محمد جلالی
اعلام میشود که برنج در بازار نایاب است آن وقت به جای رفتارهای صحیح خریداران و توزیع مناسب از سوی عاملان فروش، شاهد صفهای طولانی جلو درِ مکان های فروش می شویم تا یک گونی برنج که برای یک ماه کفاف یک خانواده را میداد با خرید دهها گونی برای یک سال عوض شود.
یا شایع می شود که به دلیل قطعی برق، نانواییها 2 روز کار نخواهند کرد، بیتردید تلاش برای خرید نان نه برای آن دو روز تعطیلی بلکه برای یک هفته یا بیشتر آغاز میشود و بعد از آنکه شرایط عادی شد نانهای ذخیره شده تبدیل به نان خشک و غیرقابل استفاده میشوند.
در همین خرداد، شایع شد کمبود بنزین است و علیرغم اینکه اعلام شد این مسئله موقتی است اما تعداد بسیاری در صفهای طولانی ماندند تا باک بنزین خود را پر کنند و آن وقت با خیال راحت ماشین را در خانه پارک کردند و برای صرفهجویی با پای پیاده کارهای روزمره را انجام دادند.
دوستی که مدتها بود از خودرو خود استفاده نمیکرد میگفت: بالاخره باید آدم به فکر روز مبادا باشد و برای همین علیرغم اینکه موتور خودرو با مشکل روبرو است اما هر طور بود خودم را به پمپ بنزین رساندم و باکش را پر کردم!
حال سؤال این است که با پر کردن یک باک خودرو و یا چند 20 لیتری بنزین تا چه زمانی مشکل حل خواهد شد؟ پس از آن چه خواهد شد؟
پرداختن به موفقیتهای زودگذر و عدم توجه به اهداف میان مدت و بلند مدت سبب شده تا بحرانهای کوچک در کمترین زمان ممکن به فاجعه مبدل شود.
برای نمونه در زلزله «سرپل ذهاب» و حتی «بم» برای توزیع چادرها نیازسنجی نشد و همین عامل سبب شد شخصی دهها چادر بگیرد و فردی دیگر بدون چادر بماند.
هنوز که هنوزه اگر از مسیر کرمان و سیستان و بلوچستان عبور کنید، خواهید دید که بر روی مخزنهای آب برخی از خانهها نوشته شده «اهدایی مردم ژاپن»!
از طرفی گرانی در ایران یعنی خرید بیشتر. اگر قیمت کالایی افزایش یابد خریداران آن هم چند برابر می شوند.
به یاد داشته باشیم شایعه در اکثر اوقات پاسخی نادرست به یک نیاز واقعی است. اینجاست که مسوولان باید به سرعت واکنش نشان دهند و ضمن اطمینان بخشی به مردم، حس اعتماد آنها را نسبت به خود و حل مسائل و مشکلات در زمان کوتاه جلب کند. با این حال سابقه رفتارهای برخی مدیران برخلاف این مسئله است و به جای اعتبارزایی، رفتارهای اعتبارزدا را شاهدیم.