عصر ایران

برچسب جستجو
باورتان نمی‌شود وقتی رسیدم فقط دم صحن ایستاده بودم و مثل بچه‌مرده‌ها گریه می‌کردم، رفتم جست‌وجو کردم و پیرمردی ریش سفید را دیدم در کفش‌داری که شالی سبز هم روی کولش انداخته بود. جلو رفتم و گفتم سوالی دارم، این صدا به گوشم آشناست، این صدای ذبیحی نبود؟! گفت چرا! گفتم این را که کشتند، چطور است که صدایش را می‌گذارید؟!
کد خبر: ۶۱۰۹۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۲

آخرین اخبار
پربازدید ها