۲۸ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۶۶۱۵۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۷ - ۲۱-۰۱-۱۳۹۲
کد ۲۶۶۱۵۴
انتشار: ۱۲:۰۷ - ۲۱-۰۱-۱۳۹۲
روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخی از آنها در زیر می‌آید.


كیهان:انتخابات مسئله اصلاح طلبان نیست

«انتخابات مسئله اصلاح طلبان نیست»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم محمد ایمانی است كه در آن می‌خوانید؛جریان موسوم به اصلاح طلبی وضعیت تأثربرانگیزی پیدا كرده است. این طیف كه در گذشته خود را به عنوان خط امامی معرفی می كرد تدریجا در برابر گروه ها و جریان های معارض انقلاب اسلامی منحل یا منفعل شده است. طیفی از این جریان آشكارا طی 2 دهه اخیر در صف دشمنان جمهوری اسلامی ادغام شدند كه نمونه آن، سرنوشت برخی نمایندگان سابق مجلس و اعضای احزاب و روزنامه نگاران طیف یاد شده در خارج و داخل كشور است. و طیف دیگری كه با وجود تصاعد روحیات خیانت به انقلاب و ارتكاب رفتار پرخطر از سوی طیف اول، جرئت نكردند اعلام مرزبندی و برائت كنند و همچنان چوب گروه اول را می خورند.

برخی از چهره های شاخص طیف اول بارها جبهه اصلاحات را این گونه معرفی كردند كه طیف وسیعی، از سروش تا گوگوش را شامل می شود اما طیف منفعل طرفدار نظام خروش بر نیاوردند كه حساب جریان خط امامی با انجمن حجتیه و نفاق مذهبی و سلطنت طلبان و كاباره نشینان و سازمان منافقین و چپ های آمریكایی یكسره جداست. در این روند بود كه جبهه اصلاحات در مقطع سال 88 یكسره گروگان و آلت فعل جبهه معارض انقلاب اسلامی قرار گرفت اما رمق نجات خود از دست گروگانگیران را نداشت.

حجت الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان از یاران نزدیك حضرت امام و عضو «مجمع روحانیون مبارز»، آذرماه سال 1389 در مصاحبه با نشریه پنجره این گونه روایت می كند كه «مقام معظم رهبری برای مجمع روحانیون سنگ تمام گذاشتند و... از همان اول موافقت كردند یك نفر به عنوان نماینده مجمع به طور هفتگی با ایشان ملاقات داشته باشد.

 در ملاقاتی كه همگی بعد از رحلت امام به عنوان اعلام بیعت با ایشان داشتیم، بر ادامه فعالیت مجمع تأكید فرمودند و تصریح كردند كه اگر این كار در زمان امام هم انجام نشده بود، من با تشكیل آن موافقت می كردم». برخی نقل قول های دیگر حاكی از آن است كه رهبرمعظم انقلاب به گروهی از اعضای این جریان گفته بودند اگر شما هم اقدام نكنید من خودم این جریان (موسوم به چپ) را احیا می كنم.

این نگاه پدرانه و توأم با عطوفت تا به امروز نیز - با وجود سقوط برخی اعضا و گروه های جریان یاد شده- تداوم یافته است چنان كه مقتدای انقلاب اسفندماه سال گذشته با درخواست ملاقات آقایان مجید انصاری، موسوی لاری و جهانگیری موافقت كرده و آنها را به حضور پذیرفتند. با این حال عملكرد برخی سران این جریان در داد و ستد با گروه های مخالف نظام و انقلاب، همان دغدغه تلخ عمومی را زنده می كند كه پیش از این از زبان آقای رحیمیان بازگو شد؛ «چطور شد كه بعد از 20 سال از رحلت امام ، موضع مجمع روحانیون در قبال نهضت آزادی یا آقای منتظری دگرگون شد؟ و چطور شد كه در فتنه سال 1388، مواضع مجمع با نهضت آزادی و ملی گراها همگون از آب درآمد؟ آیا آقای منتظری و نهضت آزادی به خط امام نقل مكان كردند یا در این مدت مواضع و دیدگاه های امام(ره) نسبت به این دو مقوله تغییر یافته است یا شما از خط امام خارج شده اید؟».

تنها در سال 88 نبود كه اوباش ضد انقلاب به واسطه مقدمه چینی جریان نفاق جدید جرئت عرض اندام پیدا كرده و مثلا تصویر حضرت امام خمینی(ره) را آتش زدند بی آن كه فریاد اعتراض از سوی مدعیان سابق یا مثلا امثال موسوی و كروبی بلند شود.

 10 سال پیش از آن نیز وقتی روزنامه نگار زنجیره ای -اكبر، گ- در مصاحبه با روزنامه آلمانی به گزافه گفت «خمینی به موزه تاریخ خواهد رفت» یا علیرضا-ع سردبیر آقای حجاریان در روزنامه صبح امروز تصریح كرد «طیف خط امامی در جبهه مشاركت به حاشیه خواهند رفت» صدایی از جریان چپ اصلاح طلب داعیه دار خط امام بلند نشد؛ همان گونه كه نه در سال 88 و نه در سال 78 به هنگام حرمت شكنی امام حسین و خشونت طلب معرفی كردن پدر و جد گرامی آن حضرت -علیهم السلام- كسی اعتراضی از این حضرات نشنید. همان روزنامه نگار مصاحبه كننده با روزنامه آلمانی، 4 سال پیش در كنار امثال گوگوش و سروش در تجمعات گروه های ورشكسته ضدانقلاب به نام جنبش سبز شركت داشت و بعدها منكر امام عصر(عج) شد.

لازم نیست محمدحسن رحیمیان باشی تا غم انگیزی وضعیت امروز جریان موسوم به اصلاح طلبی را بفهمی و آنان را دعوت به بازگشت از مسیر تیره و تار كنی. عباس عبدی عضو جدا شده جبهه مشاركت نیز كه دارای سوابق تندروی در روزگار اصلاحات است- البته با فهم و منطق خودش- وضعیت امروز این جریان را تخطئه می كند. به این عبارات عنایت كنید:

-اصلاح طلبان باید از مشی 4 سال گذشته برگردند. آنها نمی توانند بین دو نقطه اصلاح طلبی و فراتر از رفورم [ساختارشكنی] ، نقطه بهینه ای را انتخاب كنند. آنها یا باید بگویند اصلاحات تا اطلاع ثانوی تعطیل است، یا بگویند كه آمدن مان به آن صورت اشتباه بود و اشتباه را تصحیح بكنند. تصحیحش این است كه منطق ورود اصلاح طلبان در انتخابات 88 اشتباه بود... وقتی می خواهید از موضع اصلاح طلبی به درون قدرت بیایید، نمی شود هر نوع رفتاری را انجام داد.(روزنامه بهار، 8 بهمن 1391).
- بخش هایی از اصلاح طلبان تنها گزینه خود را آقای خاتمی می دانند ولی چنین چیزی در شرایط فعلی محقق نخواهد شد... نیروی اصلاح طلب باید به گونه ای رفتار كند كه راه را برای فعالیت خود باز كند نه آن كه برعكس با اقدامات اشتباه خود امكان بسته شدن راه را فراهم كند. (هفته نامه آسمان، 24دی 91)

- درباره آقای خاتمی باید گفت كه نامزدی ایشان در شرایط كنونی از سوی حاكمیت به معنای مقابله جویی تلقی خواهد شد و این برخلاف خط مشی اصلاح طلبی است. آنان كه آمدن اصلاح طلبان را مشروط به حضور و نامزدی وی می كنند، صادقانه تر و بهتر است كه از ابتدا شعار تحریم انتخابات بدهند. (مصاحبه با خبرگزاری تسنیم، 11دی 1391).

- من این فرض را غلط می دانم كه یك كسانی بیایند و بگویند حتما رأی می آوریم. چرا؟ چون وقتی رأی نیاوردند می زنند زیرش و می گویند تقلب شده ... باید ببینیم دنبال چه هستیم در انتخابات. مجموعه ای كه در انتخابات 88 آن نحوه برخورد را داشتند فارغ از اینكه سیاست شان درست یا غلط بوده، دیگر نمی توانند در این انتخابات باز هم از همان زاویه وارد شوند، اصلا اجازه به آنها داده نمی شود... این حكایت یك كاسه ماست و یك دریا دوغ است. نامزدی باید معرفی شود كه معرف تغییر نگاه اصلاح طلب ها باشد. (مصاحبه با دویچه وله، 2بهمن 1391).

- اصلاح طلبان یكی به نعل و یكی به میخ می زنند. چرا هر از گاهی یكی به میخ زده می شود و یكی به نعل؟ و البته در نهایت هم این چكش سرگردان بر دستان نعل بند فرود خواهد آمد و هیچ اسبی را نعل نخواهد كرد. واقعیت این است كه مسئله و مشكل اصلاح طلبان، انتخابات و شركت یا عدم شركت در آن نیست... تا وقتی كه تناقضات موجود در ذهنیت و رفتار كلیت اصلاح طلبان حل نشود، شكل گیری راهبردی عملی و معقول از سوی آنان قابل تصور نخواهد بود... تغییر مشی در 4سال گذشته، آنان را در برزخ سیاسی و تعلیق نگه داشته است... واقعیت این است كه با ادامه سیاست سال 1388، امكان بازگشت به عرصه انتخابات وجود ندارد و نه تنها نشان ندادن اقدامی از سوی حكومت برای حضور اصلاح طلبان غیرمنتظره نیست بلكه حالت عكس آن غیرقابل انتظار است... نحوه رفتار اصلاح طلبان در سال های اخیر نه از منطق سیاسی استوار برخوردار است و نه اینكه می تواند با مردم و مسائل جامعه تعامل كند؛ حداكثر كارایی آن در برخی شبكه های اینترنتی و برای لقلقه زبانی غیرمسئولانه كارآیی دارد. (هفته نامه آسمان، 30دی 1391).

حقیقت آن است كه طیف مرتجع و استحاله شده جریان موسوم به اصلاح طلب سالهاست به اسارت خود خواسته جبهه ضد انقلاب درآمده و اكنون اعضای آن بردگان كم اختیار این جبهه كه به اتاق فرماندهی دشمنان اصلی انقلاب ختم می شود محسوب می شوند. از این طیف كه شرافت و دیانت و ملت و مملكت خود را به دشمنان تاریخی ملت ایران فروختند، توقع كمترین حریت برای جبران و اصلاح خیانت های گذشته نیست.

اما اگر در دیگرانی احتمال جبران جفاهای كم سابقه 15-10 سال اخیر وجود داشته باشد، علامت آن نه طلبكاری بلكه اعلان بیزاری و جدایی صف خود از صف كارگردانان و بازیگران فتنه 4 سال پیش خواهد بود. طیف مذبذب مدعی اصلاح طلبی كه در گفتار از وفاداری به نظام و انقلاب می گویند اما در عمل و سر بزنگاه ها به جانب جبهه ضدانقلاب غش می كنند، اینك به نحوی درباره انتخابات آتی حرف می زنند كه گویا ملت و نظام بی تابانه برای ورود آنان لحظه شماری می كند و همه چیز حل شده جز بله گفتن همین عالیجنابان!

این چنین است كه از پیش خود برای یكدیگر دعوت نامه می نویسند و تعارف و بفرما می زنند و ناز و غمزه می كنند و بازی «می آییم- نمی آییم- حالا ببینیم چه می شود» كوك می نمایند و مثلا به تعلیق و ابهام و انتظار دامن می زنند گویا كه مردم یا حاكمیت معطل آنها هستند؛ بنابراین می گویند پاسخ سوالات ما معلوم نشده تا ما هم جواب قطعی بدهیم. آخر سر هم كه دیدند كمترین اعتنایی به آنان و شرط گذاری هایشان نشد، دست روی گزینه هایی می گذارند كه با توجه به خیانت های بزرگشان نامحرمان حریم جمهوریت و اسلامیت نظام جمهوری اسلامی و مجرمان بایسته مجازات محسوب می شوند.

سرانجام فتنه 88 و انتخابات مجلس نهم در اسفند سال 90 به این حلقه نشان داد كه جمهوری اسلامی (نظام امت-امامت) در مسیر پیشرفت به گذشته برنمی گردد و گردن گردن كلفت های سیاسی قانون شكن را نرم می كند. انتخابات 2ماه آینده مستثنا از این روند حماسی عزتمندانه نخواهد بود. ائتلاف شترمرغی اصلاح طلبان نه آن هنگام كه در حاكمیت بودند جواب داد- چنان كه مثلا در حوزه برنامه ریزی، وزارت اقتصاد و سازمان مدیریت و بانك مركزی قفل شدند و شورای شهر منحل شد- و نه امروز كه خندق میان خط امام و خط استكبار عمیق تر از همیشه شده می توان یك پا در این سو و پای دیگر در آن طرف داشت. ماجرای هل دادن برخی چهره های سوخته یا نیم سوز برای انتحار سیاسی و پیشمرگی جبهه اپوزیسیون كه برای دو تن از نقش آفرینان فتنه 88 در حال تدارك است، زحمت چندانی برای نظام ندارد و صرفا گواهی مرگ آنان را توشیح خواهد كرد.

خراسان:آلماتی 2 ؛ وقفه دیپلماتیك و مذاكره برای مذاكره

«آلماتی 2 ؛ وقفه دیپلماتیك و مذاكره برای مذاكره»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دكتر ابراهیم متقی است كه در آن می‌خوانید؛درباره نتایج مذاكرات دیپلماتیك و راهبردی ایران و گروه 1+5 در آلماتی 2 ، رویكردهای متفاوتی ارائه شده است. ارزیابی اولیه این مذاكرات نشان می دهد كه نتیجه مشخصی در سیاست اعلامی طرف های مذاكره كننده ارائه نشده است. از سوی دیگر، هنوز درباره چگونگی تداوم مذاكرات از سوی مقامات رسمی هیچ گونه رویكرد مشخصی مطرح نگردیده است. این امر نشان می دهد كه روند مذاكرات دیپلماتیك و راهبردی ایران و گروه كشورهای 1+5 در اجلاسیه آلماتی 2، نتایج سیاسی و امنیتی مشخصی را به همراه نداشته است.

چنین روندی برخلاف نتایج حاصل از مذاكرات انجام گرفته در اجلاسیه آلماتی 1 می باشد. در مذاكرات آلماتی 1، دورنمای مثبتی درباره فرآیندهای حل و فصل اختلافات هسته ای ایجاد شده بود. در حالیكه فرآیندهای اجلاسیه آلماتی 2 نشان داد كه بسیاری از روندهای امنیتی همواره با نشانه هایی از برگشت پذیری سیاسی همراه خواهد بود. برگشت پذیری سیاسی و راهبردی را باید در زمره واقعیت های مذاكراتی دانست كه دارای نتایج امنیتی می باشد. مذاكرات آلماتی 1، دورنمای مثبتی از فرآیندهای معطوف به توافق در سیاست هسته ای جمهوری اسلامی ایران و كشورهای گروه 1+5 را منعكس می ساخت. چنین فرآیندی، در زمان محدودی با نشانه هایی از ابهام و عدم اطمینان روبرو گردیده است.

عدم توافق كشورهای مشاركت كننده در مذاكرات هسته ای را باید در زمره نشانه هایی دانست كه عدم اطمینان، ابهام و بلاتكلیفی در آینده مذاكرات را منعكس می سازد. هرگاه روندهای برگشت پذیر در سیاست راهبردی و امنیتی كشورهای درگیر مذاكرات شكل گیرد، بازسازی آن نیازمند به كارگیری ابتكارات جدیدی می باشد. در این ارتباط كشورهای اروپایی عدم تمایل خود را به اتخاذ سیاست های همكاری جویانه نشان دادند در حالیكه رویكرد جان كری و باراك اوباما درباره ضرورت های تداوم مذاكرات هسته ای معطوف به بازنگری راهبردی سیاست كشورهای 1+5 در ارتباط با روند غنی سازی اورانیوم از سوی ایران می باشد.

برای گذار از ابهام راهبردی و عبور از مخاطرات امنیتی هرگونه وقفه در مذاكرات هسته ای، باراك اوباما رئیس جمهور ایالات متحده در 7 آوریل 2013 به وزارت امور خارجه آمریكا دستور داد كه روند تداوم مذاكرات هسته ای با ایران در دستور كار قرار گیرد. اوباما بر این اعتقاد است كه مذاكرات هسته ای هیچ ارتباطی با انتخابات ریاست جمهوری در ایران ندارد. بنابراین كشورهای درگیر در فرآیند مذاكرات هسته ای باید بدون توجه به نتیجه انتخابات به الگوهای تعامل همكاری جویانه و نتیجه محور با ایران ادامه دهند. دستور رئیس جمهور آمریكا به جان كری وزیر امور خارجه ایالات متحده درباره ضرورت تداوم مذاكرات به مفهوم آن است كه هرگونه وقفه می تواند زمینه ابهام و عدم اطمینان بیشتر را در روابط كشورها منعكس سازد.

بازسازی فرآیند مذاكرات هسته ای به مفهوم آن است كه نشانه هایی از «عملگرایی راهبردی» در نگرش كارگزاران سیاست خارجی آمریكا در ارتباط با اثربخشی فرآیند مذاكرات وجود دارد. باراك اوباما بر این اعتقاد است كه وقفه در مذاكرات نه تنها منجر به گسترش وضعیت عدم اطمینان در روابط ایران و قدرت های بزرگ می گردد، بلكه چنین روندی زمینه ایجاد تضادهای امنیتی بحران های جدید منطقه ای را فراهم می سازد. چنین رویكردی باید به مفهوم عبور و گذار از وضعیت عدم اطمینان در فرآیند توافق هسته ای ایران و سایر بازیگران موثر در سیاست جهانی، از طریق بازسازی و اعاده فرآیندهای همكاری جویانه محسوب شود.

یكی از علل عدم توافق در مذاكرات آلماتی 2 را باید در ارتباط با چگونگی ادراك و نیت بازیگران دانست. ایران هیچ گونه اطمینانی نسبت به الگوهای رفتاری قدرت های بزرگ در ارتباط با همكاری های هسته ای ندارد. به همین دلیل است كه تلاش می كند تا از الگوی گام به گام برای حل مشكلات سیاسی و امنیتی استفاده نماید. بهره گیری از چنین الگویی را باید به منزله بخشی از تلاش سازمان یافته برای بهینه سازی فرآیندهای تصمیم گیری در جهت نیل به توافق راهبردی دانست.

مذاكرات آلماتی 2 به دلیل آنكه فاقد نتیجه تاكتیكی، تكنیكی و راهبردی می باشد، نتوانست ضرورت های راهبردی كشورهای درگیر در مذاكرات را تامین نماید. به همین دلیل است كه چنین روندی به عنوان «مذاكره برای مذاكره» تلقی می گردد. تاكنون مذاكرات ایران و گروه 1+5 در ژنو، استانبول، بغداد، مسكو و آلماتی به نتیجه مطلوب منجر نگردیده، باید چنین فرآیندی را در قالب «عدم اطمینان برطرف نشدنی» دانست. عبور از چنین فرآیندی نیازمند ابتكار گام به گام در ارتباط با حل مشكلات راهبردی می باشد.

شاید یكی از دلایل عدم توافق ایران و كشورهای 1+5 را باید تلاش برای ارائه «طرح جامع راهبردی» دانست. در شرایط عدم اطمینان نمی توان از طریق ارائه طرح جامع به نتایج مطلوب نایل گردید. بهترین گزینه برای عبور از شرایط ابهام و عدم اطمینان، ارائه سازوكارهای تاكتیكی و الگوهای مرحله ای می باشد. در اجلاسیه مسكو چنین فرآیندی در قالب مذاكرات گام به گام مورد توجه قرار گرفت. مذاكرات گام به گام برای فرآیندهای امنیت سازی كشورهایی همانند ایران از اهمیت و مطلوبیت بیشتری برخوردار است، زیرا «طرح جامع هسته ای» با نشانه هایی از «نمادگرایی ابهام آمیز» همراه خواهد بود.

در این شرایط اعضای مشاركت كننده در فرآیندهای دیپلماتیك قادر به درك ذهنیت و ادراك سایر بازیگران نیستند. به همین دلیل است كه آنان در شرایط ابهام از الگوهای محدودكننده تری بهره می گیرند. تفسیر اشتون از مذاكرات را باید بر اساس ذهنیت جهان غرب نسبت به قابلیت هسته ای ایران دانست. چنین تفسیری عموما ماهیت بدبینانه و محدودكننده دارد. اگرچه رویكرد شرمن به عنوان نماینده آمریكا در مذاكرات 1+5 دارای مشابهت های راهبردی با كاترین اشتون می باشد، اما سیاست هسته ای باراك اوباما تفاوت های تكنیكی و راهبردی با چنین نگرشی را نشان می دهد. رئیس جمهور آمریكا در شرایطی قرار دارد كه نیازمند عبور از چنین بحرانی تا سال 2014 می باشد، به همین دلیل است كه از ابتكارات معطوف به تداوم مذاكرات هسته ای برای نیل به هدف مشخصی كه خود دنبال می كند حمایت به عمل می آورد.

ذهنیت كشورهای مشاركت كننده در مذاكرات معطوف به فرآیندی است كه قابلیت های هسته ای ایران در وضعیت كنترل فراگیر قرار گیرد. در خواست كشورهای غربی درباره تعلیق فعالیت های هسته ای فردو به هیچ وجه با ادراك و رویكرد ایران هماهنگی ندارد. ایران، اعتماد سازی را در قالب الگوی نهادگرایی تبیین می كند. به عبارت دیگر، اعتمادسازی به منزله فرآیندی تلقی می شود كه آژانس بین المللی انرژی اتمی به عنوان نیروی ناظر در راستی آزمایی محسوب می شود. در حالیكه جهان غرب، اعتمادسازی را به منزله تعلیق روند غنی سازی در فردو می داند.

تعلیق فعالیت های غنی سازی در سایت فردو به این دلیل نمی تواند مورد پذیرش ایران قرار گیرد كه جمهوری اسلامی روند اعتمادسازی را براساس نهادگرایی آژانس و همچنین اقدام متقابل كشورهای غربی در ارتباط با تحریم اقتصادی ایران ارزیابی می كند. اگر تحریم اقتصادی علیه ایران به دلیل فعالیت هسته ای انجام گرفته، بخشی از مذاكرات نیز باید معطوف به روندهای كاهش و ملغی سازی تحریم ها انجام پذیرد. بدون توجه به اقدام متقابل، امكان دستیابی ایران و كشورهای 1+5 به توافق قابل اطمینان وجود نخواهد داشت.

بی نتیجه ماندن مذاكرات آلماتی 2 بیانگر آن است كه تفاوت بین الگوهای راهبردی ایران و كشورهای 1+5 درباره سازوكارهای حل و فصل اختلافات موجود نسبتا گسترده می باشد. بی نتیجه ماندن مذاكرات از این جهت برای كشورهای درگیر مخاطره آمیز خواهد بود كه ترمیم آن در كوتاه مدت كار دشواری می باشد. به طور كلی، الگوی مذاكره برای مذاكره هیچگاه نمی تواند مطلوبیت راهبردی برای نیازهای امنیتی ایران ایجاد نماید. عبور از چنین فرآیندی نیازمند «درك دقیق رویكرد راهبردی» كشورهای 1+5 و همچنین «تنظیم دستور كار راهبردی» برای مذاكرات دیپلماتیك می باشد.

جمهوری اسلامی:آمریكا در گرداب خود ساخته كره

«آمریكا در گرداب خود ساخته كره»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم حسن خیاطی  است كه در آن می‌خوانید؛اقدام مقامات بلندپایه نظامی آمریكا برای لغو طرح آزمایش موشك بین قاره‌ای بالستیك در ایالت كالیفرنیا به خاطر فرونشاندن خطر تهدید حمله هسته‌ای كره شمالی، نگرانی دولت اوباما از تنش‌های بوجود آمده میان پیونگ یانگ و واشنگتن را به معرض نمایش گذاشت. این اقدام، چه در داخل آمریكا و چه در خارج از این كشور بخصوص در میان هم‌پیمانان و متحدین دولت اوباما واكنشی عقب نشینانه و انفعالی تلقی شده و انتقادهایی را در پی داشته است.

بنگاه خبرپراكنی دولتی انگلیس از اینكه آمریكا با به تعویق انداختن آزمایش موشكی خود در واقع به رفتار تهدیدآمیز پیونگ یانگ واكنش مثبت نشان داده، به انتقاد از دولتمردان واشنگتن پرداخت و این نوع واكنش‌ها را امتیازدهی به كره شمالی و سبب تشدید بحران دانست. بی‌بی سی همچنین به طور تلویحی این واكنش را موجب آزردگی خاطر مقامات سئول در كره جنوبی كه متحد قدیمی آمریكا به شمار می‌روند دانسته است. در همین حال، مقامات آمریكایی معتقدند باید از شدت تنش‌های موجود در بحران جاری كاسته شود. در این باره 'سادورث' یكی از مقامات دولت اوباما لغو آزمایش موشكی آمریكا را اقدامی مسئولانه، معقول و محتاطانه عنوان كرده و تاكید نموده است كه آمریكا در تلاش است از شدت تنش‌ها در شبه جزیره كره بكاهد.

پیش از این، مقامات آمریكایی تهدیدهای كره شمالی را جدی تلقی نمی‌كردند و به بهانه‌های مختلف ضمن افزودن بر میزان تحریم‌های اقتصادی و سیاسی علیه پیونگ یانگ كه از 40 سال قبل اعمال گردیده، درموارد متعدد با سوءاستفاده از تسلط خود بر سازمان‌های بین‌المللی اعم از سازمان ملل و شورای امنیت، حلقه محاصره ایجاد شده به دور كره شمالی را تنگ‌تر می‌كردند. در واقع بحران جاری در شبه جزیره كره را باید ناشی از ادامه سیاست‌های استكباری و خوی جنایتكارانه هیأت حاكمه آمریكا دانست كه چند ماه قبل در قالب مصوبه سازمان ملل برای افزایش تحریم‌ها علیه كره شمالی خود را نشان داد و این عمل واكنش بسیار تند پیونگ یانگ به شكل آزمایش سوم هسته‌ای را در پی داشت.

با انجام آزمایش سوم هسته‌ای كره شمالی كه اتفاقاً با موضع گیری تند و شدید اكثر كشورهای جهان و مجامع بین‌المللی نیز روبرو شد، مقامات كاخ سفید تصور كردند پیونگ یانگ به عملی انتحاری دست زده و اكنون زمان آن است كه از فرصت پیش آمده برای وارد كردن حداكثر فشار بر آن كشور استفاده شود، لذا اقدام به برگزاری مانور مشترك دریایی با كره جنوبی در آبهای نزدیك به مرزهای كره شمالی كردند كه پیونگ یانگ این رزمایش را تهدیدی برای خود تلقی نمود. اعزام هواپیماهای نظامی ب 2 و ب 52 با توانمندی و قابلیت حمل سلاح هسته‌ای از نوع اسپیلت و همچنین از آن نوع بمب افكن‌هائی كه در فرو ریختن بمب اتمی برفراز ناكازاكی و هیروشیما از آن استفاده شده بود، پیونگ یانگ را بیش از گذشته عصبانی كرد.

منتفی قلمداد كردن قرارداد صلح میان كره شمالی و كره جنوبی، آماده باش نظامی كامل ارتش كره شمالی، تهدید به استفاده از سلاح هسته‌ای علیه آمریكا و در نهایت اولتیماتوم به سفارت خانه‌های خارجی مستقر در پیونگ یانگ مبنی بر تخلیه این سفارت خانه‌ها از دیپلماتها، اقداماتی بود كه دولت پیونگ یانگ در برابر فشارهای آمریكا و متحدین غربی‌اش بر این كشور انجام داد. پس از این اقدامات و واكنش‌ها بود كه واشنگتن ناچار به عقب نشینی گردید. به عبارت دیگر عقب نشینی واشنگتن در برابر تهدیدهای پیونگ یانگ پس از آن صورت گرفت كه آمریكا خود با برگزاری مانورهای نظامی تحریك كننده و اعزام تجهیزات استراتژیك پنتاگون به شرق دور و افزایش تحریم‌ها ضد كره شمالی، موجبات تشدید بحران را بوجود آورد و آغاز كننده شرایط بحرانی گردید.

مقامات آمریكایی تصور می‌كردند جوان بودن رهبر جدید كره شمالی می‌تواند عامل موثری در به انزوا كشیدن و منفعل كردن بیشتر مقامات پیونگ یانگ باشد، درحالی كه بنابر گزارش روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف، در تركیب اداره كنندگان اصلی كره شمالی تغییر خاصی حاصل نشده است. این روزنامه رهبران اصلی كره شمالی را زوج قدرتمندی معرفی می‌كند كه رهبر سابق كره شمالی قبل از مرگش برای مشاوره دادن به پسر خود و كمك به حفظ قدرت انتخاب كرده بود. این زوج عبارتند از خانم 'كیم كیونگ هویی' خواهر رهبر سابق كره و همسر وی 'جانگ سونگ تائك' كه اولی با در اختیار داشتن معتبرترین سمت حزب كارگر كره شمالی چهره‌ای كلیدی برای چهار دهه در این كشور شناخته می‌شود و دومی معاون كمیسیون دفاع ملی كره شمالی و رابط اصلی این كشور با چین است. چنانچه 'چوریانگ های' فرمانده ارتش كره شمالی را نیز به این زوج قدرتمند اضافه كنیم مشاهده می‌شود كه در ساختار اداره كنندگان اصلی این كشور تغییر محسوسی ایجاد نگردیده است.

برهمین اساس بود كه 'دیوید ایگناتیوس' گزارشگر روزنامه واشنگتن پست پس از سفر سراسیمه 'اشتون كارتر' معاون وزیر دفاع آمریكا به سئول در پی تهدیدهای كره شمالی، تصریح كرد: 'محدود فرض كردن توانمندی‌های كره شمالی كار اشتباهی بود. شاید بهتر بود بدترین وضعیت ممكن را در نظر می‌گرفتیم و مطابق آن برنامه ریزی می‌كردیم.'

اكنون كه تهدیدهای كره شمالی، چشم انداز ترسناكی پیش روی آمریكا قرار داده و مقامات واشنگتن را وحشت زده كرده است، بسیاری از تحلیل گران معتقدند این شرایط با انتخاب و تصمیم خود آمریكا بوجود آمده و این خود آمریكایی‌ها بودند كه خویشتن را در گرداب كنونی فرو بردند، لذا مقامات كاخ سفید اكنون هزینه مداخله گری نابجای خود در شبه جزیره كره را می‌پردازند. این سخن كه جنگ در شبه جزیره كره فاجعه‌ای انسانی خواهد بود نه فاجعه‌ای راهبردی، به نظر سخن درستی می‌آید و در صورت وقوع، آمریكائیها مقصر اصلی آن خواهند بود، هر چند جامعه جهانی به هیچ‌وجه تهدیدهای اتمی چه از سوی كره شمالی و چه هر كشور دیگری را نمی‌پذیرد.

درحال حاضر آنگونه كه تخمین زده می‌شود، بین 100 تا 150 هزار آمریكایی اعم از نیروی نظامی و غیرنظامی در كره جنوبی مستقر هستند و حدود 40 هزار نفر از آنان در قالب نیروهای نظامی هر ساله به برگزاری مانورهای مشترك نظامی می‌پردازند كه كره شمالی این مهم را تهدیدی برای خود تلقی می‌كند و تمرینات آنان را پوششی برای آمادگی جهت یك حمله غافلگیرانه تلقی می‌نماید. با در نظر گرفتن حضور این تعداد آمریكایی در شبه جزیره كره، این احتمال دور از ذهن نیست كه درصورت بروز جنگ گرفتاری‌های بیشتری برای آمریكائیها در این منطقه فراهم آید.

واقعیت اینست كه تنش پدید آمده قبل از اینكه ریشه در اختلافات دیرینه دو كره بر سر مسایل گوناگون سیاسی و امنیتی داشته باشد، بیشتر برآمده از رویكردهای توسعه طلبانه و یكجانبه گرایانه‌ای است كه آمریكا در سال‌های اخیر به ویژه پس از پایان جنگ سرد، در راستای سیاست‌های منطقه‌ای خود اتخاذ كرده است. این رویكرد پس از انتخاب مجدد اوباما به ریاست جمهوری آمریكا شتاب مضاعفی به خود گرفت و طی آن واشنگتن اولویت سیاست خارجی خود را طوری تنظیم و هدایت نمود كه منطقه شرق و جنوب شرق آسیا به عنوان حوزه راهبردی امنیتی و دفاعی تلقی گردید.

این، دولتمردان آمریكایی بودند كه با رویكردهای خاص خود زمینه‌های تهدیدات امنیتی برای شبه جزیره كره و حتی نظام امنیتی منطقه و جهان را فراهم كردند. همین واقعیت ناخوشایند، ضرورت خلع سلاح هسته‌ای نه تنها در شبه جزیره كره بلكه در اقصی نقاط جهان را بیش از گذشته یادآوری می‌نماید.

رسالت:نتیجه انتخابات،‌ تقسیم وظایف

«نتیجه انتخابات،‌ تقسیم وظایف»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است كه در آن می‌خوانید؛برخی حوادث پس از انتخابات سال 88 اگرچه بسیار تلخ بود اما در عین حال به عنوان یك تجربه و موفقیت بزرگ ملت ایران می‌توان درس‌های مهمی از آن آموخت و برای مراحل و انتخابات‌های بعدی آن را سرلوحه فعالیت قرار داد.

اصولا منطق برگزاری انتخابات فراهم ساختن فرصتی است تا اصحاب اندیشه‌های متفاوت و راهكارهای مختلف برای حل مشكلات جامعه به صحنه بیایند و دیدگاه‌های خویش را در معرض گزینش مردم بگذارند اما نكته‌ای كه نیاز به عنایت بیشتر دارد، مطلق نبودن صحت یا بطلان كامل هر یك از این دیدگاه‌هاست، یعنی چنین نیست كه دیدگاه‌ها و راهكارهای یك گروه كاملا صحیح و در مقابل دیدگاه‌ها و راهكارهای رقیب او كاملا غلط باشد بلكه قطعا در هر دو گروه نقاط قوت و ضعفی وجود دارد و به همین دلیل نباید موفقیت یك گروه را در انتخابات و عدم موفقیت گروه رقیب او را نیز با مطلق‌انگاری مورد ارزیابی قرار داد. چرا كه چه بسا در راهكارهای گروهی كه رای نیاورده است حقایقی وجود داشته باشد كه با گذشت زمان آشكار گردد.

با پذیرش این منطق گروه رای نیاورده باید پس از اعلام نتایج آراء ضمن تبریك به رقیب خویش، با تمام توان حضور خود را در صحنه حفظ كند و استمرار بخشد و از دیدگاه‌های خویش دفاع نماید و در عین حال به پشتیبانی آرای میلیونی طرفداران خود عملكرد گروه پیروز را دقیقا تحت نقد و نظارت قرار دهد.

البته در قانون اساسی نظام اسلامی، اصل تفكیك قوا پیش‌بینی شده است تا براساس قوانین و ضوابط و تقسیم مسئولیت‌ها از خودمحوری‌ها پیشگیری شود اما پشتوانه اصلی و ضمانت اجرایی این پیشگیری، مردم هستند كه از طریق نخبگان سیاسی خویش می‌توانند به عنوان مجری یا ناظر قدرتمند، اعمال قدرت نمایند. طبیعی است كه خلاء حضور ناظر و رقیب قدرتمند، زمینه را برای یكه‌تازی مسئولان اجرایی مساعد می‌سازد تا خود را نماینده بلامنازع تمام مردم بپندارند و بنمایانند و یقینا با پیدایش چنین شرایطی بیش از همه جامعه و مردم متضرر خواهند شد و فقدان شرایط تضارب آرا و افكار و دیدگاه‌های كارشناسانه، موجب اتخاذ تصمیم‌گیری‌های شتابزده و خودمحورانه خواهد شد و دود آن به چشم مردم خواهد رفت و این درس تاسفبار و در عین حال گرانبهایی است كه ملت ایران پس از انتخابات سال 88 آموخت.

اگر سردمداران جریان فتنه پس از برگزاری انتخابات به جای همسویی با دشمن، در چارچوب نظام اسلامی با پایبندی به قواعد رقابت سالم نتیجه انتخابات را می‌پذیرفتند و حرمت میلیون‌ها نفر از ایرانیان دلبسته به انقلاب را كه به راهكارهای اجرایی آنان رای داده بودند، پاس می‌داشتند و پس از پیروزی رقیب به جای قهر و تهمت و زیر سئوال بردن اركان نظام و همصدایی با بیگانگان،‌مسئولیت سنگین خویش را در عرصه نظارت بر عملكرد دولتمردان منتخب، به خوبی ایفا می‌كردند، شاید امروز بسیاری از مشكلات موجود خصوصا مشكلات اقتصادی تا این اندازه گریبانگیر مردم نمی‌شد.

متاسفانه خیانت سردمداران جریان فتنه از طرفی و سوء استفاده برخی دولتمردان از شرایط پیش آمده از طرف دیگر دست به دست هم داد و محدودیت‌هایی برای نقد و ارائه دیدگاه‌های كارشناسانه درباره عملكرد مجریان فراهم ساخت چندان كه برخی مجریان، تلاش كردند همه منتقدان و صاحب‌نظران مخالف خویش را با انگ وابستگی به جریان فتنه از میدان به در كنند تا خود در مسابقه‌ای بی‌رقیب، قهرمان شوند و حتی نهادهای قانونی نیز بعضا شرایط را برای استفاده از اختیارات حقوقی خویش و مخالفت با برخی ساختارشكنی‌ها و به هم ریختگی‌ها و عزل و نصب‌ها، مساعد ندیدند و در نتیجه كار بدینجا كشید كه كشید. خوشبختانه اخیرا اخباری به گوش می‌رسد مبنی بر اینكه عده‌ای از عقلای جریان اصلاح‌طلب، به نقد منصفانه عملكرد خود و سران این جریان در ماجرای انتخابات 88 نشسته‌اند و به نظر می‌رسد دیدار سه تن از بزرگان جریان اصلاحات با مقام معظم رهبری، آغاز رویكردی جدید در این جریان باشد و برخورد كریمانه معظم له در آن دیدار موجب شگفتی و تحسین سران اصلاحات شده است و در تحلیل‌های خود از تاخیر خویش در رویكرد جدید احساس غبن كرده‌اند.

رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در سخنرانی نوروزی خویش هم  بلند نظرانه تاكید فرمودند كه: 'در انتخابات همه سلیقه‌ها و جریان‌های معتقد به جمهوری اسلامی باید شركت كنند، این هم حق همه است، هم وظیفه همه است. انتخابات مال یك سلیقه خاص، مال یك جریان فكری و سیاسی خاص نیست.' بدین ترتیب انتظار می‌رود در انتخابات سال 92، جریان‌های سیاسی، پرده جدیدی از رقابت و بلوغ و شعور سیاسی خویش را به نمایش بگذارند و جریان پیروز به عنوان یك مجری قدرتمند و جریان رقیب به عنوان یك 'ناظر قدرتمند' ملت سرافراز ایران را در خلق و استمرار حماسه‌ای سیاسی، همراهی كنند. این رویكرد می‌تواند بیگانگان را از مداخله در امور داخلی ایران ناامید كند.

تهران امروز:فرهنگ پیشرفت

«فرهنگ پیشرفت»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمد رضا فیروزكوهی است كه در آن می‌خوانید؛بررسی و دیدن گونه‌های مختلف پیشرفت امری است كه به اندازه وجود توسعه وتحول، نیازمند بررسی‌های علمی‌و موشكافانه است. سخن گفتن از كلماتی چون تجددخواهی و سنت و مدرنیته كه هركدام درمحیط علمی‌معنای مشخص و دقیقی دارند، چندین دهه است كه در میان اندیشمندان ما متداول شده است. اما در این میان صحبت و نگارش از دانسته‌ها و تحقیقات درباره معنا و اصطلاحات پیشرفت، تنها راه ترسیم نقشه پیشرفت محسوب نمی‌شود.

توسعه و تحول همواره درعمل به دوگونه متفاوت در جامعه بروز و ظهور پیدا می‌كند. پیشرفت اجباری نوعی تحول اجتماعی است كه با ورود مظاهر تكنولوژی درجامعه خود را به آسانی و سرعت نشان می‌دهد. ورود اسباب تكنولوژی همچون اینترنت وتلفن همراه كه حجم اطلاعات بالا را با سرعت زیاد به بطن اجتماع تزریق می‌كردند، از سنخ و نوع این تحول، به‌شمار می‌آیند.

این نوع پیشرفت اگرچه مزایا و امتیازاتی داشته و دارد اما درعمل ارمغان پایداری را برای توسعه به همراه نداشته و نخواهد داشت. نمونه‌عملی این موضوع دركشورما با افزایش ناگهانی كاربران اینترنت دریك دوره زمانی مشاهده شده است. كاربرانی كه سهم زیادی در تجارت الكترونیك نداشتند و بهره‌گیری از فرصت‌های شغلی را كه تجارت الكترونیك فراهم می‌كند هنوز نیاموخته بودند. افزایش این مظاهرسبب شد برخی تصور كنند، پیشرفت جامعه در ورود مظاهرتوسعه خلاصه شده است.

پیشرفت اختیاری نگاهی است كه توسعه وحركت روبه‌جلو را به‌گونه دیگری تعریف می‌كند. دراین رویكرد پیشرفت امری است معطوف به اراده جمعی آحاد و اقشار مختلف جامعه. دراین سبك نگاه، نقشه پیشرفت و توسعه چیزی نیست كه هرروز تعویض شود ومعنای متفاوتی به خود بگیرد. در جامعه‌ای كه پیشرفت اختیاری وهدفمند متولد می‌شود، راهكارهای پیشرفت و توسعه مشخص و تدوین شده است. دولتمردان ومردم می‌دانند، برنامه‌های بلند مدت ومیان مدت و كوتاه مدت چگونه طراحی شده و در چه مرحله‌ای قرارداشته وبه كجا خواهد رسید.

توهم، آرمان گرایی و برخوردهای فردی وشخصی دراین رویكرد جایگاهی ندارد. واقع بینی، عنصر اساسی نگاه خردگرایانه به پیشرفت است. مردم در جامعه‌ای كه پیشرفت اختیاری از سوی همگان دنبال شود، پیشرفت را آرزو نمی‌كنند ودولتمردان نیز با تمركز بر ظرفیت‌های بومی، ازرقابت‌های آرمانی ومقایسه‌های بیهوده با برخی كشورها چشم می‌پوشند. زبان واقع‌گرایی فرهنگی است كه درراستای حركت رو به جلو، پروسه پیشرفت را یاری می‌كند.

مردم و مسئولان با فراگیری این فرهنگ پیشرفت‌های واقعی را دیده واز بزرگ‌نمایی یا منفی‌نگری بدبینانه دوری می‌كنند. باید درنظر گرفت پیشرفتی

كه همیشه ازبالا به پایین و بدون مشاركت مردم یك خاستگاه آغاز‌شود، به مرور رنگ خواهد باخت. جامعه‌ای كه پیشرفت را به مثابه یك ضرورت نگاه می‌كند، از مشاركت جمعی برای حركت رو به جلو استفاده می‌كند، از عقلانیتی كه لازمه توسعه است بهره می‌گیرد وبا تكیه صرف برمیراث گذشتگان و تاریخ ملی وقومی، سعی در پوشاندن عیوب خود نمی‌كند.     

وطن امروز:استراتژی غرب در مذاكرات 1+ 5

«استراتژی غرب در مذاكرات 1+ 5»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سیروس محمودیان است كه در آن می‌خوانید؛همانگونه كه از قبل قابل پیش‌بینی بود مذاكرات آلماتی‌ـ2 به دلیل كارشكنی‌های متعدد غربی‌ها عملا دستاوردی در پی نداشت.

1- دشمنی غرب با نظام جمهوری اسلامی، گفتمان انقلاب اسلامی و مردم كه پشتیبانان حقیقی این نظام هستند، امری واضح است. نگاهی گذرا بر ریشه اصلی این دشمنی‌ها به‌طور عمومی حكم می‌كند كه دشمن تحت هیچ شرایطی نمی‌خواهد شاهد پیشرفت و آبادانی ایران اسلامی باشد. در حقیقت غربی‌ها از 30 سال پیش به‌طور سازمان‌یافته و هماهنگ می‌كوشند با توسل به انواع بهانه‌های ریز و درشت غیر‌واقعی در مسیر پیشرفت ملت ایران سنگ‌اندازی كرده و مانع توسعه و اعتلای شعار لا‌اله‌الاالله و ترویج اسلام ناب محمدی‌(ص) در جهان اسیر در باتلاق سرمایه‌داری منحط باشند.

در واقع این دشمنی و برخورد دوگانه غرب با موضوع هسته‌ای باعث شده است برخی كشورهای همپیمان غربی‌ها در همسایگی ایران و كمی آنطرف‌تر رژیم جعلی صهیونیستی از زرادخانه تسلیحات هسته‌ای و كشتار جمعی برخوردار باشند ولی در عین حال كوچك‌ترین اقدامی- ولو از باب تعارف- در جهت فتح باب بازرسی از تاسیسات هسته‌ای آنها صورت نگرفته باشد. متقابلا با وجود اقدام رسمی مقامات ایران مبنی بر همكاری قانونی در چارچوب قرارداد ان‌پی‌تی و قرار داشتن مجموعه فعالیت‌های علمی ایران تحت نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، مساله‌سازی برای ملت ایران كماكان ادامه داشته است. به هر حال در چنین شرایطی متهم كردن ایران به تلاش در جهت ساخت بمب اتم مضحك‌ترین بهانه از این دست محسوب می‌شود.

 2- راهبرد اصلی غربی‌ها در پیشبرد دشمنی‌هایشان با ملت ایران عمدتا متكی بر وجاهت‌بخشی بین‌المللی به خصومت‌ورزی‌هایشان است. اصولا طراحی سناریوی «ایران‌هراسی» در منطقه و مساله‌سازی برای كشور و ملت ایران نیز صرفا در این راستا قابل تفسیر است. استفاده از قدرت رسانه‌ای صهیونیسم بین‌الملل و ایجاد یك فضای رسانه‌ای فراگیر غیر‌واقعی علیه ملت ایران و نامشروع جلوه دادن خواست حقیقی ملت ایران كه بارها و بارها در جمله «حق مسلم انرژی هسته‌ای» تبلور عینی یافته است، بخش دیگری از سناریوی مذكور است.

بدیهی است برای رسیدن به یك نتیجه واقعی در متن مذاكرات هسته‌ای لازم است غرب عملا دست از دشمنی برداشته و در یك فضای حقیقی و با نیت صلح و دوستی گام به میدان مذاكره بنهد. به هر شكل لازم است غربی‌ها با اذعان به حقوق ملت ایران در عرصه‌های مختلف و رفع تحریم‌ها مذاكرات هسته‌ای را از بن‌بست كنونی خارج كنند.

3- ملاحظه تحلیلی زوایای نیمه‌پنهان نهفته در متن آخرین مصاحبه اشتون در آلماتی موید آن است كه غربی‌ها هیچ تصمیمی برای حل مشكلات پیش آورده برای ملت ایران به بهانه موهوم«ترس از دستیابی ایران به بمب اتم» ندارند. اصرار معنا‌دار كاترین اشتون بر واژه بی‌منطق «ایرانی‌ها اول باید اعتمادسازی كنند» نشان می‌دهد آنها از منظر بالادستی توقع تسلیم بی قید و شرط ملت و مسؤولان ایران در برابر زیاده‌خواهی‌هایشان را دارند. این درخواست نامشروع در حالی بیان می‌شود كه ملت ایران در طول یك قرن گذشته بیشترین جفاهای تاریخی را از سوی همین كشورها متحمل شده است. دخالت آشكار در امور كشورمان، غارت منابع ملی و تاراج دارایی‌های كشور در دوران رژیم ستم‌شاهی و تحمیل یك جنگ 8 ساله بر كشور در ابتدای پیروزی انقلاب و حمایت از گروه‌های برانداز تنها گوشه كوچكی از این جفای تاریخی محسوب می‌شود.

اساسا ملت ایران به اعتبار عبرت‌های تاریخی نسبت به وجود صداقت در رفتارهای غربی‌ها كاملا بی‌اعتماد است. در حقیقت این كشورهای غربی هستند كه باید ضمن پرهیز از ادامه دشمنی با ملت ایران و شروع رفتارهای سازنده به فرو‌ریزی دیوار بلند بی‌اعتمادی ملت ایران نسبت به غرب كمر همت ببندند. در فضای كنونی و با وجود پرستیژ بشر‌دوستانه غربی‌ها بدیهی است كه مسؤولیت شكست مذاكرات هسته‌ای و عواقب سوء‌ بین‌المللی آن فقط بر عهده كشورهای غربی‌ است كه در مذاكرات مذكور صرفا به دنبال پیشبرد یك بازی خودخواهانه برد- باخت هستند. غرب بهتر است به جای فرصت‌سوزی راه سهل‌الوصول اعتماد‌سازی را در پیش بگیرد.

4- در حال حاضر استراتژی نهایی غرب براساس مدل برد- باخت، داشتن یك رویكرد تاخیری نسبت به مذاكرات پیش رو است. با تصور فرض محال حسن نیت غربی‌ها در طراحی و پیشبرد مذاكرات مذكور گفتنی است طرف غربی مذاكره‌كننده مبتنی بر فرهنگ سیاسی حاكم بر غرب به غلط تصور می‌كند طرف مذاكره آنها دولت كنونی است و دولت در اتخاذ هر تصمیمی ولو به ضرر ملت ایران مبسوط‌ الید است. مطابق با چنین نگاهی طبیعی است كه آنها به باطل تصور كنند دولت احمدی‌نژاد به دلیل پایان كار، توانایی اتخاذ تصمیمات فنی و پایدار‌سازی توافقات را ندارد.

طبعا در چارچوب چنین تصوری غربی‌ها خواهند كوشید تعیین تكلیف نهایی مذاكرات را تا پس از انتخابات ریاست‌جمهوری دوره یازدهم به تاخیر بیندازند و این در حالی است كه صاحبان اصلی مذاكرات عموم ملت ایران هستند و دولت‌ها تنها به عنوان نمایندگان ملت در مذاكرات شركت می‌كنند. البته هیچ دولتی مجاز نیست برخلاف خواست ملی كه «دستیابی به حق مسلم انرژی هسته‌ای» است به توافقاتی ولو مشروط دست یابد.

حمایت:هزینه‌های رو به رشد درمان و جیب خالی مردم

«هزینه‌های رو به رشد درمان و جیب خالی مردم»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سید محمد مهدی موسوی است كه در آن می‌خوانید؛از دیرباز مساله بهداشت، درمان و سلامت برای بشر از اهمیت بالایی برخوردار بوده، هر چند كه در بازه‌های زمانی مختلف، این موضوع به شكل های متفاوت بروز داشته است، از این رو همواره بخش قابل توجهی از درآمد فرد و خانواده، صرف هزینه های درمانی شده است.

اساساً مهم ترین تهدیدكننده امنیت و رفاه اجتماعی خانوار در تمام كشورهای دنیا، مشكل سلامت و بروز بیماری‌هاست، به ویژه بیماری‌هایی كه صعب العلاج هستند یا درمان آنها هزینه‌های كمرشكن به خانوار تحمیل می‌كنند كه در این باره لازم است حاكمیت به صورت جدی برای مدیریت این نوع مشكلات برای شهروندان خود برنامه‌ریزی كند.

در همین زمینه، سازمان بیمه سلامت بر اساس ماده 38 قانون برنامه پنجم توسعه كشور تاسیس شد تا بتواند مانند چتری درمانی همه مردم بخصوص قشرهای ضعیف و آسیب‌پذیر را تحت پوشش خود قرار دهد. با این همه به نظر می‌رسد كه با وجود وعده وعیدهای زیاد، این مهم هنوز به طور كامل محقق نشده یا دست كم در رسیدن به هدف های مورد نظر، توفیق لازم را نداشته است.

توجه به این نكته نیز حایز اهمیت است كه شاخص كلی هزینه‌های درمانی كشور در 20 سال گذشته 30 برابر شده است حال آن كه این رشد در هزینه‌های بخش سلامت 71 برابر شده و این یعنی بخش عمده‌ای از مردم در زمینه بهداشت و درمان خود با مشكلات زیادی روبه رو بوده‌اند.

از سوی دیگر در برنامه چهارم توسعه قرار بر این بود سهم مردم از هزینه‌های درمانی به كمتر از 30 درصد كاهش یابد، كه متاسفانه باوجود شعارهای همیشگی مسئولان، این مساله به بیش از 60 درصد رسیده است!

ا ز این حیث، گاه و بیگاه با خبرهایی در رسانه های جمعی مواجه می شویم كه به دلیل رشد روزافزون سهم بیماران در پرداخت هزینه‌های مربوط به بهداشت و درمان، سالانه هزاران نفر از مردم، تنها به این دلیل زیر خط فقر می‌روند

آفرینش: نگاه سیاسی، آفت ظرفیت های علمی كشور

«نگاه سیاسی، آفت ظرفیت های علمی كشور»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است كه در آن می‌خوانید؛رشد و شتاب علمی كشورمان به همت دانشمندان، پژوهشگران و انگیزه دانشجویان جوان درعرصه های مختلف علمی، فناوری و پزشكی سبب شده تا نام ایران درچند سال اخیر جز چند كشور برتر تولیدكننده علم قرارگیرد. پیشرفت چشمگیر درعرصه نانوتكنولوژی، دانش فضایی، علوم پزشكی، فناوری های هسته ای، بیوتكنولوژی، وبسیاری عرصه‌های دیگر ایران را به عنوان رتبه اول منطقه و صاحب جایگاه درسطح جهانی مبدل كرده است.


اما جای تاسف دارد كه بعضاً عرصه علمی و ظرفیت‌های پژوهشی كشورمان مورد بی‌توجهی و سیاست ورزی مسولان قرار گرفته و فرصت‌های بسیاری از نخبگان و تولیدكنندگان علمی كشورمان سلب شده است. عرصه علم و تحقیقات، محلی است كه مهارت و دانش افراد نقش تعیین كننده دارد و نمی توان سلایق شخصی و دستوری را وارد این عرصه نمود. اگر ما امروز بنا به دلایلی از حضور برخی اساتید و نخبگان علمی به دلایل سیاسی و یا اختلافات شخصی محروم بمانیم، درحقیقت فرصتی غیرقابل تكرار را به دست خود سوزانده ایم. ورود نگرش‌های سیاسی و دستوری به فضای علمی كشور آفتی است كه آتش به خرمن داشته‌ها و ظرفیت‌های این عرصه وارد كرده است.

تصمیم گیری درمورد دانشگاه علوم پزشكی ایران، از این دست مشكلاتی است كه سرعت پیشرفت علمی كشور را با اختلال رو به رو كرد. وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشكی روز دوشنبه 19 فروردین اعلام كرد كه دو دانشگاه اصلی علوم پزشكی تهران و ایران بار دیگر از هم جدا می‌شوند. درهشتم آبان سال 89 دانشگاه علوم پزشكی ایران با بیش از چهل سال سابقه علمی منحل اعلام شد و پس از این انحلال، تمامی فعالیت‌های این دانشگاه در استان البرز و تهران به دانشكده علوم پزشكی كرج و دانشگاه‌های علوم پزشكی شهید بهشتی و تهران منتقل شد.

درآن زمان دلیل انحلال دانشگاه در راستای اجرای تصمیمات دولت مبنی بر خروج دستگاه‌های اجرایی از استان تهران عنوان شد كه اعتراضات متعددی به ادغام این دو دانشگاه از سوی اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشكی ایران و دیگراساتید علمی كشور مطرح شد كه وقعی برآن نهاده نشد. حال باردیگر این دانشگاه موجودیت یافته و وزارت بهداشت این اقدام را برای رشد جایگاه علمی كشور مفید دانسته است.

اما این سوال پیش می آید كه چطور درآن زمان تشخیص داده شد كه این دانشگاه باید منحل شود و جایگاه آن در تولید و رشد علم نادیده انگاشته شد؟ و حال چه شده كه مجددا مسولان دریافته اند كه حضور مستقل دانشگاه علوم پزشكی ایران می تواند درتسلی علمی كشور مثمرثمر واقع شود؟!.

شایان ذكراست كه این دانشگاه پیش ازانحلال با بیش از شش هزار دانشجو و 731 عضو هیات علمی، بر اساس آخرین رتبه‌بندی وزارت بهداشت، چهارمین دانشگاه برتر علوم پزشكی كشور به شمار می‌رفت. آیا درست است كه با یك تصمیم و اعمال سلایق شخصی و سیاسی برای دوسال پتانسیلی عظیم درعرصه تولید علم و دانش كشور را با محدودیت مواجه سازیم؟ چه كسی پاسخگوی این فرصت‌های ازدست رفته خواهد بود؟

باید توجه داشت كه هرچه مراكز علمی وپژوهشی كشورافزایش یابد، امكان رقابت، بلوغ و شكوفایی دانشجویان و پژوهشگران علمی در سراسر كشور فراهم شده و زمینه برای ارتقای جایگاه كشورمان در تولید دانش و فناوری مساعدتر خواهد شد. با این تفاسیربار دیگر احیای دانشگاه علوم پزشكی ایران را به فال نیك می گیریم و امیدواریم عرصه های علمی و دانشگاهی كشورمان دستخوش نگاه ها و سلایق سیاسی وغیركارشناسی قرارنگیرد.

قانون:آنكارا- تل‌آویو دوریا نزدیك؟

«آنكارا- تل‌آویو دوریا نزدیك؟»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم داوداحمدزاده است كه در آن می‌خوانید؛سفر جان كری به خاورمیانه و تلاش وی برای تحرك‌بخشی به دیپلماسی منطقه‌ای آمریكا در حالی صورت گرفت كه تركیه، متحد نزدیك كاخ سفید نیز در قیاس با محور عربی- ضد سوری نقش ویژه‌ای را در ادامه درگیری‌های داخلی سوریه ایفا می‌كند . از دیگر سو به نظر می رسد عذرخواهی مصلحتی دولتمردان صهیونیستی از دولت آنكارا به‌دلیل حمله به كشتی امدادرسان مرمره و كشته شدن تعدادی از شهروندان ترك آن‌هم با میانجیگری مقامات آمریكایی و پس از گذشت دو سال، در واقع زمینه‌ای را برای آشتی و همكاری دو متحد استراتژیك فراهم كرده است.

سوال اساسی اینجاست كه چه الزاماتی اسرائیل و تركیه را مجددا به همكاری‌های راهبردی و تشریك مساعی بیشتر سوق می‌دهد؟ و فعال شدن محور تل‌آویو- آنكارا در منطقه چه پیامدهای امنیتی و سیاسی می‌تواند در پی داشته باشد؟ در حوزه سیاسی از اسرائیل و تركیه همواره به‌عنوان دو متحد استراتژیك و با منافع مشترك در منطقه یاد می‌شود؛ به‌طوری‌كه آنكارا – تل‌آویو پس از همكاری‌های مشترك نزدیك در عرصه‌های مختلف به ویژه امنیتی و نظامی در پی موافقتنامه 1996 برای مقابله با تهدیدات و برقراری توازن قوا وارد اتحاد استراتژیك شدند.

البته ظهور ترتیبات جدید منطقه‌ای پس از جنگ دوم خلیج فارس درسال1991، بن‌بست در روند صلح خاورمیانه، تشدید درگیری‌های قومی و فرقه‌ای در لبنان و عراق پس از صدام حسین و مقابله با ایران شیعی نیز زمینه‌های این همپیمانی نزدیك را فراهم كرد . در راستای این قرارداد نظامی، اسرائیل فرصت نزدیكی به مرزهای ایران اسلامی را پیدا كرد. چرا كه هواپیماهای جنگنده رژیم‌صهیونیستی می‌توانستند در صورت لزوم از حریم هوایی تركیه برای حمله نظامی به ایران استفاده كنند. تركیه نیز اسرائیل را به‌عنوان كلید راه حل مشكل قدیمی خویش در پیوستن به اتحادیه اروپا می‌دانست و لذا با ا ذعان به نفوذ لابی اسرائیل در كشورهای اروپایی به ویژه فرانسه، آلمان و انگلیس از این همكاری‌های دوسویه استقبال می‌كرد.

این اتحاد استراتژیك براساس دكترین مركز پیرامون كه از سوی «بن گوریون» اولین نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی طراحی شده بود و طبق این نظریه این رژیم برای حفظ بقا ودیكته كردن تسلط نظامی بر همسایگان عرب خویش؛ بایدبه‌دنبال متحدین جدید باشد كه البته پس از سرنگونی رژیم پهلوی نقش تركیه در این طرح پر رنگ‌تر شد. و حتی طبق این تز، برمبارزه جمهوری اسلامی ایران تاكید شد. به‌طوری‌كه از ایران اسلامی به‌عنوان بزرگ‌ترین خطر برای موجودیت این رژیم یاد می شود.

ولی پس از پیروزی حزب عدالت- توسعه وتاكید رهبران این حزب بر عثمان گرایی ونزدیكی این كشور به همسایگان عرب خویش؛ كم‌كم از گرمی روابط دومتحد استراتژیك در منطقه خاور میانه كاسته شد. اردوغان در تلاش همه جانبه برای اعمال نفوذ بیشتر سیاسی واقتصادی ودر راستای ارائه الگوی اسلام میانه رو برای غرب رفت وآمدهای مستمری را به پایتخت‌های كشورهای عربی آغاز كرد وهمچنین خیزش فراگیر مدنی در شمال آفریقا وخاورمیانه عربی فرصت مناسبی بود كه رهبران تركیه ضمن حمایت از تحولات عمیق اجتماعی وسیاسی از این فضا برای گسترش نفوذ بیشتر بهره ببرند.

قبل از بهار عربی اردوغان مسیر نزدیكی باحماس به‌عنوان دشمن اسرائیل را درمنطقه درپیش گرفت و از ظرفیت‌های دیپلماتیك خویش در عرصه جهانی وسازمان‌های بین‌المللی در دفاع از حقوق مردم فلسطین استفاده كرد . به‌طوری‌كه در جنگ اخیروحمله گسترده ارتش رژیم صهیونیستی به نوارغزه تركیه سران این رژیم را به نقض حقوق بشر متهم ودر كنار مصر خواهان برقراری آتش‌بس شد. بی‌شك نفوذ تركیه در منطقه به ویژه نزدیكی آن با رهبران حماس از دید مقامات آمریكایی پنهان نمانده است .

از سوی دیگر تر كیه نقش بارزی رادر تجهیز وآموزش معارضین سوری برعهده دارد وهمانند آمریكا به سوریه بعداز بشار اسد فكرمی كند . ودراین مسیر به رغم پنهانكاری بسیار در بحث سوریه یك سری همكاری های اطلاعاتی – امنیتی با دستگاه‌های جاسوسی اسرائیل رادرپیش گرفته است. بنابراین از دیدگاه امنیتی از یكسو محاصره سوریه وتضعیف عراق واز سوی دیگر دسترسی مجدد به حریم هوایی تركیه ورساندن هواپیمای نظامی به مرزهای ایران از جمله مهم‌ترین اهداف نزدیكی تل‌آویو به آنكارا كه در قالب سفر اخیر جان كری نیز تبلور یافت می تواند باشد. بی‌تردید حفظ امنیت اسرائیل و برتری نظامی آن در منطقه اولویت نخست كاخ سفید درمنطقه است . ودر كل این رژیم به‌دلیل نداشتن عمق استراتژیك ووجود دشمنان بالقوه وبالفعل بدلیل ماهیت جنگ طلبانه همواره بامعمای امنیت روبه‌روست.

 لذا به نظرمی رسد كه آمریكا واسرائیل حاضرند برای جلب نظر ترك‌ها جهت ایفای نقش میانجی در مذاكرات سازش آتی وبه رسمیت شناخته شدن ازسوی حماس امتیازات سیاسی واقتصادی بیشتری را به آنكارا بپردازند .گام اول این امتیاز عذر خواهی مقامات رژیم صهیونیستی درحمله به كشتی مرمره بوده وشاید جبران خسارات مادی نیز قابل وصول باشد . اما در زمینه خواست دیگر تركیه مبنی بر رفع حصر نوار غزه وبهبود معیشت مردم فلسطین ابهامات زیادی وجودارد. چراكه سران این رژیم به خوبی می‌دانند گام اول دراعتراف به نقض گسترده حقوقی – تاریخی مردم فلسطین وبرداشتن حصر ظالمانه می‌تواند زمینه‌ساز تحولات دیگر در احقاق حقوق واقعی مردم ستمدیده قلمداد شود.

به نظرمی رسد به رغم خوشبینی های اخیر در تجدید اتحاد دومتحد سابق هنوزهم موانع بسیاری وجودارد. هدف غرب واسرائیل از فعال كردن تركیه در مسائل منطقه به ویژه بحران فلسطین وسوریه تقویت وتحكیم موقعیت خویش وجلوگیری از نفوذ ایران وروسیه در منطقه بحران زده خاورمیانه است. بنابراین آمریكا و اسرائیل گرچه ناچارند بادر نظرگرفتن مولفه‌های قدرت نرم افزاری وسخت افزاری تركیه ومیزان نفوذ آن رویه همكاری را با این كشور در پیش بگیرند. ولی دامنه قدرت مانور نفوذ تركیه باید كنترل شده باشد. در این میان كشورهای دیگر از یكته تازی تركیه در امور منطقه نظیر عربستان- مصر واردن راضی نیستند از سوی دیگر نزدیكی بیشتر به رهبران حماس و نادیده گرفتن تشكیلات خود گردان می تواند شكاف میان گروه‌های فلسطینی رابیشتر كند . از سوی دیگر گرچه تركیه به روابط دوگانه خویش با ایران همچنان ادامه می‌دهد، یعنی با حفظ روابط تجاری واقتصادی به رغم تحریم های غرب؛ ولی ایران اسلامی همواره در حفظ روابط با دیگر كشورها ملاحظات خاص خود رادارد. بسط همكاری‌های نظامی – اطلاعاتی احتمالی با اسرائیل بیشترین تهدید رامتوجه ایران خواهد كرد. در چنین شرایطی ایران نیز ابزارهای هدفمندی را برای پاسخ‌گویی به این تهدیدات ارائه می كند.

مردم سالاری:لوازم حماسه سیاسی در انتخابات

«لوازم حماسه سیاسی در انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سروش ارشاد است كه در آن می‌خوانید؛ سال 92 از چند منظر، از اهمیت زیادی برخوردار است. از یك سو، انتخابات پیچیده ای چون ریاست جمهوری یازدهم را تجربه خواهد كرد و از سوی دیگر، به دلایل مختلف از تحریم‌ها گرفته تا بی‌تدبیری‌های داخلی، شرایط اقتصادی ویژه‌ای را پیش رو خواهیم داشت.

بر اساس همین مسائل و موضوعات دیگربوده، كه مقام رهبری نیز این سال را «سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی» نام گذاری كرده‌اند. اما اگر نگاهی دقیق‌تر به نامگذاری سال 92 داشته باشیم، آنگاه می‌توان زوایای بیشتری از آن را مورد توجه قرار داد. تحقق حماسه سیاسی می‌تواند در انتخابات ریاست جمهوری تبلور عینی پیدا كند. انتخاباتی كه اگر در شرایط مطلوب و با بهره‌گیری از تمام ویژگی‌های یك انتخابات قانونی و عادلانه برگزار شود، نتایج قابل توجهی به همراه خواهد داشت. براین اساس، در كنار قوانین مختلف بالادستی و اجرایی، راهبرد تحقق حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی باید در ابتدای امر در دستور كار مسئولان كشور در رده‌های مختلف قرار بگیرد.

بنابراین اگر بخواهیم به انتخابات كه مهمترین اتفاق سیاسی 92 محسوب می‌شود، نگاه خاص‌تری داشته باشیم، با چند موضوع اساسی به عنوان پیش‌فرض برای تحقق حماسه سیاسی در این عرصه روبرو هستیم.

اول آنكه، مجریان و ناظران، به عنوان برگزاركنندگان انتخابات، همواره با‌ید بر این موضوع توجه داشته باشند كه «اصل بی‌طرفی»، همواره باید در دستور كارشان قرار داشته باشد. طبیعی است، هرگونه حمایت از كاندیدایی عملا می‌تواند انتخابات را تحت الشعاع خود قرار دهد. دولت، به عنوان مرجع اصلی برگزاری انتخابات،در این میان وظیفه سنگین‌تری بر دوشش قرار دارد. هرگونه شائبه دخالت در انتخابات می‌تواند حواشی زیادی در بر داشته باشد. بنابراین باید به گونه‌ای رفتار شود كه افكار عمومی‌تلقی نكند دولت در حال مهره‌چینی و بهره‌گیری از امكانات دولتی برای آینده است،چراكه این شائبه سیاسی، می‌تواند یك حماسه بزرگ را زیر سوال ببرد.

این هشدارهای پیش از انتخابات در حالی مطرح است كه اصولگرایان نسبت به علاقه دولتی‌ها برای اجرای مدل پوتین – مدودف، همواره تذكراتی داده‌اند .

دوم آنكه، حضور سلایق مختلف در عرصه انتخابات و ایجاد زمینه برای فعالیت كلیه گروه‌های قانونی، یكی دیگر از لوازم حماسه سیاسی در انتخابات است. اینكه مردم در بین كاندیداها، اندیشه‌های خود را بیابند، عملا مشاركت حداكثری را نیز رقم می‌زند. لذا ضروری است فضای باز سیاسی برای فعالیت گروه‌های قانونی فراهم شود و سلایق مختلف به عرصه رقابت بیایند. رقابت حداكثری، می‌تواند حضور حداكثری را نیز به همراه داشته باشد. سوم آنكه، مسئولان اجرایی كشور به یك نكته اساسی هم باید توجه كنند، كه مردم، مهمترین ضلع حماسه سیاسی را تشكیل می‌دهند. نكند در آستانه انتخابات، به یكباره از مسئولان گرفته تا كلیه گروه‌های سیاسی كلید واژه «مردم»، مدام بر زبانشان باشد و پس از حماسه‌آفرینی مردم، به یكباره به فراموشی سپرده شوند. به خصوص در این شرایط كه مشكلات اقتصادی، فشارهای زیادی بر خانواده‌ها وارد كرده است.

چهارم آنكه، رسانه‌ها نیز در این میان نقش بسزایی را ایفا می‌كنند. به خصوص صداو سیما به عنوان رسانه ملی كه تاثیر بسزایی نیز در عرصه عمومی‌كشور دارد، باید اصل بی‌طرفی را به طور كامل اجرا كند.

شرق:فرهنگ عذرخواهی

«فرهنگ عذرخواهی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محسن رهامی است كه در آن می‌خوانید؛ تصویب طرح تحقیق و تفحص پیرامون مسایلی كه در خصوص چگونگی فوت مرحوم ستار بهشتی در زندان اتفاق افتاده توسط نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و انجام این تحقیقات و سپس قرائت گزارش هیات تحقیق در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی، گرچه بعضی نقاط ابهام آن هنوز پابرجا مانده است، نشان داد كه به هر حال مجلس شورای اسلامی به یكی از تكالیف مهم خود كه همان نظارت بر حسن جریان امور كشور و روند اجرای قوانین در سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها و نهادهای مختلف حكومتی است پایبند بوده و در چنین مسایل حساس و بحث برانگیز سعی دارد به پرسش افكار عمومی تا حدی پاسخگو باشد و از طرف دیگر نهادهای مختلف قضایی، امنیتی و انتظامی نیز به حساسیت این گونه مسایل توجه بیشتری كرده و متوجه این امر غیرقابل اغماض شدند كه خطاهای پرسنل این نهادها یا خدای نكرده نقض عمدی قوانین مربوط به حقوق شهروندان تا چه اندازه برای  ملت و نمایندگان آنها حایز اهمیت بوده و می‌تواند به انتشار گزارش رسمی در تریبون جلسه علنی خانه ملت منجر شود.

به عبارت دیگر عملكرد یك فرد در مجموعه دستگاه‌های امنیتی، انتظامی و قضایی در ارتباط با حقوق آحاد ملت چیزی نیست كه فقط ارتباط با امور داخلی آن دستگاه یا نهاد داشته باشد حتی می‌تواند به موضوع چالش‌برانگیز نه‌تنها در سطح جامعه بزرگ ایران تبدیل شود، بلكه به تریبون‌های بزرگتری در سطح جامعه جهانی مبدل خواهد شد. اخیرا طرح سوال در همین خصوص از طرف نماینده محترم تهران، آقای مطهری، از وزیر محترم كشور در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی و پاسخ و توضیح وزیر و ارجاع موضوع به كمیسیون به علت قانع نشدن نماینده‌های محترم از توضیحات وزیر كشور، از یك طرف امیدهای مردم را به خانه ملت بیشتر كرده و انتظار مسوولانه عمل كردن همه نهادها و ارگان‌ها را افزایش داده است و از طرف دیگر نشانگر این امر است كه هنوز فرهنگ پرارزش عذرخواهی از ملت یا خانواده آسیب‌دیدگان و در واقع جبران آسیب‌های روحی وارد شده به جامعه ایرانی و خصوصا بزه‌دیدگان یا آسیب‌دیدگان مستقیم یك حادثه، به عنوان یك فرهنگ پذیرفته شده برای مسوولان كشور، جا نیفتاده و پذیرفته نشده است.

در واقع این سخن وزیر محترم كه «هنوز تكلیف قضایی پرونده روشن نشده و حكم نهایی صادر نشده است» موضوع صحیحی است اما این امر دلیل نمی‌شود كه بالاترین مقام یك دستگاه امنیتی، انتظامی و قضایی در مقابل وقوع حادثه ناگواری چون موضوع مرگ مرحوم ستار بهشتی، خاضعانه در خانه ملت از خانواده آن مرحوم و بلكه از خانواده بزرگ ایران، عذرخواهی نكند. در كشورهای دیگر بارها اتفاق افتاده كه مثلا به علت فرو ریختن یك پل در كره‌جنوبی كه منجر به كشته‌شدن تعدادی از شهروندان كره‌ای شد، وزیر محترم راه كره‌جنوبی خاضعانه از عموم ملت كره‌جنوبی، خصوصا خانواده حادثه‌دیدگان عذرخواهی كرد و سپس در خانه ملت حاضر شده و رسما استعفای خود را اعلام كرد.

بررسی اینكه در حادثه مذكور چه كسانی و كدام ارگان‌‌ها مسوولیت داشتند و مسوولیت آنها چگونه باید پیگیری و تعقیب قضایی شود امر دیگری است و طبیعی است كه امور قضایی بنا به‌طبع خود زمان لازم خود را می‌طلبد كه ممكن است بعضا ماه‌ها به طول انجامد، اما عذرخواهی وزیر در مقابل ملت و سپس تقدیم استعفای وی به علت بروز این حادثه، زمان زیادی نمی‌خواهد، باید در همان زمان كه حادثه اتفاق افتاده و افكار عمومی به‌شدت رنجیده و دچار اضطراب و نگرانی شده‌اند، این امر صورت بگیرد و از فرسایش روانی جامعه پیشگیری كند. نگارنده بر این نكته مجدانه تاكید می‌كند كه عذرخواهی مسوولان و مقامات كشور در مقابل عملكرد افراد زیر مجموعه، از نوع حادثه فوت مرحوم ستار بهشتی، به هیچ‌وجه از مقام و منزلت آنها نمی‌كاهد، بلكه برعكس نشانه مسوولیت‌پذیری یك مقام از یك طرف و تواضع و فروتنی او در مقابل ملت، از طرف دیگر بوده و در نهایت به ایجاد حس اعتماد متقابل بین دولت و ملت كمك كرده و موجب تسكین افكار عمومی، خصوصا خانواده‌هایی كه مستقیما در اثر این نوع قضایا آس اكنون پس از طی مراحل مختلف تحقیق و تفحص و ارایه گزارش هیات تحقیق در جلسه علنی مجلس و به دنبال آن طرح سوال از وزیر محترم كشور و ارایه توضیحات او در مجلس، همه نگاه‌ها به قوه‌قضاییه دوخته شده تا به وظیفه قانونی و شرعی خود، خصوصا آنچه كه در اصول مختلف فصل یازدهم قانون اساسی آمده است عمل كند و اقدامات لازم قضایی را در خصوص «احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی‌های مشروع – كشف جرم و تعقیب و مجازات مجرم ...» مصرح در اصل 156 این قانون انجام داده و پرونده مرحوم ستار بهشتی را به نمونه اجرای عدالت اسلامی تبدیل و توجه كند كه این پرونده، یك پرونده عادی نبوده و به یك پرونده ملی تبدیل شده است و اثر آن برای همیشه تاریخ در اذهان ملت خواهد ماند.
 
بهار: انتخابات بی‌مانند ریاست جهموری

«انتخابات بی‌مانند ریاست جهموری»عنوان سرمقاله روزنامه بهار است كه در آن می‌خوانید؛انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92 انتخاباتی كم‌مانند و بی‌سابقه است. ‌بی‌مانندی آن به این دلیل نیست كه پس از انتخابات سال 88 برگزار می‌شود. از این جهت هم نیست كه در دوران تحریم جهانی، برگزاری انتخابات پرشور و با مشاركت بالای تمامی اقشار جامعه می‌تواند از شدت تصمیمات علیه ایران و از فزایندگی و بحرانی‌تر شدن آثار این تحریم‌ها بكاهد. انتخابات آتی از این جهت استثنایی نیست كه می‌تواند روزنه‌ای باشد در خروج از تنگناها و مشكلات عدیده و گسترده كم‌سابقه در زندگی و معیشت مردم كه معلوم نیست چرا دستاوردهای مدیریتی و سیاست‌گذاری كلان باید چنین زندگی‌سوز باشد كه امروز همگی بر آن اعتراف و اقرار دارند و تنها وجه مشترك در بیان دیدگاه‌های خرد و كلان سیاسی و همه طیف‌ها و گروه‌ها و جریان‌ها شده است.

انتخابات ریاست‌جمهوری آتی از این جهت استثنایی و كم‌مانند است كه هیچ‌یك از گروه‌های سیاسی در دو ماه مانده تا انتخابات خرداد ماه در معرفی نامزد مورد نظر و مطلوب خود و فعالیت برای معرفی و تبلیغ آن تكلیف مشخص و وضعیت روشنی ندارند. مهم‌ترین و جدی‌ترین گزینه، جریان موسوم به ائتلاف 2+1 است كه در روزهای گذشته نماینده آن یعنی ولایتی در كنفرانس خبری خود از عبارت یكی از ما سه نفر (ولایتی، قالیباف و حداد) نامزد ریاست‌جمهوری می‌شود، خبر می‌دهد و هنوز به روشنی نمی‌گوید یا نمی‌تواند بگوید كه چه كسی نامزد اصلی (یك) است و «دو»ها چه كسانی‌‌اند.

این ابهام تنها زاییده سیاست‌ورزی نیست كه تصور شود می‌خواهند نتیجه نهایی را در شرایط مشخص و پرثمر و پربازده اعلام كنند. بلكه خبرهای درون ستادی هم حكایت از آن دارد هنوز تصمیم‌گیری بین دو نفر اصلی، یعنی ولایتی و قالیباف، در پرده ابهام است و معلوم نیست چه كسی «یك» است و چه كسی جزو «دو»ها محسوب می‌شود. زیرا اگرچه قرائن بیانگر «یك» بودن ولایتی است اما نظرسنجی‌ها و گرایش‌های درونی به «یك» بودن قالیباف تمایل دارند و ولایتی با وجود تبلیغات فراوان صدا و سیما در این سال‌های اخیر كه می‌كوشیده است تا وی را چهره‌ای همه‌جانبه فرهنگی، تاریخی و سیاسی و متفكر سیاست ‌خارجی نشان دهد و تبلغ كند، چندان سودمند و پرفایده نبوده است و ولایتی همچنان ولایتی است بدون مقبولیت گسترده مردمی و اجتماعی حتی در بین خاستگاه سیاسی و اصولگرایش.

قالیباف هم‌چنان در انتظار نامعلوم صعود كردن و «یك» شدن روزهایی را سپری می‌كند تا شاید كارنامه‌ اجرای‌اش در شهرداری تهران به «یك» بودن و شدن منجر شود. ولایتی بدون اقبال عمومی اما با اطمینان و اعتماد به نفس بیشتر و قالیباف با اقبال گسترده‌تر نسبت به وی اما سوژه بالقوه «بگم‌بگم‌ها» تصمیم‌گیری در این جبهه را با مشكل و دشواری روبه‌رو كرده است.

البته این وضع در شرایطی است كه نامزد شدن مشایی، گزینه اصلی احمدی‌نژاد، منتفی شده فرض شود. در غیراین صورت هیچ‌یك از این «یك»‌های بالقوه و بالفعل توان رقابت با وی را ندارد و نیز اگر نامزد شدن چهره‌هایی مانند خاتمی و هاشمی‌رفسنجانی را هم در نظر نگیریم كه شرایط رای‌آوردن و خوانده شدن نام‌ این دو (دو از «یك»‌ها) از طریق صندوق رای‌ را كاری سخت و دشوار خواهد كرد.

نامزدهای مستقل و منفرد هم وضعی به مراتب نامطلوب‌تر دارند، چه آن‌هایی كه بر اساس گمانه‌‌زنی و برآورد خود از اوضاع و احوال احساس می‌كنند در این شرایط كاری می‌توانند بكنند و گره از كار فروبسته كشور و اقتصاد و سیاست بگشایند و چه آن‌هایی كه در نامزد شدن در انتخابات حرفه‌ای‌اند و نامزد شدن هم برای آن‌ها، مقوله‌ای است مانند «هنر برای هنر» و «نامزدی برای نامزدی» تا شاید در روند رخدادهای غیرمترقبه در ساختار سیاسی ایران هم «اتفاق خوشایندی» برای آن‌ها رخ دهد. در حوزه اصلاح‌طلبان هم اگرچه تمامی قرائن و شواهد و نظرسنجی‌های خرد و كلان كه نمونه اخیر آن نظرسنجی ایسنا است، حكایت از اقبال عمومی‌ و گسترده به اصلاح‌طلبان به‌ویژه، به نامزدی آقای خاتمی دارند، اما زمینه‌ها و شرایط لازم برای اطمینان آن‌ها از فرآیند انتخابات چندان وضوحی تاكنون نداشته است.

ابتكار:انتخابات خوب، نتیجه بد؛ نتیجه خوب، انتخابات بد؟

«انتخابات خوب، نتیجه بد؛ نتیجه خوب، انتخابات بد؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلی وكیلی است كه در آن می‌خواید؛دیروز جمله”نتیجه انتخابات مهم تر از حضور حداكثری است” به نقل از حضرت آیت الله یزدی دبیر جامعه مدرسین، تیتر برخی روزنامه هاشد. این نقل قول در حالی صورت پذیرفت كه انتخابات با حضور حداكثری مورد تأكید چند باره رهبر انقلاب قرار گرفت. درهمه سالهای پس از انقلاب، همواره تأكید بر انتخابات رقابتی و حضور حداكثری مردم بوده است.

به عبارتی حضور حداكثری در نگاه رهبران نظام جزو اهداف عالی به حساب می‌آمد و نگاه ابزاری به آن نداشتند.این اولین باراست كه یك مقام محترم و مهم، همچون آیت الله یزدی كه هم دارای جایگاه حقوقی تأثیر گذاری چون عضویت در شورای محترم نگهبان هستند و صاحب نقش برجسته ای در آرایش سیاسی گروههای اصولگرا می‌باشند، چنین با صراحت در معادله بین انتخابات با حضور حداكثری و انتخابات با نتیجه دلخواه، رأی به دومی می‌دهند و آنرا ارزش می‌پندارند.

ایشان با تاكید بر اهمیت نقش رئیس جمهور و ضرورت پرهیز از تكرار پدیده رئیس جمهور حاشیه ساز تصریح می‌كنند كه نتیجه مهمتر از حضور حداكثری است. این تفكیك حاوی یك نكته مهم است، گویا حضرت آیت الله بر این باورند كه یا باید معادله انتخابات خوب و نتیجه بد را قبول كرد و یا نتیجه خوب و انتخابات بد. به عبارت دیگر در این استدلال فرض گوینده محصور در دو گزینه است. تاكید بر انتخابات با حضور حداكثری خطر نتیجه بد را به همراه دارد و اولویت دادن به نتیجه، ضرورت كم رنگ سازی حضور حداكثری را لازم دارد.

از این روی انتخابات خوب به معنی حضور حداكثری با نتیجه خوب، تعلیق محال فرض شده است این در حالی است كه اگر به مردم ایمان داشته باشیم و به نظر اكثریت مردم اعتماد شود آنگاه خوب معنایش خواست اكثریت خواهد بود. مشكل اصلی آنجاست كه هنوز این اعتماد و باور ایجاد نشده است. همچنان برخی از بزرگان بر این گمانند كه بیم انحراف و گمراهی اكثریت وجود دارد. بر این مبنا در نظر این آقایان بهتر آن است كه مكانیزمی پیش بینی شود تا بر اساس آن نتیجه دلخواه بر حضور حداكثری، اولویت پیدا كند.

اگر برداشت نگارنده درست باشد در آن صورت بهترین صورت مسئله برای حل این دغدغه، ضرورت عدم حضور اشخاص دارای پتانسیل رأی آوری بالاست.تجربه انتخابات‌های مكرر در جمهوری اسلامی شاهدی است بر اینكه انتخابات با حضور حداكثری همواره دارای منافع بیشمار برای كشور و ملت بوده است. رابطه معنا دار و مستقیمی بین میزان مشاركت در انتخابات و اقتدار كشور و حل مشكلات بین‌المللی وجوددارد.

تمركز قدرتهای بزرگ و معلق سازی تصمیمات مهم بر داده‌های انتخابات در ایران،خود موید این مهم است. در شرایط كنونی كه جنبش مردمی در كشورهای اسلامی سطح دموكراسی خواهی را در منطقه ارتقاء بخشیده و انتخابات ایران به عنوان نمونه دموكراسی دینی در كانون توجهات قرار دارد، چنین ترجیحات و توجیهاتی چندان موجه نمی‌نماید.

خوب بودن یا نبودن نتیجه انتخابات به خوب بودن یا نبودن انتخابات است انتخابات بد از نظر میزان مشاركت نتیجه قابل دفاعی به همراه نخواهد داشت. رئیس جمهور برآمده از یك انتخابات غیر رقابتی و با رأی پایین قادر به حل مشكلات كشور بزرگی چون ایران نخواهد بود. انتظاراست پس از 35 سال به خواست عموم تمكین كرده و مردم را بالغ فرض نموده و به تصمیمات اكثریت بها داده و آنان را باور كنیم.

دنیای اقتصاد: تاچر و نجات اقتصاد انگلیس

«تاچر و نجات اقتصاد انگلیس»عنوان سرمقاله روزنامه نیای اقتصاد به قلم دكترموسی غنی نژاد
درگذشت مارگارت تاچر، نخست وزیر اسبق انگلستان به خبر اول بسیاری از رسانه‌های بین‌المللی تبدیل شد و بحث درباره میراث اقتصادی و سیاسی وی را دوباره مطرح كرد.

دكترموسی غنی نژاد درگذشت مارگارت تاچر، نخست وزیر اسبق انگلستان به خبر اول بسیاری از رسانه‌های بین‌المللی تبدیل شد و بحث درباره میراث اقتصادی و سیاسی وی را دوباره مطرح كرد. واقعیت این است كه خانم تاچر از همان ابتدای فعالیت‌های سیاسی‌اش موافقان و مخالفان پر شوری داشت و علت اصلی آن شاید به صراحت لهجه و جسارت وی در بیان منویات و پافشاری در پیشبرد آنها برمی‌گشت.

او سیاستمداری برخاسته از میان مردم عادی بود و بدون آنكه از امتیاز تعلق به خانواده اشرافی و برگزیده برخوردار باشد با تلاش و پشتكار شخصی به بالاترین مقام سیاسی كشور خود رسید. او با زبان مردم سخن می‌گفت بی‌آنكه عوام‌گرا یا پوپولیست باشد و این فضیلت را شاید بزرگ‌ترین هنر وی باید به شمار آورد.

خانم تاچر زمانی به قدرت رسید كه انگلستان رو به زوال اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داشت و موقعیت بین‌المللی پیشین خود را بیش از پیش از دست می‌داد. استمرار نزدیك به سه دهه سیاست‌های دولت رفاه در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، با همكاری و پشتیبانی عملی دولت‌های محافظه كار، پویایی اقتصاد انگلستان را به شدت پایین آورده بود. در این میان، وقوع بحران نفتی اواسط دهه هفتاد میلادی مزید بر علت شد و سیاست‌های انبساط پولی و مالی نه تنها تورم بی‌سابقه‌ای به وجود آورد، بلكه چاره ساز ركود هم نشد؛ در نتیجه، ركود تورمی اقتصاد انگلستان را عملا در اواخر سال‌های هفتاد به زانو در آورده بود.

در چنین شرایطی مارگارت تاچر با انتقاد شدید از سیاست‌های دولت‌های رفاهی و وعده اصلاحات عمیق اقتصادی در جهت بازگرداندن ابتكار عمل از دولت به مردم، با شكست رقبای انتخاباتی خود در درون حزب محافظه كار و سپس پیروزی در انتخابات كشوری در برابر حزب كارگر، در سال 1979، نخست وزیر انگلستان شد. خانم تاچر تنها زن نخست‌وزیر در تاریخ انگلستان و نیز ركورددار طولانی ترین دولت، بیش از یازده سال، در یك قرن ونیم اخیر این كشور است. او پس از كسب قدرت بلافاصله وعده‌های انتخاباتی خود را بدون مسامحه به اجرا گذاشت و با اتخاذ سیاست‌های ریاضتی و انقباض پولی، تورم 18 درصدی انگلستان را در مدت كوتاهی تك رقمی كرد.

 البته این سیاست‌ها بر ركود اقتصادی و افزایش بیكاری موقتا دامن زد و موجب پایین آمدن شدید محبوبیت وی در نظرسنجی‌های عمومی شد؛ اما او با عزمی تزلزل ناپذیر به سیاست‌های خود تداوم بخشید و از راهی كه در پیش گرفته بود، گامی عقب ننشست.

از سال 1982 وضعیت اقتصادی رو به بهبود نهاد و محبوبیت او دوباره بالا رفت، به طوری كه در انتخابات سال 1983 دوباره پیروز شد و اصلاحات اولیه را تداوم بخشید. او با در پیش گرفتن سیاست آزاد سازی و خصوصی سازی گسترده، دولت را كوچك‌تر و چابك‌تر كرد و رونق اقتصادی را به كشور خود بازگرداند. او عمیقا اعتقاد داشت كه افراد نباید از دولت متوقع باشند كه شرایط اقتصادی آنها را بهبود بخشد و باید به كار و تلاش خود تكیه كنند و دولت، به نوبه خود، نباید در فعالیت‌های اقتصادی مردم مداخله و سنگ‌اندازی كند.

همه قرائن و شواهد نشان می‌دهد كه خانم مارگارت تاچر شخصیتی كم نظیر در تاریخ سیاسی مدرن است. او از مردم انگلستان درباره دستاوردهای دولت رفاه توهم زدایی كرد و به آنها نشان داد كه چگونه كجرویی‌های گذشته را باید اصلاح كرد و هزینه‌های آن‌را پرداخت. او با هیچ كس حتی هم حزبی‌های خود تعارف نداشت و از اصول خود هیچگاه كوتاه نمی‌آمد و با آنها برای كسب محبوبیت بیشتر معامله نمی‌كرد. صراحت بیان و صداقت او در انجام كارها را باید شمشیر دو لبه قدرت و ضعف سیاسی وی به شمار آورد.

بخت یار او بود كه به‌رغم تهمت‌های ناروا و تبلیغات دروغین مخالفانش، توانست بیش از یازده سال سكان اداره كشور را با اقتدار در دست بگیرد و اصلاحات مورد نظر خود را اجرا كند. میراث او در اصلاحات اقتصادی و اجتماعی به قدری ارزشمند بود كه دولت‌های بعدی، حتی از نوع مخالفان حزب كارگر، تردیدی در استمرار آن به خود راه ندادند.

او فرهنگ تلاش فردی، استقلال اقتصادی از دولت و كرامت انسانی را در جامعه انگلستان جان تازه‌ای بخشید. مردمان انگلستان در مجموع قدرشناس خدمات او هستند، اما طبیعتا دو گروه هیچ گاه میانه خوبی با او نداشتند و از هیچ كاری برای رسوا كردنش دریغ نكردند: یكی، چپ گراهایی كه مردمی بودن گفتار و رفتار خانم تاچر را همچون خاری در چشمان خود می‌دیدند و این واقعیت را كه انحصار خلقی بودن را از آنها گرفته و بدون اینكه پوپولیست باشد، محبوب بخش‌های وسیعی از مردم است، هیچ گاه بر او نبخشیدند. گروه دوم، روشنفكرانی كه طرفداری صریح، بی‌‌تعارف و بی‌چون و چرای وی از اقتصاد آزاد به ذائقه‌شان خوش نمی‌آمد.

در انگلستان سنت متداول این است كه دانشگاه آكسفورد به فارغ‌التحصیلان سابق خود كه نخست وزیر می‌شوند دكترای افتخاری می‌دهد، اما این سنت درباره خانم تاچر كه فارغ التحصیل این دانشگاه بود رعایت نشد. این را هم شاید از كرامات «بی‌طرفی» روشنفكران باید دانست!

ارسال به دوستان
وبگردی