۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۴۳۶۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۷ - ۲۴-۰۶-۱۳۸۸
کد ۸۴۳۶۳
انتشار: ۰۹:۱۷ - ۲۴-۰۶-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

 
جام جم: چرايي دفاع از فلسطين

«چرايي دفاع از فلسطين»عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ جام جم به قلم دكتر علي دارابي است كه در آن مي‌خوانيد؛بيش از 60 سال از تأسيس رژيم اشغالگر قدس مي‌گذرد. رژيم غاصبي كه شكل گيري آن بر پايه تجاوز، اشغال و بيرون راندن مردم فلسطين از سرزمين آبا و اجدادي خويش بوده است. هرچند سران رژيم صهيونيستي با حمايت و پشتيباني قدرت‌هاي مستكبري چون انگليس و آمريكا جامه بظاهر قانوني در پوشش سازمان ملل براي اين رژيم جعلي پوشاندند، اما تا تاريخ زنده است و خون در رگ حيات جامعه بشري در جريان است، غصبي بودن، اشغالگر بودن و متجاوز بودن رژيم صهيونيستي فراموش نخواهد شد.

حمايت از مظلوم در برابر ظالم و دفاع از ابناي بشر فارغ از ايدئولوژي آنها، اولين دليل حمايت از فلسطين و مردم آواره آن است. دفاع از حقوق بشر امروز به مثابه يك دغدغه جهاني درآمده است. پس چرا ما ايرانيان مسلمان به حكم بشري و انسانيت از ساير ملل جهان در دفاع از فلسطين عقب بمانيم. ايرانيان مسلمان كه در طول تاريخ خود ملجأ آوارگان از ديگر سرزمين‌ها بوده‌اند، آيا امروزه كه همه مردم جهان يكصدا جنايات بي‌شمار رژيم اشغالگر در بمباران و ويران كردن كاشانه مردم فلسطين در سراسر جهان را محكوم مي‌كنند، زيبنده چنين ملت متمدن و با فرهنگ است كه از نهضت بزرگ دفاع از مظلوم و مخالفت با آپارتايد و نژاد پرستي عقب بماند.

دليل دوم در حمايت از فلسطين و قدس شريف به اعتقادات ديني و اسلامي ما برمي‌گردد. اكثريت مردم فلسطين مسلمان و خدا پرست هستند اسلام ما را به حمايت از مسلمانان كه مورد ظلم و تجاوز قرار گرفته‌اند، در اقصي نقاط عالم فرا مي‌خواند. رژيم اشغالگر قدس به‌دنبال تحقق استراتژي نيل تا فرات است. اين راهبرد به منزله اشغال ساير كشورهاي اسلامي، بسط قلمرو غاصبانه كنوني، تحديد قلمرو اسلام و مسلمانان و سيطره صهيونيسم بر جهان اسلام است. با پيروزي انقلاب اسلامي و تعطيل سفارت رژيم غاصب در ايران و بنا كردن نمايندگي فلسطين به جاي آن، انقلاب اسلامي رسماً حمايت علني خود را از فلسطين اعلام كرد و با نامگذاري آخرين جمعه ماه مبارك رمضان از سوي معمار كبير انقلاب اسلامي و بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني (ره) به عنوان روز جهاني قدس نهضت فراگير مسلمانان در دفاع از فلسطين را شاهد بوده‌ايم. امام خميني روز قدس را متعلق به اسلام و پيامبر اكرم (ص) ناميده اند و امروز شاهد آن هستيم كه دفاع از قدس يك مساله محصور شده صرفاً عربي به اصلي ترين مسأله جهان اسلام مبدل شده و اين مرهون دور انديشي امام خميني (ره) و ايستادگي ملت ايران بوده است.

سومين و مهم‌ترين دليل حمايت نظام جمهوري اسلامي و ملت سلحشور و انقلابي آن از فلسطين مساله امنيت ملي است. واقعيت آن است كه دشمني رژيم صهيونيستي با مردم و انقلاب اسلامي و آرمان‌هاي امام خميني (ره) با هيچ چيز تغيير نخواهد كرد. اگر جمهوري اسلامي به فرض محال از دستيابي به فناوري نوين هسته‌اي براي مصارف صلح‌آميز كه استكبار و به خصوص رژيم غاصب اسرائيل آن را تهديدي براي صلح جهاني به شمار مي‌آورند و به دنبال «ايران هراسي» در دنيا هستند بازماند يا اگر ملت ايران مساله فلسطين را رها كند و دست از حمايت از گروه‌هاي جهادي بردارد، باز اسرائيل بزرگ‌ترين دشمن جمهوري اسلامي است؛ چرا كه امروز مثلث آمريكا، عربستان و اسرائيل بدنبال نقشه شومي هستند كه به‌جاي نگراني از اسرائيل «ايران هراسي» را به ملت‌هاي اسلامي عربي القا كنند. با اين همه آيا جاي سرزنش و نكوهش نسبت به برخي كانديداهاي انتخاباتي كه حمايت سرافرازانه ملت ايران از مردم فلسطين و گروه‌هاي جهادي را زير سوال بردند، ندارد؟ آيا واقعاً جاي شك وجود دارد كه امروز خط مقدم دفاع از مرزهاي جغرافيايي، امنيتي و دفاع از منافع جمهوري اسلامي توسط گروه‌هاي جهادي در فرسنگ‌ها دورتر از مرز جغرافيايي جمهوري اسلامي صورت مي‌گيرد؟

آيا هدف آمريكا و اسرائيل و حاميان آنها از جنگ 33 روزه عليه مردم لبنان كه با مقاومت مردم و اقتدار حزب ا... لبنان سرانجام با شكست مفتضحانه رژيم اشغالگر منجر شد صرفاً براي مقابله با حزب الله لبنان بوده است؟ مگر اسناد رسمي و محرمانه و اظهارات مقامات بلند پايه كشورهاي منطقه و غربي گوياي آن نبوده است كه طرح آمريكا تلاش براي پيروزي محمود عباس و سپس خلع سلاح گروه‌هاي جهادي و حمله به حزب‌الله و نيز فشار به سوريه و سقوط دولت بشار اسد زنجيره‌هاي نقشه شومي بوده است كه متعاقب تكميل اين زنجيره‌ها بوش شرايط را براي پيروزي حزب خود در انتخابات ميان دوره‌اي كنگره فراهم كند و پس از آن حمله به ايران را در دستور كار خود قرار دهد؟

اما با شكست مفتضحانه اسرائيل در برابر حزب‌الله لبنان همه توطئه‌ها نقش بر آب شد، آيا اين نمونه‌اي از گره خوردن امنيت ملي ما با گروه‌هاي جهادي نيست؟

دروغ بزرگي كه در جريان مناظره انتخاباتي ذهن برخي از مردم عزيز را به‌خود مشغول كرد، بزرگنمايي حجم كمك‌هاي مالي ايران به گروه‌هاي جهادي بوده است. اين دروغ نيز چون برچسب ناجوانمردانه تقلب در انتخابات از يك جنس هستند براستي زماني كه آمريكا رسماً از تصويب بودجه‌هاي چند صد ميليارد دلاري عليه جمهوري اسلامي در كنگره خود سخن مي‌گويد. ميلياردها دلار در كشورهاي اسلامي و همسايه ايران عليه جمهوري اسلامي هزينه مي‌كند و به دروغ نام آن را دفاع از منافع ملي خود و امنيت كشور‌ها مي‌گذارد. چرا ما كمك‌هاي محدودي كه سرجمع آنها از هزينه احداث يك مجتمع بزرگ صنعتي كمتر است را آنقدر بزرگ مي‌كنيم كه مردم ما احساس كنند از سر سفره آنها به نفع ديگران برداشته‌اند. هويت جمهوري اسلامي به دليل امنيت ملي آن و تهديد دائمي آمريكا و اسرائيل عليه تماميت ارضي آن امروز با مسأله فلسطين و حمايت مقتدرانه ملت ايران از آرمان قدس شريف و گروه‌هاي جهادي بخصوص حزب‌الله سرافراز و با عزت لبنان پيوند خورده است. اگر ما امروز در خط مقدم دفاع از قدس و فلسطين هستيم، چرايي آن را بايد در امنيت ملي، اعتقادات اسلامي و عواطف انساني ملت بزرگ ايران اسلامي جستجو كنيم. برگزاري باشكوه راهپيمايي روز جهاني قدس نمادي از پايداري ملت ايران در دفاع از آرمان‌ها و امنيت ملي است.

كيهان: كنكاش در شرايط جاري لبنان

«كنكاش در شرايط جاري لبنان»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛
تاخير در تشكيل كابينه لبنان توام با تهديدات رژيم صهيونيستي عليه لبنان از يك سو و پاره اي از اتفاقات امنيتي در داخل لبنان از سوي ديگر توام گرديده و مجموعه اين مسايل شرايط فعلي و چشم انداز آينده اين كشور را تا حدي مبهم گردانيده است. اين ابهام تا بدانجا پيش رفته است كه طي روزهاي اخير شاهد آغاز مذاكرات فشرده اي در سطح منطقه بوده ايم. براي تحليل پيرامون شرايط فعلي لبنان و احتمالات آن گفتني هايي وجود دارد.

1- سعدالدين حريري كه رياست فراكسيون پارلماني المستقبل-متعلق به اهل سنت- را بعهده دارد بر مبناي سنت جاري در لبنان مامور تشكيل كابينه جديد گرديده است. حريري در عين حال يكي از چهره هاي اصلي گروه موسوم به 14 مارس نيز مي باشد. اين گروه با دارا بودن 71كرسي در پارلمان 128 نفره لبنان اكثريت پارلماني را در اختيار دارد. با توجه به اينكه مصوبات پارلمان و نيز مصوبات دولت به تصويب دو سوم اعضا بستگي دارد، حريري نمي تواند با تكيه بر اكثريت لرزان پارلماني- و تفاضل 14 كرسي- كابينه لبنان را بچيند. برهمين اساس از منظر گروه 8 مارس، شرايط تشكيل دولت به نسبت گذشته تفاوتي نكرده است. گروه 8 مارس اگرچه اقليت پارلماني است اما نسبت به مجلس قبل از 5 كرسي اضافه برخوردار است بنابراين، گروه هوادار مقاومت حق دارد بر رويه گذشته در تشكيل دولت تاكيد ورزد.

2- پيش از اين سعدالدين حريري از فرمول 15+10+5 سخن گفته و آن را راهنماي تشكيل كابينه وحدت ملي دانسته بود. براساس اين فرمول 15 پست دولت در اختيار گروه اكثريت، 10 كرسي در اختيار اقليت و 5 كرسي در اختيار رئيس جمهور قرار مي گرفت. اين فرمول اگرچه براي هواداران مقاومت، در بردارنده «ثلث ضامن» نبود ولي مقاومت لبنان با تكيه بر همراهي ميشل سليمان با مقاومت، آن را پذيرفت و همكاري هاي خود را براي تشكيل كابينه وحدت ملي با حريري آغاز كرد اما در اين ميان سعدالدين حريري از اين فرمول عقب نشيني نمود و پاي فرمول 20، 7 و 3 به ميان كشيد؛ به اين معنا كه گروه 8 مارس و رئيس جمهور مجموعاً ده كرسي- يك كرسي كمتر از ثلث ضامن- را در اختيار داشته باشند و گروه 14 مارس كه تنها 14 كرسي اضافي دارند دو سوم كابينه را در دست داشته باشد اين فرمول طبعاً نمي تواند مورد قبول لبناني ها باشد چرا كه يك گام به عقب به حساب مي آيد.

3- عقب نشيني حريري از فرمول اوليه انتخاب وزرا دقيقاً پس از دو دور سفر پي در پي «عبدالعزيز خوجه» سفير سابق عربستاني در لبنان و سفر حريري به رياض اتفاق افتاد و رسانه هاي منطقه اي عربستان سعودي به پشتيباني تبليغاتي از فرمول جديد حريري پرداختند. اين موضوعات نشان داد كه عربستان سعودي به گمان آنكه مي تواند شرايط لبنان را به نفع خود تغيير دهد و يا اينكه تشنج در لبنان را به نفع خود ارزيابي مي كند، به تحريك سعدالدين حريري پرداخته و در نهايت لبنان را وارد دوره جديدي از تبليغات سياسي اين گروه لبناني عليه آن گروه لبناني گردانيده است. با اين وصف بايد حق را به «نصرالله صفير» كاردينال مسيحي هاي كاتوليك لبنان داد كه زمزمه هاي خارجي را باعث تاخير در تشكيل كابينه لبنان دانست.

4- گروه 14مارس در واقع 55درصد پارلمان لبنان را در اختيار دارد. لذا اين گروه، حداكثر 17كرسي از 30 كرسي كابينه را مي تواند تصاحب كند و گروه 8 مارس حداقل 13كرسي را مي تواند در اختيار بگيرد. حالا فرض كنيد كه سهمي هم قرار است به رئيس جمهور بدهند- كه اين به هيچ وجه قانوني نيست و سابقه هم ندارد- در اين صورت از سهم دو طرف بايد داده شود با اين وصف پذيرش فرمول 15-10-5 از سوي حزب الله و ساير نيروهاي مقاومت در واقع نوعي مسامحه در سهم خود به حساب مي آيد وگرنه سهم آنان بيش از 10كرسي است. با اين وصف در دعواي جاري ميان دو گروه آنكه زياده خواهي و حتي فتنه انگيزي مي كند گروه 14مارس و بطور خاص آقاي سعدالدين حريري است.

5- در اثناي اين دعواها سه اتفاق جالب امنيتي هم افتاد. از يك طرف گروه 14مارس پاي «تسليحات حزب الله» را به ميان كشيد و از حزب الله خواست كه تضمين بدهد از سلاح هاي خود در دعواهاي داخلي استفاده نمي كند- كه هيچگاه استفاده نكرده است- از سوي ديگر رژيم صهيونيستي با استناد به چند انفجار مشكوك در شهر مرزي نهاريا مدعي شد كه لبنان تبديل به يك تهديد ويرانگر عليه شهرهاي مرزي شده است و در اثناي اين ادعا يك گروه گمنام- گردان زياد الجراح- درست در سالگرد واقعه 11سپتامبر مسئوليت شليك دو فروند موشك از روستاي القليله به شهر نهاريا را مي پذيرد و متعاقب آن هواپيماهاي رژيم صهيونيستي بر فراز بخش هاي جنوبي لبنان به پرواز درمي آيند و رئيس فرانسوي نيروهاي يونيفل- مستقر در جنوب لبنان- اعلام مي كند شرايط امنيتي در جنوب لبنان ضربه پذير شده و كاملا شكننده است!

مجموعه اين خبرها بيانگر آن است كه به بن بست رساندن فضاي سياسي لبنان و اولويت دادن به تحركات امنيتي يك سناريو براي حل مهمترين مشكل رژيم صهيونيستي- سلاح حزب الله- است. براساس اين سناريو قرار است فرمول پذيرفته شده 15-10-5 زماني اجرا شود كه حزب الله لبنان درباره سلاح خود كوتاه بيايد و سخن گفتن از مهار سلاح حزب الله آغاز شود. اين در جاي خود به معناي نااميد شدن آمريكا و رژيم صهيونيستي از اجرا شدن مفاد قطعنامه 1701- ناظر به خلع سلاح حزب الله- مي باشد.

6- تشكيل دولت در لبنان يك پيشينه روشن دارد. در ارديبهشت ماه سال قبل و در ماههاي پاياني عمر قانوني دولت گذشته لبنان، سران گروههاي مختلف در دوحه روي تشكيل دولت وحدت ملي توافق كردند و همه بطور ضمني پذيرفتند كه سلاح مقاومت يك مشكل داخلي نيست و مي توان اقتدار امنيتي حزب الله را پذيرفت و در عين حال روي موضوعات سياسي به توافق رسيد. توافق دوحه صفحه جديدي را روي لبنان گشود و اميدواريهاي زيادي را توليد كرد ولي در عمل گروه 14 مارس درصدد بودند كه با انتخابات جديد- 17 خرداد 88- آن توافقنامه را كان لم يكن معرفي نمايند و در واقع لبنان را به دوره اي كه از فقدان دولت رنج مي برد، انتقال دهند. اين در حالي است كه اكثريت پارلماني قبل حتي از اكثريت پارلماني امروز ضعيف تر شده و در همان حال مواضع جديد وليد جنبلاط هم بيانگر آن است كه اكثريت عددي 71 كرسي هر آن ممكن است به اكثريت 66 در مقابل 62 كرسي تبديل شود. با اين وصف يكه تازي گروه 14 مارس در ميدان «تبليغات سياسي» حماقت و يا ديوانگي است.

7- در صحنه سياسي لبنان هيچكدام از گروههاي فعلي لبنان- حتي اگر متحد شوند- ياراي رويارويي با حزب الله را ندارند. اين موضوعي است كه همه گروههاي سياسي به آن اعتراف دارند و از طرف ديگر به خوبي مي دانند برتري امنيتي حزب الله باعث انسداد در فضاي سياسي اين كشور نشده است. سيدحسن نصرالله بارها اعلام كرده است كه حتي اگر همه سران عرب از او بخواهند رياست دولت را در لبنان بعهده بگيرد، نخواهد پذيرفت. با اين وصف گروه 14 مارس بايد از نجابت سيدحسن نصرالله- محبوب ترين شخصيت در لبنان و در جهان عرب- قدرداني كند ولي آنان به گمان اينكه حزب الله بشدت از ورود در منازعات داخلي واهمه دارد و اين ورود را سبب ضربه خوردن محبوبيت خود مي داند، از مباحث امنيتي مي گريزد و مي توان از اين طريق امتيازات زيادي را از آن بدست آورد. در اين موضوع تجربه لبنان مي گويد كه حزب الله بشدت از ورود به درگيري هاي داخلي اجتناب مي كند ولي اگر يك گروه داخلي بخواهد پايه هاي امنيتي اين كشور را بلرزاند، سيد و حزب الله او را دشمن به حساب آورده و به مهار آن اقدام مي نمايند. لبنان در دو هفته آخر ارديبهشت سال گذشته شاهد بود كه وقتي گروه المستقبل، گروه كتائب، گروه قوات و گروه سوسياليست ترقي خواه، دست به كار يك آشوب امنيتي شدند، حزب الله آنان را در يك نيمروز متوقف كرد. بنابراين حزب الله مي تواند دشمنان امنيت را مهار كند و در همان حال وجهه خود را نيز حفظ نمايد.

8- لبنان يك كشور با مذاهب و طوايف مختلف است و جز در سايه همكاري گروهها و مذاهب مختلف به سامان نمي رسد، حدود 35 درصد لبنان را شيعيان، حدود 28 درصد لبنان را مسيحيان، حدود 25 درصد لبنان را سني ها، حدود 7 درصد را دروزي ها و 3 درصد را طوايف ديگر به خود اختصاص داده اند با اين وصف لبنان بر مبناي دموكراسي توافقي اداره مي شود البته در اين دموكراسي توافقي بايد روزي سهم واقعي طوايف داده شود. در حال حاضر 27 كرسي مجلس را شيعيان، 27 كرسي را سني ها، 8 كرسي را دروزي ها، دو كرسي را علوي ها و 64 كرسي مجلس را طايفه هاي مختلف مسيحي در دست دارند در حالي كه واقعيت لبنان از نظر جمعيتي اقتضاي ديگري دارد.

اعتماد: مهندسي تقلب در انتخابات افغانستان

«مهندسي تقلب در انتخابات افغانستان»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي اعتماد به قلم فرزانه روستايي است كه در آن مي‌خوانيد؛به ندرت مي توان دو کشور همسايه را يافت که انتخاباتي مشابه در آنها برگزار شود. ماجراي انتخابات رياست جمهوري ايران و افغانستان تبديل به دو حادثه مهم سياسي منطقه شده است و هر روزي که مي گذرد حتي ذره يي از درجه خبرسازي آن کم نمي شود. در افغانستان نيز جريان جديدي قد علم کرد که در هيچ يک از محاسبات سياسي اين کشور تا اين حد به حساب نمي آمد؛ جرياني اصلاح طلب با شعار تغيير که به يکباره موج هاي وسيعي از جوانان، روشنفکران و تحصيلکرده هاي افغان را به خود جلب کرد. از همه مهم تر اينکه حامد کرزي رئيس جمهور افغانستان به يکباره با رقيبي انتخاباتي مواجه شد که شيب جذب آراي وي روز به روز گسترش يافت و هرچه روز انتخابات افغانستان نزديک تر مي شد، آراي جبهه اصلاح طلب به رهبري عبدالله عبدالله افزايش يافت. به يکباره نيرويي سياسي در افغانستان بروز کرد که همه معادلات سياسي، نظامي و امنيتي پيرامون اين کشور را متحول و آينده را به مسيري هدايت کرد که تقريباً کسي احتمال آن را نمي داد.

مهم ترين حادثه يي که پس از وزن گيري جبهه اصلاح طلبي در انتخابات رياست جمهوري افغانستان رخ داد، افشاي گام به گام تخلف هاي جدي انتخاباتي بود که از سوي دولت انجام شد و با گذشت حدود يک ماه هر روز ابعاد جديدتري از آن آشکار مي شود.در حال حاضر انتخاباتي در افغانستان برگزار شده که ديگر بحث تخلف انتخاباتي در آن مطرح نيست و موضوع اساسي آن تقلب مهندسي شده از سوي کارگزاران دولت و وابستگان دولتي است. تاکنون سه هزار پرونده تخلف انتخاباتي در کميسيون انتخابات افغانستان به ثبت رسيده که 700 مورد آن به لحاظ گستردگي غيرقابل انکار است و براساس آنها مي توان انتخابات افغانستان را باطل اعلام کرد.

در شرايط فعلي به لحاظ حجم ابهام هايي که پيرامون انتخابات رياست جمهوري افغانستان شکل گرفته، نه مي توان نتايج نهايي را اعلام کرد، نه مي توان انتخابات را باطل کرد، نه مي توان انتخابات را به مرحله دوم کشاند و نه مي توان مصالحه يي را بين حامد کرزي و عبدالله عبدالله برنامه ريزي کرد.تاکنون حدود 95 درصد صندوق ها از ولايات مختلف شمرده شده که بر اساس آنها حامد کرزي بيش از 51درصد آرا را به خود اختصاص داده است. با توجه به اسناد و ادله غيرقابل انکار پيرامون مهندسي تقلب در انتخابات افغانستان احتمال ابطال آراي برخي از حوزه هاي انتخاباتي جدي است.

با اين حال اعلام ابطال انتخابات، مشروعيت برنده و سلامت انتخابات را به شدت در معرض سوال و پرسش قرار مي دهد.لازم به يادآوري است دوماه پيش از برگزاري انتخابات رياست جمهوري، دوره صدارت حامد کرزي به پايان رسيده بود اما وي بر اساس تفسير نادري از قانون اساسي اجازه يافت چند ماه بيشتر رئيس جمهور باقي بماند. به عبارت ديگر، انتخابات رياست جمهوري افغانستان از سوي دولتي برگزار شد که قانوني بودن همان دولت از سوي برخي از مراجع قانوني در معرض انکار و ترديد بود.حامد کرزي قبل از برگزاري انتخابات رياست جمهوري توانسته بود تقريباً اکثريت طيف هاي سياسي قومي افغانستان را حول خود متحد کند.

ژنرال فهيم از رهبران تاجيک، کمال خليلي از رهبران هزاره ها، اسماعيل خان از شرق افغانستان و هرات و ژنرال دوستم به عنوان رهبر ازبک ها همگي در مدار رياست جمهوري افغانستان قرار گرفتند.با اين حال بسياري از جوانان افغانستان که با کتاب، مجله و اينترنت سروکار داشتند و فساد گسترده ادارات و مقام هاي دولتي برايشان غيرقابل توجيه و دفاع بود، به عبدالله عبدالله جوان و اصلاح طلب روي آوردند. کرزي براي ماندن در پست رياست جمهوري تقريباً با کليه سران قبايل وارد مذاکره و معامله شد. براساس مصاحبه يي که در شوراي روابط خارجي امريکا منتشر شد، کرزي به حدي وعده وزارت، صدارت و استانداري به افراد داده که براي تحقق وعده هايش نياز است استان ها و وزارتخانه هاي جديدي به افغانستان اضافه شود.

در يک مورد مشهور، رئيس قوم براهويي افغانستان اعلام کرد افراد قوم وي 25 هزار راي خود را به نفع عبدالله در صندوق آرا ريخته اند، اما 25 هزار راي اين منطقه در کميسيون انتخابات افغانستان به حساب کرزي گذاشته شده است. در حال حاضر سه راه حل غيرممکن براي برون رفت، از بحران خطرناک انتخابات افغانستان محتمل است.

1- ابطال انتخابات؛ گزينه فوق به لحاظ اينکه دو سال زمان براي سازماندهي انتخابات فعلي و توزيع برگه هاي الکترال در سراسر افغانستان صرف شده عملاً امکان ناپذير است. گسترش نفوذ طالبان وضعيتي را در افغانستان پديد آورده که هيچ کس اطمينان ندارد معادلات سياسي افغانستان در دو سال آتي به همين شکل و شمايل باقي بماند و طالبان دوباره در اين کشور قدرت را تصاحب نکنند. بنابراين به دليل ابهام در شرايط امنيتي افغانستان ريسک ابطال انتخابات فعلي و سازماندهي يک انتخابات جديد تقريباً غيرقابل پذيرش است.

2- پيروز اعلام کردن حامد کرزي؛ طي دو سال گذشته طالبان در بسياري از مناطق حاشيه يي افغانستان نفوذ و عملاً بخش هايي - بيش از 50 درصد - از خاک افغانستان را در کنترل خود درآورد. همين عاملي بود که مشروعيت حامد کرزي را تا حدود زيادي مخدوش کرد. رئيس جمهور اعلام کردن کرزي پس از افشاي حجم قابل توجه و غيرقابل انکاري از تقلب، مشروعيت سياسي وي را بيش از پيش در معرض سوال قرار مي دهد. رئيس جمهوري که - در شرايط ناامني افغانستان - با تقلب انتخاباتي در اين کشور به قدرت برسد خيلي زود تبديل به يک معضل سياسي مي شود زيرا نظام قومي قبيلگي افغانستان طي هشت سال گذشته در تلاش بوده تا خود را بازسازي کند و با تحميل يک رئيس جمهور با تقلب پيروز شده، افغانستان دچار ريختگي سياسي و احتمالاً درگيري نظامي داخلي مي شود.

3- دعوت عبدالله به مشارکت سياسي با کرزي؛ در حال حاضر عبدالله عبدالله و حاميانش وي را پيروز انتخابات افغانستان مي دانند. بنابراين جبهه اصلاح طلبي خود و نيز وزن رو به گسترش خود را برتر از آن مي داند که با يک رئيس جمهور مشروعيت از دست داده وارد معاهده و بده بستان شود. از سويي کرزي کليه پست هاي حساس را پيش از انتخابات بين روساي قبايل و هوادارانش تقسيم کرده است.

بنابراين پستي خالي باقي نمانده تا براي استمالت و دلجويي از جنبش ملي به عبدالله عبدالله واگذار شود. اصلاح طلبي امروز جامعه افغانستان يک واقعيت انکارناپذير است و عبدالله صرفاً نماد اين جنبش نياز به تغيير و اصلاح طلبي در افغانستان است. برخي عبدالله را نوک کوه يخي مي دانند که از آب بيرون زده و استدلال مي کنند در صورتي که عبدالله بنا بر ملاحظات امنيتي تن به مصالحه با کرزي بدهد بعيد به نظر مي رسد بدنه جريان سياسي که او رهبري مي کند تن به چنين مصالحه يي بدهد. به عبارت ديگر بحران انتخابات افغانستان با احتمال مصالحه دو نامزد رقيب نيز پايان نمي گيرد.

بر اساس شرايط فوق افغانستان در شرايطي قرار گرفته است که ادامه ناکارايي عوامل سياسي در اين کشور ممکن است منجر به بروز يک جنگ داخلي جديد و فروپاشي سيستم حکومت مرکزي شود. شايد بهترين راه حل براي جبهه اصلاح طلبي افغانستان و عبدالله عبدالله تن ندادن به مصالحه باشد. به عبارتي جبهه اصلاح طلبان افغان ها در شرايطي که انتخابات را حداقل در ظاهر باخته، به لحاظ سياسي برنده است.

در صورتي که عبدالله و طيف هوادارانش همان گونه که تاکنون بوده به عنوان يک جناح قدرت در کنار اهرم هاي سياسي حضور داشته باشد ممکن است معادلات بتواند به نفع آن رقم بخورد. به عبارت ديگر اصلاح طلبان در نقش اپوزيسيون بازي بزرگي را مي توانند در صحنه سياسي افغانستان بر عهده بگيرند. مشروط بر اينکه اپوزيسيون سياسي در جريان سياسي کرزي هضم نشود. با تاسف شرايط سياسي امنيتي افغانستان فراتر از بحران جاري انتخابات رياست جمهوري است. مهم ترين معضل دست به نقد جامعه افغانستان رشد و گسترش نفوذ طالبان است.

طالبان با تهديد امنيتي و تحت فشار قرار دادن ولايات براي شرکت نکردن در انتخابات وزن سياسي خود را به اثبات رسانده است و بحران مشروعيت دولت مرکزي به طالبان مشروعيت مي دهد. شايد مهم ترين نکته در صحنه سياسي افغانستان رودست خوردن مديريت سياسي امريکايي ها از نظام مديريت فاسد حامد کرزي بود. در شرايطي که دولت باراک اوباما شديداً به توليد نتايج مثبت در معادلات افغانستان نياز دارد، به علت نتيجه فاجعه بار انتخابات فعلي، يک امتياز منفي بزرگ دريافت کرده است. برگزاري يک انتخابات سالم، شفاف و بدون شائبه بزرگ ترين دستاوردي بود که مي توانست منجر به خروج گام به گام امريکا از افغانستان شود. اما اين انتخابات مساله دار امريکايي ها را در افغانستان ماندگارتر کرد؛ امري که نه مورد اقبال متحدان امريکاست و نه امريکايي ها به آن تمايل دارند.

در مجموع نتيجه انتخابات رياست جمهوري افغانستان بدترين حادثه سياسي دو سال اخير اين کشور است که به نظر مي رسد به زودي تبديل به يک معضل امنيتي شود. بازي با آراي مردم در جريان انتخابات هميشه نتايج بي سروصدا به بار نمي آورد. تجربه افغانستان ثابت کرد حتي جامعه بدوي و تکه پاره افغانستان تقلب انتخاباتي را نمي پذيرد و تقلب در انتخابات منجر به خورده شدن پايه هاي سياسي امنيتي کشور مي شود. بسياري از جوان هاي افغانستان معتقدند آراي آنان ربوده و به حساب حامد کرزي گذاشته شده. حامد کرزي نيز مسوول عواقب مهندسي تقلب در آراي مردم است.

رسالت: احياء اقتدار ايران

«احياء اقتدار ايران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛يکي از دغدغه هاي مقام معظم رهبري پيش از انتخابات دهم رياست جمهوري راي بالاي رئيس جمهور منتخب و تشکيل يک دولت مقتدر به منظور تقويت جايگاه ايران در ابعاد منطقه اي و جهاني و همچنين تحکيم انسجام ملي بود.

يکي از دغدغه هاي مقام معظم رهبري پيش از انتخابات دهم رياست جمهوري راي بالاي رئيس جمهور منتخب و تشکيل يک دولت مقتدر به منظور تقويت جايگاه ايران در ابعاد منطقه اي و جهاني و همچنين تحکيم انسجام ملي بود.
ارزان فروشي اقتدار ملي در دولت اصلاحات و ترديدهاي رئيس جمهور دوم خرداد در دفاع از عزت ملي طي يک دوره8  ساله لطمات زيادي به کشور وارد کرد.

پيشرفتهاي هسته اي که امروز به عنوان يکي از مصاديق اعتماد به نفس ملي ايران مطرح است در8  ساله دوم خرداد به ميوه ممنوعه اي تبديل شد که در صورت دست درازي به آن مسئولان دولت وقت را از بهشت خودساخته تنش زدايي با دنياي غرب بيرون مي کرد. انعقاد توافق نامه هاي سعدآباد، بروکسل، پاريس و بدنبال آن تعليق کامل غني سازي در ايران، تعليق فعاليت هاي باز فرآوري اورانيوم، مهروموم کردن و پلمب نمودن تاسيسات و تجهيزات هسته اي، پذيرش و اجراي پروتکل الحاقي،صدور7  قطعنامه در شوراي حکام آژانس از سپتامبر2003  تا سپتامبر2005  و از همه مهمتر پراکندن بذر ياس و نوميدي در دانشمندان متخصص هسته اي کشور تنها بخشي از تبعات عقب نشيني هاي پي در پي اين جريان در سياست خارجي و چوب حراج زدن به اقتدار ملي ايران بود.

رهبر معظم انقلاب چند سال بعد اينگونه عقب نشيني هاي مکرر دولت هشتم را تبيين نمودند: “هي فشار آوردند که بايد اين را تعطيل کنيد، بايد آن را تعطيل کنيد. رسيدند به کارخانه  يو.سي.اف اصفهان، گفتند: اين را هم بايد تعطيل کنيد. آن مقدمات اولي است. بنده  آن وقت به مسئولين گفتم که اگر اين حرف را گوش کرديد، فردا خواهند گفت بايد معادن اورانيوم را هم که توي اين کشور هست، کلا يک جا جمع کنيد بدهيد به ما ... من همان وقت هم در جلسه  مسئولين - که از تلويزيون پخش شد - گفتم اگر چنانچه بخواهند به اين روند مطالبه  پي در پي ادامه بدهند، بنده خودم وارد ميدان مي شوم؛ همين کار را هم کردم. بنده گفتم که بايستي اين روند عقب نشيني متوقف شود و تبديل بشود به روند پيشروي... .”(86/10/13 ) با روي کار آمدن دولت نهم و اصرار بر سياست خارجي تهاجمي منطبق با نظر مقام معظم رهبري روند عقب نشيني هاي پي در پي متوقف شد و پيشروي هاي ايران آغاز شد. اين دولت با ايستادگي در مسئله هسته اي و طرح مباحث چالش برانگيز براي غرب نظير رويکرد ديپلماسي عمومي و ارتباط گيري با ملت ها، ضرورت بازنگري در ساختار فعلي سازمان ملل، پرسشهاي احمدي نژاد درباره هولوکاست، تاکيد بر مسئله نقض حقوق بشر در غرب، در خواست مناظره با رئيس جمهور وقت آمريکا مقابل رسانه ها و ...دنياي غرب را با مسائل جديدي روبرو کرد. به يمن ايستادگي مسئولان، خودباوري علمي دانشمندان ايراني و  مديريت دانش محور؛ جوانان ايراني خط قرمز غني سازي که غربي ها مدعي آن بودند را پشت سر گذاشتند.

جمهوري اسلامي ايران اکنون در بين7  کشور دنيا قرار گرفته است که مجموعه سوخت هسته اي را به طور کامل در اختيار دارد. امروز از نظر ايران مسئله هسته اي تمام شده است. پرتاب موفقيت آميز ماهواره اميد، مسير انتقال پيام صلح و دوستي ملت ايران را به جهان گشود و نويد ورود ايران به باشگاه هوا فضا و معدود کشورهاي داراي صنايع موشکي را داد. در واقع دولت نهم به نحو مطلوبي در مديريت عوامل تاثيرگذار بر اقتدار ملي موفق بود و ضمن ممانعت از تسري آن به حوزه قهريه، منافع ملي را به خصوص در قضيه هسته اي تامين نمود.

ورود به باشگاه هسته اي و دفع تهديدات موجود با کمترين هزينه ممکن، ورود به باشگاه هوا فضا، نقش موثر در معادلات منطقه اي بخصوص در قضيه عراق، افغانستان، فلسطين و...، تاکيد بر ظرفيتهاي بومي و اسلامي به عنوان نقشه اقتدار ملي، دفاع از اقتدار و عزت ملي در برابر تهديدات آمريکا و واداشتن سياستمداران ايالات متحده به درخواستهاي مکرر براي مذاکره با تهران، مواجهه عقلاني با بحران اقتصادي جهاني و... بخش اعظمي از دستاوردهاي دولت نهم در مسير ترميم و بازسازي اقتدار ملي بود.

رهبر فرزانه انقلاب سال1386  در ديدار مسئولان وزارت امور خارجه در همين باره گسترش تفکر اسلامي در دنيا و غلبه تفکر مقاومت در مقابل نظام سلطه، در لبنان و فلسطين را نمونه هاي بارزي از پيشرفت نظام اسلامي در افکار عمومي و افزايش عظمت و اقتدار ملت ايران برشمردند و خاطرنشان کردند: “امروز در باره ايران، تعابيري همچون قدرت منطقه اي و يا ابرقدرت منطقه اي به کار مي رود که همه اين موارد نشان مي دهد نظام اسلامي به برکت پايبندي به اصول، حرکت رو به جلو داشته است.”

يک سال قبل از برگزاري انتخابات دهم رياست جمهوري روزنامه آمريکايي اينترنشنال هرالد تريبون به صراحت اعتراف کرد:” امروز ايران قوي تر و منسجم تر شده است، دشمنان تاريخي اش در عراق و افغانستان تضعيف شده اند، و برنامه هسته اي اش در حال پيشروي است؛ اينها همه يعني شکست بوش در پايان راه”اقتدار فزاينده جمهوري اسلامي ايران هشداري براي غرب و دولت آمريکا به حساب مي آمد. آنها از هيچ تلاشي براي ضربه زدن به اين ابرقدرت منطقه اي فروگذار نکردند.

در آستانه انتخابات دهم رياست جمهوري آمريکا و انگليس با مديريت يک نبرد نرم به کارزار با قدرت روز افزون جمهوري اسلامي آمدند. يکي از اهداف اصلي دشمن از مديريت پشت پرده سلسله حوادث بعد از انتخابات لطمه زدن به اقتدار ملي و دست بالا گرفتن در مذاکرات بعدي بود. غربي ها بارها به صراحت اعلام کردند نمي خواهند دولت احمدي نژاد تکرار شود. باراک اوباما رئيس جمهوري آمريکا که تا قبل از انتخابات ضمن تاکيد بر مذاکره دوجانبه و چند جانبه با ايران از لزوم تعيين جدول زماني مشخصي در اين زمينه سخن مي گفت همه چيز را منوط به نتايج انتخابات در ايران کرد.

چند روز قبل از برگزاري انتخابات “تريتا پارسي “ رئيس شوراي ملي ايران- آمريکا در گفتگو با الجزيره اظهار کرد به دليل مواضع ضد آمريکايي دولت ايران، دولت واشنگتن خواستار پيروزي مير حسين موسوي (رقيب انتخاباتي احمدي نژاد) در انتخابات رياست جمهوري ايران است. سرويس جاسوسي آمريکا (سيا) که از چند سال قبل با سوءاستفاده از ابزارهاي گوناگوني مانند وزارت امور خارجه (آمريکا) و عناوين زيبايي مانند ديپلماسي عمومي، مبادلات فرهنگي و علمي، کارهاي مشترک مطالعاتي، رابطه مردم با مردم و انتقال تجربيات پزشکي و درماني و مديريت بحران پروژه نبرد نرم را مديريت مي کرد در ايام منتهي به انتخابات تمام تلاش خود را به کار گرفت تا دکتر محمود احمدي نژاد در انتخابات22  خرداد راي کافي را به دست نياورد.

اما پيروزي احمدي نژاد با آرايي حدود25  ميليون راي که نصاب فوق العاده اي در بين روساي جمهور ايران بود روياي غرب را برآشفت. در اين مرحله اغتشاشات خياباني بعد از انتخابات به منظور لطمه زدن به اقتدار ملي و زير سوال بردن صحت انتخابات روي ميز آمريکا و انگليس قرار گرفت.

دشمن با برآورد غلط از وضعيت داخلي کشور رويکرد اباحي گري سياسي و انقلاب مخملي را در ايران دنبال کرد. موضعگيري و ناخشنودي کشورهاي اروپايي و آمريکا نسبت به نتايج دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري اسلامي ايران و حمايت آنها از اغتشاشات روز به روز جدي تر شد. رسانه هاي انگليسي  بويژه بي بي سي فارسي و صداي آمريکا (وي او اي) در طول چند ماه گذشته رويکرد خصمانه اي در راستاي استراتژي مقابله با جمهوري اسلامي را دنبال نمودند. ميلي بند وزير امورخارجه انگليس در تاريخ88/3/23  گفت: “ايران را بايد همچنان در قبال دل نگراني هاي بين المللي درگير نگه داشت و تحت فشار گذاشت.”

يک روز پس از تائيد تماس هاي مستمر ستادهاي موسوي و کروبي با سفارت انگليس از سوي تحليلگر ارشد اين سفارتخانه و اثبات دخالت بيگانه در ناآرامي هاي پس از انتخابات، وزير خارجه آمريکا اعتراف کرد دولتآمريکا براي نشان دادن حمايت از تظاهرکنندگان معترض به نتايج انتخابات رياست جمهوري ايران کارهاي پشت پرده زيادي کرد .  وي تصريح کرد: “ما کارهاي زيادي مي کرديم تا بدون اينکه سر راه واقع شويم، واقعا به معترضان قدرت ببخشيم، ما به حمايت لفظي و پشتيباني از مخالفان ادامه مي دهيم. ”

تمام اين اقدامات در راستاي لطمه زدن به اقتدار ملي جمهوري اسلامي و زير سوال بردن حيثيت بين المللي ايران صورت مي پذيرفت.

اما درايت مقام معظم رهبري در مديريت بحران و ايستادگي مردم و مسئولان سبب شد تا پروژه انقلاب مخملي به حمايت و پشتيباني صد در صد بيگانگان با شکست روبرو شود. امروز يک دولت مقتدر و مستظهر به حدود25  ميليون راي در کشور مستقر است. در شرايط فعلي دولتي در راس کار است که حتي يک قدم نيز از مواضع پيشين خود عقب ننشسته و با حرفهاي جديدي به منظور ترميم و احياي اقتدار ايران در عرصه هاي منطقه اي و بين المللي حاضر شده است.

ارزيابي ها و تحليل هاي اوليه حکايت از آن دارد همان گونه که مقام معظم رهبري مي خواستند دولت دهم به مراتب مقتدرتر و پيشرو تر از دولت نهم است. چهره اي که امروز پس از گذشت بيش از100  روز از انتخابات دهم از حکومت و دولت ايران در جهان منعکس مي شود يک نظام پر قدرت و با توانايي مديريت بحران است که به عنوان يکي از معدود کشورهاي متخاصم با آمريکا حتي پروژه انقلاب مخملي نيز- که در اغلب کشورها جواب داده است- در آن با ناکامي و شکست مواجه مي شود. شايد از همين روست که اوباما رئيس جمهور آمريکا در گفتگوي اخير خود با روزنامه (يو اس اي تو دي) با اعتراف به اشتباهات دولت آمريکا در خصوص ايران اعتراف کرده است: “قدرت تغيير در معادلات ايران را نداريم.” وي با چرخش از مواضع سه ماه گذشته کاخ سفيد در قبال ايران به يک باره مدعي مي شود:” ما پس از انتخابات اخير رياست جمهوري در ايران نيز به هيچ شکل قصد دخالت نداشتيم و بارها تاکيد کرديم که حق انتخاب مردم اين کشور و نتيجه حاصل از آن را قبول داريم و اظهارنظر ما درباره برخوردها در خيابان ها به معناي نقض مسئله فوق نبود.”
در روزهاي اخير آمريکايي ها وعده داده اند حتي براي جلب نظر ايران به انجام مذاکره حاضر شده معادل2/5  ميليارد دلار بوئينگ و قطعات هواپيما به ايران تحويل دهد.

 ”سايمون گس” سفير جديد انگليس نيز در ديدار با دکتر محمود احمدي نژاد ضمن بيان اينکه انگليس به آنچه در گذشته بين دو کشور اتفاق افتاده است به هيچ عنوان افتخار نمي کند،گفت:”انگليس خواهان ايجاد مناسبات مدرن و توسعه روابط بر اساس احترام متقابل با جمهوري اسلامي ايران است.”

تغيير رويکرد آمريکا و انگليس صرف نظر از رويکردهاي پراگماتيستي غرب حکايت از احياي اقتدار ايران و بازگشت به ايام پر شکوه قبل از انتخابات  مي کند. امروز غرب بسته پيشنهادي جمهوري اسلامي را به طور جدي در دستور کار قرار داده و تا چند روز ديگر با سفر رئيس جمهور به نيويورک سرفصل تازه اي از سياست خارجي تهاجمي ايران و رويکردهاي حرفه اي جمهوري اسلامي در ديپلماسي عمومي به نمايش گذاشته خواهد شد. بديهي است شرط استيفاي حقوق ملت ايران از گردنکشان و مستکبرين جهاني تحقق يک محيط آرام و منسجم در داخل است. اينکه هنوز برخي از دنباله هاي دشمن و عناصر غافل داخلي بر مواضع غير مستند خود باقي مانده اند، چيزي جز رسوايي در مقابل ملت ايران براي آنها باقي نخواهد گذاشت. در شرايطي که اربابان خارجي اپوزيسيون در مقابل اقتدار ملت ايران سر فرود آورده اند ديگر جايي براي جولان دنباله هاي سابق و لاحق آنها نيست.

ابتكار: تا دير نشده... آتش بس بدهيد 

«تا دير نشده... آتش بس بدهيد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم رسول جعفريان است كه در آن مي‌خوانيد؛ وضعيت شکننده اي پيدا کرده ايم، وضعيتي که ادامه آن مي تواند عمود انقلاب را بلرزاند و کار را به جاهاي باريک و باريک تر بکشاند. اين درست است که بحران تنها ميان نخبگان و طبقات فرهيخته و شماري از افراد درگير در امور سياسي و اداري کشور است نه ميان عامه مردم در شهرستانها، اما به تدريج دامنه اين نگراني ها درحال گسترش بوده و با آنچه شاهديم و تحريکاتي که مي بينيم، و تبعاتي که ممکن است وضعيت فعلي داشته باشد، بيم آن مي رود که بيش از پيش توسعه يابد. با اين حال، و به جز اين بحران که ذهن بسياري از مشغول کرده، چندين خطر جدي ايران اسلامي را تهديد مي کند که بايد به حال آنها فکري کرد: نخست خطر حمله اسرائيل است که حرف شنوي اندکي از دولت آمريکا دارد و دايما به دنبال تحريک اين و آن عليه ايران است.

روزگاري اعراب نسبت به حمله به ايران تامل مي کردند و مانعي بر سر اين راه و رويه بودند، اما اکنون و در راس آنها مصر و سعودي، موافق حمله اسرائيل به ايران هستند. اگر چنين اتفاقي بيفيد، دولت اوباما قادر به هيچ گونه موضعگيري جز دفاع از اسرائيل نيست. علائم اين تحرکات در لبنان و در صحنه سياست بين المللي آشکار است. دوستاني براي ما در منطقه نمانده و صداي نحس شبکه العربيه که هزار بار از تلويزيون انگليس بدتر است و همه جهان عرب را عليه ما مي شوراند، تقريبا از صبح تا شام يکسره عليه ما بلند است. اينها علائم جدي براي نشان دادن خطر در بيخ گوش ماست.

بحث تحريمها که تاکنون خسارت هاي زيادي به ما وارد کرده، همچنان جدي است و ما نبايد به مذاکراتي که خودمان هم مي دانيم بي نتيجه است، دل خوش کنيم. فرصت ها رو به پايان است و دولت با وجود اين بحران جدي و خطرات ناشي از آن، و زماني که صرف رسيدگي به اين بحران دارد، برنامه اي براي تدارک مشکل تحريم نمي تواند داشته باشد. دل خوش کردن به آمريکاي لاتين و حتي روسيه، به طور اصولي کار درستي نيست و نمي تواند تمام مشکلات و مسائل ما را حل کند.

براي اين کار فکر و عقل نياز داريم و مهم تر از همه فرصت. اين در حالي است که تمام وقتمان صرف نقد کارهاي يکديگر و تعيين تکليف براي رفقاي قديم و جديد مي شود و هر روز تازه تر از تازه به گوشمان مي رسد. در اينجا بيش از اين که به فکر دشمن باشيم، به فکر اثبات نفاق شماري از ياران سابق هستيم که خود زماني کارگزار آنان بوده ايم. خطر بالا گرفتن برخي از مشکلات قومي در کشور به خصوص در برخي از مناطق همزمان با ادامه بحران در مرکز، جدي است و نشانه هاي آن از هم اکنون ديده مي شود (ترور در سنندج).

تجربه نشان داده است که آرامش کشور در مرزها، در صورتي است که تهران در آرامش باشد. اما در صورت ادامه وضعيت موجود که تقريبا هر دو طرف مرتب بر هيزم آن افزوده و با دميدن باد در افزايش شعله ها تلاش مي کنند، احتمال برآمدن مشکلات در مناطق حاشيه اي جدي است. اين روزها، بر شمار کانونهاي تحريک افزوده شده است، به طوري که انسان مي فهمد در نقاط خاصي کساني مشغول بحران سازي جدي هستند و براي اين که از ديگران عقب نمانند، رشته کار را به مرزهاي خطرناک مي کشانند. مجالس مداحي که اينچنين داغ شده، تنها يک نمونه از صدهاست که گويي نه براي روضه خواني و احيا» بلکه براي شعله ور کردن آتش فتنه برپا شده است.

هتک حرمت هاي مداوم، دشنام هاي شگفت و تاسف آور، تيترهاي تند و خشن عليه يکديگر و نيز تهديدهايي که گاه و بيگاه عليه اين و آن عنوان مي شود، و مسائل ديگري که لازم نيست اشاره شود، همه در ملتهب کردن اوضاع نقش دارد. اين البته منحصر به يک طرف نيست بلکه گويا هر دو طرف در اين زمينه، در حال مسابقه هستند. فقط ديدن تيترهاي يک روز سايت ها انسان را ديوانه کرده و آدم هاي دلسوز را ذوب مي کند. چه رسد به آن که کسي بخواهد روزانه اين اخبار را دنبال کند.

مشکل آن است که هر دو طرف نسل انقلاب و به لحاظ تجربي شجاع و حتي زندان ديده اند و اگر کسي تصور مي کند با تشر زدن مي تواند ديگران را خاموش کند در اشتباه است. مشکل را بايد ريشه اي از يک سو و با اخلاق حسنه و سکوت و دعوت صادقانه به مصالحه و گذشت حل کرد. امروز با توجه به آن که در آستانه مهر ماه هستيم، نياز به يک آتش بس داريم، و اگر اين آتش بس برقرار نشود، دامنه بحران عميق تر شده و به جايي خواهد رسيد که ديگر نقطه بازگشتي وجود نخواهد داشت. در چنان آتشي، تر و خشک خواهند سوخت.

آنچه اهميت دارد اين است که آتش بس بايد از سوي فرماندهي باشد که با قدرت هرچه تمام، با سياست و کياست تمام، با بي طرفي، با موضع پدرانه، با تاديب هر دو طرف، و با خاموش کردن صداي کساني که از موضع قدرت و با داشتن امکانات بي شمار، خواستار دستگيري اين و آن هستند، با جلوگيري از اقدامات تندروانه که ديگران را تحريک کرده و رگ گردن آن را به خروش مي آورد، آنان را خاموش سازد.

امروز بيش از هر زمان ديگر، بايد سياستمداران ما از يک سو و نيروهاي امنيتي کشور و افراد با تجربه براي مقابله با تهديدات موجود به ويژه تهديد هاي اسرائيل آماده باشند و لازمه آن اين است که با خاتمه اين بحران، که هيچ راهي جز ايجاد اعتماد عمومي و رفع ترديدها و دست کم به کار بردن اخلاق حسنه در گفتار و کردار و متانت و عقل در حل و فصل مسائل ندارد، جو آرامي را براي توجه و تمرکز روي کانون هاي خطر فراهم کنند. اينجا بايد يادي از حافظ شيرازي کرد که گفت:
مزاج دهر تبه شد بدين بلا حافظ
کجاست فکر حکيمي و راي برهمني

دنياي اقتصاد: آزمون بزرگ خصوصي‌سازي

«آزمون بزرگ خصوصي‌سازي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم عليرضا كديور است كه در آن مي‌خوانيد؛بورس تهران فردا بزرگترين معامله تاريخ خود را به نظاره مي‌نشيند؛ معامله‌اي كه براساس آن 50درصد سهام مخابرات پس از كش و قوس فراوان و يك‌سال پس از ورود به بورس، عرضه مي‌شود.

همچنين طي اين معامله كه اهليت مالي و فني دو خريدار آن براي نخستين بار از سوي سازمان خصوصي‌سازي تاييد شده است، رقابت از قيمت پايه 340تومان براي 23ميليارد سهم مخابرات و به ارزش كل 7هزار و 800ميليارد تومان (معادل 8/7ميليارد دلار) آغاز خواهد شد. هر چند اين بلوك به صورت نقد و اقساط و با پرداخت 20درصد بخش نقدي و اقساط 8ساله با نرخ سود ناچيز سالانه معادل 6درصد و طي 8سال واگذار مي‌شود، اما بررسي‌ها نشان مي‌دهد اين بلوك حتي با احتساب شرايط جذاب پرداخت، گران‌تر از ارزش واقعي در حال واگذاري است.

نكته‌اي كه در وهله‌ اول هر دو خريدار حاضر در رقابت و مديرعامل تامين سرمايه امين (به عنوان يكي از شركت‌هاي ارزشگذار مخابرات براي يك كنسرسيوم خارجي) آن را تاييد مي‌كنند، اما دليل اصلي گران بودن بلوك مديريتي مخابرات به ارزش خالص فعلي عايدات و پرداختي‌ها براي خريد اين بلوك از يك سو و محتويات پروانه فعاليت اپراتور اول از سوي ديگر بازمي‌گردد.

در واقع تنزيل پرداختي‌هاي مخابرات با توجه به نرخ سود سالانه و زمان‌هاي پرداخت اقساط و با احتساب نرخ تنزيل 20درصد در سال، ارزش امروز هر سهم مخابرات را از 340تومان به كمتر از 240تومان كاهش مي‌دهد. وضعيتي كه دليل اصلي آن به تفاوت معنادار نرخ سود فروش اقساطي بلوك مخابرات با نرخ تورم ايران بازمي‌گردد و در عمل خريد اقساط با نرخ 6درصد در سال را بسيار توجيه‌پذير مي‌كند، اما طرف مقابل خريدار مخابرات در مقابل مبالغ پرداختي براي خريد بلوك مخابرات، دريافت‌هايي نيز دارد.

پرواضح است كه غلبه دريافت‌ها بر پرداخت‌ها حاكي از ارزندگي قيمت تعيين شده است و شرايط معكوس نيز گران‌ بودن قيمت را تاييد مي‌كند.

در بخش دريافت‌ها، خريدار مخابرات در فاصله 8 سالي كه اقساط خود را پرداخت مي‌كند، تنها مي‌تواند سالي يك بار سود تقسيمي در مجمع سالانه مخابرات را دريافت كند و در پايان سال هشتم پس از پرداخت كليه اقساط، مالك بلوك مديريتي مخابرات خواهد بود، بلوكي كه في‌نفسه داراي ارزشي روي تابلوي بورس به صورت خرد و ارزشي ذاتي به واسطه تملك سه كرسي در هيات‌مديره مخابرات است.

پارامترهاي اساسي براي برآورد سودهاي دريافتي خريدار مخابرات، نرخ رشد سالانه، سود خالص مخابرات و ميزان تقسيم سود شركت در مجامع سالانه هستند. بررسي صورت‌هاي مالي مخابرات طي سه سال گذشته نشان مي‌دهد، سود خالص مخابرات (حتي با چشم‌پوشي از مبالغ پرداختي به دولت)، از رشد منفي 3درصد برخوردار بوده است.

همچنين درآمد مخابرات در سال 87 ، حدود 6 هزار ميليارد تومان ، سود خالص شركت كمتر از يك‌هزار ميليارد تومان و ميزان سود تقسيمي شركت طي دو سال حضور در بورس در حد 90درصد بوده است.

حال با فرض نرخ رشد سالانه سود مخابرات به ميزان 20درصد به صورت مركب پس از حضور خريدار جديد طي 8 سال پرداخت اقساط (شرايطي كه به معناي 3 برابر شدن سود خالص مخابرات طي 8 سال آتي است) و با فرض تقسيم سود 90درصدي طي مجامع آينده، تنزيل عايدات و ارزش سهام در سال هشتم نشان مي‌دهد سهام بزرگ‌ترين شركت بورس در سال هشتم براي خريدار اپراتور اول، داراي نسبت قيمت به درآمدي (P/E) بيش از 10مرتبه خواهد بود. نسبتي كه حتي با احتساب مفروض خوشبينانه پيش گفته بسيار بالا است.

همچنين فروض خوشبينانه بالا در شرايطي مطرح مي‌شود كه مخابرات ايران بايد در چارچوب پروانه تنظيمي از طرف سازمان تنظيم مقررات و ارتباطات راديويي فعاليت كند. بر اساس اين پروانه، مدت اعتبار فعاليت اپراتور اول 15 سال است كه براي دو دوره 5ساله قابل تمديد است. از سوي ديگر مخابرات بايد در هر سال شمسي، حداكثر 1/28درصد از درآمد تلفن همراه، 8درصد درآمد تلفن ثابت و 5درصد درآمد ديتا را به حساب سازمان مزبور به عنوان حق پروانه واريز كند. نكته قابل توجه اينكه درصد فوق از درآمد مخابرات كاسته مي‌شود و نه از سود و مخابرات در سال 87، هيچ مبلغي از اين بابت به سازمان تنظيم مقررات پرداخت نكرده است.

به بيان ديگر، سود مخابرات در سال قبل بدون واريز مبلغي بابت حق پروانه حاصل شده و پرداخت حداكثر درصدهاي فوق از سوي مخابرات مي‌توانست شركت را حتي تا مرز زياندهي هم سوق دهد. حال به نظر مي‌رسد حضور تنها دو خريدار و غيبت خريداران خارجي به واسطه قيمت بالاي تعيين شده براي بلوك مخابرات و با در نظر گرفتن شرايط مندرج در پروانه، توجيه‌پذير باشد، اما به طور قطع نحوه تعامل خريدار بلوك مخابرات با دولت در سال‌هاي آينده توجيه‌پذيري اقتصادي بزرگ‌ترين و سياسي‌ترين بلوك عرضه شده كل تاريخ بورس را بيشتر مشخص مي‌كند.

سرمايه: ارز ارزان عامل واردات بي رويه

«ارز ارزان عامل واردات بي رويه»عنوان سرمقاله‌ي  روزنامه‌ي سرمايه به ثلم حميد حسيني است كه در آن مي‌خوانيد؛ مهم ترين نگراني حال حاضر براي اقتصاد کشور تسخير بازار داخل توسط کالاهاي وارداتي است. اگرچه نمي توان واردات را به طور کلي نفي کرد و انجام آن براي کنترل بازار و براي محصولات فاقد مزيت ضرورت دارد اما ورود کالاها بايد با برنامه ريزي و مناسب با نياز باشد.از سويي دولت ها وظيفه توسعه اي دارند و در جهت بهبود و رشد توليد بايد سياستگذاري مناسب داشته باشند. از ديگر سو نيز مسوول رفاه جامعه هستند و براي ايجاد تعادل در بازار و افزايش رقابت بايد تلاش کنند.

واردات پديده منفي نيست و در بسياري از مواقع موجب حل مشکلات مي شود و عمدتاً انتقال تکنولوژي، جلوگيري از افزايش قيمت و ايجاد تعادل در بازار از جمله مزيت هاي واردات به موقع و صحيح است. اما مساله اي که اکنون در کشور شاهد آن هستيم واردات کالاهايي است که توان توليدشان در داخل وجود دارد. اين امر منجر به گرايش به سمت محصولات وارداتي به دليل قيمت پايين تر يا گاهي به علت کيفيت بهتر است که در نتيجه آن، اين پديده تبديل به تهديدي براي توليد داخل شده است.

در يک نگاه کلي رشد واردات اگر با افزايش صادرات همراه بود و عمده کالاهاي وارداتي، واسطه اي و سرمايه اي باشد حجم واردات مشکلي در کشور ايجاد نخواهد کرد اما اين روند در کشور ما معکوس بوده و هميشه تمايل به واردات کالاهاي مصرفي بيش از ساير کالاها وجود داشته است. شايد عده اي افزايش تعرفه ها و مبارزه با قاچاق را راهکار مناسبي براي کنترل واردات بدانند ولي اين راهکارها قطعي نيست و راه حل اصلي را مي توان واقعي کردن نرخ ارز دانست.

تا زماني که نرخ ارز واقعي نشود ثروت کشور همچنان در سبد ارزي به دلار تبديل مي شود که حجم گسترده کالاهاي وارداتي را به ارمغان مي آورد. در حالي که با واقعي کردن نرخ ارز تنها محصولاتي وارد خواهند شد که داراي مزيت براي تجار باشند و در يک فضاي رقابتي سالم مي توان انتظار کنترل واردات را داشت و از اين طريق توليد و اشتغال ملي را از معرض تهديد واردات دور کرد. از طرف ديگر مسوولان توليد و بازرگاني کشور بايد نسبت به نيازسنجي ها اقدام کنند و مباحث سه جانبه گرايي آغاز شود؛ کاري که تا الان به درستي انجام نشده و آمار صحيح مقدار مصرف و نياز به واردات مشخص نشده است. با نيازسنجي صحيح تجار مي توانند روي ميزان کالاي مورد نياز برنامه ريزي کنند و سپس واردات انجام دهند.

مردم سالاري: اقدام مثبت دادگاه متهمان و چند نکته

«اقدام مثبت دادگاه متهمان و چند نکته»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد؛براساس تبصره يک ماده 188 آيين دادرسي کيفري «منظور از علني بودن محاکمه، عدم ايجاد مانع براي حضور افراد در جلسات رسيدگي است. خبرنگاران رسانه ها مي توانند با حضور در دادگاه از جريان رسيدگي گزارش مکتوب تهيه کرده و بدون ذکر نام يا مشخصاتي که معرف هويت فردي يا موقعيت اداري و اجتماعي شاکي و متشاکي عنه باشد منتشر نمايند. تخلف از حکم قسمت اخير اين تبصره در حکم اين افترا است».

آنچه در اين يادداشت مي نويسم براساس همان ماده قانوني است و به مساله ديگري نمي پردازم. اما رعايت يا عدم رعايت همين ماده قانوني، گفتني هاي بسياري  دارد. مشخص نيست چرا رعايت اين ماده قانوني تا برگزاري جلسه پنجم دادگاه متهمان حوادث پس از انتخابات به تاخير افتاد. ديروز که پنجمين جلسه دادگاه برگزار شد، اسامي متهمان به طور مستعار مطرح شد و تصاويري از آنها در تلويزيون پخش نشد. پرسش اينجاست که اگر روال قبلي اشتباه بود چرا در چهار جلسه دادگاه تداوم يافت و از جلسه پنجم که خبري از فعالا ن سياسي اصلا ح طلب در دادگاه نيست، اين روال غلط اصلاح شد؟ آيا هيچ اشکالي نداشت که حرمت برخي از متهمان به دليل پخش گسترده  اسامي و تصاوير آنها از رسانه هاي مختلف زير سوال برود و بعد از برگزاري چهار جلسه دادگاه، ناگهان به استفاده از اسامي مستعار روي آوريم؟ آيا در اين زمينه صرفا بايد صدا و سيما و رسانه ها را مقصر بدانيم؟  (هرچند که به نظر مي رسد پس از انتصاب آيت الله آملي لا ريجاني صورت گرفته) در هر مقطعي که باشد بايد استقبال کرد اما تکليف عدم رعايت تبصره يک ماده 188 آيين دادرسي کيفري در جلسات قبلي دادگاه چيست و آيا مي توان آن اشتباه را جبران کرد؟ زيرا نمي توان گفت متهمان در جلسه پنجم دادگاه  صرفا حرمت داشتند و متهمان جلسات قبلي حرمت نداشتند؟

البته همين ماده قانوني هم ديروز از سوي برخي رسانه هاي دولتي ناديده گرفته شد و دو خبرگزاري نزديک به دولت، اسامي برخي متهمان را که در دادگاه به آنها اشاره شده بود به طور دقيق مخابره کردند و حتي تصاوير و عکس هايي از افرادي که نام آنها به طور مستعار ذکر شده بود مخابره کردند که هويت متهمان را مشخص مي کرد و قطعا پخش تصاوير آنها اقدام دادگاه را خنثي کرد. از طرف ديگر ذکر برخي از اسامي مستعار به گونه اي بود که ترديدي در مورد شناخت هويت افرادي که نام آنها به طور اختصاري ذکر شده بود ايجاد نمي کرد. به عنوان مثال در بخش خبري ساعت 14 ديروز در شبکه اول سيما، از ستاد انتخاباتي م.م نام برده شد.

مگر چند کانديداي انتخاباتي با اين مشخصات وجود داشته؟ فراموش نکنيم که طبق تبصره 1  ماده 188 آيين دادرسي کيفري، صرفا ذکر اسامي متهمان در رسانه ها ممنوع نيست، بلکه حتي «مشخصاتي که معرف هويت فردي يا موقعيت اداري و اجتماعي» متهمان باشد نيز داراي منع قانوني است. به هر حال به نظر مي رسد اگرچه اصلاح رويه در مورد روند برگزاري دادگاه و انعکاس خبر برگزاري آن، امري کاملا  مثبت و مفيد است، اما توجه به چگونگي جبران اين کاستي در جلسات قبلي و نيز تذکر به برخي رسانه هاي طرفدار دولت در مورد چگونگي انعکاس خبر روند برگزاري دادگاه، موضوعاتي نيست که بتوان با بي تفاوتي از کنار آن عبور کرد.

قدس: سفر ميچل به خاورميانه

«سفر ميچل به خاورميانه»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي قدس به قلم مجيد صفاتاج است كه در آن مي‌خوانيد؛جرج ميچل، فرستاده ويژه آمريکا در حالي سفر خود را به خاورميانه آغاز کرده است که تلاشهاي ايالات متحده براي ايجاد صلح خود خواسته در خاورميانه شکل جديدي به خود گرفته است.

گفته مي شود هدف اصلي ميچل از سفر دوره اي به منطقه، متقاعد کردن فلسطينيان و ساير طرفهاي عربي براي پذيرش توافقات صورت گرفته ميان نتانياهو و ميچل است.

اما ميچل در شرايطي به خاورميانه سفر کرده است که رژيم صهيونيستي چندي پيش در مصوبه اي ساخت شهرکهاي جديد را در دستور کار خود قرار داد و تصميم دارد 3 هزارو 500 واحد مسکوني جديد در فلسطين اشغالي بنا کند که 2500 واحد از اين تعداد در کرانه باختري احداث خواهد شد با اينکه نخست وزير صهيونيستي هم اعلام کرده که تنها با توقف شهرک سازي به مدت 6 ماه موافقت کرده و به هيچوجه ساخت و سازها در قدس شرقي(کرانه باختري) را متوقف نخواهد کرد.

فرستاده ويژه آمريکا پس از سرزمينهاي اشغالي به کشورهاي اردن، مصر و لبنان هم سفر مي کند تا بلکه بتواند با جلب نظر اعراب با توافقات آمريکا و اسراييل به تشکيلات خودگردان براي پذيرش مفاد اين توافقات فشار آورد و گفتگوهاي صلح دو طرف فلسطيني و صهيونيستي که از ماه دسامبرگذشته تاکنون به تعويق افتاده است از سرگرفته شود.

همچنين شايد ميچل با توجه به باقي ماندن چالش تشکيل دولت وحدت ملي در لبنان تلاش کند با فشار و وعده به جريان 14 مارس بار ديگرتشکيل دولت را بر عهده اين گروه بگذارد بدون آن که خواسته هاي جريان 8 مارس در نظر گرفته شود.

آمريکا قصد دارد با فرستادن فرستاده ويژه خود به خاورميانه همچنين مصر را نيز در حد يک ميانجي خنثي و بدون توجه به خواسته هاي حماس که آزادي زندانيان و انتخابات و تقسيم وظايف و نقشها در کرانه باختري و نوارغزه ميان فتح و حماس است، وارد صحنه کند.

کوتاه سخن اينکه حضور ميچل در منطقه به دو دليل اصلي يعني عادي سازي روابط کشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي و ديگري جلوگيري از اتحاد فتح و حماس است به همين خاطر حماس اعلام کرده است که هيچ اميدي به سفر ميچل به منطقه ندارد و نگران آن است که اين سفر به امتيازدهي بيشتر طرف مذاکره کننده فلسطيني منجر شود.

از برآيند اين دو برنامه مي توان اين گونه استنباط کرد که هدف نهايي آمريکا و رژيم صهيونيستي با توجه به نزديک بودن روز جهاني قدس و اعلام عمومي نفرت از سياستهاي اسراييل اين است که جبهه جديدي را از کشورهاي عربي سازشکار با اسراييل در برابر جمهوري اسلامي ايران قرار دهند.
 
ارسال به دوستان
وقتی ب ام و به سرنوشت پراید و آر دی دچار بوده! (عکس) بازداشت ۴ نفر سر جلسه کنکور وقتی می گوئیم چیدمان هوشمندانه داخل خانه دقیقا منظورمان این است!(+تصاویر) سخنگوی وزارت خارجه آمریکا استعفا کرد عروس بزرگ امام : نمی خواستم ازدواج کنم، قصد داشتم به درسم ادامه بدهم و به کشورهای خارجی سفر کنم؛ اما.. انتقاد امیرعبداللهیان از سرکوب دانشجویان در آمریکا قیمت پیاز ، اولین شوک بازار در سال ۱۴۰۳ تهران قدیم/ پلیس زن راهنمایی و رانندگی در خیابان‌های تهران (عکس) آذری جهرمی به دولت رئیسی : در سیاست‌های ضد اینترنت تجدید نظر کنید رقابت پرمتقاضی‌ترین رشته های کنکور آغاز شد دستوری تازه در مورد استفاده از منشی های زن : «در ادارات دولتی ممنوع شد!» لکه های سفید روی ناخن ها چه معنایی دارند؟ سلاح‌ های جدید کلاشینکف، آسمان را تسخیر می‌کنند (+عکس) پاپیروس دو هزار ساله‌ای که احتمالا راز «آرامگاه افلاطون» را فاش می‌کند (+عکس) چرا فلسفه کانت در میانه جنگ‌های امروزین هنوز کار می‌کند؟
وبگردی