Alef_rastgoo@yahoo.com
مستند"نامههایی به رئیس جمهوری" تولید میشود. (عصر ايران 8/9/87)
***
آقاي احمدي نژاد، حالا چون شما رئيس جمهور بودين بهتون يه تخفيفي دادم، چرا رفتين همه جا جار زدين كه من ارزون فروشي كردم؟ همه ي هم صنفان شاكي شدن كه چرا زير قيمت بازار جنس فروختم، لطفا حرفاتون رو تكذيب كنين، وگرنه بقيه ميوه فروش ها زير آبم رو مي زنن!
« ميوه فروش سر كوچه رئيس جمهور اينا»
*
باشه! سعي مي كنم آدم خوبي باشم، خيلي ممنون از نصيحت هات، راستش اينجا كسي نيست راه درست رو بهم نشون بده، لطفا بازم برام نامه بنويس و منو راهنمايي كن.
« باراك اوباما»
*
ببخشيد ... درسته ... قبول دارم ... قول ميدم ديگه سوتي ندم ... از اين به بعد سعي مي كنم از قبل حرفهايي كه مي زنم و كارهايي كه انجام ميدم رو با شما هماهنگي كنم!
«مشايي»
*
اي بابا! ما كه هر چي تو اين چند سال زحمت كشيديم شما توي دو جمله منهدمش كردي، حالا خودمونيم واقعا تو اين مملكت 120 ميليون نفر جمعيت جا ميشن؟! حالا جا شدنش به كنار، مي توني سيرشون كني؟!
«سازمان كنترل جمعيت»
*
آقاي احمدي نژاد بسيار متشكر هستيم كه به طور مجاني به تبليغ توليدات ما پرداختين، اگر اجازه بدهيد در تيزرهاي تبليغاتي مان از صحبت هاي شما استفاده كنيم.
« صنف چاقوسازان زنجان»
*
من از دست شما خيلي خيلي ناراحت و عصباني هستم، قبلا همه دور من مي نشستند و نان مي خوردند، حالا اينقدر بوي نفت گرفتم كه كسي به من نزديك نمي شود، خودم هم مدام سرفه مي كنم چون به بوي نفت آلرژي دارم، چرا نفت را به پيش من آورديد؟!
« يك سفره»
*
امروز هم ماشين آخرين مدلم توي خونه پارك بود، با اتوبوس به ویلام رفتم و توي اونجا يه نون و پنيري خوردم، و نشستم روي زمين و تلويزيون سياه و سفيد رو روشن كردم، اما چون آنتنش تنظيم نبود نتونستم چيزي ببينم، هوس پياده روي كردم، و از اونجا كه توي استخر خونمون مثل اين مرفهين بي درد آب نميريزم و شنا نمي كنم، در همون استخر اقدام به پياده روي كردم ... آقاي احمدي نژاد همه اين چيزا رو گفتم تا بدوني هنوز خوي كاخ نشيني پيدا نكردم!
«محصولي»
*
آخه با این قیمت هایی که درست کردین ، چطوری پایین بکشم؟ ديگه اختيار شهريه دانشگاه خودم رو كه دارم، شما هم اگه دلت براي دانشجوها مي سوزه بهشون وام بدون بازپرداخت بده تا من اينقدر درگير نقد كردن چكهايي كه از دانشجوها گرفتم نباشم!!
«جاسبي»
*
اين روزا دچار بحران «بي هويتي» شدم، من چي هستم؟ به چه دردي مي خورم؟! چرا منو دادي دست مردم؟! اصلا سودي هم براشون دارم؟ كي سودم رو پرداخت مي كني؟! چند روز مونده به برگزاري انتخابات؟!
«سهام عدالت»
*
كاش طرحم رو يه جايي ثبت مي كردم، اما خودمونيم خوب طرح ما رو كپ زدي ها ... لااقل يه جايي يه اسمي هم از ما مي آْوردي .. حالا كه اينطور شد منم اگه رئيس جمهور بشم نفت رو ميارم سر سفره ها!
«كروبي»
*
سلام، خوبي؟! مي دوني چند روزه نديدمت؟! خيلي دلم برات تنگ شده، ديگه طاقت دوري ات رو ندارم، يا دعوتم كن به كشورت يا بيا به كشور ما ... لااقل برام نامه بفرست ...
دوستدارت «هوگو چاوز»
شما بهترین روزنامه الکترونیکی و غیرالکترونیکی هستید و ابتکارهای جالبی دارید