عصر ایران- سال ها پیش شبانگاهی به دیدار دوستی رفتم که در میدان هفتم تیر تهران فروشگاه داشت. گپ و گفت تمام شد و موعد تعطیلی بود. به سمت درِ خروجی در حرکت بودیم که گفت: یک لحظه صبر کن. بازگشت و یک آفتابه با خود آورد و پای درخت ناروَن رو به روی مغازه ریخت. خواستم زبان به تحسین او باز کنم که آفرین! یاد درخت بودی تا تشنه نماند. خندید و گفت:« نه بابا. هر شب آهک می ریزم پاش تا خشک شه».
تکان خوردم و دندان به هم ساییدم که آخر چرا؟ پاسخ داد: کُلی پول تابلوی مغازه دادهام. این درخت نارون اما جلوی دید را گرفته و چون نمیتوانیم قطع کنیم و باید جریمه سنگینی بپردازیم هر شب قدری آهک میریزیم تا خشک شود و حداقل چتر آن مزاحم دید تابلو نباشد.
او به دیدِ تابلو فکر میکرد و منفعت خود را با آن میسنجید و من به هزاران نفر و شاید صدها هزار رهگذر که در طول سالها از زیبایی درخت لذت میبردند یا از آن استفاده میکردند و محروم میشدند.
حالا حکایت استانهایی است که محیط زیست آنها قربانی پروژههایی شده که در ابتدا گمان می شد توسعه به همراه می آورد. مدیرانی که نگاه صرفا مهندسی دارند به تابلو و دید تابلو فکر می کنند و مدیرانی که نگاه مهندسی را کافی نمی دانند به فکر درخت اند.
اگر گرفتار گرد و غبار شده ایم، اگر بی آبی امان بریده است، اگر محیط زیست به مخاطره افتاده شاید به خاطر نگاه هایی است که تنها به دید تابلو اهمیت دادند و تا توانستند آهک ریختند و چرا نام این پروسه را «توسعه آهکی» نگذاریم؟! پس تا آهک می ریزیم قصه همین است...