۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۱۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۰۰۰۱
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۴ - ۳۰-۰۱-۱۳۸۸
کد ۷۰۰۰۱
انتشار: ۰۹:۰۴ - ۳۰-۰۱-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و. جهان پرداخته‌اتند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان- تسليم نمي‌شويم

«تسليم نمى شويم !»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن مي‌خوانيد؛
1- رئيس جمهور آمريکا که چندي پيش براي شرکت در اجلاس اتحاديه اروپا به جمهوري چک رفته بود، در برابر برج تاريخي پراگ براي مردم اين شهر سخنراني کرد. اوباما مدعي شد که آرمانش جهاني خالي از سلاح هاي هسته اي است.

يکي از دو پايگاه سپر موشکي آمريکا که بوش برپايي آنها را با خطر موشکي از سوي ايران! توجيه مي کرد در اين جمهوري استقرار يافته است. به نظر مي رسيد باراک اوباما که «سوداي تغيير» در سر دارد و سعي مي کند آغوش خود را براي برقراري رابطه با ايران باز نشان دهد، خواهان دست کشيدن از پايگاه سپر موشکي در چک و لهستان باشد؛ ولي وي در پراگ جا پاي رئيس جمهور سابق گذاشت.

اوباما در سخنراني خود مثل سلفش جرج بوش اتهامات عليه برنامه هسته اي کشورمان را تکرار کرد و سپر موشکي را به خاطر آنچه که خطر موشکي از طرف ايران مي ناميد! موجه دانست. او با صراحت تاکيد کرد؛ تا زماني که خطري به نام ايران وجود دارد، آمريکا به برنامه سپر موشکي خود پايبند خواهد بود.

اوباما در حالي که سعي داشت ژست دموکراتيک خود را حفظ کرده و بار ديگر دستکش هاي مخملي خود را بسوي ايران دراز کند، يک پيام ديگر نيز فرستاد و گفت:«ايران مي تواند دست به انتخاب بزند و جاي شايسته  خود را در جامعه جهاني بدست آورد. اگر ايران به اين گزينه نرسد و به تعهدات بين المللي پايبند نباشد، شانس خود را براي آينده اي مثبت از دست خواهد داد.»

2- سال گذشته ميلادي، جهان شاهد سرازير شدن خيل عظيم مردم به خيابانها بود. آنها شعاري را فرياد مي زدند که تابلوي تمام نمايي از شرايط شرم آور دنياي امروز و نظام ناعادلانه جهان بود: «ما گرسنه ايم»! اين صداي هزاران فقير و گرسنه نه در يک شهر بلکه در خيابانهاي موريتاني، ساحل عاج، هاييتي، کامرون، موزامبيک و... بود.

بحران «گرسنگي» يکي از شاخصه هاي بارز بي عدالتي در نظام جهاني است. بيش از 850 ميليون انسان گرسنه در جهان زندگي مي کنند. بنابر اظهار رئيس بانک جهاني، هم اکنون فقر و گرسنگي و بحران تامين موادغذايي 33 کشور جهان را تهديد مي کند. در نظام جهان امروز، ثروت 200 موسسه خصوصي با ثروت 40درصد مردم دنيا برابري مي کند. بيش از يک ميليارد نفر در فقر مطلق به سر مي برند. در اين نظام، صاحبان ثروت و سرمايه مجازند به بهاي گرسنگي و مرگ صدها هزار نفر، بهاي موادغذايي از جمله برنج و غلات را در بورسهاي کشورهاي توسعه يافته بالا ببرند و به تورم بيشتر جيب هايشان بنازند!

اما ديري نپاييد که نظريه پردازان و کارگزاران نظام ليبرال دموکراسي که کنار گور سوسياليسم شيپور پيروزي سرمايه داري مي زدند و عصر تازه اي از رفاه، صلح و آزادي را نويد مي دادند با بحران اقتصادي جهان که از آمريکاي مدعي استيلاي بر بشريت! شروع شد، تشت شکست و رسوايي شان از بام اقتصاد سرمايه و بازار آزاد بر زمين افتاد.

3- روزگاري موج سهمگيني از «جهاني شدن» سراسر جهان را فرا گرفت. طرفداران اين نظريه معتقد بودند که تحولات تکنولوژيک و سياسي 50 سال اخير، جهان را وارد عصر جديدي از مناسبات کرده که ويژگي شاخص آن کاهش روزافزون فاصله هاي زماني و مکاني، ادغام فزاينده نظام هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي جهان و رشد چشمگير توليد و مصرف است. آنها مي گفتند که روند جهاني سازي مي رود تا نقشه جغرافياي اقتصادي جهان را دگرگون کند. به گمان آنان شبکه اقتصاد جهاني آن قدر نيرومند و گسترده شده بود که پيشبرد يک برنامه توسعه اقتصادي موفق در خارج از آن و بويژه در تقابل با آن، يک خودکشي اقتصادي و سياسي به شمار مي آمد.

در پرتو اين نگاه از همه کشورها خواسته شده بود تا دروازه هاي خود را به روي سرمايه جهاني و بازار آزاد باز کنند و از دستورالعمل هاي ديکته شده بانک جهاني، صندوق بين المللي پول و سازمان تجارت جهاني پيروي نمايند. آنان اينگونه وانمود مي کردند که بازار آزاد جهاني به عنوان شالوده توسعه، رشد و کارايي اقتصادي در نظم نوين جهاني يک واقعيت انکارناپذير و البته غيرقابل اجتناب است.

اما واقعيت چيز ديگري بود و جهان گستري سرمايه و برنامه اقتصادي و صنعتي ليبرالي ماهيت خود را نشان داد و معلوم شد که هدف، رشد و شکوفايي اقتصادي کشورهاي توسعه نيافته و مورد تعرض سرمايه داري نيست، بلکه تسلط ناعادلانه قدرتهاي بزرگ بر جهان معاصر است. تسلطي که از تامين سود بيشتر سرمايه هاي بزرگ آنهم به بهاي بحران اقتصادي و افزايش سرسام آور بدهي هاي کشورها به بانک جهاني و صندوق بين المللي پول و نابودي و غارت منابع آنها و گسترش فقر و بيکاري ميسر مي شد.

شايد به همين دليل موج مخالفت و اعتراض مردمي در سراسر دنيا عليه جهاني شدن و نظم نوين جهاني و WTO گسترش يافت. امروز نسخه هاي صندوق بين المللي پول، بانک جهاني و سازمان تجارت جهاني چيزي جز تحميل اهداف استعماري قدرتهاي بزرگ و صاحبان سرمايه، عميق تر شدن فاصله فقر و غنا و سلب آزادي و استقلال ملت ها تجويز نمي کند.

4- جامعه جهاني که اوباما از آن ياد مي کند و آينده ايران را در گرو پيوستن به آن مي داند جامعه اي است که آمريکا در نظام تک قطبي آن براي خود سيادت و برتري بر مردم دنيا قايل است. به قول فوکوياما«دولتمردان آمريکا معتقدند دولت و ملت آمريکا حق دارند به عنوان نيروي خير، جهان را آباد و آزاد  کنند. همين برتري آمريکايي به آنها مشروعيت بين المللي مي دهد که از آن به عنوان هژموني خيرانديشانه ياد مي شود. آمريکايي ها براي اثبات اين هژموني مي توانند نه تنها از خود در برابر جهان توسعه نيافته دفاع کنند بلکه به اقدام پيش دستانه دست زنند و عمليات نظامي انجام دهند و با مهندسي اجتماعي، توسعه نيافتگي از جمله سياسي و اقتصادي کشورهاي هدف را حل کنند که نمونه هاي آن را در افغانستان و عراق مشاهده مي کنيم.»

در حالي که صدها ميليارد دلار هزينه جنگ در عراق و افغانستان و کشتار مردم اين کشورها مي شود، طبق آمار سازمان ملل روزانه 20 هزار نفر از گرسنگي در دنيا مي ميرند و تنها با مصرف يک درصد از پولي که سالانه صرف هزينه هاي نظامي مي شود، مي توان آنان را از مرگ نجات داد و به فاجعه گرسنگي در جهان پايان بخشيد.

جالب آنکه اين بي عدالتي در نظام جهان، دامان صاحبان قدرت را هم گرفته و به عبارتي خودشان هم به خودشان رحم نکرده اند. به قول «جان ادواردز» سناتور دموکرات آمريکايي، در اين کشور «دو آمريکا وجود دارد»! تا قبل از بحران اقتصادي و مالي اين کشور که دامنه اش بخش هاي گسترده اي از جهان را فرا گرفت، 10درصد جمعيت آمريکا صاحب 70درصد ثروت کشورشان بوده و 20درصد جمعيت نيمي از کل مزد و حقوق پرداختي را دريافت مي کردند. ميليون ها آمريکايي در فقر ، بي خانماني، بيکاري و محروميت از پوشش هاي اجتماعي و درماني به سر مي برند. کارگران با 20 تا 30 سال سابقه کار به راحتي از کار اخراج مي شوند که غالباً نتيجه اي جز پيوستن آنان به اردوگاه فقيران ندارد.

در نظام ناعادلانه جهاني به جاي چاره انديشي براي فجايعي چون فقر و گرسنگي و تبعيض ، روز به روز شکاف ميان کشورها و طبقات فقير و غني بيشتر مي شود. تقسيم ثروت ناعادلانه تر شده، صدها ميليارد دلار در معاملات سوداگرانه جابجا مي شود و ميلياردها دلار صرف هزينه هاي نظامي و دخالت در امور کشورهاي ديگر مي گردد.

جامعه جهاني که اوباما از آن نام مي برد، جهان بي عدالتي و عرصه پايمال شدن حقوق انسانهاست. مادامي که حقوق ملت ها محترم شمرده نشود و مباني آزادي و استقلال آنان ارج گذاشته نشود و قدرتهاي جهاني و نظام حاکم بر آن تنها در پي منافع خود باشند، پيوستن به اين نظام چيزي جز خسران در پي نخواهد داشت.

5- رهبر معظم انقلاب در ديدار هفته گذشته شان از دانشگاه امام حسين(ع)، در پاسخ به دعوت اوباما و دنباله هاي داخلي که قايل به اين نگاه بوده و نجات کشور را در گرو پيوستن به نظام جهاني با مناسبات موجود مي دانند، ضمن آنکه پيروزي انقلاب اسلامي را يک قيام بزرگ بشري عليه فساد، طغيان، تجاوز و ستم که نتيجه اي جز تقسيم جهان به دو بخش ستمگر و ستم پذير ندارد، برشمردند، تاکيد کردند: «کساني که اکنون به ملت ايران توصيه مي کنند به نظام جهاني بازگردد همان کساني هستند که از حرکت ملت ايران در انقلاب اسلامي ابراز ناخرسندي مي کردند... توصيه براي بازگشت به نظام جهاني به معناي تسليم شدن در برابر قدرتهاي زورگو و پذيرفتن نظام ناعادلانه جهان است اما ملت ايران در طول 30 سال گذشته به اين درخواست جاهلانه و غيرمنطقي پاسخ «نه» گفته است.»

تيرهاي اوباما يکي يکي به سنگ مي خورد چرا که حرفهاي او همان حرفهاي بوش است با اين فرق که بوش به مثابه يک گانگستر مي خواست حرفش را با توپ و تشر بزند، اما به قول تحليل گر روزنامه آمريکايي «سالت ليک تريبيون» لحن حرفهاي اوباما پوشيده تر بوده و با ظرافت ادا مي شود؛ «به گوش ايراني ها، اوباما طنين يک بوش با ادب و نزاکت را دارد.»

آفتاب يزد- يكي از آن تصميمات يك ‌شبه!

«يكي از آن تصميمات يك ‌شبه!»عنوان سرمقاله‌ روزنامه آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛‌‌ در مـاه‌هـاي اولـيه مـسئوليت دكتر احمدي‌نژاد، بـرخي ياران و همراهان او، ادعاهاي جالبي مطرح كردند كه بخشي از آنها را مي‌توان دنـبـالـه شـعارهاي »اتوپيايي« دوران انـتـخــابـات دانـسـت.به موجب يكي از اين ادعاها كه توسط مهدي كلهر مشاور رئيس جمهور مطرح شد »موضوعاتي كه قبلاً براي تصميـم‌گيري به چند سال زمان نياز داشت، توسط احمدي‌نژاد در يك شب تعيين تكليف مي‌شود«‌.

شايد نتوان نمونه‌هاي زيادي را ارائه كرد كه ضمن اثبات اين ادعا، نتايج افتخارآميزي در پرونده مديريت اجرايي كشور قرار دهد. اما در ماه‌هاي اخير، اين ادعا توسط برخي رقبا يا منتقدان دولت مطرح شده است كه: »تصميم يك شبه براي انحلال سازمان مديريت يا ادغام شوراهاي عالي، خسارت‌هاي زيادي به كشور زده است.« البته دولتي‌ها اين ادعاها را قبول ندارند و براي آنكه نشان دهند اين تصميم‌گيري‌ها، كاملاً كارشناسي و مبتني بر بررسي‌هاي علمي بوده است از 6 ماه پيش تاكنون، حاضر به تمكين در برابر خردجمعي نظام - مصوبه مجلس و مجمع تشخيص مصلحت نظام - براي احياي برخي شوراهاي عالي مانند شوراي پول و اعتبار نشده‌اند. آنچه كه اين يادداشت به آن مي‌پردازد موضوع ديگري است كه به نحوي به ادعاي مشاور رئيس جمهور ارتباط پيدا مي‌كند.

از سه سال و چند ماه قبل كه مشاور رئيس جمهور بر تصميم‌گيري‌هاي سرعتي رئيس خود تاكيد كرد تاكنون هيچ‌كس سخن او را تكذيب يا تعديل نكرده است. پس قاعدتاً دولتي‌ها هنوز به وجود اين ويژگي استثنايي در رئيس خود، ايمان دارند. اگر اين گونه است چرا يك موضوع عادي كه از سال‌ها پيش در اكثر كشورهاي دنيا حل شده، در اين دولت به صورت لاينحل باقي مانده است؟ اين موضوع »عدم برگزاري رايانه‌اي انتخابات« است كه پيامدهاي آن در تمامي ساليان گذشته، از مهم‌ترين و چالش برانگيزترين موضوعات كشور بوده و تنها تغيير حاصل شده، جابجايي مدعي و متهم در اين زمينه است! در اين سالها، هرگاه كه انتخابات توسط اصلاح طلبان برگزار شده است افرادي از جناح مقابل، ترديد خود را نسبت به صحت مراحل شمارش آرا اعلام كرده‌اند و در زمان تسلط اصولگرايان بر وزارت كشور، همين ادعا توسط اصلاح‌طلبان مطرح شده است. البته نگراني اصلاح‌طلبان، معمولاً از آن جهت جدي‌تر بوده است كه در دوره حاكميت اصولگرايان، قرابت فكري و سياسي مجريان و ناظران، احتمال عقلي - و نه شرعي - دخل و تصرف را افزايش داده است. اظهارات صريح محمود احمدي‌نژاد و جواد لاريجاني - كه هر دو از كانديداهاي نمايندگي مجلس ششم بودند اما از كسب حداقل آرا محروم شدند - در زمستان 78 و بهار 79 و ادعا‌هاي مكرر اصلاح‌طلبان در سال‌هاي 71، 75 و 87 نمونه‌هايي از اين دست است. اما تكرار اين دغدغه - يا اتهام‌افكني - هيچگاه موجب ايجاد اراده جدي براي حل دائمي اين مسئله نشده است. بي‌ترديد يكي از بهترين راه‌ها براي به حداقل رساندن شائبه‌ها در خصوص روند جمع‌آوري و شمارش آرا، كامپيوتري كردن كليه مراحل انتخابات است كه نه دولت سازندگي همت جدي نسبت به آن نشان داد، نه دولت اصلاحات و نه دولت نهم. شايد دولت اصلاحات، مي‌توانست عدم وجود روابط مناسب با شوراي نگهبان و عدم وجود جو اعتماد كامل ميان دو دستگاه برگزار كننده انتخابات را بهانه‌اي براي تاخير در رايانه‌اي كردن انتخابات بداند. ادعاي بعضي سران دولت نهم در خصوص كم كاري مديران دولت قبلي هم - در صورت صحت - مي‌تواند از عواملي باشد كه تاخير در اجراي اين پروژه در سالهاي حاكميت اصلاح‌طلبان را موجب شده باشد. اما در دولت كنوني چه؟

رئيس دولت نهم، ضمن آنكه خود را از نخبگان جامعه مي‌داند براي دولت خويش، عنوان »علمي‌ترين دولت« را برگزيده است. سرعت تصميم‌گيري در اين دولت هم به ادعاي مشاور رئيس جمهور، چند هزار برابر دولت‌هاي پيشين است (تصميم‌گيري يك شبه براي موضوعاتي كه قبلاً چند سال وقت صرف آنها مي‌شد) از سوي ديگر اعتماد بي‌نظير شوراي نگهبان به رئيس اين دولت ، بارها به صورت علني ابراز شده است ولذا نمي‌توان عدم اعتماد شوراي نگهبان به برنامه‌هاي دولت نهم براي كامپيوتري كردن انتخابات را دليل عدم اجراي اين پروژه دانست. پس چگونه مي‌توان پذيرفت كه در موضوعي با اين درجه از اهميت - هم به لحاظ سياسي و هم از جنبه حيثيتي براي مجموعه نظام - حتي در يك دوره 5/3 ساله، رئيس دولت و همكاران او موفق به تصميم‌گيري و اجرا نشده باشند؟ اگر سرعت تصميم‌گيري دولت همان باشد كه مشاور رئيس جمهور گفته باشد و اگر اعتماد شوراي نگهبان به رئيس دولت، هنوز در همان حدي باشد كه طرح آن موجب اعتراض شديد رقيب احمد‌ي نژاد در انتخابات 22 خرداد شد، فرصت باقيمانده تا انتخابات، زمان كافي براي تبديل انتخابات از روش سنتي به روشي است كه شايسته »علمي‌ترين دولت« ايران باشد!

راستي اگر بنابر تصميم‌گيري‌هاي يك شبه باشد، آيا هيچ اولويتي بالاتر از اين موضوع وجود دارد كه هم خيال مردم را آسوده مي‌كند و هم دامان دسـت‌انـدركـاران انتخـابـات را از هـرگـونـه شـائبه‌اي پاك مي‌سازد؟

جمهوري اسلامي- آمريكا و چتر جاسوسي ماهواره‌اي

«آمريكا و چتر جاسوسي ماهواره‌اي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛توسعه و تكميل چتر فضائي ماهواره هاي جاسوسي آمريكا بر فراز جهان در صدر برنامه هاي جاسوسي ـ ضدجاسوسي آمريكا قرار گرفته است . اين طرح عظيم با هزينه دهها ميليارد دلار درصدد ايجاد يك شبكه كامل ماهواره اي براي پوشش دادن تمامي كره زمين و رديابي و رهگيري فعاليتهاي جاسوسي كشورهاي رقيب يا دشمن در قلمرو زمين و فضا برآمده و كاملا روشن است كه اهداف نظامي ـ اطلاعاتي دارد.

اين طرح عليرغم مخالفت كنگره آمريكا با افزايش هزينه هاي نظامي به اجرا در مي آيد و سعي دارد يك پوشش كامل فضائي براي شبكه جاسوسي آمريكا ايجاد نمايد كه بتواند تمامي تحركات فضائي ـ هوائي اعم از تجاري ـ امنيتي ـ نظامي را تحت نظارت و كنترل كامل خود قرار دهد.

واشنگتن مطابق معمول ادعا كرده است كه اين طرح به منظور تامين امنيت شهروندان آمريكائي يك ضرورت است و در آن واحد مامور تامين اهدافي براي حفظ امنيت شهروندان آمريكائي در داخل و خارج از مرزهاي جغرافيائي آمريكا خواهد بود.

دنيس بلر دريادار بازنشسته آمريكائي كه درحال حاضر مديريت « مخابرات ملي آمريكا » را برعهده دارد در اين زمينه مي گويد آمريكا تاكنون دهها ميليارد دلار براي اين طرح استراتژيك هزينه كرده و طي 12 سال آينده دهها ميليارد دلار ديگر را نيز براي تكميل آن هزينه خواهد كرد.

اگرچه دمكراتها درحال حاضر در كاخ سفيد و كنگره حاكميت را دردست دارند اما به نظر مي رسد حاكميت در وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون ) همچنان در اختيار جناح جنگ افروز جمهوريخواهان است . آنچه اكنون در ايجاد « چتر ماهواره اي آمريكا » در دستور كار اوباما و دستيارانش قرار گرفته در واقع بخش ديگري از طرح عظيم جنگ ستارگان است كه هدف اصلي آن « برتري فضائي آمريكا » در تمامي زمينه ها از جمله شبكه هاي ماهواره اي براي مقاصد جاسوسي و عمليات نظامي در فضا بوده و هست .

بدين ترتيب اين طرح عظيم اگرچه ظاهرا نامي از آن در ميان نيست ولي اجزا آن تحت عناوين ديگري عينا درحال اجرا است و يا در مسير اجرا قرار گرفته است .

دنيس بلر مي گويد با تكميل اين طرح آمريكا مي تواند همه نقل و انتقالات هوائي و فضائي را رديابي و كنترل كند. بدين ترتيب قدم اصلي در راه عملي ساختن جنگ ستارگان كه ايجاد يك شبكه عظيم ماهواره اي يكپارچه است ايجاد شده و دستيابي به اطلاعات مورد نياز براي هدفگيري رهگيري و انهدام ماهواره اي رقيب كاملا ممكن خواهد شد. البته واشنگتن تا پيش از تكميل اين شبكه نيز به اقدامات جداگانه براي رهگيري و انهدام « اهداف فضائي » پرداخته تا توانمنديهاي نسبي خود را در اين مقوله ارزيابي كند. واشنگتن طي ماههاي گذشته تعمدا درباره از مدار خارج شدن يك ماهواره اطلاع رساني كرد و پس از چند روز اطلاع رساني به انهدام آن در فضا پرداخت . اگرچه ظاهر قضايا انهدام يك « ماهواره سرگردان » بود ولي آنچه در عمل رخ داد اجراي بخشي از يك صحنه سازي مبتني بر طرح « جنگ ستارگان » بود كه واكنش چين را به همراه داشت . اندكي بعد چين هم در يك اقدام متقابل به انهدام يك ماهواره سرگردان ديگر پرداخت و توان عملياتي خود براي اقدام نظامي در فضا در جهت انهدام يك ماهواره سرگردان را به نمايش گذاشت .

يادآوري اين موارد دستكم اين خاصيت را با خود به همراه دارد كه نشان مي دهد آمريكا در قلمرو فضا تنها نيست كه بتواند اراده اش را در فضا بر ديگران تحميل كند بلكه هر « ماهواره سرگردان » مي تواند يك « ماهواره رقيب » باشد كه در مقياس نظامي همان جنگ ستارگان را در ذهن ها تداعي مي كند.
بدين ترتيب بهتر مي توان دريافت كه اين اقدام واشنگتن براي شروع عمليات احداث و تكميل چتر ماهواره اي براي جاسوسي در هوا ـ فضا قطعا بدون واكنش و حتي بدون پاسخ نخواهد ماند. تصادفي نيست كه آمريكا نسبت به فعاليتهاي موشكي ـ ماهواره اي كشورهاي نامتجانس با منافع و مطامع واشنگتن تا اين اندازه حساسيت و بي تابي نشان مي دهد. چرا كه اين رفتار ديگران را مانع جدي در مسير بلندپروازيهاي خود مي داند و حتي نگران است كه اين اقداماتش با نتايج معكوسي مواجه شود.

ابتكار- سندي شگفت از شاه سلطان حسين

«سندي شگفت از شاه سلطان حسين»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم رسول جعفريان است كه در آن مي‌خوانيد؛-طي تعطيلات نوروزي، مشغول آماده سازي کتابي براي چاپ بودم که نواده دختري ابوالقاسم ميرفندرسکي -فيلسوف و عارف معروف دوره صفوي -با نام ابوطالب موسوي فندرسکي نوشته است. اين عالم که در ربع اخير قرن يازدهم و دو دهه نخست قرن دوازدهم هجري مي زيسته - و مع الاسف تاريخ درگذشت او را نمي دانيم - فقيه، اديب و شاعري برجسته بوده که پيش از اين در سال 1375 در اصفهان کتاب «بيان بديع» از او به چاپ رسيده است.اين نويسنده در سال 1107 يعني سال دوم سلطنت شاه سلطان حسين، کتابي با نام «تحفه العالم» در اوصاف و اخبار شاه سلطان حسين صفوي نوشته است. کتاب ياد شده در شش بخش تاليف شده و افزون بر آن بخشي هم با عنوان «ذره و آفتاب» شرح ديدار و آشنايي خود او به عنوان ذره با شاه سلطان حسين به عنوان آفتاب است.فندرسکي در اين کتاب از چهارده صفت شاه سلطان حسين ياد کرده است که يکي از آن ها اعتنا و اهميتي است که وي به شريعت مي داده و مبارزه اي است که او با فساد و تباهي در جامعه داشته است.در اين کتاب مطالب قابل توجهي از آن چه که در دو سال نخست سلطنت وي رفته مطرح شده است که از آن جمله گفتگويي از او با امراي دربارش آمده است که بسيار بديع مي نمايد.در اين گفتگو شاه از درباريان علت عقب ماندگي و ضعف ايران را مطرح مي کند و از آنان مي خواهد به اين پرسش او پاسخ دهند که چرا ايران قدرتمند که روزگاري نه تنها بر ايران بلکه بر کشورهاي هم جوار نيز حکم مي راند امروز تا به اين اندازه ضعيف شده است.امراي دربار از پاسخ در مي مانند و او خود به اين مساله پاسخ مي دهد.

در اين جا پيش از بحث از ينگي دنيا اين پرسش و پاسخ را مي آورم.مذکور مي شود که آن اعلي حضرت روزي با امرا و ارکان دولت فرمودند که در تواريخ مسطور است که پادشاهان ايران، عدد سپاهيان و لشکريان ايشان اکثر اوقات به دويست هزار و سيصد هزار نفر مي رسيده، و از قياصره روم و خاقان ترکستان و ولات هندوستان باج و خراج مي گرفته اند و در اين اوقات چنان نيست; با آن که در اين ازمنه و احيان، مداخل ايران به اضعاف مضاعف، زياده بر مداخل سوالف زمان آن است. سبب اين چيست؟هر يک از وزرا و امرا، مناسب عقل خود وجهي به عرض رسانيدند. چون هيچ يک از آن ها در پيش عقل کامل آن جوهر فعال متوجه ننمود، همه عاجز شده و سرها به زير افکنده حيرت بر حيرت و خجلت بر خجلتشان افزود. پس آن اعلي حضرت فرمودند که، سبب آن، ظاهر و ضروري و بديهي اولي است.

اگر در واقع شما ادراک آن ننموده و نفهميده ايد، زهي جهل و نشناسي و عدم بصيرت و معرفت به اسرار ملک و مملکت; و اگر فهميده ايد و بنابر رعايت آسودگي و تن آساني و راحت ظاهري بالفعل خود صرفه در اظهار آن نمي بينيد، زهي ناسپاسي و خيانت با ولي نعمت. سبب آن است که در آن اعصار و اوان، اخراجات مردم در ملبوسات و ساير اسباب تزينات و تجملات و تبذير و اسراف در ابنيه و عمارات و ساير جهات، مثل اين زمان بلکه مثل يک جزء از صد جز»ءآن نبوده، و هيچ يک از ايشان در لباس و ساير جهات از زي مناسب امثال خويش بيرون نرفته، و خرج زياده بر قدر ضرورت و رفع حاجت را لزوم مالا يلزم وعبث دانسته، ارتکاب آن نمي نموده اند، و مواجب و مرسوماتي که در اين اوقات به دو سه نفر داده مي  شود و به اخراجات ايشان وفا نمي کند، و قدرت بر سفر به آن وضعي که ايشان را منظور است و به آن معتاد شده اند، ندارند، در آن اوقات به ده دوازده نفر داده مي شده و به وجه معاش ايشان وافي بوده، و به آن سرانجام مايحتاج خويش مي داده و تاب سفرها و يساق هاي ]= جنگ هاي[ دور و دراز هم داشته اند.

پس هر پادشاهي که آبادي مملکت و رفاهيت سپاهي و رعيت و ساير سکنه ممالک خود را خواهد بر وي لازم است که خلق را از امثال چنين تبذيرات و اسرافات که شرعا و عرفا ملوم و مذموم است، منع نمايد، و اگر داعيه اقليم گيري و کشورستاني که از لوازم غيرت پادشاهي و مقتضيات علو همت شاهنشاهي است، داشته باشد، در مقام تدبير امور سپاهيان و تعيين کميت و کيفيت سلاح و سلب ايشان در آيد; و بر ايشان وضعي قرار دهد که تعيش بر ايشان در حضر و سفر آسان و سفر سه ماهه و سه ساله از کمال سهولت يکسان باشد. انشاالله تعالي بعد از اين پرتو توجه بر احوال سپاهي و رعيت و کافه اهل مملکت مي اندازيم، و لشکر قزلباش را به تربيت تعيين وضع و لباس و کيفيت تهيه اسباب و اسلحه حرب و استعداد آلات طعن و ضرب به قلعه گيري و مملکت ستاني مشهور و ضرب المثل مي سازيم. اما نکته اي که در اين نوشته کوتاه در صدد بيانش هستم اين است که در اين کتاب نخستين بار از فرش ها و لباس هاي ينگي دنيا يعني آمريکا سخن به ميان آمده است.قاره آمريکا در سال 1492توسط کريستف کلمب کشف شد. اين سال مصادف با سال 897 قمري يعني تقريبا ده سال پيش از تاسيس دولت صفوي است.سالي که اکنون از آن سخن مي گوييم، سال 1106 و 1107 دو سال نخست سلطنت شاه سلطان حسين صفوي است. اين سالها مصادف با 1694 و 1695 ميلادي يعني 202 سال بعد از کشف امريکاست.

خبر کشف امريکا، علي القاعده توسط پرتغالي ها و ديگر اروپايي هايي که به ايران رفت و آمد داشتند به کشور ما رسيده اما اين که در متني از متون فارسي آن دوره اعم از تاريخي يا جغرافيايي يا هر اثر ديگري يادي از آن شده باشد بنده بي خبرم. خاطرم هست که دوست دانشمندم آقاي صفت گل از نقشه اي سخن مي گفتند که در اواخر قرن يازدهم در يک نسخه خطي فارسي از جهان کشيده شده و نام ينگي دنيا در آن آمده است.

نام ينگي دنيا يا «دنياي نو» نامي است که ترکان عثماني به امريکا دادند و در ادبيات آنان وجود داشت و از آن کشور به کشور ما آمد و تا دو قرن در متون ما بکار مي رفت.يکبار که اين مطلب را با دوستي در ميان گذاشتم، ايشان بنده را به بحث «انقلاب درهم» در دوره صفوي ارجاع دادند. اين تعبير در شعري که در تذکره نصر آبادي آمده بکار رفته است و آقاي ايرج افشار در باره آن، مقاله اي در مجله تاريخ (گروه تاريخ دانشکده ادبيات دانشگاه تهران سال 1355، ص 267) نوشتند و آن را مورد بحث قرار دادند.موضوع آن مقاله بحث از انقلاب درهم و پايين آمدن ارزش سکه هاي نقره در ايران بود. دوست بنده گفتند که اين مطلب به احتمال زياد پس از کشف امريکاست که گفته شد معادن نقره و طلاي زيادي در آن کشف شده و اين کشف تاثيري روي کاهش قيمت نقره داشته است.اگر اين سخن درست باشد اين نخستين بار است که امريکا روي اقتصاد جهاني تاثير گذاشته است.به هر حال در متن ما که در سال 1107 - 1106 نوشته شده نه تنها براي نخستين دفعه - تا آنجا که مي دانيم -از ينگي دنيا ياد شده بلکه از اجناس امريکايي سخن گفته شده است و اين نکته شگفتي است.

اين تعبير در دو جا در تحفه العالم بکار رفته است:
مورد اول: ذيل بيان صفت جود و سخاوت در شاه سلطان حسين اين عبارت آمده است:جود و سخا و تکثير نوال و عطا که حرکت دست سخايش در بذل عطا از امواج دريا افزون و بارش سحاب احسان وجودش چون ابر نيسان از شمار بيرون است. از خلعت هاي زربفت ينگي دنيا و ديباي روم و چين و تاج و طومارهاي مرصع به لآلي و جواهر ثمين و اسبان تازي نژاد با زين مرصع و لجام طلا و سراپرده هاي ظهاره اطلس بطانه ديبا و امتعه و اقمشه نفيسه هند و ختا و فرنگ و اسلحه نادره و تحفه روز هيجا و جنگ از جزايري و تفنگ و کمان و شمشير و زوبين و سنان و قداره و سپر و دشنه و خنجر و کلنگ و تبر و عمود و شمشير و خود و چهار آينه و زره هاي داودي صنعت و برگستوان هاي در کمال جودت و گراني قيمت به اعزه و شرفا و اهل آن و امرا و متجنده و سپاهيان چندان بخشيده، که اگر قيمت آن ها را بر ايام تقسيم نمايند، از ابتداي جلوس بر تخت سلطنت عظمي و خلافت کبري تا حال که يازده ماه است، هر بخشش روزي از هزار هزار تومان متجاوز مي شود، سواي آنچه بي طلب به اهل فقر و مسکنت و احتياج داده و سواي آن چه در برابر طلب و خواهش و سوال سوال مبذول افتاده تا به امروز مسموع نشده که کسي از آن اعلي حضرت چيزي طلب کرده و او نداده باشد يا استدعاي مبلغ خطيري يا شي» عظيمي کرده و مبذول نيفتاده باشد.

اما مورد دوم: در عبارتي ديگر با اشاره به تجمل پرستي رايج در دوره صفوي و بحث از اين که اين تجمل پرستي نقش مهمي در کاهش قدرت سياسي ايران داشته است، مولف به بيان نمونه اي از اين تجمل پرستي پرداخته و از فرشهاي زربفت ينگي دنيا ياد کرده است:و در زمان دولت دوران عدت سلسل سنيه عليه صفيه صفويه،  تکلف در آن ها به جايي رسيد که از ميخ ها وميخ کوب ها وسطل ها وطشت هاي همه طلا، و فرش هاي زربفت ينگي دنيا، وجل هاي مرواريد دوز پر سنا و بها، وقلادهاي مرصع به جواهر گرانبها، و شيربانان کسوت هاي زرين بر دوش، و پلنگ بانان چون نطع پلنگ مرصع پوش،  و ببربانان از اطلس هاي ده يک دوز طرح ناخن پلنگ قباهاي ابري در بر، و از قطره هاي آب لآلي بحرين و عمان بر طاقيه هاي شيرباني دوخته چون ابر، کلاه باراني برسر، اسباب شيرخانه و ببرخانه وپلنگ خانه ويوزخانه وخانه هاي ديگر سبع هاي ضار، و سگ هاي صمصام لقب مردم خوار، سواي فيل خانه از پنج هزار تومان افزون، و عمله و خدمه و حفظه وحارسان و نگهبانان خود از انداز شمار بيرون مي نمود. و با آن که کم سالي مي گذشت که چند نفر از آموزندگان و طعمه دهندگان، به چنگال ودندان آن ددان زشت خصلت و درندگان اضرار جبلت، مقتول وهلاک، و چند نفر مجروح و زخم ناک نشوند، اصلا طبع شان از ميل نگه داشتن آن ها انحراف نمي نمود، و تلف شدن چند نفس شريف مومن به چنگال ودندان سباع حسيس النفس در نظر رغبت تامي که به داشتن آن ها داشتند، سهل بود، و هيچ يک از آن پادشاهان را به خاطر نمي رسيد که از نگه داشتن اين دد ودام و چندين خلق را مخصوص خدمت سرانجام دادن لوازم آن کردن، و هر ساله مبلغ خطيري را که به آن چندين هزار ملازم سپاهي سوار مسلح تمام يراق توان مواجب کافي و انعام وافي دادن، صرف درآن ها نمودن چه سود؟ و بر نگه داشتن آن ها چه فايده مترتب تواند بود؟ به نظر مي رسد اين نخستين بار است که ما سخني در باره اجناس امريکايي در ايران مي شنويم. بايد با جستجوي بيشتر دريابيم که آيا پيش از آن هم يادي از اين مساله شده است يا نه؟

قدس- «تأملي بر گفتمان موسوي»

«تأملي بر گفتمان موسوي»عنوان سرمقاله‌ روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛ در نخستين روزهاي اعلام اسامي نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري، نام مهندس ميرحسين موسوي به عنوان شخصيتي معرفي مي گرديد که قادر است با ورود به عرصه انتخابات، با ارائه گفتماني جديد، فصل نويني را در عرصه رقابتهاي انتخاباتي بگشايد.

سکوت ميرحسين و کلي گويي وي در انتخابات به مرور از شفافيت لازم برخوردار گرديد و ترديدها را در خصوص نگرشهاي متعدد نسبت به وي بر طرف نمود. ادعاي گفتمان انقلاب و امام، در فرصت کوتاهي با حمايت برخي جريانهاي مسأله دار، موسوي را در متن جريانها و زد و بندهاي انتخاباتي جناح دوم خرداد قرار داد.

وي با وجود آنکه خود را يک اصولگرا و خط امامي معرفي نمود، اما در ملاقات با اعضاي مرکزي سازمان مجاهدين مي گويد: «انتظارم آن است که شما همگي و به طور صريح و کاملاً شفاف حمايت خود را از من اعلام کنيد. از شما حمايت صددرصدي و نه بيانيه اي و روي کاغذ مي خواهم و از اين رو شما بايد به طور جدي براي حمايت از من وارد گود شويد، چرا که افکار و انديشه هاي من با شما کاملاً نزديک است و هدف نيز بايد پيروزي در نظر گرفته شود.»

سازمان مجاهدين در حالي از موسوي اعلام حمايت نمود که سال 82 و پس از آنکه اين سازمان از هاشم آغاجري عضو شوراي مرکزي خود در قبال اظهارات اهانت آميزش نسبت به ائمه اطهار(ع) و مراجع تقليد حمايت کرد، جامعه مدرسين حوزه علميه قم در اطلاعيه اي که به امضاي آية ا... مشکيني رئيس وقت اين جامعه رسيد، سازمان مذکور را نامشروع خواند و مؤمنين را از همکاري با آن برحذر داشت.

گروه فوق که پيشتر شعار «خاتمي يا هيچ کس» را سر مي دادند و با انواع توهينها کانديداتوري ميرحسين موسوي را زير سؤال مي بردند، اکنون با هدف گريز از محو شدن و به اميد بقا، به حمايت از موسوي روي آورده اند. در سوي ديگر، ميرحسين هم که نتوانسته با تکيه بر ياران خود موجي ايجاد کند، سعي در جلب رضايت و حمايت اين گروه ها دارد.

حسين کاشفي، سخنگوي حزب کارگزاران در اظهاراتي اعلام کرد: «همان گونه که سيل خواست مردمي بود که آقاي خاتمي را ناچار به ارائه پاسخ مثبت براي کانديداتوري کرد، هنوز هم اين درخواستها پا برجاست.»

از سوي ديگر، مواضع دو تشکل ياد شده بيانگر هويت اپورتونيستي آنهاست که در بدو امر حضور آقاي موسوي را بر اساس قواعد بازي انتخاباتي و معيارهاي حزبي سرمايه گذاري بيهوده تلقي مي نمودند و زماني که صحنه رقابتها را خالي از گزينه مطلوب خويش مي بينند، از چهره طرد شده نخستين تحليلهايشان حمايت مي کنند تا به نوعي پيش از رقابت، شکست خورده نباشند.

دو حزب افراطي دوم خرداد که اکنون پس از استيصال سياسي، با برنامه ريزي و اتخاذ راهبردي جديد، در حمايت از ميرحسين بيانيه منتشر مي کنند، در انتخابات دولت نهم (سال 1384 ) نيز در خصوص آقاي هاشمي رفسنجاني -پس از ناکامي نامزد مورد حمايت خويش- مواضع مشابهي را اتخاذ نمودند.

حزب مشارکت جرياني بود که در عصر حاکميت دوم خرداد «هاشمي ستيزي» را به اوج رساند، به نحوي که در انتخابات مجلس ششم ايشان را به خاطر احراز رتبه سي ام حوزه انتخابيه تهران مورد حمله قرار داد. اين در حالي است که حزب مذکور در دور دوم انتخابات سال 1384 در بيانيه اي از مردم خواست تا با رأي دادن به هاشمي از بروز فاجعه -شکست آنان در انتخابات- جلوگيري نمايند.سازمان مجاهدين نيز در انتخابات نهم رياست جمهوري مواضع همسويي را با جريان مشارکت اتخاذ نمود.افزون بر موارد فوق، اظهارات روزهاي اخير آقاي مهندس موسوي بويژه نشست مطبوعاتي ايشان، بر علني کردن مکنونات قلبي وي صحه گذاشت. ايشان در اين کنفرانس دو نکته کليدي را مطرح نمودند که ديدگاه هاي وي را بيشتر در معرض قضاوت عموم قرار مي دهد.

آقاي موسوي در نشست مذکور اذعان نمود در صورت حضور در قوه مجريه گشتهاي ارشاد را تعطيل مي کند. اين سخنان در حالي توسط يک نامزد رياست جمهوري بر زبان جاري مي شود که قبلاً مقام معظم رهبري در اجتماع کارکنان نيروي انتظامي، برخورد با هنجارشکنان و مزاحمان نواميس مردم را مطالبه مي نمايند.
افکار عمومي فراموش نکرده است که نامزد اصلاح طلبان در آغازين روزهاي ورود به صحنه، با اذعان به دغدغه قانون گريزي پا به عرصه انتخابات گذاشته است، ولي اين اظهارات ادعاي مذکور را با ترديدهاي عديده اي مواجه مي نمايد و به تعبير ديگر، خود نوعي مقابله با قانون است.

مهندس موسوي در بخش ديگري از مصاحبه خويش موضوع خودي و غيرخودي را انکار نموده است، اين در حالي است که رفتار و عملکرد جريانهاي دوم خرداد از سال 1382 تاکنون خلاف اين گفته را ثابت مي کند، چنانکه برخي با اقدامهاي ساختارشکنانه شان نه تنها گفتمان امام، انقلاب و ولايت را کم رنگ مي نمايند، بلکه تلاش دارند با سنگر گرفتن در ذيل شعار امام و انقلاب، ولايت را از گفتمان انقلاب بتدريج حذف کنند.

پر واضح است، گفتمان مغاير با ادبيات انقلاب، آرمان امام و رهبري نمي تواند در صحنه انتخابات، آراي شهروندان را به دست آورد. اظهاراتي را که خروجي آن خرسندي بيگانگان را در دستيابي به هدفهايشان به دنبال دارد، نمي توان ايده انقلابي ناميد. به سخن ديگر، حمايت کشورهاي خارجي از يک جريان در عرصه انتخابات، نتيجه قطعي مخالفت با ريشه، جوهره و هدفهاي انقلاب اسلامي است.

اکنون بر کسي پوشيده نيست که مهره هاي توده اي و ديگر افراد در اردوگاه اپوزيسيون، نمي توانند خوشحالي شان را از حضور برخي ديدگاه ها پنهان کنند. بدون ترديد، مي توان اذعان نمود که اظهارات ساختارشکنانه به همان ميزان مورد اهتمام دشمنان نظام اسلامي قرار مي گيرد که در قضاوت افکار عمومي نيز با ادبار مواجه مي شود.

رخدادهاي سياسي پس از شوراهاي دوم، بيانگر رويگرداني افکار عمومي از شعارهاي فاقد هويت داخلي و بومي است که بتدريج بستر به قدرت رسيدن جريان اصولگرا را رقم زد. بنابراين، ترسيم فضاي اقبال عمومي از ديدگاه هاي بيگانه پسند، برداشتي تهي نگر، سطحي و فاقد پشتوانه منطقي و استدلالي است.
افراد و تشکلهايي که پايبندي خويش را در دفاع از منافع و امنيت ملي ثابت کرده اند، نمي توانند تفاوت سليقه ها را به نحوي مديريت کنند که تحليلگران برون مرزي از آن به عنوان يک حادثه سياسي همسو با هدفهايشان تعبير نمايند.

آنچه مسلم است، آقاي موسوي با ارائه ديدگاه هاي خود و حمايت جريانهاي تندرو دوم خرداد، ترديدها را در خصوص خود بر طرف نمود و اين حقيقت روشن گرديد که مشاورت در دوران اصلاحات با وجود قانون شکني ها، هتاکي ها به مقدسات و هنجارشکني هاي گسترده، نسبتي با اصولگرايي ندارد. بدين ترتيب، واداشتن ايشان به اين ژست و اتخاذ گفتمان اصولگرايي تاکتيکي انتخاباتي است که حاميان وي تلاش مي کنند از اين رهگذر با وجود برخي تحليلها، از ريزش آراي اصولگرايان به عنوان سرمايه اي براي رقابت بهره برداري کنند.

صداي عدالت- چرا جامعه روحانيت به بن بست انتخاباتي رسيد؟

«چرا جامعه روحانيت به بن بست انتخاباتي رسيد؟»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ صداي عدالت است كه در آن مي خوانيد؛انتشار اخبار ضد و نقيض درباره موضع انتخاباتي جامعه روحانيت مبارز که ظاهراً حاکي از به بن بست رسيدن تعيين کانديداي نهايي مورد حمايت اين تشکل پر نفوذ و قدرتمند روحاني است، به اين سوال اساسي منجر شده است که چرا جامعه روحانيت مبارز نتوانست به کانديدايي نهايي مورد تاييدش برسد؟ حتي پيشنهاد هاشمي رفسنجاني مبني بر حمايت جامعه روحانيت مبارز از کانديداتوري کساني چون ناطق نوري، حسن روحاني، علي لاريجاني و علي اکبر ولايتي هم چاره ساز نشده است.

 ‏جامعه روحانيت از جمله تشکل هاي سياسي است که سابقاً محافظه کار ناميده مي شد اما اکنون به اصولگرايان تغيير نام داده اند. به طور اتوماتيک اين تشکل مي بايستي از محمود احمدي نژاد حمايت کند. چرا که احمدي نژاد اگرچه به ظاهر مي گويد به هيچ جريان سياسي وابسته نيست، اما در عمل نماينده اصلي اصولگرايان در قدرت است و در واقع احمدي نژاد آيينه تمام نماي تفکرات جناح راست به شمار مي آيد. اما احمدي نژاد تجربه ناخوشايندي را از خود بر جاي گذاشته است و موج نارضايتي در افکار عمومي از عملکرد غير مدبرانه محمود احمدي نژاد به وضوح قابل رويت است.‏به اين ترتيب جامعه روحانيت مبارز هم به مانند ساير تشکل هاي جناح راست از اوضاع نابسامان فعلي که نتيجه چهار سال حضور محمود احمدي نژاد در ساختمان رياست جمهوري است، ناخوشايند هستند. به همين دليل جامعه روحانيت مبارز در آخرين جلسه انتخاباتي که در اواخر هفته گذشته برگزار کرد، کانديداتوري احمدي نژاد را به راي گذاشت اما احمدي نژاد نتوانست راي لازم را به دست آورد ولي در عين حال راي گيري استمزاجي از اعضا نشان داد که اکثريت مطلق جامعه روحانيت مبارز به کانديداتوري ميرحسين موسوي تمايل دارند.

اما از آنجا که ميرحسين موسوي ماهواً يک کانديداي متعلق به جناح چپ يا همان اصلاح طلب کنوني تعلق دارد و جامعه روحانيت مبارز هم يک تشکل سياسي ماهواً راست يا اصولگرا به شمار مي آيد، لذا جامعه روحانيت حمايت آشکار از کانديداتوري ميرحسين موسوي را يک اشتباه تاکتيکي عنوان کرده اند. به همين دليل اگر چه ميرحسين موسوي کانديداي واقعي و مورد حمايت اين تشکل سياسي به حساب مي آيد، اما اعضا در واقع نتوانستند بر سر انتشار يک بيانيه انتخاباتي که مستقيماً نامي از کانديداي مورد حمايت شان درآن بيايد، به توافق برسند.‏

حتي در اين جلسه، دبير کل جامعه روحانيت مبارز پيشنهاد کرده است که با استناد به اصل " اقل الشرين "- يعني هر گزينه يي که شر کمتري دارد- از کانديداتوري محمود احمدي نژاد حمايت کنند که اکثريت اعضاي حاضر باز هم به احمدي نژاد راي منفي داده اند. محسن دعاگو که از جمله اعضاي حاضر در اين نشست انتخاباتي بوده است، طي گفتگويي با خبرگزاري ايلنا صراحتاً دليل راي منفي جامعه روحانيت مبارز به احمدي نژاد را اشتباهات و کاستي هاي محمود احمدي نژاد دانسته است و از آن به عنوان يک حقيقت تلخ سياسي ياد کرده است. اکنون اين حقيقت تلخ جامعه روحانيت مبارز را به سمت بي طرفي انتخاباتي سوق داده است و آنگونه که علي مطهري نماينده تهران دو هفته پيش هم به برخي خبرنگاران پارلماني گفته بود: اصولگرايان راضي به حمايت از کانديداتوري احمدي نژاد نيستند ولي در عين حال بنا به ملاحظات حزبي نمي توانند علناً آنرا بيان کنند. به گفته مطهري بنابراين شايد باور نکردني نباشد اما اصولگرايان در انتخابات رياست جمهوري کانديدايي ندارند! ‏

سياست روز- انتخابات دهم، اصول‌گرايان و احمدي‌نژاد

«انتخابات دهم، اصول‌گرايان و احمدي‌نژاد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم علي‌ يوسف‌پور است كه در آن مي‌خوانيد؛
1ـ انتخابات دهم رياست جمهوري در شرايطي برگزار مي‌گردد كه در صحنه سياسي منطقه خاورميانه و بين‌الملل، ايران به عنوان يك بازيگر فعال؛ موثر و غير قابل اغماض در صحنه حضور دارد و آمريكا و متحدانش از سويي دست به گريبان بحران اقتصادي بي‌سابقه و از سوي ديگر در حال فرو رفتن در باتلا‌ق‌هاي عراق و افغانستان مي‌باشند، افكار عمومي جهان به شدت متنفر از آمريكا و مستكبران غربي هستند. آمريكا درحياط خلوت خويش يعني آمريكاي جنوبي با چالش‌هاي جدي دولت‌هاي مستقل و ملل بيدار اين منطقه مواجه مي‌باشد. پيروزي‌هاي حزب‌الله و حماس بر ارتش اسرائيل، مهر بطلا‌ني بر قدرت پوشالي ارتش صهيونيستي و حاميان غربي‌اش زده است. در داخل كشور اگرچه مشكلا‌ت اقتصادي مانند تورم و بيكاري و تا حدي ركود خودنمايي مي‌كند كه ناشي از بيماريهاي مزمن و مستمر اقتصاد وابسته به نفت كشور ما مي‌باشند اما در مقابل پيشرفت‌هاي علمي و فن آوري در زمينه‌هاي مختلف و جهش در كارهاي زيربنايي كشور نيز باعث شده مردم منطقه وجهان به ايران چشم دوخته‌اند.

2ـ با توجه به شرايط فوق رئيس‌جمهور آينده و دولت وي مي‌بايستي با بهره‌گيري از شرايط موجود داخلي و خارجي موقعيت كشور ما را در صحنه‌هاي بين‌المللي تثبيت و از فرصت‌هاي پيش آمده بهترين استفاده را بنمايد.

دولت آقاي احمدي‌نژاد در مدت تصدي خود توانسته است موفقيت‌هاي چشمگيري به دست آورد كه مورد تاييد كارشناسان صاحب‌نظر در صحنه‌هاي داخلي و خارجي مي‌باشد كه شامل: موفقيت در بدست آوردن حقوق هسته‌اي و گذر از دوره تعليق كه غربي‌ها هم در اين مسئله كوتاه آمد‌ه‌اند ـ بهره‌برداري به موقع از فرصت‌هايي كه در منطقه خاورميانه و آمريكاي لا‌تين بوجود آمده‌اند به نفع منافع كشور، انجام سفرهاي استاني كه توانسته‌ ضمن ايجاد جهش در كارهاي عمراني و حل گره‌هاي كور در مسائل زيربنايي كشور ـ رضايت‌مندي نقاط دورافتاده كشور را ولو به طور نسبي بدست آورند، تواضع و فروتني آقاي احمدي‌نژاد باعث جذب توده‌هاي مردم مستضعف و محروم به سمت دولت ايشان شده است، كساني كه در دولت‌هاي گذشته كمتر مورد توجه دولتمردان و كارگزاران حكومتي بودند ممكن است بتوان انتقاداتي هم نسبت به عملكرد برخي از كارگزاران دولت نهم در ابعاد مديريتي وارد نمود. با اين حال تخلف‌هاي مالي و سوء استفاده از قدرت براي جمع‌آوري ثروت در دولت نهم به حداقل رسيده است در كنار آن بساط اشرافيگري و ريخت و پاش‌هاي بي‌حد و حساب به كلي جمع شده است. اگرچه مشكلا‌ت اقتصادي بسياري در صحنه داخلي خودنمايي مي‌كند اما عزم دولت درجهت حل آن است. بر كسي پوشيده نيست كه مي‌بايستي با همكاري مجلس شوراي اسلا‌مي و ديگر قوا با يك بسيج همگاني و تصويب طرح هدفمند كردن يارانه‌ها كشور ما هم بتواند در آينده اولين قدرت اقتصادي منطقه گردد.

3ـ در جبهه اصلا‌حات آقايان كروبي و ميرحسين موسوي به عنوان نامزدهاي شاخص وارد صحنه انتخابات شده‌اند جناب آقاي كروبي در مدتي كه وارد صحنه انتخابات شده‌اند نشان دادند كه مواضع‌شان در چارچوب قانون اساسي مي‌باشد و كساني كه در اطراف ايشان گرد آمده‌اند بطور عمده از نيروهاي حزب اعتماد ملي و نيروي موسوم به چپ اسلا‌مي مي‌باشند نامزد ديگر در جبهه دوم خرداد جناب آقاي ميرحسين موسوي مي‌باشند اگرچه جناب موسوي در رفتار شخصي فردي ارزشي و ساده‌زيست و قانون‌گرا مي‌باشد، اما حمايت همه‌جانبه احزاب مشاركت و كارگزاران از ايشان نشان دهنده جهت‌گيريهاي ايشان در آينده خواهد بود.

حزب كارگزاران كه آنان را به عنوان يك حزب بدون مكتب و فاقد تعهد به چارچوب‌هاي شناخته شده مي‌توان ناميد در همين اثنا دبير كل اين حزب از آقاي كروبي حمايت مي‌نمايد و خود حزب از آقاي ميرحسين موسوي و اين هم يك پديده نادر در ميان احزاب جهان مي‌باشد كه يك حزب سياسي اين گونه موضع‌گيري مي‌نمايد كه نشان مي‌دهد يك حزب سياسي براي رسيدن به مقاصد خويش حاضر است اعتبار حزبي خود را زير پا بگذارد يا در حراج قرار دهد. اعضاي حزب كارگزاران در دوران تصدي خود در دولت‌هاي آقايان هاشمي وخاتمي نشان داده‌اند كه به هيچ قاعده و قانوني پايبند نيستند و جمع‌آوري ثروت و استفاده از موقعيت‌هاي سياسي، سرلوحه اصلي برنامه آنان مي‌باشد و در مواضع سياست خارجي هم از مواضع تسليم‌طلبانه در مقابل استكبار جهاني برخوردار بوده‌ و هستند حزب مشاركت كه دائما جدايي دين از سياست و تغيير ساختاري قانون اساسي را پيگيري مي‌نمايد هدايت و رهبري اين حزب در فاجعه 18 تيرماه 1387 بر همگان روشن است، ضديت اين حزب با اصول قانون اساسي و مخالفت با ارزش‌هاي اسلا‌مي از ديگر مواضع اين حزب مي‌باشد در سياست خارجي هم مواضع منفعلا‌نه و تسليم‌طلبانه آنان در مقابل مستكبران غربي بر كسي پوشيده نيست. جناب آقاي موسوي هم از زمان تصدي‌گري نخست‌وزيري نشان دادند كه به طور كامل در اختيار اطرافيان خويش در صحنه سياسي مي‌باشند.

4ـ در جبهه اصول‌گرايان تنها نامزد مطرح آقاي احمدي‌نژاد مي‌باشند حمايت‌هاي عملي توده‌هاي مردم، دانشجويان و جوانان حزب‌الهي و بسيجي از ايشان تاكنون انجام گرفته است. تشكل‌هاي اصول‌گرا در اعلا‌م مواضع خويش در مورد نامزد اصولگرايان با تاخير روبه‌رو بوده است و اين تاخير باعث گرديد كه افرادي امثال آقاي تاج‌زاده كه مواضع‌اش نسبت به اصل ولا‌يت فقيه و ارزش‌هاي اسلا‌مي كاملا‌ مشخص مي‌باشد در آراي اصول‌گرايان طمع نمايند و بگويند كه عده‌اي از اصول‌گرايان هم به آقاي ميرحسين موسوي راي مي‌دهند اصول‌گراياني كه به اصول خويش پاي‌بند هستند به خود اجازه نمي‌دهند كه آراي آنان با آراي امثال جناب آقاي تاج‌زاده در يك جهت به حساب آيد.

شعارهاي آقاي احمدي‌نژاد در جهت بازگشت به آرمان‌هاي انقلا‌ب بوده است. عملكرد ايشان نيز در جهت احياي ارزش‌هاي اسلا‌مي مي‌باشد ممكن است بسياري از انتقاداتي كه به عملكرد دولت آقاي احمدي‌نژاد توسط اصول‌گرايان مي‌شود درست باشد كه دولت مي‌بايستي با سعه صدر بيشتري دامنه مشورت را گسترش دهد. اصول‌گرايي حكم مي‌كند كه اصول‌گرايان باوحدت و يك دلي در انتخابات دهم وارد شوند و اين وحدت و همدلي اگرچه وجود دارد. اما اعلا‌م و تكرار آن باعث مي‌گردد كه اميد و طمع افرادي مانند آقاي تاج‌زاده تبديل به ياس گردد.

مردم سالاري- از دوم خرداد 76 تا 22 خرداد 88

«از دوم خرداد 76 تا 22 خرداد 88 »عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم اقبال محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ ذيک دهه قبل رخدادي سياسي، اجتماعي در تاريخ انقلا ب اسلا مي بوقوع پيوست که بعد از آن کلمات و اصطلا حات جديدي در ادبيات سياسي کشور ظهور کرد، به تبع آن مردم کردستان به خصوص اهل قلم اين ديار و دور غريب افتاده کشور با جديت و کنجکاوي بيشتري توانست ديدگاه ها و تفکر خودشان را نسبت به مسايل سياسي، اجتماعي و اقتصادي در محافل علمي و ادبي، سمينارها، کنفرانس ها و روزنامه ها بيان و يا مکتوب نمايند و مثل گذشته باطرح خواسته به عدم همراهي با نظام متهم نگردند. اين رويداد سياسي جاي بسي اميدواري بود و به منزله نهالي بود که در بهار 76 توسط افرادي قانون گرا، انديشمند و متفکر کاشته شده و به وسيله 21 ميليون نفر ايراني حمايت و نگهداري شده و خواهد شد. هر چند از عمر اين نهال چندي نگذشته ولي با شرايط سخت اکولوژيکي محيط سياسي، فرهنگي و اجتماعي خود را وفق داده است و امروز هم نياز به باغبانان مجرب دارد تا در آينده نزديک به درختي تنومند با شاخ و برگ فراوان مبدل گردد تا از ثمره آن که همانا دمکراسي، جامعه مدني، عدالت اجتماعي، مردم سالا ري ديني، شايسته سالا ري، ايران براي همه ايرانيان و... است ملت مسلمان و غيور ايران اعم از فارس، ترک، کرد، لر، عرب، بلوچ بهره مند شوند و در سايه آن با امنيت کامل زندگي نمايند.

براي احقاق حقوق مدني و بسط عدالت اجتماعي و پيگيري واضح تر پرونده هاي رانت خوارهاي اقتصادي، مطبوعات و روزنامه نگاران بر اساس اشعاري که در دوم خرداد 76 و در جريان تبليغات هفتمين دوره انتخابات رياست جمهوري بيان شده بود لا زم است مجددا تشکل هاي متعدد همسو با جريان اصلا ح طلبي، اتحاد خود را حفظ نمايند و از هر گونه تفرقه و تشتت آرا بپرهيزند.

بعد از انتخابات دوم خرداد در قالب محدوديت مطبوعات، به دادگاه کشاندن عده کثيري از اهل قلم و طرفداران جريان اصلا حات و ترور شخصيت هايي چون حجاريان و به  انزوا کشاندن فعالا ن سياسي و ناکام کردن برنامه هاي مجلس ششم در بررسي طرح و لوايح و وضع قوانين جديد به خصوص بررسي بودجه ساليانه و به وجود آوردن جريان سوم اسفند در کردستان و مشابه آن در استان هاي ديگر رد صلا حيت اکثريت داوطلبان نمايندگي مجلس و گرفتن حق انتخاب از مردم و به هم زدن نشست هاي سياسي اجتماعي و... کارشکني فراواني توسط انحصار طلبان و گروه فشار فراهم شد، اگر مردم در اين برهه از زمان غفلت نمايند و احزاب و تشکل هاي همسوي دوم خرداد در انتخابات دوره دهم رياست جمهوري موفق نگردند مبين اين واقعيت است که به دست اصلا ح طلبان تيشه به ريشه اين نهال 12 ساله زده خواهد شد. لذا با توجه به عدم تحقق شعارهاي زيادي که توسط آقاي خاتمي در خرداد 76 بيان شده و اغلب درهاله اي از ابهام مي باشند شايسته است احزاب و تشکل هاي اصلا ح طلب متحدانه تلا ش نمايند تا در انسجام هواداران خود و فراهم نمودن زمينه انتخابي اصلح و کشاندن آراي خاموش به پاي صندق هاي راي از بين داوطلبان برخاسته از بطن مردم بکشوند تا شايسته ترين، انتخاب گردد. البته يادآوري بيان بعضي نا گفته ها توسط آقايان خاتمي و کروبي و ميرحسين موسوي در سال جديد در جرايد و روزنامه ها (علمداران اصلا حات) تذکري به اصلا ح طلبان بود که بايد از هر گونه تفرقه و حزب محوري بگريزند. به هرحال ضروري است احزاب و تشکل هاي سياسي و مردمي و صنفي در انتخابات پيش رو فردي لا يق را به عنوان پرچمدار حرکت اصلا حات جامعه مدني و دموکراسي که همانا خواست مردم ايران است برگزينند و با راي قاطع خود مجددا پرچم اصلا حات را کمافي السابق در سنگر قوه مجريه به اهتزار در آورند.

متقابلا  ايشان هم بايد متعهد گردند با توجه به رويدادهايي که در کشورهاي همسايه از جمله عراق، افغانستان، لبنان، فلسطين و... (خاورميانه) توان فکري ودرايت و علم خويش همراه با مشارکت و تقسيم قدرت بين نخبگان تمام اقليت هاي قومي، مذهبي و ديني، طي چهار سال آينده در راستاي ادامه انديشه گفت و گوي تمدن ها، گسترش روابط بين المللي و ارتباط منطقي با کشورهاي همسايه و جهان، افزايش ذخيره ارزي کشور، توسعه و رشد و شکوفائي اقتصادي در بخش صنعت، کشاورزي و... توسعه مطبوعات و مشارکت فعال مردم عرصه هاي اقتصادي و اجتماعي و سياسي در قالب تشکل هاي صنفي، فرهنگي و سياسي و گسترش و تثبيت و توسعه احزاب محلي و غير حکومتي، اجراي قانون اساسي در سطح جامعه، تامين و بسط عدالت اجتماعي و استقرار مردم سالا ري ديني بدون افراط و تفريط و صدها برنامه ديگر نهال دموکراسي را که سخت ترين شرايط اقتصادي، اجتماعي و سياسي عمر خود را سپري کرده با رويکردي اصلا ح گرايانه تدريجي توام با امنيت به درختي مثمر و تنومند مبدل نمايند و زمينه انتخاب رئيس قوه مجريه در سال 88 را فراهم نمايد.

دنياي اقتصاد- آزادي اطلاع‌رساني

«آزادي اطلاع‌رساني؛درباره نقش سازنده تلويزيون خصوصي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي روزنامه ي دنياي اقتصاد به قلم دكترموسي غني‌نژاد است كه در آن مي‌خوانيد؛دو کانديداي انتخابات رياست‌جمهوري موضوع بسيار مهم تلويزيون خصوصي را به عنوان شعار انتخاباتي مطرح ساخته‌اند.

گرچه تحقق بخشيدن به اين شعار مستلزم ارائه تفسير جديدي از قانون اساسي است و صرفا با تصميم رييس قوه مجريه قابل اجرا نيست؛ اما در هر صورت اگر کانديدايي که آن را عنوان کرده در انتخابات پيروز شود، به لحاظ سياسي و اخلاقي موظف خواهد بود آن را پيگيري کند و اساسا راي به چنين کانديدايي را مي‌توان به درستي نظر مثبت اکثريت مردم در اين خصوص دانست.

واقعيت اين است که انحصاري و دولتي بودن وسيله اطلاع رساني بسيار مهمي مانند تلويزيون(و راديو) درشان يک جامعه قرن بيست و يکمي نيست. ما در ميان معدود کشورهايي هستيم که هنوز بخش خصوصي در آن مجاز به ايجاد تلويزيون و راديوي مستقل نيست. اين وضعيت ما را در کنار کشورهايي مانند کره شمالي و کوبا قرار مي‌دهد که ارزش‌هاي سياسي – اخلاقي حاکم بر آنها هيچ سنخيتي با جامعه ما ندارد.

براي پي بردن به اهميت تلويزيون خصوصي و نقش مثبت و سازنده ضروري آن براي اصلاح امور اجتماعي، فرهنگي سياسي و اقتصادي شايد اشاره به چند نکته زير خالي از فايده نباشد.
1 - رسانه دولتي هر اندازه هم که مردمي باشد و مسوولانه و متعهدانه عمل کند، در نهايت و ناگزير يک موسسه دولتي است که خواه ناخواه الزامات و محدوديت‌هاي خاص خود را دارد. علت اينکه در همه کشورهاي پيشرفته دنيا رسانه‌هاي خصوصي مجاز به فعاليت هستند، اين است که رسانه دولتي بنا به ماهيت خود قادر به انعکاس همه سليقه‌ها و گرايش‌هاي مردمي نيست و بنا بر اين، دولتي کردن رسانه‌ها به معني نقض حقوق طبيعي، بخش قابل توجهي از مردم است.

2 - جذابيت چاره‌ناپذير تلويزيون و خلاء ناشي از فقدان رسانه‌هاي خصوصي ملي موجب روي آوردن مردم به رسانه‌هاي بيگانه شده است. معضلات اين پديده از چشم تيز بين هيچ ناظري پوشيده نيست. واضح است که راه مقابله با اين معضل بگير و ببند سخت‌افزاري نيست، بلکه صرفا با تکيه بر رسانه‌هاي مستقل خصوصي است که مي‌توان در عرصه رقابت اين معضل را بر طرف ساخت.

3 - با اندک تاملي مي‌توان در يافت که بخش مهمي از عدم حساسيت مردم نسبت به اهداف کلان ملي که در خصوص آنها اجماع غيرقابل انکاري وجود دارد، ريشه در فقدان رسانه‌هاي جمعي مستقل و خصوصي دارد. سياست‌هاي کلي اصل 44 قانون اساسي بيش از سه سال است که ابلاغ شده، اما نه تنها گام جدي در جهت اجراي آنها بر داشته نشده، بلکه روند امور بيشتر در جهت عکس بوده است. از آنها که خود مسوول پيش آمدن اين وضعيت اسفناک هستند، نمي‌توان انتظار داشت که به روشن کردن آن نزد افکار عمومي بپردازند؛ اما اگر تلويزيون‌هاي خصوصي وجود داشتند مي‌شد مردم را نسبت به اين معضلات هوشيار و حساس کرد؛ به طوري که با تجهيز افکار عمومي مسوولان ناگزير به پاسخگويي و اصلاح امور شوند. بي‌اعتنايي مردم به ساير اهداف کلان ملي مانند صرفه‌جويي در مصرف منابع کمياب (آب و انرژي)، فساد مالي و اداري، اتلاف گسترده منابع اقتصادي در يک سيستم ناکارآمد دولتي و غيره همگي تا حدود زيادي در اين چارچوب قابل تحليل است.

4 - مطالبه تلويزيون خصوصي و به طور کلي آزادي اطلاع‌رساني را نبايد يک شعار در ميان ساير شعارهاي انتخاباتي دانست، بلکه بايد آن را يک هدف کلان ملي تلقي کرد که تحقق بخشيدن به آن، راه را براي برون رفت از بسياري از معضلات به ظاهر لاينحل کنوني مي‌گشايد.

سرمايه- رکورد 87 تا رکود 88

«رکورد 87 تا رکود 88»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم غلامرضا اسلامي بيدگلي است كه در آن مي‌خوانيد؛ افزايش قيمت جهاني محصولاتي چون مس و فولاد، نبود فرصت هاي سرمايه گذاري و تغيير و تحولات بخش مسکن، حجم و ارزش معاملات را در فروردين سال 87 و ماه هاي پس از آن به رکورد باور نکردني طي سال هاي اخير رساند.

اما سرمايه گذاران به تئوري هاي نوين مالي بي توجه بودند چراکه فواره قيمت ها تا حدي بالا مي رفت و زمان افت آن هم فرا مي رسيد. از منظر سياسي، در پيش بودن انتخاب رياست جمهوري، ترجيح مردم براي حفظ نقدينگي و افت قيمت سهام اکثر شرکت هاي بورسي، عواملي هستند که مانع بهبود و رونق بازار سرمايه در چند ماه آينده مي شوند.

البته بررسي ها نشان از رشد شاخص بورس در فروردين ماه سال جاري نسبت به سال گذشته دارد که شايد بتوان دليل اصلي آن را اقبال بازار به سهام ارزشي دانست. سهام ارزشي آن گروه از سهامي هستند که ارزش خريد دارند و اين سهام در ماه هاي پاياني سال 86 و ابتداي سال 87 اقبال بيشتري داشتند و همين اقبال موجب افزايش قيمت ها و در نتيجه رشد شاخص شد. پديده تقويمي که در چهار ماه ابتداي هر سال رخ مي دهد و رشد قيمت سهام را به همراه دارد، در کنار اقبال به سهام ارزشي رخدادي بود که سال 87 را ميان سال هاي قبل و بعد از آن رکورددار کرده است.

ارسال به دوستان
وبگردی