گویا سخن پراکنی های فاطمه رجبی علیه هاشمی قرار نیست به پایان برسد و اوهر وقت به کمبود سوژه برمی خورد ، علیه هاشمی می نویسد .یادداشت جدید او با عنوان "هاشمی، مدیون احمدی نژاد" که در سایت نزدیک به دولت منتشر شده به شرح زیر است و البته قضاوت با خوانندگان:
آرای ملت به نامزدهای مجلس خبرگان رهبری، موضعگیری آشکار ملی، در برابر تفکر اصلاحطلبی بود. در نگاه اوليه به کیفیت اراده ملت در این انتخاب، ملاحظه میشود که مردم به درستی، دارندگان اندیشه اصلاحطلبانه، یا پیوستگان سياسي به اين طيف را از مجلس خبرگان اخراج كرده است.
مبناي اين ادعا عدم راهيابي نمايندگان دوره سابق يا چند دوره گذشته به مجلس خبرگان است. به عنوان نمونه ميشود به اخراج برخي نمايندگان استانهاي آذربايجان شرقي، تهران و كرمان از مجلس خبرگان اشاره كرد.
بارزترين نماد اين اخراج را بايد در عدم راهيابي نماينده سابق استان كرمان به مجلس خبرگان رهبري يافت. وي كه پسرعموي هاشمي رفسنجاني است، مانند ديگر افراد اين خانواده، همواره مورد پرسش، انتقاد و اعتراض در مسايل سياسي و اقتصادي بوده است. پرسش و انتقاد و اعتراضي كه درباره هاشميهاي پرجمعيت و هميشه در قدرت در همه نقاط كشور از سوي همه ملت مطرح بوده است.
گرچه با راهكارهاي گوناگون و فشارهاي بسيار و كارساز!! تلاش شده تا «رقيب نمادين فكري و سياسي» براي هاشميان در استان كرمان وجود نداشته باشد؟! اما مردم آگاه و فهيم كرمان، سرافرازانه تلاشها و فشارها را ناكام گذارد. روشنتر آن كه مردم استان كرمان، اين نامزد را نه به عنوان يك فرد، بلكه به فرد قدرتمندي از خاندان هاشمي در زادگاه هاشمي عقب راندند.
به طور كلي راه نيافتن كساني كه در حاكميت انديشه اصلاحطلبي برانداز «دگرانديشي اصلاحطلبانه» از خود بروز دادند، و يا در «صفبنديهاي سياسي» با كارگزاران يا مشاركت همآوازي داشتند، توسط ملت از مجلس خبرگان رهبري اخراج گرديدند. راي نياوردن بخش اعظمي از كانديداهاي اختصاصي از ليست حزب اعتماد ملي كه در واقع ليست اصلاحطلبان بود، نشان ديگري بر اخراج «تفكر اصلاحطلبانه» از مجلس خبرگان ملت به مسيله ملت ولايتمدار بود.
پيام ملت در اين انتخابات اخطار جدي به «سياسيكاري، باندبازي و انديشههاي متزلزل» است و بر تفكر مبتني بر مشروعيت الهي ولايت فقيه همچنان تاكيد و تصريح دارد.
نماينده انتخاب نشده استان آذربايجان شرقي و يك نماينده پيشين تهران، هر يك با گرايشات فكري و تمايلات سياسي اصلاحطلبانه، موجب عدم انتخاب از سوي ملت شدند.
اما آراي «هاشمي رفسنجاني» كه براي خود وي هم تعجبآور و پيشبيني نشده بود، و هم موجب غرور و ادعاهاي خيالي وي گرديده است، نكاتي قابل تامل دارد.
نخست آن كه نام وي در ليست جامعه مدرسين بوده و جوسازي دبير سياسي جامعه مدرسين با نسبت دادن واهي «وجوب شركت هاشمي از سوي مقام معظم رهبري» در آراي او تاثير سازنده و اساسي داشته است.
دوم آن كه صدا و سيماي ضرغامي، علاوه بر سرمايهگزاري عظيم يك سال و اند گذشته براي «هاشمي» با عدم انتشار اطلاعيه روشنگرانه حضرت آيت الله العظمي بهجت، مانع از آگاهي پيروان ايشان در راي دادن گرديد.
نكته سوم تلاش و فشار فزايندهاي بود كه منجر به گرفتن صدها كارت نظارت توسط دختر هاشمي، امدادرسان پدر گرديد.
چهارم خدمت پر هزينه محمدعلي ابطحي (وبلاگنويس خاتمي) به هاشمي با هدف پيروزي در انتخابات بود. روشنتر آن كه هاشمي با افشاي نامه حضرت امام سلامالله عليها پيرامون جنگ تحميلي، قدرت تهديد كننده خود را براي نظام اسلامي به نمايش گذارد. در اين راستا خدمتگزاري ابطحي ناكارآمد نبود. به اين معنا كه وي در نوشتهاي اين تهديد را جدي و واقعي خواند و اعلان داشت: «خيليها بدانند كه هاشمي از اين نامهها و سندها بسيار دارد.»
اما نكته برجستهتر كه هاشمي رفسنجاني بايد همواره آن را مد نظر داشته باشد آن است كه هاشمي مديون هميشگي احمدينژاد است. مديون صداقت، امانتداري، درستكاري و پاكي مديريت احمدينژاد است. آيا همين رفسنجاني نبود كه در مجلس ششم با حاكميت همفكران و همحزبيهايش، از صندوقها بيرون نيامد؟ مگر هاشمي خود را پدرخوانده اصلاحطلبي و باني آراي خاتمي نميدانست؟
از اين روي يا بايد آن آراي پايين و وهنآلود را «نماد نگرش حقيقي مردم تهران به هاشمي» ديد يا اين كه «خيانت در امانت دولت اصلاحات» را عامل آن دانست. به هر حال و با هر دو نگاه كه هر يك به جاي خود درست است، رفسنجاني در اين دوره مديون مديريت اسلامي و بينظير احمدينژاد ميباشد.
از نگاه ديگر شخصيت والا، انديشه مطهر و بينظيري صداقت، اخلاص و امانتداري احمدينژاد قابل توجه و تامل است. اين توجه و تامل بدان روي است كه با مرور گذشته به ياد آوريم در حاكميت رؤساي جمهور گذشته و مدعيان «جابجا نشدن حتي يك راي»(تاجزاده) ليست حزبهاي دولتي براي مجلس ششم و شوراي شهر اول از صندوقها بيرون آمد!! حتي يك نفر از گروه رقيب و نه مخالف به اين مراكز راه نيافتند. اما احمدينژاد صادقانه و راستقامت، بدون تزلزل و هراس، از طعن وابستگان به بيگانه و هتاكان راست و چپ، حقيقت را اعلام كرد.
بايد توجه داشت كه احمدينژاد به دليل آنكه با تبليغات پرهزينه، فريبكارانه و داشتن عقبه مافيايي سياسي و مالي، رئيسجمهور نشده است. اضافه بايد كرد آراي پاك و فاطمي ملت علوي به احمدينژاد را كه شعار عملگرايانه عدالتخواهي وي آن را رقم زد. همچنين از آنجا كه احمدينژاد نشستن بر صندليهاي اشرافي رؤساي جمهور پيشين و پناه گرفتن در كاخ سعدآباد، و بهرهمندي از زر و زور و تزوير را هم زيرپا نهاده هراسي ندارد كه هاشمي رفسنجاني از صندوقها بيرون آيد و نيازي نميبيند به مانند دو رئيسجمهور گذشته «حزب دولتي» بسازد و با امكانات دولت و بيتالمال، همان حزب را از صندوقها بيرون آورده، بر منافع ملي و مصالح كشور حاكميت دهد.