آقاي فوتباليست ، هافبک تيم مقابل را دريبل مي کند ، از سد مدافعان مي گذرد ، با دروازه بان تک به تک مي شود و با ضربه اي هنرمندانه ، توپ را به کنج دروازه مي فرستد: گل...گل... گل...!
فرياد شادي ، ورزشگاه را پر مي کند ، ميليون ها نفر پاي تلويزيون ها به هوا مي پرند ، حرکت آهسته اين گل ، بارها و بارها تکرار مي شود ... فرداي آن روز ،همه روزنامه ها پر مي شود از عکس هاي آقاي فوتباليست که با تک گل خود ، تيم ملي را برنده مسابقه کرده است.
شبکه هاي مختلف صدا و سيما ، مدام از او دعوت مي کنند و خيلي ها به دنبالش مي دوند تا بلکه يک امضاي يادگاري از او بگيرند ، مردم نيز هر گاه او را در کوچه و خيابان مي بينند ، با سرانگشت احترام به يکديگر نشان مي دهند و ... .
فدراسيون فوتبال و ده ها جای دیگر ، خودرو ، سکه ، سفر و ... به او جايزه مي دهند ؛ علت این حاتم بخشی ها هم این گونه بیان می شود:"او مردم را خوشحال کرده است؛هر چقدر هم به او پول بدهیم می ارزد ، چه کسی می توانست به ملتی این گونه انرژی و شادابی تزریق کند؟"
- نوش جانش!
*** تو و دوستانت را نمی شناسم ؛ تلویزیون حرکت آهسته گلی که کاشتید را حتی یک بار هم پخش نکرده است ، برایتان مراسم تقدیر بپا نکرده اند و هیچ کس در کوچه و خیابان حتی یک "دمت گرم" هم به تو و دوستانت نگفته است.
تو و هم تیمی هایت ، بسیار بیشتر از آقای فوتبالیست یک ملت را خوشحال کردید ؛ روزی که خبر آمد "عبدالمالک ریگی به دست سربازان گمنام امام زمان(عج) دستگیر شد" موجی از خوشحالی و احساس امنیت و غرور در سراسر کشور به راه افتاد ، شادمانی و سروری بسیار بیشتر از گلی که آقای فوتبالیست ایجادش می کند ، اما "یک صدم" ، نه ! "یک هزارم" قطار تبلیغات و تقدیرهایی که برای بازیکنان فوتبال به راه می افتد درباره تو هم تیمی هایت به راه نمی افتد.
مگر کار شماها از آن گلی که فلان بازیکن فوتبال زده ، کمتر است؟
ریگی قرار بود ، باز هم آدم بکشد و شاید قربانی بعدی این آدم کش من بودم ؛ اما تو و دوستانت ، بی آنکه یکصد هزار نفر در استادیوم برایتان دست بزنند ، او را به دام انداختید و بسیاری را حیات دوباره دادید.
***تو و دوستانت را نمی شناسم ولی می دانم که کارتان به حدی بزرگ و مهم و البته شادی آور بود که شایسته بهترین تقدیرها بودید.
بازیکنان فلان تیم برای برد یک بازی ساده لیگ ، هر کدام یک خودرو جایزه می گیرند و با این حساب ، چه چیزی باید به شما ارزانی کنند تا موازنه برقرار باشد؟
جوابش را نمی دانم ،ولی به این باور دارم که هر چه به شما "دستخوش" دهند ، باز هم کم است و چه چیزی می تواند پاداش شما باشد جز لبخند رضایتی که بر لبان امام زمان (عج) می نشانید و جز مدال سربازی اش که بر سینه دارید؟!
***تو و دوستانت را نمی شناسم ولی شاید بارها شما را دیده باشم ؛ شاید امروز صبح که در ترافیک صبحگاهی پشت چراغ راهنما بودم ، راننده ماشین کناری تویی بودی که ریگی را "به آن تمیزی و قشنگی" از هواپیمای قرقیز بیرون آوردی.
شاید هفته پیش ، مردی که در مترو ، شانه به شانه من ایستاده بود و یک ایستگاه زودتر از من پیاده شد ، تو بودی .
نمی دانم ، شاید هم تو را در سوپر مارکت محله خودمان دیده باشم و شاید... .
مهم نیست دیده باشمت یا نه ؟ مهم این است که تو ، گمنام و بی ادعا ، بی هیچ سرو صدا و تبلیغاتی و بی هیچ توقعی ، به همان سربازی امام زمان(عج) مفتخری و امنیت میهنم را ولو به بهای درافتادن با جانیانی مثل ریگی و به خطر انداختن جانت ، پاس می داری. تویی که حتی اگر شهید هم شوی ، ای بسا به خاطر مسائل امنیتی ، حتی بر سر کوچه تان حجله عزا هم نگذارند ، تویی که نمی شناسمت ... !
و خدا نویسنده این مقاله را هم جزای خیر دهد.
خدا که می داند.