۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۸۲۸۳
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۴ - ۱۰-۰۹-۱۳۸۷
کد ۵۸۲۸۳
انتشار: ۱۲:۰۴ - ۱۰-۰۹-۱۳۸۷

گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و دنيا پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

آفتاب يزد

«چه كسي ناشي‌تر است؟» عنواتن سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ بعيد است كسي در درستي اين گزاره ترديد داشته باشد كه »چشم‌ها و گوش‌هاي فراواني در دنيا، خبرهاي ايران را رصد مي‌كنند تا بهانه‌اي بيابند و دشمني‌هاي خود با كشورمان را موجه جلوه دهند.« البته اين گزاره، چندان عجيب هم نيست. چون دشمن‌ كاري جز دشمني ندارد.

از سوي ديگر براساس توصيه‌هاي ديني، مسلمانان از اظهارنظر پيرامون آنچه به آن آگاهي كامل ندارند، منع شده‌اند كه اگر اين توصيه به دقت مورد توجه قرار گيرد دشمنان و رقبا براي سوژه‌يابي عليه ما به دردسرهاي فراوان خواهند افتاد. اما ظاهرا در كشوري كه بزرگترين افتخار سياستمداران آن ادعاي تبعيت از احكام و توصيه‌هاي ديني است، بنا نيست توصيه اكيد اسلام براي مطالعه قبل از اظهارنظر مورد توجه بسياري از افراد قرار گيرد. همچنين توصيه عقلاني- و ديني - درخصوص عدم سوژه‌سازي براي مخالفان و دشمنان نيز كم كم جايگاه خود را در ميان گروهي از سياستمداران ما از دست مي‌دهد. البته معناي اين سخن، اين نيست كه هر گام يا كلام اشتباه سياستمداران، فقط ناشي از بي‌توجهي به توصيه‌هاي عقلي و ديني است بلكه بشر را جايزالخطا ناميده‌اند تا هيچ‌كس، از انسان‌هاي معمولي توقعي بيش از ظرفيت آنها نداشته باشد. اين مقدمه نسبتاً طولاني براي آن ذكر شد تا انشاءالله هم مورد توجه صاحب‌اين قلم قرار گيرد و هم هشداري به برخي تريبون‌داران باشد كه در همه سخنان خود، نگاهي به اطراف و چشمي به دوستان و دشمنان بيندازند و براي رقبا، مخالفان و دشمنان ايران، خوراك تبليغاتي درست نكنند. ضمن آنكه مخاطب اين يادداشت قطعاً كساني نيستند كه دچار توهم از قدرت خود و ضعف ديگران - در داخل كشور - مي‌باشند.

دو روز قبل، سخنگوي وزارت خارجه در واكنشي منطقي و لازم، به سخنان ناشيانه وزير خارجه كانادا و ادعاهاي بيش از ظرفيت او و كشورش پاسخ داد. در ميان سخنان قشقاوي، يك عبارت غيردقيق وجود داشت كه مي‌توانست - و مي‌تواند - سخنان بحق او را نيز تحت‌الشعاع قرار دهد. البته قشقاوي هم يك انسان است و مي‌تواند دچار سهو شود. احتمالاً كمترين قصور در اين مورد مربوط به سخنگوي وزارت خارجه است و شايد سهو او، از بي دقتي مراجع كارشناسي ناشي شده باشد كه گزارش‌ها را براي اعلام موضع رسمي در اختيار آقاي سخنگو مي‌گذارند. اما به هر حال در »بسته اظهارات قشقاوي« داراي اين نقص وجود داشت كه او وزير خارجه 61 ساله كانادا را »جوان بي تجربه« ناميده بود.در حالي كه اشاره به سوابق غيرديپلماتيك اين وزير و نيز انگيزه‌هاي قبلي كانادائي‌ها براي خوش‌خدمتي به ارباب- انگليس - كفايت مي‌كرد تا با اشاره به آنها، اظهارات مقام كانادايي زير سوال برود. توقع اوليه آن بود كه مراكز كارشناسي در وزارت خارجه و دولت، بلافاصله اين اشتباه قشقاوي را شناسايي و براي تصحيح ‌ ‌اظهارات منتسب به سخنگو- كه در سراسر جهان منعكس مي‌شود- اقدام نمايند. اما ظاهراً برخي كارشناسان رسانه‌اي و سياسي در دولت، آنقدر كه براي اتهام‌افكني عليه رقبا و حتي دوستان دانا - و غير متملق- انـگـيزه دارند براي حفظ آبروي كشور احساس وظيفه نمي‌كنند. به هر صورت، اين غفلت دستگاههاي رسمي، مجوزي براي كوتاه آمدن ديگران نخواهد بود. بر همين اساس و براي آنكه مشخص شود »گاف«هاي داخلي قبل از »سوژه‌گيري« توسط دشمنان، به وسيله رسانه‌هاي هوشمند و وفادار به منافع ملي، رصـد مـي‌شـود مـتـن كـامـل اظـهارات قشقاوي ديروز به همراه تصوير وزير خارجه كانادا در آفتاب يزد به چاپ رسيد. انتظار منطقي نيز آن بود كه انعكاس آئينه‌وار خطاي يك مسئول متدين، موجب قدرشناسي شود. اما يك خبرگزاري بزرگ كه با مديريت جوان و بي‌تجربه، هر روز بيش از گذشته، اعتبار خود را از دست مي‌دهد، اقدام آفتاب يزد را دفاع ناشيانه از موضع كانادا ناميد!

همه كساني كه آفتاب يزد را مي‌شناسند مي‌دانند كه اينگونه اقدامات ناشيانه بعضي مدعيانِ حمايت از دولت، تاثيري جز افزايش اعتبار آفتاب يزد ندارد و ما را نيز به وحشت از مجازات دنيوي يا عقوبت اخروي نمي‌اندازد. هدف از درج اين سطور نيز اِنذار به كساني است كه حمايت مطلق از همه اقدامات دولت، چشم و گوش آنها را بر واقعيات مسلم نبسته است. البته اين خبرگزاري دولتي حاضر نشده است واقعيت نهفته در عكس و خبر آفتاب يزد را با خوانندگان خود در ميان بگذارد اما كساني كه ديروز نسخه چاپي يا اينترنتي آفتاب يزد و خبررساني ناشيانه اين حامي ناشي دولت را ملاحظه كرده‌اند به خوبي قضاوت خواهند كرد كه طرفدار واقعي منافع ملي كيست و دوستي چه كساني از نوع دوستي‌هاي ... است!

ذكر اين نكته را نيز ضروري مي‌دانيم كه طنز يكي از روزنامه‌ها در خصوص همين موضوع را نمي‌پسنديم و به همكاران خود به خاطر اين برخورد با موضع كانادا، گله مي‌كنيم. اما يقين داريم كه اين طنز حتي اگر براي مواضع رسمي كشور زياني داشته باشد اين زيان صدها برابر كمتر از خسارتي است كه از ناحيه برخي حمايت‌هاي ظاهري حاميان ناشي دولت، متوجه كشور و منافع ملي مي‌شود.

همچنين اين انتظار وجود دارد كه اين خبرگزاري غيرتمند و حاميان آن ، با شجاعت كامل خواستار برخورد جدي با دولت كانادا و نماينده آن در ايران شوند. در غير اين صورت اين تلقي ايجاد خواهد شد كه شايد بعضي خبررسانان مدعي غيرتمندي، به دليل محذوريت‌هاي سياسي و غيرسياسي، پيكان غيرت را تنها متوجه خودي‌ها كرده‌اند تا سكوت خويش در برابر گستاخي‌هاي كانادا و وزير خارجه بي تجربه آن را مخفي نگه‌ دارند!

كيهان

«يورش اطلاعاتى به شرق» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي خوانيد؛ زلزله سياسي- اقتصادى جهان را فرا گرفته است. شتاب حوادث و وسعت تحولات، حاکى از زير و رو شدن نظام اقتصادى و سياسى حاکمى است که پس از پايان جنگ جهانى دوم (1945 ميلادي) به مدت 60 سال در جهان مستقر شد. در اين دگرگونى آنچه بيش از همه مشهود است، انحلال قدرت در بلوک غرب و انتقال آن به سوى شرق- چين و روسيه و هند از يک سو، و جهان اسلام با محوريت ايران و متشکل از کشورهايى نظير اندونزى و ترکيه از سوى ديگر- مى باشد. «غرب» که مى گوييم اگر چه اروپا را هم شامل مى شود اما عمدتاً متمرکز بر رژيم هاى آمريکا، انگليس و اسرائيل است که پس از جنگ جهانى دوم رويکرد منسجم و متمرکزى را نسبت به مسائل جهانى و مديريت آن اتخاذ کردند. در اين ميان انگليس اگر چه به تدريج- به ويژه از دهه 70 ميلادي- دچار افول و ضعف شد اما با فروپاشى شوروى و سپس روى کار آمدن نومحافظه کاران در آمريکا و قشون کشى به خاورميانه، کوشيد دوران قدرت خود را از طريق سوار شدن روى موج موافق آمريکا احيا کند. اکنون به نظر مى رسد اين قطب قدرت بيشترين لطمات را از زلزله سياسي- اقتصادي- به وجود آمده در دنيا به خود ديده و مجبور است براى بقا تدبير کند. شوخى نيست. هفته گذشته توماس ديناپولى حسابرس کل ايالت نيويورک اعلام کرد فقط در اين ايالت، املاک 50 هزار خانوار آمريکايى به خاطر بحران اقتصادى اخير و ورشکستگى بانک ها و شرکت هاى بزرگ سرمايه گذار مصادره مى شود.

تصور کنيد اين اتفاق در ايران يا چين يا روسيه رخ مى داد و مثلاً به اندازه يک دهم آن رقم، خانه هاى شهروندان مصادره مى شد. بلافاصله به خبر اول رسانه هاى غربى تبديل مى شد. جالب تر اينکه اخبار رسمى مى گويد ايالت نيويورک با مصادره 50 هزار خانه از 50 هزار خانوار آمريکايي، در ميان 52 ايالت آمريکا در رتبه 36 مصادره املاک قرار گرفته است و ساير ايالت ها وضع وخيم ترى دارند. آيا اين فاجعه کوچکى است که 700 ميليارد دلار از جيب همين شهروندان بلاتکليف برداشته و به شرکت هاى بزرگ به عنوان يارانه داده مى شود تا خود را از ورشکستگى نجات دهند؟ موقعيت سياسى آمريکا در جهان هم، از آمريکاى لاتين گرفته تا گرجستان و سپس افغانستان و عراق و فلسطين و لبنان، وضعيت  پرماجراى ديگرى است خارج از حوصله اين نوشتار. اکنون ايران و روسيه، غير از به چالش کشيدن آمريکا در مناطقى چون گرجستان يا برخى کشورهاى خاورميانه، پاى در حياط خلوت سنتى کاخ سفيد در آمريکاى لاتين گذاشته اند  و از آن طرف دولت نومحافظه کار بوش، صورت حسابى طولانى و گزاف براى دولت جديد و تازه کار اوباما به ارث گذاشته است.

رژيم صهيونيستى به مراتب وضع وخيم ترى دارد. جريان پرنفوذ صهيونيسم جهانى که تا همين چند سال پيش آرزوى از نيل تا فرات را با گشودن دروازه هاى عراق، عملى شده مى يافت و حتى خيال مى کرد مرز فرات را مى توان تا ماوراءالنهر و مرزهاى چين و هند وسعت داد، امروز براى بقا و حيات در همان مرزهاى فلسطين اشغالى مى جنگد و اولمرت همان نخست وزيرى که تابستان 2 سال پيش با نخوت به جنوب لبنان از هوا و زمين يورش برد، مى گويد «اين سخنى دردناک و تلخ است اما اگر امروز قبول نکنيم با عقب نشينى به مرزهاى سال 1967 به صلح با سوريه و فلسطينيان دست يابيم، فردا  اوضاع ما وخيم تر از امروز خواهد بود» و سخنانى مشابه اظهارات وى را شيمون پرز رئيس رژيم صهيونيستى در مجمع عمومى سازمان ملل و نيز در نشست اديان در نيويورک (به ميزبانى عربستان) بازگو مى کند، حال آن که همه نيک مى دانند اين قبيل «تفاهم طلبي» و «صلح خواهي»ها مطلقاً به گروه خونى صهيونيست ها نمى خورد. اين رژيم همچنين- بنابر گزارش اخير روزنامه ها آرتص-  «مهار ايران را در صدر و اولويت فعاليت هاى تشکيلات جاسوسى و اطلاعاتى خود قرار داد به طورى که بخش عمده بودجه موساد براى جاسوسى و فعاليت عليه ايران هزينه شد اما با اين وجود اسرائيل در به شکست کشاندن برنامه هسته اى ايران ناتوان بوده و اين برنامه با سرعت تمام پيش رفته است».

انگليس در اين ميان حالت دوگانه اى دارد، هم به اعتبار پيوندهاى سنتى و ديرين خود با آمريکا و رژيم صهيونيستى و اقتصاد کاپيتاليستى حاکم بر دنيا، ضررهايى مشابه را با تبعات کمتر شاهد بوده، هم تعهدى تاريخى نسبت به اسرائيل دارد (نظير سخنان معروف تونى بلر مبنى بر اينکه ما مسئوليت و تعهد تاريخى نسبت به موجوديت اسرائيل داريم و نمى گذاريم ايران، هسته اى شود) و هم در عين حال کوشيده تا بحران و چالش  پديد آمده را به گونه اى مديريت کند که نهايتاً به احياى قدرت بريتانياى کبير يارى رساند. بنابراين رد پاى اين دولت استعمارى رو به زوال گذاشته را هم اينک مى توان از افغانستان و عراق و هند و پاکستان (پرورش و مبارزه همزمان با تروريسم) گرفته تا ماجراى هسته اى ايران و صلح خاورميانه مشاهده کرد. حلقه صهيونيسم مسيحى با محوريت انگليس و اسرائيل- که دو رژيم درهم تنيده و به هم بافته اند- در کنار نومحافظه کاران آمريکا که ضلع سوم مثلث را تشکيل مى دهند، چنين تصور مى کنند که دولت تازه کار و دموکرات آمريکا را بايد در همان مسير طى شده طى دهه اخير (ضمن بازسازى تاکتيک ها) کاناليزه و هدايت کرد. محور پروژه، شعله ور نگاه داشتن «درگيري»ها در شرق و سوق «تروريسم» به اين قلمرو جديد قدرت است.

تروريسم اکنون به غول چراغ و آچار فرانسه غرب- صهيونيسم مسيحى زرسالار و زورسالار- در شرق اسلامى و غيراسلامى بدل شده تا 1-اسلام رو به گسترش را در جهان، همچنان به عنوان يک تهديد هراسناک -و نه فرصت زيستن در صلح و آرامش دسته جمعي- معرفى کند و به عنوان مثال نفوذ فزاينده ايران را سد نمايد 2-مانع همگرايى کشورهاى شرق نظير هند و پاکستان يا همگرايى شيعه و سنى در خاورميانه اسلامى شود 3-به وقت ضرورت، مناطق حريف و هدف را ناامن کرده و ترمز شتاب اقتصادى آنها را -مانند آنچه در بمبئى هند رخ داد- بکشد. 4-هر نوع توسعه طلبى خود را توجيه کند و ديگران را در فضاى عاطفى و روانى برانگيخته شده مجبور به همراهى منفعلانه کند، نظير آنچه در ماجراى 11سپتامبر با موفقيت تمام رخ داد. انگليس در اين ميان با همراهى رژيم صهيونيستى نقش بسيار مخرب و نفاق افکنانه اى را ايفا مى کند. در چالش هسته اى 5 ساله با ايران، آنها همواره نقش تهييج کننده و بسيج گر را ايفا کرده اند. که آخرين آن تله گذارى براى کشورهاى خليج فارس است. در ماجراى افغانستان هم جزو پايه گذاران اصلى طالبان بودند که سود آن را براى سالها بردند و صورت حساب و زيان هايش را براى آمريکا- و دولت تازه کار اوباما- گذاشتند حال آن که از چند سال پيش مذاکرات و مراودات مخفيانه را با اين جريان تروريستى متظاهر به «اسلام جهادي» از سر گرفته بودند و دنبال اين بودند تا هم از توبره دولت کرزاى و هم از آخور طالبان برخوردار باشند. و به نظر مى رسد تمايلات زياده خواهانه خود را تا پاکستان و هند- حياط خلوت سنتى خود- هم امتداد داده باشند.

مى توان گفت صهيونيسم مسيحى و جريان زرسالار انگليسي- يهودى در حال بازسازى تاکتيک هاى خود براى ايجاد دور تازه اى از تروريسم، ناامني، درگيري، اختلاف و هرج و مرج در کانون هاى قدرت شرق است تا بتواند در دوران رخوت و فرتوتى خود، در برابر حريفان زمان بخرد و تهديدها را از سر بگذراند و ضمن زمينگير و مشغول داشتن رقبا بتواند کانون رو به تغيير قدرت جهانى را دوباره به قلمرو خود بازگرداند. بى دليل نيست که در اين شرايط، بحران افغانستان به داخل مرزهاى پاکستان امتداد مى يابد، بى ثباتى سياسى به پاکستان بازمى گردد، مناطق مرزى اين کشور مورد يورش اشغالگران افغانستان قرار مى گيرد و سپس به ناگهان، تروريسم با ابعادى پيچيده و وسيع از بمبئى -پايتخت اقتصادى هند- با 195کشته و بيش از 300زخمى سر برمى آورد. بلافاصله بازارهاى بورس و بازارهاى مالى هند به ويژه در بمبئى به تعطيلى مى گرايد و نام لشکر طيبه پاکستان يا القاعده به ميان مى آيد. همزمان فاکس نيوز- ارگان اختصاصى نومحافظه کاران پنتاگون- تحليل مى کند که «حملات بمبئى آزمونى تازه براى اوباما و دولت اوست» و سالى مريدور سفير رژيم صهيونيستى در آمريکا از طريق همين شبکه تلويزيونى مى گويد «حملات بمبئى جنگ اسلامگرايان عليه دموکراسى و آزادى در جهان است.»

از آن سو سايت رسمى وزارت خارجه اسرائيل و «بى بى سي» مهاجمان را «تروريست هاى اسلامي» که به «توريست هاى بى گناه يهودى حمله کرده اند» معرفى مى کند و از ميان 195کشته اين حملات، فقط 20تبعه آمريکايي، انگليسى و اسرائيلى در اخبار رسانه هاى دنيا برجسته مى شود و باز رهنمود فاکس نيوز که «اين، 11سپتامبر هند به عنوان يکى از قوى ترين هم پيمانان آمريکاست.» آيا عملياتى با اين وسعت و پيچيدگى که دولت و دستگاه هاى اطلاعاتى هند را غافلگير کرده، کار چند تروريست تازه به دوران رسيده است؟  اتباع انگليسي- که دولت هند رد پاى آنها را در ماجرا يافته- اين وسط چه کاره اند؟ حتى روزنامه آمريکايى نيويورک تايمز که گرايش هايى به دموکرات ها دارد، بدگمان شده و مى نويسد: «بى ثباتى و تيرگى روابط هند و پاکستان، مورد علاقه برخى سرويس هاى اطلاعاتى در غرب است. با توجه به اينکه هند رقيبى جدى است و پاکستان هم در همسايگى هند و چين است، بى ثبات سازى منطقه شبه قاره به معنى بى ثبات کردن دهلي، پکن و برخى ديگر از رقباى شمارى از کشورهاى غربى در اين منطقه است.» در چنان هياهوى مهيبى که همه نگاه ها را در دنيا معطوف به خود کرد، آميتاباچان هنرپيشه معروف و سمبل نقش هاى قدرتمندانه در سينماى هند گفت «براى اولين بار کارى را که هرگز تصورش را نمى کردم، انجام دادم. پيش از خواب هفت تير پر از گلوله اى را که جواز  نگهدارى اش را دارم، زير بالش گذاشتم و با هراس و نگرانى خوابيدم.» در چنان هياهوى کابوس واري، جهان حق داشت نسل کشى جلادان اسرائيلى در قبال 1.5ميليون شهروند فلسطينى تحت محاصره کامل را از ياد ببرد، همچنان که امضاى قرارداد(؟!) اجازه ادامه اشغال عراق از سوى دولت و مجلس تحت فشار عراق را. آيا خون گاوريل هولزبرگ خاخام اسرائيلى و همسرش به همراه 6 اسرائيلى ديگر که در بمبئى کشته شدند، رنگين تر از خون ميليون ها قربانى اشغال و تروريسم در افغانستان و پاکستان و عراق و فلسطين و لبنان بود؟ راستى غول تروريسم را چه کسانى از چراغ بيرون کشيده اند و اين غول کى به چراغ بازمى گردد؟!

جمهوري اسلامي

«آنچه مجلس بايد داشته باشد» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛امروز دهم آذرماه سالروز شهادت آيت الله سيدحسن مدرس به دستور رضاخان سرسلسله منحوس و دست نشانده پهلوي است . روز دهم آذر ماه را نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به احترام شهيد مدرس « روز مجلس » ناميده اند. فلسفه اين نامگذاري نيز تجليلي است كه حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه از مدرس به خاطر مقاومت او در برابر استبداد داخلي و استعمار خارجي كردند و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي را به پيمودن راه او سفارش و توصيه فرمودند.

امسال به دليل اينكه سي امين سال عمر نظام مقدس جمهوري اسلامي نيز هست به مناسبت روز مجلس و سالروز شهادت آيت الله مدرس برنامه هائي نيز توسط مجلس شوراي اسلامي براي بررسي 30 سال قانونگذاري در نظام جمهوري اسلامي تدارك ديده شده كه با حضور نمايندگان 8 دوره مجلس بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در روز 12 آذرماه اجرا خواهد شد . به همين مناسبت لازم است نگاهي اجمالي به كارنامه 8 دوره مجلس بعد از انقلاب داشته باشيم .

مجلس قانونگذاري در ايران هر چند با انقلاب مشروطيت شكل گرفت ولي با نفوذ استعمار انگليس و سلسله رضاخان به سرعت در چنگال استبداد داخلي و استعمار خارجي گرفتار شد. مشكل مجلس در آن دوران يكي فساد در انتخابات بود بطوري كه آيت الله مدرس كه در دوره اول عضو فقهاي ناظر بر مصوبات مجلس و چند دوره نيز منتخب مردم در مجلس بود در زمان سلطه رضاخان بركشور عليرغم راي بالائي كه مردم تهران به مدرس داده بودند آرا او خوانده نشد و رضا خان دستور داد حتي يك راي هم به نام مدرس اعلام نشود بطوريكه مدرس به او پيغام داد لااقل براي جلوگيري از رسوائي خودت دستور ميدادي رايي كه خودم به خودم داده ام اعلام شود!

مشكل ديگر مجلس آن دوران جلوگيري حكومت از اجراي قانون نظارت فقها بر مصوبات مجلس و انطباق آن با احكام اسلام بود كه از دوره دوم كنار گذاشته شد. مشكل سوم نفوذ خان ها و سرمايه داران به مجلس بود كه قوانين را به نفع اميال خود تصويب مي كردند. چهارمين مشكل مرعوب شدن نمايندگان مجلس در برابر رضاخان و وابستگي تدريجي آنها به قدرت هاي خارجي بود. مبارزات آيت الله مدرس از همينجا شروع شد. زماني كه او دستاورد نهضت مشروطيت را در خطر استبداد و استعمار زدگي ميديد وبراي جلوگيري از قرباني شدن آن وارد مبارزه شد و در همين راه تبعيد گرديد و بعد از مدت ها تحمل فشار و محروميت سرانجام عصر روز دهم آذر 1316 در حالي كه روزه دار بود به دست ايادي رضاخان در كاشمر به شهادت رسيد .

وابستگي مجلس شاهنشاهي تا آنجا پيش رفت كه در سال 1343 كاپيتولاسيون آمريكائي را تصويب كرد و امام خميني در اعتراض به همين مصوبه به دستور آمريكا به تركيه تبعيد شد . مجلس در دوران قبل از انقلاب تا سال 1357 كه با حكم امام خميني منحل اعلام شد محلي بود براي اجراي خواسته هاي آمريكا و انگليس كما اينكه خود نمايندگان مجلس هم توسط آمريكا و انگليس تعيين مي شدند و به هر كس كه اين قدرت هاي استعماري دستور ميدادند به عنوان نخست وزير و اعضاي كابينه او راي اعتماد ميدادند.

نهضت امام خميني كه با همراهي قاطبه مردم ايران و فداكاري هاي كم نظير اقشار مختلف به پيروزي رسيد رژيم وابسته و منحط شاهنشاهي را ساقط و نظام مردمي جمهوري اسلامي را تاسيس كرد كه به فرموده امام خميني مجلس شوراي اسلامي در راس آن قرار دارد. اين مجلس فراهم آمده از خون شهيدان و مجاهدت هاي مجاهدان از شهيد مدرس تا امام خميني است و به همين دليل جايگاه والائي دارد كه بايد توسط نمايندگان حراست شود.

اقتضا در راس امور بودن مجلس شوراي اسلامي اينست كه پيشرو و فعال باشد نه منفعل . نمايندگان مجلس نبايد منتظر بمانند تا مشكلي پيدا شود و سپس به حل آن بپردازند. آنها بايد مشعلدار نظام باشند و همواره با تصويب قوانين مورد نياز راه را براي مسئولان اجرائي و قضائي روشن كنند تا آنها با استفاده از اين روشنائي به راهي كه فراروي آنهاست بروند

در دوره هاي اول و دوم مجلس شوراي اسلامي اين چنين بود. از دوره سوم به تدريج نمايندگان مجلس وارد بازي هاي سياسي و جناحي شدند كه در دوره ششم اين بازي ها به اوج رسيد و همين امر موجب شد مجلس از جايگاه خط دهي و فعال بودن به مرحله انفعال سقوط كند.

زحمات زيادي براي جلوگيري از تكرار مجلس ششم كشيده شد ولي نمايندگان مجلس هفتم متاسفانه نتوانستند جايگاه واقعي مجلس را احيا كنند. مجلس هفتم ضعيف و منفعل بود هر چند خوشبختانه بيماري هاي خطرناك مجلس ششم را نداشت .

مجلس هشتم در چند ماهي كه از عمر آن گذشته هنوز مشخص نكرده كه قرار است فعال باشد يا منفعل . در ماجراي كردان مجلس هشتم ابتدا ضعف نشان داد ولي با سرعت به جبران آن پرداخت . با اينحال در جريان راي اعتماد به وزير كشور بعدي توسط مجلس هشتم بدعتي گذاشته شد كه از يكطرف اصولگرائي زير سئوال رفت و از طرف ديگر اين شعار اساسي كه انقلاب اسلامي متعلق به محرومين است و در نظام حكومتي برآمده از آن نبايد سرمايه داران به پست هاي كليدي گمارده شوند ناديده گرفته شد.

در اينكه وزير كشور كنوني يك سرمايه دار است ترديدي وجود ندارد . او همان كسي است كه در سال 1384 هنگامي كه براي تصدي وزارت نفت به مجلس هفتم پيشنهاد شد عكس العمل نمايندگان آن مجلس موجب شد رئيس جمهور پيشنهاد خود را پس گرفت حتي با فرض اينكه سرمايه اين شخص از راه مشروع هم به دست آمده باشد حضور او در راس يك وزارتخانه با معيارهاي انقلاب و نظام جمهوري اسلامي سازگاري ندارد و به همين جهت مجلس هشتم در اين زمينه زير سئوال قرار دارد.

در يك جمع بندي كلي هر چند مي توان 30 سال قانونگذاري توسط مجلس شوراي اسلامي را مثبت ارزيابي كرد لكن خطرها و تهديدهائي را كه وجود دارند نيز نمي توان ناديده گرفت . واقعيت اينست كه در تبليغات انتخاباتي در گزينش افراد توسط احزاب و جناح ها براي نامزدي در انتخابات مجلس در معيارهاي مربوط به افراد كه وارد مجلس مي شوند در رفتار احزاب و جناح ها و صاحبان قدرت با مجلس در روش هيئت رئيسه مجلس و در موضعگيري هاي عده اي از نمايندگان ضعف ها و اشكالاتي وجود دارد كه نمي توان با وجود آنها نسبت به آينده مجلس شوراي اسلامي بي دغدغه بود.

جوهر مجلس شوراي اسلامي استقلال است . مجلس با داشتن استقلال مي تواند با قواي ديگر همكاري كند و در عين حال وابسته و مرعوب نباشد اما بدون برخورداري از استقلال نمي تواند به وظايف ذاتي خود عمل كند. هرگز نبايد خطر نفوذ استبداد و استعمار را از ساحت مجلس بعيد بدانيم . به همين دليل بايد مرام مدرس را هر روز به نمايندگان يادآور شد تا آنها باور كنند كه واقعا مجلس در راس امور است و در راس امور بودن يك شعار توخالي نيست و نمايندگان بايد چنان عمل كنند كه هيچكس هوس نكند مجلس را در جايگاهي غير از راس امور بودن ببيند. آنچه مجلس بايد داشته باشد اينست .

صداي عدالت

«ضرورت درک مرکزيت نقش ايران‏» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت است كه در آن مي‌خوانيد؛ دکتر امير مدني -توافق‌نامه امنيتي عراق و آمريكا كه در كابينه دولت عراق به تصويب رسيده بود، پس از چندين جلسه بحث در بين نمايندگان پارلمان عراق سرانجام با اكثريت آرا يعني با 144 راي از 198 نماينده حاضر از مجموع 275 راي به تصويب رسيد. ‏

‏"نوري المالکي"‏، نخست‌وزير عراق تنها پس از مذاکره با مشاوران "باراك اوباما"، رئيس‌جمهوري منتخب آمريكا، و اطمينان از قصد وي براي خروج از عراق توافق‌نامه براي خروج نيروهاي خارجي از عراق را در کابينه خود به راي گذاشته و با 27 راي از 28 راي حاضر آن را به تصويب رسانده بود. پيش‌نويس تصويبي کابينه پس از تصويب پارلمان در اختيار مسئولين قرار گرفته است تا به امضاي دو رئيس‌جمهوري برسد. اوباما با اشراف به اين امر که انتصاب‌‏هاي سوآل برانگيز همچون انتصاب "راهم امانويل"، سياستمدار تندرو، بيانگر منافع اسرائيل (به‌‏گفته پدرش) باعث نارضايتي در خاورميانه شده است، وفاداري خود به قول خروج از عراق را مطرح و تکرار کرده است.‏

با تصويب نهايي اين پيش‌نويس‏، عراق از شمول بند هفتم شوراي امنيت خارج شده و وضعيت اشغال بر آن حاکم نخواهد بود. توافق‌نامه که به‌رغم آخرين اصلاحات انجام شده هنوز در موضوعاتي چون "کنترل بسته‌هاي ارسالي از خارج" و "مصونيت قضايي" مبهم است، مورد بحث و مجادله از براي بهسازي و تامين منافع مردم عراق از طريق نظر خواهي عمومي در مراحل ديگر است.‏

مقامات کنوني کاخ سفيد و پرزيدنت "جورج بوش" در اثر فشار و ايستادگي مردم، نيروهاي سياسي، بزرگان و معتبران معنوي عراق به چهار تغيير اساسي، در موافقت‌نامه رضايت دادند. مطابق اين تغييرات؛ نخست، نام اين پيمان از "موافقت‌نامه امنيتي شراکت و استراتژيک آمريکا و عراق" به "موافقت‌نامه جدول‌بندي زمان عقب‌نشيني نيروهاي آمريکايي" تغيير کرده است. در تغيير دوم، سقف خروج سه سال اعلام شده است و در سومين مورد، مساله مصونيت قضايي به کميسيون‌هاي دوجانبه ارجاع خواهد شد. چهارمين تغيير، تعهد آمريکا در حمله نکردن به کشورهاي همسايه از خاک عراق است. بديهي است، اگر نيت عقب‌نشيني صادقانه نباشد و مطابق خواست مردم عراق و منطقه و جدول‌بندي زماني آغاز نشود، اين توافق‌نامه با وجود امضاي دولت‌هاي آمريكا و عراق فاقد اعتبار خواهد بود؛ زيرا بدنه جامعه عراق همان‌گونه که از نظرسنجي‌ها مشخص است از اين توافق‌نامه در صورت خروج نيروهاي نظامي پشتيباني خواهد کرد.‏

روشن است که اين موافقت‌نامه با ملاحظه رويکرد جديد آمريکاي تحت رياست‌جمهوري اوباما تنظيم شده است و موفقيت نهايي آن به روابط ايران و آمريکا و گفت‌‌وگوهايي که اوباما احتمالا پيشنهاد خواهد کرد، بستگي خواهد داشت. اكنون وقت آن است که آمريکاي جديد که در پي حل مسائل است، وزن ويژه ژئوپليتيک و نقش تاريخي و مدنيتي ايران را به‌درستي درک کند. برخي اين موافقت‌نامه را در اضطرابي قابل درک به منزله "تحکيم اشغالگري و مصادره حقوق ملت عراق" و "فروش عراق به آمريكا" دانسته و معتقدند با توجه به مفاد موجود در آن "توافق‌نامه امنيتي عراق مشكلات زيادي را براي منطقه و ملت عراق به‌وجود مي‌آورد و سرابي بيش نيست". در حالي‌که "آيت‌الله شاهرودي" با ملاحظه مواضع رهبر برجسته معنوي عراق "آيت‌الله سيستاني"‏، (مخالفت ‌نکردن با توافق‌نامه در صورت تصويب آن توسط نمايندگان در توافقي ملي) و آشنايي عميق و وسيعي که با عراق دارند، توافق‌نامه را کار "خوب" دولت عراق توصيف کرده‌اند. نيروهاي عراقي نيز داراي مواضع متنوعي هستند؛ با در نظر گرفتن راي کابينه آشکار است که اکثريت شيعه‌ـ‌کرد (80 تا 85 درصد مردم عراق) با دلايلي متفاوت و متنوع با روح قرارداد يعني خروج زمان‌بندي شده نيروهاي خارجي از عراق ناموافقتي ندارند و حتي روحاني جوان "مقتدي صدر" نيز در پي مخالفت از "طرق قانوني" با 30 نماينده جناح خود از 275 نماينده مجلس با قرارداد (از براي خروج آني؟) است.‏

مساله و معضل عمده در راي نهايي، موضع اهل تسنن بود (و هست) که به‌رغم اينکه درعراق در اقليت هستند ( 15 تا 20 درصد مردم عراق) در حوزه‌اي که از اندونزي تا شمال آفريقا وسعت دارد، داراي پشتوانه اکثريتي شکننده است؛ اقليتي که متاثر از مواضع و خواست‌هاي آن اکثريت است.‏

جبهه توافق عراق (‏IAF‏) که نيروي عمده اهل تسنن است، هم اکنون کمتر از 40 نماينده دارد (پيش از اين داراي44 نماينده بود) داراي موضع واحدي نيست؛ چون جناح ناسيوناليست اين حزب به نام "شوراي گفت‌وگوي ملي" (‏NDC‏) به "جبهه عراق براي گفت‌وگوي ملي" صالح مطلق که داراي گرايش بعثي است، پيوسته است.‏

‏"حزب اسلامي عراق" (‏IIP‏)که تشکل ديگر سني است و رهبر آن "طارق هاشمي" يکي از معاونان رئيس‌جمهوري عراق است، خواستار انجام همه‌پرسي شده بود. تنها راي مخالف به توافق‌نامه در کابينه نيز به "نوال سامرايي"، از تشکل سني تعلق دارد.‏

به‌نظر "الزمان"، علت اين موضع‌گيري هاشمي، المشهداني و ديگر نيروهاي اهل تسنن خواهان همه‌پرسي آن است که "شيخ عبدالکريم زيدان"‏، رهبر اخوان‌المسلمين عراق با صدور فتوايي توافق با آمريکايي‌ها را حرام اعلام کرده است. اين سخن به‌همراه راي اهل تسنن بدان مفهوم است که بخشي عمده‌اي از اهل تسنن نيز خواهان حصول توافق هستند، اما با طرح همه‌پرسي برآنند تا فتواي شيخ عبدالکريم را از نوع شکلي مورد ملاحظه قرار دهند.‏

‏"حيدر العبدي"‏ از حزب "الدعو‏ه" مي‌گويد: "اگر بلوک سني تصميم به راي ممتنع مي‌گرفت و يا راي نمي‌داد، مساله صورت سختي به‌خود مي‌گرفت. "حيدر العامري"، از "اتحاد عراق يکپارچه"، (‏UIA‏) معتقد است: "ترس آن است که حتي پس از تصويب موافقت‌نامه درپارلمان نيز طارق هاشي با آن مخالفت کند."‏‏"عدنان دليمي"، يکي ديگر از رهبران اهل تسنن و رئيس "کنفرانس سراسري مردم عراق" به روزنامه "واشنگتن‌پست" مي‌گويد: "توافق‌نامه همانطوري‌که گفته بودم به تصويب رسيد. "محمود عثمان"‏، يکي از نمايندگان کرد نيز مي‌گويد: "اين موافقت‌نامه خوبي نيست، اما بهترين موافقت‌نامه‌اي است که توانسته‌ايم به‌دست آوريم". حتي صالح مطلق که داراي گرايش بعثي است، تاكيد مي‌كند: "از روح قرارداد که جدول زماني خروج را مشخص مي‌کنند، حمايت مي‌کنم."‏

دولت مالکي به‌رغم آنکه داراي راي کافي براي تصويب موافقت‌نامه در پارلمان بود، به‌همراه دو حزب عمده شيعه و کردها و چپ‌هاي سکولار خواهان کسب توافق ملي و موافقت حداکثري گروه‌‏هاي سياسي، قومي و مذهبي بود. "رضا تقي"، از نمايندگان اکثريت شيعه به هفته‌نامه "تايم" مي‌گويد: "از نقطه‌نظر دموکراتيک آراي کافي براي تصويب موافقت‌نامه را داشتيم، اما نمي‌خواستيم به‌تنهايي اينکار را به انجام رسانيم، ما خواهان توافقي ملي بوديم."‏

سخنگوي سازمان "بدر" با اشاره به نارضايتي بالقوه برخي از اهل تسنن مي‌گويد: "ما عاشق آمريکايي‌ها نيستيم. اين موافقت‌نامه دليل شيفتگي ما به آمريکايي‌ها نيست. ما همين امروز و نه فردا خواهان عزيمت آمريکايي‌ها هستيم؛ اما چطور مي‌توان يک‌روزه 150 هزار نظامي را به کشور خود پس فرستاد؟ اين موافقت‌نامه‌اي براي عزيمت آمريکايي‌ها است."‏

آنطور كه از راي کابينه، پارلمان و بحث و جدال بين نيروهاي سياسي و مواضع بزرگان معنوي عراق برمي‌آيد اكثريت احزاب و محافل سياسي و مردم تشنه امنيت و آرامش عراق خواستار بازگشت ثبات، امنيت و حاكميت به كشور خود هستند؛ امري که با تلاش سخت مردم عراق و با حمايت نهائي و معنوي ايران از مردم عراق مي‌تواند صورت بگيرد.‏

اين موافقت‌نامه تصويب و پذيرفته شده، (حتي به کراهت) توسط نهادهاي قانوني مردم عراق و حاميان آنها مي‌تواند آرامش را به عراق و مرزهاي غربي ايران بازگرداند و در چشم انداز عزيمت نيروهاي نظامي فرصت‌هاي بسياري را براي ايران در تعميق دوستي با عراق ايجاد كند تا منابع به‌جاي هزينه‌شدن سرمايه شوند. در آن صورت عراق به‌جاي آنکه چون غده‌اي سرطاني خشونت خود را به درون ايران صادر كند، تبديل به همسايه، بازار و متحدي پايدار مي‌شود که در امر ايجاد ثبات و امنيت به قدرت تاريخي منطقه ياري مي‌كند.‏

عدم عزيمت نيروهاي خارجي و عدم موفقيت موافقت‌نامه بدين مفهوم است که نيروهاي سلفي‌ـ‌جهادي‌‏ـ‌‏ تکفيري هم‌سنگ، هم‌خط و متحد القاعده‌ـ‌طالبان که پاکستان را به بمب ساعتي تبديل کرده‌اند و در دلتاي عظيم جهاني به شکار نيرو مي‌پردازند و چون مار و کژدم از رحم زهر‌آلود افراطي‌گري به بيرون مي‌خزند، مي‌توانند عراق را نيز هم‌چون مناطق وسيعي از شبه قاره هند پهنه خشونت جنگ و تروريسم كند.‏انفجارهاي بمبئي و نقش‌آفريني افراطيون جهادي "مجاهدين دکن" و يا "لشگر طيبه" و اسامي همانند هم‌چون "سپاه صحابه" و لشگر جهنگوي" گواه خون‌بار اين امکان هستند. جهاد يوني که همچون افراطيون ديگر (هندو -يهود-مسيحي) بازيچه سرويس‌‏هاي امنيتي سراسري گوناگون و مورد حمايت جناح‌هايي از سرويس‌هاي مخوف پاکستاني (‏ISI‏) که آغازي بر تجزيه پاكستان شده و همگي هم‌خط و وابسته به القاعده و طالبان بيرون خزيده از مدارس "ديوبندي" اين صورت هندي‌ـ‌پاکستاني‌ـ ا‌فغاني وهابيت سلفي است که دين را به آستان سنگ مي‌برد. عراقي كه در اثر استمرار بي‌امنيتي مي‌تواند هم‌چون پاکستان و مناطق قبيله‌اي و بخش‌هايي از افغانستان در مرزهاي شرقي ايران به سرزمين بي‌قانوني، قاچاق و خشونت تبديل شود که در آنجا بربريت و گردن‌زدن جانشين مدنيت، قانون و نشاط‌انگيزي طرب‌افروز حيات مدني مي‌شود. ثبات و امنيت در عراقي متحد ايران، باعث پيشگيري از کودتاي نظاميان نزديک به بعث(که ترکيبي از دشنه، چکمه و آزادي کشي را به‌نام سوسياليسم معرفي کرده‌اند) نيز مي‌شود.

نقش تاريخي ايران قانون آفريني و ايجاد ثبات و امنيت بوده است و با عزيمت لاجرم نيروهاي خارجي در چارچوب توافق‌نامه حاضر و با رسميت شناخته‌شدن عملي نقش و وزن ايران در سايه پختگي، فرهنگ جهاني و جهان‌گراي جامعه مدني و مدنيتي ايران (امري ممکن در سايه قانون شناسي، لياقت خردگرايانه و مبتني بر صبر ايرانيان و تغيير انجام شده در کاخ سفيد) مي‌تواند امنيتي نوين و مبتني بر حقوق شهروندي را به خاورميانه و جهان بازگرداند؛ امنيتي که مي‌تواند با تسهيل جابه‌جايي نفت و گاز و رسيدن مواد و کالاها به مصرف‌کننده نهايي باعث کمک به عبور از بحران سخت اقتصادي جهان و انزواي نظامي‌گري هول‌آفرين و طرد خشونت نکبت‌زاي جنگ و تروريسم شود.‏

نگاهي به تاريخ ايران نشانگر آن است که امکانات ايجاد ثبات و امنيت به مثابه شرط و پايه رونق اقتصادي، رشد و رفاه از قرن دهم هجري به بعد به اين اندازه و در چنين گستره‌اي ميسر نبوده است. نقشه کنوني ايراني که اساسا نقشه ايران صفوي عبور كرده از بي‌تحرکي و بي‌لياقتي قاجار است، مي‌تواند در سايه امنيت جديد مبتني بر حقوق شهروندي و در صورت حل مساله افغانستان و مناطق قبيله‌اي پاکستان (با مشارکت اعلام شده و ضرور ايران) از مرزهاي چين تا بغداد (بغ: خداي بزرگ در فرس باستان؛ داد: از فعل پارسي) از کشمير تا قفقاز و مديترانه، شاهد نقش مرکزي و پيام دوستي صورت‌هاي بهتر مدنيت ايراني باشد. اين حوزه وسيع و تاريخي که بر نقش مرکزي و حضور ايران تکيه دارد در سايه استواري و استحکام مرزهاي کنوني ايران و منزوي‌کردن نيروهاي گريز از مرکز در سايه نظام حقوقي مبتني بر حقوق‌‏شهروندي مي‌تواند در سايه تدبير و توانايي ارايه دين بسان لطيفه‌اي قلبيه و شوري عارفانه در حوزه‌‏هاي ويژه خود و شيوه‌هاي هم‌زيستي مبتني بر صلح و کار، داراي ثبات و رفاه برآمده از دادوستد آزاد بازاري مشترک بشود و به‌سوي دموکراسي و تعميق آن گام بردارد.‏

درخارج از اين مرزها و در حوزه حضور و وجود مدنيت ايراني و در سايه تدبيري هم سلحشورانه و هم توافقي مي‌توان شاهد در مديريت‌بودن نيروهايي بود که خواهان هم‌زيستي در صلح و امنيت با ايراني ضامن و عامل ثبات باشند. رفاه و ثباتي که عامل تحولات مطلوب و انزواي افراطي‌گري‌هاي گوناگون در همه جا خواهد بود و به جهان کار، انديشه، هنر و فرهنگ امکان خواهد تا با تلاش براي بهبود حقوق‌شهروندي نبرد عظيم و ظريف فکري را براي کسب حقوق و آزادي‌ها به پيش ببرد.‏

دنياي اقتصاد

«اوراق مشاركت، ابزار پولي نيست» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم مهدي نصرتي است كه در آن مي‌خوانيد؛ هفته گذشته رياست‌محترم بانك مركزي با اشاره به انتشار اوراق مشاركت براي طرح‌هاي نيروگاهي، اعلام داشت اوراق مشاركت ابزار سياست‌هاي پولي و كاملا تخصصي است. البته اين احتمال وجود دارد كه رسانه‌ها در نقل قول سخنان ايشان دقت لازم را به خرج نداده باشند و ...

... برداشت‌هاي شخصي خود را نقل كرده باشند. با اين توضيح و براي نگاه دقيق‌تر به موضوع، لازم است قدري بيشتر در اين باره تامل شود.

اصولا دولت‌ها براي اجراي سياست‌هاي خود دودسته ابزار مهم را در اختيار دارند كه به ابزارهاي پولي و ابزارهاي مالي معروفند. ابزارهاي مالي آنهايي هستند كه توسط دولت به كار رفته و بر هزينه‌ها و درآمدهاي دولت تاثير مي‌گذارند. تغيير نرخ ماليات يا افزايش و كاهش مخارج دولت و همچنين سياست‌هاي مرتبط با يارانه‌ها در اين دسته قرار مي‌گيرند. در مقابل، ابزارهاي پولي، سياست‌هايي هستند كه مستقيما بر حجم پول و نقدينگي تاثير مي‌گذارند. متولي اين دسته از سياست‌ها نيز بانك مركزي هر كشور است. تغيير نرخ سپرده قانوني بانك‌ها يا عمليات بازار باز جزو سياست‌هاي پولي هستند. در اين حالت بانك مركزي يا خود راسا اوراق قرضه منتشر مي‌كند يا با هدف تاثيرگذاري بر حجم نقدينگي و نرخ بهره در خريد و فروش اوراق موجود دخالت مي‌كند كه اين فعاليت، در اقتصاد به عنوان عمليات بازار باز شناخته مي‌شود. حتي عرضه سكه توسط بانك مركزي را نيز مي‌توان به نوعي جزو سياست‌هاي پولي دانست،زيرا بدين طريق بخشي از نقدينگي جمع‌آوري مي‌شود.

با اين توضيح مختصر مشخص مي‌شود كه عرضه اوراق مشاركت براي اجراي طرح‌هاي نيروگاهي، يك سياست پولي نيست. زيرا دولت پولي را كه از طريق فروش اوراق مشاركت جمع‌آوري مي‌كند، صرف اجراي پروژه‌ها، پرداخت به پيمانكاران و پرداخت دستمزدها و از اين قبيل مي‌كند و اين پول مجددا به اقتصاد برمي‌گردد، لذا حجم نقدينگي تغييري نمي‌كند.لذا اميدواريم تلقي اوراق مشاركت به عنوان ابزار پولي تنها يك اشتباه سهوي بوده باشد.

در غير اين صورت معني اين سخن آن است كه دولت و بانك مركزي از ابتدا پيش‌بيني مي‌كنند كه مردم از اين اوراق استقبال نخواهند كرد و لذا بانك مركزي (از طريق بانك‌ها) مجبور به خريد اين اوراق خواهد بود و اين كار نيز به جز با افزايش پايه پولي (يعني انتشار پول بدون پشتوانه) امكان‌پذير نخواهد بود و به اين ترتيب است كه اوراق مشاركت تبديل به ابزارهاي پولي مي‌شوند! هرچند كه مجموعه اين اقدامات نيز يك سياست انبساطي است كه منجر به افزايش حجم نقدينگي و در نتيجه تورم خواهد شد!

مشاهده مي‌شود كه عدم‌دقت در اعلام يك سياست يا نقل‌قول از مسوولان مي‌تواند به چه برداشت‌هاي فاجعه‌باري منجر شود و ضروري است در اين زمينه دقت بيشتري صورت گيرد.

سرمايه

«عبرت هاي يک زيان» عنوان يادداشت امروز روزنامه‌ي سرمايه به قلم نظام الدين ناظم زاده است كه در ان مي‌خوانيد؛  يکي از دلايل وجود «سبد ارزي» در منابع مالي و پولي کشورها حفظ و نگهداري بهتر از سرمايه هاي ملي هر کشور و کاهش ريسک است. در رابطه با زيان 6/4 ميليارد دلاري تبديل دلار به يورو بايد يادآور شد تغيير حجم يورو و دلار در سبد ارزي (مهم ترين ارزهاي مبادله اي) تاثير مستقيمي بر مبادلات ارزي از حساب ذخيره ارزي گرفته تا واردات، صادرات، دارايي هاي بانک مرکزي، بدهي هاي خارجي و... دارد و هزينه توليد، واردات، کارمزد تبديل ارزها، پرداخت اقساط به يورو با نرخ بالاتر را نيز به دنبال دارد.

دو نکته در تبديل و کاهش حجم دلار و افزايش حجم يورو در سبد ارزي يا به عبارت بهتر تغيير سبد ارزي مهم است؛ يکي نرخ برابري ارزها نسبت به يکديگر و در برابر ريال و ديگري نوسان قيمت دلار و يورو در اين سه سال گذشته.در دنياي بانکداري عرف نرخ تبديل ارز حدود دو در هزار است که تقريباً يک نرخ ثابت است اما روش هاي تبديل نرخ ارز، کارمزد و نرخ برابري در زمان تبديل ارز متفاوت است. بنابراين بانک عامل با وجود ثابت بودن نرخ کارمزد از طريق تغيير و نوسان در نرخ برابري، کاهش يا افزايش نرخ ارز را جبران مي کند.

البته با توجه به شرايط تحريم دلارهاي ايراني (دلارهاي حاصل از فروش نفت خام) در هر بانکي تبديل نمي شود بنابراين اگر بانکي اقدام به تبديل دلارهاي ايراني کند، کارمزد خارج از عرف را طلب خواهد کرد و ضابطه مشخصي نيز براي اين کار وجود ندارد.البته تبديل کامل دلار به يورو در سبد ارزي مشکل ديگري نيز دارد چرا که بسياري از کشورهاي طرف مبادله هنوز هم با دلار مبادلات خود را انجام مي دهند.

بنابراين براي خريد از اين کشورها بايد دوباره يورو بدل از دلار را تبديل به دلار کرد يعني دو بار کارمزد براي خريدهاي خارجي پرداخت مي شود و با توجه به اينکه واردات کشور بيش از 40 ميليارد دلار است بنابراين هزينه کارمزد نيز رقم هنگفتي خواهد بود.

در زمان تبديل دلارهاي سبد ارزي به يورو برخي مسوولان عنوان کردند رقم هنگفتي از اين تبديل سود حاصل شده است در حالي که هيچ رقمي از اين سود هنگفت جايي گفته نشده و در ضمن مسوولان از ضرري که از اين تبديل در حال حاضر به سرمايه هاي ملي وارد مي شود نيز صحبتي نمي کنند.

در هر حال بايد با اعلام و بررسي اين ارقام ارزيابي کنيم که آيا سياست هاي آزمون و خطا با توجه به واقعيت هاي اقتصادي زيان آور بوده يا منفعت آور ديگر اينکه آينه عبرت ما باشد تا هر سياستي را با توجه به هزينه - فايده آن اجرا کنيم.
 
ارسال به دوستان
وبگردی