ناهید رضایی دانشآموخته سینما از دانشگاه سن دنی فرانسه است. او پس از تجربههای مختلف در عرصه سینمای داستانی بهعنوان فیلمنامهنویس، منشی صحنه، دستیار کارگردان و تدوین به سینمای مستند علاقهمند شد. او اولین فیلم مستند خود را در سال ۱۳۷۴ به نام «دستهای کوچک ربابه» ساخت و از آن پس به فعالیت در سینمای مستند مشغول شده. این روزها فیلمهای مستند «پیرمرد و دریا» و «لیلا» در گروه «هنر و تجربه» در حال اکران هستند. به همین بهانه با ناهید رضایی گفتوگو کردیم که میخوانید.
- چرا موضوع ترجمه در ایران برای شما مهم بود؟
بیشتر از مهمبودن، این موضوع کمکم برایم جالب شد. دوستی پیشنهاد کرد که فیلمی در مورد ترجمه بسازم و بعد از آن بود که تمرکز و توجهم به این موضوع بیشتر شد. با کمی مطالعه و تحقیق متوجه شدم این موضوع وجوه متنوع و جذابی برای مطرحشدن دارد. گرچه سخت میشود راجع به آن چیزی گفت یا فیلمی ساخت.
- سراغ هر یک از بزرگان ترجمه ایران رفتن کار سادهای نیست. چطور هر یک از آنها را مجاب کردید تا جلوی دوربین شما حضور پیدا کنند؟
بله، کار آسانی نبود! حتی انتخاب اینکه چه کسانی در فیلم باشند سختتر از مجابکردن آنها برای حضور در جلوی دوربین بود. نهایتا انتخاب کردم بیشتر از آنکه مترجمان یا کارهایشان را معرفی کنم، به دورههای مختلف ترجمه در ایران، مباحث نظری و رخدادهای مهم بپردازم. بنابراین با کسانی صحبت کردم که نسبت به این مسائل اشراف بیشتری داشتند. خیلی دلم میخواست با مترجمان محبوب خودم که تعدادشان بسیار بیشتر از آنی بود که در فیلم میبینید هم گفتوگو کنم، اما در آن صورت فیلم آشفته و پراکندهگو میشد.
- اصولا با توجه به پایینبودن تیراژ کتاب و ناچیزبودن سرانه مطالعه در ایران، جذابیتهای این سوژه را در کجاها دیدید؟
جذابیت در خود سوژه بود. تعداد مخاطب بیشتر چنین موضوعی را جذاب نمیکند. الان هم بسیاری از سیاستگذاران عرصه فیلم مستند بسیار هیجانزده جذب مخاطب و بازار و دادوستد با مستند هستند. با این رویکرد ابدا مخالفتی ندارم اگر این امر محدود به موضوعاتی خاص باشد، اما ما که نمیتوانیم چیزهایی را از زندگی حذف کنیم، چون ممکن است جذابیتشان برای عموم کم باشد! به نظرم این نوع نگاه سینمای مستند ما را بسیار آسیبپذیر کرده است؛ اینکه مردم هرچه میخواهند همان را خوب بستهبندی کنیم و تحویلشان بدهیم! نه این برای من جذاب نیست. این الگو کار میکند، اما فرسوده است.
- چرا سراغ خانم حکیم الهی رفتید درحالیکه خیلی مشهور نبودند؟
حدود ٢٠ سال پیش که من این فیلم را ساختم، اصلا مرسوم نبود راجع به آدمهای معمولی فیلم مستند ساخته شود.
فیلمهای مستند اغلب خارج از شهر، در روستاها یا مکانهای خاص ساخته میشدند یا در مورد شخصیتهای برجستهای بودند که مردم کنجکاو بودند چیزهایی در مورد آنها بدانند. در آن روزها در «انجمن مستندسازان» فعالیت میکردم و اغلب درباره فیلمهای مستند با دوستان حرف میزدیم. با پیروز کلانتری و صفی یزدانیان تصمیم گرفتیم فیلمهایی بسازیم راجع به آدمهای معمولی که در شهر زندگی میکنند. فکر کردیم سه زن را انتخاب کنیم که در تهران زندگی میکنند. پیروز فیلمی ساخت درباره بهناز جعفری که آن زمان دختر جوانی بود و تازه بازیگری را شروع کرده بود که بعد اسمش شد «تنها در تهران». من «لیلا» را ساختم که دوتا بچه کوچک داشت و به موسیقی علاقه داشت و هنوز معروفیت امروزش در زمینه موسیقی کودکان را نداشت و صفی فیلم «نسرین» را ساخت که در مورد خانمی بود که از همسرش جدا شده بود و با پسرش زندگی میکرد؛ سه نسل متفاوت از زن ایرانی در جامعه مدرن شهری آن روزهای تهران. قرار بود این سه فیلم در کنار هم نمایش داده شوند با عنوان کلی «در تهران زندگی میکنم» که بعدا ارشاد ایراداتی گرفت و هرکدام از فیلمها سرنوشت خود را دنبال کردند. درهرحال کار سختی بود که بخواهی برخلاف جذابیتهای معمول سینمای مستند سراغ آدمهای معمولی بروی و مخاطب را درگیر زندگی روزمره آنها بکنی، اما حالا این روزها این خیلی باب است و حرفوحدیثهای فراوانی راجع به زندگی روزمره و اهمیت آن مطرح میشود، اما در آن زمان و البته در ایران نسبتا تازگی داشت.
-چرا این دو فیلم دیر اکران شدند؟
خب دلیلش این بود که من از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بابت نحوه برخوردی که با معرفی و نمایش «پیرمرد و دریا» در جشنواره «سینما - حقیقت» داشتند دلگیر شده بودم و فیلم را از مرکز گرفتم و قراردادم با آنها را فسخ کردم و فیلم را دادم به گروه «هنر و تجربه» که اگر اشتباه نکنم یک سالی در نوبت اکران بود! «لیلا» و دو فیلم دیگرم را داده بودم تا در نوبت اکران قرار بگیرند. درهرحال فعلا «هنر و تجربه» تنها امکان اکران فیلمهای مستند هستند؛ امکانی که حالا با همه مزایا و معایبش دوست داشتم آن را تجربه کنم.
-اوضاع سینمای مستند این روزها از نظر شما چگونه است؟
من فکر میکنم مردم روزبهروز علاقهشان به دیدن فیلمهای مستند بیشتر میشود، بهخصوص وقتی که در برنامههای تعریفشدهای آنها را نمایش میدهند. البته واقعا در همهجای دنیا در قدم اول تلویزیونها هستند که مخاطبان اصلی مستند را پوشش میدهند و برای انواع گوناگون مستند برنامه و تعریف دارند. متأسفانه به دلیل ملاحظات سیاسی و دوری تلویزیون ما از زندگی واقعی مردم چنین اتفاقی نمی افتد.
با وجود اینکه شبکهای به نام «مستند» وجود دارد که البته تا حدودی مؤثر است؛ اما نمیتواند جریانساز شود. نمایشهای پراکندهای که از طرف محافل گوناگون اجتماعی یا فرهنگی در سطح شهر برگزار میشود، به نظرم نقش خوبی در علاقهمندی و آشنایی گروههای مختلف مردم با سینمای مستند بازی میکنند. این دست نمایشها که اغلب با تحلیل و بررسی فیلمها همراهاند، بهتدریج و در بازتولید خودشان نقش مهمی را در نگاه و انتظار مردم از سینمای مستند به وجود خواهند آورد.
- بااینحال از اکران فیلم در گروه «هنر و تجربه» راضی هستید؟
خب ما افتتاحیه بسیار خوبی داشتیم. افرادی آمدند که اغلب دوست و آشناهای من بودند و کسانی هم از طریق اطلاعرسانی در جاهای مختلف؛ اما بعد از آن بیشتر با سالنهای خالی روبهرو بودیم! این به نظرم، هم خوب است و هم شاید بتوان تغییراتی در آن ایجاد کرد. زمانی که دانشجو بودم و در پاریس زندگی میکردم، از اینکه میتوان بسیاری از فیلمهای قدیمی یا خاص را در سالنهایی دید که یکی، دو تماشاگر بیشتر نداشتند، لذت میبردم و آرزو میکردم در کشور ما هم این اتفاق بیفتد. روز اولی که با اشتیاق به «خانه هنرمندان» رفتم، به افراد معدودی که آمده بودند، خودم را معرفی کردم و گفتم فکر نمیکردم مخاطبان اینقدر کم باشند! آقای جوانی که در ردیف اول نشسته بود، گفت حالا ممکن بود تعداد خیلی بیشتر باشد؛ اما گمان نمیکنم کسی مشتاقتر از من برای دیدن این فیلم باشد. این احترام ویژهای که به مخاطب خاص میگذاریم، خیلی جالب است.
در « هنر و تجربه» به من میگویند به فعالیت خودتان ارتباط دارد. البته حسن نیت دارند و حتی در زمینه روابطعمومی هم توجهاتی دارند؛ اما مگر من بالاخره چقدر میتوانم دور بیفتم و مردم را برای دیدن فیلم خودم جمع کنم؟! این موضوع سازوکار فکرشدهتری میخواهد که الان پیشنهاد مستقیمی برای آن ندارم. شاید بتوان با یکی، دو سالن مشخص برای این نمایشها برنامهریزی کرد که تمرکز درست تری روی مستند باشد و با توجه به موضوع هرکدام روی جذب مخاطبان آن حوزه فعالیت کرد. الان مثلا برایم مسلم است كه دانشگاهها یکی از مخاطبان اصلی این فیلمها هستند؛ اما اگر همه اینها به من واگذار شود، خوب امکان داشت بدون همیاری «هنر و تجربه» هم در سالنهای خود آنها این فیلمها را نمایش داد. شاید فعلا در حد همین تجربه کوچک بتوانم بگویم صرف داشتن سالن و یک سایت برای فعالیتهای «هنر و تجربه» کافی نیست و باید حمایتهای بیشتری از این گروه سینمایی کرد؛ اما قرار نیست همهچیز ناگهان اتفاق بیفتد. همین که الان اولین تجربهها را در این زمینه داريم، برای من جذاب و بسیار مهم است.
منبع: روزنامه شرق - فرانک آرتا