۰۹ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۳۹۰۱۴
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۷ - ۰۹-۰۸-۱۳۹۱
کد ۲۳۹۰۱۴
انتشار: ۱۱:۰۷ - ۰۹-۰۸-۱۳۹۱
یادداشت هایی در آستانه انتخابات آمریکا-5
امیرحسین تیموری


عصر ایران - "مي‌دانيد الان مشكل آنها چيست؟ مشکل‎شان فروپاشی آمریکاست، زمزمه اعلام استقلال ایالت‎ها به گوش مي‌رسد. این زمزمه یک دفعه محقق می شود، جلوی چشمهای شما! مثل شوروی که یک دفعه و یک شبه منحل شد. عملیات فروپاشی انجام نمی‎گیرد، انجام نمی‎گیرد، تا یک دفعه می‎گیرد و تمام می‎کند و می‎رود و هرکسی باید زود خودش را جمع کند تا می‎تواند از آن یکی بگیرد و ببرد؛ فرسایشی نخواهد بود." (حجت الاسلام علیرضا پناهیان، رجانیوز، 30 مهر 91)


"متأسفانه برخلاف آن تصويري كه رسانه‎هاي ما در ايران تبليغ مي‎كنند، امروز تمدن غالب در جهان تمدن غرب است و پايتخت اين تمدن هم در آمريكاست. آمريكا جايي است كه ما بايد تكليف خودمان را با آن روشن كنيم. درست است كه ما امروز از تمدن اسلامي مدرن صحبت مي‎كنيم كه در حال زايش است، اما مطمئن باشيد در ديگر كشورها و فرهنگ و تمدن‎ها نيز چنين بحث‎هايي مطرح است، مثلا تمدن بودايي مدرن، تمدن هندويي مدرن و... اما اين‎ها هيچ‎كدام به منصه ظهور نرسيده‎اند و هيچ‎يك هم تمدن غالب نيستند. همه ما يك‎سري تمدن‎هاي مغلوب هستيم در برابر اين تمدن غالب؛ با اين فرض بايد تكليف خود را با اين تمدن غالب روشن كنيم...آمريكا يكي از پيچيده‎ترين مكانيزم‎هاي فرهنگ‎سازي در دنيا را دارد. چراكه از ملت‎هاي مختلف دنيا پذيرفته و توانسته است آن‎ها را در خود هضم كند. خودشان اصطلاحا به آن مي‎‎گويند ملت ملت‎ها. همين ايده است كه به آن‎ها اجازه مي‎دهد تا در مورد ديگر فرهنگ‎ها به اظهارنظر بپردازند. چراكه مدل اصلي را در كشور خود ساخته‎اند و حالا مشغول جهاني‎سازي آن هستند. ما هنوز در بسياري از ايالت‎ها و شهرهاي بزرگ آمريكا، شهر چيني‎ها را داريم كه شاهد نسل‎هاي سوم چيني‎هاي آمريكا مي‎توان بود، نسلي كه هنوز به چيني حرف مي‎زند، روي ماشين‎هاي پليس چيني نوشته شده است، در ايستگا‎ه‎ها به زبان چيني نوشته و نشاني از زبان انگليسي نيست. آن‎ها در اين مناطق چيني حرف مي‎زنند اما شهروند آمريكا هستند." (مصاحبه هفته نامه پنجره با رضا امیرخانی/ بهمن 88)

***********
آخرین مناظره میت رامنی و باراک اوباما که به حوزه سیاست خارجی اختصاص داشت، شاهد آن بود که دو کاندیدای جمهوریخواه و دموکرات بیش از 45 بار نام ایران را بر زبان جاری کنند. در شرایطی که براساس سند امنیت ملی ایالات متحده، ایران یکی از مهمترین تهدیدات امنیت ملی این کشور محسوب می شود هنوز در داخل ایران "آمریکا پژوهی" یا "آمریکا شناسی" به عنوان یک دیسپلین که تمام اجزاء جامعه و سیاست و فرهنگ آمریکایی را بکاود و تعداد متخصصین این حوزه متناسب با شعارهایی شود که هر روز علیه آمریکا سر داده می شود، پدیده ای مظلوم و غریب است.
اگرچه چند سالی است دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران به این مهم همت گمارده است اما خروجی این دانشکده  و تاثیرگذاری آن نیز چیزی نزدیک به صفر است به ویژه آنکه عمده محققان این حوزه صرفا باتوجه به مختصات درگیری آمریکا با منطقه خاورمیانه به سیاست خارجی ایالات متحده علاقه نشان می دهند و برای مثال تاریخ و فرهنگ و اجزاء لایتجزی سیاست آمریکایی همچون کنگره شناسی و... از قلم می افتد. درخصوص تلاش های آکادمیک در حوزه آمریکا پژوهی در ایران به جز آثار تنها یک محقق* که آن هم عمدتا به سیاست خارجی ایالات متحده اختصاص دارد تلاش چندانی مشاهده نمی شود.
این فقر مزمن درحالی است که بارها از زمان مسئولان ایرانی شنیده ایم که برای مثال در آمریکا و اسرائیل تلاش های فراوانی برای شیعه پژوهی و شیعه شناسی صورت می گیرد تا با شناخت این پدیده راه های مقابله با آن نیز کشف شود. حال اما شگفت انگیز است که چنین تلاشی درداخل کشور در راستای شناسایی ماهیت پدیده ای به نام آمریکا به عنوان مهمترین قدرت نظام بین الملل  قابل مشاهده نیست.

از ادبیات فروپاشی تا تداوم حیرت نامه نویسی

در سال های اخیر به ویژه از زمان آغاز دولت نهم، ادبیات موسوم به فروپاشی ایالات متحده به ویژه در نزد بسیاری از اصولگرایان بسیار باب بوده است.  سخنانی چون؛ "11 سپتامبر کار خود آمریکایی ها بود"، "به عراق و افغانستان حمله کردند تا سرمایه داری از بحران نجات پیدا کند"، "فروپاشی و تلاشی آمریکا عنقریب است چرا که هزاران میلیارد بدهی دارند"، "حذف دلار از مبادلات جهانی" و نیز استنادات بسیار به تحرکات محدودی چون جنبش وال استریت که عمدتا بدون پشتوانه های نظری بر زبان جاری شده و می شوند نه تنها گره ای از فقر آمریکا شناسی ما باز نمی کنند که تبیین ماهیت پدیده ای به نام آمریکا را سخت تر کرده و در لفافه ها و حب و بغض های سیاسی فرو می برند.
در فقدان این جهد و تلاش آکادمیک، یا ادبیات سطحی و غیرتاریخی فروپاشی قوت می گیرد(مدل رئیس دولت های نهم و دهم و نیز اصولگرایانی همچون علیرضا پناهیان) یا در ادامه سنت سفرنامه نویسی دوران قاجاریه، ادبیات حیرت نامه نویسی تداوم می یابد (مدل سفرنامه رضا امیرخانی و یا سفرنامه اخیرا طبع یافته "هاروارد مک دونالد"). آنچه در این میان البته مغفول می ماند شناخت صحیح و عمیق از پدیده ایالات متحده و درک توامان همه ابعاد و وجوه آن از جمله نقص ها و تناقض های آن است.

تکلیف ما با آمریکا


هنوز با گذشت 33 سال از انقلاب اسلامی که آمریکاستیزی یکی از ستون های اصلی این انقلاب است اثری جامع به فارسی درباره پدیده مذهب و اقسام کلیسا در آمریکا و تفاوت ها و شباهت های آن با مذهب و سکولاریسم در سایر صفحات مغرب زمین مشاهده نمی شود. از این دست مثال ها  البته فراوان است.
فهم کنش های سیاست خارجی آمریکا در زمان جنگ سرد و پس از آن(عطف به مقولاتی چون حقوق بشر، فهم تفاوت های رفتاری آمریکا در خاورمیانه و سایر نقاط جهان و..) فهم رابطه پیچیده اقتصادی و سیاسی ایالات متحده با چین (که در انتخابات پیش روی آمریکا و به ویژه در نزد کاندیدای جمهوری خواهان از اولویتی اساسی برخوردار است)، شناخت تاریخ جنگ ها و استقلال ایالات متحده، قانون اساسی و مساله حمل سلاح در آمریکا، نظام قضایی فدرال و محلی و نیز کنگره فدرال و مجالس محلی،  چرخش های اجتماعی و سیاسی ایالت ها در انتخابات مختلف و ظهور و بروز تحولات اجتماعی در ایالات مختلف، فروشگاه های زنجیره ای  آمریکا به مثابه یکی از عناصر جهانی کردن فرهنگ و اقتصاد آمریکایی، صنایع نظامی و لابی های متصل به آن، اصناف جریان های روشنفکری در آمریکا و تحولاتی که پس از هجرت اندیشمندان و دانشمندان غربی و به ویژه آلمانی به ایالات متحده در اثنای جنگ جهانی دوم رخ داد، پدیده بیش از 5000 دانشگاه و کالج و اسکول در آمریکا، اقتصاد رسانه و ورزش، ماهیت فقر و تبعیض طبقاتی، نهادگرایی، وضعیت چپ گرایی در ایالات متحده، سرمایه داری و لیبرالیسم خشن، پدیده محافظه کاری و پوپولیسم آمریکایی، مبانی و شیوه تکوین اقسام لابی ها در سیاست آمریکایی و اینکه چرا لابی ایرانی با وجود میلیون ها ایرانی شکل نگرفت و.... تنها نمونه هایی از حوزه های مغفول مانده است که با ادبیات موسوم به فروپاشی و تداوم سنت حیرت نامه نویسی دردی را درمان نمی کند و صرفا فهم ما از ایالات متحده را کدرتر و یا درگیر دوگانه های سفید و سیاه می سازد.

درابتدای این نوشته از قول نویسنده ای چون رضا امیرخانی آمد که "باید تکلیف خود را با این تمدن غالب روشن کنیم". همچنین دو روز پیش رئیس مجلس شورای اسلامی نیز در جریان سفر به اردبیل با ذکر اینکه "در مرحله بسیار حساسی قرار داریم و اگر آمریکایی ها با توجه به اهداف و سیاست هایشان یک مقدار جلو بروند کار سخت می شود" گفت که "باید همین جا و تا دیر نشده تکلیف مان را با آمریکا مشخص کنیم". شاید بتوان تکلیف سیاسی با آمریکا را به خاطر اقتضائات سیاسی مشخص کرد اما با وجود فقدان حتی یک اندیشمند جامع الاطراف در شناخت ماهیت پدیده آمریکا چگونه می توان به شناخت کامل و جامع از این کشور و نحوه تعامل هوشمندانه با آن نائل آمد؟

*محقق مدنظر دکتر حسین دهشیار است که آثار چندی در حوزه سیاست و جامعه آمریکایی منتشر کرده است.

ارسال به دوستان
وبگردی