۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۳:۱۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۰۶۳۸۷
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۱ - ۰۸-۰۲-۱۳۹۷
کد ۶۰۶۳۸۷
انتشار: ۱۱:۰۱ - ۰۸-۰۲-۱۳۹۷
به مناسبت درگذشت "عباس عطار" عکاس صاحبنام ایران

"عباس عطار" مثل عقاب بود

اكثر اوقات خودش را هنرمند نمي‌دانست و چنين عنواني به خودش نمي‌داد، بلكه بيشتر به ثبت تاريخ و زندگي مردم علاقه‌مند بود.

عباس عطار، عكاس صاحبنام ايراني كه سال‌ها با آژانس بين‌المللي عكس «مگنوم» همكاري مي‌كرد، روز پنجشنبه به دليل بيماري سرطان در پاريس درگذشت. عطار وقتي ١٠ ساله بود به همراه خانواده‌اش از ايران مهاجرت كرد و خيلي زود اولين عكس‌هايش را در حالي كه تنها ١٤ سال داشت از استقلال الجزاير گرفت. انقلاب اسلامي ايران از زاويه دور بين عكاسي عباس چنان ثبت و ضبط شده كه برخي از آنها تداعي‌كننده خاطرات و تاريخ انقلاب اسلامي براي نسلي است كه آن را از نزديك و با پوست و خون درك كرده‌اند. او اگرچه پس از مهاجرت تنها چند بار به ايران سفر كرد اما به طور مستقيم و غيرمستقيم در فعاليت حرفه‌اي بسياري از عكاسان ايران تاثير گذاشت.

به گزارش عصرایران به نقل از روزنامه اعتماد، يكي از اين عكاسان، آلفرد يعقوب‌زاده است. اين عكاس ٦٠ ساله كه از دوران رفاقتش با عباس عطار خاطرات زيادي دارد، مي‌گويد: «اگر به عكس‌هاي عطار با دقت نگاه كنيد متوجه اين موضوع مي‌شويد كه با استادي تمام لحظه را ثبت كرده و با زاويه و تركيب‌بندي‌اش حتي در تصوير فردي كه ثابت ايستاده نيز معنا و حركت به وجود آورده است. نه اينكه اتفاق ثابت را به تصوير كشيده باشد.»



با آلفرد يعقوب‌زاده درباره آشنايي‌اش با عباس و تجربه همكاري‌ با او گپ كوتاهي زده‌ايم كه در ادامه مي‌خوانيد.

عباس عطار سال‌ها دوست نزديك، همكار و همراه شما بود. او را چطور هنرمند و عكاسي توصيف مي‌كنيد؟

اكثر اوقات خودش را هنرمند نمي‌دانست و چنين عنواني به خودش نمي‌داد، بلكه بيشتر به ثبت تاريخ و زندگي مردم علاقه‌مند بود. به همين دليل در حدود نيم قرن تجربه حرفه‌اي بيش از هر چيز به ثبت حقايق و زندگي مردم، آن‌هم به‌واسطه عكس سياه و سفيد علاقه داشت. اگر تمام آثارش را دنبال كنيد، خواهيد ديد چطور با نور مي‌نوشت و اين يكي از ويژگي‌هاي مهم كارهاي عطار به شمار مي‌رود. در كنار اينها اگر به قاب‌بندي و تركيب‌بندي و باقي موارد دقت كنيد خواهيد ديد ما حقيقتا با يك هنرمند روبه‌رو بوديم و او شكست نفسي مي‌كرد. اينكه يك نفر بتواند در بزنگاه‌ها حاضر شود يا با تصاويري كه ثبت مي‌كند به نوعي به پيش‌بيني وضعيت آينده مملكت بپردازد، اتفاق مهمي است. اينها همه نشان‌دهنده هنرمندي عطار بود و هست. ارزش اين تصاوير وقتي بيشتر روشن مي‌شود كه در نظر بگيرم آن زمان مانند امروز نبود كه دوربين ديجيتال تمام ابزار و امكانات را در اختيار عكاس قرار دهد. در اين شرايط وقتي مي‌بينيد عكس‌هاي بسيار با كيفيتي ثبت مي‌شود نشان‌دهنده توانايي و استعداد شخص است. سالي كه ايشان را براي اولين‌بار ديدم جوان بودم و در دانشكده هنرهاي زيبا تحصيل مي‌كردم. روزي بود كه در نزديكي سفارت امريكا و ورزشگاه امجديه تظاهراتي شكل گرفت و از اين مقطع به بعد بين ما دوستي مداوم به وجود آمد. آشنايي كه بسيار در مسير حرفه‌اي‌ام اثر گذاشت.

اين اثرگذاري چطور رقم‌ خورد؟

وقتي در ايران جنگ شد خبرنگاران خارجي امكان حضور نداشتند. عباس در سال‌هاي ١٩٨٠ با آژانس عكس شناخته شده «گاما» همكاري داشت و او بود كه از ما خواست عكس‌هاي‌مان را برايش بفرستيم و با آژانس همكاري كنيم. آن زمان من با آسوشيتد‌پرس همكاري مي‌كردم و عطار بود كه باب آشنايي‌ام با گاما را به وجود آورد. اين حس دوستي و همراهي به حدي بود كه من انتخاب عكس‌هايم را با خيال راحت به او مي‌سپردم چون شك نداشتم بهترين‌ها را انتخاب مي‌كند و اصلا حب و بغض ندارد. عباس در تمام دوران زندگي حرفه‌اي‌اش درباره كسي بدگويي نكرد و براي همه بهترين‌ها را ‌خواست. او ديد بسيار دقيق و مستقيم داشت و مثل عقاب لحظه را شكار مي‌كرد. اگر به عكس‌هايش با دقت نگاه كنيد متوجه اين موضوع مي‌شويد كه با استادي تمام لحظه را ثبت كرده و با زاويه و تركيب‌بندي‌اش حتي در تصوير فردي كه ثابت ايستاده نيز معنا و حركت به وجود آورده است. نه اينكه اتفاق ثابت را به تصوير كشيده باشد. هنرمندي بسيار خلاق بود و من متاسفم امروز در ميان ما نيست.

حضور عباس عطار در يك آژانس عكس بين‌المللي چطور به ادامه فعاليت‌ جوانان آن زمان مثل شما اثر گذاشت؟

حضور در اين آژانس‌ها امكانات زيادي براي عكاس فراهم مي‌كند و اعتبار به دنبال دارد. البته به اين واسطه كه پيش از انقلاب سن و سال كمي داشتم اصلا به خاطر ندارم در سال‌هاي پيش از انقلاب چه تعداد عكاس جهاني داشتيم ولي به هرحال وقتي انقلاب شد چهره‌هاي شاخص متعددي در اين عرصه فعال شدند. عكاساني مثل كاوه گلستان، شاهرخ حاتمي، سعيد صادقي، آقاي فريدوني و غيره در همين دوره‌ است كه توانايي‌شان را نشان مي‌دهند و موفق مي‌شوند حرف مردم ايران را به جهانيان مخابره كنند. همين‌جا بايد به محمد صياد اشاره كنم كه هيچ‌كس هنوز قدرش را نمي‌داند، در حالي كه از نظر من آقاي صياد تاريخ جدي تصويري ايران است. حضور چنين افرادي بود كه به همه ما جوان‌هاي آن زمان جسارت داد، حالا از بعضي كار حرفه‌اي و از بعضي ديگر اخلاق حرفه‌اي ياد گرفتيم. بعد از انقلاب هم به مقطع جنگ مي‌رسيم كه تعداد زيادي عكاس فعاليت خود را آغاز كردند و اين افراد نيز توانايي‌شان را به اثبات رساندند. بعد از جنگ هم كه به نظر مي‌رسيد مردم ايران به‌شدت از فضاي سخت و تلخ به وجود آمده خسته شده‌اند و جوان‌ترها تصاوير متفاوتي ثبت مي‌كردند. حضور عكاسان شناخته‌شده براي جوان‌ها فضاي متفاوتي به وجود آورد.

جذاب‌ترين تجربه همكاري شما با آقاي عطار كجا رقم خورد؟

تجربه همكاري زيادي با يكديگر داشتيم كه بهترين آنها به سفر افغانستان بازمي‌گشت. اشتراكات متعدد فرهنگي از جمله زبان و آداب و رسوم موجب مي‌شد اين سفر و همنشيني با مردم افغانستان فضاي خوبي بين ما به وجود بياورد. بعدها هم در فلسطين و هندوستان و چكسلواكي با هم همراه شديم. به هرحال تجربه عطار خيلي از من بيشتر بود و همه اينها موجب مي‌شد در اين سفرها از كمك او استفاده كنم. براي نمونه خوب به ياد ندارم سال ١٩٨٣ بود يا ١٩٨٥ كه در لبنان با هم ديدار كرديم و همان‌جا نيز شماره تلفن خود را به من داد و بسيار كمكم كرد. دو سال قبل هم در سفر به هندوستان با هم همراه شديم و در آن شلوغي مشخص بود كه ديگر انرژي ٣٠ سال قبل را ندارد. شايد باور نكنيد در روز موعود ٣٠ ميليون نفر به محل آمده بودند و عباس همان روز هم ٥ صبح در محل حاضر شد. قرار بود از مراسم «كومبا ملا» يا «كوم ملا» كه هر ١٢ سال يك بار برگزار مي‌شود عكاسي كنيم اما رفت و آمد به حدي ساده بود كه پيش نيامد يك نفر براي كار ما مزاحمت ايجاد كند. همراهي در اين تجربه اتفاقي بسيار شگفت‌انگيز بود.

آيا پيش آمد در اين سال‌ از دريغ و حسرت خود بگويد؟

يكي از مهم‌ترين افسوس‌ها و دريغ‌هايش اين بود كه به فرزندانش نرسيد. چند سال قبل مي‌گفت خانه‌اي گرفته‌ام و قرار است با بچه‌ها زمان بيشتري بگذرانيم. معتقد بود فعاليت‌هاي مستمر شرايط لازم براي زندگي كنار فرزندانش را از او گرفت. مي‌گفت: «هنوز دير نشده و ما در تلاش هستيم يكديگر را بيشتر بشناسيم.» اطمينان دارم كار در تمام اين سال‌ها براي عباس در اولويت قرار داشت ولي تمام مدت به فكر فرزندانش بود. هيچ‌وقت نمي‌توانست كنارشان باشد، شايد حتي تولد فرزندانش را نديد. اين اتفاقي است كه براي گروه زيادي از عكاسان رخ مي‌دهد. من هم وقتي فرزندانم متولد مي‌شدند در ايران نبودم. يكي ديگر از دريغ‌هايش اين بود كه با وجود سفر به اقصي نقاط جهان موفق نشد بيشتر در ايران حضور داشته باشد. معتقد بود شرايط ايران در مقايسه با آن سال‌ها متفاوت شده، همه‌چيز رنگ گرفته و سرعت تغييرات افزايش يافته است و بايد آنها را ثبت كرد.

بعضا اين اظهارنظر وجود دارد كه وقوع حوادث و تحولات سياسي- اجتماعي بر ثبت تصاوير تاريخ‌ساز و شهرت عكاس نقش دارد. اما قطعا اينكه عكاس موفق شود خود را در شرايط قرار دهد و به‌اضافه قواعد حرفه‌اي را درست رعايت كند كار هركسي نيست؟

قطعا وقوع حوادثي مانند انقلاب و جنگ در اين زمينه اثرگذار است، اما با شما موافقم. اين نكته را نيز بايد در نظر بگيريم كه عكاس هم بايد بتواند خودش را در كوران وقايع قرار دهد. من وقتي براي عكاسي از انتفاضه به فلسطين رفتم هيچ عكاسي آنجا حضور نداشت اما وقتي مقاومت مردم فلسطين شدت گرفت بر تعداد عكاسان افزوده شد. آن دوران بعضي كشورها اصلا اجازه عكاسي نمي‌دادند؛ براي نمونه اگر به تصاوير موجود از صدام حسين يا حافظ اسد هم دقت كنيد همه توسط عكاسان متصل به سيستم ثبت شده‌اند. يك زماني در اوايل جنگ عراق تعداد عكاسان زياد نبود اما حالا تعداد آنها بسيار افزايش يافته است. روزي وقتي داشتم در عراق عكاسي مي‌كردم. يك نفر گفت: «چرا از خيابان عكس مي‌گيريد؟» و من پاسخ دادم: «اين جريان زندگي مردم است كه بايد ثبت شود.» اصولا در دهه‌هاي اخير تعداد عكاسان آموزش ديده كه با علاقه بسيار مي‌خواهند درد و رنج مردم وطن خودشان را به جهان برسانند بيشتر شده است. امروز در ايران مشكل چنداني بر سر راه عكاسان جوان وجود ندارد، جنگي هم در كار نيست درست؛ اما شما به كشورهاي همسايه ايران نگاه كنيد كه در تركيه، عراق و افغانستان چه خبر است. بيشتر اين همسايگان نيز با ما زبان و فرهنگ مشترك دارند پس مي‌توانيم در كشورهاي ديگر كار كنيم.

بله، گاهي اوقات اين وقايع تاثيرگذار هستند ولي از ياد نبريم كه وقتي شما در رفاه باشيد كاري نمي‌كنيد. اما وقتي مشكلات افزايش مي‌يابد مردم دست به قيام مي‌زنند و به عمل خلاقانه مي‌رسيم. اين انرژي و امكاني بود كه آن زمان شكل گرفت. خيلي موجب تاسف است كه از ميان ما رفت. مهم‌ترين كاري كه انجام مي‌داد استفاده از چشم‌هاي خارق‌العاده‌‌ و ديد مثل عقابش بود. وجود اين ديد براي عكاس غنيمت است و هر كسي از چنين ويژگي‌اي برخوردار نيست.

روايت آلفرد از عباس

سالي كه ايشان را براي اولين‌بار ديدم جوان بودم و در دانشكده هنرهاي زيبا تحصيل مي‌كردم. روزي بود كه در نزديكي سفارت امريكا و ورزشگاه امجديه تظاهراتي شكل گرفت و از اين مقطع به بعد بين ما دوستي مداوم به وجود آمد.

وقتي انقلاب شد چهره‌هاي شاخص متعددي در اين عرصه فعال شدند. عكاساني مثل كاوه گلستان، شاهرخ حاتمي، سعيد صادقي، آقاي فريدوني و غيره در همين دوره‌ است كه توانايي‌شان را نشان مي‌دهند و موفق مي‌شوند حرف مردم ايران را به جهانيان مخابره كنند.

قطعا وقوع حوادثي مانند انقلاب و جنگ اثرگذار است .اين نكته را نيز بايد در نظر بگيريم كه عكاس هم بايد بتواند خودش را در كوران وقايع قرار دهد. من وقتي براي عكاسي از انتفاضه به فلسطين رفتم هيچ عكاسي آنجا حضور نداشت اما وقتي مقاومت مردم فلسطين شدت گرفت بر تعداد عكاسان افزوده شد.

در ادامه تعدادی از عکس های عباس عطار از دوران انقلاب اسلامی را مشاهده می کنید.

ارسال به دوستان
وبگردی