۱۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۲۵۱۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۷ - ۱۰-۱۲-۱۳۸۸
کد ۱۰۲۵۱۹
انتشار: ۱۰:۰۷ - ۱۰-۱۲-۱۳۸۸


وقتي سارا دخترک هشت ساله اي بود، شنيد که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت مي کنند. فهميد برادرش سخت بيمار است و آنها پولي براي مداواي او ندارند. پدر به تازگي کارش را از دست داده بود و نمي توانست هزينه جراحي پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه مي تواند پسرمان را نجات دهد.

سارا با ناراحتي به اتاق خوابش رفت و از زير تخت، قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست، سکه ها را روي تخت ريخت و آنها را شمرد، فقط 5 دلار.

بعد آهسته از در عقبي خانه خارج شد و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوي پيشخوان انتظار کشيد تا داروساز به او توجه کند ولي داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه اي هشت ساله شود. دخترک پاهايش را به هم مي زد و سرفه مي کرد، ولي داروساز توجهي نمي کرد، بالاخره حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روي شيشه پيشخوان ريخت.

داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت: چه مي خواهي؟
دخترک جواب داد: برادرم خيلي مريض است، مي خواهم معجزه بخرم.
داروساز با تعجب پرسيد: ببخشيد؟!!

دختـرک توضيح داد: برادر کوچک من، داخل سـرش چيزي رفته و بابايم مي گويـد که فقط معجـزه مي تواند او را نجات دهد، من هم مي خواهم معجزه بخرم، قيمتش چقدر است؟

داروساز گفت: متاسفم دخترجان، ولي ما اينجا معجزه نمي فروشيم.
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا، او خيلي مريض است، بابايم پول ندارد تا معجزه بخرد اين هم تمام پول من است، من کجا مي توانم معجزه بخرم؟

مردي که گوشه ايستاده بود و لباس تميز و مرتبي داشت، از دخترک پرسيد: چقدر پول داري؟

دخترک پول ها را کف دستش ريخت و به مرد نشان داد. مرد لبخنـدي زد و گفت: آه چه جالب، فکـر مي کنم اين پول براي خريد معجزه برادرت کافي باشد!

بعد به آرامي دست او را گرفت و گفت: من مي خواهم برادر و والدينت را ببينم، فکر مي کنم معجزه برادرت پيش من باشد.
آن مرد ، دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شيکاگو بود.

فرداي آن روز عمل جراحي روي مغز پسرک با موفقيت انجام شد و او از مرگ نجات يافت.

پس از جراحي، پدر نزد دکتـر رفت و گفت: از شما متشکـرم، نجات پسرم يک معجـزه واقعـي بود، مي خواهم بدانم بابت هزينه عمل جراحي چقدر بايد پرداخت کنم؟

دکتر لبخندي زد و گفت: پنج دلار بود که پرداخت شد .

ارسال به دوستان
فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (11 فروردین) عطر زدن به این ۵ نقطه‌ی کلیدی بدن باعث ماندگاری بیشتر عطر می‌شود سریال حشاشین چقدر واقعی است؟ / همه چیز‌هایی که باید درباره واقعیت تاریخی حسن صباح و گروه اسماعیلیه بدانید فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (10 فروردین) یه عمر اشتباه پیاز خرد می کردیم بهترین مینی سریال های شبکه HBO که حتما باید ببینید 4 عکس جدید از «رحمت الله امینی شالیکار هزار جریبی» سریال پایتخت در دنیای واقعی گلکسی A55 سامسونگ قابلیتی دارد که حتی گلکسی S24 هم ندارد! آیا بستن شیر رادیاتور پکیج در تابستان ضروری است بهترین بازی های آفلاین آیفون مادربزرگ 75 ساله یکی از مشهورترین بازیکنان فورتنایت در جهان شد(+عکس) عادت ها و سنت های مفید مردم ژاپن که هر کسی می تواند از آن ها استفاده کند 5 روش تخلیه ذهن برای یه آرامش عمیق! نظر یک استاد «بازی‌ساز» دربارۀ تاثیرات عجیب «ترس از پشیمانی» ۱۱ پیشنهاد زنان کره ای برای زیبایی و جوانی پوست!
وبگردی