۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۲:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۵۹۶۴۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۰ - ۲۶-۰۹-۱۳۸۷
کد ۵۹۶۴۹
انتشار: ۰۹:۴۰ - ۲۶-۰۹-۱۳۸۷

گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز

روزنامه هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

 

جام جم

«آمريكا و ايران» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ جام جم به قلم علي دارابي است كه در آن مي خوانيد؛اين روزها به دليل روي كار آمدن اوباما در انتخابات رياست جمهوري و شعار «تغيير» كه تابلويي براي تداوم سياست‌هاي مداخله‌جويانه آمريكا در جهان مي‌باشد داستان كهنه مذاكره و رابطه ميان ايران و آمريكا مطرح شده است و برخي از جريانات سياسي در داخل كشور آن را فرصتي براي ديپلماسي كشور تحليل كرده‌اند.

اما چرا مذاكره و رابطه با آمريكا تا زماني كه لابي صهيونيسم و گردانندگان سياست در آمريكا همچنان درصدد استيلا و برتري خود باشند فايده‌اي ندارد؟ اهم اين دلايل عبارت است از:

[يكم:] بسياري از صاحبنظران برجسته و تاثيرگذار در تصميم‌گيري سياست در آمريكا چون ساموئل هانتينگتون بر‌اين باورند كه آمريكا 3 چهره دارد:

«آمريكاي ملي» كه متكي بر مرزهاي جغرافيايي است. «آمريكاي امپراطوري» كه با استفاده از زور همچنان داعيه‌دار اداره جهان است و بالاخره «آمريكاي جهان‌وطني» كه مراد، جهاني است كه آمريكا را مي‌سازد.

همه اين صاحبنظران در تعريف نهايي از آمريكاي امپراطوري كه مي‌خواهد جهان را بسازد و ارزش‌هاي باصطلاح غربي چون دموكراسي، صلح و حقوق بشر را براي جهانيان به ارمغان بياورد يعني همين چهره آمريكا كه اشغالگري و تجاوز آن در 2 كشور همسايه عراق و افغانستان را شاهد هستيم سخن مي‌گويند.

همان آمريكايي كه رمزي كلارك دادستان اسبق آمريكا گفت: «آمريكا در يك قرن اخير بيش از 170 مداخله نظامي در ساير كشورها را به بهانه صدور ارزش‌هاي غربي و واژه افسونگر دموكراسي در رزومه كاري خود ثبت كرده است.» و اين چهره واقعي آمريكاست.

[دوم:] فارغ از آن كه چه فردي رئيس‌جمهور بوده و يا چه حزبي [دموكرات ‌ جمهوريخواه] در آمريكا بر سر كار آمده است اما واقعيت آن است كه در نيم قرن اخير اگر چه برخي سياست‌ها به ظاهر تغييراتي كرده است اما سياست ‌هاي خاورميانه‌اي آمريكا همچنان ثابت و استوار بوده است: تضمين استمرار صدور نفت به آمريكا، حمايت از رژيم‌هاي دست نشانده، تقويت همه‌جانبه رژيم اشغالگر قدس [اسرائيل‌محوري]‌ ، مقابله با اسلام سياسي و در ساليان پس از پيروزي انقلاب اسلامي مقابله با كانون اسلام سياسي كه جمهوري اسلامي بوده است. تمامي اسناد امنيتي و سياست‌هاي آمريكا در 30 سال اخير در مقابله با ايران از براندازي و تغيير رژيم تا محاصره اقتصادي و سياسي‌ گوياي اين سياست خصمانه و كينه‌توزانه است.

[سوم:] ايران قبل از انقلاب حياط خلوت آمريكا بوده است و رژيم پهلوي نقش ژاندارم منطقه را براي تامين منافع آمريكا بر عهده داشت. كودتاي 28 مرداد 1332 و ساقط كردن دولت مصدق نمونه‌اي از مداخلات بي‌پايان آمريكا در ايران است كه چند سال قبل وزير خارجه وقت آمريكا [خانم آلبرايت] از مداخله آمريكا در اين كودتا رسما اعتراف كرد.

بي‌شك با سقوط دولت پهلوي، مردم ايران به استبداد داخلي و استعمار و استكبار خارجي توامان نه گفتند و شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي براي پايان بخشيدن به اين وابستگي و سلطه بود.

[چهارم:] اسناد رسمي و غيرقابل انكار در سفارت سابق آمريكا در ايران يا همان لانه جاسوسي، گوياي برنامه‌ها و نقشه‌هاي آمريكا براي تداوم دخالت در ايران حتي پس از انقلاب اسلامي است. نسل جوان بدانند اين آمريكا بود كه ابتدا تصميم به محاصره اقتصادي و قطع رابطه با ايران كرد. اين آمريكا بود كه با حمايت خود از رژيم بعثي حاكم در عراق جنگ ظالمانه و تجاوزكارانه 8 ساله را به ايران تحميل كرد. بلوكه كردن اموال و دارايي هاي ايران، تحريم‌هاي گسترده سياسي و اقتصادي، حمايت آشكار و نهان از اقدامات از جمله كودتاهاي عليه جمهوري اسلامي، صدور قطعنامه‌هاي غيرواقعي و تهديدكننده و تحريم‌كننده عليه ايران گوشه‌اي از اقدامات دولت‌هاي جمهوريخواه يا دموكرات حاكم در آمريكا عليه جمهوري اسلامي بوده است.

[پنجم:] در طول ساليان اخير به‌رغم سياست‌هاي خصمانه آمريكا [چه دموكرات‌ها و چه جمهوريخواهان] در آمد و شد دولت‌ها در ايران برخي اقدامات يا رايزني‌ها براي مذاكره و گفتگو صورت گرفته است.

جريان مك‌فارلين در دولت هاشمي رفسنجاني، برداشتن ديوار بي‌اعتمادي و طرح گفتگو در دولت خاتمي و بالاخره ارسال نامه از سوي احمدي‌نژاد به اوباما 3 نمونه از اقدامات دولت‌هاي وقت كه هر سه نيز قابل انتقاد و نقد مي‌باشد به حساب مي‌آيند كه هيچ كدام باز نتوانست رويكردي از سياست جديد آمريكا را نسبت به ايران به همراه داشته باشد و درب بر همان پاشنه همچنان مي‌چرخد.

اشتباه نشود دولتمردان بايد تهديدها را به فرصت‌ها تبديل كنند ، با اتخاذ ديپلماسي فعال از صف طولاني ائتلاف‌ كنندگان عليه ايران بكاهند ، بهانه به دست دشمنان ندهند ، نسبت به روشنگري افكار عمومي بخصوص درباره حق مسلم ايران در دستيابي به فناوري نوين هسته‌اي براي مصارف صلح‌آميز اهتمام نمايند ، در مجامع جهاني تاثيرگذار و با برنامه حضور فعال داشته باشند و اين انتظار بحق مردم از مسوولان و دولتمردان مي‌باشد.

اما همواره بايد اين نكته را درخصوص آمريكا مدنظر داشته باشند كه سياست خارجي آمريكا را با رژيم صهيونيستي تعريف كنند ، به عبارت ديگر ديپلماسي آمريكا متاثر از لابي صهيونيست‌ها مي‌باشد و همچنين نيك بدانند كه از نظر جمهوريخواهان و دموكرات‌ها بزرگ‌ترين خطر پس از دوران جنگ سرد گسترش اسلام سياسي است.

خيزش بزرگ در كشورهاي اسلامي و رشد جنبش ‌هاي آزاديخواهي و مداخله و اشغالگري آمريكا از سوي ديگر گوياي اين واقعيت است. و براستي تا اين راهبرد و رويكرد در سياست خارجي آمريكا تغيير نيابد همان كه رهبر فرزانه فرمودند: «مذاكره و رابطه با آمريكا به مثابه كوچه بن‌بست است.»

اعتماد ملي

«فرار به جلو» عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد ملي است كه در آن مي‌خوانيد؛پاسخ محمد شريعتمداري، وزير بازرگاني دولت سيدمحمد خاتمي در عصر دولت اصلا‌حات پاسخ مناسب و در شأني به برخي اظهارات غيرصادقانه‌اي است كه طي روزهاي اخير مطرح مي‌شود.
‌در حالي كه عملكرد دولت نهم در نحوه برداشت و چگونگي هزينه‌كرد آنان در سه سال گذشته از پرسش‌هاي كليدي منتقدان ازجمله اصولگرايان است، طرح برخي شبهه‌افكني‌هاي ناصواب تنها يك فرار به جلوي مضحك است. در حالي كه دولت اصلا‌حات تنها در يك دوره فروش نفت را به رقم 68 دلا‌ر تجربه كرد، عمده دوران دولت احمدي‌نژاد رقم نفت بالا‌ي يكصد دلا‌ر بود.

وزير بازرگاني كابينه خاتمي با اشاره به واردات 280 ميليون دلا‌ري ميوه در سال 86 به آثار سوء اين حركت ناپسند بر توليد ميوه در ايران اشاره داشت. ايران كشور نيمه‌خشك وكم‌باراني است كه دولت‌هاي پيشين تلا‌ش‌هايي ‌ براي ارتقاي توليدات كشاورزي مصروف داشته‌اند.

موضوع ديگر، صداقت دولت اصلا‌حات در مراقبت و حفاظت از صندوق ذخيره ارزي بود. دولت در آن سال‌ها علي‌رغم فرصت‌هاي فراوان براي بهره‌برداري از ذخيره ملي جهت اهداف خاص خود، تحت هيچ شرايطي تعهد ملي خويش و منافع ملي را فداي استفاده از شرايط آني نكرد. اين در حالي است كه دولت در محصولا‌تي چون گندم، برنج، جو و... به سطحي مي‌رسيد كه تا 50 سال تاريخ كشاورزي ايران بي‌سابقه بوده است. در حوزه آمايش سرزمين چه در بعد سرمايه‌گذاري داخلي و چه در بعد جذب سرمايه‌هاي خارجي، فرصت‌هاي ملي و ظرفيت‌هاي اقليمي مطالعات دقيق، علمي و هدفمندي صورت پذيرفت. اين مطالعات توسعه ملي را با هدف حذف محروميت‌ها، افزايش ظرفيت‌هاي ملي و استفاده از توان همه‌جانبه كشور وجهه همت خويش قرار داد؛ در شرايطي كه نه رسانه ملي و نه ديگر اركان رسانه‌اي حمايت و انعكاس مناسبي از اين خدمات به تصوير نمي‌كشيدند.

با اين همه وجدان تاريخي ملت ايران خدمت صادقانه را از تظاهر رياكارانه به خوبي تشخيص مي‌دهد. مهم نيست بدخواهان و غيرمنصف‌ها چه مي‌گويند. نگراني‌هاي اين روزهاي اصولگرايان نزديك به دولت از فعاليت اصلا‌ح‌طلبان دلا‌يل فراواني دارد كه قطعا يكي از آن دلا‌يل خاطره خوش مردم از اقدامات مديران اصلا‌ح‌طلب است.

رسالت

«غدير و مردمسالاري ديني» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم سيد مرتضي نبوي است كه در آن مي خوانيد؛ حادثه غدير از اين نظر بسيار مهم بوده كه سرنوشت سياسي ‌آينده مسلمانان و موحدان را به روشني ترسيم كرده است . شايد به همين دليل بود كه خداوند بعد از اين واقعه فرمود : “امروز كافران از دين شما (ايجاد انحراف و اخلال در آن ) نااميد شدند پس شما از آنها نترسيد بلكه از من بترسيد .امروز دين خود را براي شما كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام گردانيدم.”(1)

پيام غدير از نظر خداي سبحان آن چنان خطير و موثر بود كه حج يعني اجتماع جهاني اسلام و اطراف مكه يعني مركز ارتباطات مسلمانان را به عنوان زمان و مكان ابلاغ آن پيام ماندگار  به عموم مردم انتخاب كرد. خداي حكيم رساندن شفاف و تمام و كمال پيام غدير را به مردم به گونه‌اي كه جاي ترديدي براي احدي باقي نگذارد در يك كفه و همه رسالت‌هاي ديگر پيامبر خاتم را در كفه ديگر قرار داد و فرمود : “اگر اين پيام (پيام غدير) را نرساني  [در حقيقت] رسالت و ماموريت خود را به انجام نرسانده‌اي.”(2)

ابلاغ اين پيام آنچنان آينده تاريخ سياسي بشريت را روشن مي‌كرد كه عده‌اي بر آن شدند به هر قيمت جلوي آ‌ن را بگيرند اما خداوند امنيت پيامبر عظيم الشان خود را بر عهده گرفت و از او خواست پيام غدير را به  عموم مردم برسانند. (3) 

بنده بر اين باورم كه پيام سياسي غدير، مردمسالاري ديني است. چرا؟

سيره و زندگاني سياسي علي عليه‌السلام اين مسئله را به خوبي به اثبات مي‌رساند. مردم بعد از رحلت جانگداز رسول اعظم خدا (ص) با علي (ع) بيعت نكردند و سراغ ديگران رفتند . علي (ع) و بويژه فاطمه(س) دختر معصوم رسول خدا (ص) براي اثبات شايستگي و مشروعيت الهي حضرت علي براي امامت و رهبري سياسي امت اسلامي تلاش بسيار كردند اما اين سعي در كوتاه مدت به نتيجه نرسيد. امت رهبران ديگري را انتخاب كردند و علي عليه السلام در حد ضرورت همكاري و جامعه اسلامي و نظام سياسي را از خيرخواهي‌ها و مشورت‌هاي خود بي‌نصيب نفرمود .

بعد از عثمان مردم يكپارچه سراغ علي (ع) رفتند و با اصرار با او بيعت كردند و اينك امامت و رهبري سياسي علي (عليه‌السلام) بر جامعه اسلامي تحقق پذيرفت . علي‌(عليه‌السلام) كه تا ديروز از مشروعيت الهي برخوردار بود، داناترين مردم به كتاب و دين خدا بود و عادل‌ترين مردم و از خطا و عصيان مصون و معصوم بود اينك از مشروعيت مردمي يعني پذيرش و اقبال امت هم برخوردار شد و اين است مردمسالاري ديني (همان چيزي كه خداي عليم در غدير براي بندگان خود پسنديد و به آن رضايت داد.)
در مردمسالاري ديني مردم تصميم مي‌گيرند منتهي تصميمات خود را بر ارزش‌هاي الهي يعني وحي ،  علم،  عدل ،آزادي ،‌دانايي و تقوا استوار مي‌سازند.

هنگامي كه علي (ع)  بيعت را پذيرفت پيمان خود را با مردم بر كتاب خدا و سنت رسول  استوار ساخت. مفهوم اين پيمان اين است كه رهبري اسلامي هم پاسخگوي امت و هم پاسخگوي خدا بر اساس معيارهاي وحي و سيره رسول خدا (ص) است . علي(ع ) همان‌گونه كه در نهج‌البلاغه به مالك سفارش مي‌كند هم طالب رضاي خدا و هم به دنبال جلب رضايت عامه مردم است و اين چهره‌ زيباي مردمسالاري ديني است .

امامت امت به خدا و به خلق خدا خيانت نمي‌كند، چون عادل است .
 پي‌نوشتها:
-1 سوره مائده،  آيه 3      -2 سوره مائده، آيه 67        -3  سوره مائده ،آيه 67

كارگزاران

«بحث دوستانه» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي كارگزاران به قلم هدايت آقايي است كه در آن مي‌خوانيد؛آقاي سيدمحمد خاتمي در جلسه روز دوشنبه با حضور دانشجويان و دانشگاهيان دانشگاه تهران در واكنش به شعارهاي «مرگ بر بد...» اظهار كردند: «اين شعارها را ندهيد ما بحث دوستانه داريم.» اين جمله كوتاه اساس حركت اصلاح‌طلبي است،‌ به نظر مي‌رسد مهم‌ترين وجه مميزه فعالان اصلاح‌طلبان با مخالفان نظام و نيز جناح راست در اتخاذ همين خط‌مشي باشد، بي‌ترديد هر نظام مديريتي چه در سطح ملي و چه در سطوح خرد به دليل آنكه حاصل تفكرات، برداشت‌ها و تجربيات انسان‌ها است لذا نمي‌توان انتظار داشت تا به طور مطلق آن نظام بي‌عيب و نقص باشد، چنانكه در ابتداي دهه دوم پس از پيروزي انقلاب اسلامي و در زمان حيات امام خميني(ره) نيز قانون اساسي به عنوان تبلور نظام جمهوري اسلامي مورد بازنگري قرار گرفت امروز هم كه 30 سال از تولد اين نظام سپري مي‌شود، نه تنها تنگناها و كاستي‌ها خود را بيشتر از پيش نشان داده،‌ بلكه توقعات نسل جديد و مطالبات تازه آنها نيز بايد مورد توجه قرار گيرد.

نگاهي به تحقيقات و بررسي‌هاي اجتماعي، به ويژه در ميان جوانان و لايه‌هاي مختلف مردم نشان مي‌دهد كه اگرچه آنها دنبال عقبگرد از شعارهاي اصلي انقلاب نيستند ولي نيازمند به يك گفتمان و ادبياتي تازه‌تر و اصلاحاتي در شيوه‌ها، مقررات، قانون و در يك كلام همه عوامل موثر در زندگي روزمره خود دارند. نياز به اين تغييرات از مسيرهاي مختلف امكان‌پذير است، در جوامعي كه حاكميت گوش شنوايي براي شنيدن صداي مردم ندارند، به ناچار بين مردم و حاكميت تصادم به وجود مي‌آيد كه در اين صورت يا به انقلاب و يا به جنگ داخلي منجر مي‌شود، اما در جوامعي كه مجموعه سياستمداران و حاكمان داراي خرد و تدبير حكومتي هستند با ميدان دادن به روشنفكران و فعالان اجتماعي از يك طرف، واقعيات و مطالبات مردم را درك مي‌كنند و از طرفي به تخليه فشارهايي كه عامل بحران‌هاي سياسي هستند، مي‌پردازند.

 با اين استدلال، گفته آقاي خاتمي را مي‌توان ترجمان همين راهبرد تلقي كرد و با چنين رويكردي جايي براي منازعه و تهاجم نخواهد ماند. حال بايد ديد جرياناتي كه از هر بهانه‌اي براي تشكيل فضاي دشمني استفاده مي‌كنند، چه منافعي دارند؟ چند روز قبل همايشي تحت عنوان نفت، توسعه و دموكراسي توسط بنياد باران برگزار شد كه با مروري بر مطالب عنوان شده در آن نشست و حضور مديران باسابقه و نيز بيان مطالب بسيار مفيد، ارزنده بودن اين اقدام بر كسي پوشيده نيست اما به يكباره تمامي رسانه‌ها و چهره‌هاي يكي از جريانات تند و افراطي از جبهه اصولگرا هجومي گسترده و جنگ‌طلبانه را عليه اقدام ياد شده آغاز كرد كه هر ناظر بي‌طرف اگر بخواهد نسبت به اين حركت‌ها قضاوت كند، چيزي جز حفظ وضع موجود و قدرت فعلي به هر قيمتي برداشت نخواهد كرد.

حاصل كلام آنكه اگر همه انديشمندان و دلسوزان ملت مي‌پذيرند كه در فضاي دوستانه، مي‌توان هر نظر و پيشنهادي را مطرح كرد و نهايتا از مسير قانوني پيگير ديدگاه‌هاي جديد بود بنابراين ضروري است تا بساط شيوه‌هاي خصمانه را با خردمندي جمع نماييم و اگر امروز دست‌به‌كار نشويم فردا خيلي دير خواهد بود.

كيهان

«دلشوره مقدس» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد؛ انگار دلشوره داشت، او خود در خطبه اي که بعد از آن ماجرا خواند به اين دلشوره اشاره کرد. 

دقايقي قبل گفته بود آنان که رفته اند بازگردند و آنها که هستند برجاي بمانند تا جماعتي که در راهند نيز برسند. برکه اي بود بيرون مکه و رسول خدا(ص) از آخرين سفر حج بازمي گشت. واقعه عظيمي در راه بود. جماعت که به سامان آمدند، پيامبرخدا(ص) بر منبري از  جهاز  شتران فراز آمد و از خبري که تازه از جانب خدا رسيده بود خبر داد. خبري که به قول خدا، اگر از آن خبر نمي داد، رسالتش را انجام نداده بود. خبر اول دنيا، نه فقط براي آن روز، که براي  همه روزها...« فرشته وحي از جانب خدا مرا فرمان داد مردم را خبر دهم که علي بن ابيطالب، برادر، جانشين و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسي است. با اين تفاوت که نبوت به من ختم مي شود و پس از من پيامبري نخواهد بود.»

در کلام خدا مژده ديگري هم بود«... امروز کافران از دست اندازي به دين شما مأيوس شدند، امروز دين شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و راضي شدم که اسلام دين شما باشد»،  پس اسلام بدون امامت علي، نه کامل است و نه تمام و نه مورد رضاي خداي سبحان.
با اين مژده، چرا باز هم رسول خدا(ص) دلشوره داشت؟ و دست به دعا برداشت که؛ «خدايا! هرکه او را دوست مي دارد، دوست بدار و هر که او را دشمن مي دارد، دشمن بدار. ياري کننده او را ياري کن و دشمنانش را خوار و بي مقدار فرما»... کار  ابلاغ که تمام شده بود و خبري که خدا مي خواست به مردم رسيده بود، پس چرا  باز هم رسول خدا(ص) دلشوره داشت؟! نفرين به دشمن علي و طلب ياري براي دوستان او، مگر بعد از آن خبر که از سوي خدا آمده بود، ميدان ديگري هم به تخاصم با علي در پيش بود؟

2-پيام خدا در غدير ابلاغ شد ولي تحقق آن به تاخير افتاد. فقط چند سالي علي(ع) بر کرسي خلافت ظاهري نشست. شايد به اين خاطر که پيام خدا با يک الگوي به بارنشسته نيز همراه باشد تا آيندگان اين نسخه را پيچيدني و اين راه را رفتني بدانند و با اين بهانه که «کار نيکان را قياس از خود مگير»، نسخه اي که خدا تجويز کرده بود را وامگذارند. اما، تأخير چرا؟!

در کناره اي از جنگ صفين مالک اشتر که از خدعه شاميان و مظلوميت مولايمان غصه دار بود به عمار ياسر گفت؛ کاش مي توانستم علي را به دوراني ببرم که مردمان قدر او بدانند و فرماني که مي راند را بر صدر نشانند. عمار در پاسخ گفت؛ شنيده ام آن روز در راه است و شايد مالک از اين مژده آرام گرفته بود. اما، تا علي در قيد حيات بود- بخوانيد تا حيات در قيد علي بود- از شنيده عمار و آرزوي مالک خبري نشد که هيچ، فرزندان معصوم و امامان بعد از او را نيز به خاک و خون کشيدند و پيروانش را دست و سر و گردن بريدند... و از آن پس اين قصه همچنان پرغصه باقي ماند تا دوران به خميني رسيد و پيام غدير که در اوراق کتاب ها و فضاي ذهن ها باقي مانده بود از غربت بيرون آمد و بر کرسي قدرت نشست. پيام غدير در فاصله هزار و چهارصد و چند سال دگرگون نشده بود، مردم ديگرگونه شده بودند. آن روز در غديرخم، پيام آمده بود اما مردم  جز اندکي به پاي دل نيامده بودند.

امام راحل ما مي فرمود، با جرأت مي گويم که مردم ايران در اين زمان از مردم حجاز در دوران رسول خدا(ص) و از مردم کوفه در دوران امير مؤمنان برترند. پيامبر خدا(ص) نيز از اين مردم که در راه بوده و هنوز نرسيده بودند خبر داده بود و علي(ع) هم... عمار نيز در صفين شايد به همين خبر تکيه داشت که غبار غم از دل مالک برداشت.

چند سال بعد از رحلت رسول خدا(ص)، مردم براي بيعت با علي(ع) گرد خانه او جمع شدند و ازدحام جمعيت به اندازه اي بود که به قول حضرت امير عليه السلام، نزديک بود فرزندان حضرت زير دست و پا بمانند. جمعيت انبوه از علي(ع) مي خواستند که خلافت مسلمين را بپذيرد و امير مؤمنان تمايلي نشان نمي داد؟ راستي! مگر ولايت  او فرمان خدا نبود؟ پس چرا علي به جماعت مي فرمود؛ بهتر آن است مشاور باشد و نه امير؟ به يقين مولاي متقيان، مي دانست که هنوز مردم آن روز- شايد به تبعيت کور از خواص آلوده به چرب و شيرين دنيا- براي پذيرش ولايت ظاهري او آماده نيستند و نبودند. همان ها که به اصرار با او بيعت کرده بودند، اندکي بعد از عدالت علي(ع) بريدند و به روي او در جمل شمشير کشيدند! مي گفتند علي(ع) سخت گير است، راست مي گفتند، اما سخت گيري او بر زياده خواهان بود، نه بر مردم که از ژرفاي دل دوستشان داشت.

3- در فوريه سال 2000 ميلادي- بهمن ماه 1378- کساني که به اجلاس نيکوزيا دعوت شده بودند از ساموئل هانتينگتون، واضع تئوري معروف «جنگ تمدن»ها پرسيدند، چرا از انقلاب اسلامي با عنوان «آغاز پروسه بازگشت تمدن اسلامي به هويت اوليه خود» ياد مي کند و چرا معتقد است، جنگ تمدن ها نزديک است؟ و حال آن که اسلام از قرن ها پيش از اين هم بوده است؟ هانتينگتون در پاسخ گفته بود؛ «اسلام پيش از انقلاب 1979 - 1357- در ايران فقط يک دستورالعمل درباره چگونگي رابطه فردي انسان  ها با خدا بود اما، خميني(ره) آموزه هاي اسلامي را به نسخه حکومتي تبديل کرده است. نسخه اي که اصلي ترين دشمن ليبرال دموکراسي غرب است».

هانتينگتون اگرچه نهادي ناراست دارد اما در اين باره راست گفته بود. پيش از او و بعد از او نيز بسياري از استراتژيست هاي بلندآوازه غرب همين نظر را درباره آينده انقلاب اسلامي بيان کرده اند و بازگشت اسلام از فضاي اذهان و اوراق کتاب ها به کرسي حاکميت را، بزرگترين رخداد قرن دانسته اند که تاريخ را برخلاف پيش بيني هاي قبلي قدرت هاي استکباري رقم زده و مي زند.و اما مگر پيام غدير چيزي غير از نشستن اسلام ناب محمدي(ص) بر کرسي حاکميت و استفاده از آن به عنوان نسخه حکومتي بود؟ و مگر نه اين که امروزه همين نسخه ظلم ستيز و عدالت گستر حکومتي همه جا با استقبال ملت هاي مسلمان روبرو شده است. در لبنان، در عراق، در فلسطين، در الجزاير، در بحرين، در ترکيه و... ملت هاي غيرمسلمان نيز به آن چشم دوخته اند. بنابراين به جرأت مي توان گفت که غدير، تازه آغاز شده است.

سخنان آقا در جمع دانشجويان دانشگاه علم و صنعت را مرور کنيد، آنجا که از «اثبات»ها و «نفي»هاي جمهوري اسلامي ايران سخن گفته اند، آنجا که صلابت مسئولان را خواسته اند و شخصيت هايي نظير شاه سلطان حسين ها را شايسته مسئوليت بالا در نظام اسلامي ندانسته اند، آنجا که دشمنان را از اميدواري به تغيير هويت جمهوري اسلامي ايران مأيوس کرده اند و... اکنون به نامه حضرت امير به مالک اشتر که منشور حکومتي است مراجعه کنيد. اين همان است. انگار مالک با الهام از پيام علي(ع) به خطبه ايستاده و بايدها و نبايدها را برمي شمارد. اين ادامه غدير است. نيست؟
رسول خدا(ص) بعد از ابلاغ پيام غدير، خطاب به جماعت فرمود؛ «آنان که حاضرند اين خبر را به غايب ها برسانند و پدران تا روز قيامت، آن را براي فرزندان خود نقل کنند»...

آفتاب يزد

«گراني براي چه؟خوشحالي كنيد» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛از ابتداي سال‌جاري، تلاش‌هاي انتخاباتي اصولگرايان وارد فاز جديدي شد و به جرات مي‌توان گفت فعاليت زودهنگام انتخاباتي توسط اين جناح كليد زده شد. در ميان اصولگرايان، تحركات فراكسيون »فقط احمدي‌نژاد« هم شفاف‌تر بود و هم زودتر از ديگران آغاز شد. آنها كه بنابر محاسبات نه چندان دقيق، هرگونه »رقابت درون جناحي« با احمدي‌نژاد را منتفي مي‌دانستند تمام همت خود را مصروف انصراف خاتمي كردند كه البته اين تلاش هم نشانه غفلت از ظرفيت‌هاي متعدد اصلاح‌طلبان براي بازگشت به قدرت بود. اما از آنجا كه راي گسترده خاتمي در دو دوره از انتخابات، هنوز »اغما« و »نگراني« را از بعضي افراد سلب نكرده است آنها بيش از ساير كانديداهاي احتمالي اصلاح طلبان، به سراغ خاتمي رفتند تا اگر توانستند با تهديد ردصلاحيت، او را منصرف كنند. با گذشت زمان و مشخص شدن اين موضوع كه ردصلاحيت‌خاتمي، كار آساني نيست و نيز آشكار شدن نشانه‌هايي از جدي بودن رقابت درون جناحي اصولگرايان، اين گروه از حاميان ويژه احمدي‌نژاد روش خويش را تغيير دادند. آنها در گفته‌ها و نوشته‌هاي خود اين »پالس« را براي گروهي از »حاميان تغيير« فرستادند كه »اگر خاتمي بيايد، همه اصولگرايان با رضايت قلبي و يا از سرناچاري پشت سر احمدي‌نژاد قرار خواهند گرفت. پس اگر به دنبال تغيير هستيد خاتمي را منصرف كنيد.« البته اين دستپاچگي نيز ناشي از سه اشتباه بود. دست كم گرفتن اختلاف‌نظرهاي عميق در ميان اصولگرايان و ساده پنداشتن كناره‌گيري همه كانديداهاي اين جناح به نفع احمدي‌نژاد، نخستين اشتباه اين گروه بود. توهّم‌خالي بودن دست اصلاح‌طلبان و كناره‌گيري همه آنها از انتخابات در صورت كناره‌گيري يا كنار گذاشتن خاتمي، دومين اشتباهي بود كه اين گروه مرتكب شد و سومين خطاي استراتژيك آنها، بي‌دقتي در ارزيابي از مجموعه آراي اصلاح طلبان و اصولگرايان بود. در حالي كه تقريبا به جرات مي‌توان گفت در صورت حضور قابل قبول مردم در انتخابات دهم رياست‌جمهوري، خوش‌بينانه‌ترين فرض براي اصولگرايان، راهيابي يكي از كانديداهاي آنها به مرحله دوم و حذف او در اين مرحله در رقابت با كانديداي اصلاح طلبان خواهد بود. اما به هر حال با گذشت زمان، نه تنها دستپاچگي »فراكسيون فقط احمدي‌نژاد« براي انصراف ساير كانديداهاي اصولگرايان و مرعوب ساختن اصلاح‌طلبان، نتيجه‌اي به دنبال نداشت بلكه تحركات جديدي را در ميان اصلاح طلبان و اغلب فراكسيون‌هاي جناح اصولگرا ايجاد نمود.

اصلاح طلبان، دستپاچگي و نگراني حاميان ويژه احمدي‌نژاد را نشانه‌اي دقيق از محبوبيت خود در ميان مردم دانستند و ساير فراكسيون‌هاي اصولگرايان هم تلاش كردند روش فراكسيون دولتي را به خودشان بازگردانند. آنها با طرح دولت وحدت ملي يا دولت ائتلافي، اين پيام را به رسانه‌ها و كساني كه هيچ‌كس جز احمدي‌نژاد را قبول ندارند ارسال كردند كه »شرايط فعلي حتما بايد تغيير كند.« اصلاح‌طلبان هم نشان دادند كه نه از تهديدها واهمه دارند ونه رجزخواني‌هاي مخالفان، آنها را نسبت به پايگاه اجتماعي رقيب دچار توهّم مي‌كند. شرايط جديد، ‌اعضاي فراكسيون دولتي اصولگرايان را به اين نتيجه رساند كه آنچه در توان دارند براي رفع خطر رقباي درون‌جناحي به كار گيرند. بر همين اساس، ابتدا »طراحان دولت وحدت ملي« را به بازي در زمين رقيب متهم كردند. پس از آن نيز هر نوع عبارت طعن‌ا~ميز را براي منصرف ساختن پيشنهاددهندگان اين ايده به كار گرفتند و نهايتا در لفافه به آنها هشدار دادند كه »در هر صورت موفق نخواهيد شد، پس لطفا براي خودتان هزينه درست نكنيد!«‌

براي نگارنده مشخص نيست اگر حاميان احمدي‌نژاد در همان حدي كه ادعا مي‌كنند به راي بالاي او اعتماد دارند، از چه نگران هستند؟ آنها كه قبلا تكليف خود را با اصلاح‌طلبان مشخص كرده‌اند و شكست خاتمي يا هر كانديداي ديگر اصلاح‌طلبان را قطعي دانسته‌اند. رقبا و منتقدان درون جناحي را نيز فريب خورده يا ناآگاه مي پندارند و عده‌اي ديگر را نيز »سهم خواه« ناميده‌اند. تعداد ديگري از طرفداران افراطي احمدي‌نژاد هم، منتقدان و مخالفان او را داراي انحرافات سياسي و مالي مي‌دانند ودر خوش‌بينانه‌ترين فرض، آنها را در ميان كساني طبقه‌بندي مي‌كنند كه نتوانسته‌اند با دولت آرمانخواه احمدي‌نژاد همراهي كنند و در نتيجه، در حال جاده صاف‌كني براي بازگشت اصلاح طلبان هستند. اگر اين‌گونه است دلسوزي براي آنها چه ضرورتي دارد؟ ‌‌

حقيقت آن است كه ابراز نگراني‌هاي روزافزون از فعاليت كانديداهاي اصلاح طلب و اظهار دغدغه نسبت به پيشنهادهايي همچون طرح دولت وحدت ملي يا دولت ائتلافي، نشان مي‌دهد كه فراكسيون دولتي اصولگرايان، نتايج حاصل از انتخابات مجلس هشتم، دوره سوم شوراها و دوره چهارم مجلس خبرگان و ميزان آراي كانديداهاي اختصاصي خود را ارزيابي كرده‌اند و اكنون نيز مطمئن هستند برخي مشكلات اقتصادي و سياسي، پايگاه اجتماعي كانديداي آنها را در شرايطي به مراتب ضعيف‌تر از وضعيتي قرار داده است كه نشانه‌هايي از آن در سه انتخابات اخير آشكار شد. پس تنها راه را در آن ديده‌اند كه برحجم هشدارها و حملات خود به مخالفان ايده »فقط احمدي‌نژاد« بيفزايند؛ شايد كناره‌گيري كانديداهاي اصلي دو جناح، آنها را به ايده خود برساند.

اگر غير از اين است كساني كه تظاهر به »اعتماد به نفس« مي‌كنند بهتر است از وضعيت فعلي ابراز خوشحالي نمايند و اجازه دهند هم‌زمان با حذف اصلاح‌طلبان از طريق صندوق‌هاي راي، عناصر سست اراده و فريب خورده اصولگرا نيز پاسخ عدم هوشمندي و بازي در زمين رقيب را از مردم دريافت كنند. اگر اينگونه شود -كه نخواهد شد- تنها اصولگراياني در قدرت باقي خواهند ماند كه از هوشمندي كافي براي درك اقدامات بي نظير دولت نهم و نقش آن در حفظ جايگاه اصولگرايان برخوردار هستند. آيا به وجود آمدن چنين شرايطي بايد عامل خوشحالي باشد يا موجب نگراني!؟

جمهوري اسلامي

«غدير عامل وحدت» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن آمده اشت؛چند سالي است كه جمعي از ارادتمندان مولاي متقيان حضرت علي اميرالمومنين و اهل البيت عليهم السلام براي عيد سعيد غدير برنامه هاي ويژه اي تدارك مي بينند و در سراسر كشور و حتي خارج از ايران در بسياري از نقاط جهان اقدام به بزرگداشت اين عيد بزرگ اسلامي كه عيد ولايت و امامت است مي نمايند.

در ضرورت بزرگداشت غدير و ترويج فرهنگ آن كه فرهنگ ولايت و امامت است هيچ ترديدي وجود ندارد. به همين دليل بايد با اين ابتكار همراهي كرد و به كمك كساني كه اين برنامه را اجرا مي كنند بايد شتافت . پيروزي انقلاب اسلامي و تاسيس نظام جمهوري اسلامي در ايران فرصت بسيار مناسبي پديد آورده است تا غدير از غربت قرون خارج شود و فرهنگ ولايت و امامت كه ادامه رسالت و استمرار اسلام ناب محمدي (ص ) است ترويج شود.

توفيق اين اقدام درست مشروط به اجتناب از افراط و تفريط و رعايت مصالح عاليه مسلمين يعني وحدت امت اسلامي است . تنها درصورتي كه اين شرط مهم رعايت شود فرهنگ غدير را مي توان از غربت خارج كرد و از آن به نفع اسلام بهره برداري نمود. ذات غدير كه تثبيت امامت است تحكيم وحدت امت اسلامي را هدف قرار داده تا از اين طريق جبهه اسلام در برابر دشمنان دين خدا تقويت گردد و همه راه ها بر روي كساني كه ميخواهند در صفوف مسلمانان رخنه كنند و با ايجاد تفرقه زمينه فشل مسلمانان و فروپاشي دژ مستحكم اسلام را فراهم سازند بسته شود. هركس هر قدمي در جهت خلاف اين مسير بردارد يا سخني برخلاف اين هدف بگويد به راه انحرافي رفته و به فرهنگ غدير پشت كرده است .

ما شيعيان افتخارمان اينست كه اسلام ناب محمدي را با راهنمائي خود پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و قرآن كريم درخط امامت علي و اهل البيت جستجو مي كنيم . افتخار بالاترمان اينست كه به بركت تعاليم اهل بيت پيامبر و سيره عملي خود اميرالمومنين عليه السلام وحدت امت اسلامي را اصل اساسي تعاليم اسلام ميدانيم و حفظ و تحكيم اين اصل را واجب و تخطي از آنرا گناهي نابخشودني ميشماريم . اين تفكر مترقي امروز كه تهاجم سنگين دشمنان اسلام به قرآن پيامبر اكرم تعاليم نوراني اسلام و امت اسلامي همه جانبه و شديدتر از هر زمان ديگري است ارزش و اهميت بيشتري پيدا كرده است .

به مواضع فقهي و سياسي امام خميني بنگريد كه شيعيان را در تعامل با اهل سنت چگونه به همراهي و اخوت توصيه مي كنند و از هر رفتار و كلامي كه بوي تفرقه از آن استشمام شود برحذر مي دارند. همين روش و خط مشي را خلف صالح ايشان حضرت آيت الله خامنه اي ادامه داده اند تا جائي كه با صراحت اعلام كرده اند غدير نبايد مايه اختلاف امت اسلامي شود و در مواقف مختلف كساني را كه درصدد بهره برداري هاي نادرست و انحرافي از غدير بودند از اين اقدام ضد مصالح امت اسلامي برحذر داشتند.

سياست روشن نظام جمهوري اسلامي كه در قانون اساسي اين نظام منعكس است تلاش براي وحدت مسلمانان در داخل و خارج است . حمايت از مسلمانان جهان اعم از شيعه و سني از پايه هاي اصلي سياست خارجي نظام جمهوري اسلامي است و در طول 30 سال گذشته همين سياست در ميدان عمل دنبال شده و عليرغم ترفندهاي تفرقه افكنانه دشمنان به نتايج درخشاني نيز رسيده است .

در حوزه هاي علميه اكنون فرهنگ تقريب و ضرورت وحدت امت اسلامي يك اصل پذيرفته شده و خدشه ناپذير است . مراجع معظم تقليد با روشن بيني ستودني و هوشمندانه اي كه برگرفته از تعاليم مكتب پرافتخار اهل البيت عليهم السلام است به مومناني كه درباره رفتارشان با آن دسته از اهل سنت كه شيعيان را كافر ميدانند و با آنها بدرفتاري مي كنند سئوال كرده اند با صراحت اعلام مينمايند :

« هركس شهادت به وحدانيت خداوند متعال و رسالت خاتم انبيا صلي الله عليه و آله و سلم بدهد مسلمان است و جان و عرض و مال او مانند جان و عرض و مال كسي كه پيرو مذهب جعفري است محترم است و وظيفه شرعي شما آن است كه با گوينده شهادتين هر چند شما را كافر بداند به حسن معاشرت رفتار كنيد و اگر آنهابه ناحق با شما رفتار كردند شما از صراط مستقيم حق و عدل منحرف نشويد اگر كسي از آنها مريض شد به عيادت او برويد و اگر از دنيا رفت به تشييع جنازه او حاضر شويد و اگر حاجتي به شما داشت حاجت او را برآوريد و به حكم خدا تسليم باشيد كه فرمود : « ولايجرمنكم شنئان قوم علي الاتعدلوا اعدلوهواقرب للتقوي » و به فرمان خداوند متعال عمل كنيد كه فرمود : « ولاتقولوا لمن القي اليكم السلام لست مومنا » .

فرهنگ بي بدليل غدير را از اين طريق بايد ترويج كرد. اين روش همه مسلمانان را به مبدا غدير نزديك مي كند قلب هاي آحاد ملت اسلامي را نسبت به همديگر مهربان مينمايد راه هاي نفوذ را بر دشمنان و تفرقه افكنان مي بندد وحدت امت اسلامي را كه فرمان الهي « واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا » است تحقق مي بخشد دشمنان دين خدا را نااميد مي كند و قدرت و عظمت مسلمانان را به آنان باز ميگرداند.
غدير براي كساني عيد است كه آنرا در عمل اينگونه تفسير كنند و آرزوي ما اينست كه همه مسلمانان روزي چنين باشند.

ابتكار

«ضرورت شناخت آثار غدير» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي خوانيد؛غدير يک رخداد تاريخي صرف يا تنها يک گذر گاه جغرافيايي نيست، يک سر فصل اعتقادي است که دورنمايه همه طاعتها از آن منشا» مي گيرد. و رسالت همه پيامبران در آنجا مفهوم مي يابد و همه رشدها، تعالي ها از آنجا آغاز مي شود بنابراين، شناخت غدير، از ضروري ترين و بنيادي ترين شناخت هاي اعتقادي است. بدون شناخت غدير اگر عبادت ها، بيشمار و طاعت ها بي حساب گردد به کاهي نمي ارزد. از سوي ديکر اگر غدير،که محتواي واقعي همه دين است، درست شناخته شود، انسان ها همدست فرشتگان مي گردد. حضرت علي بن موسي الرضا (ع)فرمودند"به خدا سوگند، اگر مردم ارزش روز غدير را شناخته بودند روزي ده بار،فرشتگان، با آنان مصافحه مي کردند. و اگر به درازاکشيدن سخن، براي من ناگوار نبود در باره ارجمندي اين روز و فضيلتهايي که خداوند متعال، به کساني که آن را شناخته اند، داده است، چنان بسط سخن مي دادم که به شمار نيايد."بنا براين، اکنون بايد بسياري از کاستي هاي معنوي را در ناشناختن عيد غدير، جستجو کنيم و سر رشته همه کمبود ها را از ناشناختگي اقيانوس غدير بدانيم.

نگاهي به سرفصل هاي اساسي در خطبه امير المومنين(ع)
توحيد: خطبه، با ستايش  خداوند متعال، آغاز مي گردد، مطلع عالي و نوع ستايش، بسيار نکته آموز است، سپس، شهادت مخلصانه به وحدانيت خداوند، و اسما» و صفات پروردگار با آميزه اي از آيات قرآن، بيان مي شود. اين قسمت، براي ارباب معرفت، يک درس آسماني توحيد است.
نبوت:در اين بخش، قرين بودن اعتراف به نبوت با اعتراف به وحدانيت خداوند، ويژگي هاي بر گزيده حضرت محمد(ص) و تکريم خداوند متعال، از آن حضرت، به روشني ارائه مي گردد.

امامت:حضرت امير(ع) به صراحت، شخصيت، عظمت معنوي و مسوليت عظيم جهاني و تاريخي امامان را بيان کرده اند و گفتهاند:1-امامان(ع)برگزيدگان خداوند هستند. 2-شان و موقعيتي چونان رسول خدا (ص) دارند. 3-راهنمايان به توحيدند.4-مسوليت هدايت گري آنان، براي همه تاريخ و زمان هاست. 5-خداوند متعال، آنان را پيش از پديد آوردن همه پديده ها پديد آورد.6-آنان گواهان بر آفرينشند.7-خداي متعال، ولايت امرش را به آنان سپرده است.8-آنان، بازگويان خواست اويند.9-با اين همه اوصاف، بندگان خدايند که از خدا در گفتار پيشي نمي گيرند، به فرمان او گردن مي نهند، از او بيم دارند، به اجراي احکامش فرمان مي دهند، سنت او را مي گسترند و حدودش را بر پا مي کنند و...

خرد:پس از آن، به بيان نعمت خرد و کار برد وحجيت آن مي پردازند و با استدلالي استوار و کلامي متين، سخن را پي مي گيرند.

غدير:پس از بيان آن سنگ پايه هاي معارف، حضرت به گزارش رخداد بزرگ غدير، مي پردازند و عظمتها، ويژگيها و ره آورد هاي تاريخ ساز آن روز را بر مي شمرند، و از توطئه هاي نفاق پيشگان و از دين برگشتگان، پرده بر مي گيرند، و نکته هاي بس شنيدني ابراز مي کنند، خصوصياتي که حضرت، براي روز غدير مي گويند، بايد آويزه گوش تاريخ کرد و با اين نشانه ها غدير، باز شناسي شود.
شخصيت امير المومنين(ع)

در اين بخش، حضرت، به بيان فروغي از خور شيد ناشناخته شخصيت خويش مي پردازد و به همه ره گم کرده ها مي گويند: من صراط خدا، سبيل خدا و طريق اويم. من تقسيم کننده بهشت و دوزخم. حجت خدا بر نيکان وتبه کارانم. منم آن که پيامبر، مرا به رهبري پس از خويش برگزيد. روز غدير، عيد مشترک همه مسلمانان جهان است.

پيشينه غدير

با پژوهش در روايات، به دست مي آيد که روز غدير پيشينه کهن دارد و از دير باز در مکتب انبيا» و اوصيا روز گران قدري بوده است و رخداد هاي مهم و سر نوشت سازي در تاريخ بشر همزمان با چنين روزي روي داده است و چون فرجام همه تلاش هاي پيامبران، در روز غدير مشخص مي شد، از اين روز همه پيامبران، آن روز را شناختند و حرمتش را ارج نهادند و آن روز را عيد گرفتند. بنابراين، روز غدير، آشناي مکتب انبيا» است و ارتباط تنگاتنگ با سرنوشت همه پيامبران و همه اوصيا»(ع)دارند، در آن روز نخل بلند رسالت، ميوه داد. در آن روز، ميراث همه انبيا» از گزند مرگ و تباهي حفظ گشت. از روايات بر مي آيد که در روز غدير، اين رويداد هاي سرنوشت ساز در تاريخ انبيا» رخ داده است:1-در اين روز، خداوند، توبه حضرت آدم (ع) را پذيرفت.2-در اين روز، خداوند، حضرت ابراهيم(ع)را از آتش نجات داد.3-در اين روز، حضرت سليمان(ع)از مردم، بر جانشيني آصف بن برخيا، گواه گرفت. 4-در اين روز، حضرت موسي(ع) بر جادو گران پيروزي يافت.5-در اين روز، حضرت موسي(ع) هارون(ع) را وصي خويش کرد.6-در اين روز، حضرت موسي(ع)يوشع بن نون(ع)را به خلافت خويش بر گزيد.7-در اين روز، حضرت عيسي(ع) اعلان کرد که شمعون الصفا» وصي من است. 8- در اين روز، حضرت نوح(ع) بر کوه جودي (آرارات) قرار گرفت.

مردم سالاري

«دستاني که تا ملکوت آسمان بالا مي روند» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم مرجان حاجي حسني است كه در آن مي‌خوانيد؛آن شب در کوچه پررنگ غروب، مرغکي شادي کنان مي چرخيد. آواز شادمانه اش اما براي رهگذران بي احساس که با سرعت لحظه ها را زير پا مي گذاشتند و مي گذشتند پيامي بزرگ داشت.

پيامي به بلنداي نام پرآوازه علي (ع). مرغک رنگين بال در آسمان لاجوردي نخلستان پر مي کشيد تا خود را به مولا برساند. شايد مي خواست خاک پاي علي را توتياي چشمان معصومش کند. آسمان هم آن شب، يک سبد ستاره براي مردمان خاکي زمين به ارمغان فرستاده بود. ستاره ها به تماشا آمده بودند تا ببينند که علي (ع) روي گلدسته نمناک دعا با نم اشک وضو مي سازد و دستهايش را همچو کبوتر، آرام روي سجاده گسترده خاک مي کشاند. خاک آن دم بوسه بر دستان پينه بسته مولا مي زد. به يقين خاک، خوب مي دانست، ظهر فردا اين دست تا ملکوت آسمان بالا خواهد رفت.

امروز 8 روز از عيد قربان مي گذرد و ظهر هنگام که خورشيد چادر طلاييش را بر تن داغ شن هاي عربستان پهن کند، ابرهاي گل کلمي آسمان، شاهد آسماني ترين خلافت خواهند بود.

صبح امروز محمد(ص) به همراه هزاران نفر از يارانش از حجه الوداع باز مي گردد. به يقين خانه کعبه پيامبر خدا را سير به تماشا نشسته است تا آخرين حج او را در خاطر بسپارد. صداي زنگوله شتر همراهان پيامبر(ص) که مي آيد، شطي از نور بر تن داغ شن ها جاري مي شود. خورشيد با نوازش انگشتانش، کاروانيان را چنان مي نوازد که شب تاب ها را به حسادت واداشته است.

خورشيد از خط نصف النهار گذشته ناگهان پيامبر مهرباني ها دستور توقف کاروان  را مي دهد و سپس با اشاره پيامبر(ص) صداي اذان بلال قلب ها را به لرزه مي اندازد.

در اين هنگام جبرئيل با پرهاي حرير از دور نمايان مي شود و پيام خداوند را در گوش پيامبرش زمزمه مي کند. اما اين بار جبرئيل چه پيامي دارد؟! خورشيد داغ تر از هميشه مي تابد و حرارت کلام وحي گرماي وجود پيامبر(ص) را بيشتر مي کند. حال که کاروان به سرزمين «خم» رسيده است، کلام وحي مسووليت پيامبر را بيشتر مي کند.

«اي پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان که اگر اين کار را انجام ندهي، رسالتت را انجام نداده اي.»

آسمان، آرامتر از هميشه بر چهره پاک محمد(ص) نظر انداخته است. سرزمين خم آغوشش را براي آسماني ترين نماز مي گسترد و قلب مرغ عشق آرام در سينه مي تپد.آن ظهر گرم هميشه در ذهن سرزمين خم باقي خواهد ماند.

نخل هاي پراکنده و شن هاي داغ صحرا، ازياد نخواهند برد آن لحظه روحاني را! لحظه اي که محمد(ص) مي رفت تا رسالتش را به پايان برساند. رسالتي که حجت خدا را بر مردم تمام خواهد کرد.لحظه اي را که دستان تنومند صاحب ذوالفقار، دردستان مهربان پيامبر خدا قرار مي گيرد و محمد(ص) با صدايي بلند که عرش را به لرزه در مي آورد مي گويد: «هر کس من مولا و سرور اويم، از اين پس علي مولاي اوست».

آري اين نام بلند علي(ع) در کلام رسول خداست که عرش را به لرزه درآورده است. چرا که علي (ع) ترجمان غدير است.

علي بودن، قدر و منزلت وحي پيامبر(ص) را احيا مي کند و وصي پيامبر بودن فقط با علي معنا پيدا مي کند.

درک علي هزاران هزار بار از همه چيز برتر است. در غدير علي(ع) واسطه فيض است و اين فياض بي هيچ گذرنامه اي عاشقانش را بر خوان پربرکت خاندان پيامبر(ص) دعوت مي کند.

و ما امروز آمده ايم تا بر سر سفره اي که علي(ع) در آن عشق مي خرد و ايمان مي فروشد بنشينيم. سفره اي که علي(ع) بر آن قرآن مي خواند و يادگاران بزرگ پيامبر خدا(ص)، قرآن و عترت را به مردمان خاکي زمين هديه مي کند.

ما آمده ايم تا در اين عيد بزرگ بر درگاه معبود يکتا سجده کنيم. آنقدر سجده کنيم تا ابراهيم خليل الله، تبر به دست شروع به شکستن تنمان کند. تا بشنويم صداي شکستن بتهاي نفساني را تا آن هنگام که از اعماق وجودمان اين صدا به گوش برسد که «اينجا ملکوت است.»

قدس

«حمايت بوش؛همسويي منافع» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي خوانيد؛ جرج بوش رئيس جمهور آمريكا كه آخرين روزهاي حضورش در كاخ سفيد را تجربه مي كند، در اظهاراتي تكراري اصلاح طلبان را بار ديگر مورد حمايت قرار داد و با اين پشتيباني بر همسويي منافع آمريكا با گروه هاي مذكور صحه گذاشت.

جدا از اين اظهارات، دشمني جرج بوش با آرمانهاي انقلاب اسلامي بر كسي پوشيده نيست، شخصي كه از هيچ تلاشي براي برخورد با پرونده هسته اي ايران دريغ نكرد و پرونده خصومت وي مملو از سنگ اندازيها و مخالفتها در مجامع بين المللي با هدفهاي تضييع حقوق ملت ايران است.

بوش با اين سخنان از روحيه استكباري نظام سرمايه داري و افزون طلب، عقب نشيني نكرده و در موضعگيري نسبت به نظام جمهوري اسلامي در عرصه هاي مختلف، نسبت به اسلافش جهت گيريهاي افراطي را اتخاذ نموده است.

از سوي ديگر، مخاطب مستاجر كاخ سفيد، جريانهايي هستند كه در داخل، مقابله با شوراي نگهبان را در دستور كار خود قرار داده بودند و اين نهاد مورد وثوق امام و رهبري را به عنوان مانعي براي احقاق حقوق شهروندي معرفي مي كردند؛ افرادي كه با تفسيرهاي گوناگون از قانون اساسي، تلاش داشتند اين قانون را دستمايه فعاليتهاي جناحي براي رسيدن به منافع حزبي قرار دهند.

اشخاصي كه در جهت گيريهاي خود با تسامح و تساهل، بستر هجمه به ارزشها را فراهم نمودند؛ از پشتيباني كاخ سفيد برخوردارند؛ فعاليتهايي كه در ادبيات حمايتي كاخ سفيد با عنوان تلاش جهت تحقق جامعه مدني از آن ياد مي شود.

اصلاح طلبان با طرح ايده تنش زدايي، افق دستيابي به آرمانهاي سلطه طلبانه را فراهم نمودند به نحوي كه پس از به قدرت رسيدن جريان مذكور، مقامهاي واشنگتن و تئوريسينهاي آنها نتوانستند خوشحالي شان را پنهان كنند و اين پيروزي را با عبارتها و الفاظي كه مشحون از افق اميد بخش در جهت رسيدن آنها به هدفهايشان بود، تعبير و تفسير نمودند.

يكي از چهره هاي مطرح اعتماد ملي، در خصوص سخنان جرج بوش اذعان نمود كه تندروي در بين بعضي از اصلاح طلبان اين گونه امور را پديد آورده و بديهي است تندروي در هر حيطه اي، باعث سوء استفاده افرادي به اين شكل مي شود. از اظهارات ايشان مي شود چنين برداشت نمود كه جريان اصلاح طلبان دچار انشعاب گرديده و جريان مذكور يكپارچه نيست و برخي نحله هاي آن افراطي مي باشند كه با پاره اي جهت گيريها زمينه و بستر اميدواري مخالفان و دشمنان اين انقلاب را فراهم مي كنند.

اكنون فارغ از عنوان اصلاح طلب و يا هر تابلوي ديگري، بايد اين موضوع را از زاويه نسبت سنجي با حاكميت مورد واكاوي قرار داد و به آن پرداخت كه بوش از چگونه رفتارهايي خرسند مي شود و چه اقدامهايي مي تواند بيانگر همسويي منافع جريانها با مقامهاي كاخ سفيد باشد.

بدون شك، ايده حاكم بر جريانهاي اصلاح طلب و تعقيب سياستهاي داخلي و خارجي آنها در صورت مغايرت و معاضدت با خواسته هاي بوش، حمايت مكرر وي را نبايد دربرداشته باشد. جامعه شناسي سياسي احزاب در ايران، وجود طيفهاي متفاوت جناحي و حزبي را با رويكردهاي گوناگون معرفي مي كند و تاكنون جرج بوش حمايت خويش را از جريانهاي با رويكرد اصولگرايي نه تنها اعلان ننموده، بلكه با اتهامهاي بنيادگرايي تلاش مي كند آنها را از صحنه رقابتها حذف و در افكار عمومي جهانيان، فاقد وجاهت معرفي كند.

بدين ترتيب، مي توان اذعان نمود پشتيباني رئيس جمهور آمريكا از يك جريان با هويت شفاف و مشخص در راستاي همسويي منافع است كه برخي اصلاح طلبان با رد اين حمايت، جريان مذكور را به دو طيف افراطي و غيرافراطي تقسيم نموده اند و يا برخي ديگر از صاحبان تشكل مذكور، با اعتراف به اين موضوع كه حمايت ليدر نئومحافظه كاران منافع حزبي آنها را آسيب پذير مي نمايد، به شكلي درصدد كاستن از آسيبهاي آن مي باشند.

پر واضح است، اعلام پشتيباني بدون مخرج مشترك امكان پذير نيست، به شكلي كه مقام معظم رهبري در سخناني فرمودند: «هنگامي كه دشمن از شما تعريف و تمجيد به عمل مي آورد، ببينيد به دروازه خودي گل زديد كه دشمن مدافع شما گرديده است». اكنون بايد به اين گروه ها هشدار داد در صورتي كه قطب نماي فعاليت آنها در راستاي منافع و امنيت ملي است، بايد با اتخاذ مشي متفاوت از گذشته، بستر طرد مقامهاي آمريكايي را فراهم كنند تا مجبور نشوند برخي از گروه ها اعلان نمايند جهت گيري اخير بوش به ضرر آنها و به نفع اصولگرايان تمام شده است.

از سوي ديگر، ذكر اين نكته نيز خالي از فايده نيست، گروهي كه نگاه به خارج از مرزها داشته باشند و با تكيه بر نسخه هاي وارداتي، دشمنان مؤلفه هاي توسعه و به طور كلي مديريت را تعقيب نمايند، ناگزير از پذيرفتن اين واقعيت هستند كه مخالفان آن سوي مرز نمي توانند تكيه گاه مطمئني براي آنها باشند.

اعتقاد به عدم همسويي منافع و هدفها با محوريت كاخ سفيد را مي توان در برخورد خبرنگار شبكه تلويزيوني البغداديه با بوش عنوان نمود كه اين شهروند و خبرنگار شجاع عراقي چگونه نفرت و خشم خود را از اقدامهاي سلطه طلبانه جرج بوش در عراق با پرتاب كفش اعلام نمود. اگر چه وي يكي از شهروندان جامعه عراق است، ولي قطعاً ايده وي از جايگاه و پايگاهي گسترده در ميان مردم عراق به گونه اي برخوردار است كه مي توان نه تنها وي را نماينده يك طيف گسترده و فراگير در اين كشور قلمداد كرد، بلكه خروجي رفتار او را به عنوان نماد نفرت متراكم قلوب ملت ستمديده عراق بايد عنوان نمود.اين سوژه به گونه اي مورد استقبال محافل رسانه اي و شهروندان عراقي و ديگر مسلمانان قرار گرفته است كه برخي از اين اقدام تحت «رمي جمره شيطان بزرگ در بغداد» ياد كرده اند.

واكنشها به نحوي از گستردگي در رسانه هاي منطقه و جهان برخوردار بود كه روزنامه «واشينگتن پست» در باره اين حادثه نوشت: «جرج بوش بخشي از نارضايتي شديد مردم عراق را از سياستهاي خود احساس كرد».

اكنون فارغ از نامگذاري تشكلهاي سياسي با هر عنوان و يا هر شناسنامه اي، عملكرد و جهت گيري كه قرابت و نسبت آنها را با منافع ملي و امنيت ملي آشكار مي سازد، مي تواند تبيين كننده تبار محتوايي و شخصيتي آنها باشد. بنابراين، احزاب سياسي كه با آناليز پروسه هاي سياسي داخلي و بين المللي مرتبط به منافع كشور در اظهارنظرها و رفتارها با محوريت هدفهاي داخلي و ملي هويتشان را تبيين نمايند، نمي توانند مورد وثوق و حمايت كشورهاي بيگانه قرار بگيرند؛ لذا آنها نيز تعقيب سياستهاي حمايتي از بعضي گروه ها را ناكام و شكست خورده ارزيابي نموده و نمي توانند از اين رهگذر به توفيقي دست پيدا كنند.

صداي عدالت

طرح تحول اقتصادي يا و داع با اصل 44؟» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت به قلم حسين ارغواني است كه در آن مي‌خوانيد؛هدف از اعلام سياستهاي كلي اصل 44، تحول اقتصادي كشور و رشد و توسعه اقتصاد ملي بر اساس افزايش بهره وري بنگاههاي اقتصادي از طريق حذف انحصار دولتي و ايجاد رقابت و افزايش مالكيت و مديريت بخش هاي غير دولتي بوده است. نتيجه طبيعي و منطقي اين سياستها حذف يارانه‏ها است. چه آنكه يارانه ها نتيجه طبيعي توسعه نيافتگي وفقر و عقب ماندگي اقتصادي ناشي از سلطه دولت بر اقتصاد و چنگ انداختن وي بر سرمايه هاي ملي و تاراج منابع اوليه وطبيعي كشور و فروش آنها است و نه نتيجه عدالت خواهي آن. دولت از محل فروش منابع اوليه و سرمايه هاي ملي بر اقتصاد كشور چنگ انداخته و انحصار ايجاد كرده و فرصت فعاليت اقتصادي سالم و سود آور را از بخش هاي غير دولتي سلب نموده و بدينوسيله سبب ايجاد فقر و فاصله طبقاتي و توسعه نيافتگي وعقب ماندگي اقصادي در كشور شده و براي جبران كمي تا قسمتي از اين عقب ماندگي وپر كردن اندكي از فاصله طبقاتي و جهت حفظ و بقاي خود و جلوگيري از بروز بحرانهاي سياسي و اجتماعي يارانه مي پردازد و در واقع يارانه نه تاوان عدالت خواهي و مردم داري و فقير نوازي دولت بلكه هزينه بقاي دولت ناتون و ناكارآمد و كم بازده و پر هزينه و نتيجه سلطه بي رقيب و بلامنازع آن بر اقتصاد كشور و تاراج منابع و ثروتهاي ملت است.

لذا تغيير روش پرداخت يارانه ها از غير مستقيم به مستقيم و پرداخت نقدي آن مطابق طرح تحول اقتصادي دولت راهي معقول و منطقي براي حذف يا هدفمند كردن يارانه ها و حل مسئله نيست بلكه حذف صورت مسئله است و تنها نتيجه آن تشديد تورم و افزايش قيمت تمام شده تمام كالاها و از جمله كالاهائي است كه دولت براي آن يارانه مستقيم يا غير مستقيم مي پردازد. لذا به محض اجراي اين طرح يارانه ها از در بيرون رفته و از پنجره باز گشته و مجددا بر سر جاي اول خود مي نشينند.‏

بطور مثال اگر قيمت تمام شده كالاي برق در شرايط فعلي بنا به اظهار وزارت نيرو 80 تومان وقيمت متوسط فروش آن 20 تومان باشد؛ لذا در شرايط فعلي دولت 60 تومان يارانه بابت هر كيلو وات ساعت برق مي پردازد . اما در صورت اجراي طرح تحول؛ بروز تورم حداقل 100درصد در نتيجه افزايش قيمت 400درصد كالاي برق توقعي بعيد و دور از انتظار نبوده و با اين فرض ؛ قيمت تمام شده كالاي برق ديگر در سطح 80 تومان قبل از اجراي طرح باقي نمانده و در طي چند روز و يا چند هفته و حداكثر در طي چند ماه به 160 تومان يا بيشتر افزايش خواهد يافت . اما در ااينحالت دولت ديگر قادر و مجاز به افزايش مجدد قيمت ها تحت لواي حذف يارانه ها نيست زيرا اينكار فقط براي يكبار قابل انجام است و قابل تكرار نمي باشد و لذا ازاين پس دولت بايد دو يارانه بپردازد:

يكي يارانه مستقيم بابت مابه التفاوت قيمت فروش و قيمت تمام شده فعلي و قبل از اجراي طرح به مبلغ 60 تومان و ديگري يارانه غير مستقيم بابت مابه التفاوت قيمت فروش و قيمت تمام شده بعد از اجراي طرح به مبلغ 80 تومان و لذا در اينصورت در مجموع دولت بايد يارانه ائي معادل 140 تومان بپردازد. كه به مراتب بيشتر از حالت فعلي است.

لذا پرداخت نقدي يارانه مطابق طرح تحول اقتصادي منجر به ايجاد تورم و افزايش قيمت تمام شده و افزايش پرداخت يارانه در نتيجه پرداخت دو يارانه هم مستقيم و هم غير مستقيم مي شود. و متعاقب اجراي اين طرح يك بحران فراگير ملي رخ داده و دولت آينده را با يارانه هائي مضاعف و هفتاد ميليون حقوق بگير مواجه خواهد نمود. شايد منظور آقاي احمدي نژاد از تحقق كابينه هفتاد ميليوني نيز همين بوده است . اما اين ايده ائي بسيار خطرناك و خانمان برانداز است كه فقط براي مبارزات انتخاباتي رياست جمهوري و كسب قدرت به هر قيمت و بازاي فريب افكار عمومي و سرقت آراء اقشار فقير و مستضعف جامعه كاربرد دارد . همان ايده ائي كه براي اولين بار آقاي كروبي در مبارزات انتخاباتي دوره گذشته طراح و مبتكر آن بوده است . ايده ائي كه به هيچوجه مناسب براي كشورداري و اداره موفق حكومت پس از كسب راي و پيروزي در انتخابات رياست جمهوري نيست . اجراي اين طرح آينده كشور و دولت آينده را با بن بست و بحراني بزرگ و فراگير و لاينحل مواجه خواهدنمود. و لذا اميد مي رود مجلس تصميم گيري در مورد اين طرح را به تشكيل دولت آينده موكول نموده و دولت فعلي را مكلف به اجراي اصل 44 نمايد كه تنها راه معقول و منطقي براي ايجاد تحول اقتصادي و حذف و هدفمند كردن يارانه ها است. و به نظر مي رسد با توجه به عدم موفقيت و عدم اعتقاد دولت نهم به اجراي اصل 44 ؛ دولت با ارائه طرح تحول اقتصادي چه بصورت لايحه ائي مستقل و چه در قالب لايحه بودجه سال آينده از يكسو در پي دور زدن اين اصل انقلابي و متحول كننده اقتصاد ايران و موميائي كردن آن جهت حفظ و نگهداري در موزه تاريخ بدون اعلام رسمي مرگ و به خاك سپاري آن و از سوي ديگر در پي گرفتن فرصت رقابت برابر از ساير كانديداهاي رياست جمهوري در انتخابات سال آينده است.

اجراي اصل 44 به گمان رهبري و مسئولين بلند پايه نظام و همه كارشناسنان دلسوز و مديران مسئول كشور؛ راه حل نهائي و علاج قطعي بيماري مزمن اقتصاد ايران از سرطان دولت سالاري و نفت مداري و راه درست و عاقلانه و عالمانه براي برانداختن اقتصاد يارانه ائي و صدقه ائي از طريق توانمند سازي بخش هاي خصوصي و عمومي غير دولتي و سپردن سر رشته اداره همه امور اقتصادي كشور به مردم و تحقق مردم سالاري و دمكراسي اقتصادي در ايران است در حاليكه طرح تحول اقتصادي با يك جهت گيري كاملا معكوس در پي تغيير روش پرداخت يارانه ها از غير مستقيم به مستقيم و وابسته كردن تمام و كمال اقتصاد ايران و مردم و بخش خصوصي و دولتي آن به درآمد نفت و ناتوان سازي بخش خصوصي و بسط سلطه كامل وبلا منازع و تمام عيار دولت بر اقتصاد و تقليل نقش دولت از راهبري و سياستگذاري اقتصاد كلان به كميته امداد و مددكار اجتماعي و كارفرماي بزرگ و تبديل مردم ايران به مدد جو و صدقه بگير و دعاگوي اين دولت و وداع با اصل 44 است.‏

سرمايه

«ميثاق غدير» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي سرمايه به قلم عباسعلي سرفرازي است كه در آن مي خوانيد؛ پيامبر اکرم(ص) در سال دهم هجري قمري همراه با مسلماناني که راهي سفر حج شده بودند، آداب و مناسک مختلف را انجام داد و بنا بر رواياتي محکم، همراه با حضرت علي(ع) شتر قرباني کرد، بر شيطان سنگ زد و با يارانش عازم مدينه شد.

با اينکه بيش از سه سال از آزاد شدن مراسم حج براي مسلمانان نمي گذشت، هر سال بر تعداد حاجيان افزوده مي شد و اين سال از همه سال ها پررونق تر بود. هيچ کدام از مسلماناني که در اين مراسم شرکت کردند، آگاه نبودند که اين آخرين بار است که پيامبر(ص) راهي مکه مي شود و اين آخرين حج ايشان است. پيامبر در روز هجدهم ذي الحجه، در ناحيه اي که به غدير خم شهرت دارد- و اين عنواني است که به ناحيه اي در نزديک منطقه جحفه داده شده بود- توقف فرمود. آنانکه از ايشان دور شده بودند را به بازگشت و آنانکه دورمانده بودند را به تعجيل فراخواند. جمع کثيري از مردمان گردهم آمدند و همه اين مردمان، مسلماناني بودند که تازه از طواف کعبه فارغ شده بودند. پيامبر اين جمع کثير را مخاطب قرار داد که «آيا من از خود مومنان بر ايشان سزاوارتر نيستم و سروري نمي کنم؟» همه تاييد کردند و به سروري ايشان اعتراف نمودند. پيامبر فرمود: «پس هر که من سرور اويم، علي نيز سرور او است. خداوندا، دوستي کن با هر که علي را دوست دارد و دشمني کن با هر که دشمني او مي کند.» در اين لحظه بود که امامت و ولايت و خلافت امام علي(ع) به همه حاضران اعلام شد و بي ترديد اين پيام را بزرگان قبايل و ريش سفيدان و عالمان و انديشمندان شنيدند و زن و مرد، پير و جوان و بنده و ارباب، براي هموطنان خود به ساير بلاد اسلامي آن روزگار، به سوغات بردند. با اين همه، سرگذشت اسلام و مسلمانان پس از وفات پيامبر اکرم(ص) که تنها هفتاد روز پس از اين واقعه رخ داد، به گونه اي ديگر رقم خورد.

مورخان و انديشمندان شيعي مذهب که تلاش و زحمتشان در راه پاسداشت ميراث غدير هميشه در يادها باقي است و نيز انديشمندان ساير فرق اسلامي، بر حقيقت غدير تاکيد کرده اند و همين تحقيقات و دستاوردهاي گرانبهاست که ما را غرق در شگفتي مي سازد که چگونه در طي هفتاد روز، بسياري از مسلمانان آن را فراموش کرده يا اعتباري براي آن قائل نشدند. شايد بهترين درسي که مي توان از غدير گرفت، اهميت وفاداري و پايبندي به ميثاق هاي اجتماعي است. زيان فراموشي شعارها و آرمان هاي متعالي در يک جامعه، که ممکن است به دست طبقات مختلف صورت گيرد، جبران ناپذير است. اميد است بزرگان، دانشمندان و دولتمردان ما در اين مسير الگو باشند؛ چراکه اگر فضلا و صاحب منصبان، ميثاق و عهدي را که با مردمان بسته اند، در ظاهر و يا باطن فراموش کنند، اميدي به صلاح و پيشرفت باقي نمي ماند.

دنياي اقتصاد

«لطفا هوا را هم سهميه‌بندي‌كنيد» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم مهدي نصرتي است كه در آن مي‌خوانيد؛آلودگي هواي تهران در وضعيت نگران كننده‌اي قرار دارد و اين در حالي است كه سهميه بنزين پاييزي بسياري از خودروها پايان يافته ‌است.

با اعلام و فعال شدن سهميه زمستان، بايد شاهد افزايش نسبي حركت خودروهاي شخصي در خيابان‌ها باشيم و اين يعني آلودگي بيشتر. در اين شرايط كاهش سهميه بنزين زمستاني هم تكذيب شده ‌است. با اين اوصاف درخواستي كه از مسوولين مي‌توان داشت، اين است كه لطفا سهميه سوخت ما را كم كنيد و به ما سهميه هوا بدهيد!

اقتصاد علم تخصيص منابع كمياب است و هوا معمولا يكي از مثال‌هاي معروف براي كالاهايي است كه به صورت رايگان و بدون محدوديت براي همه وجود دارد. اما در دنياي صنعتي امروز ديگر هواي سالم مجاني نيست و هزينه دارد. دقيقا از همين نكته مي‌توان فهميد كه چرا همه شهرهاي بزرگ ما دچار آلودگي هوا هستند؛ چون حاضر نيستيم براي هواي پاك هزينه چنداني بپردازيم و عمده كارها را به طبيعت واگذار كرده‌ايم و به محض اين‌كه قدري برف و باران بيايد يا بادي بوزد، موضوع آلودگي هوا به فراموشي سپرده مي‌شود.

بخش عمده‌اي از آلودگي هوا در شهرهاي بزرگ ناشي از فعاليت خودروهاي شخصي است كه در اين ميان ارزان بودن بنزين، كيفيت و ظرفيت پايين حمل‌و‌نقل عمومي و كبفيت پايين خودروهاي ساخت داخل، هريك در اين موضوع نقش ايفا مي‌كنند.
يكي از ساده‌ترين اقداماتي كه براي كاهش تردد خودروها - و در نتيجه كاهش آلودگي هوا- مي‌توان انجام داد، كاهش سهميه سوخت زمستاني خودروها و تخصيص ماهانه سهميه به جاري دوره‌هاي سه‌ماهه است(حتي مي‌توان وعده داد كه در عوض سهميه نوروزي اهدا خواهد شد!) به هرحال اگر هواي پاك و سلامتي شهروندان را مي‌خواهيم، بايد هزينه‌هاي آن را نيز بپردازيم.

اما واقعيت اين است كه آنقدر كه مردم، نمايندگان مجلس و سياست‌مداران به تورم و مسائل اقتصادي و كاهش سهميه بنزين حساسيت دارند، نسبت به سلامت مردم حساسيت نشان نمي‌دهند. شايد بتوان اين موضوع را به تركيب جوان جمعيتي ربط داد. طبق اعلام مسوولان سالانه 10هزار نفر در تهران بر اثر آلودگي مي‌ميرند كه طبعا اكثريت اين عده را كهنسالان و بيماران قلبي تشكيل مي‌دهند. جمعيت ايران جمعيت جواني است و جوانان كار، مسكن و امكانات ازدواج مي‌خواهند. سلامتي فعلا دغدغه اين اكثريت نيست!
 
ارسال به دوستان
گنج داریوش سوم هخامنشی؛ گنجینه ای عظیم که هنوز پیدا نشده است نگاهی به شادترین کشورهای جهان از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۴ (+ اینفوگرافی) هوش اجتماعی مدیران چیست؟! لاغری در یک هفته ؛ نکات مهم برای کاهش وزن در یک هفته خودروهای مشهور با فروش غافلگیرکننده، از بیتل تا ماتیز و پژو 206 (+عکس) رگبار شدید باران از فردا شروع می شود اطلاعیه مرزبانی درباره مشکل پیش آمده برای ۶ مرزبان در مرز افغانستان کاخ سفید: هنوز در خصوص دیدار بایدن و اردوغان برنامه‌ریزی نشده است انگلیس درصدد راه اندازی گنبد آهنین روسیه: هر سلاح اتمی‌ای وارد لهستان شود، آن را هدف مشروع تلقی می کنیم تسلیت سید محمد خاتمی به سید حسین خمینی در پی درگذشت همسر شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی دیدار مردم جنوب غرب تهران با رییسی (عکس) استعفای دیپلمات آمریکایی در اعتراض به جنگ غزه رئیسی: عملیات وعده صادق برای دوستان انقلاب اسلامی پیام همبستگی و برای دشمنان پیام مقاومت داشت فوتبال سری آ ایتالیا؛ برتری رم در یک دیدار عجیب
وبگردی