۲۶ خرداد ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۸:۵۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۷۴۰۱۸
تاریخ انتشار: ۲۲:۰۰ - ۲۳-۱۰-۱۴۰۱
کد ۸۷۴۰۱۸
انتشار: ۲۲:۰۰ - ۲۳-۱۰-۱۴۰۱
به بهانۀ سی و هشتمین چاپ کتاب

نامه‌های شاملو به همچراغ رهایی‌بخش

شايد در دهۀ 50، با افزايش شهرت جهانی شاملو شاعر تا حدی از معشوق مستغنی شده باشد، ولی نامه‌های «مثل خون در رگ‌های من» متعلق به دورانی است كه شاملو غنچه‌ای بود كه برای شكفتن به نسيم حضور آيدا در زندگی‌اش نياز مبرم داشت.

   عصر ایران؛ اهورا جهانیان - «مثل خون در رگ‌های من»، نامه‌های احمد شاملو به همسر شعرپرورَش آيدا سرکیسیان است. اینکه این کتاب در هفت سال گذشته به چاپ سی‌و‌هشتم رسیده، بیش از آنکه ناشی از عاشقانه‌‌بودن نامه‌ها يا حتی شهرت و محبوبیت شاملو باشد، ناشی از جملات درخشان شاملو در سي‌وچهار نامۀ منتشر شده در كتاب است.

   كافي است اين كتاب را با كتاب «طاهره، طاهرۀ عزيزم!» (‌حاوی نامه‌های غلامحسين ساعدی به معشوق مهجورش) مقايسه كنيم تا ارزش ذاتی نامه‌های شاملو را تاييد كنيم.

  نامه‌های ساعدی در آن كتاب، به‌شدت سست‌نثر و كم‌مايه و متكلفانه است اما نامه‌های شاملو در اين كتاب، گاه با شعر پهلو می‌زند و عميقا دل‌نشين است و از درونی‌ترين تجربه‌های عاشقانۀ یک مرد پرده برمی‌دارد.

  اين سی‌وچهار نامه از خرداد 1341 تا فروردين 1354 نوشته شده‌اند. برخي از منتقدين مشی و منش شاملو، به اين نكته اشاره كرده‌اند كه او چندان هم كه ادعا        می‌كرد، عاشق آيدا نبود.

   مثلا سال‌ها قبل يدالله رويايی در نامه‌ای به عباس معروفی نوشت:

   «يادم افتاد كه زمانی با شاملو، براي شركت در كنگرۀ نظامی، به رم رفته بوديم. بهار ۱۳۵۴ بود. بعد از اتمام كار كنگره، به پيشنهاد او هفته‌ای به گشت و گذار مانديم. روزها و شب‌های ما به پرسه در كوچه‌های رم و ونيز، در كافه‌ها يا در هتل، به بی‌خبری مي‌گذشت، با ویسکی، و آذوقه‌ای از تریاک و شیرۀ ناب که با خود برده بودیم، و مخدراتی دیگر، گاهی هم از نوع علیایش: با دلبرکانی نه چندان غمگین.

    در بازگشت به تهران، چند روز بعد مصاحبۀ مفصلی از احمد ديدم با عليرضا ميبدی در روزنامۀ “رستاخيز”، حكايت از سفری پرملال، پر از تحمل و تلخي: “... روزها در كوچه‌هاي رم، فرياد مي‌زدم: آيداي من كجاست... و هر روز در مه صبحگاهی لوئيجي با گاری‌اش از گورستان پشتِ رودخانه مي‌آمد، از جلوی ما مي‌گذشت و به هم صبح بخير می‌گفتيم... آن روز كه لوئيجي با گاری خالی به گورستان می‌رفت (و يا برمی‌گشت؟)، از جلوی ما گذشت، چيزی به هم نگفتيم... من تمام روز را سراسيمه در كوچه‌ها دويدم و فرياد زدم: آيدای من كجاست؟ و می‌گريستم...” (به نقل از حافظه).

    فرداش كه به هم رسيديم، پرسيدم: احمد، ما كه هر روز باهم بوديم، حالا آيدا جای خود، ولي اين لوئيجی كه نوشتی هر روز با گاری خالی به گورستان مي‌رفت كی بود كه هيچ‌وقت من نديدم! گفت: آره، لابد لوئيجي پيراندلو بوده!»

   حتي اگر درستی اين خاطره را بپذيريم، باز نمی‌توانيم انكار كنيم كه عشق مردانه پيوندی ناگسستني با وفاداری ندارد. جدا از اين نكته، به زمان نگارش نامه‌ها نيز بايد دقت كرد.

    سي نامه از اين 34 نامه، در دهۀ 1340 نوشته شده‌اند (از خرداد 41 تا خرداد 49). شاملو در دهه 40 با آيدا شکُفت و به بلوغ شاعرانگی‌اش رسيد. شايد در دهۀ 50، با افزايش شهرت جهانی شاملو و سپس دوری يك‌ساله شاملو و آيدا در ايام انقلاب و افزايش تب سياست در جامعه ايران، شاعر تا حدی از معشوق خودش مستغنی شده باشد، ولی نامه‌های «مثل خون در رگ‌های من» متعلق به دورانی است كه شاملو غنچه‌ای بود كه برای شكفتن به نسيم حضور آيدا در زندگی‌اش نياز مبرم داشت.

   متن نامه‌ها البته گاه به اغراق‌هاي باورناپذير عشاق آميخته است ولی اكثر جمله‌ها، صادقانه و گاه حتی برخاسته از ژرفای جان به نظر می‌رسند.

نامه‌های شاملو به همچراغ رهایی‌بخش

   مثلا در نخستين نامه، شاملو نوشته است: «به تو گفتم: "زياد، خيلی خيلی زياد دوستت دارم." جواب دادی: "هرچه اين حرف را تكرار كنی، باز هم می‌خواهم بشنوم!"... می‌دانی چيست؟ يادم آمد آن جمله‌ای را كه دوست داری من هميشه برايت تكرار كنم، تو حتی يك بار هم به من نگفته‌اي! طلب من!»

   يا در نامه‌ای ديگر، شاملو عميقاً از سكوت آيدا و پرهيزش از ابراز علاقه، و بيرون نريختن تمام درونياتش، گله می‌كند و می‌نويسد: «اگر اين سكوت ادامه يابد به زودی تنها جسد سرد و مرده‌ای را در آغوش خواهی گرفت كه از زندگی تنها نشانه‌اش همان است كه نفسی می‌كشد... من محتاج شنيدن حرف‌های تو هستم... اگر مرا دوست می‌داری، من نيازمند آنم كه با زبان تو آن را بشنوم.»

   فارغ از همۀ نكات فوق، انتشار نامه‌های عاشقانۀ بزرگ‌ترين عاشقانه‌سرای شعر نو، قطعاً افزوده‌ای براي زبان فارسی است.

   دومين نامۀ شاملو در اين كتاب، حقيقتا دست كمي از شعر ندارد و سوال اين است كه چرا چنين گنجی در گنجه بماند و به گنجينۀ زبان فارسي افزوده نشود؟ شاملو در اين نامه نوشته است: «براي فردای‌مان چه روياها در سر دارم! ... از لذت اين فردايی كه انتظارش قلب مرا چون پردۀ نازكی می‌لرزاند در رويايی مداوم سير می‌كنم... معني با تو بودن "برای من" به سلطنت رسيدن است. به من نگاه كن كه چه تنها و خسته بودم و حالا به بركت قلب تو كه كنار قلب من می‌تپد، چه شاد و نيرومندم!... روزگار درازی شد كه همه‌چيز از من گريخته بود؛ حتی شعر- كه من با آن در اين سرزمين كوس خدايی می‌زدم... تو شعر را به من بازآورده‌ای. تو را دوست می‌دارم و سپاست می‌گزارم.»

   در بين 34 نامۀ اين مجموعه، چهار نامۀ آخر در واقع نه نامه، بلكه كارت و شعر هستند. اتفاقا كارت‌ها، كارت‌هايی هستند كه شاملو در فروردين 1354 از رم براي آيدا فرستاده است؛ يعني در همان سفري كه يدالله رويايی مدعي شده است شاملو با دلبرکان نه چندان غمگين، حشر و نشر داشته است.

   شاملو در نخستين كارت براي آيدا نوشته است: «ديروز... تمام جاهای ديدنی رم را ديديم و به خصوص تماشای مجسمۀ ميكل‌ آنژ عجيب تحت تاثيرم قرار داد. امروز هم با تور ديگری كه از رم با ناپل و كاپری و جاهای ديگر می‌رود حركت كرده‌ايم و حالا رسيده‌ايم به كاپری و براي ناهار ايستاده‌ايم و فرصت را براي سلامی به تو غنيمت شمرده‌ام. »

   در كارت دوم، شاملو نوشته است: «رويا در سفر واقعا همراه و همدل و خوش‌راه است. با او خوش می‌ذرد. حيف كه تو نيستی.» منظور شاملو از "رويا"، قاعدتاً يدالله رويايی است.

  در كارت سوم هم، شاملو نوشته است: «ديشب ديروقت رسيديم به ونيز... دلم آنقدر برايت تنگ شده است كه احتمال دارد به اسپانيا نروم و از يكي از شهرهای سر راه به تهران برگردم... شايد خودم زودتر از كارت به تو برسم!»

   آخرين نامه هم، كه متعلق به همان فروردين 1354 است، شعر "هجرانی" شاملو است كه مَطلع آن جزو مشهورات سروده‌های شاملوست:

    چه بي‌تابانه می‌خواهمت اي دوری‌ات آزمون تلخ زنده ‌به ‌گوری!

   نامه‌های عاشقانۀ شاملو، جدا از زیبایی شاعرانه‌شان، به خوبی "ناخودبسندگیِ مردانه" را نیز نشان می‌دهند. آیدا در کتاب "یک هفته با شاملو"، اثر مهدی اخوان لنگرودی، گفته است اگر من هم در زندگی شاملو نبودم، او راه خودش را طی می‌کرد (نقل به مضمون).

   منظور آیدا این بوده که شاملو حتی در غیاب او نیز نهایتا بر قله‌ای می‌ایستاد که امروزه ایستاده است. اما واقعیت این است که شاملو با اشعاری که در دهه‌های 40 و 50 و 60 و 70 شمسی سرود، امروزه بر قلۀ شعر نو در زبان فارسی ایستاده است.

   جدا از اینکه بهترین عاشقانه‌های شاملو در دهۀ 1340 و در کنار آیدا زاده شد، آسایش روحی ناشی از حضور آیدا نیز نقش بسیار مهمی در رشد و تداوم خلاقیت شاملو داشت. شاملو و آیدا در دهۀ 1340 با کمک‌های مالی خانوادۀ آیدا، عمدتا خواهر او، به سختی روزگار می‌گذراندند.

  آیدا در کتاب "بر بام بلند همچراغی" گفته است که پدرش در دهۀ 1350، به مناسبتی ضروری (احتمالا بیماری شاملو)، به او و شاملو کمک مالی قابل توجهی کرد. آن موقع شاملو تقریبا 50 ساله بود و وضع مالی‌اش دیگر به وخامت دهۀ 1340 نبود؛ اما همچنان از لطف و حمایت مالی خانوادۀ آیدا برخوردار بود. بدیهی است که زیستنِ توام با پرکاری، در غیاب این مساعدت‌های روحی و مالی، بسیار دشوارتر می‌شد برای شاملو.

   احمد شاملو یکی از پرکارترین ادیبان و روشنفکران سدۀ اخیر ایران است. انبوه شعرها و ترجمه‌ها و دکلمه‌ها و مقالات و کتاب کوچه و غیره، بعید بود که در صورت تداوم تنهایی و فقر خانمان‌سوز شاملو زاده شوند و شکل بگیرند.

   در این دنیا استعدادهای زیادی در اثر شرایط نامساعد و دشوار هدر رفته‌اند یا چنانکه باید ثمر نداده‌اند. هیچ بعید نبود که شاملو هم چنین سرنوشتی پیدا کند. اینکه او در دهۀ 1330 به تنهایی می‌توانست بار فقر و چهار فرزند را به دوش بکشد و شعرهای مهم کتاب "هوای تازه" را به گنجینۀ شعر فارسی اضافه کند، لزوما به این معنا نیست که بعدها نیز از عهدۀ چنین کاری برمی‌آمد.

   در پایان دهۀ 1330 شاملو 36 ساله بود و هنوز گرفتار بیماری و آسیب نخاعی و غیره نشده بود. در واقع آیدا در زندگی شاملو همان نقشی را دارد که "مریم" در نمایشنامۀ "از پشت شیشه‌ها" (اکبر رادی) در زندگی "بامداد" داشت.

 بامداد، روشنفکری منزوی و تلخ‌اندیش بود که حضور مریم تداوم‌بخش حیات و خلاقیت ادبی‌اش بود. و اصلا شاید اکبر رادی نام "بامداد" را بی‌دلیل برای روشنفکر تنها و گوشت‌تلخ نمایشنامه‌اش انتخاب نکرده بود و با انتخاب این نام گوشه‌چشمی هم به شاملو داشته. البته "بامداد" و "مریم" تا حد زیادی خود رادی و همسرش نیز بودند.

   نامه‌های شاملو در کتاب «مثل خون در رگ‌های من»، چنانکه گفتیم، اکثرا متعلق به سال‌های نخست رابطۀ شاملو و آیدا هستند. رد پای عشق اروتیک را در این نامه‌ها آشکارا می‌توان دید. تن‌خواهیِ شاملو در کلماتش پیداست. بعدها طبیعتا این تن‌خواهی کمتر شده و شور جنسی جای خودش را به خواستنی متفاوت داده است؛ برخاسته از سرشتی روحی و معنوی.

  این دگردیسی عاشقانه را شاملو در شعر "دوستت می‌دارم..."، به تاریخ 1367، به خوبی نشان داده است:

       دوستت می‌دارم بی‌آنکه بخواهمت.

      سال‌گَشتگی‌ست این

      که به خود درپیچی ابروار

      بِغُرّی بی‌آنکه بباری؟

 

      سال‌گشتگی‌ست این

      که بخواهی‌اش

      بی‌اینکه بیفشاری‌اش؟

 

     سال‌گشتگی‌ست این؟

     خواستن‌اش

     تمنایِ هر رگ

     بی‌آنکه در میان باشد

     خواهشی حتا؟

 

     نهایتِ عاشقی‌ست این؟

     آن وعده‌ی دیدارِ در فراسوی پیکرها؟

نامه‌های شاملو به همچراغ رهایی‌بخش

   فروکش کردن شور اروتیک با مقایسۀ نامه‌های آغازین و پایانی شاملو در همین کتاب نیز، که در یک بازۀ زمانی چهارده‌ساله نوشته‌ شده‌اند، پیداست. اما عشق چیزی فراتر از آغوش‌خواهی است. طلب "حضور" شاید جلوۀ عمیق‌تری از عشق باشد.

به قول خود شاملو: «حضورت بهشتی‌ست/ که گریز از جهنم را توجیه می‌کند». برای برپایی این بهشت، لزوما به وجود یک حوری نیازی نیست. همین که انسانی همدل و همسخن و همچراغ در کنارت باشد و گرد تنهایی را از هزارتوی روحت بزداید، کافی است. این شعر شاملو، که تقریبا 9 سال قبل از مرگش یعنی در 1 مهر 1370 سروده شده، گویای همین نیاز عمیق و انسانی است:

ظلماتِ مطلقِ نابینایی.

 

احساسِ مرگ‌زای تنهایی.

«ــ چه ساعتی‌ست؟ (از ذهنت می‌گذرد)

چه روزی؟

چه ماهی

از چه سالِ کدام قرنِ کدام تاریخِ کدام سیاره؟»

 

 تک‌سُرفه‌یی ناگاه

تنگ از کنارِ تو.

 

آه، احساسِ رهایی‌بخشِ همچراغی!

 

 

 

ارسال به دوستان
سوتی صداوسیما درباره نامزد ریاست جمهوری (عکس) پزشکیان: اعضای کابینه دولت من قطعا آنهایی نیستند که یک دفعه از بخشداری به استانداری برسند آغاز نوزدهمین نمایشگاه قطعات، لوازم و مجموعه های خودرو از 19 خرداد ایران خودرو: تارا با موتور ۳ سیلندر هم می آید (+مشخصات موتور) آزمایش رفتاری روی شامپانزه‌ ها؛ به شانس تکیه می‌کنند مناطق گردشگری فیروزکوه تعطیل شد سخنگوی قوه قضائیه: ۶ تخته فرش از ۴۸ تخته فرش مفقودی کاخ سعدآباد شناسایی شده «حمید نوری» وارد ایران شد (فیلم) معرفی تیم‌های برتر نخستین دوره مرکز Solve for Tomorrow سامسونگ در ایران توضیحات وکیل حمید نوری درباره آزادی وی (فیلم) واکنش سخنگوی وزارت خارجه به آزادی شهروند ایرانی از زندان سوئد بیزنس اینسایدر: انصارالله یمن دریای سرخ را به باتلاق آمریکا بدل کرده اند کنایه سنگین قاضی زاده به جلیلی: کسی که شهید رئیسی را آزار می داد نمی تواند مدعی امتداد او باشد سرقت در پایانه جنوب با بیهوش کردن مسافران توضیح سفارت تونس در ایران در مورد لغو روادید برای شهروندان ایرانی
وبگردی
نظرسنجی
پیش بینی شما از نتیجه انتخابات؟