كيهان:چه كساني بايد عزل شوند؟!
«چه كساني بايد عزل شوند؟!»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در ان ميخوانيد؛عزل آقاي مصلحي از وزارت اطلاعات كه در پوشش «استعفاء» صورت گرفته بود و مخالفت رهبر معظم انقلاب با عزل ايشان كه بازگشت وي به وزارت را در پي داشت با حاشيه هاي ناگفته اي همراه بود كه بايسته نبود ولي اين حاشيه هاي ناشايست با نگاهي دقيق تر و از زاويه اي ديگر، نه فقط نگران كننده نيستند بلكه هشدار دهنده اند و شكرانه نيز دارند. مانند آژير خطري كه از ورود «دزد» خبر مي دهد و صداي آن اگرچه گوشخراش است اما هيچ صاحبخانه اي از شنيدن اين صدا آزرده خاطر نمي شود و يا از نصب آژير، ابراز پشيماني نمي كند. شايد نگارنده را بيش از اندازه خوشبين تلقي كنيد! ولي...
1- فرض كنيد دوران تبليغات انتخاباتي است و يكي از نامزدها در سخنراني ها، مصاحبه ها و پوسترها و برگه هاي تبليغاتي خود اعلام مي كند كه؛ «از نظر من دوران اسلامگرايي گذشته است! به جاي مكتب اسلام بايد از مكتب ايران به عنوان نسخه و الگوي حكومتي استفاده كنيم! صهيونيست هايي كه به بهاي قتل عام مردم و آواره كردن آنها در فلسطين اسكان داده شده اند «مردم اسرائيل»! و مستحق دوستي هستند! هركس با خواست و نظر من موافق نباشد در دولت من جايي ندارد! تنها معيار و ملاك من در به كارگيري افراد، اطاعت بي چون و چرا از دستورات و خواسته هاي من است! مبالغ كلان و نجومي بيت المال مسلمين را هر طور كه بخواهم و در هر كجا كه مايل باشم هزينه مي كنم و در مقابل هيچ كس هم پاسخگو نيستم! ايجاد تفرقه در ميان جريانات ارزشي و متعهد را به عنوان يك هدف استراتژيك دنبال مي كنم! هروقت كه بخواهم به آمريكا و انگليس و ساير كشورها سفر مي كنم و با هر يك از مقامات سياسي خارجي و يا ايراني فراري كه مايل باشم به گپ وگفت مي نشينم و اگر مثلاً در وزارت اطلاعات كسي بخواهد از علت اين سفرها و ماهيت آن ملاقات ها سر در بياورد بلافاصله او را عزل مي كنم و...»
خب! حالا بر فرض نامزدي با اين خصوصيات از فيلتر شوراي نگهبان عبور كرده باشد! آيا حدس مي زنيد بيشتر از آقاي كروبي - يعني كمتر از آراء باطله- رأي بياورد؟ به يقين نه!
2- حالا اگر مردم متعهد و پاكباخته ايران اسلامي به يك نامزد متعهد، مردم دوست، پاك دست و مقاوم در برابر باج خواهي قدرت هاي استكباري رأي بدهند و اين نامزد منتخب و محبوب، بعد از حضور در رأس قوه مجريه، فرد يا افرادي با خصوصيات ياد شده در بند اول اين نوشته را نه به عنوان «رئيس دفتر» و يا صاحب دهها پست كليدي ديگر، بلكه در جايگاهي نظير «قائم مقام» و «همه كاره دولت» بنشاند و هشدار دلسوزانه و مستدل ديگران را درباره خطر حضور او در كنار خود نپذيرد آيا به راي صادقانه مردم بي اعتنايي نكرده و اعتماد خالصانه آنها را ناديده نگرفته است؟! مي دانيم و بر اين باور خود اصرار داريم كه شائبه و ترديدي درباره احترام و اعتقاد رئيس جمهور محترم به رأي و نظر مردم وجود ندارد ولي متاسفانه با به كارگيري باند منحرف و نفوذي مورد اشاره، اين بي توجهي چه بخواهند و چه نخواهند- و صد البته كه نمي خواهند- صورت پذيرفته است و البته بديهي است از آنجا كه اين انقلاب به قول حضرت امام(ره) «كشتي نوح است و خدايش پشتيبان و كشتي بان است» و مخصوصا، از آن روي كه نگاه توده هاي عظيم مردم به رهبر انقلاب است و جايگاه و وزن هر كس را در ميزان نزديكي به آن رهبر فرزانه و نايب امام زمان(عج) ارزيابي مي كنند، به يقين باند منحرف كذايي راه به جايي نخواهد برد و ضربه اصلي را به جايگاه مردمي رئيس جمهور و تلاش درخور تقدير و خستگي ناپذير ايشان وارد مي كند و دلشوره دلسوزان اين است كه چرا؟!
3- سال گذشته- شهريورماه 89- در حالي كه باند مورد اشاره يكي از پروژه هاي خود را براي محاصره بيشتر آقاي دكتر احمدي نژاد تدارك ديده و در دست اجرا داشت، اطلاعات مربوط به پروژه ياد شده و شماري از جزئيات آن را كه از طريق برخي اعضاي همان باند به دست آورده بوديم فاش كرديم و انتظار آن بود كه رئيس جمهور محترم با مشاهده آن نشانه ها از اجراي پروژه جلوگيري كنند ولي متاسفانه چنين نشد و باند نفوذي، آقاي احمدي نژاد را به مصاحبه مفصلي با روزنامه دولتي ايران كشاند- و همانگونه كه كيهان پيش بيني كرده و خبر داده بود- تلاش كرد ميان رياست محترم جمهوري و دوستان وفادار و اصولگراي ايشان مرزبندي كند.
همان روز در بخشي از يك يادداشت و با نگاهي دلسوزانه خطاب به رئيس جمهور محترم نوشتيم؛ «كاش برادر عزيزمان جناب آقاي دكتر احمدي نژاد نگاهي به اطراف خويش مي انداخت و مشخصات و هويت برخي از اين اطرافيان را كه امروزه در شمار نزديكترين افراد به ايشان هستند، با كساني كه طي چند سال گذشته در كنار وي بوده اند به مقايسه مي نشست. برخي از آنان- تاكيد مي شود كه فقط برخي از آنها نظير آن آقاي اخراجي فلان وزارتخانه و...- چگونه آمده اند؟ و برخي از ياران فداكار، اصولگرا و كارآمد قبلي چرا در كنار ايشان نيستند؟! بي آن كه - خداي نخواسته- قصد مقايسه مثل به مثل در ميان باشد، و فقط به عنوان يك هشدار منطقي بايد گفت كه ماموريت عوامل نفوذي دشمن تنها ترور و انفجار نيست، بلكه مهره چيني بي خاصيت هاي گوش به فرمان و دور كردن كارآمدهاي متعهد از كنار مسئولان، يكي از اصلي ترين و شناخته شده ترين ماموريت آنهاست. اينگونه نفوذي ها را چگونه مي توان شناخت؟! به يقين نبايد در جيب و كيف آنها، كارت شناسايي سازمان هاي ماموريت دهنده را جستجو كرد! آنان بعد از نفوذ و جايگزيني دست به كار ماموريت خود مي شوند، و از جمله با اهميت ترين و شناخته شده ترين انواع ماموريت آنها علاوه بر خالي كردن اطراف يك مسئول بلندمرتبه از نيروهاي وفادار و متعهد كه به آن اشاره شد، تنگ كردن دايره دوستان، متهم كردن ياران متعهد و دلسوز به دشمني، دست زدن به اقدامات ضد ارزشي و نسبت دادن آن به مسئولان و هنجارشكني هاي ديگري از اين دست نيز هست.»
اكنون بايد پرسيد كه آيا در ماجراي اخير يعني عزل آقاي مصلحي بار ديگر پاي همان باند منحرف در ميان نبوده است؟!
رئيس باند مورد اشاره بعد از اطلاع از مخالفت رهبر معظم انقلاب با عزل آقاي مصلحي، حاضر نشد اين خبر در خبرگزاري ايرنا كه مدتي است مانند برخي ديگر از مراكز و نهادها به طور كامل در اختيار عوامل سرسپرده او قرار گرفته است، درج شود و در حالي كه يادداشت كتبي رهبر معظم انقلاب حاوي دستور ايشان مبني بر لغو عزل آقاي مصلحي به دست رئيس جمهور محترم رسيده بود و ايشان دستور را ابلاغ كرده بود، رئيس باند بهانه مي آورد كه بايد اين دستورالعمل از طريق منابع رسمي بيت معظم له اعلام شود!! و حال آن كه، پيش از اين اعتراض داشت كه چرا دستور حضرت آقا مبني بر ضرورت عزل وي از معاون اولي رئيس جمهور، رسانه اي شده است!! طرفه آن كه ايشان در همان هنگام نيز قبل از رسانه اي شدن دستور آقا، گلايه داشت كه چرا اين دستور رسانه اي نمي شود؟!
بعد از صدور دستور آقا مبني بر بازگشت آقاي مصلحي به وزارت اطلاعات و ابلاغ اين دستور از سوي آقاي احمدي نژاد، روزنامه ايران، خبر قبلي خود مربوط به استعفاي ايشان را حذف كرده و خبر بعدي يعني، مخالفت حضرت آقا با عزل وزير اطلاعات را تيتر كرده بود. اما رئيس باند ياد شده ضمن تماس با عوامل خود در روزنامه دولت به آنها دستور مي دهد كه همان خبر استعفا را چاپ كنند و روزنامه ايران به فرموده!! ايشان و در حالي كه چند هزار نسخه از آن چاپ شده بود، چرخه چاپ را متوقف كرده و دستور ابلاغ شده را اجرا مي كند!!
قلم را در اين باره به نيام و زبان را به كام مي كشيم، زيرا شنيدن همين اندازه نيز براي توده هاي عظيم مردمي كه همواره از امام راحل(ره) و خلف حاضر او به يك اشاره بوده است و از آنان «به سر دويدن»، سخت و آزاردهنده است. و اين پرسش برخاسته از ژرفاي دل آنان را پيش مي كشد كه حضور تحميلي اين باند در كنار رئيس جمهور منتخب با كدام توضيح قابل توجيه است و چرا آقاي احمدي نژاد به عنوان كسي كه مردم با اعتقاد به پيروي بي چون و چراي وي از رهبر و مقتداي خويش به ايشان رأي داده اند، دست اين باند منحرف و نفوذي را كوتاه نمي كند؟!
4- خوشبختانه جناب آقاي احمدي نژاد، رئيس جمهور محترم، همانگونه كه از ايشان انتظار مي رفت با دريافت نظر رهبر معظم انقلاب، فرمان واجب الاطاعه حضرتش را به اجرا درآورد و نشان داد كه بر عهد ديرين با خداي خويش، مردم و مقتداي خود پابرجا و استوار است اما، گلايه اي برادرانه از ايشان نيز در ميان است و آن اين كه، چرا علي رغم هويت برملا شده باند مورد اشاره باز هم براي چندمين بار فريب حركت سالوسانه آنها را خورده است؟! و به آنان اجازه سوءاستفاده از جايگاه مورد احترام خويش در ميان مردم را داده است؟!
اگرچه گفتني است خبرگزاري دولت- ايرنا- بعد از آن كه با تاخير چند ساعته خبر مخالفت رهبر معظم انقلاب با عزل مصلحي را روي خروجي خود گذاشت، بعدازظهر ديروز مجدداً اين خبر را حذف كرد و مطابق يك گزارش موثق كه به كيهان رسيده است، دستور حذف دوباره خبر را مديرعامل ايرنا كه در هند به سر مي برد با اشاره رئيس باند ياد شده و از طريق تماس تلفني به خبرگزاري تحت مديريت خود صادر كرده است!!... كه اميد است آقاي احمدي نژاد از آن بي خبر باشد.
5- نگارنده سال هاي متمادي است كه برادر عزيزم حجت الاسلام والمسلمين مصلحي را از نزديك مي شناسد و همواره به مراتب بالاي ايمان، تقوي، شجاعت و پاكباختگي ايشان غبطه خورده است و مي داند كه جناب مصلحي تنها به عنوان اداي وظيفه و انجام تكليف حاضر به پذيرش وزارت شده است.
اين نگاه در تمامي كساني كه طي سه دهه گذشته با فراز و نشيب هاي انقلاب همراه بوده و عبور از عقبه هاي تند و نفس گير را شاهد بوده اند، مشترك است ضمن آن كه كارآمدي و مديريت ايشان بر كسي پوشيده نيست و موفقيت هاي چشمگير و بعضاً حيرت انگيز وزارت اطلاعات در دوران تصدي ايشان نظير دستگيري عبدالمالك ريگي، نفوذ در شبكه موساد، بازداشت عوامل ترور دانشمندان هسته اي، مقابله سايبريك با ويروس استاكس نت، ريشه كني شبكه هاي هرمي و شايد بااهميت تر از همه، برخورد با جريان فتنه 88 و... شاهدي بلامنازع بر اين كارآمدي هوشمندانه است. از اين روي اگرچه مي دانستم و مي دانم كه بركناري ايشان از وزارت اطلاعات براي شخص ايشان نوعي سبكبار شدن است ولي اين بركناري حيرت انگيز و غيرقابل توجيه بود.
مخصوصا آن كه چندي قبل رهبر معظم انقلاب بر جلوگيري از ورود افراد منحرف به وزارت، پيشگيري از دخالت در امور وزارت از سوي جريانات بيروني و حساسيت در مقابل نفوذ دشمن تاكيد ورزيده و فرموده بودند وزارت اطلاعات متعلق به هيچ دولتي نبوده و به اصل نظام تعلق دارد و جناب مصلحي به گواهي كارنامه درخشان ايشان، مجري همين رهنمودهاي حكيمانه در وزارت اطلاعات بوده اند و دقيقا با نگاه از همين زاويه، عزل ايشان تعجب مضاعف همگان را در پي داشت كه خوشبختانه با تدبير حكيمانه رهبر معظم انقلاب منتفي شد.
6- و بالاخره، ماجراي اخير با ذوق زدگي فراوان دشمنان بيروني و برخي از دنباله هاي داخلي آنان روبرو شد كه سال هاست اختلاف و تفرقه در ميان خيل عظيم اصولگرايان را به عنوان يك آرزوي دور و دراز در سينه هاي پركينه خود حمل مي كنند. آنان به خوبي مي دانند كه اولا؛ باند منحرف مورد اشاره حساب جداگانه اي از حساب رئيس جمهور مكتبي و مردمي دارد و توده هاي عظيم مردم باز هم مثل هميشه اجازه سوءاستفاده از گلايه هاي دروني و خانوادگي خويش را به دشمنان بيروني و دنباله هاي دروني آنها نمي دهند و ثانيا؛ مردم همانگونه كه دشمن، بارها آزموده است، چشم جان و گوش دل به نگاه و نظر رهبري دارند و در ماجراي فتنه 88 همگان شاهد بودند كه با همين اعتقاد و با پيروي مومنانه از ولي امر خويش بر توطئه فراگير و همه جانبه دشمن پيروز شدند.
جمهوري اسلامي:توسل شوراي همكاري به فرافكني!
«توسل شوراي همكاري به فرافكني!»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در ان ميخوانيد؛وزراي خارجه كشورهاي عضو شوراي همكاري خليجفارس در پايان اجلاس يك روزه خود در رياض با صدور بيانيهاي از جامعه بينالمللي و شوراي امنيت سازمان ملل خواست مانع چيزي شود كه اين شورا آن را "دخالتهاي آشكار و كاشت بذر تفرقه از سوي ايران در كشورهاي عربي" خوانده است!
اين
براي نخستين بار نيست كه شوراي همكاري با "فرافكني" درصدد سرپوش گذاشتن بر
واقعيتهاي عيني برآمده و قيام خودجوش ملتهاي تحت ستم در كشورهاي عرب را
محصول "دخالتهاي آشكار و كاشت بذر تفرقه از سوي ايران" معرفي ميكند. اما
آنچه اين روزها از رسانهها و بوقهاي تبليغاتي عرب و بويژه از نهادهاي رسمي
شوراي همكاري مطرح ميشود، هرگز نخواهد توانست واقعيتهاي عيني و ملموس در
منطقه را وارونه جلوه دهد و حتي به اهداف و برنامههاي سياسي - تبليغاتي
دربارهاي عرب كوچكترين كمكي بنمايد.
در اين زمينه نكات مهمي وجود دارد
كه نبايد از كنار آنها به سادگي گذشت، چرا كه بيتفاوتي در قبال اين
مسائل، دقيقا به منزله همراهي و همفكري با كساني است كه درصدد تحريف
واقعيتها و سرپوش گذاشتن بر سير تحولات پرشتاب منطقه از طريق انحراف افكار
عمومي به سمت و سوي ديگري هستند.
اعضاي شوراي همكاري با تحليلهاي غلط، جهتدار و غرضآلود خود از خيزش مظلومان در كشورهاي عرب منطقه سعي كردهاند با اشغال بحرين و اعزام نظاميان تا بندندان مسلح به سركوب مردم بيدفاع و مظلومي بپردازند كه سلاح اصلي آنها مظلوميتي عظيم و تاريخي است و براي احقاق حقوق پايمال شده و حيثيت لگدكوب شده و احياي عدالت حاضر شدهاند حتي از جان ومال و زندگي خود بگذرند و ديگر اين ظلم هميشگي را كه گويا بدون خون و قيام به پايان نميرسد، تحمل نكنند.
انتظار ميرفت سران عرب و دربارهاي منطقه گوش شنوائي براي دريافت پيام ملتهاي تحت ستم ميداشتند و فرياد حقطلبانهاي را كه حتي اوباما و غرب هم از آن سوي دنيا آنرا شنيدهاند، ميشنيدند. انتظار ميرفت كه براي درك شرايط و تطبيقدادن خود با واقعيتهاي روشن، استعدادهاي خود را به كار ميگرفتند و بجاي توسل به اشغال، تجاوز، خشونت و سركوب، از بزرگان قوم و برگزيدگان مردم سئوال ميكردند كه حرف حساب آنها چيست، نه آنكه چهرههاي محبوب و مقبول را به سياهچالها بيندازند و نواميس مردم را در زندانها شكنجه نمايند و...
در واقع رفتار كنوني شوراي همكاري در قبال حوادث بحرين و... كوچكترين تطابقي با نيازهاي امروز ندارد و صدالبته كه نهتنها جوابگوي انتظارات دربارها نيست بلكه بر وخامت اوضاع و تعميق مسئله ميافزايد و حتي اوضاع را در مسير برگشتناپذيري تثبيت ميكند.
جاي تعجب است كه شوراي همكاري، نه از گذشته و نه از تحولات امروز دنياي عرب كوچكترين درسي را نياموخته است. گويا آنها فراموش كردهاند كه واشنگتن براي سالها مدعي دخالت ايران در افغانستان و عراق بوده و تمامي ناكاميها و شكست خود را به حساب ايران گذاشته ولي به طور همزمان اعتراف ميكند كوچكترين سند و مدرك و دليلي براي اثبات ادعاها و اوهام خود ندارد.
موضوع مهم در اين زمينه اينست كه گويا همگي تصميم گرفتهاند بر خلاف افكار و عقايد و باورهاي تاريخي ملتهاي منطقه عمل كنند و موضع بگيرند. صدام براي تمامي دوران حكومتش تلاش ميكرد نوعي دشمني ريشهدار در منطقه عليه ايران را نهادينه كند ولي همه ديدند كه به محض وقوع بحران در عراق، نخستين دستي كه براي كمك به مردم مظلوم عراق دراز شد، از سوي ايران بود و امروزه دو ملت عراق و ايران با تمامي وجودشان براي تعميق دوستيهاو برادريها، به زندگي پراميدي روي آوردهاند كه آيندههاي روشنتري را نويد ميدهد.
ناگفته پيداست كه ملت ايران دست دوستي و برادري به سوي تمامي ملتهاي منطقه دراز كرده و با هيچكس دشمني ندارد و اين را ملتها به خوبي و در ميدان عمل دريافتهاند.
دربارهاي عرب حتي در حاشيه جنوبي خليجفارس هم اگر صداقت و حسن نيتي داشته باشند، آنها نيز به اين واقعيت اعتراف دارند كه ايران اسلامي هيچگاه درصدد دشمني با آنها نبوده است. طبعا سئوال اصلي اينست كه ابهامات كنوني از كجا سرچشمه ميگيرد؟ مسئله كاملا روشن است. وقتي دربارها به مشاوره و "خط گرفتن" از آمريكا، اروپا و اسرائيل ميپردازند، در واقع فرصتي براي نقشآفريني به آنها دادهاند و سر نخ "ايران هراسي" امروز آنها، در دستان پليد همان كساني است كه صدام را عليه ايران تحريك و تشويق نمودند و با دستان خود، گور صدام و مزدورانش را نيز كندند.
به راستي چرا شوراي همكاري
درصدد تكرار تجربههاي شكستخوردهاي است كه ناكامي آن از همان ابتدا هم
روشن بوده و هست؟ شكايت بردن از ايران به مجامع بينالمللي و شوراي امنيت،
كدامين گره كور را از مشكلات شوراي همكاري باز ميكند، بجز آنكه آنها با
همين اقدامات نابخردانه، يكبار ديگر مراتب حقانيت ايران و بيريشهبودن
دربارهاي منطقه را بازگو ميكنند؟ ايكاش دربارهاي منطقه ذرهاي از سرنوشت
صدام، مبارك و بن علي درس ميگرفتند و به اين نكته توجه ميكردند كه اگر
نتوانند با ملت خود تفاهم كنند و احياي حقوق پايمال شده ملتها را تضمين و
تامين كنند، دير يا زود همچون حاكمان سرنگون شده بايد در محضر دادگاهها،
سخنگوي جنايات خود باشند يا براي فرار از بازجوئي و محاكمه و مجازات، همچون
مبارك، به ناچار "تمارض" كنند و به كنج بيمارستان پناه ببرند تا از كيفر
جنايات خود در امان باشند.
رسالت:عيار جوانمردي خدمت صادقانه به مردم
«عيار جوانمردي خدمت صادقانه به مردم»عنوان سرمقالهِ روزنامهي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در ان ميخوانيد؛انقلاب اسلامي در 32 سال گذشته در "حرکت رو به جلو" ، مقاطع و مراحل مختلفي راپشت سرگذاشته است. آغازين روزهاي پر التهاب انقلاب، 8 سال جنگ تحميلي، دوران سازندگي، عصر اصلاحات، دولت عدالت و ... برهه هاي حساس وتعيين کننده اي بوده است که بازيگران بي نام و نشاني از متن انقلاب سر رشته و نبض تحولات رادر دست گرفتند و لوکوموتيو قطار انقلاب را براي حرکت رو به جلو روشن نگه داشتند.
اگر چه سياهي دوده زغال هاي موتورخانه انقلاب بر جبين آنها نشسته و هر روز اين لايه دوده ستبر تر مي شود به گونه اي که شايد هيچ کس آنها را نشناسد و نام و نشاني ازآنها در روزنامه ها و نشريات نباشد اما آنها هميشه مراقب بوده اند که اين قطار در اين مسير طولاني ازريل خارج نشود و رگه هاي انحراف درکوه استوار عزم و اراده ملت خللي وارد نکند. اين عده ذيل رهنمودهاي داهيانه رهبر انقلاب به تناسب موقعيت مي دانند وظيفه شان چيست و چگونه بايد به مسئوليت خود عمل کنند. روزگاري بدون هر ادعايي به جنگ رفتند و در دوره اي شال همت به کمر بستند و درمناطق جنگ زده، سازندگي را شروع کردند و... اين افراد به يک نسل هم تعلق ندارند گويي نسل اندر نسل خود را مقيد مي دانند که موتور انقلاب و گفتمان انقلاب را روشن نگهدارند.
اما امروز درسالي که توسط راهبر اين قطار به سال جهاد اقتصادي مزين شده است وظيفه بازيگران اصلي انقلاب چيست؟ امروز راز جوانمردي و زندگي شرافتمندانه چيست؟ در شرايط کنوني سوخت موتور انقلاب چيست و چگونه ميتوان موتور اين گفتمان را روشن و برافروخته حفظ کرد؟
به نظر مي رسد امروز عيار جوانمردي خدمت صادقانه به مردم است. خدمت صادقانه يعني خدمتي که مفيد فايده و بي مزد و منت باشد. امام صادق (ع) فرمودند: "المؤمنون خدم بعضهم لبعض " مؤمنين خدمتكاران يكديگرند. خدمتکاراني که در خدمت رساني از يکديگر سبقت مي گيرند.
راز زندگي شرافتمندانه و انقلابي در شرايط کنوني خدمت مفيد و بي منت به مردمي است که ثابت کرده اند اين انقلاب و رهبر آن را درکوران فتنه ها وتهديدها تنها نمي گذارند و به مراتب ازمردم صدر اسلام بهتر و شايسته ترند. اي کاش مسلمانان نيز ازيهوديان درس مي گرفتند و به جاي نزاع هاي باطل ( نزاع يهوديان برسرتغيير قبله) در نيکيها و خوبيها و خيرات سبقت مي گرفتند چراکه نجات وسعادت واقعي انسان، در ايمان به خدا و عمل صالح و خدمت به ديگران است.برخي مسائل حاشيهاي فرصت بي بديل براي خدمت به مردم را ضايع مي کند.
فرصت مغتنم و گرانبهاي خدمت رساني کم هزينه به دست نيامده است که برخي منازعات سياسي و جناحي آن را تلف کند. اخيرا مقام معظم رهبري درديداربافرماندهان ارتش فرمودند: "بايد با استفاده از فرصتي كه خداوند متعال براي خدمت در نظام جمهوري اسلامي فراهم كرده، همه ظرفيت ها و توانايي هاي فكري و عملي به ميدان آورده شود."
درسال جهاد اقتصادي بازيگران اصلي انقلاب دوشادوش مردم بايد لباس خدمت به تن کنند تا مقدمات گفتمان پيشرفت و عدالت در دهه چهارم انقلاب فراهم شود. لباس خدمت برازنده کساني است که بدون هرادعا در هشت سال دفاع مقدس لباس رزم پوشيدند به جبهه ها رفتند آنها نه درپي نان هستند و نه نام.
توده ها وسواد مردم به عنوان صاحبان اصلي اين انقلاب بايد وارد عرصه جهاد اقتصادي شوند و به عنوان يک تکليف الهي هر يک به قدر بضاعت و وسع خود زمينه را براي شکوفايي و پيشرفت کشور عزيزمان فراهم کنند. دولتمردان و کارگزاران در صف اول اين جهاد و خدمت به مردم قرار دارند. امروز با گذشت بيش از سه دهه از پيروزي انقلاب اسلامي هنوز تعريف متقن و بومي از يک "دولت خدمت محور" مبتني بر آموزه هاي ايراني و اسلامي ارائه نشده است و نظام دولتي ما به شدت از مشکلاتي نظير ناکارآمدي، فساد اداري، کاغذبازي و ... رنج مي برد.
بوروکراسي وارداتي در ايران بعضا گرفتار قوانين و مقرراتي است که خود وضع کرده و گاهي نيز بعضي از همين قوانين ناقض برخي قوانين ديگر است.
بوروکراسي مدرن در ايران ضمن به وجود آوردن يک طبقه متوسط
حقوق
بگير، نه تنها شاخص ها و انتظارات لازم براي حکمراني خوب Good
Governance در تعاريف بين المللي را برآورده نساخته است بلکه به خودي خود
موجب اصطکاکات کاهنده اي مي شود که در برخي اوقات حتي موجبات نارضايتي مردم
را فراهم مي کند.
دهه چهارم انقلاب دهه پيشرفت، خدمت و عدالت است. نهادينه سازي فرهنگ سازماني مبتني بر ارزش هاي اسلامي و هنجارهاي ملي با تاکيد بر خدمت به مردم زمينه را براي پيشرفت و عدالت توامان فراهم خواهد کرد.
در کنار دولت آحاد مردم به عنوان بازيگران اصلي و متن انقلاب نيز با اهتمام به "خدمت به يکديگر" ضمن افزايش سرمايه هاي اجتماعي منابع نرم کلاني به وجود مي آورند که در حمايت از گفتمان پيشرفت و عدالت شکل خواهد گرفت. فرهنگ خدمت، همبستگي، اعتماد و اميد به آينده را درسطح تحليل اجتماعي تقويت مي کند و قلوب مردم را به هم نزديک مي کند.
قدس: رسانه ها را به سمت جهاني شدن سوق دهيم
«رسانه ها را به سمت جهاني شدن سوق دهيم»عنوان يادداشت روز روزنامهي قدس به قلم رضا واعظي است كه درب ان ميخوانيد؛يکي از مباحث جدي در دنياي ارتباطات، نحوه استفاده از ابزارهاي ارتباطي مختلف است. اين ابزارها امروزه به مدد توسعه فناوري بسيار تنوع يافته و هر کدام حوزه تخصصي ويژه اي را برگزيده اند.
اما با وجود همه پيشرفتها، حوزه رسانه به معناي اخص کلمه مانند رسانه هاي مکتوب و همچنين رسانه هاي ديداري و شنيداري، اهميت ويژه اي در نحوه انتقال پيام و برقراري ارتباط با مخاطب پيدا کرده اند. اين گستره تا آنجا پيش رفته است که عملاً حرکت در فضاي ديپلماسي بدون در اختيار داشتن رسانه، امکان ناپذير است.
بايد اعتراف کرد رسانه هميشه هم کار انتقال پيام را برعهده ندارد، بلکه در بسياري موارد ناچار به دفاع از صاحبان خود مي شود و بيشتر کارکرد دفاعي پيدا مي کند. اين اتفاق در مقاطع مختلف براي همه کشورها رخ داده و رسانه ها بيشتر نقش خط مقدم ديپلماسي در ابعاد مختلف را بر عهده گرفته اند.
کشور ما نيز از اين امر نه تنها مستثنا نيست، بلکه به دليل موقعيت سياسي، اعتقادي و جغرافيايي خود، شرايط خاصي را هم با خود همراه دارد. اين موضوع، بخصوص در سالهاي اخير که نوع نگاه به جهان اسلام، خاورميانه، اسلام و غرب در ميان ملتها رو به تغيير گذاشته است، بيشتر مورد توجه قرار گرفته و لزوم تقويت آن احساس مي شود.
واقعيت آن است که در اين راستا، لازم است پيش از هر حرکتي تکليف خود را با موضوع رسانه ها و انتظارهايمان را از اين ابزار مشخص کنيم. بايد مشخص شود رسالت صيانت از نظام تنها بر دوش رسانه هاست يا اينکه ديگران و دستگاه هاي ديگر هم در اين مقوله وظايفي را بر عهده دارند.
بدون ترديد، رسانه بدون کمک و بسترسازي دستگاه هاي ديگر، کاري از پيش نخواهد برد و عملاً به يک رزمنده تنها مبدل خواهد شد. اين مهم خوشبختانه طي سالهاي اخير در کشور ما مورد توجه قرار گرفته است، اما به نظر مي رسد همچنان در تعريف توقعات و انتظارها و کمکهايي که به رسانه ها مي شود، دچار مشکل هستيم.
اگر قرار به حفظ مخاطب است، سياست کاملاً تغيير مي کند، اما اساساً قرار نيست در برابر حمله رسانه اي غرب دچار دفاع زدگي مطلق شويم و ابتکاري انجام ندهيم. حفظ مخاطب يک بخش از کار است، اما مهمتر از آن نيازمند افزايش مخاطبان و حرکت پيش رونده در برابر جبهه توانمند رسانه اي غرب هستيم.
اکنون تعداد رسانه هاي وابسته به استکبار جهاني آن قدر زياد شده است که تنها افزايش رسانه نمي تواند ما را به مطلوب نزديک کند.
واقعيت آن است که رسانه نيازمند خوراک مناسب است و اين مهم صورت نمي گيرد، مگر اين که در تعريفهاي خود از رسانه و کارکرد آن، حرکتهاي پيش رونده اي را آغاز کنيم.
استفاده از ظرفيت رقبا و رفقا، پرداخت بيشتر به مقولات معناگرا، توجه به مخاطبان دور دست، ساخت برنامه هاي کيفي با استفاده از نيروهاي مجرب و از همه مهمتر تربيت نيروي کارآمد و معتقد، از اصلي ترين موضوعهايي است که بايد مورد توجه قرار گيرد. متأسفانه در سالهاي اخير به دلايل مختلف، در تربيت نيروي توانمند موفق نبوده ايم و اين موضوع مشکلاتي را براي ما پديد آورده است. نياز امروز رسانه هاي ما نيروي کارآمد، معتقد، مبتکر و خلاق است که در عرصه رسانه با استفاده از باورهاي اعتقادي مردم ايران و جهان، دست به توليد پيامهاي گويا و جذاب بزند.
استکبار اکنون دچار ضعف شديد مباني اعتقادي و اخلاقي است و در اين سالها حتي در مورد رعايت حقوق انساني هم که آن را فرياد مي زند، در اذهان مردم با سؤالهاي متعدد روبه روست.
اکنون وقت حرکت و تهيه پاسخ براي اذهان در حال بيدار شدن جهاني است و اين ميسر نمي شود، مگر با تعريف دوباره نقش و وظيفه رسانه هاي همسو و حمايت از آنها.
ممکن است در بعد سخت افزاري توان زيادي در برابر غولهاي غربي نداشته باشيم، اما در بعد نرم افزاري اين غرب است که در برابر ما هيچ حربه اي، جز دروغ و فرافکني ندارد. بايد با تربيت نيروهاي توانمند و سربازان رسانه اي شجاع و همچنين حمايت از رسانه هاي گوناگون، براي حرکت آنها به سمت بين المللي شدن گامهاي بلندي را برداريم.
مردم در اقصي نقاط دنيا منتظر شنيدن پيامي مبتني بر فطرت خود هستند و انقلاب اسلامي بهترين گزينه براي انجام اين مهم است.
سياست روز:شمش هاي سنگين طلا در بازار پر حباب سكه
«شمش هاي سنگين طلا در بازار پر حباب سكه»عنوان سرمقالهي ِروزنامهي سياست روز به قلم بيژن كيامنش است كه در آن ميخوانيد؛نوسان هاي نرخ سكه و طلا كه از آخرين هفته هاي اسفند سال گذشته در بازار آغاز شد ، در آخرين روزهاي فروردين سال 90 نيز همچنان ادامه يافته است . به گونهاي كه نرخ سكه بهار آزادي روز گذشته در بازار تهران حدود 465 هزار تومان داد و ستد شد. هر چند كه تغيير ناگهاني نرخ سكه چنان بر بازار سايه افكنده است كه برخي از فروشندگان در روز گذشته از عرضه سكه در بازار خود داري كردند . اما همسو با اين نوسان ها ، رويداد ديگري نيز در بازار سكه و طلا رخ داده است كه وقوع آن ، برجهت دهي تحليلي برخي از كارشناسان اين حوزه اثر گزار بوده است :خريد بيش از پيش بيني ربع سكه در بازار...
اين رويداد كه نشانه رد پاي نقدينگي خرد در بازار سكه و طلاست ، ممكن است در بر دارنده برخي دلايل مستند در زمينه چرايي بالاتر بودن نرخ طلا در ايران نسبت به بازار هاي جهاني را در خود داشته باشد. زيرا كشش بيشتر ربع سكه نسبت به نيم سكه و تمامسكه در بازار ، گواهي از سرريزشدن بخشي از نقدينگي خرد به سوي بازار طلاست . هرچند كه اين رخداد ممكن است دلايل ديگري نيز داشته باشد، اما كاهش سود سپردههاي بانكي ، يكي از مهمترين دلايل حركت تند نقدينگيهاي خرد به سوي خريد كالايي است كه احتمالا نرخ آن همسو با تغييرات واقعي نرخ تورم نوسان مي يابد.
البته برخي از تحليل گران اقتصادي، رويداد تازه بازار سكه و طلا را حبابي ارزيابي كرده اند . به باور اين گروه از كارشناسان محاسبه سرانگشتی قیمت انواع سکه در بازار نشانگر آن است که بهای تمامی سکههای موجود در بازار حبابی است. از اين رو بانک مرکزی دير يا زود برای مهارقیمت ها ، برنامه ها و سياست هاي تازهاي را به اجرا مي گذارد كه به منطقي شدن نوسان نرخ سكه و طلا خواهد انجاميد .
بدين خاطر سكوت ضمني بانك مركزي ممكن است به اين دليل باشد كه جهت كنوني نوسان ها در بازار سكه و طلا ، درچارچوب سياست ها و هدف هاي پيش بيني شده است . زيرا بانك مركزي معمولا ابزارهاي قدرتمندي براي جهت دادن به بازار و مهار رخدادهاي اقتصادي در اختيار دارد. مهمتر آنكه بسته جديد بانك مركزي كه دربردارنده سياست هاي جديد پولي و بانكي است ، بر محور كاهش نرخ سود بانكي برنامه ريزي شده است كه گنجاندن اين محور در بندهاي اصلي اين بسته بانكي ، قطعا وقوع چنين پيامدهاي را براي برنامه ريزان قابل پيش بيني كرده است .
بنا براين به نظر میرسد تنگناهاي بسته پولی – بانکی ، برخي از سپرده گذاران كوچك را به سوي بيرون كشيدن پول هاي خود از بانك و تجمع نقد ينگي هاي كوچك، به سوي خريد و فروش سكه به ويژه ربع و يا نيم سكه وادار كرده است . به عبارت روشن تر بانك مركزي با اتخاذ سياست هاي جديد ، به تدریج زمينه هاي خروج سپردههای خرد را از بانکها فراهم كرده است .
آنگاه در فرايندي پيش بيني شده و آگاهانه ، سرمایههای اندک مردمي ، با شيبي تند، روانه بازار سکه و طلا شده است . هر چند كه برخی از كارشناسان نیز بر این اعتقادند که همزمان با واریزشدن مبالغ نقدی یارانهها به حساب مردم، ممكن است قیمتها در بازار به ویژه بازار سکه به سوي حبابیتر شدن نیز ميل كند .البته ناگفته نماند در تازهترین خبرها در ميان برخي رسانه ها ، ازآمدن شمشهای 5/12 کیلویی طلا برای فرونشاندن عطش طلایی بازار سخن به میان آمده است.
هرچند كه افزایش انتظارات تورمی در کشور پس از انتشار بسته پولی امسال نگرانیهايی را در بازار به وجود آورده است. به طوري كه هنوز تب خريد سكه و طلا به شكل محسوسي در بازار ديده مي شود . رويدادي كه مي تواند به التهابات تند و حتي تند تر در بازار منجر شود .اتفاقي كه در زماني كوتاه قیمت هر قطعه سکه بهار آزادی را در روز گذشته به رقم 430 هزار تومان رسانده است . ثابت ماندن قیمت روزانه سکه این روزها با توجه به افزایش پی درپی آن، تعجببرانگیز است. با این حال دیروز سکه با نرخ 438 هزار تومان به مشتریان عرضه شد.
شايد مجموعه اين تحولات بوده است كه بانک کارگشایی را نا گزير از برگزاری جلسات براي تصميم گيري در زمينه عرضه بیشتر سکه در بازار کرده است. اما اشتهای سیریناپذیر بازار كه بيشتر ريشه در كاهش نرخ سود بانكي دارد ، احتمالا فقط با عرضه شمشهای 5/12 کیلویی طلا سیراب خواهد شد . اگرچه هنوز رئیس بانک کارگشایی دستوری در این زمینه دریافت نکرده است، اما از قرار، شمشهای يك کیلویی و عرضه روزانه سکه که به قول دبیرکل بانک مرکزی تعداد آن روزانه 10 الی 15 هزار عدد است، کاری از پیش نبرده است و ناگزیر بانک مرکزی باید از شمشهای 5/12 کیلویی طلایی خود برای برطرف سازی اثرات سوء ناشی از حرف و حدیثهای هیجانی بسته پولی سال 90 استفاده كند.
به گفته برخی کارشناسان، کند وکاو در زمينه شخصیت افرادی که در صف خرید سکه و شمش طلا میایستند، شاید به برخی بنگاههای مالی و پولی نیز ختم شود. تنگناهای موجود در بسته پولی برای بنگاههای فعال در بازار پول کشور بیشک آنها را نیز وادار به خرید و نگهداری ذخایر طلا خواهد کرد.
دیروز
سکه طرح قدیم نیز بدون تغییر 465 هزار تومان فروخته شد. البته نرخ 470
هزار تومان نیز از سوی برخی منابع برای آن اعلام شده است. نیم سکه دیروز
1000 تومان گران شده و به 217 هزار رسید. در این میان ربع سکه با 2000
تومان افزایش دیگر نسبت به نرخ روز قبل از آن به نرخ 142 هزار تومان به
خریداران عرضه شد.
مردم سالاري:گرد مرگ
«گرد مرگ»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در ان ميخوانيد؛در روزهايي که همه نگاهها به دنياي سياستمداران ايراني و مباحث آنهاست آسمان آبي در 20 استان ايران اسلا مي به خاطره بدل مي شود.
در روزهاي فروردين ماه که بايد سمبل شکوه و سرسبزي بهار باشد، گردوغباري که از خاک عراق و ترکيه رهسپار خاک ايران شده جاي باران از آسمان بر زمين نازل مي شود; ريزگردهايي که به دليل سدسازي همسايگان دشت هاي لم يزرع و بيابان هايي با خاک نرم متولد شده اند و امروز سلا مت ايرانيان راتهديد مي کنند.
از 2 سال پيشتر که بحث ريزگردها مطرح شد کارشناسان نسبت به تغييرات زيست محيطي مخرب هشدار دادند اما تنها ثمره آن تحرکات موضعي بود که تاکنون اقدام عملي ملموسي در پي نداشته است.
آرزوي آسمان آبي دغدغه مردم تهران در روزهاي سرد زمستاني بود که پديده وارونگي هوا ايجاد مي شد و آنها را خانه نشين مي کرد اما امروز با ورود ريزگردها، بسياري در استان هاي خوزستان، ايلا م، کرمانشاه، لرستان و چند استان ديگر خانه نشين شده اند.
وخامت حال هواي تهران تا حدي جدي است که يکي از مقامات استانداري تهران مي گويد در 6 ماهه نخست امسال پديده جديدي خواهيم داشت و در 6 ماهه دوم نيز آلودگي هاي ناشي از سوخت هاي فسيلي!
نکته جالب اينجاست که مقامات سازمان کنترل کيفيت هواي تهران در همان ابتداي ورود ريزگردها در سال 88 نسبت به وقوع اين اتفاق هشدارهايي را مطرح کرده بودند.
اما اقدامات انجام شده براي مقابله با ريزگردها مقطعي بوده يا حداقل انعکاس آنها متناسب نبوده است. قائم مقام سازمان محيط زيست مي گويد سال گذشته با عراق به منظور مديريت گردوغبار تفاهم نامه اي امضا شد و گفته شده کارشناسان و مقامات طرفين رفت وآمدهايي خواهند داشت. با سرعت عملکرد مبارزه با ريزگردها مي توان انتظار داشت چندين سال منتظر ماند تا اقدامات عملي آغاز شود; در حالي که براي مبارزه با ريزگردها سالا نه حداقل 100 هزار هکتار بيابان زدايي شود.
نکته تاسف بار اين است که ارگان هاي مختلف نيز از همکاري براي مبارزه با ريزگردها خودداري مي کنند; در حالي که اين پديده مرگبار نه جنسيت مي شناسد نه مقام. در همين حال تذکر 23 نماينده مجلس شوراي اسلا مي به رئيس جمهور هم راه به جايي نبرده است.
در يک جمله مي توان گفت عملکرد سازمان محيط زيست در پرونده هايي از اين دست قابل انتقاد است.
در کنار پديده ريزگردها، خشکسالي درياچه اروميه و سونامي نمک که تبعات غيرقابل تصوري دارد، پريشاني درياچه پريشان و چندين و چند اکو سيستم طبيعي ديگر تصوير هولناکي از آينده محيط زيست ايران اسلا مي تصوير مي کند.
در کنار اين تصوير ترسناک، پيشروي مراتع و بيابان ها در دل جنگل ها نيز نگراني ها را مضاعف مي کند. يک روز صداي اره برقي ها جان درختان را مي ستاند، روز ديگر آتش و امروز آفت است که به جان جنگل هاي کرمانشاه افتاده است. به گفته برخي منابع 13 تا 15 هزار اصله درخت در اين استان قطع شده در حالي که مي توانستند جلوي آفت اين درختان را بگيرند.جنگل هاي ديگر ايران نيز حال و روز بهتري ندارند. درختان جنگل ابر برخود مي لرزند، از جاده اي که هر لحظه ممکن است قلب آنها را نشانه برود. در حالي که درختکاري و گسترش جنگل ها به عنوان شش هاي زمين بايد سر لوحه قرار گيرد آمار دقيقي از ميزان تخريب و يا درخت کاري موجود نيست.
زماني ورود ريزگردها لرزه به جان مي اندازد که نيم نگاهي به آمار تلفات آلودگي هوا در اثر مونواکسيدکربن و سوخت هاي فسيلي داشته باشيم. هر چه زمان مي گذرد پرونده 15 ساله آلودگي ها قطورتر مي شود که با ورود ريزگردها صفحات سياه آن بيشتر مي شود. ميانگين سن مرگ و مير بر اثر آلودگي هوا به 49 سال رسيده است.
در سال 74 قانوني به تصويب رسيد که 18 دستگاه موظف به همکاري در کاهش آلودگي هواي کلا ن شهرها شدند و سازمان محيط زيست براساس ماده 39 اين قانون موظف به تهيه آيين نامه اجرايي شد که سازمان هاي مربوطه متاسفانه آن را چندان جدي نگرفتند.مرگ سالا نه 5 هزار نفر در کشور، تحميل سالا نه 8 هزار ميليارد دلا ر هزينه،کاهش 6 سال از عمر شهروندان و جهش 20 درصدي مرگ براثر آلودگي هوا پروژه قربانيان آلودگي هوا است و با اين روند مرگ و مير براثر آلودگي هوا و مشکلا ت ريوي گوي سبقت را از ديگر معضلا ت مي ربايد.
در کشاکش پرونده ريزگردها عملکرد دستگاه ديپلماسي کشور نيز قابل انتقاد است، زيرا در حالي که مقامات عراقي موضوع ريزگردها و بيابان زدايي را به عنوان يک موضوع حاشيه اي مطرح کرده اند، نتوانسته مقامات عراقي را مجاب به همکاري با کارشناسان ايراني کند.
تهران امروز:سودجويي در بازار سياه طلا
«سودجويي در بازار سياه طلا»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم محمد عدلي است كه در آن ميخوانيد؛بازار سكه اين روزها شرايط ويژهاي را از سر ميگذراند. حباب قيمتي در اين بازار بيش از هر زمان ديگري خودنمايي ميكند. در شرايطي كه نرخ واقعي ربع سكه بهار آزادي در حدود 106 هزار تومان برآورد ميشود، نرخ اين نوع سكه در بازار به مرز 160 هزار تومان رسيده است. اين اتفاق در حالي رخ داده كه بانك مركزي 8 روز است به بهانه ساماندهي بازار و شكستن حباب قيمتي به عرضه روزانه سكه توسط بانك كارگشايي ميپردازد. براي واكاوي چرايي اين اتفاق به دو سوال بايد پاسخ گفت؛ اول اينكه چرا انواع سكه اين چنين حبابگونه راه صعود را در پيش گرفته است؟ و دوم آنكه چرا بانك مركزي در شكستن حباب آن ناتوان بوده است؟
در پاسخ به سوال اول بايد به موضوع افزايش نقدينگي و هدايت نقدينگي سرگردان به سمت بازار سكه اشاره كرد. از ابتداي سال تحليلگران اقتصادي نسبت به سياستهاي انبساطي دولت هشدارهاي فراواني دادهاند. افزايش حيرتآور ارقام بودجه به خصوص رشد 51 درصدي حجم بودجه عمراني نشان از اعمال سياستهاي انبساطي توسط دولت دارد. هرچند كه هنوز لايحه بودجه كشور به قانون تبديل نشده و از ابتداي خرداد قرار است قانون بودجه در كشور اجرايي شود اما موضوع ديگري كه ميتوان از همين روزها شواهد آن را در كشور پيدا كرد، كاهش نرخ سود بانكي و اعمال آن از اولين روزهاي فروردينماه است. اعمال اين سياست از سوي دولت نيز بر خطر افزايش نقدينگي در كشور و خروج سپردهها از بانكها افزود. اين سياست احتمال ورود نقدينگي سرگردان به بازارهاي كشور را قوت بخشيده است و نگرانيهاي فراواني را به بازار تزريق كرده است. اگر شرايط اقتصادي كشور و فرهنگ عمومي سرمايهگذاري به گونهاي باشد كه دولت از هدايت نقدينگي سرگردان به بازارهاي مولد از جمله بازار بورس مطمئن باشد،ميتوان اعمال سياست كاهش نرخ سود بانكي را پذيرفت اما در شرايطي كه در كشور ما شناخت كافي از بازار بورس در ميان عموم وجود ندارد و از طرف ديگر مردم با ديده اعتماد به بازار بورس كشور نمينگرند بايد نگران ورود نقدينگي سرگردان به بازار سرمايهگذاري غيرمولد بود. ضمن اينكه عموم مردم اعتماد بيشتري به بازار مسكن، طلا و ارز براي سرمايهگذاري دارند چه ارزش ذاتي اين كالاها، اين اطمينان را تا حدود زيادي به آنها ميدهد كه سرمايهشان از بين نميرود. در اين شرايط كه بازار مسكن در ركود به سر ميبرد، مي توان حدس زد كه جذابترين و البته امنترين بازار نزد مردم، بازار سكه و طلا محسوب ميشود. از اين رو است كه تمايل به خروج سپردهها از بانكها و سرازير شدن آن به سوي بازار سكه قوت بيشتري گرفته است. شايد از ابتداي سال 90 نقدينگي سرگردان جامعه در انتظار يك اتفاق بود تا با رصد شرايط بازارهاي مختلف مقصدي را براي خود برگزيند. به اين دليل بود كه با اولين جهشي كه در بازار جهاني طلا رخ داد و قيمت سكه و طلا رو به افزايش رفت، تقاضا در اين بازار به اوج خود رسيد. همانطور كه در اين چند روز رسانهها مطرح كردهاند قيمت انواع سكه فراتر از ارزش واقعي آن است اما رونق آن در اين شرايط و عدم بازگشت آن به قيمت اوليه نه از عوامل بنيادين بازار بل از نظام عرضه و تقاضا نشات ميگيرد.
در پاسخ به سوال دوم و چرايي ناتواني بانك مركزي در كنترل اين بازار نيز بايد به چند نكته اشاره كرد. بانك مركزي با ابزار و ذخايري كه در اختيار دارد وظيفه دارد در اين شرايط با ورود به بازار و عرضه انواع سكه به قيمت واقعي، بازار را به سمت آرامش و واقعي شدن قيمت هدايت كند تا به اصطلاح حباب قيمت بتركد. بانك مركزي 8 روزي است كه در بازار حضور دارد اما عرضههاي اين بانك به گونهاي است كه نه تنها موجب كاهش قيمت نشده بل مي توان ادعا كرد كه خود در رشد حبابگونه آن تاثيرگذار بوده است.
به نظر مي رسد بازار رنگارنگ اين روزها بانك مركزي را نيز وسوسه كرده است چه اين بانك با حراجهاي روزانه و فروش انواع سكه با قيمتهاي بالا، خود به كسب درآمد ميپردازد. بانك مركزي از دو جهت بر طبل گراني ميكوبد اول آنكه اين بانك براي محاسبه نرخ واقعي سكه، بهاي دلار در بازار آزاد را مبنا قرار ميدهد در حالي كه خود معتقد است دلار در كشور فقط يك نرخ دارد و آن چيزي است كه خود بانك مركزي آن را در حدود يك هزارو 40 تومان تعيين كرده است.
در محاسبه نرخ سكه اما همين بانك نرخ يك هزار و 135 تومان را در فرمول قرار ميدهد. در هنگام عرضه نيز بانك كارگشايي با حراج سكه فضاي رقابتي را براي خريداران ايجاد ميكند و در اين فضا سكههاي خود را با نرخي فراتر از نرخ بازار ميفروشد. به عنوان مثال روز گذشته قيمت پايه ربع سكه از سوي بانك كارگشايي 99 هزار تومان اعلام شد اما كار حراج تا جايي پيش رفت كه به قيمت 158هزار تومان فروخته شد. قطعا اين نوع عرضه نميتواند در شكستن حباب بازار تاثيرگذار باشد.
مسئولان بانك مركزي نيز ميدانند كه فروش با قيمت واقعي است كه قدرت كاهش قيمتها در كف بازار را دارد. اين فرمولي است كه همين بانك در روزهاي ملتهب بازار ارز هم در پيش گرفت و توانست در آن برهه با تزريق دلار به قيمتهاي پايينتر از آنچه در بازار مشاهده ميشد، اين بازار را تاحد زيادي ساماندهي كند. در اين شرايط نيز انتظار از نهاد سياستگذاري پولي و بانكي كشور اين است كه با ورود تاثيرگذار در بازار بنابر آنچه وزير اقتصاد و رئيس كل محترم بانك مركزي وعده دادهاند، عمل كند تا نهاد بازار در شرايط واقعي به فعاليت خود ادامه دهد.
ابتكار:سياووش در شرار فتنهي آخر!
«سياووش در شرار فتنهي آخر!»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم غلامرضا کمالي پناه است كه در آن ميخوانيد؛«بعيد نيست در آينده، فتنهاي شديدتر توسط افرادي صورت گيرد که امروز آنها را بهعنوان نيروهاي ارزشي ميشناسيم.» گويندهي اين سخن کسي نيست جز آيتالله مصباحيزدي. همان روحاني سرشناس و بلندپايهاي که دولتهاي دهم و نهم را برآمدهي انديشهها و نگاه و فعاليتهاي وي به شمار ميآورند. کسي که همسرش طلاهاي خويش را براي پيروزي دولت ارزشگرا فروخت.
اکنون چه شده که با تازيانههاي انتقاد، بر پيکر مَرکبي ميزند که خودِ وي در زينکردن آن براي سوارکارانش نقش اساسي داشته است؟ او اينک از لاک سکوت بيرون آمده و آشکارا بيهيچ مصلحتي، «رويکرد فرهنگي» دولت دهم و گفتمان و مسير فکري آنان را هدف قرار داده تا جايي که اظهار کرده است: «کساني که بيشرمانه مکتب ايران را بهجاي مکتب اسلام معرفي ميکنند، خودي نبوده و غيرخودياند» و ادامه داده: «امامراحل در کدام سخنراني خود، از اسلام دهبار سخن نگفت و از ايران نام برد؟» که واضح است در عبارت اولي، آقاي مشايي را «غيرخودي» و در عبارت دومي، آقاي احمدينژاد را «خارج از خط امام» به حساب آورده است.
اين مطلب را داشته باشيم و برگرديم بهعنوان اين مقاله. همين چندي پيش بود که آقاي احمدينژاد با سرودن و ارائهي شعري چهارمصراعي (رباعي) بحثهاي جدّي و غيرجدّي را برانگيخت. همان روزي که علي معلم از شعر و شاعري اعلام بازنشستگي کرد! عنوان اين مقاله برگرفته از يکي از مصراعهاي شعر آقاي رئيسجمهور است که گفته «در شرار فتنه آخر سياووشيم»
با توجه به فضاي سياسي جامعه به نظر ميآيد که واژگان کليدي مصراع مزبور آگاهانه بوده و گرهخوردگي عجيبي با واقعيت فعلي و اتفاقات آيندهي سياسي جامعه دارد. گوينده با تلميح ظريف و معناداري، به پيشبيني حوادث ناخوشايندي ميپردازد که البته خود را بيگناه قلمداد ميکند و درمقابل، مخالفان خويش را تلويحاً متهم کرده که ساز فتنه را کوک کردهاند و در حال برافروختن آتشي هستند که بيگناهي همچون او، بايد از ميان شرارههاي مهيب آن عبور کند.
احمدينژاد با سخن خود، مخاطب را به ياد داستان مشهور «گذر سياووش از آتش» مياندازد که استاد توس با مهارت هرچه تمامتر، در شاهنامه آورده است. داستاني که يادآور قصهي يوسف و زليخاست. يکطرف آن سودابه، همسر کيکاووس است و طرف ديگر آن، سياووش پسر کيکاووس. اين زن بدکاره و فتنهانگيز، نامادري سياووش است. به او دل ميبندد و در او طمع ميکند؛ اما آن جوان پاکدامن تن به خواستهي شوم وي نميدهد. زن به انتقام اقدام ميکند: تهمت ميزند و حرف و حديث در ميان بزرگان مملکت برميانگيزد. پس براي رهايي از اين فتنه بايد راهي برميگزيدند. تصميم گرفته شد که يکي از آن دو نفر از کوه آتش عبور کند. سياووش که به بيگناهي خود اطمينان داشت، داوطلب شد؛ گذر کرد و سالم بيرون آمد. اما سودابه دست از حيلهها برنداشت. مار زخمخورده بود. سياوش اينبار به توران پناه برد تا از وسوسههاي آن زن در امان باشد؛ اما در آنجا هم، به فتنهي گرسيوز، ناجوانمردانه به دست افراسياب کشته شد.
بيترديد در ذهن آقاي احمدينژاد، کل اين داستان تداعي شده است. حداقل ميتوان حدس زد که مشاوران آگاهي با رصد حوادث سياسي در پيش و تحليل مواضع مخالفان دولت در بدنهي نظام و اردوگاه اصولگرايان، وي را در گزينش اين واژگان و ترکيب اين مصراع ياري رسانده باشند.
سخناني که گاهي از عمق به سطح ميآيند، شاخوشانههايي که هر دو طيف براي هم ميکشند، عزل و نصبهاي معناداري که صورت ميگيرد، قهر و استعفاهايي که بهصورت «خاص» پيش ميآيند، طرح و ايده و روشهايي که گاهي بهشدت شاخبهشاخ ميشوند و مسائلي که هر روز بروز ميکند و همهوهمه به مثابهي انبوه هيزمهايي هستند که در برافروختن آتش فتنه و زبانهکشيدن آن نقش دارند. حال چه کساني در آن ميدمند و چه کساني در آن ميدوند و سودابه کيست و سياووش کدام است، بايد منتظر بود و ديد.
آفرينش:نقش آمار در برنامه ريزي ها
«نقش آمار در برنامه ريزي ها»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم علي رمضان است كه در آن ميخوانيد؛هر چند پديده و امر نه چندان مناسب و ناخوشايند « آمارسازي » در مقابل رويکرد در ست و صحيح «آمار گيري و آماربرداري» گستره اي جهاني داشته است و در دوره هاي گوناگوني توسط اشخاص و مقامات در کشور هاي مختلف به عنوان شگردي مهم مورد استفاده قرار گرفته است اما اين امر در کشور ما با توجه به ويژگي هاي بومي و فرهنگي امر چندان پسنديدهاي نبوده است در اين ميان واقعيت آن است که در چندسال اخير اين پديده و امر مهم يعني آمارسازي به تناوب و مکررا مورد استفاده برخي مقامات قرار گرفته است به طوري که به نگاه بسياري به يكي از آفتهاي بزرگ و خطرناك در كشور ما تبديل شده که به نوبه خود نيز نتايج و پيامدهاي بسيار ناگواري در حوزه هاي مختلف برجاي گذاشته است .
در اين ميان اگر به اهميت آمار نگاهي داشته باشيم در مي يابيم که بي گمان و در حقيقت بدون دستيابي و دسترسي به اطلاعات و آمار کامل وصحيح در حوزه هاي گوناگون نميتوان به وضعيت کشور يا جامعه اي پي برد و در حقيقت آمار ابزار و وسيله اي دقيق و علمي براي جمع آوري، تجزيه و تحليل و تفسير روند ها و فرايند ها در هر بخش و يا کشوري است و گذشته از اين نيز اين علم و ابزار مهم بنيان و ركن مهمي براي پيشرفت و گام نهادن در مسير توسعه انساني سياسي و اقتصادي هر کشوري است. در اين حال همين اهميت آمار است که بسياري را بر آن داشته است تا با استفاده از پديده ناخوشايند آمار سازي دست به تحريف واقعيت ها و آمار ها زنند و عملا اماري مخدوش و غير قابل اعتنا را به عنوان آماري صحيح و درست ارائه دهند .
در اين بين استفاده از پديده اي به نام آمارسازي به اين گونه است که به طور مثال چون براساس برنامه اي (مثلا سند چشم انداز)در کشور توسعه بخشي مثل گردشگري هر ساله بايد به مقدار فلان ميزان درصد رشد داشته باشدو بخش مربوطه و مسئول ان بخش نيز نتوانسته است به دلايلي گوناگون دروني و بيروني در راستاي اهداف گام بردارد دست به استفاده از شيوه و شگرد آمار سازي چه به شکل ارائه آمارهاي كم دقت و يا حاصل از تغيير در مبناي محاسبه و بنياني با دلايلي نظير توجيه سياست هاي غلط مديريتي خود ؛ نشان دادن پيشرف بخش و حوزه خود و...کند و جدا از عدم توجه به امر مهمي به نام آمارگيري علمي و درست، عمدا ويا سهوا دست به استفاده از رويکرد آمارسازي زند . رويکردي که در واقع گذشته از پيامدهاي منفي داخلي پيامدهاي ناگوار خارجي نيز در بر داشته و دارد .
در اين حال استفاده از اين رويکرد غلط به جاي استفاده از روش هاي صحيح عملا جدا از کاهش اعتماد كارشناسان و ناظران اقتصادي و... به ارائه چنين امارهايي عواقب ناگواري براي نظام برنامه ريزي كشور داشته ودارد. چه اينکه عملا از انجا که مقياس و آماري دقيق وجود نداشته تشخيص جايگاه درست ان بخش و مقايسه ان با ميزان گام برداشتن در مسير اهداف و پيشرفت ساير کشورها نيز امري مشکل ميشود . از آن مهمتر اعتماد عمومي جامعه نسبت به مسئولان آن بخش کاهش داده و موجب خسارت ميليارد دلاري اقتصادي و انساني براي کشور مي شود .
حمايت:ايران هراسي، طرح هاي ديگران وتدابير ما
«ايران هراسي، طرح هاي ديگران وتدابير ما»عنوان يادداشت روز روزنامهي حمايت است كه در آن ميخوانيد؛در خبرها موارد متعددي را مي توان يافت که در سطح جهاني سعي ميشود تصويري وحشتناک و خلاف واقع از ايران ارايه شود. سابقه اين اقدامات به قدمت بيش از سه دهه حيات جمهوري اسلامي بر مي گردد و طي اين سالها بارها شاهد بوده ايم که در قالب فيلمهاي مختلف، رمانهاي ادبي، مستندسازيهاي دروغين، بزرگنماييهاي هدفمند از برخي مشکلات يا اظهارنظرها، تحريف و جعل مطالب داخلي ايران، سعي شده چهرهاي منفي و تاريک از جامعه ايران به مخاطبان عرضه شود.
بارها طي حيات جمهوري اسلامي شنيدهايم که مهماناني از کشورهاي ديگر وقتي به ايران آمدهاند و از نزديک با امور مختلف آشنا شدهاند اعلام داشتهاند که تبليغات جهاني به کلي با واقعيات جامعه ايران متفاوت است. اين روند را جامعه ايران به خوبي ميشناسد و با نمونه هاي مختلف اقدامات تبليغي سلطهگران جهاني نيز کم و بيش آشناست. با اين حال برخي نمونههاي جديد از اقدامات انجام شده در سطح جهاني و منطقهاي و آثار غریبي که اين روند در پي دارد، ضرورت تامل بيشتر در اين خصوص را فراروي هر ايراني علاقمند به اعتلاي کشورش از جمله جامعه حقوقي قرار ميدهد. به همين جهت چند نکته در اين زمينه به شرح زير ايفاد مي شود با اين اميد که اهل فن با تفصيل و تعمق بيشتري ابعاد موضوع را مورد واکاوي قرار دهند.
1- ارايه کننده هر پديده تبليغي براي موفقيت بر مخاطب، نيازمند شناسايي زمينههاي تاثيرگذار مخاطب، بهرهمندي از بهترين روشهاي انتقال پيام، بهرهمندي از عناصر واقعي يا واقع نما در جهت افزايش ضريب پذيرش مخاطب و موقع شناسي از حيث زماني و مکاني است تا در زمان مناسب و مکان مقتضي انتقال پيام تبليغي انجام پذيرد. قطعا هر ارايه کننده پيام تبليغي براي فعاليت خود هدفگذاريهاي معيني دارد اعم از ترويج فرهنگ و مباني ارزشي خود، تضعيف يا تقويت حاکميت و دولت معين، پيشبرد منافع اقتصادي و دهها هدف گذاري ديگر که حسب مورد امکان طراحي دارد. دولتها يا جريانهايي که در سطح جهاني تلاش ميکنند تا نه تنها تصويری منفي از ايران منعکس کنند بلکه فراتر از آن، نوعي هراس و واهمه نسبت به ايران را دامن زنند، طبيعتا در چارچوب کليات فوق الذکر سعي مي کنند مخاطبان خود را به درستي شناسايي کنند تا با بهترين روشها و بهرهمندي از ديگر عناصر موفقيت، تاثيرگذاري انجام شود. براي عربها يک جور، براي مسيحيان يک مدل، براي صلح طلبان جهان طريقي ديگر، براي يهوديان به گونه اي ديگر، براي سازمانهاي بينالمللي راهي ديگر و براي مسلمانان يک جور.
وجه اشتراک همه اين
اقداماتِ به ظاهر متنوع، تصويرسازي منفي و ايجاد واهمه و هراس در مخاطب
نسبت به عملکردهاي ايران و سياستها و رويکردهاي داخلي و خارجي آن است. در
اين روند، موقعيت شناسيهاي بسيار دقيق نيز ديده مي شود مثلا اگر در يک
اظهارنظر مقامات ايران کوچکترين مطلبي ديده مي شود که قابليت برجسته سازي و
موج درست کردن براي هدف يادشده را دارد بلافاصله اين امر انجام مي شود و
شبکه رسانه اي جهاني خواسته يا ناخواسته در خدمت انتقال پيام قرار مي گيرد.
کوچکترين نارضايتي داخلي در جامعه ايران به شدت در سطح جهاني برجسته مي
شود و اين گونه وانمود مي شود که نظام رسمي با فشار و غلبه به حيات خود
ادامه مي دهد. از ديگر سو اغلب حضورهاي وسيع و ميليوني مردمي همانند 22
بهمن يا امثالهم که تجلي رابطه مردم با نظام سياسي و امور عمومي جامعه شان
است بازتاب چنداني پيدا نمي کند و به سادگي از آن عبور مي کنند.
2-
نتيجه اقدامات انجام شده در تصويرسازي منفي عليه ايران البته به حول و قوه
الهي تناسبي با خواسته طرحان آن ندارد ولي در عين حال از آثار منفي حاصله
نمي توان غافل شد. امروزه در خيلي از کشورها در لحظه ورود اتباع ايران با
ديدن پاسپورت ايراني برخوردهاي ناشايست و بازرسي هاي توهين آميز انجام
ميشود.
در برخي کشورها براي تحصيلات جوانان ايراني در رشتههاي علمي خاص محدوديت ايجاد کردهاند، بسياري از تجّار ايراني خارج از کشور جهت تعامل اقتصادي با کشور خود دچار محدوديت هايي هستند و هر آن ممکن است از سوي نهادهاي رسمي آن کشور مورد اقامت در معرض اتهام خريد و فروش موارد ممنوعه به ايران قرار گيرند و با برخوردهاي شديد مراجع کشور مزبور مواجه شوند، تعاملات اقتصادي تجار ايراني از داخل کشور با عرصه جهاني به خصوص نظام بانکي کشورهاي ديگر با اختلالات مختلفي روبروست، بسياري از جنايات ارتکابي در عرصه جهاني از قبيل جنايات اسرائيل يا در حال حاضر جنايات آل خليفه در بحرين در پرتو تصويرسازي هاي عليه ايران نمود مناسبي پيدا نمي کند و يا به حاشيه رانده مي شود، بسياري از توليدکنندگان سلاح در غرب به اتکاي همين ايران هراسي مرتبا درآمدهاي نجومي در فروش تسليحات به برخي کشورهاي منطقه بدست ميآورند، بسياري از مراکز علمي پژوهشي جهاني از حيث تعاملات با مراکزعلمي ايران با محدوديتهايي از سوي مراجع رسمي کشور خود روبرو هستند يا تحت تاثير تبليغات و تصويرسازيهاي منفي عليه ايران تمايلي به همکاري از خود نشان نمي دهند و از ظرفيتهاي عظيم استعدادها و تلاشهاي ايرانيان بياطلاع يا غافل هستند، در سازمانهاي بينالمللي با توجه به تصويرسازي هاي ايجاد شده، لابي عليه جمهوري اسلامي در موارد متعددي جواب مثبت ميگيرد و قطعنامهها و مصوبات تبعيضآميز و ظالمانهاي عليه کشورمان به تصويب ميرساند حال آنکه لابي مقابل آن در موارد متعددي ناکام ميماند.
اين نتايج و
موارد متعدد ديگر، البته ميتواند هزينه مستقل ماندن و وابسته به قدرتها
نبودن ارزيابي شود ولي در هر حال از هزينهها نبايد غافل بود و براي کاهش
هزينهها و رفع آنها بايد تدابير شايسته اتخاذ کرد تا بنا به زبان
اقتصاددانان بيلان درآمدها و هزينهها نسبت منطقي داشته باشد. هم چنين بايد
ارزيابي اينکه بيلان يادشده درست است يا خير را به داوري جمعي گذاشت و
مبتني بر ارزيابي کليت جامعه تشخيص داد که آيا موفق عمل کردهايم يا خير؟
3- همانگونه که در بند يک اشاره شد، ارايه کننده تصوير منفي عليه
ايران يا مروجين ايران هراسي براي موفقيت در پروژه سلطه گرايانه و ضد عدالت
خود همواره تلاش مي کنند تا از عناصر واقعي يا واقع نما بهره مند شوند.
اين عناصر در موفقيت يا عدم موفقيت آنها بسيار تاثيرگذار است. جامعه ايران
با تمدني چندين هزار ساله، ارايه نمونههاي برجستهاي از فرهنگ و توجه به
حقوق انساني چه قبل از اسلام همانند منشور کوروش که مورد اذعان جامعه جهاني
است و چه بعد از اسلام با بهره مندي از مکتب اهل بيت (ع) و با برخورداري
از منابع و ظرفيتهاي طبيعي، انساني عظيم نه تنها نبايد در سطح جهاني منفي
جلوه کند، بلکه بايد پيشگام صلح و دوستي و انسانيت و عدالتخواهي و تمدن و
فرهنگ هم باشد.
اين مهم البته در صورتي در سطح موثر تامين ميشود که واقعيات کنوني جامعهمان را دائما در نظر بگيريم و از آن غافل نشويم. به عبارت ديگر اگر واقعيات جامعه ما در حيطه هاي مختلف اعم از شاخصهاي مردم سالاري، ميزان آزادي بيان، ميزان رعايت حقوق مردم در ادارات مختلف ازجمله مراجع قضايي، ميزان رعايت حقوق اقتصادي مردم، ميزان آسيبهاي اجتماعي، ميزان مبارزه با فساد و رانتخواري، ميزان شايسته سالاري، ميزان پويايي مراکز علمي اعم از دانشگاهها و حوزهها، ميزان مدارا و بردباري گرايشات مختلف سياسي و احزاب و گروههاي اجتماعي وضعيت خوب را نشان دهد، بسياري از تبليغات منفي خودبه خود زايل ميشود و بسياري از مخاطبان جهاني جذب پيامهاي جمهوري اسلامي ايران ميشوند و جبهه ضد استکباري قوت و گستردگي بيشتري پيدا ميکند.
بالعکس، وقتي يک دادرسي در کشور ما بدون رعايت تضمينهاي شناختهشده اي که دادرسي را متصف به دادرسي عادلانه ميکند مثلا اينکه هنوز تحقيقات مقدماتي و هنوز رسيدگي دادگاه با حضور وکيل مدافع و ساير تشريفات قضايي تمام نشده و حکم قطعي نشده، اعتراضات متهمان را از رسانه ها پخش کنيم و اين گونه موارد را مورد بهره برداري هاي سياسي و جناحي قرار دهيم يا در مرحله بازداشت وحبس حقوق متهم ومحکوم را رعايت نکنيم، نه تنها دستاوردي براي کشور ندارد وخلاف شرع عمل کرده ايم بلکه بدين طريق اين امکان براي سلطه گران جهاني فراهم مي شود که دهها مورد تلاش مثبت ديگر را در کنار همين يک مورد خلاف جلوه گر سازند و اين تصويرسازي انجام شود که اصلا نظام قضايي در ايران حائز حداقلهاي بيطرفي، استقلال و پايبندي به قانون نيست. همين امر در حيطه نهادهاي ديگر ازجمله مراجع انتظامي، امنيتي و نهادهاي مختلف نيز حکمفرماست. توجه داشته باشيم که اکثر اين قبيل واقعيات داخلي قابل سوءاستفاده سلطه گران، از منظر موازين اسلامي و قانوني خودمان نيز خلاف است و نبايد انجام پذيرد.
سخن آخر
درک درست ابعاد
ايران هراسي در سطح جهاني آثار و پيامدهاي آن حائز اهميت بسيار است. درقبال
پروژه هاي استعماري يادشده که از سوي سلطه گران جهاني و برخي وابستگان يا
غفلتزدهها پيگيري ميشود نبايد صرفاً به شعار و نفي و انکار بسنده کرد
بلکه عناصر موفقيت سلطهگران را بايد بدرستي شناخت و در قبال آن چاره جوئي
کرد. ازجمله مهم ترين عناصر موفقيت سلطه گران، بهره مندي از برخي واقعيات
غيرقابل قبول جامعه ايران است. گاه اظهارنظر نسنجيده يک مقام حکومتي، زمينه
دهها سوءاستفاده را در پروژه ايران هراسي شکل ميدهد.
مثلا اين که برخي مقامات اجرايي مکتب ايراني و پيشينه ايراني را دائما در بوق کنند به زعم اينکه به نفع ايران است، بي توجهي به اين حقيقت است که سواي سوء تفاهمات متعدد داخلي وصدمات به وحدت مسلمين در سطح جهاني زمينه تحريک کشورهاي اسلامي به خصوص عربي را فراهم ميآورد و خود موجبات به بار نشستن برخي تلاشهاي ايران هراسي را ايجاد ميکند، بعلاوه استفاده يک بُعدي از ظرفيتهاي جامعه ايران است که هم عناصر اسلاميت و هم عناصر ايرانيت در کنار هم قرنها منشا حرکت اين ملت بودهاند و البته نقش اعتقاد اصيل ومبنا دار ديني همواره محوريت داشته است.
مسوولان در نظام جمهوري اسلامي ايران نبايد فراموش کنند که کوچکترين بي تدبيري و يا کوچکترين غفلت در رعايت حقوق مردم و بهبود امور کشور زمينه صدمه نه تنها به ايران بلکه به ميليون ها مسلمان و عدالت خواه در سراسر جهان را ايجاد مي کند فلذا براي بهبود امور کشور و ارايه تصوير کارآمد مديريت اسلامي ايراني در عرصههاي مختلف که به روشني معلوم باشد حقوق انسانها در زمينه هاي متنوع به خوبي رعايت مي شود ،بکوشند و دائما نقد و نظر و پويايي داخلي وکسب رضايتمندي ملت شريف ايران را نعمتي براي اصلاح امور و سربلندي در مقابل سلطه گران بيروني بدانند و در سطح جهاني نيز برابر آرمان هاي انقلاب اسلامي همواره مدافع حقوق انسانها و روشهاي صلح طلبانه و تقويت کننده همبستگي بشر باشند. اين چنين است که رضايت الهي نيز تامين مي شود.
جهان صنعت:لطفا حدس بزنید
«لطفا حدس بزنید»عنوان سرمقالهي روزنامهي جهان صنعت به قلم مرجان محمدی است كه در آن ميخوانيد؛ کاهش تعداد وزارتخانهها در زمان اجرای برنامه سوم و زمانی که بحث کوچکسازی دولت و توسعه بخش خصوصی به میان آمد به صورت جدی در میان برنامهریزان مطرح شد و البته از سوی کارشناسان اقتصادی نیز به عنوان یکی از راهکارهای اجرایی مباحث افزایش کارایی و کاهش سهم دولت در اقتصاد مورد تایید قرار گرفت.
اما نه تنها در برنامه سوم این اتفاق رخ نداد بلکه در برنامه چهارم برخلاف برنامه سوم بحث کوچکسازی دولت به فراموشی سپرده شد و دو وزارتخانه دیگر نیز به جمع وزارتخانههای کشور اضافه شد تا مشخص شود که کوچکسازی بدنه دولت از نظر تعداد وزارتخانهها منتفی است.
در برنامهپنجم توسعه اما دولتمردان به جد تصمیم گرفتند تا با ادغام وزارتخانههای همگون و غیرهمگون دست به کوچکسازی بدنه دولت بزنند و ادغام چندین وزارتخانه با یکدیگر مطرح شد که از جمله مهمترین آنها ادغام وزارتخانههای راهوترابری با وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات با نام وزارت حملونقل و ارتباطات، نفت و نیرو و تشکیل وزارت انرژی، صنایع و معادن با بازرگانی و تشکیل وزارت صنایع و بازرگانی، کار و امور اجتماعی با تعاون و تشکیل وزارت کار و تعاون بود که مورد اول منجر به اعتراضهای فراوانی شد چراکه چطور میشود وزارت راهوترابری را با وزارتICT ادغام کرد و وزیری که بر این مسند میخواهد تکیه بزند چطور میتواند هم متخصص حملونقل باشد و هم مدیر و متخصص در بخشIT ؟ سرانجام ادغام وزارتخانهها در سال 89 در حد حرف باقی ماند تا اینکه در سالجاری خبر از ادغام وزارت راهوترابری با وزارت مسکن و وزارت صنایع و معادن با وزارت بازرگانی رسید؛ ادغامی که میتواند مزایا و البته معایبی به همراه داشته باشد اما در این میان و در اظهارنظری تعجبآور عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس ادغام دو وزارتخانه همگون بهداشت و رفاه را رد کرده و خواستار ادغام وزارت ارتباطات با یک وزارتخانه دیگر شده و هنوز مشخص نیست این وزارتخانه دیگر چه وزارتخانهای است!
در این بین ذکر چند نکته خالی از لطف نیست که اگر قرار است پیشنهادی داده شود بهتر است از روی کار کارشناسی و تخصص باشد نه صرفا حرفی زده شود.از سوی دیگر بهتر است نام وزارتخانه دیگری که قرار است با وزارت ارتباطات ادغام شود هر چه سریعتر از سوی این نماینده مجلس مطرح شود تا بهتر و راحتتر بتوان موضعگیریهای مثبت و منفی در خصوص آن صورت داد. و در آخر اینکه ادغام وزارتخانهها باید به صورت کارشناسی و صرفا به گونهای صورت گیرد که به زیرساختها و عملکرد وزارتخانههای ادغام شده نه تنها ضربهای را وارد نکند بلکه باعث تسریع امور و رفع بسیاری از معضلات شود نه اینکه صرفا جهت کوچکسازی دولت دست به ادغام وزارتخانههایی زد که نه تنها بدنه دولت را کوچکنمیکنند بلکه عواقب جبرانناپذیری را نیز به همراه خواهد داشت.
دنياي اقتصاد:تا چند سال دیگر یک صفر باز میگردد؟
«تا چند سال دیگر یک صفر باز میگردد؟»عنوان سرمقاليِ روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است كه در آن ميخوانيد؛
1- زمانی که بانک مرکزی اقدام به انتشار پولهای درشتتر کرد، هیچ کارشناسی این عمل را به خودی خود موجب کاهش ارزش ریال ندانست.
در واقع تورمهای افسار گسیخته، اقتصاد را به جایی میکشاند که سیاستگذار پولی مجبور میشود، برای کاهش هزینه خود، اقدام به انتشار پولهای درشتتر کند. اما این کنش بیش از آن که یک «سیاست پولی» باشد، یک «عمل اداری» است، عملی که برای کاهش هزینهها و تسهیل مبادلات صورت میگیرد و البته از نگاه کارشناسانه مورد تایید است. بدین شکل، اگرچه ضرورت اجرای سیاستهای اقتصادی بالاتر از تمرکز بر یک عمل اداری است، لیکن فشار تورمی به آن جا میرسد که هزینه تولید پول را غیرقابل تحمل کرده و در نتیجه مقامات پولی با استفاده از حق انحصاری چاپ پول، میتوانند با انتشار پولهای درشت تر، هزینههای خود را کاهش دهند؛ اما آیا همیشه میتوان از ارجحیت یک «امر اداری» بر اجرای «سیاستهای پولی» دفاع کرد؟
2- ظاهرا تصمیم بر آن است تا چهار صفر از پول ملی حذف شود و ایرانیان شاهد شکل و شمایل دیگری از ریال باشند. پرسشی قدیمی: آیا این کار را میتوان به خودی خود به معنای افزایش ارزش پول ملی دانست؟ همچنان که انتشار پول درشت باعث کاهش ارزش ریال نبود، این نیز به معنای افزایش ارزش پول ملی نیست؛ با این توضیح اضافی که معمولا کشورها، زمانی اقدام به حذف صفرها از پول ملی خود میکنند که توانسته باشند تورم را در میان مدت کنترل کنند و در عین حال، پیشبینیها برای تورم آتی نیز ناچیز باشد.
بدین شکل میتوان عنوان کرد که حذف صفرها خود نشانهای است از عملکرد مناسب سیاستهای اقتصادی و این که ارزش پول ملی دیگر به مانند گذشته نزول نخواهد کرد. با این وجود به قید «معمولا» توجه کنید که ممکن است سیاستگذاری، بدون برداشتن قدم اول و کنترل میان مدت تورم، اقدام به حذف صفرها کند، بدین شکل شاید قصد آن باشد تا احساس وجود شرایط مناسب اقتصادی به مخاطب منتقل شود، ولی زود باشد که شاخصهای دیگر بازیگران اقتصاد را از این احساس بیرون آورد.
اگر قدم اول که خود نتیجه یک «سیاست پولی» مناسب است، محقق شود، آنگاه حذف صفرها به عنوان یک «عمل اداری» توجیه کارشناسانه دارد وگرنه خود حذف صفرها را نمی توان حتی به عنوان یک «سیاست» قلمداد کرد. حال پرسش این است که با تورم دو رقمی کنونی، حذف صفرها در زمان مناسبی صورت میگیرد؟
3- برای روشن شدن بیشتر مطلب چند محاسبه ساده انجام میدهیم. میخواهیم ببینیم با سطح معینی از تورم، پس از چه مدت زمانی، یک ریال فعلی معادل 10 ریال خواهد بود.
به عبارت ساده، پس از چه مدت زمانی اولین صفر بازمیگردد و نیاز است تا دوباره حذف شود. فرمول سادهای که میتوان از آن استفاده کرد،(r +1) log/1=n است که n تعداد سال و r نرخ تورم است. با توجه به آخرین آمار رسمی و افزایش 9/19 درصدی سطح عمومی قیمتها، تنها پس از قریب 12 سال یکی از صفرها باز میگردد.
این 12 سال در صورتی است که رشد سطح عمومی قیمتها در همین سطح فعلی ثابت باشد؛ در حالی که روند رشد افزایشی است؛ بنابراین تعداد سال بازگشت صفر میتواند از این هم پایین تر باشد، اما اگر این طرح در زمانی اجرا شود که تورم یک رقمی است و انتظار رود که در بازهای چند ساله نیز تورم تکرقمی باقی بماند، آنگاه تعداد سالی که طول میکشد تا یک صفر بازگردد بسیار بیشتر خواهد بود، مثلا در سطح تورم 8درصدی، پس از 30 سال یک صفر بازمیگردد، اما اگر بخواهید وضعیت کشورهای توسعه یافته را در این مورد بدانید، با کمک فرمول، تعداد سال را مثلا برای تورم 2 درصدی محاسبه کنید، نتیجه 116 سال خواهد بود! یعنی برای این کشورها قریب یک قرن نیاز است تا یک صفر بازگردد، البته در این محاسبه تقریبی، چرخههای تجاری را نادیده گرفتهایم، اما باز هم با وجود محاسبات پیچیدهتر میتوان گفت که نتیجه یک دوره چندین دههای خواهد بود.
با این اوصاف، اقدام و تمرکز بر این «عمل اداری» در حالی که مشکلات عدیدهای در اقتصاد ایران وجود دارد، کارشناسانه به نظر نمیرسد و تنها پس از چندی، صفرها آرامآرام رخ مینماید. سیاستگذار پولی امروز باید به مصائب دردآور دیگری توجه کند و این امر اداری را تا به ثمر رسیدن سیاستهای پولی مناسبش به تاخیر اندازد.