عصر ایران

برچسب جستجو
در مسیر زندگی/ داستان های واقعی به قلم روانشناس-9
انگار داشتند عادت می کردند که از یک جنگ به جنگ دیگری بروند و شاید هم مهارت های صلح را نداشتند.
کد خبر: ۷۲۹۹۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۰۳

در مسیر زندگی/ داستان های واقعی به قلم روانشناس-8
مادر مهری می دانست که این تصویر روی کیک می تواند روی زندگی دخترش اثر بگذارد. پس با تمام وجود سعی در انحراف اذهان از کیک تولد به خود تولد می کرد.
کد خبر: ۷۲۹۲۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۳۱

در مسیر زندگی/ داستان های واقعی به قلم روانشناس-7
مازیار با حالتی عصبانی برای مهری نوشت :" کنار یه پرنسس زیبا نشستم و داریم گپ می زنیم اما عکس مناسبی ندارم برات ارسال کنم."
کد خبر: ۷۲۸۶۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۷

در مسیر زندگی/داستان های واقعی به قلم روانشناس-6
مگه داری چه کار می کنی که حقوقم میخوای؟ اگه ناراحتی به سلامت، یه آگهی می زنم تو دیوار صد تا منشی می ریزن اینجا خیلی بهتر از تو."
کد خبر: ۷۲۸۴۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۵

در مسیر زندگی/داستان های واقعی به قلم روانشناس-5
نازنین: یه خواهش دارم از همتون. از این به بعد منم به شکل یه آدم ببینید. منم آدمم و حق دارم برای زندگیم تصمیم بگیرم. حق دارم زندگی کنم.
کد خبر: ۷۲۷۶۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۳

در مسیر زندگی/داستان های واقعی به قلم روانشناس-4
مردم نمی گن حتما دختره یه ایرادی داره که فردای عروسی آمد خونش؟ بلند شو راه بیفت برو خونت.
کد خبر: ۷۲۷۶۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۰

افسانه هر بار که ظرف های مرا می خواست بشوید یک لگن ظرفشویی را با آب و وایتکس پر می کرد و ظرف های من را نیم ساعت کامل در آن می گذاشت و بعد می شست.
کد خبر: ۷۲۴۵۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۲

تازه متوجه شدم در دورانی که فرد شک داره که کرونا داره یا نه، می تونه دو بار و با فاصله ی دو سه روز آزمایش خون CRP ، ESR ، LDH و CBC بده و نتایج این دو رو دکتر مقایسه کنه.
کد خبر: ۷۲۳۱۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۵

فکر می کردم میرم پیش دکتر برای معاینه. اما یک پرستار کاملا پوشیده با لباس و کلاه و دستکش و عینک و ماسک و... آمد جلو و گفت: "جایی نرو ،بنشین تا بیام!"
کد خبر: ۷۲۲۸۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳

درست مثل آدمایی که یه چیزی برای پز دادن پیدا کرده باشند ، به چند نفر زنگ زدم و با افتخار گفتم : " اکسیژن خونم 97 هست و تبم روی 36 " و همه می گفتند : " چه خوب ! تو قطعا کرونا نداری."
کد خبر: ۷۲۲۰۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۹

تا قبل از اون افسانه التماس مي كرد يك بار ديگه چك كنند شايد مادرش زنده باشه، اما حالا اين خاك اميدش رو قطع مي كرد و اتفاقا اميد واهي بايد قطع بشه تا آروم بشيم.
کد خبر: ۷۲۱۸۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۶

ياسمن رو صدا كرد و گفت: چرا گريه مي كني مامان؟ عزيزت خوب ميشه، من قول ميدم، بلند شو برو روسري كه براش عيدي خريده بودي رو كادو كن.
کد خبر: ۷۲۱۶۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۴

نيم ساعت بعد تماس گرفت: عباس آقا! فقط يك راه مونده، با مسؤوليت خانواده از پزشكش بخوايد كه بهش ويتامين سي تزريق بشه، اينجوري چيزي رو از دست نميديد ولي شانس برگشتش زياده.
کد خبر: ۷۲۱۵۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۳

خاطرات و تجربیات کرونا
پرستار گفت: از ديشب سطح هوشياري و اكسيژن خون كم شده بود، برديم ICU و الان زير دستگاه هست، فقط دعا كنيد.
کد خبر: ۷۲۱۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۲

کد خبر: ۷۰۲۴۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۷

همین حرف های غیرمنصفانه و غیر علمی سبب می شود برخی مردان خوشگذران به اسم صیغه، چند همسر داشته باشند.
کد خبر: ۶۹۸۰۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۲۱

آخرین اخبار
پربازدید ها