۰۹ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۳۱۹۶
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۳ - ۱۵-۱۲-۱۳۸۸
کد ۱۰۳۱۹۶
انتشار: ۱۵:۱۳ - ۱۵-۱۲-۱۳۸۸
گفت وگو با همسر آیت الله مهدوي كني
نشریه پنجره - از روزهايي كه دختران از سوادآموزي محروم بودند بسيار گذشته است. تا بعد از دوران مشروطه هم مدرسهاي براي دختران ايجاد نشد، و چنين تلقين ميشد كه درس خواندن براي دختران لازم و جايز و پسنديده نيست و شايد شرط عفت را در زندگي، كنج خانه نشستن و نداشتن سواد ميدانستند. معمولا تحصيل دختران در خانوادههايي كه به باسواد شدن دختران خود علاقهمند بودند، به وسيله معلم سرخانه انجام ميشد و آنهايي هم كه ميخواستند تحصيلات عاليه داشته باشند، راه فرنگ را در پيش ميگرفتند. از سال 1324 نخستين مدارس ويژه دختران در جامعه ايراني تأسيس شد و اهميت علمآموزي دختران و زنان روز به روز براي نخبگان بيشتر از پيش روشن شد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و به مدد نگاه همه جانبه امام خميني (ره) حضور زنان در عرصههاي اجتماعي بيش از پيش آشكار گرديد. در جامعهاي كه دختران حق تحصيل نداشتند، دانشگاههايي ويژه آنان تأسيس شده است.
 
 آنچه در پي مي آيد، گفت و گويي است با حاجيه خانم قدسيه سرخه اي همسر حضرت آيت ا... مهدوي كني، رييس واحد خواهران دانشگاه امام صادق عليه السلام كه از چالشهاي زنان در اداره دانشگاه ميگويد.
 
واحد خواهران دانشگاه از چه سالي و با چه انگيزه و اهدافي راهاندازي شد؟

دانشگاه امام صادق كه به رياست آيت ا... مهدوي كني در سال 1361 تأسيس شد و در طول سالهاي فعاليتش موفقيتهاي چشمگيري داشت، فرصتي را فراهم كرد تا فرهيختگان بسيار عالي در سطح مملكت شروع به فعاليت كردند و 8-7 سال بعد از شروع فعاليت اين دانشگاه، با توجه به عملكرد خوب آن در تدريس علوم انساني و اسلامي و تربيت دانشجويان خوب براي آينده نظام جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي تصميم به تأسيس واحد خواهران در اين دانشگاه گرفتند.
 
با حداقل امكانات كار را شروع كرديم؛ حتي جايي براي ثبتنام دانشگاه نداشتيم و در اتاق كوچكي كه در واحد برادران كنار در نگهباني بود، من و دخترم كارهاي ثبتنام را آغاز كرديم. سختيهاي زيادي بود. ولي بحمدا... موفق شديم در همان سال اول ثبتنام كرديم و همان دوره اول فارغالتحصيلاني از بهترين دانشجويان ما در سطح مملكت شروع به فعاليت كردند. مركز برادران در سال 1361 و مركز خواهران در سال 1369 تأسيس شد.

من همواره بر اين باور بودم كه اگر خانمها خودشان بتوانند براي خودشان برنامه ريزي كنند، از نظر علمي، پژوهشي و برنامههاي تربيتي قطعا راحتتر ميتوانند با هم ارتباط برقرار كنند، همديگر را بهتر درك كنند، بهتر ميتوانند با هم هماهنگ شوند. وقتي يك استاد خانم، كنار يك دانشجوي دختر قرار ميگيرد، بهتر مشكلات همديگر را درك ميكنند و به يكديگر كمك ميكنند. بهعلاوه از آنجا كه دانشگاه ما اولين دانشگاهي بود كه تماما توسط خانم ها اداره ميشد و هيچ الگويي در برابر خود نداشتيم، در اجراي تمام بخشها از انتشارات گرفته تا كارهاي پژوهشي، وقت و نظم و دقت خاصي صرف شد. اين نظم خاص در مديريت خانمها خيلي بهتر اعمال ميشود. سعي ما هم بر اين بود كه نظم در همه جاي دانشگاه برقرار باشد كه دانشجويان اين را ياد بگيرند. و واقعا اين در همه جا مشهود بود.
 
ميان واحد درسي برادران و خواهران تفاوتي وجود دارد؟

هيچ تفاوتي از نظر برنامهريزي آموزشي نيست. تنها تفاوت اين است كه دوره كارشناسي ارشد خواهران ناپيوسته هست و دوره كارشناسي ارشد برادران پيوسته و علت اين مسئله هم به مشكلات ويژه بانوان برمي گردد كه در مقاطعي منجر به ترك تحصيل آنها ميشده است. و از آنجا كه دوره خانمها ناپيوسته و دوره آقايان پيوسته است، آقايان تقريبا 255 واحد و ما حدود 160 واحد ميگذرانيم و اين نابرابري به جهت پيوسته يا ناپيوسته بودن است. وگرنه از نظر راه و گزينش هر دو يكي هستند و فرقي نميكند.
 
از نظر اهداف چطور؟

ما يك دستور اسلامي داريم كه بايد حرمتها حفظ شود؛ بين زن و مرد حريمهايي هست كه از نظر اسلام لازم است كه باشد و در همه دنيا هم ثابت شده كه وقتي اين دو جنس از هم جدا هستند، محيط آرامي از نظر فكري و عاطفي بهوجود خواهد آمد. يك بعد اين جداسازي جنسيتي بعد اسلامي بود و بعد ديگرش به جهت عاطفهها و رابطهها كه ميتواند صميمانهتر باشد.

ولي در هر صورت، آنچه بيش از همه هدف خود من بود، ايجاد فضايي براي بروز تواناييهاي زنان بود. بالاخره ثابت شد كه زن، خودش ميتواند كارگزيني يا مديريت دانشگاه را اداره كند. بهعلاوه وقتي ما ميخواستيم واردكار شويم، آقايان بهسختي اين مسئله را قبول كردند و گفتند معمولا خانمها خودشان زير بار همديگر نميروند و هميشه عادت كردهاند يك مردي سرپرستي بكند و تحت سرپرستي آن مرد عمل كنند. هميشه مديران و سرپرستهاي اصلي مردان هستند ولي ما با وجود اينكه واحد برادران حاضر نبودند اين مسئوليت را بهراحتي به زنها بدهند و ميخواستند كه واحد خواهراني زير نظر برادران باشد. ولي ما بهقدري تلاش كرديم تا باور كردند و تا حدود پنج شش سال استقلال كامل مديريتي را به ما دادند. در رابطه با امر آموزش واحد خواهران و برادران يكي هستند و مسير حركت يكي است. از جهت كارهاي علمي، پژوهشي، فرهنگي يكي است اما نحوه اداره دو واحد مستقل است.

ما اينجا براي خودمان تشكيلاتي داريم همانند دانشگاههاي ديگر كه در آن تصميم گيري ميشود و اتاق فكري داريم كه در آن برنامهريزي ميشود.
 
همه اساتيد را خانمها تشكيل ميدهند؟

اولين مشكلي كه براي ما به وجود آمد، همين بود. مهمترين مسئله پيدا كردن خانمهايي بود كه استاد دانشگاه باشند كه هم از نظر درس در سطح بالا بوده و هم متدين باشند. يعني با رويكرد و اخلاق اسلامي بيايند بچههاي ما را تربيت كنند. اصل برنامه ما تلفيق حوزه و دانشگاه بود. در اين تلفيق ما بايد زنهاي گمنامي كه به جهات گوناگون مايل به تدريس نبودند به صحنه ميآورديم. اين گروه مشكلاتي داشتند از قبيل اين كه دوست نداشتند در جمع مردها بيايند تدريس كنند يا خودشان ابا داشتند. ما اينها را اول بايد به صحنه ميآورديم. مهمترين كاري كه كرديم اين بود كه اينها را به جامعه شناسانديم و بعد اينطور شد كه اگر در جاي ديگري كسي ميخواست پذيرش بگيرد، به آنها ميگفتند دو واحد درسي در واحد خواهران بگيريد تا مورد قبول واقع شويد. يعني اينجا آنقدر از نظر سطح علمي و از نظر رويكرد اسلامي جوري شد كه جذب ساير دانشگاههاي خوب ديگر شدند و الان هم هستند و در حقيقت عملا يك تربيت مدرسي شد. اينها زنهايي بودند كه گمنام بودند.

اما خانمهايي بودند كه تخصصي كار ميكردند. ما بهترين آنها را انتخاب كرديم و شايد با محيط ما خودشان را وفق ميدادند و ما كم به مشكل برميخورديم و بعضا هم كه به مسئله برميخوردند، ميگفتند ما چون در جاي ديگر اين سبك تدريس ميكرديم، اين سبك كار ميكرديم، الان كه ميآييم، ميبينيم دانشجو مشتاقانه درصدد اين است كه علم ياد بگيرد از همان علم و تخصصمان براي آنها استفاده ميكنيم. اين اتفاق هم افتاد. خودشان نتيجههايش را ديدند كه خيلي عالي بود و خيلي خوشحال هستند و من ديدم كه خيلي جاها تعريف ميكنند كه دانشجوهاي دانشگاه امام صادق عليهالسلام خصوصا خواهران، بچههايي هستند كه واقعا دنبال علم هستند.

البته در سالهاي اول ما بهسختي اساتيد زن را پيدا ميكرديم. گاهي اوقات از مشهد، قم جويا ميشديم. گاهي از آقاياني كه در دانشگاههاي ديگر بودند، درخواست ميكرديم كه اگر شما دانشجوي دكتراي خوب داريد، به ما معرفي كنيد.

تمام حرف ما اين است كه ميشود تمام شئون اسلامي را حفظ كرد و يك دانشگاه اسلامي داشت. ميتوان يك زن متخصص، يك زن مدير و يك خانم خانواده داشت. اين براي من خيلي مهم بود كه دانشجو در دو بعد كار را ياد بگيرد و اين شايد بالاترين كاري بود كه در قسمت جنسيتي انجام داديم.

 افرادي بودند كه نتوانستند بين خانه و خانواده و تدريسشان جمع كنند و الان خانهنشين شدهاند؛ ولي ما به دانشجو آموختيم و با مقاومتي كه در مقابل ساير تفكرات انجام داديم، نشان داديم كه ميشود يك خانواده موفق داشته و در جامعه و دانشگاه هم حاضر باشيد. به جهت مختلط نبودن اين بهره را هم داشت كه وقتي اين دو جنس مخالف از هم جدا هستند تمايل به ازدواج بيشتر است تا وقتي كه با هم هستند؛ در اثر با هم بودن، ممكن است اغناء بشوند و زود تن به ازدواج ندهند. ولي نتيجه كار ما آمار بالايي است از ازدواج و با آن ازدواج و بچهدار شدن اينها ميآيند در دانشگاه و تحصيلشان را ادامه ميدهند. اين خودش يك موفقيت و هنر بزرگي بود. چون اغلب زنها يك بعدي كار ميكنند. گاهي اوقات علم را ميگيرند و خانه و خانواده را رها ميكنند؛ گاهي ميبينيم بچهداري را ميگيرند و علم را رها ميكنند و چقدر خوب است كه اينها توأمان در يك زن مسلمان باشد.
 
هيئت امناي دو واحد متفاوتند؟

نه، يكي هستند.
 
فقط انگيزه جداسازي جنسيتي بود كه باعث ايجاد اين واحد خاص شد؟

نه، تنها اين نبود. قبلا عرض كردم كه اينطور نبود كه يك بعدي باشد؛ بلكه بهخاطر رعايت چارچوبهايي كه اسلام مشخص كرده و نشان دادن شخصيت زن اين اتفاق افتاد.
 
به نظر شما چقدر اين تفكيك جنسيتي باعث رشد علمي و تحصيلي دانشجويان ميشود؟

ما ارتباطمان را با دانشجويانمان حفظ ميكنيم و امكانات و تسهيلاتي را براي آنها از قبيل كتابخانه، اينترنت و... فراهم ميكنيم كه بتوانند كارهاي پژوهشي انجام دهند و وقتي دانشجويان ما به مراتب بالاي علمي دست پيدا ميكنند، باز به اينجا ميآيند.

تلفيق حوزه و دانشگاه در مباحثه و كمك استاد به آنها مؤثر است و باعث ميشود كه اين روشها را ياد بگيرند و خيلي زود دانشجويان ما تبديل به مدرس شوند. خيلي از فارغالتحصيلان ما الان دكتري گرفتهاند و در همين مجموعه مدرس هستند. اين باعث ميشود كه اولا اين فرهنگ در دست خودشان بچرخد يعني دانشجويان اينجا تعليم ميبينند، استاد ميشوند و آن تربيت اسلامي و بعد شخصيت زن بودن  را در اينجا پياده ميكنند.
 
دوما جايگاه خودشان را چون حين تحصيل ميدانند، در نتيجه باعث ميشود كه خوب درس بخوانند و در شرايطي كه دانشجو مثل وضع حمل يا دوران شيردهي نميتواند دانشگاه بيايد ما يكسري كارهاي پژوهشي بر عهدهاش ميگذاريم كه از فضاي علمي دور نشود. اين پژوهشگر چون با دانشگاه مرتبط است هم باعث جذب و ترغيب خودش به ادامه تحصيل و فعاليت علمي ميشود و هم ما از علم او استفاده ميكنيم و اين براي تعالي دانشآموختگان ما خيلي خوب بوده كه اين كرسي علمي را رها نميكنند و خود اين كه اينها ميآيند همديگر را ميبينند مهم است كه خانمي با وجود داشتن بچه و مسئوليت خانواده و همسر هشت سال است كه اين جا دارد كار ميكند، كار علمي و پژوهشي هم دارد و ادامه تحصيل هم داده است. يعني فردي كه با وجود بچه هم كار علمي، هم كار اجرايي ميكند و در حقيقت دانشگاه در دست فارغالتحصيلان خودمان اداره ميشود.

رشد علمي اينجا به ميزان زيادي مرهون جداسازي جنسيتي است؛ به اين خاطر كه اين فرصت را ميدهند، بالاخره چون ما داريم از يك قسمت اسلامي اينها را انتخاب ميكنيم. بعضي خانوادهها اجازه كار در محيط مختلط را به زنان نميدهند ولي اين جا در يك محيط كاملا زنانه خيلي راحتتر اجازه اشتغال مييابند و از طرف ديگر، در اين محيط به جهت همجنس بودن مسائل هم را بهتر درك ميكنند. مثلا وقتي خانمي ميگويد بچهام مريض است، او را درك ميكنند. اينجا هم از نظر مديريتي نظم كامل برقرار است و هم از نظر عاطفي بين كارمندان، دانشجويان و اساتيد رابطه خوبي وجود دارد و همديگر را درك ميكنند.

اختلاط نداشتن زن و مرد در اين جا باعث درك بهتر افراد از هم شده و آنها بهترين الگو هستند براي هم كه ميبينند در اثر نظم و برنامهريزي چگونه ميتوان موانع را از سر راه برداشت و افراد هم بتوانند به اشتغال و هم همسر و فرزند و تحصيل برسند. يك آدم تحصيلكرده بهتر ميتواند به زندگياش نظم بدهد.من همين جا سفارش ميكنم و ميل دارم بگويم بهترين روشي كه زنها ميتوانند جامعهاي را هدايت كنند كه خودشان باني آن باشند، راه علماندوزي است. چون خيلي از اوقات زنها وقتشان به بطالت ميگذرد.
 
گاهي زنها روز خود را با بهانههايي چون خريد و تلفن ميگذرانند و الان هم طوري نيست كه اينها را بتوان در خانه نگه داشت. امروز زنها تمايل به فعاليت اجتماعي دارند و اگر كلاسهايي هم ميروند، از آنجا كه تحت يك شرايط خاص و هدفمند نيست، در حقيقت عمرشان به هدر ميرود. اين مجلس، اين سمينار و... كه گاهي با هم تخالف هم دارند ولي اگر اين رهبري شود، از نظر علمي و تخصصي ما راحت ميتوانيم به نتيجه برسيم؛ به چه صورت؟ اينگونه كه ما دانشجو را هدايت ميكنيم كه چه زمانهايي را به منزل، بچهداري، كار بيرون و تحصيل اختصاص دهد و روي اين نظمي كه ميدهد، مشكل نه اينكه نباشد فقط از عمرش بهترين بهرهبرداري را ميكند. چون در هر كاري بالاخره مشكل هست. هيچ دانشمندي با استراحت و خواب به مقامات علمي بالا نرسيده. بالاخره زحمت دارد. ولي توي اين زحمت ميتوان به هدفهاي اصلي هم رسيد.

در خيلي از جاهاي دنيا اين ثابت شده است كه آرامشي كه بين جنس موافق هست هيچوقت در محيط مختلط با جنس مخالف نيست. هرگاه ما بخواهيم شخصيت زن را ثابت كنيم بايد آنقدر سطح علمي و پژوهشي زنان را بالا ببريم كه خود آنها بتوانند نيازهاي خود را برطرف كنند.
 
همانطور كه در زمان ائمه اطهار خود زنها پاسخ زنها را ميدادند. مثل خانم حضرت زهرا.ما هم اين توان را داريم و در جاهايي هم كه براي انقلاب نياز بود باز همانجور كه حضرت زهرا تشريف ميآوردند، براي جبهه و پشت جبهه كار ميكردند. باز اگر نياز و صلاح باشد، زنهاي امروز هم شركت ميكنند.و من اصرار بر اين دارم كه يك زن مسلمان چند بعدي است و اگر اين حريم را رعايت كند، كيان خانه و خانواده را بهتر حفظ ميكند.در دانشگاه ما درصد ازدواج ناموفق بسيار پايين است.
 
حتي شايد يك درصد هم نداشته باشيم و شايد يكي از علتهاي آن همين آرامش فكري است كه به جهت جداسازي جنسيتي در دختران ما بهوجود آمده و اينها فقط به درس فكر ميكنند و اگر ازدواج كردهاند با يك دانشجوي دكتراي ما ازدواج كردهاند، مدرس است، فرزند دارند و الان مشغول كار علمي و پژوهشي و اجرايي هستند و زندگي خوبي دارند.
 
 اين درخشيدن در عرصههاي مختلف خانوادگي علمي و مملكتي براي ما افتخار بزرگي است كه فارغالتحصيلانمان دارند. اين كه زنهاي مسلماني ما تربيت كردهايم كه در جهات مختلف داراي كمالات هستند. بعضي كه در جاهاي مختلف كار ميكنند نيز همه اذعان دارند كه هم به لحاظ علمي خوب هستند و هم از نظر كاري و فعاليت شغلي فارغالتحصيلان ما جزو بهترينها بهشمار ميروند. بزرگترين خوشحالي من در اين است   وقتي است که دانشجويانمان را در دو موقعيت ميبينم، يكي زمانی که جشن ازدواج داريم. و آنها را در آن لباس ميبينم و ديگري زماني كه آنها را در شنل فارغالتحصيلي ميبينم، احساس ميكنم كه به آرزوهايم رسيدهام.
 
بزرگترين موفقيت واحد تحت مديريت شما چيست؟

تربيت دختراني كه در زندگي خانوادگي، شغلي و علمي خود موفق هستند. نوع ارتباط دانشجويان در مركز ما طوري سازماندهي ميشود كه اينها زندگي جمعي را خوب ياد ميگيرند و در اين زندگي جمعي است كه افراد ميآموزند بايد از منيتها كمي فاصله بگيرند. البته ما در راهيم و تا تحقق كامل اهدافمان فاصله است اما در مسيريم. در گذشته بعضي خانمها كه به مدارج بالاي علمي ميرسيدند، كساني بودند كه ازدواج نكرده بودند، ولي ما در اين مركز چون افراد همديگر را ميبينند عملا متوجه ميشوند كه جمع كردن كار علمي، شغل و ازدواج ممكن است. ما حتي كارمندانمان را هم تشويق به ادامه تحصيل ميكنيم.
 
 
اين واحد توانسته گامي جهت پيشبرد هدف وحدت حوزه و دانشگاه بردارد؟ به چه صورت؟

از اول بنا همين بود كه ما بتوانيم بين اين دو قشر وحدت ايجاد كنيم. براي اين كار از حوزه آدمهايي را ميآوريم كه دانشجويانمان را تحت تربيت علوم قديمه قرار دهند و علوم جديده را هم به افراد آموزش ميداديم. تلفيق بين حوزه و دانشگاه در تمام درسهاي ما مشهود است. ما وقتي هم كه ميخواهيم گزينش كنيم، براي كارشناسي ارشد نمره فقه ما ضريب بالايي دارد.
 
دانشجويان ما در اين مركز در اثر جلسات مباحثهاي كه دارند، داراي روحيه نقادي ميشوند و در اثر روشها و تربيت اسلامي كه ما از حوزه گرفتهايم، دانشجوي ما متعهد و متدين تربيت شده و ميداند كه به قولي كه داده است، بايد عمل كند. اينجا بناست دانشجويي را تحويل جامعه دهد كه تلفيق بين علوم ديني و جديد باشد و در نهايت استاد خوبي شود. دانشگاه دنبال تربيت مدرساني است كه هم علم اسلامي، هم علوم جديد و هم هنر زندگي خانوادگي خوب را بشناسد. الحمدلله اين اتفاق افتاده كه خيلي از فارغالتحصيلان ما در نقاط مختلف كشور از اعضاي هيئت علمي دانشگاهها هستند و بعضي هم همينجا مشغول شدهاند. آنهايي هم كه در سازمانها و پژوهشكدهها مشغول كار هستند، در مجموعههايشان ميدرخشند.

ما در اينجا اصرار زيادي بر مطالعه زياد دانشجويان داريم و اين خوب مطالعه كردن مقالات، نشريهها، كتب و آشنايي با مسائل روز و... و تشويق ما به نقد علمي با مسائل به جاي برخورد تند، باعث ميشود كه افراد موفقي در عرصههاي كاري باشند.

چون اينها آگاهي سياسي دارند و حزب باد نيستند. ما تحت خط و خطوط خاصي افراد را ملزم به چيزي نميكنيم. هر كس در همان راهي كه تمايل دارد، تحت همان شرايطي كه براي خودش انتخاب كرده، ميتواند به هدفش برسد. اينجا افراد مخالف و موافق هستند و اتفاقا شايد اين باعث رشد ميشود كه افراد تحمل شنيدن نظر مخالف و توان مقابله علمي و منطقي را داشته باشند.
 
راهبرد اساسي در رسيدن به آرمان وحدت حوزه و دانشگاه چيست؟

همين كه ما اين موانع را از سر راه برداريم، بهترين راهبرد است. يعني شرايط را جوري فراهم كنيم كه حوزويها، دانشگاهیها را بپذيرند و بالعكس دانشگاهيها حوزويها را؛ و از اساتيد هم براي تدريس استفاده كنند. اين پذيرش در ما بود و ما ميدانستيم كه آنچه نياز تشيع و اسلام را برآورده ميكند، تلفيق حوزه و دانشگاه با هم است. اينها بايد از نظر علمي در كنار هم باشند؛ آن وقت ميتوان يك دانشگاه اسلامي داشت.
 
 
چه مباحثي را از حوزه به دانشگاه آوردهايد؟

دانشجوهاي ما ساعتهايي را به مباحثه با يكديگر ميپردازند. دو دانشجو هستند و نوبتي درس را ميخوانند، نقد و بررسي ميكنند و به يكديگر درس ميدهند. البته ما انجمنهاي علمي هم كه در ساير دانشگاهها هست نيز داريم. اما مباحثه باعث ميشود تا تسلطشان به مباحث بيشتر شود و اشكالات همديگر و خود را متوجه ميشوند.

ما فوقبرنامههايي به نام طرح هجرت داريم. كلاسهاي فوقالعادهاي از اصول عقايد گرفته تا درسهاي مختلف چون زبان، عربي و... در اين فاصله از ساعتهايي كه بين كلاسهاست و براي تدريس در مدارس و نقاط مختلف آموزش ميبينند.

 عده زيادي هم آموزش ميبينند براي سخنراني در دانشگاهها و ساير مجامع. عدهاي را هم به جهت تبليغ ديني و علمي به شهرستانها ميفرستيم كه اين روش، روش حوزه بوده. حوزه از پيش افرادش را به نقاط مختلف به عنوان مبلغ ميفرستاده است. اين فرستادن دانشجو هم براي آن شهرستانها مفيد است و هم اينكه سرمايه علمي دانشجوي ما را بالا ميبرد و او تربيت ميشود. اين فرآيند در آينده او، براي استادي و روش تدريس او برايش بسيار مفيد است. در حقيقت ارتباط با دانشگاه و ارتباط با جامعه بيرون، دانشجوي ما را دو بعدي بار ميآورد و او آنچه كه ياد ميگيرد را موظف است ياد بدهد. روش ما دانشجو را اجتماعي و داراي بعد علمي بالا بار ميآورد.
 
عليرغم نكاتي كه در حسن دانشگاه فرموديد، ما آنگونه كه فارغالتحصيلان واحد پسران را در اركان علمي و اجرايي جامعه ميبينيم، از دانشآموختگان واحد شما چنين كساني را مشاهده نميكنيم. آيا اين مطلب را قبول داريد؟
 
اگر خير مصاديقي را ذكر بفرماييد. حتي بين اساتيد بنام خانمي برآمده از واحد خواهران در جامعه نيست. درست برعكس واحد برادران كه بسياري از اساتيد آن در سطح كشور به جهت علمي مطرح هستند و صاحب ايده و نظريهاند.

اولا در سالهاي اوليه تأسيس واحد برادران، هدف تربيت نيروهايي كارآمد از جهت اجرايي و تبليغي بود كه توانست چنين نيروهايي را به جامعه تحويل دهد ولي در سالهاي بعد اهداف بلندتري براي اين مجموعه ترسيم شد كه پرديس خواهران نيز با توجه به اهداف جديد پذيرش دانشجو كرد. اهداف و رسالاتي كه دانشگاه در سالهاي بعد بيان كرد در راستاي نيازهاي جامعه بود. جامعه نياز به افرادي نظريهپرداز و صاحبنظر داشت كه تربيت اين افراد نيازمند به زمان بيشتري است و بروز اجتماعي آنان در كوتاهمدت كمتر خواهد بود.

ثانيا هر مؤسسهاي علاوه بر اهداف نهايي، اهدافي مياني را براي تربيت دانشجويان خود ترسيم ميكند كه اين اهداف در پرديس خواهران متفاوت با اهداف واحد برادران است. اين واحد درصدد است تا علاوه بر تربيت افراد صاحبنظر مادراني موفق در حوزه خانواده، مديراني با تجربه در محيطهاي آموزشي و معلمان و اساتيدي صاحب علم جهت تربيت نيروي دختر در محيطهاي فرهنگي _ آموزشي تحويل دهد كه قطعا در رسيدن به اين رسالت خود موفق بوده است.

موفقيت دانشآموختگان ما در محيطهاي علمي اعم از دانشگاهي و غيره، پذيرش آنها در مقاطع بالاتر تحصيلي، نسبت به دانشجويان دختر ديگر دانشگاههاست.

 ملاك و ميزان موفقيت اولا بايد با معياري متناسب با اهداف سنجيده شود؛ ثانيا با افراد و شرايطي كه همسان با اين افراد هستند، قابل سنجش است. كارايي اين افراد را بايد با دانشجويان دختر بسنجيد، نه با دانشجويان پسر زيرا موقعيتهاي اجتماعي كه در جامعه ما براي مردان فراهم است، براي زنان نيست. اگر جامعه موقعيتهاي مساوي براي مردان و زنان فراهم كرد، اين سئوال شما قابل پذيرش است.

با توجه به اقبالي كه دختران به تحصيل در دانشگاه شما دارند اما از صحبتهاي آناني كه دانشجو شدهاند برميآيد كه پس از قبولي و قرار گرفتن در جو دانشگاه، مقداري از آن فضا زده ميشوند. به نظر شما علت چيست؟ آيا برخي سختگيريهاي علمي و انضباطي ميتواند علت اين امر باشد؟
شما بايد اين ادعا را ثابت كنيد. اكثريت دانشجويان ما از مجموعه فضاي علمي دانشگاه راضي هستند؛ اگرچه نسبت به بعضي چيزها ممكن است انتقاداتي داشته باشند كه اين انتقاد به دانشگاهها و مراكز ديگر نيز وجود دارد. اين انتقادات بنا به شرايط به هر محيطي وارد است. اما غالب دانشآموختگان اينجا پس از فراغت از تحصيل به همه سختگيريهاي علمي (به قول شما) اعتقاد دارند و معتقدند از زحمات چهار ساله خود يك عمر استفاده ميكنند.

برخي دانشجويان معتقدند به واحد پسران از جهت رفاهي بيشتر رسيدگي ميشود؟ اين مطلب درست است؟

آنچه مهم است، اين است كه ما از صفر شروع كرده و با بضاعت كم بحمدا... به اين همه نعمت رسيدهايم. در درو خرمن ميگويند جلو را نگاه نكنيد چقدر مانده، بلكه به پشت سر نگاه كنيد كه چه مقدار زيادي چيدهايد. همالان خوابگاه ما مجهزتر از واحد برادران است و مزاياي ديگر به نسبت به تعداد ما خوب تقسيم ميشود.
 
گلايه عدهاي هم اين است كه سطح علمي واحد خواهران در مجموع نسبت به واحد برادران كمتر است. چراكه با توجه به محدوديت ورود آقايان و حضور اساتيد برجسته مرد در واحد برادران عملا خواهران از شاگردي چنين فضلايي محروم هستند. آيا اين امر را قبول داريد ؟

اساتيدي كه با اين واحد همكاري ميكنند، داراي توان علمي خوبي هستند فقط ناشناختهاند. اين اساتيد با دلسوزي و انرژي تمام در كلاسها حاضر ميشوند. ميزان سنجش موفقيت و سواد دانشجويان در پايان دوره معلوم ميشود كه پذيرفته شدن اين دانشجويان در مقاطع بالاتر تحصيلي در رشتههاي موجود در اين دانشگاه مؤيد موفقيت اساتيد است. در پايان اين نكته را هم لازم است ياد آوري كنم اين واحد تاسال 1383 در مقطع كارشناسي دانشجو پذيرفته است. ما معتقديم بايد گام به گام براي گسترش دانشگاه اقدام كرد.
ارسال به دوستان
وبگردی