۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۵:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۴۷۷۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۱ - ۰۲-۱۰-۱۳۸۸
کد ۹۴۷۷۴
انتشار: ۰۹:۳۱ - ۰۲-۱۰-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي آيد.

جام جم: تغيير قانون اساسي

«تغيير قانون اساسي» عنوان قسمت دوم سرمقاله‌ي امروز روزنامه‌ جام جم به قلم بيژن مقدم است كه در آن مي‌خوانيد؛ در مقاله روز گذشته به 3 تصميم تاريخي امام در واپسين سال حيات اشاره و تلاش شد به اختصار موضوع پذيرش قطعنامه 598 و پايان جنگ و نقش امام در اين فراز تاريخ‌ساز كشورمان بازكاوي شود. در اين شماره به موضوع بازنگري در قانون اساسي خواهيم پرداخت.

قانون اساسي جمهوري اسلامي در 12 فروردين 58 با رفراندومي 98 درصدي از سوي مردم مورد تاييد قرار گرفت. قانون اساسي كشورمان پس از انقلاب توسط مجلس خبرگان قانون اساسي كه با راي مستقيم مردم انتخاب شده بودند، مورد تصويب قرار گرفت. با گذشت 10 سال از اجراي قانون اساسي و بروز نقاط ضعف و قوت آن در صحنه عمل و اجرا، امام در تاريخ 4/2/68 تصميم گرفتند با تشكيل هياتي مركب از شخصيت‌هاي حقيقي و حقوقي، بازنگري در اصولي از قانون اساسي مورد بررسي قرار گيرد.

در فرمان امام با اشاره به ضرورت‌هاي اين امر تاكيد شده بود كه: چه بسا تاخير در آن موجب بروز آفات و عواقب تلخي براي كشور و انقلاب گردد.

بسياري از صاحبنظران و سياسيون معتقد بوده و هستند كه اگر امام در زمان حيات خويش دست به چنين اقدامي نمي‌زد، چه بسا اين اقدام پس از امام بسيار سخت و دشوار مي‌شد و افرادي با تمسك به اين موضوع كه قانون اساسي ميراث امام است، مانع تغييرات لازم به‌ويژه در اصول راهبردي آن مي‌شدند.

موضوع انتخاب رهبري از مهم‌ترين تغييراتي بود كه در جريان بازنگري در قانون اساسي صورت گرفت. حضرت امام با حذف شرط مرجعيت از رهبري، راه را براي انتخاب فقيهي جامع‌الشرايط (كه الزاما مرجع تقليد نيز نمي‌باشد) باز كرد.

از جمله تجربيات اجراي قانون اساسي در 10 سال اول انقلاب، ناكارآمدي مديريت شورايي در مسووليت‌هاي كلان بود، لذا در متمم قانون اساسي، شوراي رهبري، شوراي عالي قضايي و اصل اداره صدا و سيما توسط 3 قوه حذف و انتخاب رئيس صدا و سيما در زمره اختيارات رهبري آمد .

از سوي ديگر، به دليل تجربه بروز ناهماهنگي بين نخست‌وزير و رئيس‌جمهور، پست نخست‌وزيري حذف و اختيارات رئيس‌جمهور بيشتر شد و مكانيسم اصلاح قانون اساسي (با پيشنهاد رهبري پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام و ارجاع به شوراي بازنگري) نيز پيش‌بيني شد. بحث‌هاي مربوط به حدود اختيارات ولي‌فقيه يا حكومت و دولت اسلامي نيز فصلي قابل اعتنا در سال‌هاي آخر حيات امام است كه مجال پرداختن به آن نيست.

فقط به دو نكته اشاره مي‌شود؛ اول آن‌كه امام بارها از اختيارات ولايت مطلقه فقيه فراتر از آنچه در قانون اساسي آمده بود، استفاده نمودند كه تشكيل شوراي بازنگري قانون اساسي از جمله اين موارد بود. و دوم اصرار امام به تعبير «ولايت مطلقه امر» كه در اصلاح قانون اساسي در اصل 57 مورد تصريح قرار گرفت. و از آنجا كه اختلاف بين مجلس و شوراي نگهبان قانون اساسي گاه بن‌بست‌هايي را ايجاد مي‌كرد، در قانون اساسي اصلاح شده با تشكيل مجمع تشخيص مصلحت نظام و ارجاع اين اختلافات به آن مجمع، مرتفع گرديد.

بدين‌وسيله امام با بن‌بست‌شكني، امكان اصلاح قانون اساسي براي سال‌هاي آينده پس از خود را نيز فراهم نمودند.

در شماره بعد به فراز سوم تصميم تاريخي امام در عزل قائم‌مقام رهبري خواهيم پرداخت.

رسالت: پيام مردم شيراز

«پيام مردم شيراز» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛

1 - ديروز و امروز استقبال گسترده و پر شور شيرازي ها از رئيس جمهور در صدر اخبار و تحليل هاي رسانه هاي مختلف قرار گرفت. به گزارش خبرنگاران، رئيس جمهور از مسير فرودگاه تا ورزشگاه حافظيه شيراز مورد استقبال پرشور و صميمي مردم اين شهرستان بويژه جوانان قرار گرفت. در جريان اين استقبال، تعدادي از مردم در برخي مناطق شهر سنج و دمام مي نواختند. ورزشگاه حافظيه در هنگام سخنراني احمدي نژاد مملو از جمعيتي مشتاق بود که با شعارها و ابراز احساسات خود رئيس جمهور را همراهي مي کردند.

1 - ديروز و امروز استقبال گسترده و پر شور شيرازي ها از رئيس جمهور در صدر اخبار و تحليل هاي رسانه هاي مختلف قرار گرفت.

به گزارش خبرنگاران، رئيس جمهور از مسير فرودگاه تا ورزشگاه حافظيه شيراز مورد استقبال پرشور و صميمي مردم اين شهرستان بويژه جوانان قرار گرفت. در جريان اين استقبال، تعدادي از مردم در برخي مناطق شهر سنج و دمام مي نواختند. ورزشگاه حافظيه در هنگام سخنراني احمدي نژاد مملو از جمعيتي مشتاق بود که با شعارها و ابراز احساسات خود رئيس جمهور را همراهي مي کردند.

نوعا برداشت تحليلگران بر اين است استقبال از احمدي نژاد در دور سوم سفرهاي استاني نه تنها نسبت به دورهاي قبلي کاهش نيافته بلکه بيشتر نيز شده است. برخي بر اين اعتقادند اين دست سفرها مانند ساير کنشهاي سياسي روند طبيعي جامعه پذيري سياسي خود را طي مي کند و روز به روز از ويژگي نهادمندي بيشتري در جامعه برخوردار مي گردد.

اما فراتر از اين مهم حضور گسترده تر مردم در دور سوم سفرهاي استاني بايد پيام ويژه اي نيز به همراه داشته باشد و اساسا مردم استان هاي مختلف با استقبال از خادمان خود در هيئت دولت و بخصوص شخص رئيس جمهور مي خواهند حرف جدي را در داخل و خارج منعکس کنند.

پيام استقبال هاي پرشور از رئيس جمهور محکوم کردن رفتار عده اي است که با تجاوز به حقوق اساسي و انتخاباتي مردم سعي دارند راي آنها را در اقصي نقاط کشور ناديده بگيرند.

جرياني شکست خورده موسوم به فرقه سبز از فرداي انتخابات بنا را بر انکار راي مردم، قانون شکني، اهانت به مقدسات مردم، تعارض با دولت، ارائه يک تصوير مشوه از وحدت ملي، تعميق شکاف بين مردم و مسئولين و... گذاشت و با کوبيدن بر کوس رسوايي محرک و مسبب موجي از ناآرامي ها و التهاب در برخي نقاط کشور گرديد.

ابراز احساسات، شعارها و پوسترهايي که در دست استقبال کنندگان از رئيس جمهور و ساير اعضاي هيئت دولت است بيانگر اين پيام مهم است که مردم نه تنها تحت تاثير جنگ رواني دشمنان انقلاب قرار ندارند، بلکه حتي بسيار بيشتر از برخي خواص اوضاع سياسي کشور را درک مي کنند و اجازه نخواهند داد که بيگانگان از برخي شکافها و تفرقه ها بهره برداري کنند.

مردم با حضور پرشور خود در سرما و گرما مي خواهند به اين طيف ساختار شکن گوشزد کنند که هر چه شما بيشتر با نظام معارضه کنيد مردم ضرورت همراهي و حمايت از سياست هاي کلان نظام را بيشتر احساس مي کنند.

2- رئيس جمهور در بخشي از سخنان خود در شيراز با بيان اينکه دشمنان ايران قبل از انقلاب ديکتاتوري را بر ملت ما حاکم کرده اند خاطرنشان کرد :” از روزي که ملت ما پيروز شده است هر روز مزاحمت ايجاد ميکنند بدانند بنده جمعي را مامور کرده ام خسارت هاي جنگ جهاني اول و اشغال انگليس را حساب کنند تا به صورت سند رسمي به سازمان ملل بفرستيم و اين حق را مطالبه خواهيم کرد ملت اين خسارت ها را از حلقوم استعمارگران بيرون خواهد کشيد.”

موضوع خسارت هاي وارده به ايران در جنگ جهاني اول و دوم از جانب روسها، انگليسي ها، عثماني ها و آمريکايي ها فراتر از يک مسئله معمولي براي ملت ايران است. مسئله، فاجعه نسل کشي ميليون ها ايراني در فاصله سالهاي1296  -1298  است که متاسفانه چنين موضوع پر اهميتي از ديد مورخان به اصطلاح روشنفکر دور مانده است.

علاوه بر اين در طول جنگ جهاني دوم نيز به  رغم اعلام بي طرفي دولت ايران بر اثر قحطي، بيماري تيفوس و نيز جابه جايي مردم ايران تعداد بي شماري از ايراني ها کشته شدند. بر اساس تحقيقاتي که پروفسور محمدقلي مجد استاد دانشگاه پنسيلوانيا تحت عنوان “قحطي بزرگ”انجام داده است ايران بزرگ ترين قرباني جنگ جهاني اول است. حدود چهار تا پنج ميليون نفر - حدود نيمي از جمعيت کشور در آن زمان - در اين قحطي تلف شدند. ايران، هنگامي بزرگ ترين فاجعه را تحمل مي کرد که در اشغال نظامي انگليس بود. انگليسي ها جز چند اقدام جزئي تسکيني و بي اثر، نه تنها براي کاستن از شدت قحطي کاري انجام ندادند، بلکه با خريد گسترده غله و مواد غذايي در ايران،  وارد نکردن غذا از هند و بين النهرين، ممانعت از ورود غذا از ايالات متحده و اتخاذ سياست هاي مالي -از جمله نپرداختن درآمدهاي نفت به ايران- قحطي را شدت بخشيدند. در نتيجه، تعداد بيشتري از مردم ايران با سياست هاي انگليسي ها از بين رفتند. اين اقدام را مي توان با اطمينان، مصداق عيني جنايت عليه بشريت تلقي کرد.

داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامي انگلستان و نماينده سياسي آن دولت در غرب ايران در سالهاي1918  و1919  درباره قحطي درغرب ايران  اين گونه مي نويسد.

“”اجساد چروکيده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومي افتاده اند. در ميان انگشتان چروکيده آنان همچنان مشتي علف که از کنار جاده کنده اند و يا ريشه هايي که از مزارع در آورده اند به چشم مي خورد؛ با اين علفها مي خواستند رنج ناشي از قحطي و مرگ را تاب بياورند. در جايي ديگر، پابرهنه اي با چشمان گود افتاده که ديگر شباهت چنداني به انسان نداشت،چهار دست و پا روي جاده جلوي خودرويي که نزديک مي شد مي خزيد و در حالي که ناي حرف زدن نداشت با اشاراتي براي لقمه ناني التماس مي کرد... . “”

طبق اسناد آمريکايي، در سال1914  جمعيت ايران20  ميليون نفر بود که در سال1919  به11  ميليون نفر کاهش يافت، يعني حدود ده ميليون نفر از مردم ايران از گرسنگي و بيماري هاي ناشي از کمبود مواد غذايي و سوءتغذيه مردند. چهل درصد از مردم ايران طي دو سه سال قلع و قمع و نابود شدند و36  سال بعد يعني سال1956  بود که ايران توانست مجددا به جمعيت20  ميليوني سال1914  برسد.

اقدام دولت در محاسبه خسارت هايي که در اين دو جنگ به ايران وارد شده است و گرفتن غرامت از دول دخيل در اين اتفاق ناگوار قطعا  مورد حمايت آحاد ملت است و مردم ايران از حقوق خود نخواهند گذشت. بقايا و ميراث حاکميت استعماري دول انگليس وآمريکا  در ايران تا سال1979  آنقدر روشن و مستند است که هر محکمه بي طرفي نمي تواند حقوق ملت ايران را ناديده بگيرد.

اما جاي بسي تاسف و نگراني براي عده اي است که در داخل و خارج از کشور بعد از مطرح شدن اين موضوع توسط رئيس جمهور سعي مي کنند مواضعي همسو با دول استعماري بگيرند و به بهانه غرامت هاي جنگ تحميلي عراق تلاش دارند اين موضوع مهم تاريخي را انکار کنند. هيچ دولتي اين اجازه را به خود نمي دهد از خسارتهايي که به ملت ايران در8  سال جنگ تحميلي وارد شد چشم پوشي کند و اين پرونده روند قانوني خود را طي مي کند. اما آيا اين مجوزي براي برخي مي شود که مسئله نسل کشي انگليس ها در ايران را ناديده بگيرند. همانهايي که حتي دو سوال علمي احمدي نژاد درباره هلوکاست را برنتابيدند و مدعي شدند که طرح اين مسائل برخلاف منافع ملي است. واقعا چرا عده اي برآيند عموم موضع گيري هايشان منطبق با مطامع و منافع دول استکباري و استعماري است؟

مردم سالاري: عصر ميانه روي با امر به معروف و نهي از منکر

«عصر ميانه روي با امر به معروف و نهي از منکر» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ مردم سالاري به قلم فروزان آصف نخعي است كه در آن مي‌خوانيد؛ نهضت امام حسين (ع) با اصلا ح دين پيامبر(ص)، که در آن انحراف ها، خرافه ها و... راه يافته بود مي خواست جامعه اي را بسازد که افراط و تفريط در آن جايي نداشت و ميانه روي و اعتدال روش زندگي توام با آرامش، تعادل و توازن بود. امت وسطي که  موسس آن يعني پيامبر(ص) در مدينه فاضله اش به دنبال آن بود جامعه و حکومتي اخلا قي بر اساس بيعت مردم است.بيعت در قالب عهد و پيمان (قرار داد گرايي) به دنبال رضايت با ابتنا» بر اصل «آن چه برخود نمي پسندي بر ديگران نيز نپسند» روحيه  عرب جاهلي را به اخلا ق الهي صيقل داد و افراد به حاشيه رانده شده از جمله زنان را به متن آورد.

در زمان معاويه و فرزندش يزيد همه اين اصول  به بوته فراموشي رفت و امام حسين(ع) براي برگرداندن اصول مذکور امر به معروف و نهي از منکر را سرلوحه حرکت خويش قرار داد. به کارگيري اصل امر به معروف و نهي از منکر در همه زمان ها که از قرآن اخذ شده اصل اساسي مبشران و منذران است تا با به کارگيري آن، همواره راه اصلا ح و اصلا ح گري را هموار کنند.

قرآن به صراحت علت اصلي پيشرفت و پيشتازي جامعه اسلا مي و مسلمانان را به کارگيري اصل امر به معروف و نهي از منکر مي داند با حضور اين اصل ميانه روي و اعتدال زمينه ظهور و بروز بيشتري مي يابد. اين اصل در جامعه امروزي نيز در صورت نهادينه شدن مي تواند آثار و برکات زيادي را به همراه داشته باشد امر به معروف و نهي از منکر در قالب نهادهاي مختلف از جمله رسانه هاي مکتوب قادراست:

 1- جنبش اعتراضي در مرحله کنوني را به جنبش مدني تبديل سازد. 2-گفت و گو و تعامل را جايگزين حذف و روابط افراطي و تفريطي مي کند. در شرايطي که ايران زمين نيازمند نهادينه سازي اين اصل قرآني در قالب هاي مختلف از جمله رسانه هاي ديداري- شنيداري، رسانه هاي مکتوب و احزاب براي برون رفت از بحران است که استقرار اقتدار در حوزه اجتماعي و انسجام قدرت در حاکميت سياسي، امکان غلبه يکي بر ديگري را کاملا  منتفي ساخته است.

در صورتي که واقعيت موجود به درستي درک شود،راه بر هر گونه تفاهم ملي باز مي شود.  ازاين منظر هوشياري اصولگرايان ميانه رو و اصلا ح طلبان اقتضا مي کند تا در برابر اصولگرايان افراطي، بر اساس يک خط مشي روشن و هوشمندانه جنبش اعتراضي به جنبش مدني تبديل شود.

بي ترديد تبديل جنبش اعتراضي به جنبش مدني داراي اقتضائات   و لوازمي است که عدم پي گيري آن مي تواند ضربه هاي جبران ناپذيري به منافع ملي ايران وارد سازد که  خطر دامن زدن به انتظارات به ويژه مصرفي در جامعه از آن جمله  است اين خطر نه تنها اصول گرايان افراطي و دولت بلکه نيروهاي اجتماعي ديگر را نيز شامل خواهد شد و به استهلا ک ملي شدت و عمق خواهد بخشيد علا وه بر اين تبديل  جنبش اعتراضي به جنبش مدني مستلزم آن است که در درجه اول  اغلب انتقادها(نهي از منکر) با نظريه کارشناسي براي اصلا ح امور (امر  به معروف)  همراه باشد و در درجه دوم جنبش مدني در مرحله عمل  بايد ميزان بهره وري خود در حوزه هاي تخصصي و اداري را بر اساس آنچه در آمارهاي رسمي اعلا م شده بهبود بخشند.

اين بدان مفهوم خواهد بود که جنبش مدني در زندگي روزمره جاري و ساري بوده و اعضاي جنبش خود را از دروغگويي در عمل در محيط کار و خانواده بري مي دانند. افزايش بهره وري بدان معني است که جنبش توانسته مقوله دروغگويي را علا وه بر حوزه زباني در مرحله عمل و مصاديق جزيي آن و از زندگي خود خارج سازد و بر اساس آن خود را در افزايش سرمايه ملي و ميزان بهره برداري از آن شريک و محق بداند.

از همه مهمتر آنکه جنبش همه مشکلا ت را در مقوله هايي خاص از جمله دولت خلا صه نکرده و سعي مي کند موتور تمدني ايران  اسلا مي را براي ورود به عصر ميانه روي و دمکراسي درحوزه اجتماعي- فردي و خانوادگي مستقر سازد. در اين صورت است که توازن به وجود آمده ميان اقتدار اجتماعي و قدرت سياسي به نفع بينش هاي قدرت گرا و افراطي هيچگاه رقم نخواهد خورد. از اين رو اصل «امر به معروف و نهي از منکر»، قادر است جنبش مدني  مردم ايران را  نهادينه ساخته و آن را به عصر ميانه روي و اعتدال وارد سازد.

كيهان: مردم عوام نيستند

«مردم عوام نيستند» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن مي‌خوانيد؛

1- ذي الحجه سال 60 هجري بود. كوفه، شهر ناملايمات و بي وفايي ها، قدمگاه سفير و فرستاده حجت خدا روي زمين شده بود. مسلم به مسجد شد و رقعه حضرت را براي مردم خواند. ولوله اي در شهر افتاد، همه اظهار ارادت كرده و دست بيعت به سوي ابن عقيل دراز كردند. نامه پشت نامه نوشته شد. آنهم نه از سوي مردم عادي بلكه كساني خود را پاي ركاب آن حضرت معرفي كردند كه «خواص» آن دوران به حساب مي آمدند. فرماندار كوفه «نعمان بن شبير» مرد ضعيف و ملايمي بود. كاري به اين كارها نداشت و مزاحم مسلم نشد. «عوام» نيز- كه قدرت تحليل نداشته و قادر به تصميم گيري نبودند- به تبع «خواص» آمدند و بيعت كردند و پاي بيعت نامه ها امضاء شد؛ بنابر بعضي از اقوال تا 18 هزار نامه و امضاء!

برخي از خواص نابكار كوفه و طرفدار بني اميه دست به كار شدند. براي يزيد نامه نوشتند كه اگر مي خواهي پايه هاي حكومتت نلغزد و كوفه را از دست ندهي، اميري ديگر به اينجا بفرست. كسي كه ناي مبارزه داشته باشد آنهم با فرزند رسول خدا(ص)!

عبيدالله بن زياد از بصره روانه كوفه شد. خواص از آنچه كرده بودند اطلاع داشتند و انتظار ورود امير جديد را مي كشيدند. عبيدالله صورت خود را پوشاند و شب هنگام، سوار بر اسب وارد شهر شد. عوام تا ديدند مردي اسب سوار با تجهيزات و خدم و حشم آمده و نقاب بر صورت دارد، به گمان آنكه امام حسين(ع) است به ركاب وي دويدند و گفتند: السلام عليك يا بن رسول الله!

عبيدالله كه خود از «خواص باطل» بود وقتي «عوام» را اينگونه ساده و بي بصيرت يافت، بي اعتنا به آنان يكسره روانه دارالاماره شد و همان شب نقشه مقابله با مسلم را پياده كرد. هاني دستگير و مضروب شد. خبر در شهر پيچيد. 30هزار نفر گرداگرد سفير امام حسين(ع) جمع شدند. هزاران نفر شمشير به دست اطراف محل اقامت مسلم از او مراقبت مي كردند تا مبادا ماموران ابن زياد دستشان به وي برسد.

بار ديگر «خواص» باطل و نابكار وارد گود شدند. نفوذ در مردمي كه تابع جو موجود بودند. قدرت تصميم گيري و انتخاب نداشتند. بنابر شانس و اقبالشان اگر به پست خواص حق مي خوردند، راه نجاتي برايشان باز مي شد و اگر در دام خواص باطل گرفتار مي آمدند، سقوطشان حتمي بود. آنها را انذار مي دادند كه «بني اميه پول و شمشير و تازيانه دارند، جان خود را مي خواهيد براي كه به خطر بيندازيد؟! اگر مي خواهيد در امان باشيد و صاحب زن و فرزند، به خانه هايتان برويد...»
و آنها هم رفتند! به همين راحتي!... وقت نمازعشا، وقتي مسلم به پشت سر خود نگاه كرد، هيچكس نبود!

همان شب ابن زياد به مسجد كوفه رفت و گفت؛ همه بايد نماز عشايشان را به امامت من بخوانند. طولي نكشيد شمشيرهايي كه در دفاع از مسلم بن عقيل از نيام برآمده بود، روي طاقچه خانه هاي كوفيان جا ماند و همه پشت سر عبيدالله به نماز ايستادند! مسلم تنها شد و به خانه «طوعه» پناه برد...

آن روز همه خواص امتحان خود را بد پس دادند و نمره مردودي گرفتند. چه آنهايي كه خواص باطل بودند و در باطن طرفدار بني اميه چه آنهايي كه خواص حق بودند و كنار كشيده و يا سكوت اختيار كردند. عده اي از آنان در كربلا به جمع ياران امام حسين(ع) پيوستند و شهيد شدند و اشتباهشان را جبران كردند. اما عده زيادي جا مانده و بعد از واقعه كربلا كه آن حادثه عظيم اتفاق افتاد، جزو توابين شدند. اما ديگر چه سود كه خون فرزند رسول خدا و ثارالله بر زمين ريخته شده بود؟! حسرت بزرگ تاريخ آن است كه شمار توابين از عده اصحاب امام حسين به چند برابر بيشتر است! كاري كه نبايد، اتفاق افتاده بود و پشيماني ديگر سودي نداشت.

2- رهبرمعظم انقلاب درباره واقعه كربلا مي فرمايند:«عاشورا يك حادثه تاريخي صرف نبود، عاشورا يك فرهنگ، يك جريان مستمر و يك سرمشق دائمي براي امت اسلام بود. حضرت ابي عبدالله(ع) با اين حركت يك سرمشق را براي امت اسلامي نوشت و گذاشت. اين سرمشق فقط شهيد شدن هم نيست. يك چيز مركب و پيچيده و بسيار عميق است.»

قرار است واقعه كربلا برايمان عبرت باشد. اگر مي گوييم «خواص»، منظور فقط طبقه خاصي از جامعه كه احياناً باري از مسئوليت نيز بر دوش مي كشند، نيست. خواص؛ آنهايي هستند كه از روي فهم و آگاهي و با قدرت تصميم گيري راه خود را انتخاب كرده و اقدام مي كنند.

بيش از 30 سال از انقلاب مي گذرد و بخشي از دهه چهارم را نيز پشت سر گذاشته ايم. انقلاب و نظام اسلامي در طول حيات طيبه خود با مسايل، دشمني ها و فتنه هاي زيادي مواجه شد. از ترورهاي دهه 60، تجزيه طلبي هاي برخي مناطق، ماجراي طبس، يكي دو كودتاي نافرجام، جنگ تحميلي، محاصره اقتصادي، تهاجم فرهنگي، جنگ نرم و... كه بگذريم، فتنه اخير يكي از مهمترين وقايعي بود كه طي آن ماهيت برخي خواص هويدا شد. عده اي شجاعانه پاي انقلاب و ولايت و آرمانهاي امام راحل(ره) ايستادند، عده اي به گوشه عزلت يا عافيت خزيدند و رفوزه شدند و عده اي نقاب از چهره اشان فرو افتاد و در صف «منافقان جديد» جاي گرفتند. خاصيت انقلاب همين است. پاي امتحان كه پيش مي آيد، سره از ناسره جدا مي شود.

مردودي برخي خواص كه مطامع دنيايي آنان را به ارتكاب خطا كشاند، از يك نقطه كوچك شروع شد. عدم جلوگيري از فساد و دل سپردن به مظاهر دنيوي كار آنها را خراب كرد. رهبري انقلاب از سالها پيش، خواص را از فرو افتادن در دامان فساد بر حذر مي داشتند و با اعلام صريح بر مردودي برخي خواص در امتحان پيش آمده، نفاق امروز آنان را ناشي از فسادپذيري شخصي و اصرار بر اشتباهات قبلي دانسته و مي فرمايند:«نكته ديگري كه فعالان سياسي، مسئولان، صاحبان قدرت، صاحبان مسئوليت هاي گوناگون و منتقدين به شدت بايستي مراقب آن باشند، مسأله انحراف و فسادپذيري شخص است. گاهي لغزش هاي كوچك انسان را به لغزش هاي بزرگ و بزرگتر و گاهي به پرتاب شدن در اعماق دره هايي منتهي مي كند. خيلي بايد مراقب بود... اين فساد به انحراف در عمل و گاهي به انحراف در عقيده منتهي مي شود... انسان گاهي در بعضي از حرفها در بعضي از اقدام ها و تحركات اين را احساس مي كند.»

بعضي ديگر از خواص نيز «سكوت» مي كنند و يا «دير» به ميدان مي آيند. سكوت آنان به معناي «عدم موضع» و يا «بي طرفي» تفسير نمي شود. آنان عملاً با اين سكوت، خواسته يا ناخواسته آب در آسياب دشمن مي ريزند و سنگر دفاع از انقلاب را خالي مي كنند. آنهايي هم كه دير به ميدان آمده و لب به سخن گشودند نيز اگر چه جبران اشتباه كردند، اما بايد در كوتاهي اوليه خويش تأمل كنند تا خداي نخواسته به تكرار مبتلا نشوند.

كار به اين جا ختم نمي شود. هشدارهاي رهبري انقلاب ناديده گرفته مي شود. عده اي از دوستان ديروز انقلاب، در سنگر مبارزه عليه نظام ايستاده و پياده نظام دشمن شدند. آنها با دشمنان تابلودار و قسم خورده انقلاب پالوده خوردند و طرح دوستي ريختند. كار به آشوب طلبي و اغتشاشات خياباني و اهانت به رهبري انقلاب، تقابل با اركان نظام و حتي توهين به امام راحل(ره) كشيد. آنان ديگر مجالي براي صبوري نظام و رأفت اسلامي باقي نگذاشته اند. مردم منتظرند تا دستگاه عدالت آنها را پاي ميز محاكمه بكشاند.

3- فرق خواص و عوام زمانه ما و زمانه امام حسين(ع) در اين است كه انحراف خواص در ماجراي كربلا توانست 30 هزار بيعت كننده با مسلم را -جز اندكي- به 30 هزار سرباز شقي در سپاه عمر سعد تبديل كند. اما انحراف خواص در فتنه اخير باعث انحراف اندك شماري شد كه در مقابل سيل توفنده ملت در دفاع از نظام و امام و رهبري، كف روي آب هم به حساب نمي آيند. فقط پرده ها افتاد، مردم هوشيارتر شدند، دشمن بسان گذشته نااميد شد و دست آنهايي كه بايد، براي مردم رو شد.اين زمستان هم از سر انقلاب گذشت و روسياهي به آناني ماند كه هيزم كش آتش فتنه بودند.

ابتكار: ايستگاه" سرنوشت"

«ايستگاه سرنوشت» عنوان قسنت سوم سرمقاله‌ روزنامه‌ ابتكار به قلم محمد علي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛ در دو يادداشت گذشته، مروري بر توقفگاههاي حساس قطار انقلاب افکنديم و يادآور شديم که هنوز اين قطار سرعت نگرفته بود که وارد يک ايستگاه حساس به نام غائله آيت ا... شريعتمداري شد و با پايان اين غائله به حرکت خود ادامه داد و به ايستگاه دولت موقت برخورد و با استعفا» آن دولت به بحران بني صدر رسيد و با پايان آن، غائله منافقين شروع شد و در نهايت هم به ايستگاه سرنوشت ساز عزل آيت ا... منتظري برخورد.

با پايان يافتن مسئله قائم مقام رهبري و اصلاح قانون اساسي، ظاهرا مسئله ختم شد اما پس لرزه هاي آن تا سالها و حتي اکنون در زير پوست بسياري از اتفاقات و رخدادها در جريان است شايد مهمترين دليل شوراي نگهبان براي اعمال نظارت استصوابي و حذف تعداد قابل توجهي از داوطلبين مجلس شوراي اسلامي بخصوص از مجلس چهارم به بعد، اتهام انتساب حذف شدگان به جريان مرحوم آيت ا... منتظري بود به تعبير ديگر بخشي از ريزش نيروهاي انقلاب به رد صلاحيت هاي شوراي نگهبان برمي گردد که مبناي اين حذف، اتهام عدم التزام به اسلام و قانون اساسي بود و تجلي آن در بين کساني بود که بيشترين ارادت را به آيت ا... منتظري داشتند.

به هر حال پياده شدگان قطار انقلاب و جامانده هاي اين قطار در شکل کلي تابع دو ملاک مي باشد. برخي دچار دگرديسي فکري شدند و برخي نيز به دليل ويژگيهاي فردي از قطار انقلاب پياده و يا رانده شدند.آنها که گرفتار چالش مبنايي شدند در حقيقت از گفتمان انقلاب،فاصله گرفتند و به گفتمان مقابل انقلاب تن دادند.

کساني که خود در زمان انقلاب جزو پيشروان دفاع از حکومت ديني و ولايت فقيه بودند اما در طول زمان با فاصله گرفتن از اين عقيده در جلگه سکولارها قرار گرفتند و امروز به پيشقراولان جدايي دين از سياست تبديل شده اند، بخشي از ريزش ها هم در حقيقت به دليل چالش با جريان حاکم صورت گرفته است.

به تعبير درست تر آنها مخالف نشده اند بلکه در زمره منتقدين،منزوي شده اند.اينان همچنان دل در گرو گفتمان انقلاب اسلامي دارند اما رويه هاي حاکم را برنمي تابند، شايد بتوان گفت بسياري از رد صلاحيت شده هاي شوراي محترم نگهبان و... در اين زمره قرار دارند.

به طور طبيعي حکومت راهي به جذب گروه اول ندارد اما درهاي حکومت بايد برروي گروه دوم بازبماند وسعه صدر،تدبير حکومت مي تواند اين نيرورا که کم هم نيستند به دامن نظام برگرداند.گروهي هم به دليل ويژگي هاي فردي در طول زمان استحاله شدند و گرفتار کج انديشي و گژتابي رفتاري گرديدند و عطاي آرمانهاي ديروزشان را به لقا» مطامع دنيوي بخشيدند.

اين دسته در زمره مخالفان تعريف نمي شوند اما به دليل برگشتن از اصول اوليه خود و نقش الگويي که بر نسل ها دارند،کارکرد مخالف را پيدا کرده اند اينان نيز راه علاج ندارند و حکومت هم در اين خصوص صاحب تقصير نيست،توان وجوي اين افراد بيش از اين نبوده است. اما در ارتباط با گروه دوم نمي توان به آنچه حکومت با آنها کرده است صادقانه ايمان آورد اي بسا بسياري در نتيجه تنگ نظريها به اين روز افتاده اند بنابراين حکومت در مقابل اين گروه مسئوليت دارد و بايد تمام راههاي جذب را به آزمون بگذارد.

آفتاب يزد: از استاديوم تبريز تا خيابان‌هاي قم  

«از استاديوم تبريز تا خيابان‌هاي قم» عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛
مطابق معمول در ساعات اوليه بامداد، سري به نسخه اينترنتي چند روزنامه صبح سه‌شنبه زدم. بعضي از خبرها با تفاوت اندك در اغلب روزنامه‌ها وجود داشت. گرايش سياسي يا علاقه‌مندي‌هاي خاص دست‌اندركاران بعضي از روزنامه‌ها نيز از لابلاي «خبرنماها» خودنمايي مي‌كرد. اما ادعاي خبري يكي از روزنامه‌هاي مدعي اصولگرايي را مي‌توان برجسته‌ ترين نكته‌اي دانست كه روز گذشته در رسانه‌هاي ايران منعكس شد.

به موجب اين ادعا، تعداد شركت‌كنندگان در مراسم تشييع مرحوم آيت الله منتظري حدود 5 هزار نفر بوده است. البته كساني كه روحانيون محبوب آنها تا چند سال قبل اعلام مي‌كردند «اكثريت، نشانه حقانيت نيست» نبايد فكر خود را با اعداد و ارقام مشغول كنند. اما آيا آنها حق دارند تا اين حد دست به تحريف بزنند؟ راستش را بخواهيد نمي‌توانستم همكاران مطبوعاتي خود را به تحريف متهم كنم لذا به خود شك كردم كه شايد عكس‌هايي را كه ديده‌ام از منابع غيرموثق و رسانه‌هاي ضدانقلاب بوده است. بلافاصله به اين نتيجه رسيدم هيچ رسانه ضدانقلابي، واقعا از امثال منتظري كه وجودشان اعتبار براي كشور و نظام بود دل‌خوشي ندارد تا بخواهد تجليل از او را بزرگ‌نمايي كند. پس خود را متهم ساختم كه شايد تصاويرِ مربوط به مراسم ديگري را به اشتباه ملاحظه كرده‌ام. پس تصميم گرفتم بار ديگر به رسانه‌هاي رسمي كشور و خبرگزاري‌هاي اصولگرا متوسل شوم تا حقيقت برايم آشكار شود. لذا به سراغ خبرگزاري ايسنا رفتم كه با تعويض 5 مدير در چهار سال گذشته، روز به روز به دولت نزديك‌تر شده است.تصاوير منتشر شده توسط اين خبرگزاري‌ نشان مي‌داد كه جمعيت، ده‌ها برابر بيشتر از رقمي بوده كه روزنامه مدعي اصولگرايي نوشته است. براي اطمينان بيشتر قلبي به سراغ يك خبرگزاري ديگر رفتم كه در نخستين خبر خود از فوت مرحوم منتظري، حاضر نشده بود از عنوان «آيت‌الله» براي ايشان استفاده كند. جمعيت قابل مشاهده در تصاوير مخابره شده توسط اين خبرگزاري هم هيچ تناسبي با رقم اعلام شده توسط روزنامه اصولگرا نداشت.

خبرگزاري ديگري هم كه مواضع آن به روزنامه موصوف بسيار نزديك است اگرچه تصويري از كثرت جمعيت- آنگونه كه واقعيت داشت- منتشر ننمود اما نتوانست تصويري كه نشان‌دهنده ابتدا و انتهاي جمعيت و ثابت‌كننده رقم 5 هزار نفري باشد در اختيار مخاطبان بگذارد. ‌ ‌

ناگهان به ياد آوردم كه بعضي روزنامه‌ها، در جريان سفر يكي از مقامات به تبريز هنرنمايي را به اوج رسانده و تصاويري را منتشر نمودند كه با عكس‌هاي منتشره توسط خبرگزاري‌هاي اصولگرا تفاوت عمده داشت. مثلا درحالي كه عكس‌هاي منتشرشده توسط همه خبرگزاري‌ها، سكوهاي خالي ورزشگاه- محل سخنراني - را به خوبي نشان مي‌داد اين روزنامه‌ها عكسي را چاپ كردند كه همان سكوها مالامال از جمعيت بود. البته با توجه به شرايط آب و هوايي آن روز تبريز، خالي بودن بخشي از ورزشگاه، موضوع عجيبي نبود اما ظاهرا شدت علاقه، باعث شده بود كه تكنولوژي را براي خوشحال ساختن دوستان خود به خدمت بگيرند و جمعيت حاضر در محل سخنراني را چند برابر نشان دهند. وقتي آن قصه را به ياد آوردم با خود گفتم كه شايد خواسته‌اند جبران مافات كنند و لذا، جمعيت افزوده شده بر آن تصوير را از جمعيت حاضر در تشييع جنازه مرحوم منتظري كم كرده‌اند. اما متوجه شدم اين مسئله نيز نمي‌تواند رقم پنج‌هزار نفري را توجيه كند زيرا حتي اگر معادل گنجايش آن ورزشگاه را از تشييع‌كنندگان روز دوشنبه كم كنيم باز هم به رقمي به مراتب بالاتر از 5 هزار نفر خواهيم رسيد. پس تصميم گرفتم به جاي خسته كردن ذهن خويش، منتظر بمانم تا منصفاني از جناح اصولگرا براي حل اين معما، پيش‌قدم شوند.

در عين حال وجود يك فرض در ارائه آمارهاي اينچنيني، موجب نگراني جدي است. اين نگراني از آنجا آغاز مي‌شود كه ظاهرا تعدادي از تريبون‌داران و صاحب‌نفوذان در كشور، اطلاعات مندرج در يكي دو روزنامه را به راحتي مي‌پذيرند و همين اطلاعات را مبناي تحليل‌ها- و شايد تصميم‌گيري‌ها- قرار مي‌دهند. به نظر مي‌رسد مخاطب اصلي تصوير بازسازي شده يا رقم 5 هزار نفري هم، همين افراد صاحب نفوذ مي‌باشند وگرنه بعيد است دست‌اندركاران اصلي همين روزنامه، تصاوير مخابره شده از آن سخنراني و اين تشييع جنازه را نديده باشند و ندانند كه جمعيت واقعي در قم چه قدر بود يا سكوهاي آن ورزشگاه، چه وضعيتي داشت. ‌ ‌

به عبارت واضح‌تر، شايد براي القاي كثرت طرفداران يك تفكر و قلّت حاميان يك جريان، گاه تنظيم يك تصوير ضرورت مي‌يابد و گاه تعديل آمار يك جمعيت! البته ممكن است آن تصوير و اين آمار، هر دو ناشي از ضعف قدرت محاسبه و تحليل چند خبرنگار يا مصلحت‌انديشي بالاتري مانند روحيه بخشي به دوستان باشد كه نگارنده از آن بي‌خبر است.

اما به هر حال هرچه باشد اين نگراني همچنان وجود دارد كه «اعتمادكنندگان صاحب نفوذ به رسانه‌هاي اينچنيني، براساس همين خبرها، تصاوير و آمارها، تصميماتي بگيرند كه اگر آمار واقعي مراسمي مانند تشييع جنازه قم و سخنراني تبريز را بدانند، در اتخاذ آن تصميم‌ها، قدري تامل به خرج دهند!» اين نحوه خبررساني از بُعد ديگري نيز مي‌تواند براي كشور و نظام هزينه‌ساز باشد. ترديدي وجود ندارد كه فرصت‌ها و تهديدهاي فراواني در برابر ايران و انقلاب اسلامي وجود دارد كه هم براي بهره‌گيري از فرصت‌ها و هم براي مقابله بهينه با تهديدها جلب اعتماد مردم يك ضرورت اجتناب‌ناپذير است.

كساني كه بنابر بعضي مصلحت سنجي‌ها يا خداي نخواسته براي برخي تسويه‌حساب‌ها، واقعيات آشكار را دستكاري مي‌كنند آيا به روزي انديشيده‌اند كه همين رسانه‌هاي داخلي بايستي در برابر خبرسازي‌‌هاي شيطنت آلودِ مخالفان نظام،به نقش آفريني بپردازند و از مردم براي استفاده بهينه از فرصت‌ها يا كاهش هزينه براي رفع تهديدها كمك بگيرند؟ آيا روش‌هاي فعلي، اعتمادي به رسانه‌هاي داخلي باقي مي‌گذارد؟

جمهوري اسلامي: ضرورت ابهام زدائي از مذاكرات قاهره

«ضرورت ابهام زدائي از مذاكرات قاهره»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛آقاي دكتر علي لاريجاني در حاشيه گردهمائي جهاني بين المجالس در مصر با حسني مبارك رئيس رژيم قاهره و برخي مقامات اين رژيم از جمله « احمد ابوالغيظ » وزيرخارجه و « عمر سليمان » رئيس سازمان اطلاعات و امنيت مصر ديدار و مذاكره داشته است.

در پايان ديدار  2/5 ساعته با حسني مبارك آقاي لاريجاني ضمن ابراز رضايت از نتايج مذاكرات فيمابين از فرصت بدست آمده براي مذاكره نيز استقبال كرد و در مصاحبه مطبوعاتي اعلام داشت:« دو طرف علاقمندي زيادي به برقراري روابط و همكاريهاي مشترك دارند و نگاه من در اين خصوص مثبت است . ترديدي نيست كه رژيم صهيونيستي هرگز علاقه ندارد كه ايران و مصر بهم نزديك باشند و عقل حكم مي كند كه اين دو كشور به هم نزديكتر باشند. »

تا اينجاي قضيه را شايد با اغماض بتوان در چارچوب تعارفات ديپلماتيك از نوع غيرمتداول آن ارزيابي كرد و از كنار آن گذشت ولي با توجه به اظهارات صريح « عمر سليمان » رئيس سازمان اطلاعات و امنيت مصر در پايان ديدارش با رئيس مجلس شوراي اسلامي مسئله به كلي فرق مي كند.

« عمر سليمان » در پايان اين ديدار ادعا مي كند كه ايران و مصر درخصوص مسئله فلسطين ديدگاههاي مشتركي دارند و فقط در برخي از موارد اين ديدگاهها با « اختلاف نظرهاي جزئي » همراه است ! صرفنظر از اينكه آقاي لاريجاني در جريان ديدارها و مذاكرات خود با مقامات مصري تا چه ميزان درصدد برآمده مواضع انحرافي آنان در مساله فلسطين و ساير مسائل منطقه را نقد كند و چقدر در اين زمينه توفيق داشته سئوال جدي و مطرح اينست كه در اين ديدار 2 5 ساعته چه مسائل و محورهائي مطرح شده كه قرار است حسني مبارك در جريان ديدار با برخي سران عرب حوزه خليج فارس نتايج و دستاوردهاي آن را به اطلاع برساند. متاسفانه خبررساني در حوزه هائي از اين دست كه از حساسيت و اهميتي فراوان برخوردار است عموما باتعلل ترديد سكوت و تكذيب همراه است و معلوم نيست اين نقيصه بزرگ چگونه و چه زماني رفع و جبران خواهد شد!

در بررسي و كنكاش امروز حول 3 محور تامل خواهيم داشت تا ببينيم آيا اختلاف نظر طرفين واقعا جزئي است.

1 بررسي اجمالي كارنامه سياه رژيم كمپ ديويد قاهره طي دهه هاي اخير
2 بررسي اجمالي عامل قطع رابطه جمهوري اسلامي ايران بامصر
3 بررسي اينكه آيا مصر تغيير كرده و درصدد تجديدنظر در عملكرد و مواضع خود برآمده يا ما
جمع بندي اين هر 3 محور نشان مي دهد كه در كجا هستيم چه اهدافي را تعقيب مي كنيم و قدم بعدي چيست؟

رژيم قاهره پس از امضاي قرارداد كمپ ديويد به « سرپل ارتباطي اسرائيل » در دنياي عرب تبديل شد. حال آنكه پيش از آن « فخر عرب » بود و در خط مقدم جبهه مبارزه ضد صهيونيستي قرار داشت و پرچمدار عزت و افتخار دنياي عرب در برابر اشغالگران محسوب ميشد. شهيد خالد اسلامبولي و همرزمانش سعي كردند با اعدام انقلابي سادات خائن اين لكه ننگ را از دامان ملت بزرگ و سلحشور مصر بزدايند و مصر را دوباره به آغوش اسلام و دنياي عرب باز گردانند ولي عملكرد خائنانه حسني مبارك نه تنها چنين هدفي را پايمال كرد بلكه مصر باحمايت همه جانبه از صدام جنايتكار تلاش كرد ماشين جنگي صدام عليه ايران را در جنگ 8 ساله تجهيز و تقويت كند .

قاهره براي سالها رايزني با اسرائيل و برخي دربارهاي عرب فلسطيني ها را به سازش وادار كرد و پيمان اسلو پيمان مادريد و دستاوردهاي اجلاس « آناپوليس » را بايد به حساب قاهره نيز گذاشت كه سرانجام به خلع سلاح تدريجي و تحقير فلسطيني ها منجر شد و صهيونيستها را به قدرت برتر عليه اعراب تبديل نمود. وادار كردن رژيم اردن به امضاي پيمان صلح جداگانه با رژيم صهيونيستي نيز بافشارهاي مشترك مصر دربارهاي عرب آمريكا و اسرائيل ميسر شد.

نقش رژيم قاهره در دو جنگ اخير صهيونيست ها عليه لبنان و غزه آشكارتر شد . البته صهيونيست ها در هر 2 جنگ با شكست خفت باري مواجه گرديدند ولي رژيم قاهره تلاش كرد عليرغم شكست سنگين رژيم صهيونيستي در جنگ 33 روزه عليه لبنان و جنگ 22 روزه عليه مردم غزه اين رژيم را در موضع برتر قرار دهد و چنين وانمود كند كه صهيونيست ها « ابتكار عمل » را در اختيار دارند.

تشكيل اجلاس شرم الشيخ بفاصله چند ساعت پس از برقراري آتش بس يك جانبه از سوي رژيم صهيونيستي و شناسائي و انهدام كانالهاي زيرزميني كمك رساني به مردم مظلوم غزه كه فشار سنگين اسرائيل عليه غزه را بيشتر محسوس مي كند و فلسطيني ها را از دسترسي به سوخت غذا دارو و كمكهاي اصلي و اوليه در زندگي روزمره محروم مي سازد از خيانتهاي رژيم قاهره است.

رژيم مبارك اخيرا با همكاري آمريكا رژيم صهيونيستي و ارتجاع عرب درحال احداث يك ديوار فولادي عظيم در مرز مصر و نوار غزه است كه زمينه هاي « محاصره ابدي » غزه در حقيقت اقدامي شرم آور در جهت تكميل محاصره غزه محسوب مي شود. كارشكني هاي مصر در خلال مذاكرات وحدت گروههاي فلسطيني و تلاش براي تحميل خواسته هاي صهيونيست ها بر فلسطيني ها در جهت ادامه حاكميت محمود عباس و جناح خائن فتح از اقدامات شرارت آميز قاهره است كه با عنايت به آموزش خرابكاري و اقدامات تروريستي به افراد اعزامي محمود عباس ابعاد شرم آوري به خود گرفته و كارنامه سياه رژيم قاهره را پليدتر جلوه مي دهد. علاوه بر اين دشمني آشكار قاهره عليه حزب الله حماس و ساير گروههاي مقاومت اسلامي زبانزد خاص و عام است .

اكنون خوبست به يادآوري اجمالي علل قطع رابطه ايران و مصر بپردازيم . امام خميني (ره ) در واكنش به امضاي قرارداد ننگين كمپ ديويد توسط سادات خائن دستور قطع رابطه با رژيم قاهره را صادر فرمودند.

اين نكته قابل درك است كه هر قدم رژيم قاهره از صهيونيستها فاصله بگيرد مي تواند به همان اندازه به ايران اسلامي نزديكتر شود. اين سياست متين و منطقي ايران طي سالهاي اخير بوده است لكن هرگز قابل درك و پذيرش نيست كه رژيم قاهره همچنان بعنوان « سرپل ارتباطي اسرائيل » عمل كند و كارنامه سياه خود را هر لحظه در جهت خيانت به فلسطين و دنياي اسلام قطورتر سازد ولي درعين حال گفته شود كه ايران با رژيم قاهره درخصوص فلسطين هم عقيده است و اگر اختلاف نظري هم وجود دارد « جزئي » است !

اين نكته مورد قبول است كه مصر بايد به آغوش دنياي اسلام و دنياي عرب باز گردانده شود ولي اين مهم فقط مي تواند با درهم شكستن حلقه هاي اسارت در چنگال صهيونيستها عملي شود و محقق گردد. قاهره بايد از شيطنت هايش براي ايجاد تفرقه در صفوف فلسطيني ها دنياي عرب و دنياي اسلام دست بردارد. اكنون قاهره با همكاري ارتجاع عرب سعي دارد زمينه هاي انصراف هميشگي فلسطيني ها از حقوقشان در يكپارچگي تمامي سرزمين فلسطين حاكميت كامل بر قدس شريف و حق بازگشت 4 5 ميليون مهاجر فلسطيني و ساير موارد جدي در پرونده فلسطين را اعلام كنند و به راحتي آثار و تبعات آنرا بپذيرند.

اكنون طبعا فرصتي براي طرح سئوال سوم به وجود آمده و آن اينكه آيا مصر تغيير كرده يا نه در اينكه رژيم قاهره در مواضع غيرانساني و ضد فلسطيني خود وقيح تر نيز شده ترديدي نيست . از طرف ديگر ترديدي وجود ندارد كه انعطافي در مواضع نظام جمهوري اسلامي در قبال رژيم صهيونيستي پديد نيامده است . اين بدان معني است كه آنچه بعضي دولتمردان مصري گفته اند لازم است با واكنش مسئولان ايراني مواجه شود مواضع يكبار ديگر بازگو گردند و محورهاي مذاكرات قاهره بدور از هرگونه ابهام اعلام شود تا زمينه اي براي شايعه پراكني ها ايجاد نگردد.

دنياي اقتصاد: هدفمند کردن را از کجا آغاز کنيم؟

«هدفمند کردن را از کجا آغاز کنيم؟» عنوان سرمقاله‌ روزنامه دنياي اقتصاد به قلم علي سرزعيم است كه در آن مي‌خوانيد؛ اخيرا دولتمردان اين پيشنهاد را مطرح کردند که اگر ديگران طرح جايگزيني براي هدفمند کردن يارانه‌ها دارند، مطرح کنند.

در اين راستا اين پيشنهاد که پيش از اين نيز در يکي از سرمقاله‌هاي همين روزنامه به اختصار بيان شده بود، تشريح مي‌شود. نيازي به تکرار بحث‌هاي مربوط به لزوم هدفمند کردن يارانه‌ها نيست و بايد مستقيم به چگونگي انجام آن پرداخت.

به جاي آنکه با طرح هدفمند کردن يارانه‌ها طوري برخورد کنيم که گويي قرار است انقلابي اقتصادي رخ دهد، مي‌توان به شکل تدريجي و از سمت و سويي که انجام کار آسان‌تر است، حرکت را شروع کرد. به عبارت ديگر، به جاي اينکه همه يارانه‌ها را به يک‌جا نقدي کنيم و بعد تلاش کنيم تا پول آن را به اقشار نيازمند برگردانيم، مي‌توان اين رويکرد را به کار گرفت که نقدي کردن و واقعي کردن قيمت خدمات دولتي براي اقشار ثروتمند و متوسط صورت گيرد و عرضه خدمات مذکور براي اقشار ضعيف جامعه به شکل فعلي باقي بماند. با اين کار مشکلات اجرايي و بوروکراسي لازم براي بازتوزيع مبالغ جمع‌آوري شده حذف شده و اقشار ضعيف با شوک اوليه واقعي شدن قيمت‌ها روبه‌رو نمي‌شوند. اين کار را مي‌توان از سوبسيدهاي مربوط به انرژي شروع کرد.

به عنوان مثال مي‌توان قيمت برق، آب و گاز را در مناطقي از شهر که اقشار متوسط و ثروتمند زندگي مي‌کنند، گران کرد؛ ولي در ديگر مناطق شهر که اختصاص به اقشار فقير دارد، قيمت اين خدمات را ثابت نگه داشت. حال مشکلي که پيش از اين نيز در طرح هدفمند کردن يارانه‌ها مطرح شد، يعني مشکل شناسايي اقشار فقير، ثروتمند و متوسط بازهم ظاهر مي‌شود. اين کار را مي‌توان با يک شاخص نمايانگر يا به اصطلاح پراکسي حل کرد.

به اين ترتيب که قيمت زمين در نقاط مختلف شهر و حتي کشور شاخصي از دارايي افراد است؛ بنابراين به راحتي مي‌توان تبعيض قيمتي را بر حسب قيمت‌هاي زمين در نقاط مختلف اعمال كرد؛ يعني کسي که در نقطه‌اي از شهر زندگي مي‌کند که قيمت زمين متري 4 ميليون تومان است، بايد هزينه آب و برق متفاوتي را پرداخت کند تا کسي که در منطقه‌اي از تهران زندگي مي‌کند كه زمين متري 500 هزار تومان است.

نيازي به تکرار اين واقعيت نيست که در همه روش‌هاي شناسايي، قدري خطا وجود دارد؛ اما مساله اين است که اولا خطاي کدام روش کمتر است و ثانيا هزينه‌هاي اجراي اين شناسايي چقدر است. ادعاي نگارنده اين است که اين شيوه با هزينه تقريبا صفر اجراي شناسايي را با تقريب خوبي ممکن مي‌سازد.

مزيت ديگر آن نيز اين است که دولت نيز به راحتي مي‌تواند اين سياست را اعمال کند. اجراي طرح به اين شکل فاقد خصلت انقلابي است و شوک‌هاي عجيب و غريب به اقتصاد وارد نمي‌کند و به لحاظ سياسي نيز شدني است و مشکلات امنيتي به دنبال نخواهد داشت.

يک حسن اين روش آن است که بحث توزيع دلخواهانه ثروت را به دنبال خود مطرح نخواهد كرد و اين دغدغه از بحث‌هاي مربوط به هدفمند کردن يارانه‌ها کنار گذاشته خواهد شد. اگر قرار است که هدف واقعي‌کردن قيمت‌ها اصلاح رفتار مصرف‌کننده باشد، مي‌توان براي اقشار ضعيف نيز کمي ‌تغيير قيمت را اعمال نمود تا همه اقشار اصلاح رفتار را در پيش گيرند.

مشابه همين تفکيک را که در شهر تهران انجام مي‌شود، مي‌توان در سطح کشور نيز انجام داد؛ به اين دليل که شاخص‌هاي کلي در مورد توزيع درآمد در کل کشور وجود دارد و از اين تخمين‌ها مي‌توان براي تبعيض‌هاي قيمتي در کل کشور استفاده كرد. در برخي کشورها سياست‌ها به شکل امتحاني در يک يا دو نقطه امتحان مي‌شود و در صورت توفيق به بقيه جاها بسط داده مي‌شود.

به عنوان مثال در کشور ايتاليا دو استان ترنتو و اميليا رومانيا استان‌هاي پيشرفته‌تري هستند که سياست‌هاي مختلف ابتدا در آنجا امتحان و سپس به بقيه کشور گسترش داده مي‌شود. مشابه همين مساله نيز مي‌تواند تکرار گردد؛ به اين معنا که اجراي اين سياست در تهران، اصفهان و چند شهر ديگر اجرا و پس از ارزيابي اثرات آن به کل کشور تعميم داده شود.

جهان صنعت: متشکريم که فکر جيب ماييد

«متشکريم که فکر جيب ماييد» عنوان يادداشت روز روزنامه جهان صنعت است كه در آن مي‌خوانيد؛ ميزان تلفات رانندگي در ايران سرسام‌آور است. هر سال بيش از 23 هزار کشته و حدود 280 هزار مجروح داريم که در قياس با آمارهاي جهاني بسيار‌بسيار بالاست. يکي از راه‌هاي کاهش اين آمار سرسام‌آور نصب ترمزABS    بوده که هر جايي در دنيا مورد استفاده قرار گرفته،   24 تا 30 درصد تلفات جاني را کاهش داده است.

تا اينجا موضوع خيلي ساده است پس بايد ترمزABS    نصب شود. پليس هم مصر به انجام آن است. تاکنون سه بار هم قرار شده که اين ترمزها نصب شود. يک بار در ارديبهشت، يک بار ديگر در مردادماه بود، آخرين موعد همين ديروز بود. قرار است که من ‌بعد ديگر پليس اتومبيل‌هايي را که ترمزABS    ندارند، شماره نکند. اما از سوي ديگر خودروسازان مي‌گويند که نصب ترمزABS    قيمت را 400 هزار تومان بالا مي‌برد و هزينه‌اي بر دوش خريداران است. اين در حالي است که در سطح شهر جاهاي بسياري بوده  که ترمزABS    را نصب مي‌کنند و آن را در ازاي فقط يکصد و  پنجاه هزار تومان انجام مي‌دهند، يعني اگر قرار است خودروسازان خود اين کار را انجام دهند حتما قيمتش بسيار پايين‌تر خواهد بود.

خودروسازان در مقابل مي‌گويند که آنچه در سطح شهر انجام مي‌شود استاندارد نيست اما سوال اين است که  اولا واقعا تفاوتABS    استاندارد و غيراستاندارد آن تا اين حد است؟ ثانيا در اين سال‌هاي اخير کمتر ديده بوديم که خودروسازان تا اين حد به فکر جيب مردم باشند. آنها تا پيش از اين بيشتر به  فکر خودشان بوده‌اند.ثالثا آيا کمپاني‌هاي بزرگ خودروسازي هر امکان ريزي که به اتومبيل  اضافه مي‌کنند در مقابل هم چيزي به قيمت اتومبيل اضافه مي‌کنند؟!...

در هر صورت من از خودروسازان وطني بسيار متشکرم، ضمن اينکه به فکر جان ما هستند حتي بيش از آن به  فکر جيب ما هستند! آن هم در اين گير و دار که  همه پولکي شده‌اند.

گسترش: ايران و مصر؛ قدم‌هايي ديگر براي نزديكي به هم

«ايران و مصر؛ قدم‌هايي ديگر براي نزديكي به هم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي گسترش است كه در آن مي‌خوانيد؛ايران و مصر در روزهاي اخير قدم‌هايي را در جهت نزديكي به هم برداشته‌اند. علي لاريجاني، رئيس مجلس شوراي اسلامي كه براي شركت در يك نشست اتحاديه بين‌المجالس اسلامي به قاهره رفته بود‌،

ديدارهايي با مقامات ارشد مصري و از جمله «حسني مبارك»‌رئيس‌جمهوري ‌اين كشور داشته و هر دو تعارفات بسياري را براساس گزارش‌هاي رسانه‌اي نسبت به كشور مقابل و نقش و موقعيت آن در تعاملات منطقه‌اي و جهاني و بخصوص در دنياي اسلام ابراز داشته‌اند. هم تهران و هم قاهره در سال‌هاي گذشته تلاش‌هايي را براي نزديكي به هم و زدودن شبهاتي كه بر روابط آنها سايه ‌انداخته است، ‌داشته‌اند‌، ولي به دلايلي چند دو طرف هنوز نتوانسته‌اند روابط رسمي سياسي خود را به حركت در جهت رسيدن به سطحي كه هر دو در تعارفات آن‌را ابراز مي‌كنند‌، وادارند. ‌از سوي ‌ايران تاكنون مقامات بسياري با رهبران مصر ديدار داشته‌اند كه بالاترين مقام آنها در دوره حاضر علي لاريجاني است و از سوي مصري‌ها نيز اقداماتي در پاسخ صورت گرفته است كه يكي از برجسته‌ترين آنها سفر اول آذر 1386 «حسين ضرار» يك معاون ارشد وزارت امور خارجه مصر بود كه با پيام ويژه‌اي از مقامات مصري براي دولتمردان ‌ايراني به تهران آمد.

از رفت و آمدها و سطح آن و تعارفات چنين به نظر مي‌رسد كه تهران و قاهره به سطحي از اراده سياسي رسيده‌اند كه روابط خود را هر چه بيشتر در مسير عادي‌سازي قرار دهند و باور داشته باشند كه مساله‌اي اساسي و مانع غيرقابل رفعي در‌ ايجاد روابط و تعميق آن وجود ندارد و گذشته‌ها را مي‌توان متعلق به گذشته دانست يا حتي در عين داشتن روابط، مواضع انتقادي را حفظ کرد، مهم ‌اين است که روابط و مسير آن مديريت گردد و باور شود که تعويق عادي‌سازي روابط، هيچ  امتيازي براي دو طرف ندارد و ‌کارکرد خود را اگر هم داشت، از دست داده است.

تحولات فراوان در سال‌هاي رکود روابط ميان تهران و قاهره بويژه در زمينه سياسي و استراتژيک که به تغيير بسياري از معادلات قديمي در منطقه انجاميده است، اينک بيش از هر زماني ‌ايجاب مي‌کند که دو طرف به هم نزديک شده و همانطور که خبرنگار روزنامه مصري الاهرام در سفر امارات از احمدي‌نژاد در سال 1386 خواست و مطمئنا درخواست از مبارک نيز هست «براي بيرون بردن جهان اسلام  از نگراني‌ها» گام‌هاي تازه اما مستحکمي به سوي يکديگر بردارند. دو ملت ‌ايران و مصر رابطه‌اي تاريخي و اشتراکات بسياري دارند که آنها را به هم نزديک مي‌کند. برآيند افکار عمومي دو کشور که احمدي‌نژاد در سفر جنوب خليج‌فارس در سال 1386 و مقامات مصري در چند نوبت به آن اشاره کرده‌اند، براين مهم تاکيد دارد که تهران و قاهره بايد به سمت عادي‌سازي روابط بروند و‌ اين مهم قطعا در باور ديگر مردمان منطقه بخصوص در کشورهايي که بيشتر از‌اين روابط متاثر مي‌شوند مانند لبنان  و عراق و بخصوص فلسطيني‌ها نيز وجود دارد.

همان‌گونه که در‌ ايران مقاومت‌هايي نسبت به از سرگيري رابطه با مصر بويژه به جهت رابطه آن با اسرائيل صورت مي‌گرفته، در مصر نيز رابطه با ‌ايران مخالفاني دارد. عمده اختلافات ‌ايران و مصر به سياست‌هاي دو کشور در قبال لبنان و فلسطينيان و گروه‌هاي فلسطيني و لبناني (و از جانب ‌ايران همچنين رابطه مصر با اسرائيل) بازمي‌گردد که برخي مورد حمايت‌ ايران و برخي مورد حمايت مصرند و در ميان کشورهاي عربي مصر تنها کشور عرب است که ‌ايران با آن رابطه رسمي سياسي ندارد.

در حال حاضر که به نظر مي‌رسد دو کشور اهميت از سرگيري روابط را درک کرده‌اند، نگراني واقع‌بينان سياسي در دو کشور تکرار  روند يک قدم به جلو و دو قدم به عقب است که در هر دوره‌اي بعد از شروع فصل آب شدن يخ‌هاي روابط، دوباره آن‌را منجمد کرده است.

در شرايط موجود بويژه بر عهده روشنفکران و نخبگان دو کشور است تا همانگونه که براي از بين بردن اختلافات تلاش کنند و سعي خود را متوجه آشتي ميان جريان‌ها، مذاهب و تمدن‌ها براي رويارويي با کساني که در پي جدا کردن فرزندان امت اسلامي‌‌اند، نمايند و در نظر داشته باشند که يکي از چند چالش بزرگ جهان در شرايط کنوني ترس از اسلام و اتهام نارواي تروريسم است که همه ما ‌ايمان داريم ساخته دست قدرت‌هاي بزرگ مي‌باشد.

ارسال به دوستان
وبگردی