تحصیلات دو زبانه میکند.
لوییز رودریگز (1954)، در رمان خود، همیشه در حال دویدن (1993)، که خاطرات یک دسته ماچوی مکزیکی در لوس آنجلس است، از نیمهی تاریک زندگی در این شهر پرده بر میدارد.
آورارگان لاتینی آمریکایی، بر آثار هلنا ماریا ویرامونتس (1954) تأثیر گذاشته است. او در محلات شرق لوس آنجلس متولد و بزرگ شد. او در آثارش این شهر را مانند مغناظیسی توصیف میکند که تعداد روز افزونی از مهاجران اسپانیایی زبان را به خود جذب میکند، مخصوصا ً مکزیکیها و اهالی آمریکای مرکزی که از فقر و جنگ فرار میکنند. در کار قدرتمند خود موسوم به «کافهی کریبو» (1984)، از مهاجران و پناهندگان غیر قانونی مینویسد که در جستجوی کاربه آمریکا میآیند.