۲۹ اسفند ۱۴۰۲
به روز شده در: ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۷:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۷۶۳۴۵
تاریخ انتشار: ۱۵:۲۶ - ۱۱-۰۹-۱۳۹۶
کد ۵۷۶۳۴۵
انتشار: ۱۵:۲۶ - ۱۱-۰۹-۱۳۹۶
جامعه زنده، جامعه­ ای است که در آن یک اشتباه، دوبار تکرار نمی­ شود چون با بحث، دیالوگ و آزادی بیان، اشتباهات در آن مطالعه می­ شوند و ناخودآگاه شهروندان و مدیران از اشتباهات گذشته فاصله می­ گیرند.

دکتر محمود سریع القلم. استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و پژوهشگر توسعه

به سه گزیده از صورتجلسات شورای اقتصاد با حضور محمدرضا شاه توجه فرمایید:

یک:

شهردار پایتخت (غلامرضا نیک­پی) بعرض رساند: با توجه به تأکیدی که در مورد ایجاد آپارتمانهای یک اطاقه فرمودند باید سطح زیربنای آنها نیز مشخص گردد.

شاهنشاه فرمودند: مساحت آپارتمانهای یک اطاقه باید در حد ۴۰ تا ۵۰ متر باشد و مساحت آپارتمانهای چند اطاقه نیز نباید کمتر از ۹۰ متر باشد. (۲/۱۲/۱۳۵۵، صفحه ۲۶، جلسه ع۱۳٫ دبیرخانه شورای اقتصاد، سازمان برنامه و بودجه).

دو:

سپس شاهنشاه سئوال فرمودند: در مورد دستوری که قبلاً داده­ایم مبنی بر اینکه به سوپرمارکتها بگویید برای ایجاد مزارع صنعتی که بدون خاک در آن می­شود سبزیجات تازه در تمام مدت سال تولید نمود چه اقدامی کرده­اند؟

وزیر کشاورزی و منابع طبیعی (منصور روحانی) بعرض رساند: اولین نوع آن در مرکز تحقیقات وزارت کشاورزی و منابع طبیعی در اوین مشغول آزمایش این نوع زراعت می­باشند (می­باشد) تا محصولش بدست آید و با نشان دادن محصول و قیمت آن معتقدشان کنیم که اگر کنار هر سوپرمارکت یک واحد ۳۰۰ متر مربعی بوجود بیاورند می­توانند سبزیجات تازه در تمام مدت سال در اختیار مشتریان خود بگذارند.

شاهنشاه فرمودند: زودتر اینکار را انجام دهید. قبلاً گفته بودیم که اتکا اقدام نماید (۱/۱۲/۱۳۵۵، صفحه ۳۰، جلسه ع۱۴).

سه:

شاهنشاه فرمودند: اولویت را به کارهای ساختمانی مربوط به مسکن دهید.

مجیدی (عبدالحمید مجیدی، وزیر مشاور و رییس سازمان برنامه و بودجه) بعرض رساند: قسمتی از کارهای ساختمانی که ضمن طرحهای عمرانی صورت میگیرد ضرورت و فوریت ندارد مثلاً در خیلی از طرحهای صنعتی و کشاورزی، هزینه­های ساختمانی از قبیل ساختمانهای اداری و محوطه­سازی و خیابان سازی و غیره خیلی سنگین است.

شاهنشاه فرمودند: لیست آنها را تهیه کنید تا ما دستور دهیم. (۲۹/۹/۱۳۵۵، صفحه ۱۰، شماره جلسه ع۱۰)

 

طبیعی است که می­ توان در باره صدها موضوعِ مربوط به نیروهای مسلح، سیاست خارجی، امنیت داخلی، تلویزیون و مطبوعات، ورزش و جوانان، دانشگاه ها و نظام آموزشی به این روش تصمیم ­سازی، مدیریت کرد.

آیا در حکمرانی جدید و مدرن می­توان، تصمیم­ سازی و تصمیم­ گیری در صدها موضوع را به یک گروه بسیار کوچک معطوف کرد؟ آیا دانش و اطلاعات عظیم بشری که ضرورتی اجتناب ناپذیر برای تصمیم­ گیری است را می ­توان در چند نفر محدود خلاصه کرد؟ آیا می ­توان بدون صدها کمیته، کمیسیون و سیستم ­های نظارتی، حکمرانی معقول، منطقی و همه جانبه اِعمال کرد؟ آیا می توان بدون پارلمان و قوه مقننه که تجمع افرادی با دانش، با تشخیص و استقلال فکری باشد، به حسن اجرای قوانین و سیاست گزاری ها امید بست؟ آیا می ­توان بدون رسانه­ های آزاد و مستقل که ناظر بر عملکرد مسئولان، مدیران و تصمیم ­گیرندگان یک کشور باشند، سلامت سیاسی جامعه را نهادینه کرد؟ به هر میزانی که شاه و گروه کوچک اطراف او، باهوش، بادرایت، آینده ­نگر و خوش ­نیت برای توسعه عمرانی کشور باشند، اما تصمیم­ گیری، مدیریت و اجرای طرح ها و برنامه­ ها محتاج یک بوروکراسی شفاف، کارجمعی، نهادسازی و نظارت رسانه­ ها می­باشد. حکمرانی خوب سیستم می­خواهد و نمی­تواند با افراد محدودی هدایت شود.

آیا می ­توان به تصمیمی منطقی رسید ولی در جلسات تصمیم ­گیری، فرصت طرح دیدگاه های مختلف و متعارض وجود نداشته باشد؟ آیا می­توان به تصمیمی منطقی رسید وقتی بخشی از داده­ ها و اطلاعات کلیدی، نادیده گرفته شوند؟ آیا می­توان به تصمیمی منطقی رسید وقتی اعضای جلسه نتوانند با شاه، بحث کنند، مخالفت کنند و دیدگاه ­های متفاوتی را مطرح کنند؟ آیا می­توان با مونولوگ، کشوری را مدیریت کرد؟ آیا می ­توان با یک تلقی از موضوعات به تصمیم ­گیری عقلانی رسید؟ افراد باید تصمیم بگیرند یا کمیته­ ها و کمیسیون ها؟ اگر قشر تحصیل کرده جامعه احساس کند نقشی در فرآیندهای تصمیم­ گیری کشورش ندارد به چه صورت باید از خود تعلقی نسبت به سیستم سیاسی نشان دهد؟ اگر مدارهای مشورت بسیار محدود باشند، چرا باید کارشناسان و متخصصین یک جامعه همکاری کنند یا حس کنند جزئی از یک نظام اجتماعی هستند؟ آیا می­ شود قشر متخصص تربیت کرد ولی به آنها بها نداد؟

مشارکت متخصصان، کارشناسان، محققان، خبرنگاران و اندیشمندان از مکاتب فکری گوناگون برای فهم، تصمیم ­سازی و مدیریت مسایل یک کشور شروع فرآیندی است که بلوغ آن به سیستم حزبی، آزادی رسانه­ ها و در نهایت بعد از دهه­ ها به دموکراسی منجر می­ شود. اگر حکمرانان نتوانند میان خود و این اقشار به فهم مشترک و صورت بلوغ یافته آن یعنی قرارداد اجتماعی برسند، الگوها و افکار آنان نمی ­تواند تداوم پیدا کند چون احساس تعلق از میان می­رود. در نهایت می­ شود یک کشور وعده­ ای خاص برای درک و مدیریت مسایل آن.

آیا می ­شود دانشگاه ساخت و متخصص و اندیشمند تربیت کرد ولی کثرت گرا نبود؟ آیا می ­شود دانشگاه داشت ولی تنوع برداشت ها و ادراکات را نپذیرفت و بر یکسان­ سازی فکر و روش اصرار کرد؟ آیا می ­توان حکمرانی خوب را هدف قرار داد ولی یک برداشت از زندگی، جهان، اقتصاد، سیاست خارجی و امنیت داشت؟

در دوران پهلوی، کشور قدری صنعتی شد، سواد و دانش مردم افزایش یافت، امکانات برای زندگیِ بهتر فراهم شد، ارتباطات جهانی گسترش یافت ولی مدیریت و حکمرانی در دایره­ ای بسیار محدود و با برداشت­ هایی محصور اجرا گردید. اگر رسانه­ ها آزاد بودند تا به فساد مالی با دلایل و استنادات بپردازند، حس نظارت و مشارکت جامعه ارتقاء پیدا می­کرد.

به گفته دکتر علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد ایران در سال های ۱۳۴۷-۱۳۴۰، از سال ۱۳۴۶ به بعد مدیریت کشور نزد شاه بود. حکمرانی با برداشت ها، محاسبات، تشخیص، تلقیات، منافع و مزاج شاه شکل گرفت. عده بسیاری که حتی از مدارهای دربار محسوب می شدند، در تصمیم­ گیری­ ها بیگانه شدند. وقتی حکمرانی در یک ذهن خلاصه شود، تعداد اشتباهات زیاد شده و انباشته می­شوند. اگر اشتباه، مسئول نداشته باشد، تعداد اشتباهات افزایش می­ یابند. پارلمان، رسانه­ ها و افکار عمومی باید بتوانند منبع اشتباه را شناسایی کنند.

جامعه زنده، جامعه­ ای است که در آن یک اشتباه، دوبار تکرار نمی­ شود چون با بحث، دیالوگ و آزادی بیان، اشتباهات در آن مطالعه می­ شوند و ناخودآگاه شهروندان و مدیران از اشتباهات گذشته فاصله می­ گیرند. یا باید در یک کشور انتخابات واقعی باشد و به تغییر سیاست­ ها منجر شود و جامعه احساس کند فرصت اثرگذاری دارد (مثل Brexit در انگلستان) یا حکمرانان باید از طریق متخصصان، اندیشمندان و افکار عمومی به تصمیم ­سازی عقلانی دست یابند که جامعه احساس کند دموکراسی نیست ولی عقلانیت حاکم است (مانند سنگاپور و چین). یک سیستم سیاسی باید مشخص کند پایگاه اجتماعی اش کجاست؟ آن پایگاه، سرنوشت آن سیستم را تعیین می­ کند. در پهلوی دوم، دموکراسی نبود و فرآیندی طی شد که نظام تصمیم ­سازی در نهایت به شاه منتهی شد و مسئولیت تصمیم ­سازی، جمعی و عمومی نشد و به تدریج اشتباهات بر روی هم انباشته شد. به قول یکی از کارآفرینان IT که در داوس گفت: اگر یک کارآفرین در سی­لی­کان ولی (Silicon Valley) اشتباه کند مشکلی نیست ولی اگر آن را تکرار کند باید از آنجا برود.

برچسب ها: سریع القلم ، شاه
ارسال به دوستان
وبگردی