جام جم:ايستگاه آخر فتنه 88
«ايستگاه آخر فتنه 88 »عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد؛
حوادث
فتنه سال 88 و حماسه 9 دي، آنقدر اهميت دارند كه تا سالها پس از آن مورد
توجه و كنكاش قرار گيرند و ابعاد مختلف آن واكاوي شود؛ هم براي مرور مسائل
مهم گذشته و هم براي درس آموزي و عبرت گرفتن از آنها بهمنظور گذر از
گردنههايي كه امروز و فردا بايد از آنها عبور كنيم.
عمر 32 ساله انقلاب اسلامي، شاهد كاميابيها و ناكاميها، شيريني و تلخي، فراز و فرود و مسيرهاي هموار و ناهموار فراواني بوده است اما مجموع آنچه در سال 88 رخ داد، بيسابقه بود. البته اگر نبود دشواريهاي گذشته و تجربه و آبديدگي كه در مواجهه با آنها به دست آمده بود، شايد عبور از فتنه 88 ميسور نبود.
به گفته رهبر فرزانه انقلاب، فتنه سال 88، ناشي از يك بيماري بود كه با اقدامات سياسي و امنيتي قابل دفع شدن نبود و به يك حضور عظيم مردمي نياز داشت.
تشخيص آن بيماري و راه درمان آن، نكته بسيار مهمي است كه هم براي پيشگيري از ابتلاي دوباره به آن به كار ميآيد و هم براي درمان بيماريهاي مشابه، اگر تكرار بشود.
بيماري سال 88 موجب شد، دشمنان خارجي ملت ايران كه خود در توليد آن بيماري نقش اصلي داشتند به طمع بيفتند و احساس كنند دوباره ميتوانند برگردند و چون لاشخورهايي كه 32 سال از اين سفره ارتزاق نكردهاند، تلافي كنند اما اين بار نيز 9 دي آنها را ناكام گذاشت.
آن بيماري چه بود؟ و 9 دي با كدام پادزهر آن بيماري را علاج كرد و به ايستگاه آخر رساند؟
به نظر نويسنده بيماري سال 88، قانون گريزي در قيافهاي حق به جانب و با نام مردم عليه اكثريت جامعه بود. قانونگريزي كه هدف آن صرفاً احراز پست رياست جمهوري نبود، بلكه اساس نظام را هدف گرفته بود.
انتخاباتي برگزار شد، پرشورتر از همه انتخاباتهاي پيش از خود اما از حيث ساز و كار، همانند بيش از 30 انتخاباتي كه پس از انقلاب برگزار شده بود. نفر دوم اين انتخابات قبل از پايان رأيگيري و شمارش آراء، خود را پيروز انتخابات معرفي كرد و هر نتيجه ديگر را تقلب ناميد!
همه اركان و نهادهاي قانوني نظام به همراه اكثريت مردم و دوستان برون مرزي انقلاب مثل حزبالله لبنان و سيدحسن نصرالله در يك طرف، نامزد مدعي بعلاوه بخشي از هوادارانش و همه ضدانقلاب داخل و خارج كشور از مليگراها و سلطنتطلبها و رقاصهها بگيريد تا بهاييها و عبدالمالك ريگي و انگليس و رژيم صهيونيستي و آمريكا در طرف ديگر.
به نظر ميرسد نگاه به همين آرايش، آشكارا جبهه حق و باطل را روشن ميسازد و اگر قرار بود چشماني باز شوند و ببينند، ميديدند و ميفهميدند آنچه را بايد.
اشتباهي كه بسياري، از جمله برخي خواص مرتكب آن شدند اين بود كه آنها گمان كردند، اصل موضوع رقابت انتخاباتي است و نامزد مغلوب عليه رقيب پيروز خود دست به اعتراض زده است و درخواستي هم از حكومت دارد كه به اعتراض او رسيدگي كند.
تا اين جاي ماجرا مشكلي نبود و حق قانوني و روشن هر كسي در هر رقابتي است. ماجرا از آنجا آغاز شد كه فرد شكست خورده اما مدعي، هيچ نهاد و ركني را در نظام قبول نداشت و تنها خود را برحق ميدانست.
ضمنا براي رسيدن به مطالبه خود از هيچ رفتار قانونشكنانه و خلاف مصالح و امنيت ملي فروگذار نبود.
هواداران اين مغلوب مدعي كه هر روز از تعدادشان كاسته ميشد اما شعارها، رفتار و اقداماتشان تندتر، ساختارشكنانه و ناقض حريمها، در روز قدس ، 13 آبان و 16 آذر گفتند و انجام دادند آنچه را كه تا آن زمان سابقه نداشت.
ضدانقلاب داخلي و خارجي و سران دولتهاي دشمن ملت ايران نيز هر روز خوشحالتر و اميدوارتر، از اين اتفاقات حمايت ميكردند و مغلوب مدعي هم همسو با آنها اين حركتها را مردمي ميخواند و مورد حمايت قرار ميداد.
گذشت تا عاشوراي سال 88 و حرمتشكني به اوج خود رسيد و شد آنچه نبايد ميشد. رسانه ملي هوشمندانه گوشههايي از اين حرمتشكني را به اطلاع مردم رساند و مردم انقلابي و خدامحور و عاشق حسين بن علي(ع) و عاشورايي، طاقتشان تاق شد و تحملشان به پايان رسيد و خودشان پيش از آن كه كسي از آنها دعوت كند حركت كردند.
بسياري از شهرها پيش از تهران و همان فرداي عاشورا و انبوه مردم قهرمان و فهيم تهران در روز 9 دي و تنها سه روز پس از عاشورا.
شعارهاي 9 دي، ربطي به انتخابات نداشت و هيچ رنگ و بويي جز رنگ و بوي عاشورايي و ولايي و مقابله با فتنه و مصاديقش، از آن استشمام نميشد.
تصاويري كه مردم حمل ميكردند نيز جز تصاوير امام راحل(ره) و رهبر انقلاب نبود و همه اينها عمق آگاهي، فهم و بصيرت مردم را به نمايش گذاشت. آن پادزهر، همين حضور گسترده، آگاهانه و بهنگام مردم بود.
فتنه 88 با اقدامات سياسي و امنيتي دستگاهها و نهادهاي مسوول كنترل شد اما به ايستگاه آخر نرسيد؛ چون وانمود ميشد مردمي است.
اما حماسه 9 دي که با عنايت الهي شکل گرفت ، اين ظاهر فريبكارانه را خنثي كرد و نشان داد مردم واقعي کدامند و چه ميخواهند.
اگر حماسه 9 دي نبود، ادعاي سركوب مردم ميتوانست محمل پيدا كند، اما 9 دي اجازه ثبت چنين ادعايي را نداد و يك بار ديگر ثابت كرد در نظام جمهوري اسلامي، اين جمهور مردم هستند كه بر چنين غائلههايي نقطه پايان ميگذارند.
كيهان:كاش اميرالمؤمنين(ع) هم 9 دي داشت
«كاش اميرالمؤمنين(ع) هم 9 دي داشت»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به ثقلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛«مردم سالاري» در ساحت نظريه به حاكميت قانونمند، هدفمند و فراگير مردم بر سرنوشت خويش اطلاق مي شود اما مردم سالاري در ساحت عمل به سيستمي اطلاق مي شود كه در آن گروهي از مردم، جمعي را از ميان خود برمي گزينند و اداره امور را به دست آنان مي سپارند با اين وصف فاصله مردم سالاري از نظريه تا عمل را «نخبگان» پر مي كنند و از اين رو هيچ استبعادي ندارد كه بگوئيم مردم سالاري يعني حكومت نخبگان بر مردم.
از حيث دخالت در حكومت و حكمراني هم در ساحت نظريه، مردم سالاري يعني توزيع اختيار در ميان جامعه و جلوگيري از تمركز آن در يك يا چند نقطه. ولي در ساحت عمل، حكومت بر مبناي مردم سالاري يعني «تمركز» اختيار در يك يا چند نقطه. در اينجا فاصله حكمراني مردمي از نظريه تا عمل توسط «حكمرانان» پر مي شود و از اين رو بسياري از فلاسفه و دانشمندان علوم سياسي معتقدند دمكراسي در عمل همان «اريستوكراسي»- يعني حكومت اشراف بر مردم- است.
مردم سالاري ديني در ساحت نظريه به معناي نقش آفريني مردم در عرصه اداره- كلي و جزيي- جامعه براساس معيارها و مباني ديني است و در ساحت عمل به سيستمي اطلاق مي شود كه در آن همه مردم- و نه بخشي از آنان، چرا كه نقش آفريني اجتماعي از منظر ديني فراتر از اختيار، بلكه تكليف است- در همه مسايل- دنيوي و اخروي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و...- براساس اصل امر به معروف و نهي از منكر وارد شده و با لحاظ كردن معيارها و مباني ديني نقش آفريني مي نمايند. با اين حال در مردم سالاري ديني به طور سيستماتيك فاصله اي ميان دو عرصه نظر و عمل وجود ندارد. البته اگر مردم چنين جامعه اي به صحنه نيايند و يا به صحنه بيايند ولي بدون لحاظ كردن معيارهاي ديني بخواهند به ايفاي نقش بپردازند، طبعا در چنين جامعه اي نيز ميان عرصه نظر و عمل فاصله افتاده و همه عوارض «دمكراسي» بر آن بار مي شود و درنهايت بعيد نيست نخبگاني كه به نام دين از مردم رأي ستانده اند فاصله نظر و عمل را به نفع خود پر كنند.
از حيث دخالت در حكومت، مشروعيت دخالت از يك سو به صلاحيت هاي شخصي- تقوا، تدبير، علم و تخصص- و از سوي ديگر به صلاحيت هاي قانوني ارتباط دارد بنابراين اگر فردي در امر خاصي از حكومت ديني صلاحيت شخصي نداشته باشد، نبايد در آن امر وارد شود، ورود او در اين شرايط مجرمانه و سبب سلب صلاحيت قانوني مي شود. فرد صاحب صلاحيت هم تنها در چارچوب قانون مي تواند ورود كند. اگر قانون را ناديده بگيرد به معناي ناديده گرفتن نظام است و كسي كه خارج از چارچوب نظام كار مي كند، نمي تواند متولي امري از امور نظام شود اين يكي از مهمترين امتيازات مردم سالاري ديني بر غير آن است.
اما متأسفانه گاهگاهي حكمراني كه با تابلو دينداري از مردم رأي مي ستاند تلاش مي كند تا با عبور از «دين» و «مردم» به قدرتي دست پيدا كرده و در برابر «نظام مردمي» يك نظام سايه را پديد آورد. در اين صورت تنها و تنها راه علاج همان مردمي هستند كه تكليف شرعي آنان را به ساخت نظام ديني وادار كرده و فرد يا افرادي با استناد به آراء مردم تصور مي كنند كه منهاي دين و مردم هم داراي موقعيت و منزلتي هستند. اگر مردم نيايند، دين قادر نيست اين گردنكشان خودمحور را سر جاي خود بنشاند. اگر مردم نيايند، اميرالمؤمنين- عليه السلام- هم به تنهايي نمي تواند اين متعديان را به قبول رأي دين و مردم وادار نمايد. تاريخ در دوران طولاني خود موارد زيادي در سينه خود ثبت كرده است كه با غيبت مردم در صحنه، حكومت هاي الهي و مردمي ساقط شده اند.
9 دي در اين چارچوب تحليلي، يك روز ويژه در تاريخ اسلام به حساب مي آيد چرا كه در اين روز مردم به ميدان آمدند و مدعيان مردم سالاري- و به واقع جباران و ديكتاتورهاي سفاك- كه به نام مردم به بنيان هاي نظام مردمي و ديني مي كوبيدند را سيلي زده و سر جاي خود نشاندند. كاش مولي علي بن ابي طالب (عليه السلام) هم يك روز 9 دي داشت و كاش امام مجتبي(ع) و... و كاش در مشروطه يك 9 دي به وجود آمده بود يا حداقل يك 30 تير داشت و...
نهم دي ماه روزي بود كه مردم احساس كردند، با شرارت عناصر خارجي و داخلي جز آنان و حضورشان هيچ نيروي ديگري نمي تواند انقلاب و نظام را حفظ كند و هيچ كاري جز حضور گرم و متراكم نمي تواند نشان دهد كه دين و رهبري در اين كشور غريب نيست و انصافا 9 دي توانست هم استحكام دين و هم اقتدار رهبري را به دنيا نشان دهد. اگر به تحليل و تفسير محافل خارجي نگاهي بياندازيم درمي يابيم كه ميان آنچه پيش از 9 دي گفته مي شد و آنچه پس از اين روز مطرح مي گرديد، فاصله اي بزرگ وجود دارد. بعد از 9 دي روند توطئه خارجي كند نشد اما اميد دشمن به كار در جغرافياي ايران و اميد به كارآيي عوامل فتنه از بين رفت و حركت به سمت اقدامات خارجي نظير تحريم و قطعنامه و دسته بندي هاي بين المللي پيش رفت و اولين محصول آن قطعنامه 1929 بود و صد البته خود آنان اعتراف كرده اند كه جمهوري اسلامي با فشار خارجي از بين نمي رود.
در واقع 9 دي مهمترين نقص «مردم سالاري» را برطرف كرد. اگر در ايران 9 دي نبود توطئه عليه مردم به ثمر مي نشست همانگونه كه در كشورهاي ديگر توطئه به نتيجه رسيده است. در حضور مردم «بركت» وجود دارد و سبب فزوني قدرت جامعه اي كه به آن اهتمام ورزيده مي گردد به گونه اي كه غلبه آنان بر دشمنان تضمين شده و حتمي مي گردد. خداوند متعال در آيات 26 سوره توبه و 33 سوره احزاب به اين موضوع اشاره مي فرمايد. بر اساس دلالت اين آيات خداوند مؤمنين را با نيروي خود- جنود لم تروها- قوت مي بخشد و وقتي به ميدان آمدند، اگر كاستي هم داشته باشند، بر دشمن پيروز مي گردند و اين مزد بصيرتي است كه در حضور به هنگام بدست مي آورند.
اين در حالي است كه با محاسبه مادي اولا به صحنه آمدن انبوه مردم در شرايط سخت فتنه ناممكن به نظر مي رسد و ثانيا با توجه به دست هاي درهم تنيده و محاسبات دقيق فتنه گران غلبه مردم بر آنان خارج از تصور است. خداوند در آيه 10 سوره احزاب به اين نكته اشاره مي كند كه وقتي از داخل و خارج، بالا و پايين فتنه گران، جامعه را در محاصره مي گيرند، گمان به ناتواني در جامعه شكل مي گيرد و چشم ها وحشت زده نظاره گر مي شوند و جان هاي مؤمنين به لب مي رسد، در اين شرايط اگر اين مردم فارغ از عمق و گستره فتنه به وظيفه الهي خويش كه حضور فعال در عرصه است، نظر داشته باشند، در اين هنگام خداوند مؤمنين را نصرت مي بخشد و معاندان و فتنه گران را در برابر آنان به ذلت مي كشاند.
در صحنه فتنه 88 سران فتنه با به رخ كشيدن قدرت فتنه گري خود درصدد بودند مردم را از صحنه خارج گردانند از اين رو در اولين بيانيه هاي خود از «آتشفشان» و «آشوب در ميادين، خيابانها و دانشگاه ها» حرف زدند و نظام را براي عقب نشيني در مقابل فتنه گران تحت فشار شديد قرار دادند. دست آخر وقتي به نتيجه نرسيدند ماجراي عاشوراي 88 را به وجود آوردند تا بگويند هيچ چيز جلودار آنان نيست. در اين صحنه نظام نمي توانست با استفاده از ظرفيت انتظامي و امنيتي خود به ماجرا خاتمه دهد نه اينكه آشوب گران زياد بودند و يا اينكه قواي انتظامي و امنيتي براي مهار آنان ضعف داشت، بلكه از آن رو كه اين انقلاب مسائلش را با نيروي ذاتي خود- مردم- حل مي كند، راغب به استفاده گسترده از نيروهاي انتظامي و امنيتي نبود. از اين روي براي پايان دادن به فتنه عميقا به 9 دي نياز بود.
يك نكته ديگر در 9 دي «ايمان و باورهاي ديني» مردم بود. حضور مردم در صحنه مي توانست صرفا سياسي باشد يعني مردم براي حل يك مشكل خاص سياسي- در زير سقف نظام- به ميدان بيايند كما اينكه مردم تهران در روز 30 تير 31 به ميدان آمدند و آمدن آنان سقوط كابينه احمد قوام را در پي داشت اما اثر چنين حضوري در همين صحنه محدود مي شود ولي وقتي يك باور مذهبي كنار آن قرار مي گيرد ماجرا يك معنا و مفهوم ديگري پيدا مي كند.
در روز 9 دي مردم با شعارهاي مذهبي- عاشورايي به صحنه آمده بودند و عميقا احساس مي كردند كه به دين و باورهاي مقدسشان آسيب وارد شده است و اين واقعا درست هم بود. حريم امام حسين عليه السلام و عاشورا براي مردم ايران معناي وجودي دارد. يعني تشيع بي عاشورا يا با عاشورايي تضعيف شده معنا و مفهومي ندارد. وقتي سران فتنه وارد حريم عاشورا شدند مردم از يك سو به عمق انحراف آنان پي بردند و از سوي ديگر دريافتند كه فتنه گران گمان مي كنند به اعتبار رأيي كه از مردم ستانده اند، جايگاه محكمي دارند پس بايد به آنان گفته مي شد كه رأي پاي صندوق تا زماني اعتبار دارد كه رأي دهنده، رفتار ستاننده راي را با ارزش هاي خود همخوان ببيند.
9 دي غير از اينكه يك روز حماسي است در عين حال يك «عبرت بزرگ» هم هست. عبرتي كه بايد هرسال شفاف تر ديده شود. عبرت 9 دي- همانطور كه در آخر وصيت نامه حضرت امام خميني رحمت الله عليه هم به آن اشاره شده- اين بود كه عقد اخوت مردم با افراد تا آنجا است كه تعارض فرد با نظام ظاهر نشده باشد. اما اگر فرد يا افرادي بيشترين رأي را هم از مردم گرفته باشند، كما اينكه در مواردي گرفته اند ولي بعد، انقلاب را رها كرده و به يك «فئه باغيه» يا يك گروهك انحرافي وصل يا تبديل شود و بخواهد با آن به اهداف خاص سياسي برسد، سروكار او قطعا با مردم خواهد بود و اولين كار مردم در اين صحنه باطل كردن رأيي است كه به نام او به صندوق ريخته اند. مردم در روز 9 دي آراي سالهاي 68، 72، 76 و 80 را در حالي كه دوره رياست جمهوري اين ها پايان يافته بود، باطل كردند و به تعبير بهتر پس گرفتند و حتي صاحبان آن آراء را لعن كردند. از اين پس هم اگر فرد يا افرادي پشت به مردم كرده و بناي انحراف بگذارند، همين لعن است و همان ابطال. و اين 14قرن حكايت شيعه گري است.
خراسان:طرح پترائوس و پيامدهاي آن براي ايران و پاکستان
«طرح پترائوس و پيامدهاي آن براي ايران و پاکستان»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان است كه در آن ميخوانيد؛انتشار مصاحبه اخير جو بايدن، معاون رئيس جمهور آمريکا با مجله نيوزويک و تصريح وي به اين که «طالبان ديگر دشمن آمريکا نيست» براي ناظران و تحليل گران مسائل منطقه که ۱۰ سال قبل يعني در سال ۲۰۰۱ ميلادي شاهد حمله تمام عيار آمريکا به افغانستان با هدف برانداختن حکومت طالبان با اتکا به راهبرد مبارزه با تروريسم بودند، تعجب انگيز تلقي مي شود به ويژه از آن رو که آمريکا در افغانستان بارها متحمل تلفات جاني شده و طالبان نيز تاکنون از مشي مبارزه مسلحانه خود با نيروهاي آمريکايي و دولت مرکزي افغانستان دست برنداشته است.
يکي از معقولانه ترين تحليل ها درباره اين چرخش موضع ۱۸۰ درجه اي آمريکا نسبت به طالبان بر پايه کارنامه در معرض نقد باراک اوباما در عرصه سياست خارجي در آستانه انتخابات رياست جمهوري اين کشور شکل گرفته است. بر اساس اين تحليل با توجه به رويکردهاي ضدآمريکايي در تحولات منطقه، اوباما بايد نشان دهد که اگر در مهار کردن اين تحولات توفيقي نداشته، توانسته است دستکم در ۲ پرونده مسئله هسته اي ايران و جنگ در افغانستان به موفقيت هايي قاطع و چشمگير دست يابد.
با مواضع محکم ايران در موضوع هسته اي و تداوم سياست هاي خصمانه آمريکا، دموکرات هاي کاخ سفيد هم اينک تنها به مصالحه اي سرنوشت ساز در افغانستان چشم دوخته و نشان داده اند که حتي حاضرند تبصره هاي سوال برانگيز جديدي را به راهبرد مبارزه با تروريسم بيفزايند، تبصره هايي که هيچ گاه شامل گروه هاي مقاومت عليه اسرائيل نشده در حالي که منجر به حذف نام ملاعمر از فهرست تروريست هاي تحت تعقيب آمريکا شده است.
پرداخت اين هزينه هاي هنگفت و به سختي توجيه پذير از سوي دولت آمريکا براي مصالحه با طالبان و برقراري امنيت نسبي در افغانستان گرچه با سياست هاي انتخاباتي دموکرات ها در برابر انتقادهاي مکرر جمهوري خواهان هماهنگي دارد، اما در عين حال تاييد کننده لايه هاي عميق تري در استراتژي منطقه اي آمريکاست. رمزگشايي از اين لايه هاي عميق تر با طرحي که ژنرال ديويد پترائوس، رئيس کنوني سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا(سيا) براي مصالحه با طالبان ارائه داده و بخش هايي از آن منتشر شده است، اندکي سهل تر مي شود.
بر مبناي طرح پترائوس که اظهارات و اقدامات مقام هاي آمريکايي در راستاي آن قابل تاويل و تفسير است، براي رسيدن به مصالحه نهايي با طالبان بايد به مشارکت اين گروه در ساختار سياسي افغانستان تن داد تا آن جا که اين امر مستلزم اعطاي نوعي خودمختاري به مناطق پشتون نشين يعني قوميت گروه طالبان است. اگر اين خودمختاري به گروه طالبان و به صورت خاص در مناطق پشتون نشين نزديک ايران اعطا شود، پيش بيني پيامدهاي احياي قدرت طالبان و تبعات آن براي امنيت مرزهاي شرقي کشورمان چندان دشوار نيست.
گزارش ها از طرح پترائوس البته حاوي نکات ديگري نيز است که تا اين مرحله در کانون توجه قرار نگرفته، ولي در واقع پيامدهاي مخاطره آميزتري نسبت به صرفا تجديد حيات سياسي طالبان در افغانستان دارد.در طرح پترائوس اعطاي خودمختاري «بدون مرز» به مناطق پشتون نشين مورد تاکيد قرار گرفته است.
به ديگر سخن، فرا رفتن از قواعد معمول حاکميتي در تشکيل به اصطلاح «پشتونستان» مي تواند مناطق پشتون نشين در پاکستان را نيز شامل شود و مآلا به تجزيه اين کشور بينجامد. آن چه تاکنون به اجمال از طرح پترائوس براي مصالحه با طالبان بازتاب رسانه اي يافته، آن قدر مهم به نظر مي آيد که بتوان متوقع بود در نشست سه جانبه سران ايران، افغانستان و پاکستان مورد بحث و تبادل نظر قرار گيرد. در پيامدهاي منفي مصالحه آمريکا با طالبان براي مردم و دولت افغانستان کمتر مي توان تشکيکي روا داشت اما اين مصالحه نامبارک، رويدادي نيست که خسارات آن گريبان ايران و پاکستان را نگيرد.
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته
«تحليل
سياسي هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن
ميخوانيد؛در اين هفته گرچه ماه محرم به پايان آمد ولي ماه صفر از راه رسيد
و همچنان غمهاي جانكاه عالم بر دلهاي بيقرار، سنگيني ميكند. ماه گذشته
فرصت مغتنمي بود تا ملت ايران ضمن عرض ارادت به آستان مقدس اهل بيت عصمت و
طهارت، در مكتب سيد و سرور شهيدان، حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام و
ياران باوفايش درس احياي حق و صيانت از اسلام را بياموزد لكن ماه صفر نيز
به واسطه اربعين حسيني و ايام وفات خاتم الانبياء حضرت محمد مصطفي(ص) و
شهادت امام حسن مجتبي و امام رضا عليهم السلام فرصتهايي را براي بيعت عملي
با بزرگان دين و راهنمايان بشري فراهم ميآورد.
روز گذشته مسئولان
وزارت امور خارجه و سفيران جمهوري اسلامي با رهبر معظم انقلاب ديدار
كردند. ايشان بيداري اسلامي در منطقه و حوادث كشورهاي غربي را بيسابقه و
بسيار مهم دانسته و تأكيد كردند: دستگاه ديپلماسي كشور در اين اوضاع پيچيده
و حساس، بايد با تبيين حرف نوي نظام اسلامي يعني حضور توأمان مردم و
ارزشهاي الهي در جامعه، به نقش آفريني مؤثر بپردازد.
حضرت آيتالله
خامنه اي، مسئولان وزارت امور خارجه و سفيران جمهوري اسلامي را فعالان خط
مقدم پيكار عظيم بينالمللي در عرصه ديپلماسي خوانده و خاطرنشان كردند:
ديپلماسي، به علت اصطكاك منافع كشورها، عرصه مقابله و چالش است اما فعاليت
در دستگاه ديپلماسي جمهوري اسلامي، فراتر از فعاليت متعارف ديپلماسي در
جهان است چرا كه سفيران ايران، نماينده نظامي هستند كه ذات مستكبران با
ماهيت اسلامي آن در تضاد عميق است.
رهبر انقلاب با بيان مصاديقي از آسيبهاي عرصه ديپلماسي افزودند: ايستادگي بر حرفهاي مبنايي، منطقي و مستدل، موجب تقويت موضع در عرصه ديپلماسي و عامل اصلي مديريت چالشها و طرفهاي مذاكره كننده است. پيروزي در ميز مذاكره، نيازمند هوشمندي، ظرافت، اعتماد به نفس، استحكام عقلاني و تحميل استدلال برطرف مقابل است كه دستيابي حقيقي به اين عوامل، با اخلاص و توكل و معنويت امكان پذير است.
حضرت آيتالله خامنهاي در بخش ديگري از سخنانشان، آرايش سياسي دنيا را درحال تغيير اساسي دانسته و افزودند: حوادثي بزرگ در منطقه، اروپا و در جهان درحال وقوع است كه بايد با هوشياري كامل آنها را رصد كرد. ايشان، حوادث ماههاي اخير در كشورهاي اسلامي و عمدتاً عربي را انقلابهايي حقيقي اما در اندازههاي متفاوت خوانده و افزودند: در دهه 60 ميلادي، تحولاتي در بعضي از كشورهاي عربي منطقه رخ داد و در دهه 90 نيز اروپاي شرقي شاهد رويدادهاي بزرگي بود، اما حوادث كنوني در منطقه و اعتراضهاي زنجيرهاي در غرب، در عمق وعظمت، تفاوتهاي بسيار اساسي با آن تحولات دارد.
رهبري، نگاه واقع بينانه به صحنه منطقه و جهان را ضرورت حضور قوي و مؤثر در عرصه ديپلماسي دانسته و تاكيد كردند: حركت عظيم ملتها، نشانه بيداري آنهاست و اين بيداري به استناد واقعيات گسترده و ترديدناپذير، صبغه اسلامي دارد البته اين بيداري اسلامي به معناي آن نيست كه همه آنها حكومت اسلامي ميخواهند و يا مدل حكومت اسلامي ايران را قبول دارند.
رهبر انقلاب، اذعان رسانههاي غربي به پيروزي اسلام گرايان در انتخابات حال و آينده كشورهاي منطقه را نشانه ديگري از اسلامي بودن انقلابهاي منطقه برشمرده و افزودند: در اين اوضاع پيچيده و حساس، دستگاه سياست خارجي كشور، در عرصه گسترده و مؤثر ديپلماسي جهاني، بايد حرف نوي جمهوري اسلامي را براي ملتها و براي جهان تبيين كند.
رويدادهاي خارجي هفته را با مرور مسائل عراق آغاز ميكنيم. اوضاع عراق پس از اينكه قوه قضائيه اين كشور حكم دستگيري "طارق الهاشمي" معاون رئيس جمهوري عراق و از مسئولان حزب "العراقيه" را به جرم دست داشتن در حوادث تروريستي اين كشور صادر كرد، متشنج شده است. مسئولان قضائي عراق اعلام كردهاند "الهاشمي" مدتهاست در پشت صحنه خشونتهاي عراق قرار دارد و به دليل اينكه آمريكاييها به نحوي مانع پيگيري وي بودهاند، اين حكم تاكنون مسكوت مانده بود. به گفته اين مسئولان، محافظان طارق الهاشمي اعتراف كردهاند مستقيماً مجري چند انفجار بزرگ بودهاند و بابت اين عمل از "الهاشمي" پاداشهاي كلاني گرفتهاند.
در پي صدور جلب "طارق الهاشمي"، وي متواري شد و به قلمرو كردستان عراق گريخت و گفته ميشود چندي نيز در تركيه بوده است. طارق الهاشمي در اظهارات اخيرش به گونهاي اذعان كرد كه تاكنون از حمايت آمريكايي برخوردار بوده است. در اين حال، سازمان تروريستي القاعده مسئوليت انفجارهاي خونين اخير بغداد را كه به كشته و زخمي شدن صدها نفر منجر شد به عهده گرفت. پيشتر، طارق الهاشمي، جناح نوري مالكي و شيعيان را به اين انفجارها متهم كرده بود ولي اكنون مشخص گرديد كه انفجارهاي اخير نيز توسط تروريستهاي هم كيش طارق الهاشمي انجام گرديده است.
از تحولات عراق چنين بر ميآيد كه اوضاع اين كشور هنوز باثبات و آرامش فاصله زيادي دارد چرا كه بازيگران و عناصري در صحنه سياسي اين كشور وجود دارند كه زيادهتر از سهم خود مطالبه ميكنند كه البته مورد حمايت و عنايت آمريكاييها نيز قرار دارند. اين جريانها منافع خود را در بحراني نگاهداشتن شرايط ميبينند. اشغالگران آمريكايي نيز كه مجبور شدهاند با خفت و پذيرش شكست از اين كشور عقب نشيني كنند بدشان نميآيد كه وضعيت در اين كشور بهم ريخته باشد و حتي اين كشور دچار جنگ داخلي شود.
اين هفته نيز مردم مصر اعتراضات خود عليه شوراي نظامي حاكم را ادامه دادند و صدها هزار نفر با حضور در ميدان التحرير با سردادن شعار عليه نظاميان، خواستار كناره گيري "الجنزوري" شدند. "كمال الجنزوري"، نخستوزير جديد را شوراي نظامي حاكم منصوب كرده است. اين درحالي است كه اعضاي شوراي نظامي، عمدتاً افراد وابسته به رژيم مبارك ميباشند. به عبارت ديگر، در اصل، قدرت همچنان در دست عوامل رژيم مبارك ميباشد و همين مسئله، مردم مصر را نااميد و خشمگين كرده است.
نقشه اين است كه شوراي نظامي به عنوان مركز اصلي قدرت باقي بماند و هر دولتي كه در اين كشور سركار ميآيد در چارچوبي كه اين شورا ترسيم ميكند فعاليت داشته باشد، مبارك و دارودستهاش از مجازات مصون باشند و سياستهاي داخلي و خارجي دوران سابق پيگيري شود، از جمله اينكه پيمانهاي سازش مصر با صهيونيستها معتبر باشد.
اين هفته، علي عبدالله صالح ديكتاتور يمن، با اينكه ظاهراً قدرت را به معاونش واگذار كرده به جناياتش ادامه داد و نيروهاي وابسته به وي شماري از تظاهر كنندگان را به خاك و خون كشيدند. صدها هزار نفر از مردم يمن با برگزاري تظاهرات، پياده از شهر تعز تا صنعا راهپيمايي كردند تا نارضايتي خود را از عدم مجازات ديكتاتور يمن اعلام كنند كه در صنعا باحمله وحشيانه نيروهاي وابسته به علي عبدالله صالح مواجه شدند.
در
اين ميان "باسندوه" نخستوزير موقت يمن در واكنش به اين كشتار، تهديد كرد
كه اگر عوامل اين جنايت معرفي و مجازات نشوند كناره گيري خواهد كرد. در اين
ميان، موضع گيري سفير آمريكا در يمن، كه مقصر را تظاهر كنندگان معرفي كرده
بود، خشم مردم يمن را متوجه آمريكا كرد و در تظاهراتي ضد آمريكايي،
خواستار اخراج سفير شدند. سفير آمريكا تظاهر كنندگان را به خشونت متهم كرده
بود. مخالفين دولت اين اظهارات مداخلهگرانه و نسنجيده سفير آمريكا را به
منزله چراغ سبز به نيروهاي دولتي براي كشتار اخير دانستند.
اين
هفته همچنين قرار بود ديكتاتور يمن براي به اصطلاح معالجه عازم آمريكا شود
كه اين سفر انجام نشد و از قرار معلوم، آمريكاييها به وي ويزا ندادهاند.
واقعيت اين است كه آمريكا، علي عبدالله صالح را مهره سوخته ميداند و حاضر
نيست براي وي هزينه كند.
اين هفته اعلام شد رژيم صهيونيستي در تداوم سياست يهودي سازي شهر قدس، لايحهاي را براي انتخاب قدس به عنوان پايتخت ملت يهود تهيه و آماده كرده است. اين لايحه شنبه گذشته به كنست رژيم صهيونيستي ارائه شد و قرار است به زودي مورد بررسي قرار گيرد. اين نخستين بار نيست كه صهيونيستها درصدد محقق ساختن توطئه خود عليه شهر قدس بر ميآيند ولي اولين بار است كه ميخواهند آن را به اصطلاح به صورت قانون در آورند تا مستمسك جديتري براي اجراي نقشه خود داشته باشند.
اين طرح شيطنت آميز با واكنشهاي گستردهاي از سوي گروهها و شخصيتهاي فلسطيني مواجه شده است. جنبش حزبالله لبنان و سازمان همكاريهاي اسلامي نيز اين تصميم را محكوم كردهاند. ولي اين واكنشها براي اينكه صهيونيستها را از پيگيري توطئه خود منصرف سازد كافي نميباشد. اكنون وقت آنست كه جهان اسلام با شكلي گستردهتر و فراگير در مقابل اين توطئه بايستد و يكبار ديگر براي دفاع از كيان جهان اسلام وارد صحنه شود.
رسالت:حماسه اي که بساط فتنه را جمع کرد
«حماسه اي که بساط فتنه را جمع کرد»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد؛فردا سالروز حماسه تاريخي نهم دي ماه 1388 است که بساط يکي از پيچيده ترين فتنه هاي سياسي را جمع کرد. توطئه بي سابقه و همه جانبه اي که مواردي ضعيف تر از آن ثبات بسياري از نظام هاي سياسي شناخته شده و مالوف را به خطر مي اندازد. فتنه 88 با الگو برداري تمام عيار اپوزيسيون داخلي و خارجي با هدايت مستقيم ايالات متحده، انگليس و رژيم صهيونيستي، از يک سلسله عمليات رواني و ميداني تحت عنوان انقلاب هاي مخملي در کشورهاي متخاصم آمريکا به خصوص در اروپاي شرقي و کشورهايي نظير اکراين، گرجستان، قرقيزستان و ... صورت پذيرفت و حداقل 110 تاکتيک انقلاب مخملي منطبق بر الگوي"جين شارپ" و "جرج سوروس" اجرا شد که البته با سد سديد بصيرت ملت ايران ذيل رهبري حضرت آيت الله خامنه اي مواجه شد. تجلي گاه اين بصيرت و ولايت مداري حضور ميليوني مردم در عصر يک روز چهارشنبه دو روز بعد از عاشورا يعني نهم دي ماه 1388 بود.
اما هنوز جنگ نرم پايان نيافته است و اين مار خوش خط و خال هر روز پوست مي اندازد و در پي روزنه جديدي براي رخنه در ارکان نظام است تا پروژه براندازي از درون را کليد بزند.
اكنون در آستانه انتخابات نهم مجلس شوراي اسلامي با توجه به اختصاصات انتخابات مجلس پروژه انقلاب مخملي منطبق بر يکي از نوين ترين شيوه هاي شبکه سازي اجتماعي به منظور براندازي پيگيري مي شود. اين الگو برداري از تحرکات غرب گرايانه روبان سفيدها در روسيه عليه پوتين و حزب روسيه متحد صورت مي پذيرد که بر اساس آن به جاي متد کلاسيک، که طبقات متوسط جديد در کلانشهرها ارتش شورشي براي انقلاب مخملي مي شوند در الگوي روسي با توجه به وسعت اين کشور آمريکا ساکنين شهرها، روستاها و قصباتي که در آنها پتانسيل شکاف هاي قوميتي، مذهبي و سياسي بيشتر است را به درجه پياده نظامي جنگ نرم مفتخر مي کنند.
در واقع در اين الگو بر خلاف انقلاب هاي مخملي متداول سمت و سوي حرکت اعتراضي از حاشيه به مرکز است. در الگوي سن پترزبورگ - مسکو اعتراضات دستكم در 60 شهر روسيه رقم خورد و پيوند معناداري بين اين اعتراضات و مرکز کشور برقرار شد. اين اعتراضات از شرق روسيه و از شهرهاي ‘يوژنوساخالينسک’ و ‘ولادي وستوک’ در خاور دور گرفته تا سنت پترزبورگ در غرب روسيه برگزار و در نهايت به سمت پايتخت شيفت پيدا کرد.
ولاديمير پوتين ، نخست وزير روسيه در واکنش به حرکت معترضان روبان سفيد گفته بود : من متوجه نمي شوم که اين معترضان به چه دليلي همگي با هم از روبان سفيد استفاده مي کنند . من در ابتدا تصورم بر اين بود که اين تبليغاتي عليه بيماري ايدز است و حرکتي خوب براي دستيابي به يک زندگي سالم است .
در حقيقت پوتين با اين سخنان خود مي خواست به شبکه هاي خرابکاري غرب در روسيه و در کشورهاي همسايه نشان دهد که او از اينکه معترضان براي هماهنگ کردن حرکت اعتراضي خود از نهادهاي و شخصيت هاي غربي مانند جورج سوروس ، آژانس توسعه بين المللي آمريکا( تامين کننده اصلي بودجه سيا ) و M16 پول دريافت مي کنند آگاه است. منابع اطلاعاتي پايگاه خبري واين مدنس ريپورت در اروپاي شرقي اعلام کرده اند که بخشي از پول تخصيص داده شده از سوي آژانس توسعه بين المللي آمريکا براي جلوگيري از ايدز در گرجستان براي گروه هاي معترض و خرابکار در روسيه فرستاده مي شود.
در ايران با توجه به از هم گسيختگي شبکه هاي اجتماعي فتنه گران از هم پاشيدگي ارتباطات مالي و سازماني آنها همچنين به منظور احياء جريان در حال احتضار موسوم به سبز به خصوص در کلان شهرهايي مثل تهران تنها راه حل باقي مانده دشمنان انقلاب تزريق يک بنزين جديد به جريان سبز و شوک رواني به اين نيروهاي فاقد انگيزه است.
از اين رو
دشمن در پي آن است تا با ايجاد چالش امنيتي در شهرها و روستا ها در هنگام
انتخابات مجلس و همچنين حين اعلام نتايج يک پيوند معناداري بين جنبش هاي
پيراموني و پويش خفته اعتراض در مرکز ايجاد کند. در همين راستا برخي از
فتنه گران مقيم خارج که با عناصر داخلي در ارتباطند، در آخرين جلسه هماهنگي
با سرپل هاي آمريکايي-انگليسي که در شهر «بگرام» افغانستان برگزار شده، به
توافقات مهمي رسيدهاند که برخي محورهاي آن عبارتند از:
* از انتخابات نهم مجلس شوراي اسلامي به عنوان يک فرصت براي انسجام بخشي به جريانات سياسي مخالف و جنبش سبز استفاده شود.
* از فرصت رقابت انتخاباتي مجلس نهم در راستاي امنيتي کردن فضاي سياسي کشور بهره برده شود تا در صورت امکان، مجددا صحنههايي از تحرکات خياباني به وجود آيد. حتي گرامي مقدم عضو حزب اعتمادملي و مشاور سابق کروبي در همين خصوص اخيرا تهديد کرده است: اگر حاکميت در مقابل خواستههاي واقعي آقاي خاتمي که همان سه شرط بود، نرمش نشان ندهد، آثار وجود جنبش سبز را قطعا در انتخابات روز 12 اسفند ملاحظه خواهد کرد!
ضد انقلاب قرار است بزودي طي جلسه اي در لندن آخرين توافقات را در اين خصوص انجام دهند تا پروژه انقلاب مخملي به سبک روسي به سرنوشتي دچار نشود که فتنه 88 بدان مبتلا شد. ابتلايي که حتي گريبان طراحان آن را نيز گرفت و امروز آنها در پي آنند تا اين پروژه را مثل يک بومرنگ به ايران بازگردانند. غربي ها بر اين باورند در الگوي روسي به علت سطح گسترده اعتراضات در کل کشور، امکان مهار آن براي نظام به مراتب سختتر خواهد بود.
با توجه به شکاف هاي امنيتي، قومي و مذهبي در شهرها واستان ها بخصوص نقاط مرزي مي توانند اميد داشته باشند اين اعتراضات از برد و دامنه گسترده تري برخوردار باشد. به زعم سناريو نويسان آمريکايي با توجه به اقتضائات انتخابات مجلس بخصوص در حوزه هاي تک نماينده به راحتي مي توان القاي فقدان سلامت انتخابات را کرد و ...
البته آمريکايي ها روياي خامي در سر مي پرورانند که تصور مي کنند اوضاع داخلي ايران را مي توانند با برخي کشورهاي اقمار شوروي سابق مثل گرجستان و يا روسيه تطبيق دهند اما هشدار نسبت به چالش امنيتي براي کشور در مقطع انتخابات که در عيد فطر امسال مورد تاکيد رهبر معظم انقلاب قرار گرفت حجت را بر بسياري از آگاهان و فعالان سياسي تمام کرد تا ابعاد مختلف اين چالش را مورد بررسي قرار دهند. چرا که چالش مخاطره اي است به همان ميزان که مي تواند به تهديد تبديل شود و قابليت آن را دارد که فرصتي براي بالندگي و پيشرفت کشور به حساب بيايد.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در عيد فطر امسال با اشاره به برگزاري انتخابات مجلس شوراي اسلامي در اسفندماه سال جاري، ذات انتخابات را توأم با نوعي چالش خواندند و افزودند: انتخابات، تجلي حضور مردم، مظهر مردمسالاري ديني و ذخيره و پشتوانه امنيت کشور است و بايد مراقب بود که اين پشتوانه بزرگ، به چالشي براي امنيت کشور تبديل نشود. خوشبختانه ولايت فقيه يک برکت و نعمت عظيم در جمهوري اسلامي است که به عنوان اصلي ترين مرجع دفاع از حق قانوني مردم در هميشه تاريخ انقلاب مانع از چشم طمع بيگانگان براي مسدود کردن باب انتخابات و قانون گريزي عده اي در داخل و تمايل آنها به ديکتاتوري شده است.
تبارشناسي تاريخي استبداد در جامعه ايران نشان ميدهد كه همواره يك پيوند جدي بين استبداد داخلي واستعمار خارجي و اشرافيت اليگارشيک و نخبه گرا وجود داشته است. در واقع حمايت استعمار خارجي اعم از(روس،انگليس ، آمريكا و...) از جريان مسلط داخلي و بازي بي چون چراي جريان نخبگي اشرافي در زمين دشمن موجد يك ديكتاتوري بيچون و چرا دركشور شده است.
از سويي مردم ايران از يک بصيرت بي چون چرايي برخوردارند و اساسا در ايران يک جامعه هوشمند و معتقد به ولايت وجود دارد.دشمن همواره در تمام محاسبات خود طي 33 سال گذشته اين رابطه عاطفي و باورمندي عقلاني ملت به ولايت فقيه را ناديده گرفته است. امري که باعث شد يک حضور ميليوني در عصر يک روز کاري در چهارشنبه 9 دي 1388 منجر به آشفته شدن تمام خوابها و سناريوهايي شود که دشمنان مدتها بر روي آن سرمايه گذاري کردند.
قدس:تبلور بصیرت ملت عاشورایی در حماسه 9 دی
«تبلور
بصیرت ملت عاشورایی در حماسه 9 دی»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم
غلامرضا قلندریان است كه در آن ميخوانيد؛دشمن برای براندازی جمهوری اسلامی
لحظه ای درنگ نداشته و همواره تلاش کرده تا با بهره گیری از انواع مدلهای
معطوف به نتیجه، انقلاب اسلامی را از بین ببرد و اگر این هدف تحقق پیدا
نکرد، بتواند با تشدید فشارها در عرصه های گوناگون، سد مقاومت ملت ایران را
بشکند و از کشور ایران به عنوان یک بازیگر مستقل، یک کشور تابع بسازد.
پیگیری
دشمن در فتنه 88، در استمرار تلاش آنها از دو دهه گذشته بود؛ هر چند همه
سرمایه گذاری آنها در فتنه مذکور، با حضور بی نظیر جمعیت 9 دی بیهوده و
شکست خورده تلقی گردید.
فرهنگ عاشورایی ملت مسلمان ایران همواره سد
محکمی در مقابل زیاده خواهیهای بیگانگان و عوامل وابسته داخلی آنها بوده و
اقدامهای آنها را با حصار مستحکم باورهای حسینی روبه رو ساخته است. در
سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا به پهلوی معدوم گفته بود
«اگر بتوانی از محرم و صفر جان سالم به در ببری، یک سال دیگر بر اریکه قدرت
خواهی ماند.» آموزه های حسینی در تهاجم عراق علیه ایران، نبرد را به دفاع
مقدس تبدیل نمود و جمهوری اسلامی توانست در جنگی نابرابر، دشمن بعثی و
همپیمانانش را از تصرف حتی یک وجب از خاک ایران محروم نماید و سربلندی و
عزت را برای نظام اسلامی در حافظه تاریخ به ثبت برساند. نظام سلطه نمی
تواند از پیوند انقلاب اسلامی و مکتب حسینی غفلت کند و ناگزیر است در
اعترافها و اظهاراتشان در مسیر استمرار حیات انقلاب، به این واقعیت اعتراف
کنند.
مردم در راهپیمایی 9 دی نشان دادند از بصیرت بالایی برخوردارند و می توانند با آنالیز رویدادها، نقش انقلابی و وظیفه اسلامی خود را به خوبی ایفا کنند. آنها نیک می دانند که بصیرت به انسان این امکان را می دهد که موقع شناس باشد و در هنگامه تکلیف، انجام وظیفه کند. چه بسا تأخیر در ورود به یک موضوع، هزینه های جبران ناپذیری داشته باشد و هیچ راهکاری نتواند جایگزین آن گردد. دشمن شناسی به عنوان یک مؤلفه بصیرت، به انسان این امکان را می دهد که با اتخاذ راهکارهای عملیاتی، خصم را در تعقیب دشمنیهایش ناکام بگذارد. حضرت آیةا... خامنه ای در فرازی از سخنانشان، این مهم را چنین تبیین می فرمایند: «این مردمند که ناگهان با یک حرکت - که برخاسته از همان عواملی است که 19دی قم را تشکیل داد؛ یعنی برخاسته از بصیرت است، از دشمن شناسی است، از وقت شناسی است، از حضور در عرصه مجاهدانه است - روز 9 دی را هم متمایز می کنند.»
مردم در ماه عزاداری اهل بیت(ع) با انجام یک رفراندوم ملی، مراتب عشق و ارادت خود را به عاشورا و ولایت به نمایش گذاشتند و یک بار دیگر با این حضور گسترده و شگفت انگیز، نشان دادند نظام اسلامی از مقبولیت گسترده ای برخوردار است و مردم شهیدپرور ایران اسلامی در دفاع از ولایت فقیه مصمم هستند و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نخواهند کرد. این مهم در شعارها، دست نوشته ها و پلاکاردها در سراسر کشور جلوه خاصی به حضور مردم بخشیده بود. این همایش با شکوه، تصور غلط بی اعتمادی مردم به نظام را خنثی کرد و تلاش 7 ماهه فتنه گران را به شکست کشاند و توپخانه جنگ روانی آنها را سرکوب نمود.
مردم ولایتمدار ایران اسلامی، تاکنون بارها حمایت و پشتیبانی همه جانبه خود را از ارزشها و هنجارهای نظام در معرض قضاوت دیگران گذاشته اند و با وجود تحلیلهای ناصواب بیگانگان و چهره های مغرض که تلاش می کنند با القائات جهت دار جایگاه انقلاب اسلامی و پیوند امت و امام را کم رنگ جلوه دهند، با نمایش حضور خود در عرصه های گوناگون، خط بطلانی بر آرزوهای آنها کشیده است.
دشمن با برآوردهای غلط از جامعه ایران در سال 1388 در پیوند با جریان تجدیدنظرطلب، لشکرکشی سیاسی و رسانه ای خود را به شکل گسترده تدارک دید و با شبیه سازی حوادث ایران با کشورهایی که با کودتای مخملی سرنگون شده بودند، براندازی نرم جمهوری اسلامی را در دستور کار قرار دادند. دشمن با اقدامهای عناصر داخلی، آرمان دست نیافته خود را در مبارزه سخت افزاری، این بار در یک نبرد سایبری سازماندهی کرد و با امید سرنوشت مشترک برای ایران با کشورهای قفقاز و آسیای میانه، سرمایه گذاری گسترده ای نمود که مؤلفه های مقاومت برگرفته از باورهای دینی، تلاش آنها را با شکست مواجه ساخت.
حضور گرم مردم بصیر در سرمای دی ماه، وجود جنگ نرم دشمن را بر همگان ثابت کرد و حتی افراد بی تفاوت و منفعل که در خصوص تلاشهای نرم افزارانه دشمن با شک و تردید می نگریستند، تردیدها را کنار زدند و به این واقعیت ایمان آوردند که مواضع خصمانه دشمن پایان نیافته است، بلکه وجود دشمن واقعیت دارد. لذا باید راهکارهای مقابله با خصم را شناخت. از این رو، راهپیمایی 9 دی بر طراحی جنگ نرم دشمن به عنوان صحنه جدید رویارویی با انقلاب اسلامی، مهر تأیید زد.
مردم ولایتمدار ایران اسلامی ثابت کردند در پرتو ولایت فقیه از چنان ظرفیتی برخوردارند که قادرند هر گونه توطئه دشمن را با اتحاد و انسجام ملی درهم شکسته و در دفاع از آرمان اسلامی خود آماده هرگونه هزینه ای هستند این حضور، فتنه گران را منفعل، حامیان آنها را ناامید کرد و سران فتنه را به مرده سیاسی تبدیل نمود و هشداری نیز به عافیت طلبان و مصلحت اندیشان بود. رفراندوم ملی 9 دی نشان داد دشمن هنوز از واقعیتهای جامعه ایرانی بی اطلاع است و با تصور غلط گذشت زمان، به آزمایش راهکارها می پردازد. برخی از فریب خوردگان داخلی نیز که نقش پیاده نظام را بازی می کنند، باید بدانند مردمی که برای صیانت از نظام اسلامی 219 هزار شهید را تقدیم نموده اند، از خون شهیدان و دستاوردهای انقلاب دفاع خواهند کرد و امکان هرگونه تعرض دشمن به ارزشهای انقلاب اسلامی را از آنان سلب خواهند نمود.
سياست روز:عراق درگير بحران تحميلي
«عراق درگير بحران تحميلي»عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد؛همانگونه که پيشبيني ميشد، پس از خروج نيروهاي اشغالگر آمريکايي از خاک عراق، تنشهايي در اين کشور به وجود آمد.
ريشه اين بحران و تنشها از آنجا نشات ميگيرد که، يک دولت شيعي در عراق حاکم است. دولت شيعه عراق براساس انتخابات پارلماني اين کشور تشکيل ميشود. نمايندگان اکثريت پارلمان عراق را شيعيان تشکيل ميدهند و طبق قانون اساسي اين کشور حق تشکيل دولت نيز با شيعيان است. اما همين ساختار تشکيل دولت باعث بروز مشکلاتي براي مردم عراق شده است. عراق با اين ساختار همواره بايد با چالشها و تنشهاي سياسي دست و پنجه نرم کند. اين نوع ساختار در لبنان نيز ديده ميشود. اي کاش از همان ابتدا سيستم براساس انتخاب مستقيم مردم بود.
عراق پس از جمهوري اسلامي ايران؛ دومين کشور و دولت داراي حکومت شيعه است.
در
کنار عراق، به جز ايران، چندين کشور اسلامي قرار دارند که نميتوانند دولت
مالکي را تحمل کنند. از آن سو عربستان يکي از کشورهايي است که اقدامات
خصمانه و براندازانه بسياري را عليه دولت شيعه عراق انجام داده است. به
تازگي و در پس تحولات و خيزشهاي اسلامي در منطقه ترکيه نيز وارد اين بازي
شده است. حمايتهاي دولت ترکيه از الهاشمي معاون رئيسجمهور عراق که متهم
به دست داشتن در اقدام تروريستي و افنجار بمب مقابل مجلس عراق عليه نوري
المالکي است، آشکار است کردستان عراق اکنون به صورت خودمختار اداره ميشود.
هر چند، خود را جزوعراق يکپارچه ميداند اما در عمل خودمختار است.
کردهاي اين کشور که در زمان حکومت صدام همانند شيعيان عراق، مورد ظلم و ستم و جنايت دولت بعثي بودند، پس از لشکرکشي آمريکا، توانستند، خودمختاري خود را برپا کنند و به همين خاطر همواره با خروج آمريکاييها حداقل در زمان مقرر مخالف بودند. اکنون حاکميت خود را به صورت خودمختار در خظر ميبينند. غافل از آن که ماهيت و ماندگاري کردستان عراق بستگي به يکپارچگي و وحدت در کل عراق و قرار گرفتن در زير پرچم يک دولت مردمي در اين کشور دارد.
روابط نزديک جمهوري اسلامي ايران و عراق پس از سرنگوني صدام و هماکنون با خروج نيروهاي اشغالگر از اين کشور به طور حتم رو به گسترش خواهد رفت. اما ايجاد ناامني و فضاي سياسي متشنج و بحراني در عراق، ازاين امر جلوگيري خواهد کرد.
مناسبات سياسي ـاقتصاد، فرهنگي عراق به همين خاطر با بسياري از کشورهاي همسايه به هم خواهد ريخت. حتي کشورهايي همچون ايران که خواهان امنيت و آرامش در کنار مرزهاي غربي و جنوبي خود است. اين اتفاق ناخودآگاه خواهد افتاد. هر چند خواسته دو طرف نباشد. از آن سو دولت ترکيه با دخالتهايي که همواره در تحولات منطقه داشته است، به اين بحران دامن ميزند.
محور عربستان ـ ترکيه و قطر، درصدد آن است تا پس از سرنگوني اسد در سوريه، دولتي در عراق حاکميت يابد که نخست شيعه نباشد، يعني اکثريت شيعيان عراق نتوانند دولت تشکيل دهند و در مرحله بعد روابط ايران وعراق در شرايط نامناسب سياسي قرار گيرد.
آن چيزي که اکنون عربستان و ديگر کشورهاي عربي منطقه در تلاش هستند تا آن را در بحرين نگهدارند. حکومت اقليت سني بر شيعه، که براي حفظ آن آل سعود و آل خليفه جنايات بسياري را نيز در بحرين مرتکب شدهاند.
اکنون، جمهوري اسلامي ايران در وضعيت بحراني عراق، به خاطر روابط بسيار خوب با دولت مالکي واز سوي ديگر روابط حسنهاي که با کردهاي کردستان عراق دارد ميتواند براي حل اين بحران به عنوان يک ميانجيگر بيطرف و قاطع عمل کند. اگر در اين زمينه ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران دير اقدام کند، اين کشورهاي ديگر خواهند بود که به عنوان واسطه و براساس سياستهاي آمريکايي دست به کار خواهند
حمايت:درسهاي مقاومت
«درسهاي مقاومت»عنوان سرمقاله روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛در دي ماه 1387 رژيم صهيونيستي با تاكيد بر نابودسازي 5/1 ميليون فلسطيني ساكن غزه، جنگي گسترده را عليه اين منطقه آغاز كرد. جنگي زميني، دريايي و هوايي كه به اذعان ناظران سياسي، پس از جنگ 33 روزه لبنان، بزرگترين عمليات نظامي صهيونيستها را تشكيل ميداد. هرچند كه اين رژيم براين ادعا بودند كه در چند روز تمام اهداف خود را از جمله آزادسازي شاليت سرباز دربند مقاومت را اجرايي ميسازند. به رغم اين ادعاها پس از 22 روز جنگ تمام عيار سرانجام صهيونيستها و حاميان آنها به شكست در برابر مقاومت اذعان كردند. اعترافي بزرگ كه همگان آن را پيروزي بزرگ براي مقاومت در حوزههاي نظامي، اطلاعاتي و سياسي دانستهاند.
اكنون سه سال از آن زمان ميگذرد در حالي كه كارنامه سه ساله مقاومت بيانگر استمرار دستاوردهاي پيروزي در اين جنگ ميباشد. اولا اين پيروزي روحيهاي مضاعف را در كالبد مقاومت دميد به گونهاي كه پس از سه سال همچنان مقاومت مردمي در غزه ادامه دارد. نكته قابل توجه آنكه اين پيروزي سبب شده تا مقاومت به سرزمينهاي اشغالي و اراضي 1948 نيز كشيده شود به گونهاي كه امروز بخش عمدهاي از اعتراضها و حركتهاي مقاومتي عليه صهيونيستها در اين منطقه صورت ميگيرد.
ثانيا تسليم شدن صهيونيستها در برابر خواستههاي مقاومت از ديگر دستاوردهاي برجاي مانده از جنگ 22 روزه غزه است. نمود اين امر را در ودار شدن صهيونيستها در پذيرش خواستههاي مقاومت در تبادل 1027 اسير فلسطيني با شاليت سرباز صهيونيست در بند مقاومت ميتوان مشاهده كرد كه دستاوردي بزرگ براي مقاومت بوده است.
ثالثا در حوزه منطقهاي نيز بسياري از ناظران سياسي تاكيد كردهاند كه از عوامل ريشهاي بيداري اسلامي جاري شده در منطقه برگرفته از دستاوردها و نتايج پيروزي مقاومت در جنگ 22 روزه غزه است. اكنون ملتهاي منطقه با الگوگيري از مقاومت غزه و لبنان در كنار مطالبه خواستههاي دروني خواستار مقابله با صهيونيستها و غرب ميباشند كه هراس دشمنان مقاومت را به همراه داشته است.
رابعا
نكته مهم رويكرد جهاني به غزه ميباشد. جنگ 22 روزه موجب توجه جهاني به
فلسطين شد به گونهاي كه از يك سو ملتها براي حمايت از غزه به پا
خواستهاند كه اعزام كاروانهاي شكست محاصره غزه و نيز برپايي تظاهرات
گسترده ضد صهيونيستي در اقصي نقاط جهان نمودي از اين حركت است از سوي ديگر
رويكرد ملتها موجب رويكرد دولتها به حمايت از فلسطين گرديد كه بازگشايي
پرونده فلسطين در سازمان ملل متحد نمودي از اين امر است.به هر تقدير
ميتوان گفت كه پس از گذشت 3 سال از جنگ 22 روزه غزه همچنان دستاوردهاي
مقاومت در ابعاد مختلف ادامه دارد هرچند كه صهيونيستها با استمرار كشتار و
اشغالگري به دنبال پنهان سازي اين پيروزي بزرگ ميباشند.
آفرينش: تقابل خط فقر و قدرت خريد مردم
«تقابل خط فقر و قدرت خريد مردم»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛درطي دوره هاي گذشته ميزان درآمد اعلامي در کشوربه عنوان نرخ خط فقر، همواره با واقعيت هاي موجود جامعه فاصله داشته است. به طوري که با رعايت ميزان درآمد اعلامي به عنوان خط فقر نزديک به 50 درصد جامعه کارگري کشور زير اين خط قرار مي گيرند. نکته ديگر اينکه ميزان درآمد اعلامي به عنوان معيار خط فقر، خود نيز نيازمند نگرشي واقع بينانه مي باشد.
افزايش نرخ تورم و نسبت ناموزون آن با افزايش دستمزدها عامل اصلي کاهش قدرت خريد مردم و قرار گرفتن آنها در زير خط فقر مي باشد. در حال حاضر نرخ خط فقر در کلان شهرهاي کشور بيش از 800 هزار تومان برآورد شده است. اين درحالي است که اولا ميزان پايه حقوق دريافتي کارگران 350 هزار تومان است. لذا با توجه به فضاي کسب و کار و ميزان نرخ بيکاري در کشور نمي توان کسب چنين درآمدي را براي آنها متصور بود. درثاني به فرض کسب چنين درآمدي چگونه مي توان با اين مبلغ يک خانواده چهار نفره در پايتخت يا ديگر کلان شهرهاي کشور را با احتساب هزينه کرايه خانه، هزينه حامل هاي انرژي، بهداشت و درمان، آموزش و خوراک و پوشاک، را اداره کرد.
در حال حاضر يارانههاي دريافتي تنها جوابگوي هزينههاي آب و برق خانوادههاي کارگري است و با اجراي قانون هدفمندي يارانهها مشکلات اين قشر بيشتر از گذشته شده است. چون با افزايش قيمت کالاها حقوق و مزاياي آنها بيشتر نشده و حتي به سبب گراني در چرخه توليد و تعطيلي بسياري از واحدهاي توليدي، موقعيت هاي شغلي خود را نيز ازدست داده اند.
دولت معتقد است که با پرداخت يارانه هاي نقدي در ايران هيچ کس محتاج نان شب نيست، اما اين نکته را مدنظر قرار نداده است که حفظ آبروي فرد جلوي خانواده اش بيشتر از يک نان ارزش دارد. نکته ديگر اينکه بسياري از افرادي که مشغول به کارهستند و شاغل محسوب مي شوند نيز زير خط فقر قرار مي گيرند. واين نشانه ناسالم بودن و عدم تعادل اقتصاد کشور ميباشد.
اينگونه گردش مالي در نظام اقتصادي نه تنها با اهداف نظام همخواني ندارد بلکه با استراتژي دولت عدالت محور و حامي محرومان نيز همسو نميباشد و ضروري است نسبت به اصلاح وضعيت موجود تدابيري انديشيده شود تا مردم از هر گروه و طبقهاي که هستند شرفتمندانه و با طيب خاطر به کار و زندگي خود ادامه دهند.
مردم سالاري:به جاي ايجاد ابهام، پاسخگو باشيد
«به جاي ايجاد ابهام، پاسخگو باشيد»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم محمدحسين روانبخش است كه در آن ميخوانيد؛افزايش مشارکت مردم در انتخابات پيش رو به عنوان يکي از دغدغه هاي اين روزهاي نظام، با افزايش سوالات و ابهامات مردم شکل مي گيرد يا با پاسخگويي به سوالات و ابهام هايي که ذهن ها را به خود مشغول کرده است؟ ظاهر اين سوال ممکن است کمي عجيب به نظر برسد اما اگر نيک بنگريد مي بينيد که در طول اين سال ها عمده ترين تاکتيک هاي استفاده شده براي ترغيب مردم به شرکت در انتخابات، با توسل به يکي از دو حالت بالا بوده است. همه مي دانيم که بعضي ها تنها با استفاده از تکنيک ايجاد سوال درباره ديگران و جبهه سازي توانسته اند نظربخشي از جامعه را به خويش جلب کنند و آرايي را هم کسب کنند اما آيا ادامه چنين رفتاري اولا در حال حاضر هم کارايي دارد؟ ثانيا چنين روشي مبتني بر سود شخصي يا گروهي است يا مبتني بر منفعت مردم و نظام برآمده از خواست مردم؟ بسياري از ما مي توانيم با بازخواني اتفاقات ممتد سال هاي اخير به راحتي پاسخي قانع کننده به اين سوالات بدهيم.
در واقع نيم نگاهي به وضعيت سياسي، اجتماعي و رواني جامعه کاملا بازگو کننده منفعتي است که از تکنيک استفاده عجيب و غريب از ايجاد سوال هاي مختلف در ذهن مردم براي فرار از اعلام برنامه يا پاسخگويي به مطالبات و توقعات شکل گرفته از وعده هاي مداوم و نشدني، نصيب جامعه، نظام و گروهي خاص شده است. وضعيتي که شرايط ويژه اي را شکل داده که مدتهاست دلسوزان، بارها و بارها با وجود ناملايماتي که متحمل شده اند نسبت به آن هشدار داده اند و به دنبال برون رفت از آن هستند; اما جالب اينجاست که در سوي ديگر ماجرا هنوز لذت پيروزي با اين نوع تکنيکها چنان زير زبان است که به نظر مي رسد در انتخابات پيش رو قصد ادامه آن با شدتي بيشتر وجود دارد و براساس آن بايد گفت که هر چه به انتخابات نزديکتر شويم، مردم با افشاگري هاي متفاوتي که به قصد جلب توجه دوباره مردم و کسب راي انجام خواهد شد ، بيشتر روبرو خواهند شد; اگر چه اين بار داستان کمي با گذشته فرق مي کند. اين بار برادران مشترک المنافع ديروز، رو در روي هم قرار خواهند گرفت و براي همديگر قصه مي گويند!
ضمن اينکه با توجه به شرايط امروز جامعه و تجربه اي که مردم از انتخابات قبلي دارند چنين وضعيتي نه تنها باعث افزايش مشارکت نمي شود بلکه به فاصله گرفتن بيشتر مردم و بي اعتمادي منجر خواهد شد و آنکه اين ميان ضرر خواهد کرد کليت نظام است، ضمن اينکه چنين قصه پردازي هايي به اصلاح و پاک شدن دامان حکومت از سو» استفاده کنندگان منجر نخواهد شد بلکه فقط جوي انتخاباتي مي سازد و ديگر هيچ! با توجه به اين موضوع است که بايد گفت اگر واقعا گروه يا گروه هايي در پي افزايش مشارکت مردم هستند بايد به جاي اينکه خود را آماده افشاگري هاي انتخاباتي کنند که نتيجه اي جز بهت بيشتر مردم و ايجاد سوال هاي بزرگ در ذهن ها مي شود، به فکر پاسخگويي به سوالاتي باشند که در اين ماه ها و سالها در ذهن مردم شکل گرفته است. براي مثال در همين يکي دو ماه اخير کساني همچون داود احمدي نژاد (برادر محموداحمدي نژاد) بحث هاي عجيبي راجع به جريان انحرافي مستقر و قدرتمند در دولت برادرش مطرح کرده است; بحث هايي که اگر مبتني بر واقعيت باشد واي بر دولت که چنين است ! و اگر نباشد واي بر حکومت که چنين زير سوال مي رود!
اين بحثها مسلما انتخاباتي است و بين برادران مشترک المنافع شکل گرفته والا نظام بايد بدون يک ساعت مکث براي خودش و مردم حيران مشخص مي کرد که جرياني در داخل دولت، "افرادي را در جنگل هاي شمال در قالب تيم هاي کوهنوردي آموزش هاي نظامي داده و از طريق کانال هاي توريستي وابسته به دولت براي آموزش به خارج مي بردند"؟! (خبرگزاري فارس - 24 آذر) اگرچنين است واقعا خطر اين جريان بسيار بسيار بسيار بيشتر از پهپاد و جاسوس دستگير شده آمريکايي نيست؟ و اگر چنين نيست بيان اين چنين حرف هايي بسيار بسيار بسيار خطرناکتر از پهپاد و جاسوس آمريکايي نيست؟!
پس چرا اين حرفها زده مي شود و آب از آب تکان نمي خورد؟ تنها جوابي که مي توان به اين سوال داد اين است که بازي انتخاباتي است و دو طرف اين بازي هم در واقع "يک طرف" است و رقابتي کاذب را ساخته که هر کدام برنده شوند فرقي نمي کند ! اما اين وسط اين نکته فراموش شده که چنين رفتاري سوالهايي را در ذهنها شکل مي دهد که با هيچ روشي پاک شدني نيست. شايد بتوان سوالات را به پستوهاي خانه ها فرستاد اما نمي توان ديگر آنرا پاک کرد و بايد بالاخره زماني به آنها پاسخ گفت ; پاسخي که بيان آن راحت نيست و قدرت و جسارت و از خود گذشتگي مي خواهد.
اينگونه است که بايد
اذعان کرد که منفعتي که در کوتاه مدت از اين بازي نصيب مي شود بسيار کمتر
از ضرري است که در دراز مدت دامنگير خواهد شد، ضمن اينکه همچنان که بيان شد
در انتخابات پيش رو چنين روشهاي آزموده شده و قديمي ديگر چندان جواب نمي
دهد. در اين شرايط اگر کساني واقعا دلشان براي نظام و انقلاب مي سوزد،
بهتر است در همين ايام انتخابات به همين سوال هاي شکل گرفته از حرفهاي داود
احمدي نژاد جواب بدهند که اثر آن به مراتب بيشتر از هزار جور سوال و
افشاگري ديگر است و مي تواند بخشي از جامعه که هنوز براي حضور در انتخابات
مردد هستند را به مشارکت ترغيب کند.
شرق:عبور از كرزاي
«عبور از كرزاي»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدابراهيم طاهريان است كه در آن ميخوانيد؛مجموعه وقايع سياسي كه در شرايط امروز افغانستان شاهد آن هستيم، بيشتر به آن نوع تحولاتي كه محورش جريان افراط است بازميگردد. اما لازم است براي ورود به اين بحث به چند نكته مهم اشاره كنيم. در روزهاي اخير براي اولينبار دولت حاكم بر افغانستان نسبت به ايجاد دفتر جريان طالبان عكسالعمل نشان داد و سعي كرد با احضار سفير خود از قطر، ناخشنودي خويش را از اين موضوع نشان دهد.
همزمان براي اولينبار بود كه به طور آشكار آمريكاييها در سطح معاون رييسجمهوري درباره صلح با طالبان موضعگيري كردند. هفته گذشته «جو بايدن» بحثهاي فراواني نسبت به جريان افراطي طالبان مطرح كرد كه جنجاليترين قسمت آنجايي بود كه بايدن گفت: ما به طور ماهوي با طالبان مشكلي نداريم.
اتفاق مهمي كه در كنار اين مسايل رخ داد، مواضعي بود كه سخنگوي شورايعالي صلح افغانستان در اين خصوص گرفت. البته نبايد فراموش كرد كه در حال حاضر و پس از ترور برهانالدين رباني مواضع اين شورا مشخص نيست و ديگر اينكه از ابتدا هم از لحاظ قانوني ابهاماتي نسبت به تشكيل شورايعالي صلح وجود داشت و برخي معتقد بودند تشكيل شورايعالي صلح، دور زدن قانون اساسي است. مواضع و سخنان متناقض يا مبهم سخنگوي شورايعالي صلح نسبت به رفتار كشورهاي غربي و مشخصا آمريكاييها در مورد كاركرد جريان افراط در واقع نقشي مهم در تحليل شرايط فعلي براي كارشناسان دارد.
او از سويي اعلام كرد كه ايجاد چنين دفتري بدون مشورت ما صورت گرفته و ما ترجيحمان عربستان يا تركيه است اما در آخرين سخنانش اعلام كرد كه ما ميتوانيم در اين زمينه توافق كنيم و اين روند ادامه پيدا كند. علاوه بر اين مسايل و پس از اعلام خبري در هفته گذشته مبني بر اينكه آمريكاييها پنج افغاني از جريان افراط را آزاد ميكنند و اين افراد را تحويل دفتر طالبان در دوحه خواهند داد، حاكميت افغانستان به شدت نسبت به اين مساله واكنش نشان داد. سخنگوي شورايعالي صلح نيز در اين زمينه اعلام نارضايتي كرد و گفت بايد تمام اتباع افغانستان را تحويل دولت افغانستان بدهند.
برخي از كارشناسان جمع جبري اين مسايل را بروز و ظهور سياست جديدي از طرف آمريكا و كشورهاي غربي تلقي ميكنند كه مشخصه اين سياست عبور از رييس دولت و دولت افغانستان در محور مذاكره با طالبان است.
اين مساله بزرگترين اتفاقي است كه در ماههاي اخير در فضاي سياسي افغانستان رخ داده و در حقيقت پيام مجموعه اين وقايع اين است كه به نظر ميرسد با وجود همه تلاشهاي پرهزينه دولت افغانستان پس از برگزاري دور دوم رياستجمهوري (كه انتخاباتي ناقص و غيرشفاف بود)، سياستهاي دولت كرزاي شكست خورده است. حامد كرزاي از ابتداي دور دوم رياستش بر دولت سعي ميكرد با هر هزينهاي، چه امتياز دادن به جريانهاي افراطي و چه ناديده گرفتن قانون اساسي و تضعيف مجلس و والسي جرگه، محور هر نوع تعاملي از جانب كشورهاي غربي و مشخصا آمريكاييها با طالبان باشد.
با اين حال اتفاقات تازه در فضاي سياسي افغانستان نشان ميدهد آن سياست جوابگو نبوده و آمريكاييها خود را در اين حد و وزن ميبينند كه در جريان مذاكرات، هم از اسلامآباد عبور كنند و هم از كرزاي؛ اتفاق مهم ديگري كه در كنار اين مسايل رخ داده، اعلام خبر تشكيل «ائتلاف ملي» است. در حقيقت ميتوان گفت كه بزرگترين اتفاق سياسي كه اپوزيسيون در راستاي قانون اساسي انجام داد، اعلام تشكيل اين ائتلاف بود.
حضور افراد استخواندار و باتجربهاي از جبهه متحد، جبهه ملي و اصولا جرياناتي كه در دوران جهاد و مقاومت در برابر شوروي نقش داشتند، ميتواند دليل اهميت اين ائتلاف باشد. اگر اين ائتلاف با حضور افراد مهم و شخصيتهاي شناختهشده افغانستان شكل بگيرد، ميتواند پاسخگوي مجموعه وقايعي باشد كه مديريت بخشي از آن از سوي كشورهاي فرامنطقهاي صورت ميگيرد و بخشي ديگر به بيمهري حاكميت به جريان اپوزيسيون بازميگردد.
جريان ائتلاف ملي كه يكي از اهداف مهمش (آن طور كه دكتر عبدالله به عنوان رقيب اصلي رييس فعلي دولت عنوان كرده است) آماده شدن براي انتخابات بعدي رياستجمهوري است، ميتواند تمام ناملايماتي را كه در افغانستان شكل ميگيرد تعديل كند و راهحلي براي بنبست مذاكرات و صلح در افغانستان باشد.
تهران امروز:تحولات جهاني و وظايف دستگاه ديپلماسي
«تحولات جهاني و وظايف دستگاه ديپلماسي»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد؛جهان آبستن حوادثي بزرگ است. حوادثي كه بر سرنوشت ملتها و دولتها تاثيري شگرف و ژرف ميگذارد و معادلات و مناسبات جهاني را تغيير ميدهد.
جهان ديگر جاي تركتازي زورگويان و مستكبران نيست، ميدان و عرصه سلطه و تاخت و تاز سلطهگران، روز به روز تنگتر ميشود و علت آن خيزش ملتها در سراسر جهان است. بيداري اسلامي در خاورميانه عربي و آفريقاي شمالي نتيجه خيزش ملتهاي مسلماني است كه دهها سال در بند مناسبات سلطهگران جهاني و ديكتاتورهاي دستآموز آنها بودهاند.
با اين حال استكبار جهاني دست روي دست نگذاشته است. بهرهگيري از فنآوريهاي ارتباطي، جلب توجه افكار عمومي به پديدههايي كه جذابيت كاذب دارند و نيز بهرهگيري از رخنههاي كوچك، ابزارهايياند كه ميتوانند فتنههاي بزرگ ايجاد كنند.
مقام معظم رهبري در جمع مسئولان ارشد وزارت امور خارجه و سفيران ايران در كشورهاي ديگر، با روشنگري در زمينه حساسيت مقطع تاريخي كنوني فرموده اند: «رخنههاي كوچك، گاه به انحرافات بزرگ ميانجامد.» اين رهنمون ايشان بيانگر آن است كه دستگاه ديپماسي و اساسا همه مسئولان و مردم بايد بيش از پيش هوشيار و آگاه باشند.
به فرموده حضرت آيتالله خامنهاي: «حركت عظيم ملتها، نشانه بيداري آنهاست و اين بيداري به استناد واقعيات گسترده و انكارناپذير، صبغه اسلامي دارد.» گرچه نظام استكبار جهاني به رهبري آمريكا ميكوشد چنين وانمود كند كه اين انقلابها و خيزشها فاقد صبغه و سابقه اسلامي اند اما به شهادت مستندات فراوان و پرشمار تصويري و خبري، بيشترين انگيزه ملتهاي انقلابي را انگيزه هاي اسلامي تشكيل ميدهد.
به عنوان مثال تجمع درنمازجمعه و سپس تظاهرات آنهاباشعارهاياللهاكبر،لاالهالاالله،محمد رسولالله
و
نفي هرگونه ستم و ظلم كه در اسلام بر آن تاكيد فراوان شده است. امت اسلامي
ميرود كه هويتهاي اسلامي خويش را بازيابد و اين بازيابي هويتي در هر
جامعهاي متناسب با فرهنگ و پيوند اين جوامع با سنتهاي اسلامي صورتبندي
ميشود. اما آنچه در دستگاه ديپلماسي كشور بايد مورد توجه قرار گيرد از
ديدگاه رهبر معظم انقلاب افزون بر «حكمت، عزت و مصلحت» كه بايد سرلوحه عمل
در دستگاه ديپلماسي قرار گيرد، حفظ «عزت ملي و عزت هويتي» است.
حفظ عزت ملي با پافشاري بر اصول غيرقابل انكار انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي و منافع و مصالح ملي امكانپذير است اما حفظ عزت هويتي با تاكيد بر رفتار مبتني بر شعائر و اصول اسلامي قابل دستيابي است. عزت هويتي بايد آنچنان شأن و شخصيتي به كارگزاران دستگاه ديپلماسي كشور ببخشد كه دوست و دشمن بدان اذعان و اعتراف كنند.
امروزه كارآيي دستگاه ديپلماسي وابستگي تام و تمامي به حفظ «عزت ملي و عزت هويتي» دارد. چه اين دو ويژگي موجب پايايي، پويايي و هوشمندي در هدفگذاريها ، تصميمگيريها و تصميمسازيها در روابط خارجي خواهد شد و تدابير دشمن را براي نفوذ و رسوخ نرم و سخت در نظام جمهوري اسلامي، خنثي و بياثر خواهد كرد. رهنمودهاي مقام معظم رهبري چراغي است روشن كه نه تنها پيش پا كه تا دور دستها را روشن و آشكار ميسازد و اهتمام به اين رهنمودها افتخار و غرور را براي ملت و نظام اسلامي ايران به همراه خواهد داشت.
ابتكار: برنامه ريزي انتخاباتي، بلندمدت ياشب امتحاني؟
«برنامه ريزي انتخاباتي، بلندمدت ياشب امتحاني؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سيدجواد امام جمعهزاده است كه در آن ميخوانيد؛هر چه به برگزاري نهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي نزديک ميشويم، شور و شوقها و جنب و جوشها افزايش پيدا ميکند و جلسات پيدا و پنهان و رايزني هاي گوناگون افزايش مييابد. البته اين تلاشها و فعاليتها طبيعي و لازمه هر انتخاباتي ميباشد اما بحث اصلي و اساسي اين است که چرا ما بايستي باصطلاح شب امتحاني باشيم و عمده مساعي خود را بصورت متراکم به ايام نزديک واقعه اختصاص دهيم.
پر واضح است که در يکي دو ماه قبل از برگزاري انتخابات تحرک و تقلاي بيشتري ديده ميشود اما نهاد انتخابات در يک جامعه مردم سالار چون کشور ما يک نهاد دائمي و بلند مدت است. نهادي است که به محض اينکه نمايندگان يک دوره انتخاب ميشوند و کار خود را در مجلس براي چهار سال آغاز ميکنند بايد کليد انتخابات دوره چهار سال بعد زده شود و برنامه ريزيها و اجراي آنها شروع شود.
اين نکته علاوه بر اينکه براي انتخاب شوندگان و افرادي که علاقمندند به عنوان کانديدا در انتخابات مشارکت کنند حائز اهميت است، اما بنظر ميرسد براي انتخاب کنندگان و مردم عزيز که ميخواهند نمايندگان مورد نظر خود را به پارلمان بفرستند اهميت بيشتري دارد. آنان بايد بدانند که چه افرادي با چه ويژگيها و برنامه هايي بخصوص برنامه هاي ميان مدت و بلند مدت ميتوانند براي خود و فرزندانشان از جوانب مختلف مفيد و مثمر ثمر باشند و اين چيزي نيست که بنحو احسن در زماني نسبتا کوتاه قابل استحصال باشد.
در يکي از مسابقات ورزشي که تيم کشورمان بر رقيب چيني پيروز ميشود و رقيب از صحنه رقابت خارج ميگردد و روز بعد تيم چيني تمرينات خود را براي کسب پيروزي در دوره چهار سال بعدي شروع ميکند و اين امر تعجب تيم ملي کشور ما را بر ميانگيزد. حال در عرصه هاي ديگر و بويژه در عرصه انتخابات که بخش عمده آينده جامعه را رقم ميزند عمل درست يک برنامه ريزي بلند مدت است. به طور طبيعي اگر افکار عمومي در بلند مدت توجيه شوند و از طريق نشست هاي مختلف و کرسيهاي نظريه پردازي و آزادانديشي که مورد تاکيد مقام معظم رهبري است، در محافل گوناگون و در مناسبتهاي فراوان با برنامه ها و گروههاي سياسي آشنا شوند، ضرورتهاي جامعه را بهتر بدانند و نيروهاي اصلح و تخصصهاي متفاوت آنها را عميق تر بشناسند با اعتقاد راسختر و با همت بلند تر و با مشارکت بالاتر در انتخابات حضور مييابند.
البته آگاهي و شعور سياسي بالاي مردم ما اين عدم برنامه ريزيهاي بلند مدت را تا حد زيادي جبران کرده و همواره در بيش از سي انتخابات شکوه و عظمت حضور خود را به رخ کشيدند و بحمداله کشور اسلامي ايران را عليرغم دشمني هاي فراوان بيگانگان با موفقيت به پيش بردند و به الگويي براي کشورهاي ديگر اسلامي تبديل ساختند و اينبار نيز اميد بدخواهان را نا اميد خواهند کرد.
اما در عين حال که بايستي از اين فرصت باقيمانده بنحو شايسته اي استفاده کرد و مردم را بيش از پيش با ضرورتهاي کشور و نقش خاص جمهوري اسلامي در منطقه و جهان بخصوص پس از جريان بيداري اسلامي آشنا نمود و نيروهايي را که در اين شرايط و اوضاع و احوال بهتر ميتوانند ايفاي نقش کنند به آنها معرفي کرد، بايستي به برنامه ريزيهاي بلند مدت و تاثير گذارتر نيز فکر کرد و گامهاي اساسي تر و مطمئن تري برداشت.
دنياي اقتصاد:در حاشيه سياست جديد بانك مركزي
«در حاشيه سياست جديد بانك مركزي»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنانصفت است كه در آن ميخوانيد؛ورود ناگهاني و انبوه ميليونها شهروند ايراني به بازار سكه طلا و ارز در هفتههاي اخير بازتابي از سياستهاي پولي دولت است.
اين روزها علاوه بر مديران و صاحبان بنگاههاي صنعتي و اقتصادي، ميليونها شهروند ايراني نيز وقتي يكديگر را ميبينند از هم ميپرسند براي اينكه قدرت خريد پولشان حفظ شود يا سود مناسبي به دست آورند، آيا بهتر است سكه طلا خريداري كنند يا ارزهاي معتبر بخرند؟ اين تغيير رفتار و گفتار ميليونها ايراني است كه تقاضاي بازارهاي سكه و ارز را با شرايط چند ماه قبل متفاوت كرده و دست بانك مركزي را براي ايجاد تعادل حتي چند روزه در اين بازارها بسته است.
در حالي كه ايجاد توازن و تعادل در بازار متلاطم ارز و سكه راهحلهاي كارشناسي تجربه شدهاي در سطح جهان دارد و در سالهاي اخير اقتصاددانان بارها اين راهحلها را يادآور شدهاند، اما به نظر ميرسد كه تصميمسازان سياستهاي پولي به اين راهكارها بي اعتنا هستند. يكي از راهحلهاي كارشناسانه ايجاد تعادل در نرخ سود بانكي و بازار سهام با نرخ سود بازار سكه و ارز است.
به اين معنا كه بانك مركزي ميتوانست در شروع سال 1390 به جاي اصرار بر سود دستوري سپردهگذاري و تسهيلات و موظف كردن بانكهاي دولتي و خصوصي به اجراي اين دستور، با سياستهاي منعطف، مانع از تلاطم در بازارهاي جايگزين شود. وقتي دولت نخواست اين روش كارآمد و پذيرفته شده را قبول كند، سپردهگذاران نيز پساندازهاي خود را به سوي بازارهاي ديگر حركت دادند و توانايي بانكها براي جذب نقدينگي را كاهش دادند.
اين وضع موجب شده است كه هماكنون از يك طرف هزاران ميليارد تومان نقدينگي در دست مردم باشد و از طرف ديگر بنگاههاي صنعتي و اقتصادي در آرزوي تامين نقدينگي قرار گرفتهاند. با اين شرايط بوده است كه براساس برخي اخبار، بانك مركزي ناگزير شده است خط اعتباري با نرخ 18 درصد در اختيار بانكها قرار دهد.
اين اقدام يا خواست بانك مركزي چه معنايي دارد؟ آيا اين خواست حتي اگر جامه عمل نپوشد به معناي پذيرش اشتباه درخصوص يك سياست از قبل شكستخورده نيست؟ در حالي كه بسته سياستي بانك مركزي چنين اجازهاي را نميدهد، عدول از اين بسته اعمال شده در ماههاي گذشته موجب بياعتمادي به چنين بستههايي در آينده نخواهد شد؟ معلوم است كه اين بيثباتيها بازارهاي ديگر را تحت تاثير قرار ميدهد و كل اقتصاد را دستخوش تغييرات ناشناس خواهد كرد.
بانك مركزي و مديران آن و دولت دهم به جاي سرسختي در برابر دانش اقتصاد و تجربههاي جامعه بشري در اين حوزه و به جاي ايستادگي در برابر حركت طبيعي و غيرقابل جلوگيري نقدينگي كه به سرعت از يك بازار به بازار ديگر ميرود بهتر است در مسير اعتدال قرار گيرد تا روزهاي دشوار فعلي با شرايط سختتري ادامه پيدا نكند. روشها و سياستهاي ايجاد تعادل در بازارها مشخص و معلوم است و اگر سليقهها و خواستهاي غيراقتصادي را جايگزين آنها نكنيم، حل معضل فعلي چندان سخت نيست.
جهان صنعت:زمانی نمادین برای اصلاح قانون کار
«زمانی نمادین برای اصلاح قانون کار»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم سارا ثبات است كه در آن ميخوانيد؛ هشدار عبدالرضا شیخالاسلامی، وزیر کار به نمایندگان کارگری و کارفرمایی برای جمعبندی هرچه زودتر نظراتشان در اصلاح قانون کار و اینکه اگر لازم باشد خودمان راسا تصمیم میگیریم و الزامی به جلب نظر آنها (کارگران و کارفرمایان) نداریم به نوعی خط بطلانی است بر پایان داستان سهجانبهگرایی و اینکه وزارت کار از ابتدای کار هم اعتقادی به استفاده از نظرات شرکای اجتماعی برای اصلاح قانون کار نداشت و شاید زمان کوتاه بررسی این قانون توسط شرکای اجتماعی جنبه نمادین داشت.
وزیر کار به صراحت میگوید اگر کارفرمایان و کارگران با هم تفاهم نکنند، الزامی نداریم که حتما نظر آنها را تامین کنیم ، ما تکلیف قانونی داریم و اگر حتی بدون نظرخواهی از کارگران و کارفرمایان لایحه را به دولت و مجلس ارسال کنیم تخلفی مرتکب نشدهایم! وزارت کار پس از پنج سال که از زمان تدوین اصلاحیه قانون کار گذشت عملا در این مدت زمان هر آنچه خواست در اصلاحیه قانون اعمال کرد.
از ابتدای ارایه پیشنویس اصلاح قانون کار نیز بنا را ارایه هرچه سریعتر این لایحه به مجلس گذاشت و زمان اندک چند ماهه بررسی کارگران و کارفرمایان انگار موضوعی بود تا نشان دهد معتقد به اصل سهجانبهگرایی و استفاده از نظر شرکای اجتماعی است اما حالا که زمان زیادی برای ارسال این لایحه به مجلس هشتم ندارد انگار صبرش هم برای ماجرای سهجانبهگرایی به پایان رسیده و میخواهد زودتر قانونی را که با سرنوشت میلیونها انسان سروکار دارد، زودتر جمع و جور کند و برای تصویب راهی مجلس سازد بنابراین اینکه گفته شود ما برای کارگران و کارفرمایان احترام زیادی قائل هستیم و تلاش میکنیم این تفاهم و تعامل به وجود بیاید تنها شعاری است که در عمل رنگ واقعیت را به خود نگرفته است.