"منبع و منشاء اغلب اختلالات سلامت روان در شرایط فعلی جامعه یعنی اضطرابها، استرسها، ترس و نا امیدی، پرخاشگری و غیره، علاوه بر آنچه از پیش موجود بوده؛ از خود بحران کرونا سرچشمه گرفته است. لذا اولویت اول کشور باید کنترل این بحران و همه گیری باشد؛ به عبارتی بهتر است قبل از جاری شدن سیل، جلوی مجاری آبهای آلوده را ببندیم وگرنه این مجاری به هم پیوسته و سیل نابودگر کرونا جاری میشود."
"سرمایه گذاری در حوزه سلامت روان باید جدی گرفته شود؛ این بیتوجهی و عدم سرمایه گذاری در حوزه سلامت روان در حالیست که پژوهشهای بینالمللی و ملی طی دهههای اخیر، شایعترین علت ناتوانیها و مهمترین عامل رنج در دنیا را اختلالات روانی تشخیص دادهاند. یعنی زخمهایی که دیده نمیشود و از درون انسانها را میآزارند."
"اگرچه اختلالات روانی مانند برخی بیماریها مستقیما منجر به مرگ و میربالا نمیشوند، ولی در مجموع مرگ و میر قابل توجهی دارند. مثلا درهر ۴۰ ثانیه یک نفر خودکشی میکند و برخی اختلالات مانند کاتاتونیها و اعتیادها میتوانند منجر به مرگ شوند."
"سلامت روان سالم در کمیت و کیفیت کار افراد و به تبع آن اقتصاد یک کشور اثرگذار است؛ بنابراین یکی از تبعات عدم سرمایهگذاری و بیتوجهی به بهداشت روان، پیامد های بیشمار اقتصادی آن است."
"بیشترین علت افت تحصیلی چه در کودکی، چه در بلوغ و چه در دانش آموز و دانشجو مشکلات روانی است. مطمئنا پشت هر افت تحصیلی ناگهانی، مسائل روانی پنهانی وجود دارد."
"عوامل اجتماعی در سلامت روان نقش عمده ای دارند. نبود بهداشت و سلامت روان در یک منطقه با آمار بالای جرایم، پرخاشگری و سوءاستفادهها در سطح خانواده و نیز جامعه ارتباط مستقیم دارد."
"سرمایهگذاری و توجه به مساله سلامت روان، امسال و در میانه بحران کرونا، در پیشگیری از ابتلا و اعمال سیاستها و برنامههایی جهت کنترل و مهار موثر اپیدمی معنا میشود."
به گزارش ایسنا، اینها بخشی از صحبتهای دکتر یاسمی یکی از اساتید روانپزشکی تأثیرگذار در زمینه سلامت و بهداشت روان است که سهم قابل توجهی در پیشرفت علم روانپزشکی، آموزش و ارتقای بهداشت روان، مداخلات ابتکاری اختلالات روانی، اجرای برنامههای بهداشت روانی در هنگام بلایا و اپیدمیها و ... در سطح داخلی و بینالمللی ایفا کرده است.
دکتر محمدتقی یاسمی - روانپزشک- عضو هیات علمی گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، عضو کمیته سلامت اجتماعی فرهنگستان علوم پزشکی، نایب رئیس سابق انجمن علمی روانپزشکی ایران و از مسولین سابق سلامت روان WHO در منطقه خاورمیانه، سالها در حوزه داخلی و سطح بینالملل در زمینه بهداشت روانی در بحرانها و بلایا، گسترش آموزشهای سلامت روان و مهارتهای زندگی، مداخلات در زمینۀ اختلالات روان و پیشگیری از خودکشی، اعتیاد و معلولیتها و بهداشت روان کودکان و مادران فعالیت داشته و اکنون نیز در زمینه سلامت روانی اجتماعی همهگیری کرونا فعالیت میکند.
به بهانه هفته سلامت روان پای صحبتهای ایشان نشستیم و نقطه نظرات ایشان را در رابطه با وضعیت بهداشت روان در کشور، ضرورتها، راهبردها و عوامل موثر در ارتقای سلامت روان در سطح جامعه، تبعات روانشناختی ناشی از بحران کرونا و راهبردهای پیشگیرانه این عوارض را جویا شدیم، مشروح گفتوگوی تفصیلی ایسنا با دکتر محمدتقی یاسمی را در پی میخوانید:
*هفته سلامت رون امسال با شعار "سلامت روان برای همه: سرمایه گذاری بیشتر - دسترسی بیشتر، برای همه، همه جا" برگزار شده، تحلیل خود از وضعیت کشور در این حوزه، ضرورت تحقق دسترسی عادلانه افراد جامعه به خدمات سلامت روان و سرمایه گذاری بیشتر جوامع در این حوزه را بفرمایید؟
دکتر یاسمی در ابتدای گفتوگو با تاکید بر اینکه آن چه خواهم گفت نظرات و تحلیل شخصی بنده بوده و سخنگوی هیچ نهاد، دانشگاه، کمیته علمی و یا ستادی نیستم؛ اظهار میکند: سرمایه گذاری در سلامت روان شعار مشترک فدراسیون سلامت روان و سازمان جهانی بهداشت بوده که البته این شعار پیش از همه گیری کرونا انتخاب شده و مختص بحران کنونی نیست؛ دلیل این نامگذاری نیز جلب توجه مردم و مسئولان نسبت به اهمیت ارتقای سلامت روان در جوامع و پیشگیری از تبعات بیتوجهی نسبت به آن است. البته سرمایهگذاری اکثر کشورها در زمینه سلامت روان بسیار محدود است، بررسی میزان بودجه تخصیص داده شده به سلامت روان در سیستمهای بهداشتی؛ ازجمله در بخشهای بالینی و بیمارستانی این ادعا را ثابت میکند.
این مساله در مورد ایران نیز صدق میکند؛ همواره کمترین بودجه و بدترین بخش از نظر امکانات، بخش روانپزشکی بیمارستانهاست، اجرای طرح خودگردانی و شروع بحث خصوصیسازی، و اجبار بیمارستانها برای درآمدزایی و خودکفایی مالی این موضوع را تشدید کرده است. چراکه به تبع این طرح بخشها نیز باید متناسب با درآمدها هزینه کنند که البته این یک توافق اعلام نشده و یکطرفه در اغلب بیمارستانهاست. بنابراین خواه ناخواه بخشهای درآمدزا برخوردارتر بوده و بخش روانپزشکی چون ماهیت درآمدزایی ندارد، محروم میماند.
این درحالیست که توجه به ارتقای سلامت روان و سرمایهگذاری در این حوزه از ضروریات هر جامعه ایست، چراکه اگرچه اختلالات روانی مانند برخی بیماریها مستقیما منجر به مرگ و میر نمیشوند ولی در مجموع مرگ و میر قابل توجهی هم دارند؛ هر ۴۰ ثانیه یک نفر خودکشی میکند و یا برخی اختلالات مانند کاتاتونیها و اعتیادها میتوانند منجر به مرگ شوند.
این بیتوجهی و عدم سرمایه گذاری در حوزه سلامت روان در حالیست که طی دهههای اخیر شایعترین علت ناتوانیها و مهمترین عامل ناتوانی و رنج در دنیا، اختلالات روانی و زخم هایی درونی است که دیده نمیشود و از درون انسانها را می آزارد.
این استاد پیشکسوت روانپزشکی با بیان اینکه اهمیت این نوع اختلالات از دهه ۱۹۹۰ میلادی یا همان ۱۳۷۰ شمسی برجستهتر شده است، ادامه میدهد: بر اساس آمار و ارقام در اغلب کشورها و در کشور ما نیز مهمترین عامل ناتوانیها، اختلالات روانی است، لذا هزینهکرد و تخصیص بودجه مناسب در این حوزه از واجبات هر کشوری است.
البته در کل بودجه سلامت روانی کشورهای کم در آمد محدود است، به عنوان نمونه انگلستان در سالهای اخیر حدود ۱۱ تا ۱۴ درصد بودجه سلامت خود را به سلامت روان تخصیص داده است، درحالیکه این رقم در ایران بین ۳ تا ۴ درصد بوده است و در برخی کشورهای آفریقایی رقمها بسیار ناچیزتر بوده است. در همین راستا سازمان جهانی بهداشت تحقیقاتی داشته که نشان میدهد متاسفانه هر چه بودجه سلامت کشوری کوچکتر باشد، درصد بودجه سلامت روان آن نیز ناچیزتر و یا حتی حذف میشود.
دکتر یاسمی که سالها تجربه همکاری با سازمان جهانی بهداشت در کشورهای مختلف را در کارنامه دارد، در این رابطه ادامه میدهد: سازمان جهانی بهداشت هر ساله با یک طرح و پیشنهاد ابتکاری، راهکارهایی جهت جذب منابع عمومی در بودجه سلامت کشورها ارایه میکند، در همین راستا؛ در سال ۲۰۱۰ یعنی حدود ۱۳۸۹-۱۳۸۸ شمسی پیشنهاداتی در زمینه چگونگی تامین بودجه سلامت تدوین و مطرح کرد که تعیین و افزایش مالیات بر الکل و دخانیات یکی از مهمترین آنهاست. متاسفانه ایران تنها کشوری بود که امسال به جای افزایش مالیات بر سیگار، رقم آن را کاهش داد.
این پیشنهاد ابتکاری استدلال خود را داشت؛ چراکه الکل و سیگار مانند نان و پروتئین نیست که برای سلامتی افراد مفید و از ضرورتهای سفره افراد باشد، بلکه برعکس آسیب زاست، لذا تعیین مالیات و افزایش قیمت به کاهش مصرف و ارتقای سلامت جامعه میانجامد؛ از طرفی پول حاصل از آن در سیستم سلامت و بهداشت جوامع هزینه میشود.
متاسفانه کاهش مالیات دخانیات در شرایطی در ایران اعمال شده که تقریبا همه متخصصین سلامت با این تصمیم مخالف بوده و افزایش مالیات و قیمت سیگار و سایر دخانیات را در ارتقای سلامت جامعه تاثیرگذار میدانند، از طرفی متخصصان حوزه سلامت روان نیز معتقدند مصرف دخانیات نوعی اعتیاد و اختلال محسوب شده که باید در جهت محدود کردن سوء مصرف آن هزینه شود.
*دیدگاه و تحلیل خود در ارتباط با تبعات عدم توجه و سیاستگذاری در حوزه روان را تشریح بفرمایید؟
عدم توجه به سلامت روان در جوامع تبعات فردی و اجتماعی متعددی به دنبال دارد، تبعات فردی اختلالات روانی فرد را ناتوان کرده و زندگی او را مختل میکند. شاید دانستن این موضوع جالب باشد که در گذشته، تنها آمار مرگ و میر به عنوان شاخص سلامت جوامع در نظر گرفته می شد ولی در سال ۱۹۹۰ دو پژوهشگر با نامهای "کریس موری" و "ان لوپز"، شاخص "ناتوانی" را نیز اندازهگیری کردند و در پژوهشی با همکاری سازمان جهانی بهداشت، دانشگاه هاروارد و بانک جهانی، در کتاب مخصوص خود یعنی "بار بیماریها" آن را ارایه نمودند. از آن پس این روش شناسی نشان داد که صدمات سلامت روان چقدر در کاهش کارایی در جهان نقش دارد. مظالعات ایران نیز همین یافتهها را تایید نموده است.
یاسمی در ادامه با اشاره به شاخص کار مفید در جوامع، بیان میکند: روان سالم در کمیت و کیفیت کار افراد و به تبع آن اقتصاد یک کشور اثرگذار است؛ بنابراین یکی از تبعات عدم سرمایهگذاری و بی توجهی به بهداشت روان، تبعات بیشمار اقتصادی آن است. به عنوان نمونه، نتایج مطالعات نشان داده که یکی از مهمترین دلایل مرخصیهای استعلاجی در همه دنیا، اختلالات روانی است.
در این میان نظارت برعلمکرد کاری و کارآمدی افراد و از آن مهمتر ایجاد بستری برای لذت بردن از کاری که انجام میدهند نیز موضوع مهمی است، میزان علاقه و فرهنگ کاری در مناطق مختلف ایران متغییر است که البته دلایل اقتصادی-اجتماعی خاص خود را دارد و آسیب روانی تا حد زیادی از پیامدهای آن است؛ بنده معتقدم مردم در این مساله تقصیر ندارند، به عبارتی ما مردم تنبلی نداریم، بلکه شرایط اجتماعی باعث شده که مردم به این شیوه کاری عادت کنند. وجود افراد و الگوهایی در جامعه که بدون داشتن شایستگی و تلاش به جایگاه و ثروت بالا رسیدهاند، خواه ناخواه انگیزه را کاهش میدهد؛ که البته این مساله هم نباید بهانه کم کاری افراد باشد.
به گفته ایشان "ناتوانی در عملکرد تحصیلی" از دیگر تبعات مشکلات و اختلالات روانی است. او در این رابطه ادامه میدهد: بیشترین علت افت تحصیلی چه در کودکی، چه در بلوغ و چه در دانش آموز و دانشجو مشکلات روانی است. به گونهای که مطمئنا پشت هر افت تحصیلی ناگهانی، مسائل روانی پنهانی وجود دارد که البته این مساله الزاما به معنای وجود بیماری روانی نیست بلکه ممکن است ناشی از یک ضربه روانی ناگهانی باشد.
بنابراین یکی دیگر از تبعات عدم توجه به بهداشت روان در جوامع "اثرگذاری بر عملکرد تحصیلی و آموزش" است. به عبارت دیگر سلامت روان با اقتصاد و عملکرد کاری و تحصیلی افراد در سطح جامعه ارتباط مستقیم دارد.
به گفته این پیشکسوت حوزه روانپزشکی، اختلالات روانی و روانشناختی، همچنین "عملکرد خانوادگی" افراد را تحت الشعاع قرار میدهد. وی در این رابطه توضیح میدهد: اختلالات روانی افراد را افسرده و نسبت به همسر و فرزند بیتفاوت میکند. افراد عصبی و تحریک پذیر شده و همین مساله میزان خشونتهای خانگی را افزایش میدهد.
یاسمی به پژوهشی که در این زمینه انجام شده اشاره کرده و میگوید: نبود بهداشت و سلامت روان با افزایش آمار جرایم، پرخاشگری و خشونت خانگی ارتباط مستقیم دارد. نتایج پژوهشی که در این زمینه در ایران انجام شده نشان میدهد بیشترین آزارها علیه کودکان از طرف مادرها و شدیدترین خشونتها نسبت به کودکان از طرف پدران صورت میگیرد. علت آن احتمالا تماس بیشتر مادران تحت استرس با کودکان است و شاید تنبیه تاخیری توسط پدری خسته و باز تحت استرس. تمام این موضوعات سلامت روان خانواده، کودکان و در کل زندگی خانوادگی افراد را تحت تاثیر قرار میدهد.
*با توجه به تجربیات ارزنده شما در زمینه بهداشت روان در بلایا و بحرانها، تبعات روانی بحران کرونا را چگونه ارزیابی میکنید؟
علاوه بر زمینهی قبلی، منبع و منشاء اغلب اختلالات و مشکلات سلامت روان در شرایط فعلی جامعه یعنی اضطرابها، استرسها، ترس و نا امیدی، پرخاشگری و غیره از همین بحران کرونا سرچشمه گرفته است. بنابراین اولویت اول کشور کنترل بحران کروناست، به عبارتی بهتر است قبل از جاری شدن سیل جلوی مجاری این آبهای آلوده را ببندیم؛ با ماسک و فاصله گذاری فیزیکی و پیشگیری از سفر های غیر ضروری راه انتقال را سد کنیم؛ وگرنه این مجاری به هم پیوسته و سیل نابودگر کرونا و عوارض روانی اجتماعی آن جاری میشود.
این فعال حوزه سلامت روان درباره کنترل تبعات روانشناختی بحران کرونا، میگوید: با حمایتهای بیشتر میتوان از تبعات بحران کاست. بر اساس آمار و بر مبنای پاسخ مثبت تست کرونا، تا به امروز چیزی حدود نیم میلیون نفر در ایران مبتلا شدهاند، درصورتیکه میدانیم تنها حدود پنج درصد جمعیت تست شدهاند.
باید توجه داشته باشیم که با ابتلای هر فرد؛ خود او، خانواده و در کل جامعه از نظر روانی تحت تاثیر قرار میگیرد، آثار روحی ناشی از فوت نزدیکان و آشنایان و حجم اخبار منفی که روزانه منتشر میشود، همگی بر سطح سلامت جامعه اثرگذار است که باید هم اکنون برای کنترل همه گیری به فکر راه چاره باشیم و در درجه بعد رفاه مردم را بهبود داده و در مراحل بعدی به مردم برای مدیریت این استرس آموزش دهیم.
یاسمی در رابطه با سیاستهای قهری در پیش گرفته شده جهت کنترل اپیدمی با اشاره به تعیین جریمه برای متخلفان کرونایی، ادامه میدهد: از یک سو حجم بالای ابتلا و بستری بار سنگینی بر سیستم و کادر درمان کشور تحمیل کرده که باید برای کاهش آن اقدام شود، ولی از طرف دیگر کاش از ابتدا با حمایت مالی دولت و مسئولین و سازمانهای مردم نهاد و خیریهها، کارگاههای تولیدی برای تامین ماسک رایگان و توزیع میان اقشار کمتر برخوردار ایجاد میشد و سپس نسبت به اخذ جریمه اقدام میکردیم. در هر حال در کنار اقدامهای تشویقی باید اجبار به رعایت مقررات هم بشود. جریمه را باید ابتدا از مالکین و مدیران مراکز تجمع و اصنافی که اجازه تخلف میدهند و مسولین تجمعات از هر نوع دریافت نمود نه از افراد؛ مگر آنکه از قبل به آن نیازمندان ماسک رایگان داده شده باشد، نیازمندان باید سهمیه ماسک رایگان داشته باشند.
اجرای این تصمیمات ناگهانی در شرایط فعلی و وضعیت اقتصادی جامعه، اگر روی فرد اعمال گردد، از نظر رفتاری بسیار دشوار بوده و میتواند تبعات روانی- اجتماعی به دنبال داشته باشد. این در حالیست که با راهاندازی کارگاههای تولیدی بیشتر برای تولید ماسک و سپس توزیع رایگان آن بین اقشار کم درآمد، هم نیاز اقشار تهیدست تامین میشود و هم تولید و اشتغال رونق میگیرد.
وی ادامه میدهد: اگرچه شعار امسال سازمان جهانی بهداشت برای هفته سلامت روان "سلامت روان برای همه و دسترسی و سرمایهگذاری بیشتر در این حوزه" تعیین شده، ولی در شرایط پاندمی کرونا، تمام تمرکز سیستم سلامت و بهداشت جوامع باید بر حل بحران کرونا متمرکز باشد؛ چراکه تبعات ناشی از این بحران همچون افزایش آمار ابتلا و فوتیها، سوگواری و داغدار شدن افراد، بیم و ترس و نا امیدی از شرایط نامعلوم و غیرقابل پیش بینی پاندمی و صدها مورد دیگر مرتبط با آن، از بزرگترین دلایل و عوامل بروز مشکلات و اختلالات روانی در آینده خواهد بود.
مطالعات نشان داده مبتلایان و حتی بهبودیافتگان به دلیل استرس، اضطراب و ناراحتی شدید دچار عوارض روانی عدیدهای میشوند. همچنین نگرانی، اضطراب و ناراحتی خانواده مبتلایان و وجود ترس، استرس و بلاتکلیفی موجود در جامعه میتواند زمینه ساز بروز انواع اختلالات سلامت روان در حین دوران کرونا و پساکرونا باشد.
البته باید توجه داشت که در اپیدمیها وجود کمی استرس و اضطراب در سطح مشخص و نرمال کاملا طبیعی است، چراکه فرد را هوشیار نگه داشته و به رعایت پروتکلها و دستورالعملهای بهداشتی کمک میکند؛ در طرف مقابل نیز بی خیالی و ریلکس بودن بیش از حد خوب نیست، چراکه فرد بدون توجه به پروتکلها رفتار کرده و جان خود و اطرافیانش را به خطر میاندازد.
این متخصص حوزه روانپزشکی همچنین از بکاربردن لفظ فاصله اجتماعی به جای فاصلهگذاری فیزیکی در اپیدمی کووید ۱۹ انتقاد کرده و ادامه میدهد: شرایط غیرقابل پیش بینی و بلاتکلیفی ناشی از بحران کرونا خواه ناخواه افراد را از نظر جسمانی از هم دور کرده که این مساله به خودی خود تبعات روانشناختی متعددی به دنبال خواهد داشت، بنابراین در این شرایط واجب است که ضمن حفظ کلیه پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگذاریهای فیزیکی، با استفاده از سایر ابزار و امکانات ارتباطی همچون اینترنت، تلفن و برقراری ارتباط با دیگران، فاصله اجتماعی ایجاد شده در سطح جامعه را کمتر کنیم.
نبود ارتباطات اجتماعی و انسانی در اپیدمیها میتواند زمینهساز کاهش سرمایه اجتماعی و بروز عوارض روانی - اجتماعی متعددی در جامعه باشد که هم اکنون نیز در پاندمی کووید ۱۹ شاهد آن هستیم. لذا کنترل عوارض و تبعات روانی بحران کرونا، در درجهی اول به کنترل و مدیریت آمار مبتلایان و فوتیهای آن بستگی دارد، نمیتوان از یک طرف مبتلا تولید کرد و از طرف دیگر عوارض آن را جارو کرد.
بنابراین درست است که باید برای کاهش تبعات و عوارض روانی این بحران راهکاری اندیشیده شود، ولی ابتدا باید منشاء و منبع تولید این استرسها را مسدود و محدود کنیم که در پاندمی کرونا، کنترل و مدیریت بحران و کاهش آمار ابتلا و فوتی این مهم را محقق میکند.
یاسمی تاکید میکند: سرمایهگذاری و توجه به مساله سلامت روان، امسال و در میانه بحران کرونا، در پیشگیری از ابتلا و اعمال سیاستها و برنامههایی جهت کنترل و مهار موثر اپیدمی معنا میشود.
البته جامعه روانپزشکی، روانشناسی و مددکاران اجتماعی نیز طی این مدت بیکار ننشستهاند و فعالانه در صحنه حضور داشته و اقدامات لازم جهت پیشگیری و کنترل تبعات و عوارض روانی بیماری را اعمال کردهاند.
در همین راستا در ستاد ملی و ستادهای استانی در سطح کشور کمیتههای علمی سلامت روانی و اجتماعی کرونا و همچنین کارگروههای حمایت روانی اجتماعی با حضور و همکاری روانپزشکان و روانشناسان تشکیل شده که بررسی تبعات سلامت روان اپیدمی، انجام مطالعات گسترده، تدوین دستورالعمل و گایدلاینهایی جهت آموزش و راهنمایی شهروندان در موضوعات مختلف سلامت روان، مشاورههای تلفنی و ویزیتهای آنلاین برخی از اقدامات این کمیتهها و کارگروههاست.
*با توجه به تجارب و دستاوردهای موفق شما در زمینه بهداشت روان در زلزلههای قزوین و بم، آیا میتوان شباهتی بین شرایط بحران بلایای طبیعی و بحران کرونا متصور شد، لطفا توضیح بفرمایید؟
شباهتهای اندکی بین بحران کرونا با زلزله یا سیل وجود دارد. در بحرانهایی همچون زلزله بزرگترین شوک در همان لحظات و ساعات اولیه وقوع بحران وارد میشود؛ به عنوان نمونه در زلزله بم طی یکساعت اول بیش از ۳۰ هزارنفر جان خود را از دست دادند، خیلیها همان ساعات اول نزدیکان خود را از دست داده و داغدار شدند، اما در اپیدمیها این لحظات به صورت یک زنجیره تداوم دارد، از طرف دیگر پیش بینی پذیری در مورد اپیدمیها کمتر بوده و همین مساله استرس و اضطراب را طولانی میکند.
سطح همبستگی، همکاری و فداکاری در بحرانهایی مانند سیل و زلزله بیشتر است، در حالیکه در اپیدمی مردم از هم میگریزند و فاصله میگیرند، البته برخی این شرایط را به اشتباه استیگما تعریف میکنند، در حالیکه به اعتقاد بنده بسیار هم مثبت است، مثلا وقتی در درمانگاه میبینم افراد از منِ پزشک فاصله میگیرند خوشحال میشوم، چراکه این یک تدبیر واقع بینانه برای حفظ سلامت است.
بنابراین در اپیدمیها مردم از هم فاصله میگیرند ولی در سیل و یا زلزله برای کمک و همدلی دور هم جمع میشوند، همین سطح همدلی و همکاری در بحرانهایی همچون سیل و زلزله به سلامت روان افراد آسیب دیده کمک زیادی میکند. البته در بحران کرونا نیز همانگونه که پیش از این مطرح شد، برای حفظ و ارتقای سلامت روان باید از هر ابزار ایمن و مفیدی همچون موبایل و اینترنت برای حفظ و برقراری ارتباطات استفاده کنیم.
یاسمی که شاهد فعالیتهای سازمان جهانی بهداشت در اپیدمیهای ویروسی مانند ابولا نیز بوده است، در این رابطه ادامه میدهد: اگرچه اطلاعات و تجربیاتی در این زمینه وجود دارد، اما این وسعت همهگیری در پاندمی کرونا شاید تنها در پاندمی آنفلوانزای اسپانیایی؛ حدود یک قرن گذشته؛ دیده شده بود، البته در بحران کرونا امکانات و ارتباطات مجازی یک نقطه قوت محسوب میشود که باید به صورت بهینه برای برقراری ارتباط با دیگران، همچنین آموزش و آگاهسازیها بکار گرفته شوند.
این استاد پیشکسوت در عین حال تاکید میکند: اقدام در جهت کاهش و کنترل تبعات روانی این همهگیری جهانی به خلاقیت و حساسیت کلیه اقشار جامعه از مردم و متخصصین گرفته تا مسئولین و تصمیمگیران متکی است، در این شرایط باید از کلیه پیشنهادات راهبردی استفاده شود، ارتباط بین ستادهای استانی و ملی و همچنین ارتباط بین مسئولین دولتی و ستادها باید تقویت شود.
از طرف دیگر اگرچه در بحرانها اصل برعملکرد متمرکز، عمودی و قاطعانه است، ولی زمانیکه بحرانی مزمن شود، این روش دیگر کارایی لازم را ندارد، نمیتوان تصمیمگیری را به چند نفر یا چند تخصص محدود کرد، باید نقطه نظرات عموم مردم را علاوه بر دیدگاههای فنی متخصصین رشتههای مختلف، متخصصین عفونی و آی سی یو و سایر تخصصهای مرتبط پزشکی، اپیدمیولوژیستها، جامعه شناسان، روان پزشکان، روانشناسان، اقتصاد دانان و سایر تخصصهای مرتبط جویا شد و با آنها مشورت نمود. به عبارت دیگر ستادها و دیگر مراجع تصمیمگیر باید علاوه بر توان اجرای عمودی، توانایی تحلیل وتجمیع این هجوم اطلاعات وسیع علمی و اجرایی را در مدت کوتاه داشته باشند و توانایی توجه به شرایط شناور حاکم برجامعه از جمله مناسبتهای مختلف ملی، مذهبی و اجتماعی را داشته باشند و با توجه به این تحلیلها تصمیمگیری و برنامهریزی کنند. راهی به جز مشورت وسیع تر با مردم نیست. در این صورت آن ها هم نسبت به تصمیم ها احساس مالکیت میکنند و دستورالعمل ها را بهتر اجرا می کنند.
*برای اتخاذ تصمیمات موثر در شرایط بحران و پیشگیری از تبعات و عوارض آن چه پیشنهاداتی دارید؟
البته بسیاری از زخمها و عوارض روانی اینگونه بحرانها نادیدنی ودارای ریشههای کمتر محسوس ساختاریست، همه چیز را نمیتوان با آموزش و مشاوره روانپزشکی یا روانشناختی حل کرد، اول باید نیازهای اساسی انسانها را برآورده کرد؛ به عبارت دیگر هرگونه تغییر در روان انسانها یک جنبه خالص روانشناختی و یک جنبه اقتصادی و اجتماعی دارد که گاهی جنبه اقتصادی و اجتماعی آن جدیتر است.
به عنوان نمونه سلامت روان در محلههای فقیرنشین و کم برخوردار معنا و مفهوم دیگری داشته و با مشکلات و اختلالات متعددی همراه است، ساکنان این مناطق همواره با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکنند، درست میگویند که "هر چی سنگه برای پای لنگه"، معمولا در این محلات فقر، کم سوادی، اعتیاد، خشونت، بیکاری و اختلالات و مشکلات روانی ناشی از آن موج میزند.
البته مقصر مردم نیستند، شرایط اقتصادی و اجتماعی جوامع اینگونه ایجاب میکند، در حال حاضر شاخص ضریب جینی یا همان شاخص بیعدالتی اقتصادی در جامعه ما بسیار زیاد بوده و با مقایسه درآمد دهکهای پایین با بالا حدود ۴۰ یعنی نزدیک به شاخص بیعدالتی در امریکاست، در صورتیکه این رقم در کشورهای اسکاندیناوی به طور میانگین ۲۷ است. شاخص فلاکت (misery index) نیز که حاصل جمع بی کاری و تورم است در شان جامعه ایران نیست. بنابراین باید به پایهها بیشتر پرداخت.
طبیعی است در این شرایط مردم تحت فشارند؛ نه تنها فقر بلکه فقر ادراک شده و تبعیض ادراک شده نیز اذیتشان میکند، جامعه ایرانی همواره و در طول تاریخ جامعهای عدالت خواه بوده، بنابراین خواه ناخواه شرایط اقتصادی و اجتماعی امروز با عدالت خواهی جور در نیامده و متاسفانه این مساله در حال تشدید است. البته بخش زیادی از این شرایط به تحریمهای ظالمانه خارجی و بخشی نیز به شیوههای مدیریت اقتصادی و اجتماعی مسئولین برمیگردد، مجموع این فاکتورها شرایط موجود را به وجود آورده، شرایطی که خود بیمارساز بوده و زمینه را برای بروز انواع بیماریهای جسمی و روانی مستعد کرده است.
این روانپزشک برجسته با اشاره به پدیده "تحرک اجتماعی" در جامعه شناسی، توضیح میدهد: افراد برای ارتقای مالی و اقتصادی باید از نردبان اجتماع بالا بروند؛ در جامعهی عدالت محور شرایط یکسانی برای ارتقای کلیه افراد مستعد فراهم است؛ ولی متاسفانه در جامعه ما عدهای بدون صلاحیت و شایستگی لازم پلکان این نبردبان را به یک باره میپرند که مهمترین عامل آن، وجود "فساد" است.
وجود این نوع پدیدهها و بیعدالتیها در جوامع از مهمترین عوامل بروز مشکلات و اختلالات روانی در سطوح مختلف جامعه محسوب میشود، حتی خود این افراد رانتخوار نیز مشکلات روانشناختی و فرهنگی پیدا میکنند، اختلاسگران میلیاردی به افرادی بیهویت و بدون فرهنگ تبدیل میشوند، این افراد در اصطلاح فارسی "نوکیسه" نامیده میشوند، افرادی که نمیتوانند با شرایط جدید سازگار شده و به تدریج تغییر فرهنگ میدهند ولی هویتی در هم ریخته پیدا میکنند.
از طرف دیگر این روزها به دنبال شرایط دشوار اقتصادی با جمعیتی روبرو هستیم که ناعادلانه از این نردبان سقوط کردهاند، افراد تحصیل کرده و با فرهنگی که به واسطه تحصیلات و شایستگی و پس از سالها تلاش به جایگاه اجتماعی مطلوبی دست یافته بودند اما شرایط سخت اقتصادی روز به روز آنها را پایینتر و به حاشیه کشانده، این دسته از افراد نیز با انواع معضلات و اختلالات سلامت روان دست و پنجه نرم میکنند.
این استاد پیشکسوت دانشگاه با تاکید بر این نکته که البته "فقر" با "فقدان" تفاوت دارد، ادامه میدهد: فقدان یا از دست دادن از فقر بدتر است، همانگونه که پیشتر مطرح شد، فقر غالبا با زندگی در شرایط کم سوادی، خشونت، اعتیاد و بیکاری همراه است؛ اما فقدان یعنی داشتهها را به واسطه شرایط از دست دادن؛ پدیدهای که این روزها بسیار رایج شده و اثرات و تبعات روانی آن از فقر بالاتر است. فردی که از جایگاه مطلوبی برخوردار بوده حالا باید برای سازگاری با شرایط، غرور خود را زیر پا گذاشته و بسیاری از بدرفتاریها و ناملایمتیها را تحمل کند؛ این شرایط خواه ناخواه عوارض روانی سنگینتری به دنبال دارد.
بحران کرونا نیز این شرایط را تشدید کرده، بیکاری و مال باختگی ناشی از کرونا، در کنار شرایط بد اقتصادی کشور عرصه را بر مردم شریف و وفادار ایران تنگ کرده است؛ ایران کشوریست نفتخیز که همواره جزو کشورهای میان درآمدی بالا محسوب میشده، الان هم جزو همین طبقه است ولی در عمل جیبمان خالی است و تنها آبروداری میکنیم، اقتصادهای تک محصولی مشابه کشور ما، اقتصاد رانتیر نامیده میشوند، یعنی دولت و ملت به درآمد نفت متکی بوده و با قطع آن، اقتصاد و به تبع آن کشور و ملت دچار بیماری اقتصادی- اجتماعی "هلندی" میشوند.
حال در این شرایط اقتصادی ناشی از بحران کرونا برخی مسئولین به فکر مردم بوده و برای بهبود شرایط راهکار ارائه میدهند و برخی دیگر بدون توجه و حس مسئولیت از کنار مشکلات مردم میگذرند، اما در این میان نکته مهم و رمز موفقیت کشور " برای مردم و با مردم کار کردن" است، نکتهای که حتی از سوی مسئولین دلسوز نیز مغفول مانده؛ به عبارتی در اتخاذ تصمیمات برای مردم باید با خود آنان نیز مشورت شده و از توان و تخصصشان استفاده شود.
تمام این کمبودها عامل و منشاء بروز مشکلات و اختلالات روانی در سطح جامعه بوده که روز بروز نیز در حال افزایش است. بنابراین یکی از راههای بودن با مردم و کار کردن با آنان، مشورت و اخذ نقطه نظرات از خود مردم در زمان اتخاذ تصمیم برای آنهاست. شنیدن نظر مردم گاهی بهترین راهحلها را پیش پای مسولان قرار میدهد، از طرف دیگر مردم مسئولین را از خود دانسته و با احساس مالکیت نسبت به جامعه، حس مسئولیت پذیری بالاتری نسبت به جامعه و مسولین خواهند داشت.
در همین بحران کرونا نیز، در شرایطی که سرمایه اجتماعی و حس مسئولیت پذیری در سطح جامعه افزون باشد، رعایت پروتکلها، پوشش ماسک و سایر توصیههای مسئولان و متخصصان با جان و دل و بدون نیاز به زور و تهدید و جریمه، از سوی شهروندان رعایت میشود.
یاسمی که سالها به عنوان کارشناس سازمان جهانی بهداشت در کشورهای مختلفی از آفریقا گرفته تا افغانستان خدمت کرده، با یادآوری خاطرهای در این رابطه، میگوید: در افغانستان برای دیدار با بیماران و بررسی شرایط یک بیمارستان روانپزشکی با مسئولین بیمارستان جلسهای داشتیم ولی جلسه را به حضور نمایندگانی از خود بیماران و خانودههای آنها منوط کردم. طی جلسه پیشنهاداتی از سوی مسوولان برای دریافت بودجهای بالا مطرح شد، پیشنهاد ما در رابطه با بازسازی بیمارستان و امکاناتی در اجتماع بود، سپس نظر خود بیماران و خانوادههای آنها را جویا شدم، یکی گفت من نقاشم، رنگ با من، دیگری گفت برادر من نجار است، این بخش کار با من و به مرور بخش اعظم کار از سوی خود بیماران و خانوادههایشان انجام شد، این تجربه را میتوان به ابعادی بزرگتر و در سطح جامعه تعمیم داد، اگر برای مردم و با مردم کار کنیم آنها نیز خود را جزو برنامهها دانسته و با حس مسئولیت بالا رفتار میکنند؛ بنابراین صرف کار کردن برای مردم کفایت نمیکند، باید با مردم کار کنیم.
این استاد روانپزشکی که در ابتدای شیوع کرونا مسئولیت کارگروه حمایتهای روانی اجتماعی ستاد کرونای تهران را نیز بر عهده داشته و عضو کمیته علمی کشوری کرونا نیز میباشد، در رابطه با نقش آموزش در توانمندسازی افراد و پیشگیری از تبعات روانشناختی بحرانها، میگوید: آموزشها و تجربیات ما در حوادث طبیعی بیشتر است، اما در بحران کرونا به این جمعبندی رسیدیم که آموزشهای عمومی قبلی کاربردی ندارد و باید درباره بحرانهایی با سرشت مختلف برخی آموزشهای متنوع و متناسب با همان بحران نیز ارایه شود.
در همین راستا در کارگروه حمایتهای روانی اجتماعی ستاد کرونا و در دانشگاه های مختلف، آموزشهایعمومی و دستوالعملهایی در حوزه سلامت روان؛ متناسب با شرایط بحران کرونا تهیه و تدوین شده و در سطح عمومی منتشر شده است. در ماههای اخیر کمیته سلامت روانی اجتماعی نیز متصل به کمیته علمی کشوری کرونا تشکیل شده است و فعالیتهای با ارزشی شروع کرده است.
در این میان "افزایش تاب آوری و آستانه تحمل" راهکاری موثر در جهت کنترل و مدیریت تبعات روانشناختی بحران کرونا محسوب میشود؛ آموزش ارتقای سطح تاب آوری باید از سنین پایین، در برنامه آموزشی مدارس گنجانده شود، البته نه در کتب درسی بلکه در قالب بازی و به صورت متنوع همانند آموزش مهارتهای زندگی و به صورت کاربردی.
مساله بعد مدیریت زمان و کنترل استرس است که به آرامش و کنترل شرایط در بحران کمک زیادی میکند.
خودآرامی یا ریلکسیشن با هدف کاهش سطح اضطراب روش بعدی است که در وهله اول باید با کسب مهارتهای فردی محقق شود نه مصرف خودسرانه داروهای آرامبخش. تنها زمانی که استرس و اضطرب تبدیل به اختلال روان شود، میتوان با تجویز روانپزشک دارو مصرف کرد، چراکه بسیاری از داروهای "آرامبخشی" که مردم عادی میپندارند خطرناک بوده و ضمن ایجاد عوارض قلبی و عروقی جدی، اعتیادآور است؛ به خصوص در مبتلایان کووید ۱۹ که اگر داروهای ضد کووید با برخی داروهای اعصاب همراه شود، عوارض خطرناکی برای قلب به دنبال خواهد داشت.
*رسانهها چگونه میتوانند به کنترل تبعات روانشناختی اپیدمیها و بحرانها، کمک کنند؟
ما در پزشکی مثالی داریم که به فارسی همان ضربالمثل معروف "مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان" تعبیر میشود. در وهله اول باید از رسانهها خواهش کنیم که طی این بحران ضرری نرسانند، خیر پیشکش...
متاسفانه برخی رسانهها بدون علم و آگاهی لازم از افراد غیرمتخصص با ادعاهای ثابت نشده دعوت به عمل آورده و صحبتهای غیرعلمی و غیرتخصصی آنها را در سطح عموم منتشر میکنند، ادعاهای غیرمستندی که گاها جان افراد را به خطر میاندازد، متاسفانه نمونههای آن هم کم نیست؛ از تجویز نمک به جای ماسک گرفته تا نیش زنبور و عنبرنسا...
البته رسانهها میتوانند ضمن اطلاع رسانیهای سریع در رابطه با پروتکلها و سایر تصمیمات کشوری، در جهت آگاهسازی و ارتقای سطح سواد سلامت جامعه نقش مثبتی ایفا کنند. در رابطه با تبعات روانشناختی بحران پیشنهاد میشود که ابتدا نیازهای روانشناختی و اجتماعی مردم را با حضور در بین مردم و گفتوگو با آنان شناسایی کنند و سپس برای کمک به رفع این نیازها اقدام کنند.
یاسمی به عنوان بخش پایانی این گفتوگوی تفصیلی بیان میکند: مسئولین باید با مردم شفاف بوده و شرایط را به صورت واقع بینانه تشریح کنند. هر تصمیمی که در جهت مقابله با بیماری اتخاذ میشود از جمله تعطیلیها، ممنوعیت سفر، ممنوعیت برگزاری مراسم مختلف و غیره، دلایل علمی و تاثیر این تصمیمات در پیشگیری از شیوع و انتقال بیماری را به صورت شفاف برای مردم توضیح داده و آنها را اقناع کنند، در این صورت مردم نیز احساس مسئولیت بیشتری کرده و سطح رعایتها افزایش پیدا میکند؛ برای مردم و با مردم.