۰۹ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۶۸۸
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۰ - ۰۴-۱۰-۱۳۸۵
کد ۸۶۸۸
انتشار: ۱۳:۱۰ - ۰۴-۱۰-۱۳۸۵



زبان "مثنوي معنوي"، زبان لهو و بيداري است و زبان "كليات شمس"، عشق و رقص است و عشق جزء لاينفك راه آدمي است.

به گزارش ايلنا, "غلامرضا اعواني" در همايش عرفان مولوي كه در تالار فردوسي دانشگاه تهران برگزار شد، گفت‌‏: ارتباط ميان فلسفه و عقل معلوم است، ولي ممكن است اين پرسش براي مخاطبان پيش بيايد كه فلسفه با عشق چه ارتباطي دارد.

وي با بيان اين مطلب كه مولانا درياي بسيار وسيع معنا است، اظهارداشت‌‏: كار حكيم صيد حكمت و معارف است و عرفان حكمت متعالي است. "سهروردي" عرفان را حكمت ناب مي نامد و مولانا، يكي از صيادان چيره دست اقيانوس ژرف حكمت است.

اعواني با بيان اين مطلب كه مكان عشق دل است و دل در دنياي امروز مرده است، گفت‌‏: عشق اساس حكمت است و درباره عشق بحث‌‏هاي گوناگوني شده است و برخي عشق را نوعي طبيعت حيواني مي نامند، اما مبناي حكمت الهي، عشق است .در حكمت "ارسطو"، عشق جا ندارد، اما راه ديالكتيك "افلاطون" بر پايه عشق است و عشق با حكمت رابطه دو سويه دارد .

رئيس موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه با بيان اين مطلب كه عشق دو نوع جهان بيني را از هم جدا مي كند،خاطرنشان كرد‌‏: عشق جايگاه خاصي دارد و هر ديني سه ركن عمل صالح , فضيلت و عشق را دارد و اين سه اصل، مقدمه همه اديان هستند و گاه يكي غلبه مي كند.

اعواني با اشاره به اينكه زبان كليات شمس و مثنوي معنوي با هم فرق مي كند، گفت‌‏: زبان كليات شمس، عشق و رقص است و زبان مثنوي سهو و بيداري است و هر يك از اشعار مولانا وجهي از عشق را كه جزء لاينفك راه آدمي است را نشان مي دهد.

وي افزود: مولانا عشق را اسطرلاب اسرار خدا مي‌‏داند و درياي عشق را درياي عدم مي داند و معتقد است كه عدم فوق وجود است و اين موضوع بارها در اشعارش تكرار شده است. البته زماني كه "صدرالدين قونوي" از مقام ذات‌‏ سخن مي گويد، اظهار مي كند كه بايد از آن به عنوان مقام وجود ياد كنيم.

اعواني ادامه داد: بيماري عشق غير از همه بيماري ها است و طيب سوري راهي جز درمان عشق ندارد . عشق امري الهي است كه نهايت آن حصول حضرت عشق است . عشق بي زبان است، عشق صنعتي از وجود خدا است. در واقع هر صفتي كه كمال عالم وجود را دارد پرتوي از صنعت حق است.

وي افزود : نكته جالب اينجاست كه عشق تجلي صفات الهي است كه بارها در "مثنوي" تكرار شده است .البته خوف نيز يكي از صفات متعالي است كه در برابر صفت جمال خدا و صفت انس پديد آمده است. در حكمت الهي عشق با وجود ارتباط دارد. مولانا معتقد است كه حكمت متعالي با وجود عشق يكسان است و بارها بر اين موضوع تاكيد مي كند.

اعواني با بيان اين مطلب كه هر حركتي كه در عالم مشاعده مي شود ؛حركت عشق است، گفت: حتي شب و روز هم عاشق يكديگرند. عشق باعث مي‌‏شود كه انسان ناقص كامل شود‌‏, بدون عشق الهي , اين امر امكان‌‏پذير نيست, با عشق عقل جزئي، كلي مي شود.

وي خاطرنشان كرد: مولانا در "مثنوي" بارها عقل را مورد انتقاد قرار مي دهد، ولي عقلي كه مولانا از آن سخن مي گويد؛ عقل جزئي و عقل معاش است و مولانا عنادي با عقل كلي ندارد . او معتقد است كه عشق عقل جزئي را به عقل كلي رهنمون مي كند.

 

ارسال به دوستان
وبگردی