روايت یک طلبه از 115 روز اسارت در شكنجه‌گاه وهابي‌ها
در اوايل مرداد ماه امسال در ايام ماه مبارك شعبان و در سالروز ولادت مهدي موعود (عج) روحاني يكي از مساجد شهر گرگان توسط پليس وهابي سعودي در عربستان دستگير و روانه زندان شد.
   
به گزارش ایرنا، پس از نزديك به 4 ماه خبر رسيد حجت الاسلام والمسلمين 'ياسر خليلي' با پيگيري و رايزني هاي مقامات ايراني از زندان عربستان سعودي آزاد شده و به ميهن بازگشته است.

اين مساله بهانه اي شد تا سراغ اين روحاني برويم و در خصوص نحوه دستگيري، علل بازداشت و طي شدن دوران زندان و اسارتش با وي گفت و گويي انجام دهيم.

امام جماعت مسجد جواد الائمه (ع) كوي انقلاب شهرستان گرگان ابتدا در زمينه نحوه حضورش در مكه گفت: 28 تير ماه امسال از گرگان جهت اعزام به حج، به قم عزيمت نمودم تا در 2 مرداد در قالب يك كاروان 120 نفره روحاني ايراني به مدينه عازم شويم.

خليلي در ادامه گفت: طي چند سال اخير اولين بار بود كه يك كاروان تمام روحاني از ايران به عمره اعزام مي شد به همين خاطر به ما اعلام شده بود كه در آنجا تحت تدابير شديد امنيتي هستيم و يك تيم نامحسوس مراقب هتل و تردد ما خواهند بود.

وي تصريح كرد: شب نيمه شعبان به همراه يك كاروان از استان اصفهان مشغول برگزاري جشن نيمه شعبان بوديم و من نيز به عنوان واعظ در آن مراسم سخنراني نمودم و روز بعد به همراه يكي از دوستان بنياد شهيد استان گلستان به سمت بعثه آيت الله 'صافي گلپايگاني' رفته بودم كه در حين برگشت از داخل صحن و مقابل ضريح حرم پيامبر (ص) ، جواني خوش رو سئوالي از ما كرد و ما براي پاسخ به اين سئوال كنجكاو شديم كه چرا بخشي از ضريح حرم طلا دارد و همين مساله باعث شد تا نزديكتر رفته و به آن دست بزنم كه ناگهان كفش‌هايم از دستم رها شد و به زمين افتاد و بلافاصله شيخ سعودي با حالتي تند و عصباني گفت كه از صحن دور شوم.

اين روحاني آزاد شده از بند وهابيون سعودي افزود: پس از آن كه از صحن و حرم دور شده بوديم، تعدادي از مامورين پليس سعودي آمدند و من را همراه خود بردند كه هرچه تلاش كردم دليل دستگيري‌ام را جويا شوم در پاسخ مي‌گفتند كه سريع باز خواهي گشت.

خليلي در ادامه گفت: من را به سمت هيات امر به معروف و نهي از منكر كه خود سعودي ها به صورت طعنه اميز به آن هيات امر به منكر و نهي از معروف مي گويند، بردند و پس از 4 ساعت، به سراغم آمدند و گفتند كه من به قبر دو تن از صحابه پيامبر لگد زده ام در صورتي كه من اصلا چنين اقدامي را انجام نداده بودم.

وي يادآور شد: در آن 4 ساعت مامورين چندين بار مشغول نوشتن گزارش بودند و مرتب متن آن را عوض مي كردند و در عين حال با شخصي در جاي ديگر تماس برقرار مي كردند تا بالاخره گزارش را نوشتند .

اين روحاني اظهار داشت: من در آن ساختمان خواهان مترجم و نماينده سفارت بودم، اما آنان تنها سكوت مي كردند و بعد از 3 ساعت از بازداشت اوليه من نماينده بعثه و سفارت آمدند، اما به آنان نيز اجازه ورود داده نشد.

آنان مرا به پاسگاه بردند و در آنجا نماينده سفارت آمد، اما نتوانست كاري بكند و من را به جرم واهي به بازداشتگاهي به اندازه 35 متر مربع انتقال دادند كه حدود 40 نفر از كشورهاي مختلف در آن زنداني بودند. وضعيت وحشتناكي بر زندان حاكم بود.

12 شب در اين بازداشتگاه بودم ، شبهاي سختي داشتم بطوري كه اين ايام 12 روزه گويا مانند 2 سال بر من گذشت و بعد از 12 روز من را به زندان عمومي انتقال دادند.

زندان عمومي سعودي ها در منطقه 'ابيار علي' (چاههاي علي) بود كه با دلهره و ترس زيادي وارد شدم و من را در بند 9 كه مخصوص ايراني ها بود انداختند و بعد به بند 4 منتقل شدم كه در آن بند، 3 ايراني و 15 شيعه ديگر زنداني بودند كه يكي از ايراني ها 'اكبر درستكار' بود و ديگري حجت الاسلام 'علي اسلامي' دادستان تفت' بود كه 23 روز قبل از من بازداشت شده بود كه اتهام اين 2 ايراني نيز بسيار واهي بود.

بعد از 35 روز از زندان عمومي با غل وزنجير به محكمه برده شدم در حاليكه بر اساس قوانين خودشان كه من مطالعه كردم در بند 138 جزاي عمومي كشور عربستان متهمين بايد بدون غل و زنجير در دادگاه حضور داشته باشند.

وي هدف از اين كار را تحقير كردن ايراني ها عنوان كرد و گفت: مسئولان زندان و حتي دوستان در سفارت ايران قول آزادي به ما مي دادند، اما اين كار ميسر نشد.

به گفته وي كمرنگ شدن روابط ايران و سعودي پس از واقعه اميري باعث شده بود تا مسئولان ايراني نتوانند در زمينه آزادي ايراني ها كاري انجام دهند.

وي در خصوص فضاي حاكم بر دادگاه گفت: قاضي دادگاه حتي از جواب دادن به سلام من اكراه داشت و حتي دفعه اول به علت نبود مترجم سه روز دادگاه به تاخير افتاد، بار دوم يعني يك هفته بعد قاضي نبود و بار سوم نيز شاهد نيامد و دفعه چهارم كه دادگاه برگزار شد، در نهايت تعجب ديدم كه شاهد همان شيخ وهابي سعودي بود كه روز ميلاد نيمه شعبان من را از جلوي ضريح دور كرد و آنجا فهميدم كه تمام كارها و برنامه هاي آنان و حتي سئوال آن جوان در آن روز يك نقشه بوده است.

من در دادگاه از شاهد خواستم كه قسم بخورد، اما او اين كار را نكرد و طبق قوانين اسلامي، اگر حكمي به اين صورت صادر شود، باطل است،‌ مگر آن كه 2 شاهد در اين زمينه شهادت دهند.

من حتي دفاعيه نوشته بودم، اما قاضي بدون توجه به آن، راي دادگاه را 5 ماه زنداني و اجراي 150 ضربه شلاق در ملاء عام در صحن حرم پيامبر (ص) صادر نمود كه بايد اين حكم اجرا مي شد.
خوشبختانه حكومت سعودي اجازه نمي دهد كه در حرم شلاق بزنند، اما حكم من در زندان اجرا شد و پس از 115 روز و تحمل 150 ضربه شلاق آزاد شدم.

وي به برخي از برخوردهاي ناشايست زندانبانان اشاره كرد و اظهار داشت: هم‌اينك بسياري از آثار شكنجه‌ها و برخوردها را در بدن خود دارم و در اين مدت واقعا شاهد برخورد ناشايست آنان در برابر شيعيان بودم.

وي هدف اصلي برخوردهاي زننده وهابي‌ها را فهم نادرست انان از مكتب اهل بيت دانست و خاطر نشان كرد: با وجود اين كه ما در زمان حضورمان هيچ برخوردي با آن‌ها نداشتيم ولي آن‌ها با انواع برخوردهاي روحي رواني كه در شان يك مسلمان نيست به دنبال فرافكني بودند تا از اين طريق خود را اثبات كنند.