وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شدهایآب از هیبت عباسی تو میلرزد
بی عصا آمدهای حضرت موسی شدهایبه سجود آمدهای یا که عمودت زده اند
یا خجالت زدهای وه که چه زیبا شده اییا اخا گفتی و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شده ایمنم و داغ تو و این کمر بشکسته
توئی و ضربهای و فرق ز هم وا شده ایسعی بسیار مکن تا که ز جا برخیزی
کمی هم فکر خودت باش ببین تا شده ایماندهام با تن پاشیدهات آخر چه کنم؟
ای علمدار حرم مثل معما شده ایمادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پای چه کسی پا شده ایتو و آن قد رشیدی که پر از طوبی بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شده ای