عصر ایران؛ روح الله صالحی- جنگ بود و ما در به در جاهای امن، چند قابلمه، یک زیرانداز، چراغ والور والبته رادیو که آهنگ های درخواستی اش سوپاپ دلتنگی های ما بود اما در این بین همیشه مهیای میهمان بودیم که از جای دور یا آبادی بالا می آمدند.
مهیا بودیم. این یعنی همیشه مرغی زنده بود که برای میهمان سر بریده شود اما این روزها نه مهیای میهمانیم و نه مرغی هست که برای عروسی و عزا سر بریده شود.
ما اهل غافلگیر شدنیم. روز 20مهر روز بلایای طبیعی بود روز 8 آذر که می شود یک بوق می زنیم تا بچه ها بروند زیر میز و آنجا ریز ریز بخندند و به این فکر نمی کنیم در زلزله کرمانشاه شانس آوردیم که وقت کلاس و درس نبود وگرنه با 50 درصد تخریب مدرسه ها فاجعه مان پر رنگ تر می شد.
ما حتی توی پادگان ها هم امن نبوده ایم. توی بیمارستان بیشتر و افسوس که نام زیبای مهر رادر غم از دست دادن خنده های زندگی سیاه پوش کردیم.
برای روز فاجعه زلزله بم نام روز ملی ایمنی در برابر زلزله گذاشتیم و معلوم نیست منظورما از ایمنی در برابر زلزله دقیقا چند ریشتری است.
بی این که به ایمنی بیندیشیم قصر شیرین مان قصر غم شد و ازگل، از گل وخاک درآمد و اسلام آبادمان دیگر آباد نیست و...
در این سال ها خوب یاد گرفته ایم چطور سوگ سرود بسراییم و هرکس اشک همه را بهتر درآورد لایک بیشتری می دهیم و فردا انواع و اقسام جشنواره های هنری راه می اندازیم و ما هم چنان با بیستون و فرهاد داریم عکس سلفی می گیریم.
این همه شماره حساب کمک را چه کسی سامان می دهد؟ نکند توی احساسات مردم هم غافلگیر شده ایم.
این یعنی به سازمان های امداد رسان اعتماد نداریم و بی اعتمادی را چه کسی نخ کش کرده که برای مویه زنان ، گیس به اندازه کافی هست که دور دست بپیچند و چنگ بر صورت بکشند.
هربحرانی در این سطح باید ظرف سه روز مدیریت شود تا اثرات منفی روانی را کاهش بدهد ولی ما هنوز نمی دانیم برای شهری 45000 نفره آب معدنیبا تاریخ مصرف روز تهیه کنیم و چطور اسکان دهیم.
زلزله مرز نمی شناسد چرا در حلبچه وضع این نیست که ما هستیم و کشته ها کم است وخرابی اندک و...
مدیریت بحران، مدیریت میز و صندلی ها نیست و ما می گذاریم بحران بیاید بعد دست به کار می شویم و با انواع مصاحبه می گوییم همه چیز تحت کنترل است اما مردم حادثه دیده هم چنان ناراضی و در مضیقه اند.
چند بیمارستان و مدرسه و مسکن مهر در کشور خوراک عزاداری های بعدی ما هستند؟
انگاراصول شهر سازی را تعریف می کنیم تا اجرا نشود و انواع انیمیشن ها را می سازیم که مبحث نوزده و بهمان و بیسار را باید رعایت کرد وبعد دقیقا جایی که مدیران خانه ساخته اند می بینی هیچ مبحثی رعایت نشده است.
مدیریت بحران را باید مدیریت کنیم تا بحران نشود و بیشتر از بحران زده ها خودمان گیج و منگ ایم و نمی دانیم برای امداد اول باید سراغ کجا برویم .
سرعت انتقال کمک ها و نیروها را در نظر بیاورید که گذاشتیم تاهوا روشن شود و ببینیم عمق فاجعه چه قدر است و بعد زدیم به دل جاده ای که درگیر ترافیک بود وسنگ های از کوه کنده شده.
منحصر به این عرصه هم نیست. هرساله بعداز دست خالی برگشتن از المپیک و...کمیته بررسی تشکیل می دهیم و هیچ طرحی با اهرم اجرای قوی به دست نمی آید تا پیروز برگردیم.
چند روز بعد داغ کرمانشاه از یادمان می رود بی اینکه برگردیم عقب را نگاه کنیم که چند دیوار آماده است تا ما عزادار شویم و بقیه صرفا تسلیت بگویند.
پشت شیشه ماشین خاک گرفته کسی با انگشت نوشته بود :«ما تسلیت نمی خواهیم. ما کمک می خواهیم...» به زبان فنی تر مدیریت بحران می خواهیم. در واقع مدیریت بحرانِ مدیریت بحران می خواهیم.
1-از استانداران ، مدیران کل بحران و فرمانداران و شهرداران سایر استانها که در سالهای اخیر در آنها زلزله اتفاق افتاده است بعنوان مشاوران در کرمانشاه استفاده نمایند تا در راستای خدمات بهینه به زلزله زدگان از تجربیات آنها استفاده شود.
تمام مطالبي كه گفته ايد درست است و لي جمله آخرتان . بسيار و بسيار صحيح تر و بروز تر و قابل تامل تر و واجب تر است .
در كشور ما هيچوقت مدير يا مديريتي تحت سئوال وپيگرد سوئ مديريت قرار نگرفته ؟؟؟؟
چون همه مديران ما يكدست هستند و مديري نيست تا سوئ مديريت ، مدير ديگر را بتواند تشخيص دهد ؟؟؟؟؟؟
رطب خورده منع رطب چون كند ؟؟؟؟؟؟؟؟
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید
گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست
همونطور که برای فوتبال مربی می آوریم باید برای اداره کشور هم مدیر وارد کرد
حسین پناهی: ثبت احوال همه چی تو شناسنامم نوشته بجز احوالم
مطلب بجایی است. اما کو گوش شنوا؟
ما در ایران از مدیریت بحران، مدیریت اش را که اصلا نداریم. ولی تا دلتان بخواهد بحران داریم، از اختلاص و فساد تا ...
لطفا خواهشا به مسئولین برسانید که روستاهای زیادی دچار حادثه شدن که کسی اصلا اونجا نرفته و تعداد قربانیان زلزله خیلی بیشتر از اینه که میگن تو روستاها خود مردم از ناچاری مجبور شدن جنازه هازا دفن کنن