۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۶۲۱۵
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۴ - ۱۲-۰۷-۱۳۸۸
کد ۸۶۲۱۵
انتشار: ۱۰:۳۴ - ۱۲-۰۷-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند که برخی از آنها در زیر می آید.


جام جم: بايسته‌هاي وحدت

«بايسته‌هاي وحدت» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي جام جم به قلم دكتر علي دارابي است كه در آن مي‌خوانيد؛اگر وحدت مردم در سايه رهبري حضرت امام خميني(ره) و نهضت اسلامي موجب پيروزي انقلاب اسلامي شد، بي‌شك همين انقلاب اصلي‌ترين نقش در وحدت ملي در طول 3 دهه از حيات طيبه آن را عهده‌دار بوده است. در طول سال‌هاي پس از انقلاب با بروز چالش‌ها، بحران‌ها و مشكلات همواره با تدبير راهگشاي امام خميني(ره) و رهبر معظم انقلاب در تمسك به وحدت بوده كه كشور توانسته است بر مشكلات فائق آيد.

وضعيت اين روزهاي كشور متعاقب رخدادهاي پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري كه بيش از يكصد روز از اولين جرقه‌هاي آن مي‌گذرد و فضاي كشور را كه بايد مشحون از همدلي، تفاهم، وحدت و تلاش براي خدمت، سازندگي، پيشرفت، آباداني و اعتلاي نظام اسلامي باشد، با كمال تاسف اختلاف و چنددستگي فرا گرفته است و اين زيبنده اين ملت بزرگ و نظام جمهوري اسلامي كه جهانيان با ديده تحسين به آن نگريسته‌اند و محرومان و مستضعفان عالم چشم اميد به آن دوخته‌اند، نيست. رهبر معظم انقلاب اسلامي در چند‌ماه اخير به طور مستمر همه را به وحدت فراخوانده‌اند و خواهان كنار گذاشتن تنش‌ها و اختلافات شده‌اند، اما در ميان حيرت افكار عمومي همه منتظر ديگري هستند تا گام بردارد و اگر كسي هم پيشقدم ارائه طرحي شود با برچسب زدن از سوي افراطيون از جناح‌هاي مختلف سياسي مجال چاره‌انديشي را از كشور سلب مي‌كنند. براي نيل به وحدت بر اين باورم كه بايد 3 اصل اساسي با مولفه‌هاي آن توامان مدنظر قرار گيرد تا از وضعيت كنوني خارج شويم.

اول اصول حاكم بر وحدت: براي نيل به وحدت همه طرف‌هاي درگير اعم از اشخاص، نخبگان دانشگاهي و حوزه، جريانات سياسي، احزاب و تشكل‌هاي سياسي و حاميان آنها بايد اصولي را براي تحقق وحدت بپذيرند: پذيرش و قبول وجود اختلاف، مشكل و چالش در كشور، قبول وحدت براي برون رفت از مشكلات كنوني، اعتقاد به اقدام عاجل در كاهش منازعات و چالش‌ها و كاربست روش‌هاي مسالمت‌آميز، تن دادن به داوري‌ها و فصل‌الخطاب‌ها و پذيرش نتايج آنها، قبول خطاها و نقصان‌هاي صورت گرفته از سوي كسان يا اشخاص يا جرياناتي كه به نوعي در ايجاد اين حوادث نقش داشته‌اند و اعلان پوزش از ساحت مردم به واسطه اين خطاها و جفاها، محكوم كردن هر گونه مداخله بيگانگان و اجانب در امور داخلي كشور توسط همه و بالاخره وجود عزم و اراده و دست رد به افراطيون و راديكال‌ها كه اصلي‌ترين مانع وحدت نيروهاي انقلاب هستند كه امام عزيز از آنان به عنوان آتش‌بياران معركه ياد مي‌كرد را بايد به مثابه اصول حاكم بر وحدت برشمرد.

دوم سازوكار‌هاي وحدت: به صرف بيان، وحدت تحقق نمي‌يابد. سازوكارهايي بايد براي آن طراحي شود و با يك برنامه زمان‌بندي شده و مديريت واحد، آن را به سامان رساند. سه مقدمه واجب بر سازوكار وحدت وجود دارد:

1- قانون، پايه و مبناي حل و فصل همه منازعات باشد.

2- رهبري و ولايت فقيه محور وحدت قرار گيرد.

3- پذيرش آتش‌بس فوري در متهم كردن يكديگر و خاتمه دادن به منازعات رسانه‌اي و تريبوني از بسته‌هاي مهم براي تحقق سازوكارهاي آن است.

بر اين اساس و بر پايه تجارب و مطالعات انجام شده، عمده‌ترين مكانيزم‌ها و سازوكارهاي دستيابي به وحدت عبارت است از:

1- ورود نهادهاي خاص و مسووليت‌دار چون مجلس خبرگان رهبري، مجمع تشخيص مصلحت نظام، مجلس شوراي اسلامي، شوراي امنيت ملي و دفتر مقام معظم رهبري.

2- مداخله نخبگان و گروه‌هاي مرجع همچون؛ مراجع عظام، تشكل‌هاي روحاني چون جامعه مدرسين، حوزه علميه قم، جامعه روحانيت مبارز و ... يا اشخاص معتبر و صاحب نفوذ چون آقايان هاشمي رفسنجاني، مهدوي كني، جوادي آملي و....

سوم نقشه راه آينده: آنچه كه از 2 اصل ديگر مهم‌تر است، همانا داشتن نقشه راه براي آينده با هدف بازدارندگي و پيشگيري از بروز حوادث مشابه و نيز تلاش براي نهادينه كردن سازوكارهاي وحدت در جامعه در اثر بروز اختلافات و تنش‌هاي سياسي است. اصلاح قانون انتخابات، ممنوعيت موضعگيري له يا عليه نامزدهاي انتخاباتي توسط نهادهاي دخيل در امر انتخابات و مسوولان آنها چون هيأت‌هاي اجرايي، نظارت و... و بالاخره قبول اين مهم كه آمد و شد و تبادل قدرت يك امر سيال و نه ثابت است. فراز و فرود جريانات سياسي ادبار و اقبال افكار عمومي به آنها و توفيق براي تصدي مسووليت‌ها منوط به خدمت صادقانه مسوولان به مردم است وگرنه آيا كسي شك و ترديد دارد كه مردم با هيچ شخص، جريان و جناح سياسي عقد اخوت و پيمان مودت دائمي نبسته‌اند و جا به جايي جريانات سياسي در 3 دهه انقلاب در مسووليت‌هاي مختلف هم گوياي همين امر است.

فعالان سياسي، احزاب، تشكل‌ها و اشخاص و نخبگان ما كه همگي در درون خانواده بزرگ نظام مقدس جمهوري اسلامي زندگي مي‌كنند و همواره بر اين كه خادم ملت بزرگ ايران بوده و هستند بر خود باليده‌اند نيك بدانند، به قول مجاهد بزرگ و فرزند صالح مكتب امام خميني(ره) سيدحسن نصرالله «انتخابات آخر دنيا نيست.» انتخابات رياست جمهوري دهم با مشاركت بي‌نظير 85 درصد مردم تمام شد و موجب افتخار همه ايرانيان گشت. مهم آن است كه جريان پيروز در انتخابات ادب پيروزي را رعايت كند و جرياني كه توفيق نيافته است هم بايد به راي اكثريت تمكين كرده و احترام بگذارد و آيا اصولا مگر از لوازم دموكراسي‌و مردم‌سالاري ديني قبول راي اكثريت نيست. وحدت؛ مديريت و راهبري مي‌خواهد. بايد ستايش كرد هر كس را كه براي وحدت گامي به جلو بگذارد و چه خوش فرمود شاعر و عارف بزرگ فارسي، مولانا كه وصف حال غايت مردم ايران زمين است:

در اين خاك در اين خاك در اين مزرعه پاك
بجز مهر بجز عشق دگر بذر نكاريم

آفتاب يزد:مذاكره با آمريكا خوب است اگر...  

«مذاكره با آمريكا خوب است اگر...» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ روابط ايران با آمريكا و مذاكره مقامات دو كشور، موضوعي نيست كه بتوان آن را كم‌اهميت دانست. بهترين نشانه اين اهميت، سخناني است كه در سي سال گذشته توسط مقامات هر يك از كشورها در خصوص طرف مقابل گفته شده است. اين اظهارنظر‌ها، گاه در قالب مخالفت جدي با مذاكره و رابطه بوده و گاهي به صورت ذوق زدگي‌هاي ناشيانه و هزينه‌ساز مقاماتي در دو كشور. مهم اين است كه اين پرونده هيچ گاه از روي ميز تصميم‌گيران دو كشور برداشته نشده و به بايگاني نرفته است. البته اين پرونده، از چند فصل كاملاً مجزا برخوردار است. در نيمه‌هايدهه شصت، بعضي از سياستمداران نزديك به جناح محافظه‌كار، علائمي از خود بروز دادند كه علاقه‌مندي آنها را به حل و فصل مشكلات موجود بين دو كشور نشان مي‌داد. آن اظهارات، واكنش تند تعداد محدودي از وابستگان به جناح چپ - اصلاح طلبان فعلي - را به دنبال داشت. اين گروه از مخالفان، معتقد بودند كه ابراز علاقه سياستمدار ايراني، از موضع ضعف بوده و غرور ايراني در آن لحاظ نشده است. در اواخر دهه شصت كه مقارن با آغاز رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني بود، عطاءالله مهاجراني پيشنهاد »مذاكره مستقيم« بين ايران و آمريكا را مطرح كرد كه واكنش شديد داخلي را به دنبال داشت.

تقريبا ده سال بعد از مقاله «مذاكره مستقيم»، تعداد بيشتري از همفكران مهاجراني در اركان حكومت مستقر شدند و تركيب حاكميت را به نفع اصلاح‌طلبان تغيير دادند. همزمان با اين تغييرات، رئيس جمهور وقت - سيد محمد خاتمي- به چهره‌اي نامي و محبوب در جهان تبديل شد به طوري كه مسابقه‌اي براي دعوت از او براي حضور در كشورها و سخنراني در مجامع بين‌المللي به راه افتاد. آن روزها، آمريكاييان احساس كردند در اين مسابقه، نبايد از ساير شركا يا رقباي جهاني خود عقب بيفتند. لذا براي بازكردن راه، وزير خارجه خود را ملزم كردند تا بدون توجه به مباني اختلافات‌اخير، به چهل و چند سال قبل بازگردد و بابت حمايت كشورش از كودتاي 28 مرداد، از ملت ايران دلجويي نمايد. پس از آن هم فرصت‌هايي به وجود آمد تا ضمن حفظ ماهيت انقلابي ايران، موضوعات في‌مابين دو كشور در مسير حل قرار گيرد. اما مخالفت جناح مقابل با تلاش‌هاي تدريجي اصلاح‌طلبان، كار را به جايي رساند كه مطبوعات در خصوص نوشتن هرگونه خبري در اين مورد، اخطار گرفتند. حتي ملاقات كوتاه مهدي كروبي با دو سناتور آمريكايي واكنش اهانت آميز برخي محافظه‌كاران را به دنبال داشت زيرا به نظر آنها حركت كروبي، يك لوس‌بازي ديپلماتيك تلقي مي‌شد!

شايد آن روزها بعضي افراد تصور مي‌كردند كه اغلب مخالفت‌ها با رفتار اصلاح طلبان، ناشي از روحيه استكبار ستيزي مدعيان اصولگرايي است. اما كمتر از يك دهه وقت لازم بود تا مشخص شود عده‌اي دچار توهم شده‌اند و برقراري رابطه با آمريكا را تجارت پرسودي مي‌دانند كه نفع آن بايستي تنها به جيب يك جناح برود. البته از آن مخالفت‌ها تا برخي ذوق‌زدگي‌هاي ناشيانه فعلي، تغييراتي در عرصه ديپلماتيك ايران ايجاد شد. امروز تقريباً همهبه اين حقيقت اعتراف دارند كه نمي‌توان نقش آمريكا را در تحولات مرتبط با ايران ناديده گرفت.

اين حقيقتي است كه اصلاح‌طلبان به آن پي‌برده بودند و تلاش مي‌كردند در شرايطي كه ايران، دست بالاتر در تحولات بين المللي دارد به حل و فصل مسائل بين دو كشور بپردازند. آنها همچنين درك صحيحي از ردپاي آمريكا در همه چالش‌هاي بين‌المللي كه ايران با آن مواجه است پيدا كرده بودند.پي بردن به اين حقيقت و نيز آگاهي از تلاش دولت پرمشكل »جرج بوش« براي خروج آبرومندانه از عراق و افغانستان، اصلاح طلبان را تشويق مي‌كرد كه از پالس‌هاي ارسالي آمريكا براي كاهش بي‌اعتمادي‌ها استقبال كنند. اما مخالفت تريبون‌ها و مراكز پرنفوذ داخلي، هر گونه تحرك در اين زمينه را بي‌خاصيت و مسببان آن را با اتهامات و مشكلاتي مواجه مي‌ساخت.

اكنون اصلاح‌طلبان مي‌توانند با نگاهي به رفتار دو دهه اخير محافظه‌كاران، تنها به «تسويه حساب» جناحي انديشيده و سكوت ناگهاني و حتي ذوق‌زدگي بعضي محافظه‌كاران را به رخ آنها بكشند. مي‌توان به آنها يادآوري كرد كه «مگر شما نبوديد كه از حمله به اتوبوس توريست‌هاي آمريكايي در برابر هتل استقلال، حمايت مي‌كرديد» و در توجيه اين كار مي‌گفتيد »هر كس از آمريكا وارد جمهوري اسلامي ايران مي‌شود، بايد با سوءظن با وي برخورد شود«؟ حالا چه اتفاقي افتاده كه رئيس دولت را به خاطر شكستن «تابو»ي مذاكره با آمريكا، تحسين مي‌كنيد؟ چه شده است كه خبر تاييد نشده ملاقات وزير خارجه ايران با دو نماينده كنگره آمريكا، تا اين حد عده‌اي را دستپاچه مي‌كند؟ چرا علاقه به نشستن بر سر ميز مذاكره با آمريكا، عده‌اي را به نشنيدن تهديدهاي اوباما و كلينتون تشويق كرده است؟ چه شده است كه كسي نظرسنجي فاكس‌نيوز در خصوص موافقت بيش از 60 درصد آمريكايي‌ها براي حمله به ايران را نمي‌بيند اما ادعاي يك موسسه نه چندان معتبر آمريكايي در خصوص علاقه 68 درصد مردم ايرانبه مذاكره با آمريكا، چند رسانه استكبارستيز را به وجد مي‌آورد؟! با چند دقيقه انديشه، مي‌توان سوالات ديگري را نيز مطرح كرد كه ‌تنها دستاورد آن، افشاي بيش از پيش چهره مدعيان اصولگرايي است. اما آيا واگذاشتن موضوع اصلي- حل مشكلات ايران و آمريكا- و تلاش براي افشاي چهره عده‌اي از مدعيان، دستاوردي براي مردم دارد؟

پاسخ نگارنده به اين سوال منفي است. زيرا اولاً به نظر مي‌رسد عدم پايبندي بعضي از مدعيان اصولگرايي به اصول، آشكارتر از آن است كه اصلاح‌طلبان را براي اطلاع‌رساني دراين مورد، به زحمت بيندازد. ثانيا واقعيتي به نام قدرت آمريكا براي مشكل‌آفريني دربرابر ايران نيز آنقدر واضح است كه نبايد هيچ فرصتي را براي رفع اين مزاحمت از دست داد. البته اين سخن، نبايد به معناي تاييد روند فعلي مذاكره ايران و آمريكا تلقي شود. زيرا متاسفانه مكانيزم تصميم‌سازي و تصميم‌گيري دولت فعلي در عرصه‌هاي داخلي و خارجي و نحوه تعيين اولويت‌ها، براي بسياري از صاحب‌نظران، نمايندگان مجلس و رسانه‌ها مخفي است و همين امر، آحاد مردم را نيز از كسب اطلاع در اين خصوص محروم ساخته است. همچنين به نظر مي‌رسد در اين دولت، استانداردهاي جديدي در تشريح«اقتدار»، «غرور ملي» و «تنظيم عزتمندانه روابط با ساير كشورها» تعريف شده كه براساس آن مي‌توان آزادي 15 ملوان انگليسي تنها چند ساعت بعد از تهديد علني نخست‌وزير انگليس را يك موفقيت ديپلماتيك ارزيابي كرد. براساس استانداردهاي جديد، بيش از آنكه خروج بسياري از هيئت‌ها از سالن سخنراني رئيس دولت ايران اهميت داشته باشد سكوت چند هيئت باقيمانده، اهميت دارد. همين استانداردها مي‌گويد گزافه‌گويي دولت‌هاي عربي درخصوص جزاير سه‌گانه ايراني، اهميتي ندارد زيرا به عنوان يك‌بند«روتين» در سخنراني‌ها و بيانيه‌هاي سران آن كشورها در آمده است. طبق اين استانداردها، راي مثبت هند به قطعنامه‌هاي ضد ايراني، بلامانع است زيرا در راستاي منافع ملي هندي‌ها بوده و اصرار پوتين بر امضاي تحريم‌هاي اضافي عليه ايران درآخرين ساعات قبل از ترك دفتر رياست جمهوري،خللي در دوستي يكطرفه سياستمداران ايراني با دولت سوء‌‌استفاده‌گر روسيه ايجاد نمي‌كند زيرا به گفته مقام ايراني «نتيجه طبيعي تحريم‌هاي شوراي امنيت» مي‌باشد.

‌ ‌نمونه‌هاي فوق و دهها نمونه قابل عرضه ديگر، اين نگراني را ايجاد مي‌كند كه در غياب نظارت رسانه‌ها و بدون استفاده از مشاوره كارشناسان غيردولتي - اعم از اصولگرا و اصلاح طلب - توافقاتي حاصل شود كه هزينه آن براي امروز و فرداي ملت ايران، بيش از دستاوردهاي احتمالي آن باشد. متاسفانه برخي رسانه‌هاي همراه با دولت نيز به جاي ايفاي نقش تاريخي و ملي خود، تنها به دنبال اثبات اين نكته هستند كه «دولت فعلي، دست به هر كاري مي‌زند قرين موفقيت است». البته موفقيت دولت در تحقق خواسته‌هاي ملي، آرزوي هر ايراني است چه‌موافق دولت چه منتقد آن. اما تلاش غيرواقعي براي موفق نشان دادن دولت، نه تنها موفقيت واقعي به دنبال نخواهد داشت بلكه ممكن است موجب غفلت از واقعيات موجود شده و پيامدهايي حاصل كند كه حتي با ادعاهاي غيردقيق -مانند ادعاي عذرخواهي كتبي بلر بابت تجاوز ملوانان انگليسي- قابل جبران نخواهد بود. اينكه يك روزنامه بدون توجه به مجموعه اخبار موجود، ادعا كند كه مذاكرات ژنو بر مبناي بسته پيشنهادي جديد ايران بود ممكن است براي بعضي مصارف داخليبه كار آيد اما آيا طرف‌هاي خارجي را به اين نتيجه نخواهد رساند كه «براي برخي حاميان دولت ايران، رجزخواني در برابر رقباي داخلي بيش از اطمينان از موفقيت واقعي دولت در برابر طرف‌هاي خارجي، اهميت دارد»؟ قطعاً چنين توهمي، هرگونه امتيازگيري ايران در مذاكرات بعدي را، مشكل و حتي غيرممكن خواهد ساخت. اين مسئله به خصوص در مورد آمريكا، از حساسيت زيادي برخوردار است. زيرا بخواهيم يا نخواهيم وجهه «اوباما» در دنيا تفاوت‌هاي زيادي با بوش دارد؛ اگر چه اثبات تفاوت انگيزه‌هاي آنها، كار آساني نيست اما تفاوت جهاني وجهه دو رئيس جمهور آمريكا، شرايط را براي ايران، پيچيده‌تر كرده است. اگر اين مقاله عده‌اي را بي‌تاب نكرد در آينده باز هم در اين مورد خواهيم نوشت.

كيهان: بايدهاي بر زمين مانده

«بايدهاي بر زمين مانده»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم اميد حميدي است كه در آن مي خوانيد؛«ما يك روزي گفتيم دارد تهاجم فرهنگي انجام مي گيرد. اين صحبت دوازده، سيزده سال قبل است. اگر از من مي خواستند كه تهاجم فرهنگي را نشان بدهم، من كه با چشم خودم كأنه دارم تهاجم فرهنگي را مي بينم، مي توانستم موارد را نشان بدهم. در چندين سخنراني نشان هم دادم. اما بعضي ها شروع كردند به انكار تهاجم فرهنگي و گفتند: نه آقا، چنين چيزي وجود ندارد.»

اينها فرمايشات همراه با گلايه رهبر حكيم و فرزانه انقلاب در ديدار دانشجويان (سال 85) و خطاب به كساني است كه مصادر فرهنگي كشور را در اختيار داشته و نه تنها در برابر تهاجم فرهنگي دشمن مقابله اي نداشته بلكه چنين تهاجمي را اساساً قبول نداشتند!

هشدارهاي پياپي رهبري انقلاب مبني بر «شبيخون » فرهنگي كه نشان از «غفلت» برخي از مسئولان و دست اندركاران نظام فرهنگي و اجتماعي كشور داشت نيز نتوانست كساني كه خواب غفلت آنان را به آفت روزمرگي انداخته بود، به خود آورد. حساب آنان كه عمداً خود را به خواب زده و عملاً ميدان جهادفرهنگي را خالي كرده و عرصه را براي تاخت و تاز دشمن فراهم كرده بودند، كه معلوم بود.

معظم له در همان ديدار از آرايش جديد دشمن دراين حوزه به ناتوي فرهنگي ياد كردند و فرمودند: «باندهاي بين المللي زر و زور كه براي تسلط بر منافع ملت ها، سازمان نظامي ناتو را تشكيل داده بودند، اكنون براي نابودي هويت ملي جوامع بشري و تحقق بيشتر اهدافشان در پي تشكيل ناتوي فرهنگي هستند تا با استفاده از امكانات زنجيره اي متنوع و بسيار گسترده رسانه اي، سررشته تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي كشورها و ملت ها را بدست گيرند كه بايد هوشيارانه اين مساله را در نظر داشت».

اكنون كه جنگ ابزار تبديل به جنگ نرم شده و مباني فرهنگي و اعتقادي جامعه هدف اين جنگ قرار گرفته نيز رهبري انقلاب دراين باره بطور مكرر هشدار داده اند. اين بازخواني مجمل و شرايط فرهنگي جامعه و حقايقي كه دور از دسترس نيستند و كسي نمي تواند آن را كتمان و يا انكار كند، ضرورت هاي پيش روي مسئولان فرهنگي كشور را بيش از پيش گوشزد مي كند.

واقعيت آن است كه در عرصه مسايل فرهنگي و تبيين راهبردهايي كه رهبري به آن اشاره دارند آنگاه كه پاي مباحث نظري و اظهارنظرهاي كارشناسانه پيش مي آيد، تراكم بحث ها، نقدها، ميزگردها، سمينارها، مقالات، مصاحبه ها، سخنراني ها و... مجالي باقي نمي گذارد. مباحث نظري اگر در راستاي بناي ساختاري واحد و هدفمند صورت پذيرد بسيار لازم و ضروري است به شرط آنكه متضمن طرحهاي عملياتي و ساز و كارهاي اجرايي نيز بشود. متاسفانه در اغلب موارد در عرصه فرهنگي كشور در مقال سخن صديم و در مقام عمل نمره قابل قبولي نداريم!

نياز ضروري كشور و راه مقابله با جنگ نرم دشمن و برون رفت از حالت تدافعي به تهاجمي، «مهندسي فرهنگي» و «تدوين نقشه جامع فرهنگي كشور» به دست متوليان امر است. فرهنگ كشور ما، منبعث از اسلام و مبتني بر اعتقادات ديني و قرآني است، آيا تهيه و تدوين يك استراتژي واحد فرهنگي كه طي آن از موازي كاري دستگاههاي فرهنگي جلوگيري شده و مانع تكرار طرحهايي كه بر سلايق افراد بنا شده و بودجه هاي كلان فرهنگي را مي بلعد! و گاه در تقابل با برنامه هاي ساير دستگاههاي متولي فرهنگ كشور قرار مي گيرد، لازم نيست؟

سالهاست كه از انقلاب و شكل گيري حكومت ديني در كشورمان مي گذرد و روز به روز جاي خالي حلقه هاي مفقوده فرهنگي در ايجاد ساختارهاي اسلامي براي بسط و رشد فرهنگ خود را بيشتر نمايان مي سازد و گاه به نظر مي رسد بيش از آنكه مدبرانه عمل كرده باشيم، بر اثر غفلت ها ضربه هاي سهمگيني خورده، جامعه هزينه هاي بالايي متحمل شده و بعد يادمان افتاده كه بايد كاري كرد!

روي سخن فقط با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نيست چرا كه دستگاههاي متولي فرهنگ در كشور از صداوسيما و شوراي عالي انقلاب فرهنگي گرفته تا سازمان تبليغات اسلامي و حوزه هاي علميه و دستگاههايي چون وزارت علوم و آموزش و پرورش همه به نوعي درحصول اين «غفلت» سهيم بوده اند.

بياييد يك مورد را مرور كنيم. يك از هزاري كه شرح ماجراهاي هركدام و زخمهاي عميقي كه بر پيكره فرهنگ و اعتقادات مردم وارد كرده، هفتاد من كاغذ مي خواهد! نقش رسانه ها در شكل دهي و سامان يابي افكار عمومي جامعه بر كسي پوشيده نيست، رسانه هاي ديداري و شنيداري جاي خود دارد و مجال ديگري مي طلبد. اما در اين نوشته خصوصا كاركرد رسانه هاي مكتوب و مطبوعات كه طي سالهاي اخير تكثر غريبي! پيدا كرده اند مورد نظر است، اگر بپذيريم كه به تعداد سلايق مختلف سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي جامعه مي توانيم روزنامه و نشريه داشته باشيم! آيا اين به معناي آن است كه هركس از راه مي رسد با احراز كمترين شرايط و سخت گيري، سلسله افكار جامعه را به دست او بسپاريم تا برايمان هرطور مي خواهد بجنباند؟!

متاسفانه طي سالهاي اخير چنين شده است و كسي تزريق افكار مسموم از طريق برخي مطبوعات به جامعه را رصد نمي كند. مگر مي شود نقش مطبوعات در شكل گيري اغتشاشات پس از انتخابات را ناديده گرفت؟ مگر چند سال پيش مقام معظم رهبري نسبت به اينكه برخي از مطبوعات «پايگاه دشمن» شده اند، هشدار ندادند؟ خبر مسموم بودن يا نبودن برنج هاي وارداتي كه خاطرتان هست. مسئولان ما براي آنكه «برنج مسموم» وارد سفره مردم نشود كلي بحث و برنامه راه انداختند. آزمايش پشت آزمايش تا مبادا «جسم مردم» آلوده و مسموم شود و البته كاري شايسته نيز بود، اما آيا درباره مسموميت «افكار مردم» هم همين قدر حساسيت نشان داده ايم؟

افكار عمومي، رفتارهاي عمومي را مي سازد و ما نسبت به خاستگاه رفتارهاي اجتماعي و شكل گيري ديدگاهها و حتي جهان بيني مردم غفلت كرده ايم. بررسي آسيب هايي كه مطبوعات مسموم- بخوانيد پايگاه دشمن- به عنوان يكي از ابزارهاي موثر و اصلي در جنگ نرم به جامعه مي رساند، مجال ديگري مي طلبد ولي آيا جاي اين سؤال جدي نيست؛ چطور كسي كه در خدمت دربار پهلوي و ساواك در مطبوعات قبل از انقلاب قلم مي زده و پس از پيروزي انقلاب از كشور فرار كرده و مصاحبه هاي وي عليه اركان نظام جمهوري اسلامي مرتباً از راديوها و تلويزيون هاي بيگانه پخش مي شود، امروز به عنوان پاي ثابت و يادداشت نويس برخي از همين مطبوعات داخل كشور با اسم و عكس مدام قلم مي زند و افكار مسموم خود را در سايه غفلت و بي برنامه گي برخي از مسئولان متولي امر به جامعه تلقين مي كند؟

مقوله هايي چون «روزنامه هاي اجاره اي» بماند به جاي خود! جالب است كه تازه يادمان افتاده بايد «نظام جامع رسانه» داشته باشيم و خبر از تهيه پيش نويس آن مي دهيم!

اين يك واقعيت است كه وقتي عرصه فرهنگي كشور رها شده، فرصت ها بسوزد و تهديدها به هيچ انگاشته شود، وقت جولان دشمن و نفوذ از نقاط ضعف و ناديده فرا مي رسد. در جنگ نرم، دشمن يك لحظه هم بيكار نمي نشيند و از كوچكترين منفذ براي پياده كردن مقاصد شوم و براندازانه خود عليه اسلام و نظام اسلامي بيشترين استفاده را مي كند.

هانتينگتون، نظريه پرداز جنگ تمدن ها مي گويد: «در قرن هجدهم جنگ ها بين شاهزادگان و امپراتورها و در قرن نوزدهم جنگ ها بين ملت ها و در قرن بيستم جنگ بين ايدئولوژي ها و در قرن بيست ويكم جنگ بين فرهنگ هاست.

فرهنگ متخاصم(!) اسلامي به يك بلوك قدرتمند تبديل شده و مساله غرب ديگر، اسلام گرايي نيست بلكه خود اسلام است.» بنابراين نظريه امروز هدف دشمن، ريشه اسلام است. شكي نيست كه در جنگ نرم، دشمن براي تغيير نظام ارزشي، عناصر، افكار و برنامه هاي مد نظر خود را با استفاده از غفلت خواص و مسئولان امر به گونه اي در پيكره فرهنگي جامعه وارد مي كند كه تشخيص سره از ناسره را ناممكن مي سازد.

از روزي كه رهبري انقلاب برخي از مطبوعات را پايگاه دشمن خواندند تا امروز كه صحبت از پيش نويس نظام جامع رسانه است چند سال(!) مي گذرد. هر چند در اين راستا از سوي مسئولان دلسوز فرهنگي كشور كارهاي موثري صورت گرفته ولي بپذيريم كه قدري دير شروع كرده ايم. به نظر مي رسد با آنكه «تعجيل» در امور اين چنيني كه ساختارها را دستخوش تغيير مي كند، جايگاه چنداني ندارد، اما عمق غفلت ها و بي برنامه گي ها، مسئولان فرهنگي را وامي دارد با شتاب بيشتري به اصطلاح دو پله يكي نمايند تا شايد قدري از مماشات و مسامحه ها جبران شود.

اعتماد: اين چهار سال

«اين چهار سال»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي اعتماد به قلم فرزانه روستايي است كه در آن مي‌خوانيد؛سرانجام پس از حدود هفت سال به توافقي با گروه 2«5 دست يافتيم که پنج سال پيش نيز با اندکي تامل و دورانديشي قابل دسترس بود. يعني بدون تحمل آثار تخريبي اولين و دومين و سومين تحريم اعلام شده از سوي شوراي امنيت سازمان ملل و ده ها ميليارد دلار خسارت نيز احتمالاً مي توانستيم به توافقي دست يابيم که امروز حاصل شده است. براساس توافق اعلام شده قرار است ايران اورانيوم 3 تا 5 درصد غني شده خود را به روسيه بفرستد و مسکو پس از افزايش درجه غني سازي با حدود 20 درصد محموله هاي بازسازي شده ايران را تحويل فرانسه بدهد تا به صورت ميله هاي سوخت دوباره به ايران بازگردانده شود.در شرايطي ادبيات خبري و سياسي دو سه روز اخير پيرامون توافق ايران با کشورهاي 2«5 با چاشني پيام هاي مثبت مقارن شده است که حداقل چهار سال پيش، روس ها نسبت به غني سازي اورانيوم مورد نياز ايران در يک کشور ثالث ابراز تمايل کرده بودند. نيز سرگئي لاوروف وزير خارجه روسيه در سال 1384 گفته بود روسيه مي تواند آن کشوري باشد که براساس توافق جهان غرب با ايران، براي تهران غني سازي انجام دهد. با اين حال مسابقه روکم کني و روياي شيرين دست يافتن به آنچه بسياري احتمال تحقق آن را بعيد مي دانستند نگذاشت تا پاها را از آسمان به زمين فرود آوريم و در يک جهان عيني رايزني کنيم. حال ما هستيم و صدها ميليون دلار تاسيسات غني سازي اورانيوم که قرار است اورانيوم را 5/3 درصد غني سازي کند سپس به روس هاي دودوزه باز اورانيوم پنج درصد صادر کنيم تا در صورتي که امريکايي ها توافق ها را بر هم نزنند، فرانسوي ها آن را به ميله هاي اورانيوم تبديل کنند و به ما بازگردانند.طي هشت سال گذشته هر فعاليت سياسي، اقتصادي و اجتماعي با ملغمه يي از تبليغات رسانه هاي دولتي حول محور فعاليت هاي هسته يي و مقاومت ديپلماتيک ايران متمرکز بود؛ از دبستان تا دانشگاه و وزارتخانه ها گرفته تا نماز جماعت هايي که در مساجد دوردست ترين شهرهاي ايران برگزار مي شد. در حالي که از همان ابتدا اگر يک مديريت واحد آگاهانه و مبتني بر دانش روز متکي بر منافع ملي بر سياست هاي کلان اداره پروژه هاي اتمي از سطح اتاق هاي فکر تا برنامه ريزي و اجرا و پيگيري و تکميل و رايزني هاي مربوطه آن حاکم بود به سادگي و آساني و ارزاني درمي يافتيم براساس چارچوبي که سازمان جهاني انرژي اتمي بر آن استوار شده است کليه کشورها از حق برابر بهره مندي از انرژي هسته يي براي مصارف غيرنظامي برخوردارند و خود IAEA موظف به انجام هماهنگي هاي لازم براي دستيابي کشورها به انرژي هسته يي است.

براي اينکه ارزيابي اجمالي از کارايي مديريت چنين پروژه هاي حساس و کلاني به دست آيد مي توانيم نگاهي به فعاليت هاي هسته يي هند به عنوان يک عضو ديگر غيرمتعهدها بيندازيم که از حدود دو دهه پيش کار خود را آغاز کرد اما بدون جنجال و بدون شعار و بدون ذوق زدگي در کمال آرامش و طمانينه در کنار تهديد رقيبي همچون پاکستان روند برنامه ريزي و اجراي فعاليت هاي هسته يي خود را با ضريب موفقيت تقريباً مافوق صد درصد به اجرا درآورده و به نقطه فعلي رسيده است.

مراکز هسته يي هند شامل سايت هاي زير هستند؛

1- مرکز تحقيقات هسته يي اينديرا گاندي در کالپاکام

اين مرکز هسته يي به تحقيقات فوق حساس پيرامون آزمايش هاي هسته يي و نيز به توليد پلوتونيوم براي توليد سلاح هسته يي اختصاص دارد. اين مرکز دو رآکتور مدرس يک و مدرس دو را در خود جا داده که اساساً از سوخت آن پلوتونيوم مورد نياز در سلاح هاي هسته يي توليد مي شود.

2- مرکز کاکراپور

رآکتورهاي شماره يک و دو کاکراپور تاکنون به روي بازرس هاي آژانس بين المللي انرژي اتمي باز نشده اند و صرفاً به توليد پلوتونيوم براي سلاح هسته يي اختصاص دارند.

3- مرکز نارورا

رآکتورهاي نارورا يک و دو تاکنون به روي بازرس هاي آژانس باز نشده اند و صرفاً به توليد پلوتونيوم براي سلاح هاي هسته يي اختصاص دارند.

4- پوکاران

پوکاران مرکز آزمايش اولين انفجار هسته يي هند در 18 مه 1974 است. اولين بمب هسته يي هندي ها صدمتر زير زمين منطقه منفجر و آزمايش شد. در سال 1998 نيز در همين مرکز دومين آزمايش هسته يي هند انجام شد.

5-مرکز راتحالي رارمتريالز

اين مرکز به غني سازي اورانيوم اختصاص دارد.

6-مرکز تاراپور

يکي از بزرگ ترين مراکز تحصيل پلوتونيوم از اورانيوم غني شده هند در اين منطقه قرار دارد. امريکايي ها با نظارت IAEA دو رآکتور ويژه توليد الکتريسيته در اين منطقه احداث کرده اند.

7-مرکز تحقيقات اتمي بحابها

اين مرکز اتمي از اولين مراکز آغاز فعاليت اتمي هند بوده است که شمار زيادي رآکتور را تحت پوشش خود دارد. بيشتر اين رآکتورها جنبه تحقيقاتي داشته و در مجموع انرژي هسته يي توليد شده در هند نقش بسزايي دارند. اين مرکز نيز در توليد سلاح هاي هسته يي هند و نيز پلوتونيوم نقش فعال دارد.

مجموع فعاليت هفت مرکز فوق براي کشوري که معاهده ان پي تي يا معاهده منع گسترش سلاح هاي هسته يي را امضا نکرده است اين امکان را فراهم آورده تا هندي ها علاوه بر انجام تحقيقات لازم، توليد انرژي از رآکتورها، غني سازي تا حدود بالاي 90 درصد و استخراج پلوتونيوم براي سلاح هاي هسته يي را انجام دهند.

با وجود فعاليت سازماندهي شده، منظم و تقريباً خارج از نظارت آژانس مواردي از اين سايت ها، هندي ها دو سال پيش در آخرين روزهاي رياست جمهوري بوش بزرگ ترين قرارداد تاريخ همکاري هاي هسته يي دو کشور را با امريکا امضا کردند که پس از حدود دو سال قرارداد فوق از سوي کنگره امريکا نيز تصويب شد.

بر اساس قرارداد فوق که بين جرج بوش و مانموهان سينگ امضا شد امريکايي ها متعهد شدند تقريباً مدرن ترين و جديدترين تکنولوژي فعاليت هاي هسته يي خود را در اختيار هند قرار دهند و کمک کنند اکثر مراکز فعاليت هسته يي هند به روز شود. بسياري معتقدند امتيازهاي هسته يي که امريکايي ها به هندي ها داده اند تاکنون هيچ کشوري از کشور ديگري دريافت نکرده است. تکنولوژي هسته يي که امريکايي ها در مورد غني سازي، مديريت رآکتورها، نوع رآکتورها و سيستم هاي حفاظتي به هندي ها داده اند چنان مدرن و به روز شده اند که دهلي نو براي سرپا کردن آنها شايد به 100 سال زمان احتياج داشت. اما در فضاي آرام مذاکرات با امريکايي ها دهلي نو تقريباً به هر آنچه احتياج داشت دست يافت. برخي کارشناسان مسائل استراتژيک معتقدند ناآرام شدن افغانستان طي دو سال گذشته عکس العمل پاکستاني ها نسبت به توافقات وسيع و همه جانبه هسته يي امريکايي ها با دهلي نو است.

هندي ها در سازماندهي فعاليت هاي هسته يي خود همواره درگير حفظ موازنه استراتژيک با دشمن ديرينه و فعال خود، يعني پاکستاني ها نيز بوده اند. با اين حال، بدون خبرسازي هاي بيهوده و بدون جنجال و پرگويي و گنده گويي تقريباً کليه گام هاي حلقه تحقيقات و فعاليت هسته يي را با يک مديريت بومي و البته با بهره مندي از تضادهاي دوران جنگ سرد به انجام رساندند و به عبارتي در يک کشور بسيار فقير با بيش از يک ميليارد و 80 ميليون نفر جمعيت که 25 درصد آنان کاملاً فقير هستند و درآمد سرانه کمتر از ده دلار موفق به ساخت و مديريت تعداد زيادي رآکتور شدند، اورانيوم مورد نياز خود را توليد و غني سازي کردند، غني سازي را به بيش از 90 درصد رساندند و از آن پلوتونيوم استخراج کردند، براي اطمينان از تامين امنيت ملي خود در رقابت با پاکستان انفجارهاي هسته يي را به صورت آزمايشگاهي و در صحنه عملي انجام دادند، سلاح هسته يي توليد کردند و موشک هاي دوربرد مجهز به کلاهک هسته يي نيز توليد کردند اما جايگاه و وزن واقعي خود را هيچ گاه نه بزرگ تر از آنچه بودند مورد محاسبه قرار دادند و نه از حقوق خود اندکي کوتاه آمدند.

با مقايسه دستاوردهاي عيني و ديپلماتيک خود با هندي ها مي توان به وزن هاي واقعي در جهان عيني پي برد.

رسالت: فتنه چيست و فتنه گر چه مي کند؟

«فتنه چيست و فتنه گر چه مي کند؟» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ رسالت به قلم محمدکاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛ فتنه در لغت به معناي کفر ، گمراهي ، آشوب و امتحان آمده است . فتنه به معناي اختلاف مردم در عقايد و آراء به گونه اي که منجر به ناآرامي شود نيز هست. قرآن فتنه گري را از قتل بالاتر مي داند. چهره منافق و نقش او در فتنه ها شفاف تر مي شود به شرط اينکه روشنگريها دقيق باشد. تمسک به قرآن واهل بيت و آگاهي از چند و چون فتنه و فتنه انگيزان در خنثي سازي فتنه مهم و تعيين کننده است.

 فتنه در لغت به معناي کفر ، گمراهي ، آشوب و  امتحان آمده است . فتنه به معناي اختلاف مردم در عقايد و آراء به گونه اي که منجر به ناآرامي شود نيز هست. قرآن فتنه گري را از قتل بالاتر مي داند.

چهره منافق و نقش او در فتنه ها شفاف تر مي شود به شرط اينکه روشنگريها دقيق باشد. تمسک به قرآن واهل بيت و آگاهي از چند و چون فتنه و فتنه انگيزان در خنثي سازي فتنه مهم و تعيين کننده است.

انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري يکي از رخدادهاي مهم جمهوري اسلامي است که به صورت يک فتنه خودنمايي کرد و فتنه گران ظهوري مخرب در آن داشتند . در6  ماهه اول سال88  به بهانه انتخابات رياست جمهوري رويدادهاي تلخي رخ داد که هرکدام دل شيفتگان انقلاب را به درد آورد. مهمترين آن شرارت عده اي در روز قدس بود که روز مهمي در افشاي چهره منافقان جديد و ضديت آنها با خط امام (ره) و انقلاب، حتي اسلام بود. روزه خواري در آخرين جمعه ماه مبارک رمضان ، شعار «استقلال آزادي جمهوري ايراني» و «نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران» سه نماد از چهره گمراهان و آشوب طلبان بود.

کساني گفتند جانم فداي ايران که حتي يک روز هم به خاطر ايران به رنج و آزار نيفتاده بودند. اين عده ولو اندک مي خواستند پيوند خود را با فرماندهان جنگ نرم در واشنگتن، لندن و پاريس به  گونه اي نشان دهند که عمق فتنه و فتنه گري را نمايش دهند. تکيه بر ناسيوناليسم افراطي يکي از رهنمودهاي مهم استکبار براي تخطئه فرامين ديني است که دفاع از مظلوم را در هر کجاي جهان لازم مي داند. يکي از خطوط «جهاني سازي» غربيها مسيرش از همين ناسيوناليسم افراطي مي گذرد . آنها توصيه مي کنند سرتان در لاک خودتان باشد چکار داريد در فلسطين ، لبنان، افغانستان و عراق چه مي گذرد! اگر ما دهها و صدها سند مي آورديم که جنبش موسوم به سبز رودرروي اسلام و نظام و آرمانهاي امام (ره) است  ، شايد کسي باور نمي کرد . اما خدا خواست آنها خودشان را با دست خودشان رسوا کنند. به همين دليل آمدند در بيانيه رسمي اعلام کردند روز قدس امسال « يک نقطه عطف » بود! 1

آنها نه تنها از شرارت هاي روز قدس تبري نجستند بلکه علامت دادند که با توافق آنها انجام شده است ! واکنش آيت الله حسين نوري همداني از مراجع تقليد از يک هوشمندي بالايي حکايت دارد آنجا که فرمود: « چطور مي شود با کساني که الان اصرار دارند راه سارکوزي و اوباما را بروند وحدت کرد » ايشان تصريح مي کنند « ؛ با کساني که تکيه گاه آنها آمريکا و اروپاست نمي شود وحدت کرد » 2

يا آيت الله مکارم شيرازي در يک بيان از باب روشنگري مي فرمايند « يک گروه در انتخابات آتش بيار معرکه بودند و از خارج دستور مي گرفتند.»3

آنچه امروز برخي از آن به عنوان « ميانجيگري» ، «وحدت ملي» و «آشتي ملي» ياد مي کنند -که مربوط به رسانه هاي مشکوک داخلي است - يک حيله و نيرنگ براي تداوم فتنه و فتنه انگيزي است . زيرا وحدت با فتنه انگيزان همان طور که گفته شد امري نشدني است .

اما آنچه که عده اي از اخيار و بزرگان پيگيري مي کنند نه از جنس «ميانجيگري» و ائتلاف به اصطلاح ملي است ، بلکه از جنس روشنگري و شبيه آنچه که عمار ياسرها در جريان فتنه  صفين انجام مي دادند  مي باشد. اگر عمار ياسر بتواند حتي يک مسلمان فريب خورده را به خيمه ولايت و هدايت بياورد يک توفيق در نبرد نرم عليه دشمن کسب کرده است و اين يک غنيمت است.

اظهارات آقاي عسکراولادي دبيرکل جبهه پيروان خط امام و رهبري در تمييز خط «فتنه» از خط «روشنگري» قابل دقت است.

وي مي گويد: «سران فتنه مطرود مردم هستند. هر راه حلي غير از پذيرش ولايت و راي اکثريت به بن بست مي رسد.» وي تاکيد مي کند، « امام و رهبري همواره پايه و مايه اصلي وحدت ملي در کشور بوده اند . قانون اساسي به عنوان يک ميثاق ملي خطوط کلي وحدت ملي را در خود جاي داده  است، ما براي آرامش بايد به اين اصول برگرديم.»

آقاي مهندس سيد مرتضي نبوي نيز که از فعالان خط «روشنگري» در اين زمينه است مي گويد: «رهنمودهاي رهبري نقشه راه وحدت جامعه است » اين دو و ساير بزرگاني که خط «روشنگري» را دنبال مي کنند فرمول رسيدن به راه حل نهايي را تمسک به خط مبارک امام (ره) و رهبري مي دانند.

اين يک راه حل «علوي» است . ديگر راه حلها که خط حکميت و ... را دنبال مي کند، يک خط «اموي» است که بايد با هوشمندي از آن فاصله گرفت.

خداوند در قرآن به پيامبر مي فرمايد: « به پروردگارت سوگند که آنها مومن نخواهند بود مگر اينکه تو را در اختلافات خود به داوري طلبند و سپس در دل خود از داوري تو احساس ناراحتي نکنند و کاملا تسليم باشند» ( نساء65 )
براي حل دعوا و اختلاف فقط يک راه است و آن اينکه داوري رهبري را بپذيريم و از نتايج داوري هم احساس ناراحتي نکنيم.

کسي که داوري را نمي پذيرد آيا به داوري ديگري تن مي دهد؟ هرگز! پس داوري ميانجي ها منتفي است.
قرآن مي گويد کسي که اين داوري را نپذيرد اهل ايمان نيست.

بنابراين وحدت با کساني که اهل ايمان نيستند معنا ندارد. با کساني که به دامن آمريکا و رژيم صهيونيستي افتاده اند و به محکم ترين و اصيل ترين شعار انقلاب که جمهوري اسلامي است ترديد مي کنند و از «جمهوري ايراني» سخن مي گويند، وحدت کردن يک شوخي مشمئز کننده است.

پي نوشتها:
1- بيانيه شماره13  مهندس ميرحسين موسوي در تائيد شرارت هاي روز قدس
3 و2 - ديدار حضرت آيات مکارم شيرازي و نوري همداني با شوراي مرکزي حزب موتلفه اسلامي رسالت،11  و12  مهر

ابتكار: آري اين آغاز راه است

«آري اين آغاز راه است»عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ ابتكار به قلم آرزو ديلمقاني -ويليام برنز، مذاکره کننده ارشد امريکايي و معاون وزير امور خارجه به طور خصوصي با سعيد جليلي، مذاکره کننده ارشد ايراني ديدار کرد که گزارش شده است که اين دو بر سر موضوعات متفاوتي با يکديگر گفت وگو کرده اند. در 30 سال گذشته هرگز شاهد چنين اتفاقي نبوديم. اگر کمي شک داريد که مذاکره با ايران در ژنو نتيجه بخش بوده است، تنها کافي است که به يک روز پيش از آغاز اين مذاکرات بازگرديد. حتي اگر اين واقعيت را بپذيريم که امريکا و هم پيمانان مذاکره کننده او (5 عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل بعلاوه آلمان - گروه 1+5 - بعلاوه مذاکره کننده اتحاديه اروپا يعني خاوير سولانا) در تلاش بودند که توقعات خود را از اين مذاکرات در سطح سياسي پايين بياورند، هنوز بسيار سخت است که بخواهيم کسي را پيدا کنيم که از نتيجه اي واقعي سخن بگويد. در حال حاضر اين تمام آن چيزي است که اتفاق افتاده است: ايران بسته  پيشنهادي 5 صفحه اي را که اشاره اندکي در آن به مسئله  هسته اي شده بود ارائه داد.

ايراني ها همچنين اصرار داشتند که تاسيسات غني سازي اورانيوم قم که به تازگي آشکار شده است نه تنها کاملا قانوني است بلکه مسئله اي بسيار عادي است. آنها همچنين اين موضوع را نيز به اطلاع همه رساندند که هيچ علاقه اي براي مذاکره و بحث بر سر برنامه هاي هسته اي خود ندارند. اکنون، از آنچه به اطلاع ما رسيده است، به نظر مي آيد که ايران آماده است در ارتباط با تاسيسات قم، مسائل را روشن کند و به آژانس بين  المللي انرژي اتمي اجازه دهد تا طي دو هفته آينده از اين تاسيسات ديدن کنند.

به نظر نمي رسد که در ارتباط با برنامه هسته اي ايران مسئله ديگري در اين مذاکرات مطرح شده باشد. امريکا پيش از اين تاکيد کرده بود که اگر ايران در ارتباط با فعاليت هاي هسته اي خود شفاف سازي انجام ندهد، تحريم هاي سنگين تري را عليه ايران به اجرا در خواهد آورد. در انتها به نظر مي رسد که اين تحريم ها هم موضوع مهمي نبودند و گروه غربي آماده است تا امتيازهايي نيز به طرف ايراني بدهد. به طور کلي برعکس آنچه که انتظار مي رفت، مذاکرات ژنو مذاکراتي جدي، سازنده و حتي صميمانه بود.

ويليام برنز، مذاکره کننده ارشد امريکايي و معاون وزير امور خارجه به طور خصوصي با سعيد جليلي، مذاکره کننده ارشد ايراني ديدار کرد که گزارش شده است که اين دو بر سر موضوعات متفاوتي با يکديگر گفت وگو کرده اند. در 30 سال گذشته هرگز شاهد چنين اتفاقي نبوديم. طي سال هاي رياست جمهوري بيل کلينتون، مقامات ايراني متاسفانه چنان مديريت مي کردند که از هرگونه تماس مستقيمي با مقامات امريکايي جلوگيري شود و طي 6 سال اول رياست جمهوري جورج بوش، مقامات امريکايي چنين کاري را انجام مي دادند. به نظر مي رسد در حال حاضر هر دو طرف در ارتباط با اين مسئله و در اين موقعيت خاص چنين برنامه اي ندارند. نتيجه واقعي اين ديدار چه بود؟ ايران اجازه بازديد از تاسيسات جديد غني سازي خود را داد.

مذاکره کنندگان غربي هم با زيرکي اجازه دادند تا اورانيوم غني شده با درصد پايين ايران به روسيه فرستاده شود و در آنجا اين اورانيوم 5 درصد غني شده حدود 20 درصد غني شود و پس از آن به فرانسه ارسال شده و به صورت سوخت براي رآکتورهاي تحقيقاتي ايران بازگردد. اين مسئله ابعاد گوناگوني دارد. ابتدا اينکه اين کار، ميزان اورانيوم غني شده درصد کم ايران را که مي تواند براي توليد وسايل هسته اي استفاده شود کم مي کند. دوم اينکه اين سرآغازي است براي غني سازي اورانيوم خارج از ايران.

اما نکته سوم، اين مسئله اين وعده را به ايران مي دهد که اورانيوم غني شده اي را در اختيار ايران قرار دهد که بتواند رآکتورهاي هسته اي خود را به چرخش درآورد (اما اين اورانيوم در سطحي نيست که بتوان با آن بمب ساخت). و آخر اينکه، اين مسئله به صورت تاکتيکي بر حق ايران در توليد غني سازي اورانيوم تاکيد مي کند. در گزارش ها هيچ نشانه اي حاکي از اينکه ايران بايد برنامه غني سازي خود را به حالت تعليق درآورد وجود ندارد. در آخر هر دو طرف به توافق رسيدند که در اواخر ماه جاري ميلادي دوباره با يکديگر ديدار کنند. حداقل، آنها به اين نتيجه رسيدند که مسائلي بيشتري براي مذاکره وجود دارد.

ظاهرا هر دو طرف براي داشتن رفتاري متمدنانه تر خود را آماده کرده بودند تا به توافق هايي هرچند کوچک دست پيدا کنند و پيشرفتي در مذاکراتي داشته باشند که تقريبا از زماني که جورج بوش ايران را به دلايل خودش محور شرارت خواند يخ بسته بود، متوقف شده بود. هر چند با يک گل بهار نمي شود، و اين اشتباه خواهد بود که فکر کنيم که نتايج مذاکرات ژنو تنها گام  کوچکي در يک مسير غير قابل پيش بيني باشد.

اين مسائل در سخنان بدون نقص اوباما، رئيس جمهور امريکا مشخص شد. در لغاتي که به دقت کافي انتخاب شده بود، او اشاره کرد که مذاکرات امروز آغازي سازنده بود، اما بايد توسط اقداماتي سازنده از طرف حکومت ايران دنبال شود. توجه او به طور خاص بر روي آن مسائلي بود که مي خواهند ايران انجام دهد، تا آن مسائلي که انجام شده است. خطاب سخنراني اوباما به طور شفاف و مستقيم به هوادارانش بود و به طور خاص به جناح راست هم دموکرات ها و هم جمهوري خواهان که اميدوار بودند که اين ديدار به تحريم هاي سنگين تر عليه ايران منجر شود.

گذشته از همه اينها، پس از 30 سال تهمت زدن و اغراق دوجانبه اين لحظه اي بسيار تاريخي است. تحت چنين شرايطي حتي نزاکت طرفين قابل توجه است. مي توانيم اميدوار باشيم که مذاکره کنندگان غربي چشم خود را از روي مسائل بنيادين مذاکرات برندارند. به جاي کشيدن خط  قرمزهاي جديد، که عموما توسط ايراني ها ناديده گرفته مي شود، بايد تمام تلاش خود را براي رسيدن به دو هدف انجام دهيم. اول اينکه ما بايد بر بازرسي و کنترل حداکثري از تمام فعاليت هاي هسته اي ايران اصرار داشته باشيم.

دوم اينکه، ما بايد توسعه و پيشگامي ايران در توليد سلاح هسته اي را به حداقل برسانيم. در واقع، ما بايد سيستمي را پياده کنيم که به محض اينکه ايران از معاهده منع سلاح هاي هسته اي خارج شد و به سمت توليد بمب گام برداشت مطلع شويم. اينها همگي اهدافي واقع گرايانه هستند و با شرايط ايران نيز سازگاري دارند. اما به سادگي از طريق مذاکرات به دست نمي آيند. اين مذاکرات در واقع زمينه را براي فروريختن ديوار بي اعتمادي آماده مي کند. مسيري که پيش رو قرار دارد نه مسيري کوتاه است و نه مسيري هموار. اما تنها راهي است که در شهر وجود دارد و آغاز آن بهتر از هر آن چيزي بود که هرکدام از ما انتظار داشتيم.

وطن امروز: فصل مشترک اين طرح‌ها

«فصل مشترک اين طرح‌ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي وطن امروز به قلم سيدعلي هدايتي‌نسب اين روزها آنچه بيشتر از ساير موضوعات داخلي مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته، بحث‌ها، جلسات، ديدارها و اظهار نظرها پيرامون طرح‌هايي است که از آنان با تعابيري چون «تفاهم ملي»، «وحدت ملي»، «آشتي ملي» و... نام برده مي‌شود. به نظر مي‌رسد هدف همه اين طرح‌ها چيزي نيست جز ايجاد فضايي متفاوت از شرايط کنوني معادلات سياسي در کشور. طبيعي است عامل اصلي ايجاد اين مطالبه در ميان کنشگران سياسي- تاکيد مي‌شود اين موضوع بيشتر از آنکه مورد توجه افکار عمومي قرار گيرد، مطالبه‌ فعالان سياسي و حزبي است- حوادث پس از انتخابات است که به تبع آن اهداف پيدا و پنهان برخي گروه‌هاي سياسي در تقابل با نظام آشکار شد و اين موضوع سبب شد تا توازن قدرت مورد قبول برخي احزاب و گروه‌هاي سياسي دچار خدشه شود. بدون شک تداوم شرايط موجود ماحصل خوشايندي براي اين دسته از فعالان سياسي به همراه نخواهد داشت، به همين واسطه طبيعي است که رايزني‌ها و تحرکات براي تغيير اين شرايط آغاز مي‌شود.

در اين ميان اما به نظر مي‌رسد برخي گروه‌ها و فعالان سياسي که براي تغيير شرايط حاکم بر مناسبات سياسي، اقدام به طرح ساز و کارهاي مختلف براي اين منظور کرده‌اند، به مرور و با درک واقعيات حاکم بر جامعه بدين نتيجه رسيده‌اند که براي برون‌رفت از اين شرايط بايد واقعيات را ملحوظ کنند. به باور بسياري از صاحبنظران، به‌واسطه آنکه منشأ شرايط فعلي مناسبات سياسي کشور، حوادث پس از انتخابات و طرح ادعاي «تقلب» بوده، بنابراين تنها رهيافت جامع‌الاهداف گروه‌هاي سياسي به وضع مطلوب، بازگشت به اين موضوع – ادعاي تقلب- و ارائه راهکار همه‌پسند براي بررسي آن است.

طبيعي است برخي گروه‌هاي سياسي به هيچ وجه خواستار طرح موضوع تقلب در زمان فعلي نيستند و شايد ولع آنان در استقبال از طرح‌هايي که شايد براي آنان «مفر» گريز از اين وضع باشد، به همين خاطر است اما اکنون ديگر بر کسي پوشيده نيست که عامل اصلي همه اتفاقات پس از انتخابات طرح ادعاي تقلب بوده است و متاسفانه يا خوشبختانه طراح اين ادعا اينک تمايلي به طرح دوباره آن ندارد. مي‌توان گفت مصلحت گروه‌هاي سياسي معتقد به نظام و افراد سرشناس تعريف مناسبات سياسي خود با عامل اصلي حوادث اخير است، چرا که عدم صراحت در تعريف اين مناسبات در هنگامه‌اي که واقعيت اين ادعا آشکار شود، خسران بزرگي براي آنها خواهد بود.

بنابراين بهترين توصيه به دنبال‌کنندگان طرح‌هاي تغيير شرايط فعلي مناسبات سياسي کشور، تفاهم بر موضوع بررسي ادعاي تقلب، به عنوان فصل مشترک طرح‌هاي ارائه شده است. نخستين نشانه اثبات درستي اين موضوع براي اين گروه‌ها و شخصيت‌ها، تقليل بيش از پيش جماعت معترض به نتيجه انتخابات است.

جمهوري اسلامي: سخني با رئيس قوه قضائيه

«سخني با رئيس قوه قضائيه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد؛اقدامات اوليه رئيس جديد قوه قضائيه در چينش مديران ارشد قضائي كه تاكنون انجام شده در عين حال كه نشان از تغييرات اساسي در اين قوه ندارد از نوعي تحرك آرام براي ايجاد تنوع در بعضي بخش ها خبر مي دهد. آنچه تاكنون رخ داده عبارت است از تثبيت جابجائي و چند مورد تغيير. اينطور نيست كه اين تحركات الزاما موجب پيدايش تحول در قوه قضائيه شود و آنرا بطور كلي دگرگون نمايد و به نقطه مطلوب برساند. تحول هنگامي رخ خواهد داد كه متولي اصلي دستگاه قضائي اين واقعيت را پذيرفته باشد كه اين دستگاه نيازمند تحول است . هنوز از رئيس جديد شنيده نشده است در اين زمينه سخن صريحي گفته باشد. با اينحال از مطالبي كه ايشان در مراسم معارفه خود در جمع مسئولان و مديران ارشد قضائي كشور گفتند چنين بر مي آيد كه قرار است دستگاه قضائي از اين پس در چارچوب قانون عمل كند و هيچكس را از برخورد قانوني معاف ننمايد. ايشان همين نكته را در اولين جلسه مديران عالي رتبه قوه قضائيه در روز دوشنبه هفته گذشته نيز تكرار كردند.

پافشاري بر قانون درعين حال كه بسيار ارزشمند است فقط هنگامي مثمرثمر خواهد بود كه در ميدان عمل خود را نشان دهد. آنچه موجب مي شود شعارها به عمل منتهي شوند استقلال قوه قضائيه است . فقط درصورتي كه قوه قضائيه براساس قانون اساسي عمل كند و از چارچوب وظايف قانوني خود خارج نشود مي تواند شعارها را به عمل تبديل نمايد.
عمل به قانون اساسي درصورتي براي دست اندركاران قوه قضائيه ميسر خواهد بود كه اين قوه از استقلال برخوردار باشد. به عبارت روشن تر اگر قاضي بتواند بدون دخالت ديگران و فقط براساس قانون حكم صادر كند و درباره هر پرونده و هر متهم هر كس كه باشد و از هر مقام و منصب و جايگاه كه برخوردار باشد تصميم بگيرد در آن صورت است كه مي توان اميدوار بود دستگاه قضائي به قانون اساسي عمل كند. لازمه چنين استقلال عملي اينست كه حتي جلوي هرگونه دخالت مقامات بلندپايه خود قوه قضائيه در پرونده هاي قضائي گرفته شود. مفهوم روشن اين امر اينست كه به ساير مسئولان نيز به طريق اولي اجازه دخالت در پرونده هاي قضائي داده نشود.

بسيار ديده شده كه عناصري از خارج قوه قضائيه تحت عناويني از قبيل ضرورت رعايت مصلحت نظام در مورد اصل تشكيل پرونده هاي قضائي يا چگونگي تشكيل آن ها اعمال نفوذ مي كنند و قوه قضائيه را به ابزاري براي تحقق اهداف اين و آن تبديل مي نمايند. مهمتر آنكه حتي مانع اجراي احكام صادر شده مي شوند و يا آنرا به ميل خود تغيير مي دهند! از اينها بدتر اقداماتي است كه بعضي مقامات براي جلوگيري از ورود قوه قضائيه به بعضي موضوعات و رسيدگي به جرائم مرتكب مي شوند.

اين دخالت ها موجب فشل شدن قوه قضائيه و سلب اعتماد مردم و افكار عمومي از دستگاه قضائي كشور مي شود. اين سخن اكنون به وفور از مردم شنيده مي شود كه چرا دستگاه قضائي به فلان موضوع رسيدگي نمي كند چرا فلان مجرم را عليرغم صدور حكم محكوميت آزاد كرده چرا فلان حكم بعد از قطعيت پيدا كردن تغيير كرده چرا فلان مجرم عليرغم اينكه محكوم شده آزاد است و حتي به مناصب كليدي گماشته مي شود و يا براي مناصب بالا در نظر گرفته مي شود در كنار اين سئوال هاي بي جواب مردم با واقعيت هاي تلخي مواجه مي شوند كه آنها نيز بسيار سئوال برانگيزند ولي نمي توانند جوابي براي آنها پيدا كنند. اتهام هاي سنگين و بدون مستند توسط افرادي كه در قوه قضائيه هيچ مسئوليتي ندارند برخوردهاي غيرقانوني با افرادي كه مرتكب جرمي نشده اند رفتارهاي خلاف قانون با متهمان دادن محكوميت هاي سنگين به افرادي كه دلايل محكمه پسندي براي دادگاه دارند ولي به دلايل و مستندات آنها توجهي نمي شود معاف بودن بعضي افراد و اقشار از پيگردهاي قانوني و... از جمله اين موارد سئوال برانگيز هستند.

بسيارند قضات شريفي كه از اين قبيل پديده ها بشدت ناراضي و شاكي هستند ولي به دلايلي فرياد بر نمي آورند و يا چون فريادشان به جائي نرسيده احساس مي كنند كه بيش از اين نبايد خود را خسته كنند. البته مخاطرات عدم امنيت شغلي كه از ناحيه صاحبان قدرت متوجه آنها مي شود نيز از جمله علل سكوت آنهاست .

رياست جديد قوه قضائيه تصور نكنند اينها مشتي ادعاهاي واهي است و قضات ما هرگز با چنين مشكلات و معضلاتي مواجه نيستند. شما مي توانيد بخشي از وقت خود را به گفتگو با قضات در فضائي امن با دادن تضمين هاي لازم به آنها اختصاص دهيد و در چنان شرايطي به درد دل هاي آنها گوش فرا دهيد و از عمق اين فاجعه آگاه شويد. نمونه اي از فشارهاي بيروني را خود شما در همين مدت كوتاه مسئوليتتان در ماجراي دادگاه متهمان حوادث اخير لمس كرده ايد. فشارهائي كه براي پخش اظهارات متهمان حاضر در اين دادگاه عليه ديگران به شما وارد مي شود و شما به حكم قانون و شرع در برابر اين فشارها تاكنون مقاومت كرده ايد نمونه اي از اين واقعيت هاي تلخ است.

استقلال قاضي و قوه قضائيه در عين حال كه دشوار است از اهميت ويژه اي برخوردار است . تنها راه حراست از سلامت نظام و جلوگيري از انحرافات و تبديل شدن حكومتگران به عناصر مستبد و خودكامه نيز حفظ استقلال قاضي و قوه قضائيه است . راه رسيدن به اين مقصد عالي فقط ايستادگي بر اجراي قانون و كوتاه نيامدن از آن و عدم تجاوز به حريم آن است . اگر شما جناب آقاي لاريجاني بتوانيد استقلال قوه قضائيه را از جميع جهات تامين كنيد مي توانيد مطمئن باشيد بزرگترين خدمت را به نظام جمهوري اسلامي و مردم ايران كه اين نظام مقدس را برپا كرده اند نموده ايد و اگر به اين كار موفق نشويد هرقدر كه در اين قوه بمانيد فقط وقت تلف كرده ايد و ديگر هيچ ! و چنين مباد.

دنياي اقتصاد: باز هم سرطان كوئست!

«باز هم سرطان كوئست!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم مهدي نصرتي است كه در آن مي خوانيد؛متاسفانه بنا بر برخي شنيده‌‌ها، شبكه‌هايي همچون گلدكوئست كه بسياري را به خاك سياه نشاند و ...

... علاوه بر تباهي پول و انرژي افراد، منجر به نابودي بسياري از روابط و شبكه‌هاي اجتماعي شد، مجددا در حال فعاليت و عضوگيري و البته در قالب و شكلي جديد هستند و اين بار تورهاي مسافرتي و سنگ‌هاي انرژي‌زا و از اين قبيل عرضه مي‌كنند.

هرچند در اين باره زياد گفته‌اند، اما مناسب است از ديدگاه يك روزنامه اقتصادي نيز به آن پرداخته شود. اين موضوع متاسفانه آن قدر داراي ابعاد فراگيري است كه در مورد آن مي‌توان كتاب‌ها نوشت. حداقل از نقطه‌نظر اقتصادي چند جنبه آن حائز اهميت است: چرا اين شبكه‌ها به لحاظ اقتصادي و محاسبات رياضي كلاهبردار هستند؟ رمز موفقيت آنها در جذب و فريب افراد چيست؟ هزينه‌هايي كه به فرد و جامعه تحميل مي‌كنند، چيست؟ راه‌هاي مقابله با شيوع آن در جامعه چيست؟

هرچند تجربه گلدكوئست به اندازه كافي تلخ و فراگير بود كه عمده افراد جامعه را آگاه كرد، اما به نظر مي‌رسد بازار هدف دور جديد اين كلاهبرداري، معطوف به نوجوانان و جوانان كم سن و سالي است كه تصوري از تجربه تلخ قبلي نداشته‌اند. همچنين برخي افراد نيز همچنان ساده‌لوحانه تصور مي‌كنند ايرادي در مكانيسم شبكه‌هايي مانند گلدكوئست نبود، بلكه ممنوعيت و برخورد دولتي يا عوامل جانبي باعث آن ضررهاي هنگفت شد.

تا آنجا كه نگارنده به خاطر دارد، اين شبكه‌ها از اواسط دهه هفتاد شمسي و با نام‌هايي چون پنتاگونا شروع به كار كردند و در قالب شركت‌هايي با نام‌هاي جديد به كار خود ادامه مي‌دهند و البته هركدام مدعي است كه با قبلي‌ها متفاوت است. در اين شبكه‌ها هدف صرفا جذب افراد و پول آنها است و براي سرپوش گذاشتن بر موضوع، كالاها يا خدماتي در قالب تورهاي مسافرتي و از اين قبيل نيز مطرح مي‌شود.چند ايراد اساسي در اين روش بازاريابي وجود دارد: رشد تصاعدي، نقطه قوتي است كه براي اين روش ابراز مي‌شود ولي در واقع يكي از نقاط ضعف اصلي آن نيز هست. زيرا به دليل وجود همين قانون رشد تصاعدي و نمايي، تعداد افرادي كه حاضر باشند در اين شبكه وارد شوند، به سرعت تمام مي‌شود و به اصطلاح شبكه اشباع مي‌شود.

علاوه بر اين، آن هزاران و ميليون‌ها نفري كه در قاعده اين هرم‌ها قرار مي‌گيرند، ديگر كسي را پيدا نمي‌كنند كه به عنوان زير شاخه اضافه كنند. پورسانتي كه نصيب افراد بسيار معدود راس هرم مي‌شود، در حقيقت پولي است كه از اين اكثريت نگون بخت گرفته شده‌است. البته عمده اين پول نصيب شركت كلاهبردار اصلي مي‌شود.
اين شبكه‌ها كه از روش‌هاي روان‌شناسي استفاده مي‌كنند، بر ويژگي‌هاي فردي مخاطب خود تكيه مي‌كنند و با برشمردن امتيازات طرف مقابل همچون نخبه بودن، خوش‌تيپ بودن،‌ مهربان و دلسوز بودن و بلندپروازي وي را جذب مي‌كنند.

همچنين از هنجارها و باورهاي پذيرفته شده افراد سوءاستفاده مي‌شود. به طور مثال عنوان مي‌شود كه اين كار يك بازاريابي مستقيم است، هزينه‌هاي اضافي حذف شده‌‌اند،‌ از تجارت الكترونيك استفاده مي‌شود، از قانون جاذبه و فيلم راز (secret) سخن به ميان مي‌آيد و از افراد مي‌خواهند روي يك اسكناس يك‌دلاري به تعداد كافي صفر بگذارند و حتي از قول خود به استفتاء از مراجع هم استناد مي‌كنند!

اما مهم‌ترين ويژگي اين شبكه‌ها رشد سرطاني آنها است. بدين ترتيب كه فرد بعد از پرداخت پول چندميليوني حتي اگر متوجه اشتباه خود شده باشد، يا بايد از خير پول خود بگذرد يا عده ديگري را در اين دام بكشاند، بلكه بتواند بخشي از پول خود را پس بگيرد.

چندميليون پولي را كه بدين طريق از دست رفته‌است، بايد كمترين هزينه زيانبار اين شبكه‌ها دانست. در واقع هزينه‌هاي سنگين ديگري نيز وجود دارد، مانند صرف وقت و انرژي و ذهن را درگير اين كار بيهوده به جاي كارهاي توليدي و خلاقانه كردن، يكي از اين موارد است.

همچنين اين شبكه‌ها موجب از بين رفتن اعتماد به نفس و افزايش افسردگي در افراد مي‌شوند. زيرا همان‌طور كه گفتيم، طبيعت رشد تصاعدي، اين است كه بعد از مدت كوتاهي يافتن اعضاي جديد بسيار دشوار مي‌شود و اعضاي ناتوان از اين كار از سوي سرشاخه‌هاي خود به شدت تحت فشار عصبي قرار گرفته و به بي‌عرضگي، منزوي بودن، مغرور بودن و صفاتي از اين قبيل متهم مي‌شوند.

بدين ترتيب، اعضا براي پرهيز از اين وضعيت و به اميد واهي براي اين كه پول خود را از دست رفته نبينند، به دروغگويي و رياكاري براي جذب اعضاي جديد رو‌مي‌آورند و تبديل به شياطيني كوچك مي‌شوند كه بي‌جيره و مواجب براي اربابان خود كار مي‌كنند. براي اين منظور نيز بايد سراغ دوستان و آشنايان خود بروند و در لباس دلسوزي و رفاقت، آنها را به اين دام بكشانند. بدين‌ترتيب فاجعه‌بارترين نتيجه اين فرآيند از بين رفتن شبكه اجتماعي و دوستي افراد و به منجلاب كشاندن آن است.

صحبت درباره راه‌هاي مقابله با اين شبكه‌هاي سرطاني مجال ديگري مي‌طلبد. اطلاع‌رساني فراگير، صحيح و اصولي با هدف برخورد اقناع كننده و نه صرفا برخوردهاي امنيتي و چكشي يكي از اين راه‌ها است.
اما به هرحال، اين روزها در مورد هزينه‌هاي فرزندان نوجوان خود و همچنين قرض دادن پول به دوستان و اطرافيان كمي بيشتر تحقيق و دقت كنيد.

سرمايه: ذخاير ارزي، قرباني واردات

«ذخاير ارزي، قرباني واردات» «عنوان سرمقاله‌‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم محسن شمشيري است كه در آن مي‌خوانيد؛ ترکيب شاخص هاي مربوط به موازنه پرداخت هاي ارزشي، تراز حساب جاري و تراز حساب سرمايه ايران در سال هاي 1381 تا 1387 که اخيراً توسط بانک مرکزي ايران منتشر شده نشان مي دهد تغيير يا افزايش در ذخاير بين المللي ايران در سال هاي ياد شده به ترتيب معادل 4667 ، 3710 و 8731 ميليون دلار بوده و در سال هاي 1384 تا 1386 که درآمد نفت به شدت رشد کرده تغيير در ذخاير بين المللي افزايش قابل توجهي داشته و به ترتيب به 5/14 ، 4/11 و 2/15 ميليارد دلار رسيده است.به دنبال کاهش قيمت نفت در شش ماهه دوم سال 1387 تغيير در ذخاير بين المللي ايران تحت تاثير کاهش درآمدهاي ارزي حاصل از فروش نفت و همچنين افزايش مخارج ارزي دولت و وابستگي بيشتر بودجه عمومي به نفت، کاهش 46 درصدي نسبت به سال 1386 داشته و به 8229 ميليون دلار در سال 1387 رسيد.

همچنين تحت تاثير افزايش قيمت نفتدر سال هاي 87-1384، وابستگي تراز حساب جاري به نفت بيشتر شده و صادرات نفت و گاز در سال هاي 84 تا 87 به ترتيب به 8/53 ، 62 ، 5/81 و 8/81 ميليارد دلار رسيده که نسبت به ارقام 23، 3/27 و 3/36 ميليارد دلار درآمد نفت و گاز در سال هاي 81 تا 83 افزايش زيادي داشته است. با وجود روند افزايشي درآمد نفت که باعث شد تراز مثبت حساب جاري ايران در سال هاي 1384 تا 1386 به ترتيب به 16637 ، 20402 و 32571 ميليون دلار برسد. اما در سال 1387 به خاطر افزايش مخارج ارزي کشور و با وجود افزايش صادرات نفت و گاز و صادرات غيرنفتي، تراز مثبت جاري با 8584 ميليون دلار کاهش از رقم 32571 ميليون دلار در سال 86 به 23987ميليون دلار در سال 87 رسيد. دليل اين اتفاق را بايد در افزايش تراز منفي خدمات به ميزان 3/1 ميليارد دلار و از همه مهم تر افزايش واردات به ميزان 10 ميليارد دلار جست وجو کرد که باعث شده رقم پرداخت هاي ارزي افزايش يافته و تراز حساب جاري 32571 ميليون دلار در سال 86 به 23987 ميليون دلار در سال 87 کاهش يابد.

مردم سالاري: واکنش هاي شديد به نامه هاي بي تاثير!

«واکنش هاي شديد به نامه هاي بي تاثير!»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد؛هفته گذشته بيانيه شماره 13 مهندس ميرحسين موسوي در شرايطي منتشر شد که کشورمان در آستانه مذاکرات حساس هسته اي با گروه 1+5 در ژنو قرار داشت. به همين دليل مهندس موسوي با هوشمندي و از موضع حمايت از منافع ملي کشورمان براساس اعتقاد ژرف خود به نظام و کشور که در طول 30 سال گذشته - و حتي پس از برگزاري انتخابات رياست جمهوري دهم - بارها به روشني نشان داده، مخالفت خود را با تحريم ايران اعلام کرد و نشان داد که حاميان واقعي او که با نظرات او همراه و همگام هستند، از منظري کاملا ملي و منطبق با منافع ملي کشور به مسايل مرتبط با ايران در حوزه بين الملل توجه مي کنند.

اما مخالفت مهندس موسوي گويا به مذاق برخي از مخالفان او خوش نيامده است. در راس اين مخالفت ها مي توان به کيهان نشينان اشاره کرد که به صراحت، ناخشنودي خود را از بيانيه موسوي اعلام کردند. چرا که کيهان نشينان تمايل دارند مهندس موسوي را - با وجود تمام سوابق انقلابي او - مخالف منافع ملي کشور و فردي متمايل به غرب نشان دهند. اما بيانيه موسوي باعث شد تير آنها به سنگ بخورد.

به همين دليل طبيعي بود که آشفته شوند و بر موج تخريب و اهانت بيفزايند. البته مخالفت صريح مهندس موسوي با سياست غرب در تحريم ايران آنقدر صريح و روشن بود که آنها نمي توانستند آن را زير سوال ببرند و به همين دليل طبق معمول به حواشي بيانيه پرداختند تا مستمسکي براي تداوم مشي پيشين خود در مخالفت با ميرحسين پيدا کنند.

البته اين تلاش هم بيهوده بود. به عنوان مثال به تلاش براي «مردمي جلوه دادن افرادي مثل باراک اوباما، سارکوزي، آنگلا مرکل، براون، هيلاري کلينتون و بسياري ديگر از سران کينه توز آمريکا و اروپا» از سوي موسوي اشاره مي کنند و طبق معمول، استنباطات خود را، واقعيتي به منظور توسل به آن براي نتيجه گيري دلخواه قلمداد کرده و جريان حامي موسوي را به همسويي با آنها متهم مي کنند.

اما به راستي اگر موسوي مي خواهد روساي دولت هاي غربي را مردمي جلوه دهد و همه اينها غيرمردمي هستند چرا آقاي احمدي  نژاد رسما پيشنهاد داده مذاکرات 1+5 در سطح سران - يعني همان «سران کينه توز آمريکا و اروپا» به زعم کيهان - برگزار شود؟ آيا مي توان از چنين مسايلي به آن نتيجه رسيد؟ البته کيهان نشينان به همين موضوع بسنده نکرده اند. آنها در ستون گفت و شنود خود هم نامه سرگشاده يکي از نامزدهاي ناکام انتخابات - بخوانيد موسوي - را نامه اي بي تاثير خوانده و با شبه طنزي، به اهانت به نگارنده آن پرداخته اند!

اما يک پرسش: اگر نامه هاي اين نامزد ناکام، تا اين حد بي تاثير است، چرا روزنامه مذکور تقريبا يک سوم از صفحه دوم خود را به اين موضوع اختصاص داده و از ستون يادداشت روز تا ستون خبر ويژه و گفت وشنود، به شيوه هاي مختلف به آن پرداخته است؟! حال، بگذريم از اينکه روزنامه کيهان، مهندس موسوي را متهم به نگارش نامه هاي سرگشاده عليه نظام و مردم مي کند در حالي که شاه بيت تمامي نامه ها و بيانيه هاي موسوي، حتي در روزهاي پرتنش پس از انتخابات، تاکيد بر حقانيت نظام جمهوري اسلامي و حقوق مردم بوده است; همان اصولي که امام راحل (ره) بر آن تاکيد مي کردند.

و سخن پاياني اينکه اي کاش همانگونه که شعار مي دهيم در عمل نيز به وحدت ملي در مقابل دشمنان پايبند باشيم و از موضع شخصيت سياسي با سابقه اي همچون مهندس موسوي مبني بر مخالفت با تحريم ايران، به دليل منطبق بودن با منافع ملي، حمايت کنيم; نه اينکه به دليل مخالفت با او، هر آنچه را که گفت، ولو صحيح، با ديده ضديت با منافع ملي بنگريم.
 
ارسال به دوستان
عدم ایمنی و بهداشت کارگران برای کارفرما بار حقوقی دارد چرا دانشمندان خوردن روزی دو تخم‌‌مرغ را توصیه می‌کنند؟ دلیل اصلی و علت لق شدن دندان ها در بزرگسالی + درمان آن یک نشانه مهم زوال عقل در سالمندان را بشناسید عجایب هفتگانهٔ جمشید: رازهایی از دنیای باستانی ایران آمریکا: به اسرائیل کمک می‌کنیم تا با حملات ایران مقابله کند سیلاب جاده تربت جام - صالح آباد در خراسان رضوی را مسدود کرد اختلافی که پس از سال‌ها فیتیله‌ اش روشن شد! حملات هوایی شدید اسرائیل به جنوب لبنان ورزش ایران بهترین های خود را شناخت تظاهرات علیه کابینه نتانیاهو در قدس / حمله معترضان به بن گویر روسیه پیش نویس قطعنامه آمریکا درباره استقرار تسلیحات هسته ای در فضا را وتو کرد جانشین فرمانده کل سپاه : انقلاب اسلامی به قدرت خدا متصل است/ وقتی قدرت انقلاب تجلی کند دشمنان همچون کف روی آب محو می‌شوند آتش بازی دمبله و امباپه در لوشامپیونه؛ پاریس به قهرمانی نزدیک و نزدیک ‌تر شد معاون وزیر دفاع روسیه به اتهام دریافت رشوه برکنار شد
وبگردی